• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1381/10/01

جهانی‌سازی اسلامی‌، جهانی‌سازی غربی

مصلحان اجتماعی و صاحب‌نظران فلسفه سیاسی، درمان دردهای جامعه بشری و برطرف شدن تضادها، استثمارها، استبدادها، استعمارها، فاصله ناهنجار کشورها و انسان‌ها و... را در پرتو برپایی نظام واحد و جهانی‌سازی مدیریت اجتماعات انسانی، امکان‌پذیر دانسته‌اند. مدیریت واحدی که از هرگونه جانبداری، نژادگرایی، طبقه‌پروری و... به دور باشد و بر پایه قانون عدل و مساوات با همگان رفتار کند. و نه تنها در روابط فردی و ساختارهای گروهی؛ بلکه در روابط کشورها و روابط میان ملل، قانون عدل و معیارهای انسانی را حاکم سازند. اندیشمندانی که به چنین اصولی رسیدند به اندیشه جهان وطنی گرائیدند، و به شکستن مرزهای جغرافیایی و نژادی و زبانی و... فراخوانند و تلاش کردند هر چه را مانع یکی شدن و یگانگی عالم انسان‌ها می‌شود از سر راه اجتماعات انسانی بردارند.

بنابراین تئوری جهانی‌سازی شاید در اصل و در اندیشه متفکران اجتماعی و سیاسی، از این خاستگاه انسانی ریشه گرفته باشد. ممکن است در اجتماعی روابط انسانی برقرار گردد و سامان لازم پدید آید؛ لیکن اگر این اجتماع مورد تهاجم اجتماعات دیگر قرار گرفت چه باید کرد؟ بهترین گواه این موضوع، ستم‌های بی‌حد و مرز بیرون از شماری است که انسان‌ها از جنگ‌ها، تهاجم‌ها و درگیری‌های ملت‌ها، ملیت‌ها، کشورها و قاره‌های دیگر دیده‌اند و هم اکنون در دوران شکوفایی تمدن جدید نیز این ستم روایی‌ها آشکارا و پیش از هر دوره دیگر دیده می‌شود و ظلم‌ها و حق کشی‌ها بیشتر بلوکی و قاره‌ای گشته و استوار بر اندیشه پوچ نژادی و ملی و امتیازهای اقتصادی است. از این رو جهان به دو قطب تقسیم شده است جهان «فرادست» سرمایه‌داری و قاره اروپا و امریکا و نژاد سفید و جهان «فرودست» آسیایی و آفریقایی و نژاد رنگین.

بنابراین می‌توان گفت موضوع جهانی اندیشیدن، پیشینه‌ای به درازای تاریخ تمدن و فرهنگ انسانی دارد و این شاید از همین دیدگاه انسانی ریشه گرفته و در ضرورت این نگرشی برخاسته باشد. گرچه اصل «جهانی شدن» پدیده‌ای است که روندی طبیعی دارد و دنیای انسان‌ها جهانی یگانه و دارای شرایطی همسان است و آدمیان حتی گونه‌های حیوانی و گیاهی در آن زیستی از حیث تنفس، رشد، فرسایش و میرش برابر دارند، و انسان‌ها همه در فضا و اتمسفر زمین زندگی می‌کنند و از پدیده‌های آن بهره می‌‌گیرند و به دستاوردهای کار و تلاش دیگر انسان‌ها نیاز دارند، بنابراین به جهانی می‌ اندیشند که دیگر انسان‌ها چون آنان در آن زندگی می‌کنند. لیکن «جهانی‌سازی» موضوع دیگری است که به مجموعه انگیزه‌ها، هدف‌ها و اندیشه‌ها و تلاش‌های کسانی بستگی دارد که در راه این برنامه می‌کوشند و برای تحقق آن بسترسازی می‌کنند و به زمینه‌سازی‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی می‌ پردازند.

در این نقطه است که نگرش مثبت و منفی نسبت به جهانی‌سازی رخ می‌نماید و ممکن است حرکت جهانی‌سازی مفید، انسانی و رهایی بخش باشد و یا منفی، غیرانسانی و سلطه‌طلب. اگر هدف و انگیزه از «جهانی‌سازی»، سوق دادن انسان‌ها و جامعه‌ها به شرایط واحد و اقتصادی عادلانه و سطح معیشتی یگانه و دانش و بینش‌هایی فراگیر و همگانی و رفع تبعیض و نابرابری در سطح همه جامعه‌های انسانی می‌‌باشد؛ آرمانی ارزشمند و مثبت است. چنانکه پیامبران الهی با چنین انگیزه‌ای به تشکیل «امت واحده» و خانواده «خدایی انسانی» دست یازیدند و همه مرزها و حدود سیاسی، اقتصادی، نژادی، جغرافیایی و هر چه را مانع این حرکت بود از میان برداشتند و بشریت را با تمام توان در همه زمینه‌ها به سوی یگانگی و برابری و برادری سوق دادند.

اما در برابر این آرمان، انگیزه‌های سیاستمداران یا اقتصاددانان و یا حقوقدانان و یا جامعه شناسانی است که در روند «جهانی‌سازی»، به جهان دیگری یعنی به جهانی نابرابر به محوریت و برتری نظام‌های فکری و اقتصادی و سیاسی غرب می‌اندیشند و در راه سلطه‌بخشی و گسترش قلمرو و نفوذ آن اندیشه هستند و هدفشان از جهانی‌سازی، تسلط یک قاره یا بلوک بر کل بشریت است. چنین انگیزه‌هایی که آنها نیز در پشت طرح «تئوری جهانی‌سازی وجود دارد که از نظم نوین جهانی و از سلطه و برتری و قیمومیت خود بر کل جهان انسانی سخن می‌رانند. قرن‌ها است که از سوی مصلحان و اندیشمندان، طرح اداره اجتماعات انسانی از یک مرکز و توزیع عادلانه منابع میان همه افراد انسانی، داده شده است و شاید اندیشه سازمان‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای چون سازمان ملل، بانک جهانی، تجارت جهانی(گات) و برخی سازمان‌های فرهنگی چون یونسکو و یا اقتصادی چون سازمان خواروبار جهانی سازمان بهداشت جهانی و... همه با استفاده از همین زمینه قبلی و تمسک به همین منطق، مطرح شد لیکن در عمل، این نهادها در خدمت هدف دوم استیلای جهانی غرب به کار آمد و از هدف اصلی اعلام شده، دور افتاد. در باب ریشه‌یابی و تحلیل طرح «جهانی‌سازی»، به تفکیک دو جریان منادی «جهانی شدن» باید توجه داشت:

1. انگیزه کلی دعوت‌گران غرب و نظام سرمایه‌داری که خاستگاهی سودطلبانه دارد و بر منافع و رشد روزافزون سرمایه‌داری جهانی استوار است که جز به خود و دارودسته خود به چیزی نمی‌اندیشد، و همواره و همه روزه از مقدس‌ترین شعارها و آرمان‌ها سوء استفاده می‌کند، و جنگ‌طلبی را «صلح دوستی» و نابود کردن انسان‌ها را «حقوق‌بشر» می‌‌نامند و به بردگی کشیدن را «آزادی» و «آزادسازی»، نام می‌گذارد. حتی مؤسسات جهانی چون بانک جهانی، شعبه حقوق بشر سازمان ملل، تجارت جهانی و... را برای گسترش سلطه روزافزون خویش تشکیل می‌‌دهد. و بدینسان دیگر شعارها و آرمان‌های زیبا و انسانی، واژگونه و از محتوی تهی می‌گردد و از جهانی‌سازی نیز مفهومی‌ ضد آن اراده می‌شود، یعنی «جهانی» می‌گویند و منظور آنان سلطه بلوک غرب بر دیگر بخش‌های جهان است.

