• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1375/06/19

بیانات در دیدار مسئولان نمایندگی‌های ولى‌فقیه در دانشگاه‌ها

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم
 
اوّلاً به آقایان محترم و فضلای عزیزی که این کار بزرگ را شناختند و به درستی آن را تقویم کردند و بر عهده گرفتند، خوشامد عرض میکنم. امیدوارم خداوند به شما جزای خیر دهد و همچنان که وعده‌ی الهی و مقتضای کرم اوست، شما را بیشتر و بهتر از گذشته در این راه هدایت و حمایت کند که بتوانید این راه را بپیمایید و ان‌شاءاللَّه به نتایج آن برسید.
 
بخصوص من از حضرت آقای جنّتی صمیمانه تشکّر میکنم و همچنین از جناب آقای صدر و بقیه‌ی آقایانی که در واقع مسؤولیت این کار را بر عهده گرفته‌اند و آن مجموعه‌ی اصلی را تشکیل داده و کار را تا این‌جا رسانده‌اند.
 
حضور روحانیون در دانشگاهها به معنای حضور علم و دین در دانشگاههاست. یعنی دانشگاهها محلّ علم است؛ احیاناً به خاطر حضور آدمهای متدیّن، محل دین هم هست. لیکن روحانیّت، دانش دین را به‌صورت قوی و منطقی و قابل ارائه در محیط دانشگاه، متناسب با سطح فهم دانشگاهیان مطرح میکند. این جنبه‌ی علمی قضیه است. چون معارف دینی از والاترین علوم و از قویترین مباحث ذهنی و فلسفی هستند و در بخشهایی، از مهمترین مسائل اجتماعی محسوب میشوند - مسائل زندگیاند - اینها بایستی علمی و قوی مطرح شوند. در آنها باید از ضعف در استدلال و اختلال در تبیین و ارائه به شدّت پرهیز شود؛ چون همه‌ی اینها تأثیرات عکس خواهد داشت؛ یعنی ضدّ تبلیغ خواهد شد. بد دفاع کردن، از مهمترین شیوه‌های کوبیدن و حمله کردن است.
 
بنابراین حضور روحانیّون و طلاّب و فضلای دینی در دانشگاهها به این معنا است که معارف اسلامی را - در همه‌ی بخشهایش - به‌صورت منطقی، قابل ارائه، قوی و مستدل مطرح میکنند. این جنبه‌ی علمی مسأله است. جنبه‌ی دین یعنی تقویت ایمان؛ یعنی هر چه که از طرق فهم علمی حاصل میشود - که به‌طور طبیعی از آن بخش اوّل حاصل میشود - لیکن مهمترش این است که رفتار، روش و حرکات و سکنات آقایان روحانیون، مبلّغ دین و حامل معارف و ارزشهای دینی است.
 
امروز - و همیشه - علمای دین مشعلهایی هستند که مردم را با رفتار و با روش زندگی و برخوردشان با مسائل، به دین دعوت میکنند. نه این‌که بخواهیم بگوییم استثنا ندارد؛ چرا، استثنا هم دارد. کسانی هم هستند که عکس این عمل میکنند و منفّر از دینند؛ اما طبیعت کار روحانیون آن چیزی است که به‌صورت اصل و قاعده گفته شد. بحمداللَّه امروز هم شکل اغلبی همین است که عرض شد.
 
