• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1392/07/22
گفت‌وگو با دکتر گلزاری، روانشناس و استاد دانشگاه

بررسی مهم‌ترین عوامل انتخاب «خانه مجردی»

دکتر محمود گلزاری تمرکز ویژه‌ای بر مسائل خانواده و آسیب‌شناسی آن دارد. برای پرسیدن از مسائل و مضرات زندگی در «خانه‌ها‌ی مجردی» به سراغ این روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی رفتیم. دکتر گلزاری در این گفت‌وگو ضمن بررسی علل شکل‌گیری این پدیده در ایران، به پدیده‌ی «تنهایی عاطفی» اشاره کرده و برخی راه‌های درمان و کنترل آن را نیز برشمرده است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif یکی از بحث‌هایی که رهبر انقلاب در سفر به خراسان شمالی در آسیب‌شناسی سبک زندگی فرمودند، شکل‌گیری پدیده‌ی «خانه‌‌های مجردی» در شهرهای بزرگ بود. دیدگاه شما نسبت به این پدیده چیست؟ آیا میزان فراگیر شدن این پدیده آن را به یک معضل جدی تبدیل کرده است؟
رهبری در سفر خراسان شمالی یک فهرست ۲۸‌ موردی از مسائل مربوط به سبک زندگی را مطرح فرمودند. ما همیشه شاهد دو روند بعد از این نوع صحبت‌ها بوده‌ایم؛ روند اول معمولاً حالت موجی دارد. یعنی عده‌ی زیادی –به‌خصوص نهادهای رسمی- به صورت یک امر سطحی و فراگیر با آن برخورد می‌کنند. در این سطح همواره این نگرانی وجود دارد که بررسی عمیق و ریشه‌ای این مسأله به فراموشی سپرده شده و پاسخ‌گویی به این مطالبات رهبری سطحی بشود. من شاهد این بوده‌ام که مراکز فرهنگی، دانشگاهی و رسانه‌ای مختلف بدون این‌که به عمق این مسأله بپردازند، شروع به اجرای برنامه‌های سبک زندگی کردند. سرعت در کار بدون این‌که کار کارشناسی دقیق انجام شود، موجب لوث‌کردن موضوع می‌شود.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22373/C/13920205_0122373.jpg
اما پس از این موج اول -یعنی جریان سطحی- اندیشمندان دلسوز و متدین و آگاه به زمان باید فارغ از این نگاه‌های گذرای سیاسی، آن مطالب را جدی بگیرند و به بررسی بپردازند. همچنین پژوهشکده‌ها و پژوهشگاه‌ها و شخصیت‌های حقیقی دانشگاهی باید به این مطالب بپردازند. اکنون وقت آن فرا رسیده است که فارغ از آن موج و غوغای اولیه، راجع به سبک زندگی، آن هم با مبنای دینی صحبت شود.