2. انسان‌های صادق و عدالت‌خواهی نیز بوده و هستند که به راستی از این همه فاصله‌ها و تبعیض‌ها و بلوک‌بندی‌ها و جهانی فرادست و جهانی فرودست و درگیری‌های میان آنان و... به ستوه آمده و درصدد چاره دردهای همه انسان‌ها برآمدند و با طرح شعار جهانی‌سازی، و مدیریت یگانه برای همه انسان‌ها و اقتصاد واحد و دادوستدی جهانی و بهداشتی جهانی و... در این اندیشه بودند که تبعیض‌ها را محو کنند و تضادها و درگیری‌ها و سلطه‌طلبی‌ها و سلطه‌پذیری‌ها را به کنار زنند، و انسان درمانده اعصار و قرون را به سر منزل آرامش و آسایش برسانند. می‌توان گفت که اگر انسان‌ها از زیر سلطه تبلیغات و فرهنگ‌سازی‌های امپریالیستی و انگیزه‌سازی‌های تحمیلی رهایی یابند به طور طبیعی به انسان‌های دیگر گرایشی دارند و به هم نوع خود می‌اندیشند و با رشد فکری و فرهنگی و عقیدتی به ویژه ایمان الهی، این گرایش رشد می‌یابد و انسان، انسانی و فراتر از حد و مرزهای جغرافیایی و نژادی فکر می‌کند و کره زمین را خانه انسان‌ها می‌شناسد. بهترین تعبیر در این باره و آموزش این معیار والا سخن امام صادق(ع) است:

«فانکَ اذا تأمّلتَ العالَم بِفکرکَ و میزته بعَقلِک، وَجدتَه کالبیت المبنّی المُعَد فیه جمیعُ مایحتاج الیه عباده... الانسانُ کالمُمَّلک ذلک البیت و اِلمُخَول جمیع ما فیه...[1]؛ چه اگر در اندیشه خود درباره جهان تأمل کنی و به عقل خود درصدد شناخت آن برآیی، آن را همچون خانه‌ای خواهی دید که ساخته و پرداخته شده، و هر چه مورد نیاز بندگان بوده در آن فراهم آمده است... و انسان همچون مالک این خانه شده است که همه آنچه در آن است به خواست خدا به اختیار وی قرار گرفته است.» در این تعلیم اسلامی‌ از کره زمین، به «بیت و خانه، تعبیر شده و انسان به طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و ملیت و طبقه‌ای، مالک این خانه به حساب آمده است. این تعبیر، آموزش نگرش‌های فرامنطقه‌ای و فراقاره‌ای و آموزش اصل جهان وطنی و جهان‌گرایی با اهداف انسانی است.

باری انسان‌ها در طبیعت سره و زلال خود چنین گرایش‌هایی دارند و این دست انسان‌ها در طول تاریخ فریاد برآوردند و بر یگانگی ابناء نوع انسانی تأکید کردند و بر یکی بودن خانه انسان‌ها، و یک سویی حرکت آدمی‌ و برابری حق‌ها و حقوق‌ها و یک جهت شدن همه مهرها و عاطفه‌ها اصرار ورزیدند، و بر همه عوامل امتیازطلبی و جدایی و بیگانگی از رنگ و زبان و قومیت و فرهنگ و ثروت و فقر و... خط سرخ کشیدند و با تمام هستی، سر در راه تشکیل «جهان واحد» و «سیاست یگانه» و «خانواده واحد» یعنی خانواده انسانی نهادند و «اقتصاد واحد» و «معیشت همسان» و «باورهایی همانند» را خواستار گردیدند. پیامبران الهی از پیشتازان این طرح در اندیشه و عمل بودند. به ویژه، اسلام که مترقی‌ترین ادیان است چنین خط‌مشی کلی را از آغاز برگزید و با تعالیمی‌ استوار و بلند، موضوع جهانی اندیشیدن و جهانی‌سازی، و جهان وطنی را به همه انسان‌ها آموزشی داد. و خانواده بشری را خانواده خدایی نامید و مدیریت و رهبری جهانی را از اهداف خویش شمرد و اقتصاد و تجارت جهانی را مطرح ساخت. از اینها بالاتر به جهانی‌سازی احساس‌ها و عواطف انسانی نیز فراخواند و برابری و برادری انسانی را در میان همه انسان‌ها و سرزمین‌ها بگسترد و مرزهای فاصله‌افکن و بیگانگی را به رسمیت نشناخت.

تعبیر ژرف و انسانی امام علی(ع) در نهج البلاغه بیان‌گر این حقیقت جاوادنه در فرهنگ اسلامی‌ است: امام علی(ع):... «اشعر قلبک الرّحمه للرّ عیه و المحبّه لهم!... فانّهم صنفان: اما اخٌ لک فی الدّین و اما نظیرٌ لک فی الخلق...[2]؛ در «دستورنامه حکومتی» مالک اشتر: مهرورزی نسبت به مردم و دوست داشتن آنان را در خود نهادینه کن... زیرا که مردمان دوگروهند: یا برادران دینی تواند، یا برادران نوعی(انسانی) تو» اکنون اندکی گسترده‌تر به این موضع در تعالیم اسلامی‌ می‌‌پردازیم و به برخی از آموزش‌های اسلامی‌ در این زمینه اشاره می‌ کنیم: در تفکر قرآنی، انسان از هر نژاد و جنسیت و طبقه‌ای نماینده و خلیفه خداوند در زمین است: «و هو الذی جعلکم خلائف فی الارض(انعام/ ۱۶۵)؛ اوست خدایی که شما را جانشین(خلیفگان) قرار داد.» این مضمون دستکم در سه آیه دیگر در سوره‌های یونس[آیه‌های ۱۴و۷۳] و فاطر[آیه ۳۹] نیز آمده است که رسالت کلی همه افراد انسانی را در این زیستگاه که زمین نام دارد، تبیین می‌کند. پیامبران و رسولان الهی نیز راهنمایان برای همه انسان‌ها هستند و تعلیم و تربیت و نظام‌بخشی به زیست فردی و گروهی انسان‌ها را بر عهده دارند تا مدیران جامعه بشری در همه ابعاد باشند.

قرآن کریم در رسالت اولین رسولان الهی چنین گفته است: «اذ قال ربّک للملائکه انی جاعلٌ فی الارض خلیفهٌ(بقره/ ۳۰)؛ و چون پروردگار توبه فرشتگان گفت:من در زمین جانشینی خواهم گماشت.» و در خطاب به داود پیامبر(ع) چنین آمده است: «یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض(ص/ ۲۶)؛ ای داود، ما تو را در زمین به خلافت و جانشینی گماردیم.» می‌‌نگریم که رسول حق و نماینده و مدیر منصوب الهی در کل پهنه زمین، مأموریت می‌یابد و نه بخش خاص یا نژادی ویژه. درباره پیامبر اسلام(ص)، این رسالت جهانی و فراگیر با صراحت بیشتری مطرح گردیده است:

«قل یا ایّها النّاس انّی رسول الله الیکم جمیعاً(اعراف/ ۱۵۸)؛ بگو: ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم.»

«و ما ارسلناک الا کافّهٌ للناس بشیراً و نذیراً(سبا/ ۲۸)؛ و ما تو را جز مژده‌آور و هشدار دهنده برای همگی مردم نفرستاده‌ایم.»

«تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً(فرقان/ ۱)؛ بزرگ(و خجسته) است کسی که بر بنده خود، فرقان(کتاب جداسازنده حق از باطل) را نازل فرمود، تا برای جهانیان هشدار دهنده‌ای باشد.»

