• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1393/09/15
| گفت‌وگو |

خطر تبدیل دانشگاه به باشگاه سیاسی

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب در دیدار ماه رمضان امسال خود با جمعی از اساتید دانشگاه‌ها فرمودند: «سمّ مهلک حرکت علمى این است که دانشگاه‌ها تبدیل بشوند به باشگاه‌هاى سیاسى؛ کارى که در یک دوره‌اى انجام گرفت.» پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR این پرسش را که چگونه دانشجویان می‌توانند سیاسی باشند و در عین حال، دانشگاه‌ها تبدیل به باشگاه سیاسی نشوند را با دکتر محمدطیب صحرایی، عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام، به بحث و گفت‌وگو گذاشت.
 
* رهبر انقلاب همواره بر سیاسی بودن دانشجویان تأکید داشته‌اند؛ منظور از «دانشجوی سیاسی» چیست و دانشجوی سیاسی چه ویژگی‌هایی دارد؟
پیش از پاسخ به این سؤال، باید توضیح داده شود که دوران دانشجویی بخش مهمی از زندگی هر فرد را تشکیل می‌دهد و جدای از زندگی فرد نیست، بلکه یک دوران خاص است که به دلیل همین خاص بودن، مقتضیات خاص خود را دارد. مهم‌ترین ویژگی یک دانشجو، جوانی است که بالتبع، ویژگی‌هایی چون شادابی، جست‌وجوگری، حقیقت‌طلبی، عدم دلبستگی‌های شدید مادی و... را با خود به همراه دارد و تمام این ویژگی‌ها همراه با دانش است. البته همه‌ی افراد باید دارای فهم و تحلیل سیاسی باشند، اما یک دانشجو به دلیل ویژگی‌هایی که ذکر شد، باید یک تحلیل ویژه علاوه بر تحلیل‌های عادی داشته باشد.

بنابراین اگر بخواهیم به‌صورت مختصر و اجمالی، دانشجوی سیاسی را تعریف کنیم، دانشجوی سیاسی کسی است که از زندگی عوامانه خارج می‌شود و به خواص می‌پیوندد. خواص نیز در حداقلی‌ترین حالت باید تحلیل داشته باشند و بایدها، نباید‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها را بشناسند و اثرگذار باشند. لذا می‌توان دانشجوی سیاسی در فضای جمهوری اسلامی ایران را با این حداقل‌ها تعریف کرد: کسی که جایگاه فردی و اجتماعی خود را می‌شناسد و از آن تحلیل دارد و براساس آن، اثرگذار است.

* اهمیت سیاسی بودن یک دانشجو چیست و چرا یک دانشجو باید سیاسی باشد؟
در فضای زندگی اجتماعی، بعضی اقشار در بعضی جلوه‌های زندگی باید پیشرو باشند و در یک زندگی اجتماعی در جامعه‌ای هدفمند و پویا، که ترکیبی از بایدها و نبایدها در آن وجود دارد، طبیعی است که برخی اقشار، بار بیشتری به دوش بگیرند؛ برای مثال، روحانیت در جامعه باید بار خودسازی و دین‌مداری را به دوش بکشد یا نظامی‌ها باید در دشمن‌ستیزی و غیرتمندی پیشرو باشند. به همین طریق، دانشجوها نیز با دارا بودن ویژگی‌هایی مانند تفکر، نقادی (به معنی تشخیص سره از ناسره)، استقلال‌خواهی و ... باید در فضای اجتماعی پیشرو باشند. به عبارت دیگر، دانشجو ویژگی‌هایی دارد که سایر افراد جامعه، آن را تماماً در اختیار ندارند و به دلیل همین ویژگی‌ها، دانشجو می‌تواند در فضای سیاسی هم بهتر بفهمد و هم با فراغ بال بیشتری عمل کند.