در خصوص سؤالی که مطرح کردید، نخست باید ببینیم آیا خانه‌های مجردی پدیده‌ای پرآسیب و یک امر منفی مثل اعتیاد است، یا این‌که این‌طور نیست و جنبه‌های مثبتی هم دارد؟ از نظر بنده، خانه‌ی مجردی پدیده‌ای متعلق به شهرهای بزرگ است که به کثرت‌گرایی و تکثر فرهنگی مربوط می‌شود. به هر صورت خانه‌های مجردی آسیب‌های خاص خودشان را دارند که اگر این آسیب‌ها خوب شناخته نشود، می‌توانند جدی هم باشند. البته زندگی در خانه‌های مجردی یک فایده‌هایی هم دارد که باید از آن‌ها استفاده کرد. اصل خانه‌های مجردی را به طور مطلق نمی‌شود رد کرد، بلکه این پدیده را باید خوب شناخت و نقاط مثبت و منفی‌اش را دید.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif آیا تحقیقی شده که چرا زیست مجردی در شهرهای بزرگ در حال افزایش است؟
بنده در این باره حدود هشت عامل را بررسی کرده‌ام که علل مهم افزایش این پدیده است و باید روی این‌ها کار جدی صورت بگیرد. یکی از مهم‌ترین این دلایل، افزایش سن ازدواج است. متأسفانه با وجود جمعیت جوانی که داریم، سن ازدواج مدام بالا می‌رود. ما معتقدیم افزایش سن ازدواج در دختران به سبب تجردهای ناخواسته است. یعنی دختران می‌خواهند ازدواج کنند، اما نمی‌شود. در پسران اما بی‌رغبتی به ازدواج وجود دارد. میل به بزرگ‌شدن، جوان‌شدن و بال‌درآوردن و استقلال پیدا‌کردن را اصلاً خداوند در وجود انسان قرار داده و یکی از زمینه‌های فطری ازدواج همین گرایش است؛ یعنی فراتر رفتن از آشیانه‌ی خانه‌ی پدری و تشکیل خانواده. حالا وقتی این نیاز و میل و گرایش برای پرواز از این آشیانه ظهور پیدا کرده و زمینه‌ها و لوازمش هم مثل رشد جسمی، استقلال فکری، استقلال اجتماعی و یک مقداری توانایی‌های تحصیلی و گاهی شغلی فراهم شده است، اما آن خانه‌ی دوم که باید سرمایه‌گذاری اصلی روی آن باشد -یعنی ازدواج- فراهم نیست، فرد در این وضعیت سعی می‌کند که این میل به استقلال را با رفتن به خانه‌ی مجردی پاسخ دهد. به همین دلیل اگر ما بخواهیم موج اقبال به خانه‌های مجردی را کم کنیم، باید مسأله‌ی ازدواج را جدی بگیریم.
میل به استقلال را خداوند در وجود انسان قرار داده و یکی از زمینه‌های فطری ازدواج همین گرایش است. حالا وقتی این میل ظهور پیدا کرده و لوازمش هم مثل رشد جسمی، استقلال فکری، استقلال اجتماعی و یک مقدار توانایی‌های تحصیلی و شغلی فراهم شده است، اما آن خانه‌ی دوم -یعنی ازدواج- فراهم نیست، فرد سعی می‌کند که این میل به استقلال را با رفتن به خانه‌ی مجردی پاسخ دهد.

دومین نکته، تفاوت نسلی است. همزمان با بزرگ‌شدن کودکان از نظر سنّی، این تفاوتی که بین آن‌ها و نسل قبل پیدا می‌شود، تا حد تعارض جدی است. نسل جدید افکارش، گرایش‌هایش و علایقش نسبت به مسائل مختلف تغییر کرده و گاهی حتی این فاصله فاصله‌ی قرنی است. در گذشته شاید هر ۵۰ سال یک نسل بود، اما امروزه فرزندان در مواجهه با سرعت رشدی که در جهان وجود دارد و اطلاعاتی که مدام عرضه می‌شود، به‌سرعت از پدر و مادر فاصله می‌گیرند. پدر و مادر از طرفی همچنان پای در سنت‌ها دارند؛ نه‌تنها در سنت‌های مثبت، که در تعصب‌ها، در نشناختن روحیات نوجوانان و جوانان، و پافشاری برای این‌که آن‌ها را مثل خودشان کنند. اغلب آن‌ها حتی خودشان هم «فرزند زمانه‌ی خود» نیستند. درگیرشدن پدر و مادر با فرزندان حتی به خاطر مسائلی ساده مثل آرایش موی یک پسر تا لباس یک دختر برای تحمیل‌کردن دیدگاه‌های مختلف بر فرزندان صورت می‌گیرد.

پسر جوان ۲۸ ساله‌ای پیش من آمد که با ناراحتی به پدر و مادرش می‌گفت: «شما همه چیز را برای من تعیین کردید؛ از مدرسه‌ام، از دوستانم، از لباسم و این آخری‌ها حتی از گرایش سیاسی‌ام. حتی در انتخاب مرجع تقلیدم. هیچ چیزی را نگذاشتید که من انتخاب کنم!» خب بازتاب این مسائل این شده بود که یک‌باره این پسر در انتخاب همسر به سراغ کسی رفته بود که حتی از نظر عقلی هم مناسب او نبود.