از این رو پیامبر اسلام(ص)، حکومت‌ها و دولت‌هایی را که میان ملت‌ها فاصله افکنده‌اند و سرزمین‌ها را میان خود تقسیم کرده‌اند، به رسمیت‌ نمی‌شناسد، و همه آنها را به یک دین و دولت واحد و مرکزیتی یگانه فرا می‌خواند و به پادشاه ایران و مقوقس حاکم مصر و حارث غسانی، پادشاه حیره، و حارث عمیری، پادشاه یمن و نجاشی شاه حبشه و... نامه می‌‌نویسد و آنان را به یگانگی و تن دادن به مدیریت واحد در جامعه انسانی دعوت می‌کند. برای تبیین این اصل محوری، واژه‌های «الانسان» و «الناس» در قرآن بارها و بارها به کار رفته است. نزدیک به ۲۴۰ بار کلمه «الناس» در قرآن آمده است و نزدیک به ۶۵ بار کلمه «الانسان» تکرار شده است که واژه‌ای عام برای همه افراد انسانی می‌باشد و در بسیاری از موارد، عمومیت و کلیت خطاب‌ها بسیار روشن است چون: «قل یا ایها الناس انما انا لکم نذیرٌ مبینٌ(حج/ ۴۹)؛ بگو: ای مردم! من برای شما فقط هشدار دهنده‌ای آشکارم.» «انّی جاعلک للناس اماماً(بقره/ ۱۲۴)؛ من تو را پیشوای مردمان قرار دادم.»

مسیر کلی انسان در این زندگی، عروج و فرازگرایی و سقوط و نشیب‌گرایی وی نیز به تصویر کشیده شده و سرنوشت عمومی‌ انسان تبیین گشته است و هدایت الهی و آموزش‌های پیامبران برای همه انسان‌ها ضروری شمرده شده است، و فرق‌ها و امتیازهای موهوم که ممکن است یگانگی و یکسانی و یکپارچگی جامعه انسان را بگسلد، باطل و پوچ معرفی گشته است. و بدینگونه نگرشی قرآنی به انسان و رهبران الهی جامعه انسانی، فراگیر و جهانی است که هیچ حد و مرز و مانعی نمی‌‌شناسد.
همچنین در قرآن کریم، زمین، خانه همه انسان‌ها دانسته شده است. «و الارض وضعها للانام(الرحمن/ ۱۰)؛ و زمین را برای مردم نهاد.» در بهره‌برداری از مواهب و منابع و فلسفه خلقت پدیده‌ها نیز خطاب به همه انسان‌ها و بهره‌برداری از آن همه انسان‌ها شمرده شده است و نه ویژه طبقات برتر و ثروتمند: «و انزل من السّما مأً فاخرج به من الثمرات رزقاً لکم(ابراهیم/ ۳۲)؛ و از آسمان آبی فرستاد، و به وسیله آن از میوه‌ها برای روزی شما برآورده است.»

خطاب‌های قرآنی، همه عام و به صورت جمع و به همه بشریت است و این نوع واژه‌ها یک خانه و یک خانواده بودن و یگانگی جامعه انسانی را روشن می‌سازد: «هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها(هود/ ۶۱)؛ او شما را از زمین پدید آورد و شما را به آبادانی آن واداشت.» پیامبراکرم(ص): «الخلق کلّهم عیال الله، فاحبهم الی الله عزوّجلّ انفعهم لعیاله[3]؛ آفریدگان همه، خانواده و نان‌خور خدایند، پس محبوب‌ترین آنان در نزد خدا کسی است که برای عیال خدا(خانواده خدا) سودمندتر باشد.» امام علی(ع): «کلکم عیالُ الله والله سبحانه کافل عیاله[4]؛ همه شما خانواده(و نان‌خور) خدایید، و خداوند سبحان کفیل عیال خود خواهد بود.»
زیربناهای عقیدتی این یگانگی و جهانی اندیشی در تعالیم اسلامی‌ نیز نیک روشن گشته است و آن خلقت همه افراد نوع انسانی از یک پدر و یک مادر است. «و هو الذی انشأکم من نفسٍ واحده(انعام/ ۹۸)؛ و او همان کسی است که شما را از یک تن پدید آورد.» «کنت مع الرضا(ع) فی سفره الی خراسان، فدعا یوما بمائده له فجمع علیها موالیه من السودان و غیرهم. فقلت: جعلت فداک، لوعزلت لهولأ مائده؟ فقال: مه ان الرب تبارک و تعالی واحد، والام واحده، و الاب واحد و الجزأ بالاعمال.»[5]

عبدالله بن صلت گوید، مردی از اهل بلخ گفت: در سفر خراسان با امام رضا(ع) بودم، روزی سفره‌ای انداختند و غلامان سیاه و غیرسیاه را بر سفره گرد آوردند(و همه با هم و با خود امام غذا خوردند.) گفتم: کاش برای اینها سفرهای جداگانه می‌‌انداختید! فرمود:خاموش! خدای همه یکی است، و مادر یکی، و پدر یکی(پس تفاوتی نیست)، و پاداش هرکس بسته به کردار او است. بنابراین هدایت نیز جهانی است: «هذا بیانٌ للناس...(آل عمران/ ۱۳۸ و ۱۸۷)؛ این(قرآن) برای مردم بیانی... است.» «و اذا اخذالله می‌ثاق الذین اوتوالکتاب لتبیننه للناس(آل عمران/ ۱۳۸ و ۱۸۷)؛ و(یاد کن) هنگامی‌ را که خداوند از کسانی که به آنان کتاب داده شد، پیمان گرفت که حتماً باید آن را آشکارا برای مردم بیان کنید.» قرآن، کتاب آخرین الهی نیز برای راهنمایی همه انسان‌ها، هدایتی جامع و جهان‌شمول دارد: «شهر رمضان الذی انزل فیه القران هُدیً للناس(بقره/ ۱۸۵)؛ ماه رمضان(همان ماهی) است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، برای هدایت(و راهنمایی) مردمان.»

بیم‌رسانی و هشدارهای رهبران الهی نیز به همه انسان‌ها است: «هذا بلاغ للناس و لینذروا به (ابراهیم/ ۵۲)؛ این پیام رسانی برای مردم است تا به آن هشدار یابند.» و خانه خدا در زمین نیز خانه همه انسان‌ها و مرکز امن و انسجام و آشنایی و یگانگی همه ابناء انسانی شمرده شده است: «جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاماً للناس (مائده/ ۹۷)؛ خداوند کعبه را که بیت الحرام است مایه قوام(استواری و برپایی دین و دنیای) مردم قرار داده است.» «و اذا جعلنا البیت مثابه للناس و امناً(بقره/ ۱۲۵)؛ و چون خانه کعبه را برای مردم محل اجتماع(و جای) امنی قرار دادیم.» از ویژگی‌ها و امتیازهای «جهانی‌سازی اسلامی»، تبیین روشن اصول، معیارهای و اندیشه‌های فرامرزی و جهانی و انسان‌گرایی راستین در عین جهان‌نگری و جهانی‌سازی و کنار زدن هدف‌ها و انگیزه‌های غیرانسانی در آن است.