بنابراین حضور روحانیون در دانشگاهها، ضرورت ثمر بخشی دانشگاههاست؛ به معنی دخالت روحانیت در دانشگاهها نیست. بعضی این گونه تعبیر نکنند که روحانیون میخواهند به دانشگاه دست اندازی کنند؛ نه. در دانشگاهها مدیریّتی هست که اداره میکند؛ سیاستگذاری هست که سیاستگذاری میکند؛ کسانی هستند که تدریس میکنند؛ کسانی هستند که کارگزاری امور را میکنند. همه کارهای خودشان را انجام میدهند. علما هم که وارد میشوند، به قصد دخالت در کار آنها نیست. البته حضور روحانیون در دانشگاهها، مادامی که با برخی از مقرّراتی که به آنها اجازه و میدان کار بدهد همراه نباشد، حضور لغو و بیهوده‌ای خواهد بود. این طور نیست که ما فرض کنیم علما در دانشگاه، مقرّرات را میخواهند چه کار کنند؛ قاعده و قانون میخواهند چه کار کنند؛ نه. در هیچ جایی بدون مقرّرات و حدود، بدون امکانات و اختیارات نمیشود وارد شد و کار کرد. باید مبسوط الید باشند - نه مکتوف الایدی - تا بتوانند کار کنند.
 
بنابراین حضور آقایان اگرچه با اختیارات و مسؤولیتهایی همراه است؛ اما به آن نیّتی است که گفته شد؛ «تبیین علمی دین و انتقال عملی رفتاری و ایمان مذهبی به‌وسیله‌ی حضور خودشان». این آن چیزی است که مقصود اصلی است. البته وقتی این حاصل شد، یک چیز سومی هم به‌وجود می‌آید که گاهی اهمیتش از این دو کمتر نیست و آن این‌که روحانیون در دانشگاه، میتوانند ملجأ و ملاذ و رازدان و سنگ صبور تمّوجات روحی جوانان هم باشند. جوان مرکز عواطف و احساسات است؛ واردات روحی زیادی دارد - همچنان که واردات ذهنی هم دارد - جایی احتیاج است که جوان بتواند خود را در آن جا، در پناه یک روح بزرگ و دل صبور و نفسی مهربان و نیکخواهی قرار دهد. این دل صبور، فکر بلند و روح نیکخواه عبارت است از همین روحانی که دردها و مشکلات را میشنود؛ راهنماییهای لازم را میکند؛ همدردی و طبابت معنوی و روحی میکند.
 
البته اگر یک روحانی به این نقطه رسید، باید بداند که کارش در دانشگاه موفّق بوده است. اگر هنوز به این نقطه نرسیده‌اند، بدانید کمبودی در کار است، والّا روحانی اگر به آن شکلی که عرض شد - با آن دو خصیصه - در هر جا حضور پیدا کند - بخصوص در محیط جوان - لامحاله این خصیصه‌ی سوم به‌وجود خواهد آمد.
 
بنابراین من این نهاد را، نهاد واجب و لازمی میدانم. بر حضور این نهاد اصرار میورزم. به تصویب مقررّاتی که دست این نهاد را به‌قدر اختیاراتی که لازم دارد - زیاده‌خواهی هم نمیکنیم - باز بگذارد، تأکید میکنم و این به‌عهده‌ی شورای عالی انقلاب فرهنگی و بقیه‌ی دستگاههای ذیربط است. هر چه تا به حال کرده‌اند که چه بهتر؛ آنچه نشده است، باید انجام گیرد. نباید به روحانیون و علمایی که از روی اخلاص و دین و برای انجام وظیفه به دانشگاهها رفته‌اند، به چشم یک رقیب، مزاحم، عنصری زاید، تشریفاتی یا مداخله‌گر در دانشگاهها نگریست! این یک نگرش خطا و غلطی خواهد بود و هر چه که میگذرد، ان‌شاءاللَّه آثار کار شما بیشتر ظاهر خواهد شد.
 