من به عنوان یک روانشناس می‌گویم که محدودکردن شدید و اجازه‌ندادن به فرزندان برای استقلال، باعث این‌چنین عصیان‌هایی می‌شود. این «تفاوت نسلی» تبدیل می‌شود به «تعارض نسلی» و گاهی هم به «گسست نسلی». گاهی این شکاف نسلی  پدیده‌ی خانه‌های مجردی را ایجاد می‌کند و افراد احساس می‌کنند که باید از جایی که مرتب در معرض ملامت و نصیحت هستند، دور شوند. یک آدمی را که توانایی دارد، بال دارد، ما می‌خواهیم در قفس نگهداریم. خب طبیعی است که وقتی مجالی پیدا کند و درِ این قفس باز شود، پرواز که چه عرض کنم، فرار می‌کند. روحیه‌ی استقلال‌طلبی یک انسان را چون نتوانستیم در خانه از راه‌های طبیعی و درست هدایت کنیم، به ناکجا می‌رود. فرزندان ما کنارمان هستند و باید به آن‌ها مسئولیت بدهیم و از افکارشان استفاده کنیم و مراقب باشیم روابط اجتماعی منظمی داشته باشند. اگر این‌چنین نباشد، اشخاص به خانه‌های مجردی گرایش پیدا می‌کنند.
من به عنوان یک روانشناس می‌گویم که محدودکردن شدید و اجازه‌ندادن به فرزندان برای استقلال، باعث عصیان می‌شود. «تفاوت نسلی» تبدیل می‌شود به «تعارض نسلی» و گاهی هم به «گسست نسلی». افراد احساس می‌کنند که باید از جایی که مرتب در معرض ملامت و نصیحت هستند، دور شوند. این‌چنین اشخاص به خانه‌های مجردی گرایش پیدا می‌کنند.

مسأله‌ی بعدی که در شرایط کنونی بسیار مهم است، مهاجرت‌های تحصیلی است. ما حدود چهارونیم میلیون دانشجو داریم. بعضی از این دانشجویان در شهرهای خودشان دانشجو هستند، ولی بخش عمده‌ای به شهرهایی غیر از شهر خودشان می‌روند. از این تعداد، بخش عمده‌ای خوابگاه ندارند و به پانسیون‌ها می‌روند یا این‌که ناچارند در خانه‌های مجردی سکونت کنند.

مسأله‌ی بعدی افزایش طلاق است. در حال حاضر در شهر بزرگی مثل تهران، ۴۰ درصد از زوج‌ها در چهار سال اول زندگی‌شان به طلاق می‌رسند. کل طلاق‌ها در کشور در سال ۹۱ بین ۱۹ تا ۲۰ درصد و اغلب در سن جوانی بوده است. در طلاق، زنان جوان بیشتر از مردان صدمه می‌بینند. دختران زیادی به ما مراجعه می‌کنند که بعد از گذشت مدتی از طلاقشان، به دلیل ناراحتی‌هایی که دارند یا به دلیل نگاه‌های غم‌انگیز و ملامت‌بار خانواده‌شان یا به دلیل برخی مسائل دیگر، گرایش به زندگی در خانه‌های مجردی دارند. یکی از راه‌هایی که به‌خصوص دختران پس از طلاق پیش می‌‌گیرند، خانه‌های مجردی است و خانواده‌ها هم بعد از مدتی به خاطر اختلافات و درگیری‌هایی که با فرزندشان دارند یا به سبب مسائل مالی، دیگر مثل قبل چندان مقاومتی برای نرفتن آن‌ها به خانه‌های مجردی از خودشان نشان نمی‌دهند.

در آمریکا تحقیقی کرده‌اند و طی آن به ۱۲ هزار نفر پرسش‌نامه‌ی سلامت روان داده‌اند؛ از افراد ۱۹ ساله تا ۷۰ ساله و مجرد یا متأهل یا طلاق‌گرفته. پس از استخراج پاسخ‌ها دریافته‌اند که سالم‌ترین افراد متأهلینی هستند که با همسرانشان تفاهم دارند و از زندگی شادی برخوردارند. بعد از آن‌ها مجردان هستند؛ مجردان نه به معنی ساکنان خانه‌های مجردی، بلکه اشخاص مجردی که ازدواج نکرده‌اند و کنار پدر و مادرشان زندگی می‌کنند. پس از آن، بیوه‌ها بودند؛ یعنی مردان یا زنانی که همسرانشان فوت کرده بودند. بعد از آن طلاق‌گرفته‌ها و بدتر از همه، آن‌هایی که متأهل هستند و زندگی ناسازگارانه دارند.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید که درباره‌ی زندگی زناشویی باید «فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ»۱ باشد؛ یعنی یا خوب زندگی کنیم، یا خوب جدا شویم. حالا ما در حکومت اسلامی  از طرفی باید ازدواج را تسهیل کنیم؛ ازدواجِ ساده‌ی آگاهانه و دقیق باید آسان صورت بگیرد. ولی بعد از ازدواج نباید جوانان‌مان را رها کنیم. دست‌کم تا پنج سال بعد از تشکیل یک خانواده باید دقیقاً از این خانواده حمایت علمی، مشاوره‌ای و حتی مالی و اجتماعی صورت بگیرد. باید راجع به طلاق نیز حساس باشیم. واقعاً این مسأله‌ جدی است که ما قبل از ازدواج کم کار می‌کنیم و بعد از طلاق هم اصلاً کار نمی‌کنیم! یعنی اگر زندگی مشترک ۴۰ درصد یا ۳۰ درصد از جوانان ما در شهرهای بزرگ به طلاق می‌انجامد، با ‌جوان طلاق‌گرفته و به‌خصوص دختران طلاق‌گرفته چه باید کرد؟ تنهایی‌های ایشان، ناامنی‌های اجتماعی‌، مشکلات خانوادگی، با این‌ها چه‌ باید کرد؟ ما برنامه‌ی جدی برای بعد از طلاق نداریم.