معیارهای «جهانی‌سازی اسلامی‌»
جهانی‌سازی اسلامی‌ بر محور حق و عدل در رابطه با انسان دور می‌زند و با هرگونه مانعی برای دستیابی به حقوق انسان‌ها می‌ستیزد، همه زنجیرها و پای بندها را از دست و پای انسان‌ها برمی‌دارد و بشر و حقوق او محوریت می‌یابد و نه هیچ چیز دیگر.
در نتیجه، امت واحده و اجتماعی یگانه از همه افراد انسانی تشکیل می‌گردد. جهانی‌سازی اسلامی‌ راهی به میانه در پیش می‌گیرد، و فردگرایی افراطی سرمایه‌داری را پایه نمی‌داند و آزادی‌های عنان‌گسیخته در مالکیت فردی را تنها معیار نمی‌شناسد و اجازه نمی‌دهد که اکثریت جامعه‌ها به صورت بردگانی برای صاحبان زر و زور جهانی در آیند و باید استثمارشدگان، صاحبان سرمایه گردند. همچنین جامعه‌گرایی مطلق سوسیالیستی را نیز نمی‌پذیرد که ویژگی‌های فردی و رقابت‌های سالم و حرکت هوشمندانه افراد نادیده گرفته شود و زمام امور همه انسان‌ها به دست دولت‌های خودکامه و مطلق العنان بیفتد و کاروان ترقی و استعدادها و خلاقیت‌های فردی دچار ایستایی گردد؛ بلکه با گرایشی بنیادی و اصولی به محور حق و عدل در حیات انسان، زیان‌های هرگونه یک سونگری و یک جانبه‌گرایی را کنار می‌زند و رشد و تعالی هویت فردی و آزادی‌های انسانی را همراه و همگام با ارزش‌های جمع‌گرایی و منافع و حقوق اجتماعی منظور می‌دارد.

1. «جهانی‌سازی» اسلامی‌ و فرهنگ‌سازی جهانی:
اسلام در گام‌های نخست جهانی‌سازی، به فرهنگ‌سازی اقدام می‌کند و وحدت اندیشه و نظر را در این زمینه میان همه انسان‌ها پدید می‌آورد، عوامل تفرقه‌افکن چون طائفه‌گرایی، نژادپرستی، امتیازخواهی و تبعیض‌طلبی را نفی می‌کند و این اندیشه زیربنایی را حاکمیت می‌دهد که همه انسان‌ها برادرند و برابر، و کسی را بر کسی، برتری و امتیازی نیست. قرآن کریم، معیارهای یگانگی و برابری انسانی را آموزش می‌دهد: «لا یسخر قومٌ مِن قومٍ عَسی اَن یکونوا خیراً منهم و لانِسأٌ و مِن نسأٍ عَسی اَن یکن خیراً منهن و لاتلمزوا انفسکم و لاتنابزوا بالالقاب(حجرات/ ۱۱)؛ مبادا که گروهی از مردمان گروه دیگر را مسخره کند شاید آن مسخره شدگان بهتر از آنها باشند و مباد که گروهی از زنان گروه دیگر را به نیشخند بگیرد شاید آن به نیشخند گرفته شدن بهتر از آنها باشند و از هم عیب‌جویی مکنید و یکدیگر را به لقب‌های(نام‌ها و عنوان‌های) زشت مخوانید.»

پیام دیگر اسلام، آن است که خود و نژاد خویش را برترین نژادهای انسانی ندانید و به معیارهای پوچ امتیازخواهی و خودبرتربینی نگرائید؛ بلکه به انسان‌ها بنگرید و انسانیت‌ها را معیار راستین بدانید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا اِنَّ اکرمکم عِندا اَتقیاکُم؛(حجرات/ ۱۳)؛ ای مردمان! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم، و به صورت ملت‌ها و قبیله‌ها درآوردیم، تا با یکدیگر آشنا شوید(و یکدیگر را با این تمایزها بشناسید نه آنکه تفاخر کنید و بزرگواری فروشید که بزرگواری انسان به ملیت و قبیله و رنگ و نژاد نیست) و همانا بزرگوارتر از میان شما در نزد خدا آن کسی است که پرهیزکارتر باشد.» پیامبراکرم(ص): «انّ الناس مِن عَهد آدم الی یومنا هذا مثل اسنان المشط لافضل لِلعَربی علی العَجَمی‌ ولا لِاحمرَ عَلی الاسود ألا بِالتقوی[6]؛ مردمان! از زمان حضرت آدم(ع) تاکنون چون دندانه‌های شانه برابرند، و عرب بر غیر عرب(و نژاد) سرخ بر سیاه برتری ندارد مگر به تقوا(و ارزش‌های انسانی.»)

2. گسترش آگاهی و دانایی جهانی:
اسلام به جهانی‌سازی علم، دانش، دانایی، فنآوری و بیداری می‌اندیشد و پیامبران الهی به گسترش دانایی و بیداری احساس‌های خفته در همه انسان‌ها می‌پردازند و در آغازِ دعوت خویش خطوط حرکت انسانی و راه‌های سعادت جامعه‌های انسانی را تبیین می‌کنند: «کِتابٌ انزَلناهُ الیکَ لِتُخرِجَ الناسِ مِن الظُلُماتِ الیَ النورِ(ابراهیم/ ۱)؛ این کتابی است که آن را بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی‌های(ناآگاهی و نادانی) به سوی روشنایی بازبری...» در پرتو آموزش‌های الهی پیامبران، همه انسان‌ها به قدر و منزلت و کرامت خویش آگاه می‌شوند. و فطرت زلال آنان از زیر لایه‌های رسوبات فکری نادرست قومی‌، قبیله‌ای، و تنگناهای ملی و نژادی و جغرافیایی، بیرون می‌آید و احساس‌های خفته آنان بیدار می‌گردد و همه به درست‌اندیشی و ژرفنگری روی می‌آورند و به خودیابی و بازشناسی نظام فکری و فرهنگیِ می‌پردازند، همچنین با محیط زندگی خود و چگونگی بهره‌برداری عادلانه از آن آشنا می‌‌شوند و بار رسالتی را که فردفردِ جامعه انسانی بر دوش دارد می‌‌شناسند، پوچی و دروغین بودن مرزها و فاصله و امتیازات را نیک درمی‌ یابند و به انسان و جهان انسانی برابر و یکسان می‌‌نگرند:

امام علی(ع): «فَبَعثِ فیهم رُسُلَه، و و اتَر الیهِم أنبِیأَه، لِیَستأدوُ هم میثاقَ فِطرتِه، و یُذَکِروُ هم مَنِسی نِعمَتِه... و یُثیروا لَهم دَفائِن العُقُول و یُروُ هم الایاتِ؛ مِن سَقفٍ فُوقَهُم مَرفُوع، و مِهادٍ تَحتَهم مُوضُوع و مَعایِشَ تُحیِیهِم[7]؛ خداوند فرستادگان خود را در میان مردمان برانگیخت، و پیامبران خویش را پیاپی روانه کرده تا آنان را به رعایت میثاق فطری(الهی) وادارند، و نعمت‌های فراموش شده خدا را به یاد آنان درآورند... و گنجینه‌های(نیروهای پوشیده) خرد آدمی‌ را آشکار سازند، و آیات بهنجار آفرینش را به مردمان بنمایانند، یعنی سَقف افراشته آسمان، و مَهد گسترده زمین، و راه‌های معیشت که حیات مردمان را تأمین می‌کند.» پیامبران هیچ‌گاه نعمت دانایی را ویژه نمی‌ساختند و گروه‌هایی را ناآگاه و نادان نگاه نمی‌داشتند تا بر آنان سلطه یابند و از آنان کار بکشند و به آسانی حقوقشان را چپاول کنند، چنانکه در خودکامان بشری همواره چنین شیوه‌هایی را می‌بینیم.

