• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1390/11/09

تغییر اصول سیاست‌گذاری در آموزش زنان / خانم علم‌الهدی

قبل از اینکه گزارش کوتاهی را از این مقاله خدمتتان عرض بکنم، دو نکته را باید توضیح بدهم: یکی اینکه اصول سیاست‌گذاری آموزشی یک بحث بسیار مفصلی است که سیاست‌گذاری در آموزش زنان، بخشی از آن می‌باشد؛ بنابراین خیلی از مطالبی که گفته می‌شود، به آموزش مردان هم مربوط می‌شود، و یا تربیت دختران، اصولاً از آموزش زنان متفاوت می‌شود. اینجا بیشتر بحث آموزش عالی مطرح است. ولی اینجا به دلیل تناسب این جلسه، این قسمت مطرح می‌شود.
دوم اینکه سیاست‌گذاری در آموزش زنان بخشی از سیاست‌گذاری در بحث خانواده و زنان است که قسمت‌های دیگری مثل سیاست‌گذاری اقتصادی و چیزهای دیگری هم دارد و به شدت مرتبط با آنهاست ولی باز به دلیل تناسب موضوعی این جلسه، ما به سیاست‌گذاری‌های آموزشی می‌پردازیم. یک نکته‌ی مهم هم این است که سیاست‌گذاری در آموزش زنان به نحوی نقطه‌ی کانونی سیاست‌گذاری در امور خانواده است و همچنین سیاست‌گذاری‌های آموزشی را می‌تواند تحت‌ تأثیر قرار بدهد.
در این جلسه بحث‌های مفصلی راجع به اینکه آسیب‌شناسی خانواده بشود، مطرح شد. به نظر من برای اینکه حل بشود و راه‌حل‌های مناسب ارائه گردد، بخش عمده به آموزش زنان برمی‌گردد. یک سیاست‌گذاری که در آموزش زنان در کشور ایران رواج دارد، همان نوع و همان اصول و همان الگویی است که در آموزش زنان در همه‌ی کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه صورت می‌گیرد. در گذشته آموزش زنان مهم بود ولی معمولاً هدف آن کسب مهارت‌های خانگی، کسب مهارت‌های فرزندپروری و کسب برخی فضیلت‌های اخلاقی نظیر سازگاری و وفاداری بود. رهیافت این نوع آموزش، خانه‌محوری است ولی بعد از رنسانس و بعد از انقلاب صنعتی به دلایل متعددی که دیگر اشاره‌ی به آنها اهمیت ندارد، کسب استقلال‌های اقتصادی، هویت اجتماعی، افزایش دانش و آگاهی و توسعه‌ی نیروی انسانی، هدف از آموزش زنان شد. در اینجا رویکرد شغل‌محوری شد. زمینه‌های شکل‌گیری سیاست‌های آموزشی در دوره‌ی مدرن، یکی اتکای سیاست‌های آموزشی به توسعه‌ی صنعتی است که باعث می‌شود آموزش حرفه‌ای رواج پیدا بکند، دانش‌های فناورانه برتری پیدا بکند، ارزش ذاتی علم فرو کاسته بشود و ارزش‌های اقتصادی علم اولویت پیدا بکند. به‌هرحال، پیوند علم با اشتغال، پیوند مشارکت اجتماعی با اشتغال، پیوند آموزش با اشتغال را در ادامه خواهیم داشت. بنابراین افزایش درخواست برای آموزش در میان زنان و مردان افزایش پیدا می‌کند. از این به بعد، بحث بهروری جنسیتی در آموزش، رویکرد کلی آموزش زنان می‌شود و بین یادگیری، اشتغال و حضور اجتماعی، رابطه‌ی عمیقی برقرار می‌شود و در نهایت، آموزش زنان با الگوی مردانه صورت می‌گیرد که ویژگی آن حساسیت نداشتن به خصلت‌ها، نیازها و توانمندی‌های وابسته به جنس است و تمرکز بر اطلاعات و مهارت‌هایی که مورد نیاز مراکز اجتماعی مثل مراکز تولیدی تحقیقاتی خدماتی و سیاسی است. به دلایل متعددی، این نوع آموزش بسیار مورد استقبال همه‌ی کشورها قرار گرفت. به‌هرحال سنت‌های ستم‌واره‌ای در تجربه‌ی تاریخی همه‌ی جوامع بود که ستم جنسیتی در آن صورت می‌گرفت و مقداری از آنها تداوم پیدا کرده، آموزش و اشتغال، استاندارد زندگی معرفی می‌شود و همه را مشتاق دریافت دانش‌های رسمی و به خصوص شغل‌های شهری می‌کند.