مسأله‌ی بعدی، الگوبرداری از اطرافیان است. این مسأله دارد گسترش می‌یابد و حتی به سمت هنجارشدن پیش می‌رود. بنده این عواملی را که عرض کردم -تأخیر در سن ازدواج، تعارض‌های نسلی، استقلال‌طلبی، مهاجرت تحصیلی، مقاومت‌نکردن خانواده‌ها، افزایش طلاق، الگوبرداری از دوستان و هنجار‌شدن زندگی مجردی- از مهم‌ترین عوامل افزایش پدیده‌ی خانه‌ی مجردی می‌دانم.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif از لحاظ روانشناسی آیا این پدیده مضر است یا نه؟
ناراحتی‌های فردی و اجتماعی خانه‌های مجردی -حداقل تا اندازه‌ای که ما دیده‌ایم و مطالعه کرده‌ایم- زیادتر از آن است که بشود نادیده‌شان گرفت. برخی را من می‌شمارم: یکی از مهم‌ترین‌ آن‌ها احساس تنهایی است. درست است که ابتدا حس استقلال‌طلبی و ماجراجویی وجود دارد، اما پس از مدتی  افراد دچار احساس تنهایی می‌شوند. از پدیده‌های رو به گسترش جهان معاصر در شهرهای خیلی بزرگ، همین حس تنهایی است. این حس را به دو بخش تقسیم کرده‌اند؛ «حس تنهاییِ عاطفی» که انسان احساس می‌کند کسی را ندارد تا با او درد و دل کند و حرف بزند. گاهی هم «حس تنهایی اجتماعی» که شخص در جمع است، ولی احساس می‌کند با کسی هماهنگ نیست. حس تنهایی باعث بسیاری از مشکلات است؛ آدم‌ها را به افسردگی می‌کشاند و گاهی حتی زمینه‌های گرایش به خودکشی را ایجاد می‌کند. به همین دلیل آمار خودکشی در زیست‌های مجردی بسیار بیشتر از خانواده‌ها است.
در حال حاضر در شهر بزرگی مثل تهران، ۴۰ درصد از زوج‌ها در چهار سال اول زندگی‌شان به طلاق می‌رسند. دختران زیادی به ما مراجعه می‌کنند که بعد از گذشت مدتی از طلاقشان، به دلیل ناراحتی‌هایی که دارند یا به دلیل نگاه‌های غم‌انگیز و ملامت‌بار خانواده‌شان یا به دلیل برخی مسائل دیگر، گرایش به زندگی در خانه‌های مجردی دارند. خانواده‌ها هم مثل قبل چندان مقاومتی نشان نمی‌دهند.

مسأله‌ی دیگر، گرایش به انواع و اقسام اعتیادها است که دیگر الان رایج‌ترین‌شان، اعتیاد به انواع مواد مخدر یا اعتیاد به الکل یا اعتیاد به اینترنت است. یک لپ‌تاپ دارد و در خانه‌ی مجردی اعتیاد به اینترنت پیدا می‌کند که دست ‌کمی از اعتیاد به مواد مخدر ندارد و همان آسیب‌ها را دارد؛ مثل ناتوانی‌هایی جنسی، مثل شرایط روحی بد. این‌ها جزو زمینه‌هایی است که در خانه‌ی مجردی خیلی بیشتر است، چون این افراد، هم احساس تنهایی می‌کنند و هم کنترلی رویشان نیست و هم حمایت‌های اجتماعی از آن‌ها کم می‌شود.

مسأله‌ی بعدی، کاهش مهارت‌های اجتماعی است. در جمع است که افراد یاد می‌گیرند چگونه از خودشان دفاع کنند، چگونه حرف بزنند و چه واژگانی را به کار ببرند. اصلاً بعد از یک مدت تنهایی آدم احساس می‌کند که حتی گنجینه‌ی‌ واژگانش هم خیلی محدود شده و مهارت‌های ارتباط اجتماعیش کاهش یافته است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif بی‌نظمی هم در خانه‌های مجردی بیشتر است.
گرایش به رفتارهای پرخطر جنسی؛ به‌خصوص اگر خانه‌ی مجردی محلی باشد که فرد احساس کند دور از چشمان دیگران می‌تواند برخی رفتارهای انحرافی را انجام دهد و با بعضی افراد ارتباط داشته باشد. متأسفانه گاهی افراد دیگر هم از طریق اینترنت یا از طریق رابطه‌های خیابانی به خانه‌های مجردی کشیده می‌شوند و ما می‌بینیم که از این طریق بیماری‌هایی مانند ایدز به صورت خطرناکی گسترش پیدا می‌کند. صاحب‌نظران می‌گویند ایدز در ایران مثل یک بمب ساعتی است. متأسفانه ما حواس‌مان نیست که الگوی انتقال ایدز در حال تغییر به رفتارهای جنسی است.

دیدگاه دکتر گلزاری درباره‌ی عوامل افزایش «خانه‌های مجردی»

خواب خیلی زیاد و بیش از اندازه که آدم‌ها را کسل می‌کند و از فعالیت می‌اندازد. گرایش به گروه‌های سیاسی ویژه و عرفان‌های کاذب از دیگر مشکلات ساکنین خانه‌های مجردی است؛ در بررسی زندگی مدعیان به عرفان‌های کاذب دیده‌اند که این‌ها تنهایی‌های طولانی داشته‌اند. عارفان بزرگ ما اگر تنهایی داشتند، کوتاه‌مدت بوده. اگر سفارش شده به اعتکاف، سه روز است؛ نه بسیار طولانی مدت.

تقریباً این مواردی را که من شمردم، مسائل و عوارض جدی بود. ضمن این‌که این موارد ذهنی نیست، بلکه در غرب و مقداری هم در کشورمان مطالعه شده است. البته متأسفانه روانشناسان ما به طور جدی نیامده‌اند -چه در کار پژوهشی و چه در کارهای پایان‌نامه‌ای- در این زمینه کاری را پی‌بگیرند. در حالی که دولت و دانشگاه‌ها باید حمایت کنند تا این کارهای پژوهشی شکل بگیرد، یعنی این مراکز باید سفارش چنین کارهایی را بدهند.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif درباره‌ی تربیت و پیشگیری در دوران نوجوانی چطور؟ والدین یا مدارس یا دیگر نهادهای اجتماعی چه کارهایی می‌توانند انجام دهند؟
اصلاً نوجوانی یک گروه سنّی مغفولی است که قطعاً بستر حوادث بعدی است. بسیاری مسائل از همین‌جا شروع می‌شود. ما دوره‌ی نوجوانی  -یعنی سنین ۱۲ یا ۱۳ سالگی تا ۱۵ یا ۱۶ سالگی- را اغلب نادیده می‌گیریم. نه خانواده‌ها در این باره می‌دانند و نه مدرسه‌ها. گاهی پدران و مادران می‌توانند در خانه تنهایی بچه‌ها را به رسمیت بشناسد. یعنی اگر فرزندشان اتاقی دارد، نروند در حریم خصوصی‌اش و دخالت کنند. بگذارند او در همان خانه احساس استقلال داشته باشد. بچه‌ها مثلاً اگر ببینند که می‌توانند دوستان‌شان را به خانه بیاورند، خب به خانه‌های مجردی کشیده نمی‌شوند. پدرها و مادرها باید مدارا کنند. این مدارا مسأله‌ی مهمی است؛ خوب برخورد کنند، صمیمیت داشته باشند، با این برخورد بچه‌ها حفظ می‌شوند و احساس استقلال می‌کنند.