3. نفی نظام‌های سلطه جهانی:
نفی هرگونه سلطه طلبی و خودکامگی و برتری‌طلبی و تشکیل طبقه حاکمِ فرادست و طبقه محکوم و فرودست و برده ساختن انسان‌های مظلوم در سطح جهان و همه جامعه‌های انسانی، از اصول جهانی‌سازی وحیانی و انبیای الهی است: «ما کان لِبَشَرٍ أن یُؤتِیَهُ اُ الکِتابَ والحُکمَ والنُبُّوه ثُم یَقولُ لِلناسِ کُونُوا عِباداً لی مِن دُونِ الله(آل عمران/ ۷۹)؛ کسی را که خدا به او کتاب و حکومت و پیامبری بخشد، نرسد که به مردمان بگوید: به جای خدا بندگان من باشید.» «قُل یا اهلَ الکِتاب تَعالوُ الی کَلمه سَوأٍ بَینَنا و بَینکُم... و لا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً أرباباً مِن دُونِ الله(آل عمران/ ۶۴)؛ بگو ای اهل کتاب! بیایید به کلمه‌ای(باورِ درستی) که ما و شما یکسان بدان معتقدیم گردن نهید... و برخی از ما برخی دیگر را ارباب و خدایگان قرار ندهند.»

4. گسترش عدل جهانی:
از معیارهای بسیار اصولی در جهانی‌سازی اسلامی‌، «جهانی‌سازی عدل» در روابط میان افراد و میان ملت‌ها و نژادها و گروه‌ها است. اصول عدالت در اسلام، جهانی است و هیچ یک از حد و مرزها و فاصله‌های ساختگی دستِ زمامداران و منافع‌طلبان را به رسمیت نمی‌شناسد، و در جهانی‌سازی اسلامی‌، موازین عدالت میان انسان‌ها به دقت عملی می‌گردد. «لَقَد ارسَلنا رُسُلُنا بالبَیٍّناتِ، و أنزَلنا مَعهُم الکِتابَ والمیزانَ، لِیَقُومَ الناسَ بالقسطِ(حدید/ ۲۵)؛ بیگمان پیامبران را با نشانه‌های آشکارا برانگیختیم، و با آنان کتاب و میزان فرستادیم، تا مردمان به قسط و دادگری برخیزند(و همه چیز بر پایه داد و دادگری باشد.» عدالت در همه مسائل و همه روابط، فردی، گروهی و روابط بین‌الملل و با دوست و دشمن و خودی و بیگانه: «انا أنزَلنا الیکَ الکِتابَ بالحَقٍّ لِتَحکُم بَینَ الناسِ بما أراکَاُ؛ ما کتاب آسمانی را به راستی و درستی بر تو نازل کردیم تا میان مردم به(موجب) آنچه خدا به تو آموخته داوری کنی.» «ولا یجرمنکم شنأنُ قَومٍ علی اَن لاتَعدِلُوا اعدِلوُا؛ دشمنی با گروهی شما را بر آن ندارد که با آنان به عدالت رفتار نکنید، به عدالت رفتار کنید.» جهانی‌سازی با گفتمانی منطقی باید صورت گیرد، و در هنگام اختلاف انسان‌ها و ملت‌ها و شهرها و کشورها در چهارچوب عدالت داوری شود: «و ما أنزَلنا عَلیکَ الکِتابِ الا لتُبیٍّنَ لَهُم الذی اختَلفُوا فِیه؛ و قرآن را جز برای این بر تو فرو نفرستادیم که(حقیقت) آنچه را اختلاف دارند، برایشان روشن کنی.»

5. ریشه‌سوزی استثمار جهانی:
مشکل بشریت در گذشته و اکنون، و در همه اجتماعات انسانی، روابط استثماری بوده است که عامل تضادها و درگیری‌های گوناگونی شده است. هر مرام و ایدئولوژی و آرمانی اگر به انسان‌ها بیندیشد، باید با این پدیده ویرانگر، نه در سطحی محدود، بلکه در سراسر جهان، به ستیزی درنگ‌ناپذیر برخیزد، و همه انسان‌ها را از این پدیده کشنده، رهایی بخشد و زمینه‌ها و علل و عوامل ناسازگاری‌ها و دشمنی‌ها را نابود کند، و طبقه ظالم و مظلوم و ملت مسلط و سلطه‌پذیر و آکل و مأکول اقتصادی را از کره خاکی محو سازد و به حق‌خواهی همه انسان‌ها قیام کند، و این معیار کار و روش او در جهانی‌سازی و جهان وطنی باشد، و چون مدعیان دروغین جهانی‌سازی در زمانه نابهنجار ما نباشد که شعارها و عملکردها به منافع قدرتمندان نظر دارد. پیامبران در دعوت‌های خود، انسان‌ها را از استثمار حقوق دیگران بیم دادند، و در کنار دعوت به اصل توحید، هرگونه استثمار را محکوم کردند:
«قَد جائتکُم بَیٍّنَه مِن رَبٍّکُم فاوفوا الکَیلَ والمیزانَ ولا تَبخَسُوا الناسَ أشیأَ هم ولا تُفسِدوا فی الارض؛ ای مردم دلیل آشکاری از پروردگارتان به سوی شما آمد، پیمانه و ترازو را به تمام دهید و به چیزهای(کار و کالای) مردم کم بها مدهید و در زمین فساد مکنید.»

مفسران گفته‌اند: «و لا تبخُسوا الناسَ أشیأَ هم ای ولاتنقصوا الناسَ حقوقَهم و لا تمنعوها[8]؛ حق مردم را کم مکنید و ایشان را از حقوقشان محروم مسازید.» این‌ها قطره‌ای از تعالیم ادیان آسمانی بود که پیامبران برای بشریت به ارمغان آوردند و می‌خواستند آنها را جهانی سازند، و اندیشه آن را در پهنه زمین و در جامعه‌های انسانی گستراندند. بنگرید به اندیشه‌ها و معیارها و عملکردهای نظام‌های مسلط جهانی و بلوک سرمایه‌داری، که از جهانی‌سازی دم می‌زنند، و تجارت جهانی(گات) راه انداختند و سازمان ملل را تشکیل دادند و بانک جهانی پول را پدید آوردند و... چه اهدافی را پی گرفتند؟! اکنون باید ژرف نگریست که آیا موازینی را که پایگاه‌های زر و زور و قدرت ارائه داده و در عمل آشکار ساخته است، مایه سامان‌یابی کار بشریت است و یا مشکلات انسان‌هایِ دردکشیده و مظلوم را افزون ساخته است؟! تمیز و تشخیص این دو شیوه بر بینش‌گرایان چندان دشوار نیست.

اهداف و انگیزه‌ها در «جهانی‌سازی» غربی
با بررسی تئوریهای فرامنطقه‌ای و جهانی رائج، به این نقطه دردناک می‌ رسیم که چنین طرحهائی به سود توده‌های انسانی نبوده بلکه نابسامانی‌ها را صد چندان کرده است. از مجموعه این بررسی‌ها و عملکردها، نظریه بدبینان تقویت می‌شود که اصولاً جهانی‌سازی که در دوران ما تبلیغ می‌شود مفهومی‌ سلطه‌طلبانه، امپریالیستی، استکباری و استعماری دارد. «...جهانی‌شدن با هدف بسط و تحمیل گفتمان مسلط بر جهان که عمدتاً غربی و آمریکائی است طراحی شده و مجریان آن عمدتاً قدرت‌های مسلط و صاحبان ثروتند...»[9] همچنین با نگرش به عملکرد نظام‌های سرمایه‌داری درباره جهان سوم، ماهیت این طرح‌ها بیشتر آشکار می‌شود. «تکامل تاریخی نظام سرمایه‌داری و همزیستی این نظام در یک نظام بین‌المللی با کشورهای جهان سوم، هر تلاشی را در راستای استقلال و خودکفایی غیرمقدور می‌سازد...»[10] بویژه با توجه به اینکه بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که جهانی شدن بیشتر صبغه اقتصادی دارد و با همگرایی و ادغام اقتصادهای ملی در اقتصاد جهانی تحقق می‌‌یابد. اکنون برخی از طرح‌ها و شاخه‌های جهانی‌سازی را بررسی می‌کنیم، و اندکی ره‌آوردهای آن را می‌کاویم:

الف. تجارت جهانی:
«تجارت جهانی»، از نوع غربی و کنونی آن این اهداف را پی می‌گیرد:

1. لغو محدودیت‌های گمرکی:
در پی اجرای این شیوه، صنایع داخلی کشورهای جهانی سوم، دچار رکود و ورشکستگی می‌شود و بسیاری از صنایع جوان محلی از میان می‌ رود.