حال اگر کسی با این ویژگی‌ها در مسائل سیاسی پیشرو نباشد، آسیب خود را در سایر بخش‌های جامعه نشان خواهد داد. کسی که وارد فضای زندگی فردی، خانوادگی و مادی می‌شود، خیلی نمی‌توان از وی انتظار اتخاذ مواضع بی‌تعصب داشت، اما یک دانشجو راحت‌تر می‌تواند در رابطه با مسائل سیاسی اظهارنظر کند. البته این بدین معنا نیست که سایرین سیاسی نباشند، بلکه انتظار از دانشجو بیشتر است و همان‌طور که از یک نظامی (به دلیل مقتضیاتش) انتظار می‌رود که در غیرتمندی و دشمن‌ستیزی پیشرو باشد، مقتضیات زندگی دانشجویی نیز با پیشروی در سیاست به معنی فهم ارکان آن، سازگارتر است.

* مهم‌ترین موانع سیاسی بودن دانشجوها چیست؟ چرا در برخی دانشگاه‌ها، دانشجویان از فضای سیاسی دوری می‌کنند و آن‌طور که باید، وارد این فضا نمی‌شوند؟
زمانی که از میزان ویژگی‌های گفته‌شده کاسته شود، طبیعی است که پارامترهای حضور دانشجو در فضای سیاسی نیز کم می‌شود و شادابی موجود در دانشگاه نیز کاهش می‌یابد. همان‌طور که دانشجو بر فضای جامعه اثرگذار است، جامعه نیز اثر خود را بر دانشجو دارد و بین آن‌ها بده‌بستان صورت می‌پذیرد.

زمانی که جامعه به دانشجو پیام می‌دهد که تو فقط درست را بخوان و مسائل حاشیه‌ای را به‌عنوان دغدغه‌های دانشجو مطرح می‌کند و عده‌ای مخالف سیاسی بودن دانشجو هستند و اساساً حوصله ندارند که کار سیاسی کنند، با القای یأس، این‌گونه وانمود می‌کنند که کار سیاسی دانشجو و یا عدم انجام آن، تفاوتی ندارد و دانشجو با دریافت امتیاز و گواهی‌های پس از تحصیل، باید به‌سرعت به‌سراغ زندگی معمولی خود برود. اگر این دیدگاه به یک نگاه گسترده در دانشگاه‌ها تبدیل شود، بخش زیادی از دانشجویان (و نه همه‌ی آن‌ها) از فضای سیاسی دوری می‌کنند و آن را کنار می‌گذارند و در نتیجه، از شادابی دانشگاه کاسته می‌شود. متأسفانه گروه‌هایی خواسته یا ناخواسته این‌گونه القا می‌کنند که کار سیاسی بیهوده است و ممکن است دردسرساز باشد. اینجا یک مغالطه‌ای هم وجود دارد و آن هم اینکه در نگاه این افراد، کار سیاسی یعنی اثرگذاری آنی و غلیان‌های بسیار زودگذر و از این جهت می‌گویند فایده ندارد، اما اگر کار سیاسی را با توجه به مطالب قبل تعریف کنیم، ویژگی‌های متفاوتی دارد و مهم است.

گروه دیگری در سال‌های اخیر، سیاسی بودن دانشجو را تابع بودن وی از جریان‌های سیاسی معنا کرده‌اند که این نگاه آسیب‌ها و ضررهای جدی با خود به‌همراه دارد و تجربه‌ی تلخی را برای دانشجویان به وجود آورده و موجب شده است که برخی بگویند حاصل کار و فعالیت گسترده‌ی دانشجویان در دهه‌های گذشته چه بوده است؟ متأسفانه تعریف اشتباه از کار سیاسی دانشجویان و تحریک‌های بیرونی، موجب شده که جریان‌های دانشجویی به‌عنوان پیاده نظام، فدای خواسته‌های حزبی شوند و آسیب‌های جدی ببینند و این موضوع، موجب آن شده که فضای دانشجویی قدری محتاط (و در برخی مواقع به‌صورت افراطی) عمل کند و به رخوت و سکوت بینجامد.