تأثیر شگرفی که آموزش زنان در بهبود فاکتورهای بهداشت و سلامت دارد، توسعه‌ی اقتصادی را باعث می‌شود. به خصوص اینکه ما شاخص‌های پیشرفت و همچنین شاخص‌های عدالت را به طور بین‌المللی در رابطه با اشتغال زنان، آموزش زنان، پست‌هایی که زنان به آنها مشغول هستند، مدارج تحصیلی زنان و بقیه‌ی مسائل داریم؛ ولی چالش‌هایی هم داریم. این چالش‌ها یا برخاسته از این است که مطالبات آموزشی زنان و مردان مساوی است که باعث می‌شود رقابت‌های شغلی و آموزشی تشدید بشود. مداخلات دولت برای اینکه این تشدید رقابت‌ها را کاهش بدهد، مداخلات دولت در طبقه‌بندی مشاغل و آموزش‌ها و کنترل جنسیتی آموزش‌ها را به دنبال خواهد داشت. برخی از چالش‌ها مربوط به ناسازگاری آموزش‌ها با نیازهای زنان می‌شود؛ مثل نارضایتی‌های شغلی نارضایتی از رشته‌ی تحصیلی، افزایش انتظارات و مسئولیت‌ها از زنانی که تحصیل می‌کنند یا شاغل هستند، و بالاخره افت انگیزه‌های علمی و اخلاقی که شاید مهم‌ترین چالشی است که در اینجا به وجود می‌آید. چالش‌هایی هم ناشی از ناسازگاری‌های اجتماعی و مسئولیت‌های جدید زنان است که در مقالات قبلی خیلی به آنها اشاره شد.
یک سری چالش هم ناشی از تحولات صنعتی است؛ مثل توسعه‌ی شهری، افزایش مهاجرت، کاهش نیاز نیروی کار به دلیل صنعتی‌شدن و ناهمخوانی هزینه‌ها و درآمدها، افزایش تقاضا برای مشاغل دولتی. یک رابطه‌ی غیرمنطقی بین سودهای معین و هزینه‌های صرف‌شده از آموزش زنان وجود دارد. امروزه در خانواده‌ها و همچنین دولت، هزینه‌ی بسیار زیادی را صرف آموزش عالی دختران می‌کند ولی به دلیل اینکه اینها به شغل مناسب با آموزش‌شان دست پیدا نمی‌کنند، این هزینه‌ها هیچ سود‌آوری ندارد. مثلاً خانواده‌های زیادی ممکن است تحصیلات عالیه‌ی دختران‌شان را به منظور اینکه اینها بعداً برای خانواده درآمدزایی داشته باشند، حتی با هزینه‌های زیاد دانشگاه‌های غیردولتی، متقبل می‌شوند، ولی فرزندانشان اشتغالی نخواهند داشت. علاوه بر این، مسائل دیگر روانی هم به‌وجود می‌آید؛ وقتی یک دختر خانمی یا یک خانمی که تحصیلات عالیه را گذرانده مجبور می‌شود دوباره برگردد فقط همان نقش‌های سنتی خودش را انجام بدهد و نمی‌تواند حضور اجتماعی داشته باشد، دچار بیماری‌های مختلف روانی و روان‌پریشی می‌شود یا اینکه به ناسازگاری‌هایی در خانواده دست می‌زند که این پیشرفت اقتصادی را به مخاطره می‌اندازد.
به نظر می‌رسد اصول سیاست‌گذاری باید تغییر کند. اولین اصلی که با توجه به آموزه‌های اسلامی برای آموزش زنان، به نظر می‌رسد باید به آن توجه کرد، اصل غایت است. اصولاً تمام حضار محترم و کسانی که با فلسفه‌ی غرب آشنا هستند می‌دانند غایت‌گریزی از ویژگی‌های فلسفه‌ی غرب است و فروکاهش زندگی به زندگی مادی، و خوشبختی به خوشبختی مادی یعنی درآمد بالا، رفاه، آسایش، آرامش، زندگی دنیوی و دوری گزیدن از غایت‌ها است. قرآن مجید به خوبی به غایت‌گریزی اشاره می‌کند و بارها و بارها در بخش مهمی از آیات قرآن که معطوف به آگاهی است، به بحث غایت و غایت‌گریزی مردم اشاره می‌کند. به نظر می‌رسد تبیین دقیق غایت حیات انسانی و صورت‌بندی فلسفه‌ی تربیت دختران، اصل مهمی است که در برنامه‌ریزی برای آموزش زنان باید در نظر گرفت.