2. ترویج اقتصاد سرمایه‌داری:
شرکت‌های بزرگ و فرامنطقه‌ای در کشورهای تابع، از اقتصاد آزاد ترویج می‌کنند و دولت‌ها را از دخالت در امور اقتصادی باز می‌دارند و به تقویت بخش خصوصی و سرمایه‌داری داخلی و وابسته می‌پردازند. این موجب می‌شود که شرکت‌ها و مراکز اقتصادی جهانی با دست باز عمل کنند و کفه ترازو را به سود خویش بچرخانند و اقتصاد کشورها وابسته به سرمایه‌داری غرب و تحت امر آن قرار گیرد.

3. انحصارات:
شرکت‌های بزرگ با عناوینی فرامنطقه‌ای تشکیل می‌شود و بطور کلی حدود ۷۰ درصد تجارت جهانی در اختیار گروهی معدود قرار می‌گیرد. بدین ترتیب، با کنترل بخش اعظم تولید جهانی مواد اولیه و کشاورزی توسط کارتل‌های بزرگ، کشورهای متوسط و فقیر ناگزیرند بخش عمده تولیدات خود را به قیمت ارزان بفروشند(نفت یک نمونه آن است.) با تشکیل شرکت‌های بزرگ، کشورهای صنعتی از انحصار خرید نیز برخوردار شده سودهای کلانی نصیب کارتل‌های غربی می‌شود. همچنین شرکت‌های جهانی در تمام مراحل تولید و خرید از امکانات زیادی برخوردار گشته و در فرآیند قیمت‌گذاری قدرت ویژه‌ای دارند. از این‌رو می‌نگریم که دنیای صنعتی کالاهای جهان سوم را با قیمت پایین می‌خرد. انحصار حمل و نقل را نیز شرکت‌های جهانی در دست دارند.[11]

4. کنترل افکار عمومی‌:
افکار عمومی‌ را برای حفظ منافع خود با چنین شیوه‌هایی در دست می‌گیرند:

ـ تبلیغات و مخارج هنگفتی که صرف آن می‌شود.

ـ نفوذ در شبکه‌های تلویزیونی.

ـ تبدیل وسائل ارتباطی جمعی از محلی به بین‌المللی.

ـ سانسور انتقادات.

نوشته‌های انتقادآمی‌ز را که پرده از جنایات آنان برمی‌دارد و افکار عمومی‌ را علیه این شرکت‌ها می‌شوراند از بین می‌برند. این عمل از راه‌های گوناگون صورت می‌گیرد. «...شرکت‌ها با استفاده از نام فراملیتی از منسوب ساختن خود به کشور خاص اجتناب می‌کنند، در حالیکه اعضای اصلی شرکت‌ها از کشورهای خاص هستند. این نام‌گذاری به آنان امکان می‌دهد در کشورهای مختلف با کمال آسایش به فعالیت بپردازند بی آنکه از طرف گروه‌های ناسیونالیست مورد تهدید قرار گیرند»[12] براستی می‌توان باور داشت که طرح تئوری‌های جهانی‌سازی در همه زمینه‌ها(فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و...) از همین دست اندیشه‌ها و انگیزه‌ها ریشه می‌‌گیرد که موانع بر سر راه غارت جهان سوم را بردارند و در درون اقتصاد و صنعت و بازرگانی و نوع مصرف جهان عقب نگه داشته شده، نفوذ کنند و سلطه خود را به همه جهان گسترش دهند تا سودهای ناعادلانه و سرشاری روانه کشورهای سرمایه‌داری سازند. این تئوری‌های جهانی‌سازی، هیچ‌گاه به چاره دردهای انسان‌ها نمی‌اندیشد، و فقر و گرسنگی بیش از یک میلیارد گرسنه در روی کره زمین برایشان مطرح نیست.

5. دامپینگ:
یکی از شیوه‌هایی که شرکت‌های بزرگ و کارتل‌ها، برای از بین بردن رقبا و جلوگیری از رشد صنایع بومی‌ و انحصاری کردن باز در مصرف در کشورهای مختلف انجام می‌دهند «دامپینگ» است یعنی براساس توافق قبلی، کالای مرغوب خود را با قیمتی بسیار نازل می‌فروشند و از این راه تولید کننده محلی را که توانایی رقابت با این کالا را از دست می‌دهد، از میدان بیرون می‌رانند. این‌ها برخی از انگیزه و گرایش‌ها در تئوری‌های گوناگون جهانی است و روشن است که این نوع شعارهای جهانی‌سازی و تئوری‌های فراملیتی، ره‌آوردی ویران‌گر برای بشریت داشته و هیچ‌گاه در اندیشه و عمل، رفاه حال توده‌های انسانی را در نظر نگرفته است. «البرت استرید برگ» از متخصصان تبلیغات تجاری بین‌المللی می‌نویسد: «ما باید خود از شر یک سلسله عقاید متعارفی درباره اینکه چه چیزهایی برای رفع احتیاجات مادی فقرا لازم است خلاص کنیم»[13] و به گفته ویلی برانت: «یک جنگ تمام عیار چریکی در حوزه امور بازرگانی که همیشه پیامدهای ناگوار برای جهان سوم به همراه داشت به وجود آمد...»[14] تکنولوژی، دانش و جهانی‌سازی: تردست‌های بین‌المللی در کشورهای جهان سوم در چهارچوب ویژه‌ای فعالیت می‌کنند:

1. انتقال تکنولوژی را شدیداً کنترل می‌کنند تا تکنولوژی و فنآوری دست اول به دست این کشورها نیفتد.

2. از مهارت‌های فنی یا کالاهای ساخته شده سرمایه‌ای، آن نوعی را به کشورهای جهان سوم منتقل می‌کنند که برای اهداف آنها بی‌زیان باشد و به رشد و توسعه بیشتر کشورهای صنعتی کمک کند؛ هر چند برای جهان سوم مشکل آفرین باشد.