این در حالی است که بزرگانی مانند مقام معظم رهبری، حضور دانشجو در فضای سیاسی را نه تنها مضر نمی‌دانند، بلکه معتقدند این حضور به‌شدت منافع ماندگاری برای انقلاب خواهد داشت، منتها با این قید که آنچه خود می‌فهمند را ارائه دهند. رهبر انقلاب در دیدار چند ماه پیش خود با دانشجویان که در ماه رمضان برگزار شد به آنها فرمودند که منتظر تحلیل رهبری نمانید و خودتان تحلیل داشته باشید و به وظایف خود عمل کنید. برای اینکه بالاخره دانشجویان باید در جایی تمرین سیاسی کنند و کم‌کم تجربه کسب کنندو امتحان پس دهند.

* رهبر انقلاب در دیدار وی با اساتید دانشگاه در ماه مبارک رمضان امسال فرمودند که «سمّ مهلک حرکت علمى این است که دانشگاه‌ها تبدیل بشوند به باشگاه‌هاى سیاسى»، منظور از تبدیل دانشگاه به باشگاه سیاسی چیست و چه مضراتی را را برای محیط دانشجویی به دنبال خواهد داشت؟
معانی متفاوتی از این جمله‌ی رهبر انقلاب می‌توان مستفاد کرد. باشگاه در یک تعریف ابتدایی، مجموعه‌ای اثرگذار در فضای سیاسی است و از کسانی تشکیل می‌شود که مقدماتی را طی کرده‌اند و به هدف مشترکی رسیده‌اند و رقبای مشخصی دارند و از طریق یک هم‌افزایی برای رسیدن به هدف تلاش می‌کنند. بنابراین نخستین مبانی تعاریف باشگاه سیاسی در دانشگاه وجود ندارد و تحمیل این تعریف به دانشگاه، مانند تحمیل خواسته‌های مورد انتظار از یک جوان به یک نوجوان است.

باشگاه سیاسی متشکل از افرادی کارکشته است که درست یا غلط هدف، رقیب و دایره‌ی فعالیت خود را مشخص کرده‌اند، در حالی که دانشجو باید تحلیل و تمرین کند و مهم‌تر از آن، آرمان‌خواه بماند. اگر ما از دانشجو انتظار داشته باشیم مانند یک فرد استخوان‌خردکرده در سیاست عمل کند و قبل از رسیدن به بلوغ تحلیل وارد کار سیاسی شود، در بسیاری از موارد تلفاتی را به دانشگاه تحمیل می‌کنیم. بنابراین تبدیل کردن دانشگاه به باشگاه سیاسی بدین معناست که از کسی که دوره‌ی تمرین را می‌گذراند، توقع کار تکاوری داشته باشیم.

در نگاهی دیگر، می‌توان منظور از تبدیل شدن دانشگاه به باشگاه سیاسی را خطر تبدیل دانشگاه به‌عنوان محلی برای دعواها و زدوخوردهای سیاسی تعبیر کرد. در دوره‌ای از تاریخ این کشور، دانشگاه‌ها تبدیل شده بودند به محلی برای عرض اندام احزاب سیاسی و کشاندن دعواهای آن به جمع‌های دانشجویی. همین موضوع موجب بروز جو احساسی و هیجانی سیاسی در دانشگاه‌ها و در نتیجه، در سایه قرار گرفتن وظیفه‌ی اصلی دانشگاه‌ها که همان ارتقای سطح علمی و پژوهشی کشور است شده بود. برای همین هم هست که رهبر انقلاب بین «فهم سیاسی» و فعالیت سیاسی داشتن با تبدیل دانشگاه به جولانگاه سیاسی تفاوت قائل شده‌اند. اولی موجب ارتقای جریان جنبش دانشجویی و به تبع آن، ارتقای سطح سیاسی- فرهنگی دانشگاه‌ها خواهد شد و دومی باعث بروز اختلافات و کشمکش‌های بی‌مورد که پیامدی جز عقب‌افتادگی علمی ندارد خواهد شد.