البته من باید عرض کنم که نهاد نمایندگی سالهاست که در دانشگاههاست؛ اما در این دو سه سال اخیر، حقّاً و انصافاً به سمت آن هدفها حرکت بهتری داشته است. البته در گذشته هم زحماتی کشیده شده و کارهای خوبی انجام گرفته است؛ اما ترتیبی که اخیراً - در این دو سه سال - وجود دارد بیشتر مورد تأیید ماست. البته ممکن است کم و بیش اشکالاتی هم داشته باشد؛ نمیخواهیم به کلّی بگوییم که خالی از اشتباهات و اشکالات است؛ اما قابل رفع است. بنایی که امروز وجود دارد، بنای صحیح و قواره، قواره‌ی درستی است. باید همه کمک کنند. البته آن‌طور که من از مسؤولین وزارت آموزش عالی و وزارت آموزش پزشکی احساس کردم و دیدم، آنها هم استقبال میکنند؛ آنها هم حضور این تشکیلات را در دانشگاهها دوست میدارند. آقایان وزرا و مسؤولینی که هستند - آن طور که من از حرفهایشان میفهمم - از حضور آقایان استقبال میکنند و آن را مغتنم میشمارند.
 
مسأله‌ی اسلامی کردن که ما گفتیم یک مسأله‌ی ذوالابعاد و خیلی عمیق است. همان‌طور که حضرت آقای جنّتی بیان کردند و جناب آقای صدر - در این نوشته‌ی متین و پر مغز خودشان - خواندند، این کاری است که آینده‌ی این کشور و انقلاب به آن وابسته است. نه این‌که از اوّل انقلاب دنبال این کار نبوده‌اند؛ چرا. اصلاً از اوّل انقلاب، دانشجویان دلسوز و دردمند و انقلابی و مؤمن، اوّلین کسانی بودند که به این مسأله توجّه کردند و به ما مراجعه میکردند و از ما ملتمسانه و مصرّانه میخواستند که در این زمینه اقدامی شود؛ تا این‌که آن اقدامات اوایل انقلاب در دانشگاهها پیش آمد و انجام پذیرفت که همه در جریان هستید. بعد از آن هم امام رضوان‌اللَّه تعالی علیه، ستاد انقلاب فرهنگی را تشکیل دادند و بر همین مبنا، شورای عالی انقلاب فرهنگی تکمیل آن بود که تشکیل شد. اصلاً همه‌ی اینها برای همین مقصود بوده است.
 
ما اگر امروز احساس میکنیم که دانشگاهها در آن جهت مورد نظر، پیشرفت محسوس و متوقّع را نکرده‌اند، باید بدانیم در کاری که انجام گرفته، اختلالاتی بوده، نه این‌که نیّت این کار نبوده است و حالا ما این نیّت را ابداع کرده‌ایم! نخیر. این نیّت، نیّت انقلاب است؛ نیّت همه است. ما هم که امروز این حرف را میزنیم، از اوّلِ انقلاب از جمله کسانی بودیم که به تبع امام رضوان‌اللَّه تعالی علیه و به تبع مسائل انقلاب، دنبال این قضیه بودیم. چون من احساس میکنم که امروز به یک کار جدّی احتیاج دارد، این مسأله را به صورت مستقلی مطرح کردم و دنبال میکنم.
 
من به وزیر محترم هم - که خود ایشان مسلمان علاقه‌مندی است و واقعاً هم مایل است که این کار به بهترین وجهی انجام گیرد - گفتم شما اگر بخواهی کار اساسی و عمیقی در آموزش عالی کرده باشی، باید این کار را بکنی والاّ اداره‌ی امور دانشگاهها و آموزش عالی که کار معمولی و رایجی است و هر وزیری می‌آید و انجام میدهد؛ اگر وزیری بخواهد آن کار اساسی را انجام دهد،باید این کار را انجام دهد. ایشان هم با همه‌ی وجود - من احساس کردم - استقبال کردند. لیکن من این را عرض کنم که شأن دفتر نمایندگی و مسؤولین دفاتر نمایندگی در دانشگاهها در این قضیه، شأن بسیار بالا و والایی است.
 