اصل دیگر، اصل عدالت است مناسب‌سازی سیاست‌های آموزشی زنان با نیازها و استعداد‌های آنها یک نوع عدالت جنسیتی است و عدم تناسب آنها در آموزش‌های امروزه، به نظر می‌رسد ستم جدید جنسیتی است. من در اینجا لازم است که اشاره بکنم تبعیض جنسیتی که به نظر می‌رسد براساس فرهنگ عامیانه‌ی موجود در کشور به‌عنوان یک تابو مطرح می‌شود، اصولاً در قرآن مورد توجه قرار گرفته و برعکس، ظلم جنسیتی و ستم جنسیتی به شدت مورد انکار قرار گرفته ولی تبعیض جنسیتی به معنی تفاوت و تفاوت معطوف به برتری‌های زنانه و مردانه مورد توجه آیات قرآن کریم است.
اصل بعدی، اصل سلامت است که به خصوص به نقش عمومی و خاص زنان در ارتقای سلامت اخلاقی و تأمین بهداشت و سلامت روانی و جسمی تأکید می‌کند.‌
آخرین اصل، اصل مزیت نسبی است که به خصوص برای برابرسازی و استاندارد‌سازی رفتارها و دیدگاه‌ها و مهارت‌های زنان و مردان، به این اصل توجه نمی‌شود. برعکس، در آموزش باید نه‌تنها این مزیت‌های نسبی حفظ بشود بلکه برای توسعه‌ی آن باید سیاست‌گذاری کرد. برعکس، اگر ما برابری جنسیتی را به‌عنوان رویکرد غالب بر آموزش زنان نپذیریم و به عدالت جنسیتی توجه بکنیم، آموزشی که معطوف به عدالت و پیشرفت باشد، مستلزم نگاه مکملی به جنسیت است. به عبارت دیگر، به جای برابر دانستن جنس زن و مرد، باید حتماً شباهت‌ها و تفاوت‌های زن‌ها و مردها نه‌تنها در جسم بلکه در ارزش‌ها، آداب، علایق، اهداف، تجربه‌ها، تهدید‌ها، سرمایه‌های اجتماعی، نیازها، استعداد‌ها، و ویژگی‌های جسمی، مورد توجه قرار بگیرد و به شدت از استانداردسازی جلوگیری بشود. توجه به چالش‌های مشارکت زنان و به خصوص واقع‌گرایی. ببینید! به نظر می‌رسد آموزش زنان معطوف به واقع‌گرایی نیست. تصور بر این است که منابع نامحدود اجتماعی و اقتصادی در اختیار هست و بنابراین بهتر است که همه‌ی خانم‌ها و آقایان به یک میزان و به یک نوع با یک الگو آموزش پیدا بکنند ولی واقعیت‌های زیستی ما عدم کفایت امکانات و منابع نابرابری زیست‌شناختی، نابرابری ارزش ذهنی مشاغل، میل شدید همگان برای دریافت تمام بهترین‌ها است.
به نظر می‌رسد در نتیجه‌گیری می‌شود گفت که ارتقای آموزش زنان بر مفهوم برابر با کاهش شانس زنان برای حضور و رقابت در اجتماع همراه است. عدالت با ظلم و نه تبعیض جنسیتی تعارض دارد. تعامل متکی بر مزیت‌های هر یک از دو جنس، هم در خانواده و هم در جامعه در گرو توسعه‌ی منطقی متعادل تفاوت‌ها و شباهت‌ها است. نکته‌ی بسیار مهم در مورد عدالت جنسیتی، عدالت به معنی هدف است نه به معنی روش سیاست‌گذاری؛ هدف سیاست‌گذاری باید توسعه‌ی عدالت جنسیتی باشد. به عبارت دیگر، عدالت یک صفت است که باید در زنان هم به وجود بیاید تا آنها همچون مردان عادل بتوانند اظهارنظرهای خودشان، ارزش‌داوری‌های خودشان، و بقیه را به صورت عادلانه انجام بدهند.