* با این توضیحات، دانشجو چگونه باید عمل کند که در عین حال که فعالیت سیاسی دارد، به پیاده‌نظام جریان‌های سیاسی تبدیل نشود؟
دانشجو برای سیاسی بودن باید یک‌سری ویژگی‌هایی داشته باشد که اگر آن را مشخص کنیم، تفاوت آن با سیاست‌زده بودن مشخص می‌شود. در فضای سیاسی نیز کار سیاسی دارای دو لایه‌ی اصلی است. یک لایه‌ی آن مربوط به غلیان‌های سیاسی و کارهایی مانند بیانیه دادن، رأی دادن، زنده‌باد و مرده‌باد گفتن و... است، اما آن چیزی که مقدمه‌ی این لایه و مهم‌تر از آن است، لایه‌ی درونی فعالیت‌های سیاسی است که فرد باید پاسخ بدهد که چرا به فلان جریان رأی می‌دهد؟ چرا زنده‌باد فلانی یا مرده‌باد فلان جریان استثماری؟

زمانی هم که حرف از فعالیت سیاسی در دانشگاه‌ها به میان می‌آید، لایه‌ی درونی آن مد‌نظر است که دانشجو باید با تکیه بر قوه‌ی انتقادی و استدلالی خود، به نتیجه برسد و اگر این سطح را گذراند، دیگر مشکلی برای فعالیت سیاسی وی و ورود به لایه‌ی بیرونی وجود ندارد. مشکل اینجاست که بعضی‌ها می‌خواهند قبل از تفکر لازم، دانشجویان را وارد اجرائیات کنند که این موضوع چندان مناسب نیست و آفت‌های فراوانی را به‌همراه خواهد داشت.

در نگاه حق هم زمانی که دقت می‌کنیم، خداوند متعال خطاب به کسانی که پیرو او هستند خطاب می‌کند که با بصیرت به سمت وی بیایند و در سوره‌ی یوسف، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم‌‌ می‌فرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی». علاوه بر این، خداوند متعال در چهار آیه، بندگان را به دلیل تدبر نکردن مؤاخذه می‌کند و این نشان می‌دهد که جریان حق هم با آنکه به حقانیت آن ایمان داریم، به دنبال سیاهی‌لشکر نیست.

در نگاه اسلامی باید از دانشجو بخواهیم تدبر و تحلیل کند و اگر پس از این اقدام کرد و جلوه‌گری سیاسی داشت، حتی اگر اشتباه هم بکند، معقول و قابل استفاده است. اما اگر بدون تحلیل بیاید و حتی اگر در فضای مثبتی هم کار کند، مهم‌ترین آفت آن پشیمانی است و این شخص می‌تواند زندگی ضدسیاسی‌تری داشته باشد. کسانی که پیاده‌نظام گروه‌هایی ضددانشجویی می‌شوند، بعدها باید پیامدهایی را تحمل کنند.

آنچه نگاه رهبر معظم انقلاب و مبانی دین از آن سخن می‌گوید از این قرار است که حق و باطل را افراد تشخیص دهند و پیرو اشخاص و القاب نباشند و به تعبیر استاد مطهری در کتاب «جاذبه و دافعه‌ی امام علی علیه‌السلام» شیعه پیرو اصول است، نه اشخاص و القاب.

ببینید ما ولایت‌فقیه را قبول داریم، اما همین‌طوری آن را نپذیرفته‌ایم، بلکه منظومه‌ای از استدلال‌ها را با خود به‌همراه داریم و این‌گونه است که در همه‌جا حرف خود را اثبات می‌کنیم و اگر نبود این استدلال‌ها، دچار مشکل می‌شدیم. مثال روز آن نیز مسئله‌ی مبارزه با آمریکاست. گروه‌های زیادی شعار مرگ بر آمریکا می‌دادند که تعدادی از آن‌ها با استدلال این شعار را می‌دادند و تعدادی دیگر بدون استدلال و همین افراد (اشخاص بدون استدلال) بعدها به‌خاطر کار خود، جامعه را مؤاخذه کردند.