3.
در عرضه مصنوعات به جهان سوم شیوه انحصاری در پیش می‌گیرند بویژه کالاهای ضروری را به قیمت دلخواه به فروش می‌رسانند.[15] می‌نگریم که داده‌های دانش بشری که باید در اختیار همه انسان‌ها قرار گیرد و در سطح جهانی برای رشد و تکامل جامعه‌ها به کار رود، چگونه در نظام انحصارات قدرت‌های اقتصادی و سیاسی قرار می‌گیرد و پروژه جهانی‌سازی نیز در همین راستا عمل می‌کند و انحصارات علمی‌ و فن‌آوری را نمی‌شکند و گاهی در راه جهانی‌سازی دانشها و تکنولوژی‌ها و پیشرفت‌های علمی‌ در سطح جامعه‌های انسانی برنمی‌دارد؛ بلکه شرکت‌های چند ملیتی و فرامنطقه‌ای تکنولوژی‌ها را در انحصار خود در می‌آورند و از انتقال آن به کشورهای دیگر جلوگیری می‌کنند.[16]

بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول:
این بانک‌ها و نهادهای مالی فراملی نیز با ساز و کارهای ویژه‌ای پول در اختیار کشورهای نیازمند می‌گذارند و با اعطای وام‌های مشروط و به کشورهایی که در راستای منافع آنان قرار دارند، موجب گسترش روز افزون فقر و بدهی کشورهای جهان سوم می‌گردند. هدف اصلی بانک‌های چند ملیتی و جهانی، کسب سود و کنترل امور مالی جهان است و با شیوه‌های خاص سودهای فراوانی از طریق اعطای وام به کشورهای دیگر به دست می‌آورند. سودهای هنگفتی که این بانک‌ها کسب می‌کنند، بیشتر در فعالیت‌های خارجی آنها است. بطوری که «سیتی بانک» حدود ۸۰ درصد سود خود را از کشورهایی خارجی آنهم در کشورهایی که بتواند براحتی و بدون محدودیت فعالیت کند به دست آورد. به نظر برخی متخصصان این بانکداری در ایجاد تورم در سطح بین‌المللی و دادن اعتبارات، بسیاری از کشورها را که در بحران‌های مالی و مشکل تراز پرداخت‌ها قرار دارند به سبب قرض‌های بی‌حساب و عدم توانایی در پرداخت آن در شرایط نامساعدتری قرار می‌دهد.[17]

بنابراین به هر یک از زیر مجموعه‌های جهانی‌سازی که بنگریم اغراض سلطه‌طلبانه و سود‌جویانه را آشکار می‌بینیم و در آنها اصول اخلاقی و ارزشی و معیارهای انسانی یا هیچ وجود ندارد و یا بسیاری کم رنگ و فورمالیته و ظاهرسازی و فریب افکار عمومی‌ جهانیان است و چون جهانی‌سازی گرچه طبق نظر برخی به قلمروهای فرهنگی، سیاسی، حقوقی، نظامی‌، فن‌آوری و محیط‌زیست نیز گسترش داده شده لیکن بیشتر بُعد اقتصادی دارد و قطب‌های سرمایه‌داری بر اساس فعالیت بی‌قید و شرط بنیان نهاده شده است. از این‌رو اصول انسانی در محورهای اصلی جهانی‌سازی یعنی اقتصاد، بی‌معنا است. سرمایه‌داری جهانی به محیط‌زیست، رحم نکرد و زیست بوم را که جایگاه مناسب زندگی همه انسان‌ها(و خود طبقات سرمایه‌دار) ساخت؛ بلکه با شیوه‌های تبلیغی «امپریالیسم تبلیغاتی» و با نفوذ در مراکز فرهنگی و رسانه‌ای کشورها، الگوی مصرفی زیان‌بار و آلاینده سرمایه‌داری را به سراسر جهان صادر کرد و توده‌های انسانی را مصرف‌زده بارآورد[18] و کل بشریت را گردونه ویران‌گرِ حرث و نسل قرارداده «رشد تولید برای رشد مصرف و رشد مصرف برای رشد تولید» و همه این فجایع برای رشد سود و سرمایه و توان اقتصادی و نظامی‌ بلوک سرمایه‌داری صورت گرفت. باری «جهان» نیمی‌ مسلح و نیمی‌ گرسنه است و «دیکتاتوری کارتل‌ها» آن را دچار خطر نابودی ساخته چگونه ممکن است برای کل بشریت بویژه بخش‌های گسترده محروم آن، اشک تمساح بریزد و نابسامانی‌های آن را به سامان برساند؟! بگونه‌ای بسیار فشرده نگریستیم که در جهانی‌سازی الهی و انبیائی، چه معیارها و روش‌ها و شیوه‌هایی در همه زمینه‌ها(فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی‌، اخلاقی، حقوقی، ارزشی و...) محور و زیربنا قرار می‌گرفت و چه انگیزه‌ها و اهدافی در کار بود و چه آرمان‌هایی والا و انسانی و نجات‌بخش پیگیری می‌شد.

جهانی‌سازی در آینده تاریخ
از ویژگی‌های تعالیم اسلامی‌، وعده به جهانی‌سازی در آینده تاریخ است و حقیقت این موضوع که بشریت با همه تضادها و جنگ‌ها و ناسازگاری‌های طول تاریخ، سرانجام در یک دگرگونی خدایی و انقلابی مردمی‌، به یگانگی و برادری انسانی دست خواهد یافت و به یکپارچگی جغرافیایی و وحدت مردمی‌ و مسلکی و یکسانی نظام حقوقی و اقتصادی و وحدت مدیریتی و سیاسی خواهد رسید و دوران بیگانگی‌ها و دوری‌ها را پس پشت خواهد افکند و جهانی‌سازی با معیارهای صددرصد انسانی در عینیت جامعه به پیدایی خواهد آمد و همه انسان‌ها بی‌بیم از هرگونه سلطه و تحمیلی در آغوش انسان‌های دیگر آرام خواهند گرفت. این وعده راست، «جهانی‌سازی در دوران عدل مهدوی(ع)» است. خطوط کلی این جهانی‌سازی از قرن‌ها پیش روشن و مشخص شده است و از آغاز دعوت جهانی اسلام به این جهانی‌سازی، اشارت‌هایی بسیار گویا و صریح رفته است و از چگونگی‌های آن، رهبران اسلام سخن گفته‌اند. معیارها، اصول و اهداف و انگیزه‌ها در جهانی‌سازی مهدوی، بر پایه انسان‌گرایی و حقوق انسان‌ها و ارزش‌های والای اخلاقی استوار است و کمترین رنگی از برتری نژادی و منافع مادی و سلطه‌طلبی و خودکامگی گروهی و... وجود ندارد؛ بلکه رفاه انسانی، رشد عقل و دانش انسانی، بسندگی و رفاهی همگانی و فراگیر و عدالتی گسترده در همه بخش‌های زندگی، در سراسر جهان پدید خواهد آمد. این جهانی‌سازی، با جهانی‌سازی‌های تئوریسین‌های جامعه‌های سرمایه‌داری، تفاوتی ماهوی دارد. در منابع اسلامی‌ درباره آینده تاریخ بر دو محور بسیار روشن تأکید شده و شاید بیشترین تعبیرها درباره این دو محور بوده است؛
 
1. عدالت

2. گسترش آن در سراسر جهان.