ما مکرّر هم گفته‌ایم که باید حوزه‌ی علمیه در کار اسلامی کردن دانشگاهها کمک کند و سهمی را بر دوش گیرد. بخش عمده‌ای از این سهم را شما آقایان که در دانشگاهها حضور دارید؛ میتوانید و میباید انجام دهید. والاّ اگر کسی با مسائل دانشگاهها سروکار چندانی نداشته باشد - ولو در متن حوزه هم حضور داشته باشد - معلوم نیست خیلی بتواند این کار را به بهترین وجهش انجام دهد و برای این قضیه بهترین و نزدیکترین و مطمئنترین راه را انتخاب کند. اما شما که آن‌جا هستید، میتوانید در این کار نقش داشته باشید. من عرض میکنم که برای اسلامی کردن دانشگاهها، باید طرحهای کوتاه مدّت و بلند مدّت، با هم دیده شود. یعنی ما نه از آن کسانی هستیم که بگوییم میخواهیم سیسال دیگر این کار بشود و به کوتاه مدّت اعتنایی نکنیم؛ نه از آن کسانی که به کارهای کوتاه مدّت دل خوش کنیم - که هر چه کوتاه مدّت است، قهراً عمق و ماندگاری آن هم کمتر است - و از بلند مدّت غافل شویم. نه؛ هر دو را در کنار هم میخواهیم. هم کوتاه مدّت، هم بلند مدت؛ اما کارهای عمیق، واقعی و اساسی.
 
این‌که به من خبر بدهند که در دانشگاهی فرض بفرمایید یک استاد، پیراهن آستین کوتاه داشته است، یقه‌اش را گرفته‌اند که دانشگاه اسلامی است؛ چرا این طور آمده‌ای؟ این، آن چیزی نیست که من خواستم و دنبال میکنم! پرداختن به این چنین مسائل، منحرف کردن از کار اصلی و از مسیر حقیقی خود است. ما میخواهیم دانشگاه یک محیط اسلامی و با اهدافی اسلامی باشد. اهداف مسلمانانه و مؤمنانه این گونه است که باید علم در عالیترین کیفیّتش و پدیده‌های علمی در نوترین صورتش باشد. تلاش علمی باید در موفّقترین انواع خود و اخلاق دینی و ایمان اسلامی در روشنترین و مصفّاترین وضعش حضور داشته باشد - همه در کنار هم - این، آن چیزی است که ما میخواهیم. آن وقت اگر بخواهیم به این هدفها برسیم، طبعاً شیوه‌هایی لازم است.
 
در زمینه‌ی مسؤولان، اساتید، مواد درسی، بخصوص علوم انسانی - که اشاره شد - باید کارهای اساسی انجام گیرد که تفصیل این کارها موکول است به همین جلساتی که اشاره شد و کمیته‌های تخصّصی و هیئات بررسی و پژوهشی - برای این کارها - که باید دنبال کنند. آن‌که ما میخواهیم این مجموعه است.
 
چنانچه کسی بیاید و همه‌ی آنچه را که ما گفتیم، در یک یا دو کار سطحی و کوچک خلاصه کند - در عمل یا در گفتار - به این هدف و این شعار بزرگ و حرکت عظیم، ظلم کرده است!
 
اجمالاً بگویم که من ان‌شاءاللَّه دنبال این کار خواهم بود و بعد از این برای حضور در مدیریّتهای فرهنگی و دانشگاهی باید اینها ملاک و معیار باشد که بتوانند این کار را به بهترین وجهی انجام دهند؛ چون وقتی که کار اسلامی انجام گیرد، کار علمی هم در داخل و در چارچوب آن حضور دارد - کار علمی قوی، چون کار علمی ضعیف که اسلامی نیست - این علم باید بتواند امروز و فردای کشور را تأمین کند - با علم ضعیف که نمیشود - باید بهترین علومی که یک کشور و یک ملت را به خودکفایی علمی و عملی میرساند و رفتارها و اخلاق و کیفیّت گزینشها و امتیازهایی که در دانشگاهها برای اشخاص وجود دارد و بقیه‌ی چیزهایی که در این زمینه هست، تحصیل شود. به‌هرحال چشم امید، به شماست. از خدا کمک بخواهید که ان‌شاءاللَّه این کار را با قوّت تمام انجام دهیم.
 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته