1359/08/09
ماجرای حضور آیتالله خامنهای در دزفول در روزهای موشکباران
بعد از آنی که در شهر دزفول مردم بیپناه و بیدفاع مورد تجاوز سلاحهای دورزن مزدوران عراقی قرار گرفتند که ما همان شب اتفاقاً در دزفول بودیم، من صبح وارد شهر شدم و در خیابانها حرکت میکردم، شب را در پایگاه نیروی هوایی گذراندیم که خارج شهر است، روز گفتم بروم ببینم با این حادثهی فاجعهآمیزی که در این شهر رخ داده است و شاید بیش از صد نفر زن و مرد و کودک بیگناه و بیدفاع نیمهی شب کشته شدند، بروم ببینیم روحیهی مردم چگونه است.
در این شهر نشانهای از حیات ایمانی و عزم و تصمیم به چشم میخورد. در مقابل عظمت و شجاعت این مردم - چه زنشان و چه مردشان و چه جوانشان و چه پیرشان - انسان مبهوت میماند. رژیم مزدور عراقی برای اینکه دزفول را تخلیه بکند از مردم و نیروهای انقلابی را از آنجا خارج کند دست به این توطئهی رذالتآمیز و پست زده است، مردم شهر را هدف موشکهای دورزن قرار میدهد ... اما مردم مثل اینکه هیچ اتفاقی در شب گذشته در شهرشان نیافتاده است.
البته جوانهای پرشور شعار میدادند میگفتند به ما سلاح بدهید تا ما برویم انتقام بگیریم. من برای مردم صحبت کردم عصر همان روزی که شبش آن حادثه اتفاق افتاده بود هزاران نفر جمعیت، با شور، با هیجان، در مسجد جامع شهر دزفول جمع شدند، من سپاس و شکرانهی خودم را از این همه شجاعت به عنوان یک انسانی که علاقهمند به شجاعت است، علاقهمند به ایمان است، علاقهمند به مردم فداکار است، به آن مردم فداکار عرض کردم الان هم از این تریبون عظیم نماز جمعه، از این تریبون میلیونی و از میان شما برادران و خواهران نمازگزار به تمام مردم شهر دزفول از زن و مرد و پیر و جوان درود میفرستم. مردمان شجاع، مؤمن، متوکل به خدا.
خطبههای نماز جمعه تهران؛ ۱۳۵۹/۸/۹