«از برنامه‌های امام مهدی(عج) تشکیل حکومت فراگیر جهانی است، و اداره همه اجتماعات از یک نقطه و با یک سیاست و برنامه. در آن دوران و به دست امام بزرگ انسان، آرمان والای تشکیل جامعه بزرگ بشری و خانواده انسانی تحقق می‌ پذیرد و آرزوی دیرینه همه پیامبران و امامان و مصلحان و انسان دوستان برآورده می‌گردد. بخش بزرگ تضادها و ستیزها و استکبارها و استضعاف‌ها در کل جامعه بشری از حکومت‌ها و درون کاخ‌ها(و پشتوانه‌های آنان یعنی سرمایه‌داران) سرچشمه می‌گیرد و به دست آلوده و نیرنگ باز دولت‌ها و حکم‌فرمایان در میان انسان‌ها گسترش می‌یابد. توده‌های مردم و افراد نوع انسانی، در درون خود و گرایش‌های طبیعی که دارند، نوع دوست و مهربانند و چنین تضادها، جنگ‌ها و خونریزی‌ها را بر سر منافع مادی روا نمی‌ دادند، بویژه اگر درست تربیت شوند و ذهنیت‌ها و اندیشه‌های انحرافی در آن‌ها راه نیابد. کژی‌ها، پرخاشگری‌ها و خونریزی‌ها و... با تحریک دولت‌ها و به دست حکومت‌گران(و قطب‌های اقتصادی) انجام می‌گیرد و قطب‌های اقتصادی که برای گسترشی قدرت و استوار بیشتر پایه‌های حکومت خود به جلب و جذب منافع بیشتر دست می‌یازند و تضاد و درگیری پدید می‌ آورند و یا تبلیغ و تلقین و اجبار، توده‌های انسانی را به ناسازگاری و درگیری وا می‌دارند و رویاروی یکدیگر قرار می‌دهند. در دوران رهبری امام مهدی(عج)، با ایجاد مرکزیت واحد و مدیریت و حاکمیت یگانه برای همه اجتماعات و نژادها و منطقه‌ها یکی از عوامل اصلی تضاد و جنگ و ظلم نابود می‌شود و انسان‌هایی بیم از فشار سیاست‌ها به آغوش انسان‌ها باز می‌گردند و مهربان و برادروار در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و مناطق مرفه به مناطق محروم می‌رسند و به استثمار حق محرومان و استعمار کشورهای ضعیف نمی‌پردازند... و به معنای واقعی کلمه یک امت و یک خانواده از کل اجتماعات بشر تشکیل می‌شود»[20]

پیامبراکرم(ص): «والذی بَعثَنی بالحقٍّ نَبیالوَ لَم یَبقَ من الدُنیا الا یومٌ واحدٌ، لطَوَّل ذلک الیَوم حتی یَخرُجَ فیه وُلدی... و تَشرقُ الارضَ بنوره و یَبلُغُ سُلطانُه المَشرِقَ و الَمغرِب[21]؛ سوگند به آنکه مرا به حق به پیامبری برانگیخت اگر از دنیا جز یک روز نماند، آن روز را خداوند می‌ گستراند تا فرزندم مهدی قیام کند. پهنه زمین به نور او روشن گردد و حکومت او شرق و غرب گیتی فرا گیرد.» و در حدیثی دیگر از پیامبراکرم(ص) چنین آمده است: «للائمه مِن بَعدی اًثناعَشر اوَّلٌهم انتَ یا عَلی و اخِرهُم القائم الذی یَفتحُ اعز و جلٍّ علی یَدیهِ مَشارِقَ الارضِ و مَغارِبَها[22]؛ امامان پس از من دوازده تن می‌باشند، نخستین آنها تو هستی ای علی، و آخر ایشان قائم است که به دست او خاور و باختر زمین گشوده می‌گردد.» اما دو مانع بزرگ بر سر راه چنین آرمانی عظیم وجود دارد:

1. عوامل سلطه و استکبار جهانی که از سرمایه داران و سیاستمداران تشکیل می‌شود.

2. عقب‌ماندگی فرهنگی و نبود تربیت درست انسانی به همین دلیل توده‌های انسانی در مسیر غرض‌ها و خودکامگی‌های مستکبران قرار می‌گیرند.

«این هر دو عامل در آن دوران و به دست باکفایت امام مهدی(عج) ریشه‌کن می‌شود و با تصفیه اجتماعات بشری از عوامل سلطه و استکبار مالی و سیاسی، عامل قدرتمند مرکزی ایجاد می‌شود و با هدایت و تربیت درست انسان‌ها روابط صمیمی‌ و نزدیک میان همه افراد نوع انسانی برقرار می‌گردد...»[23] اینست پایان تاریخ از نظر اسلام و در باورهای حتمی‌ و تردیدناپذیر ما، و این وعده خداوند به بشریت مظلوم است و خداوند به وعده‌هایش وفا می‌کند. نه چنان است که قلم به دستان مزدور و طر احان مأمور و آینده‌نگران دروغین می‌گویند. و بدترین، فاسدترین، ضدارزش‌ترین و ناانسان‌ترین نظام‌های کنونی را پایان تاریخ می‌‌نامند، و جامعه‌هایی از بنیاد فاسد سرمایه‌داری را آرمان نهایی انسان‌ها می‌ شمارند. براستی که چنین نیست. اگر پایان تاریخ، چنین جامعه‌هایی باشد و چنین فجایعی هستی‌سوز(خودکامگی‌های سرمایه‌داری امریکا) انتظار بشریت باشد، جا دارد انسان‌ها در یک روز بزرگ گردآیند و دست به خودسوزی و خودنابودی دسته جمعی بزنند. تا چنین فرجام ضدبشری را نبینند و نظاره‌گر این همه نیرنگ و دروغ و حق کشی و قلدرمآبی نباشند. خداوند بزرگ بر بافته‌های این نابخردان، خط بطلان کشیده و چنین وعده داده است: «...اَنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصالحون(انبیأ/ ۱۰۵)؛ سرانجام زمین را انسان‌های شایسته به میراث می‌برند.»
 


پی‌نوشت‌ها:
[1]. الحیاه 1/ 625؛ گردانیده فارسی.
[2]. نهج البلاغه/ ۹۹۳.
[3]. الحیاه 1/ 690: ترجمه فارسی
[4]. الحیاه، 1/ 690: ترجمه فارسی
[5]. معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی/ ۳۶۵.
[6]. اختصاصی/ ۳۳۷؛ عصر زندگی، بخش هشتم مساوات / ۱۳۵.
[7]. نهج البلاغه/ ۳۳.
[8]. مجمع‌البیان 4/ 447.
[9]. مجله «نگاه حوزه» شماره ۸۹ ـ ۸۸ جهانی شدن ص ۱۲.
[10]. توسعه اقتصادی در جهان سوم 1/ 123، مایکل تودارو، ترجمه دکتر غلامعلی فرجادی.
[11]. برای توضیح بیشتر به کتاب: «پدیده‌شناسی فقر و توسعه» 2/ 32 و ۳۳. دفتر تبلیغات اسلامی‌، شعبه خراسان، و «دیکتاتوری کارتلها/ ۳، همایون الهی، تهران، امیر کبیر ۱۳۶۳، مراجعه شود.
[12]. پدیده‌شناسی فقر و توسعه 3/ 103.
[13]. پدیده‌شناسی فقر و توسعه 1/ 222؛ به نقل از: سیطره جهانی/ ۲۹۸.
[14]. جهان مسلح، جهان گرسنه/ ۲۴۱؛ ترجمه هرمز همایون یور، انتشارات انقلاب اسلامی‌، ۱۳۶۵،
[15]. پدیده‌شناسی فقر و توسعه 95/ 3.
[16]. دیکتاتوری کارتل‌ها/۹۰ و... دیده شود.
[17]. پدیده شناسی فقر و توسعه ۳/ ۱۳۵ ـ ۱۳۷، دیده شود.
[18]. بنگرید به کتاب‌های: اگر دین سیار را دوست دارید و علائم حیائی کره زمین و چقدر کافیست و... برای اینکه روشن شود مصرف و تولید سرمایه‌داری چه بر سر محیط زیست آورده است.
[19]. برای توضیح بیشتر به الحیاه ج دوم، باب پنجم، اصول کلی رسالت پیامبران مراجعه شود.
[20]. عصر زندگی/ ۱۷۷و ۱۷۸.
[21]. کمال الدین 1/28۰  و ۲۸.
[22]. همان.
[23]. عصر زندگی/ ۱۷۸ و ۱۷۹.