پس دانشجو باید با بصیرت و استدلال وارد کار سیاسی شود و اصطلاحی هست که می‌گوید: «بسیاری از داغ‌ها سرد می‌شوند، اما پخته‌ها خام نمی‌شوند.»

* با توجه به تجربیات سه دهه‌ی اخیر، بهترین راهکار برای فعالیت سیاسی دانشجویان چیست؟ چه جایگزینی برای جلوگیری از خطر تبدیل شدن دانشگاه به باشگاه سیاسی وجود دارد در عین حالی‌که دانشجویان فعالیت سیاسی هم می‌کنند؟
در مورد اینکه چه باید کرد، می‌توان گفت که وزارت علوم و سایر مجموعه‌های تأثیرگذار باید قبل از هر اقدامی، دانشجو را متوجه کیستی و جایگاهش کنند و اینکه چه باید کرد را خودش مشخص می‌کند. زمانی که این کار را قولاً و عملاً انجام نمی‌دهیم و توقع پیاده‌نظام از دانشجو داریم و در مواقعی خاص او را پررنگ می‌کنیم، یعنی که نمی‌خواهیم بگوییم او کیست و در چه جایگاهی قرار دارد.

ما باید قبل از هرچیز، به دانشجو این را منتقل کنیم که جایگاه ارزشمندی داری و نباید پیاده‌نظام و بله‌قربان‌گوی جریان‌های سیاسی شوی. باید تحلیل کنی و برمبنای همان تحلیل، اثرگذار باشی. برای نمونه، در ماجرای تسخیر لانه‌ی جاسوسی، کسی به دانشجو سفارش نکرد که سفارت را تسخیر کند، اما دانشجو جایگاه خود را پیدا کرد و وارد عمل شد.

در جنگ تحمیلی نیز بسیاری از نخبگان، دانشجویانی بودند که به جایگاه خود پی بردند و به‌خوبی عمل کردند. با توجه به سابقه‌ی خوب از فهم جایگاه توسط دانشجو، نیازی به از اول نوشتن نیست. در تاریخ کوتاه انقلاب، نمونه‌های بسیار خوبی از عملکرد مناسب دانشجویان داریم. اگر ما هویت دانشجو را به‌خوبی به او تفهیم کنیم، خودش می‌داند که در مقابله با لانه‌ی جاسوسی، در جریان جنگ تحمیلی و در مقابله با فتنه، چگونه عمل کند و به‌خوبی از پس آن برمی‌آید.

راه‌کار دیگری که به با توجه به منظومه‌ی فکری رهبر انقلاب به نظر می‌رسد، برپایی و جدی گرفتن «کرسی‌های آزاداندیشی» است. کرسی‌های آزاداندیشی از جمله رهنمودهای رهبری است که مورد مظلومیت قرار گرفته است و از جمله واژه‌های مظلوم به حساب می‌آید و یک منظومه است که نیازمند مقدمه و مؤخره‌ای در دانشگاه‌هاست که این منظومه هم‌اکنون وجود ندارد و بحث مفصلی را می‌طلبد. کرسی‌های آزاداندیشی یعنی ارتقای سطح «تحلیل سیاسی» دانشجویان و دانشگاه‌ها و در عین حال جلوگیری از نزاع‌ها و کشمکش‌های بی‌مورد سیاسی. شاید اگر کرسی‌های آزاداندیشی با آن شاخصه‌هایی که مد نظر رهبر انقلاب بود برگزار می‌شد، امروزه شاهد برخی از مخاطرات موجود در دانشگاه‌ها نمی‌شدیم. بنابراین به نظر می‌رسد که پیگیری این دغدغه‌ی رهبر انقلاب می‌بایست در اولویت فعالیت و اقدامات جریان جنبش دانشجویی قرار بگیرد.