ما باید فرزندان فعالی در جمع بار بیاوریم که دردمند باشند، دلسوزی کنند و مستقل هم باشند. آموزش و پرورش ما متأسفانه به تربیت اجتماعی در این سنین بهای لازم را نداده‌ است. گرایش جدی به نمره و درس و کنکور در نظام آموزشی از یک طرف و خانواده‌هایی که همه‌اش می‌خواهند با یک حالت رقابتی فرزندانشان را به مدرسه‌ای ببرند که او بتواند در دانشگاه قبول شود یا المپیادی شود و انگار نمی‌دانند که مهارت‌های اجتماعی و روابط اجتماعی واقعاً بیش از قبولی در دانشگاه مهم است، از طرف دیگر بر عدم رشد اجتماعی دانش‌آموزان تأثیر می‌گذارد.
ناراحتی‌های فردی و اجتماعی خانه‌های مجردی زیادتر از آن است که بشود نادیده گرفت. از مهم‌ترین‌ آن‌ها احساس تنهایی است. گرایش به انواع اعتیادها: مواد مخدر یا الکل یا اینترنت، کاهش مهارت‌های اجتماعی، گرایش به رفتارهای پرخطر جنسی؛ خواب خیلی زیاد و گرایش به گروه‌های سیاسی ویژه و عرفان‌های کاذب از دیگر مشکلات ساکنین خانه‌های مجردی است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif چه کسانی بیشتر از نظر اجتماعی، از نظر شخصیتی، یا از نظر شخصیت روانی میل به خانه‌ی مجردی دارند؟
از نگاه روانشناسی، افرادی وجود دارند که گرایش به خانه‌ی مجردی و تنهایی در آن‌ها بیشتر است. یک سری از افراد اصلاً درون‌گرا هستند. البته یک فرد درون‌گرا می‌تواند انسان سالمی باشد، ولی گرایش به تنهایی دارد. حدود ۱۰ نوع اختلال شخصیت در روانشناسی شناخته شده است. اختلال شخصیت یعنی ناراحتی‌هایی که ریشه‌دار و دیرپا است و به‌سادگی عوض نمی‌شود. از این ۱۰ نوع، در حدود چهار نوع زمینه‌های گرایش به تنهایی زیاد است که اسمش را می‌گذارند اختلال شخصیت پارنوا، یعنی آدمی که اصولاً به دیگران و به وفاداری و صداقت آن‌ها سوءظن دارد. یک گروه دیگر، اختلال شخصیتی «اسکیزوئید» دارند. هرجا کلمه‌ی اسکیزو و اسکیزوفرن است، یعنی گرایش به دوری از مردم و تنهایی عاطفی و بی‌تفاوتی عاطفی. یک گروهی هم این‌گونه‌اند که ما می‌گوییم شخصیت «اسکیزوتایپی» دارند. این‌ها یک مقداری مشکل‌شان بدتر است؛ تنهایی عاطفی دارند، سردی عاطفی دارند، تفکرات جادویی و عجیب و غریب دارند. ما یک شخصیت «اجتنابی» هم داریم؛ دوری‌گزینی به خاطر بی‌کفایتی‌شان، اعتماد‌به‌نفس پایین، ترس از مسخره‌شدن توسط دیگران در این افراد وجود دارد.

در کنار این چهار گونه شخصیت و آدم‌هایی که مهارت‌های اجتماعی پایینی دارند، آدم‌های دیگری هم هستند که اعتماد‌به‌نفس پایینی دارند تا حق خودشان را بگیرند. از طرفی برعکس، اشخاصی هستند که آدم‌های ماجراجویی هستند و می‌خواهند تجربه‌های جدیدی را در تنهایی‌ها انجام دهند. یعنی آن‌ها اگر به خانه‌ی مجردی می‌روند، برای برپاکردن یک سری آشوب‌ها است؛ یعنی انسان‌های گریزان از چهارچوب. این اشخاص نیز از نظر روانشناختی زمینه‌های زیست مجردی را دارند.

پی‌نوشت:
۱. بخشی از آیه‌ی ۲۲۸ سوره‌ی مبارکه‌ی بقره؛ به نیکی نگاه داشتن یا به نیکی رها ساختن