• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1362/07/12

حاکمیت اسلام در ایران و وظایف روحانیت

عنوان: حاکمیت اسلام در ایران و وظایف روحانیت
تاریخ: ۱۳۶۲/۰۷/۱۲
محل: تهران، حسینیه جماران
موضوع: حاکمیت اسلام در ایران و وظایف روحانیت
مناسبت:  
حضار: مهدوی کنی، محمد رضا (دبیر کل جامعه روحانیت مبارز تهران) ـ رستگاری ـ اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران ـ نمایندگان دفاتر سازمان تبلیغات اسلامی سراسر کشور ـ اعضای دفتر تبلیغات قم ـ طلاب خارجی مقیم ایران ـ نمایندگان طلاب قم ـ روحانیون تربت حی
 

بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم

هرچه داریم از خداست

در آستانۀ ماه بزرگ محرم خوشحالم که مواجه شدم با علمای اعلام و وعاظ عزیز و فضلای حوزه‌ها. ما در این آستانۀ ماه محرم مصیبت‌های بزرگی دیدیم. دزفول واندیمشک که همۀ جوانان ما بودند، برادران ما بودند، خواهران ما بودند، عزیزان ما بودند، اینها به دست عمال امریکا و آنهایی که به اسلام عقیده ندارند و ضد اسلام هستند شهید شدند و دنیا در این باب ساکت است. رسانه‌های گروهی دنیا، غایت حرفی که می‌زنند این است که عراقی‌ها می‌گویند آنها ما را، ایرانی‌ها ما را بمباران کردند، ایرانی‌ها هم می‌گویند آنها. با اینکه می‌آیند می‌بینند مصیبت‌ها را، لکن این سازمان‌های باصطلاح حقوق بشر به جای اینکه ظالم‌ها را محکوم کنند، مظلوم‌ها را محکوم می‌کنند. و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی، به این ملت قدرتی بدهد که در مقابل همۀ رنج‌ها و در مقابل همۀ مصیبت‌ها ایستادگی کند. و همان طوری که ما در آستانۀ یک ماهی واقع شدیم که آن ماه به ما تعلیم می‌دهد که باید همان نحوی که مولای شما حسین بن علی ـ سلام‌اللّه‌ علیه ـ فداکاری کرد و همه چیز خودش را در راه اسلام فدا کرد، شما هم که شیعیان او هستید، محبان او هستید، باید اقتدا به او کنید و هرچه دارید بدهید. و ما هیچ نداریم، هرچه داریم از خدای تبارک و تعالی است و چیزی نداریم که در راه او بدهیم، آنی که از اوست، در راه او می‌دهیم. همه از او هستیم، جوانان ما از او هست، اموال ما از اوست، همه چیز ما از اوست، و ما در راه او این چیزها را فدا می‌کنیم، و از خود اوست که در راه او فدا می‌شود. مطالب زیاد است که در این محضر باید عرض کنم و من قدرت بیان همۀ را ندارم. لکن بعض مسائل که به نظر من در این برهه زمان اهمیت شایانی دارد، لازم است که تذکراً عرض کنم.

ترسیم خطوط مختلف، راه جدید دشمنان

از شیاطین غافل نباشید. این شیاطین به هر چیزی که می‌توانند متشبث می‌شوند و به هر راهی می‌خواهند در دل این ملت رخنه کنند. قضیۀ حمله نظامی‌آن قدرها مهم نیست، جوابش را بحمداللّه‌ سلحشوران اسلام می‌دهند و داده‌اند. رسانه‌های گروهی هم دیگر حرف‌هایشان تاثیری ندارد در دنیا، برای اینکه معلوم شده است که اینها چکاره‌اند و مسائل شان یک مسائلی است که باور نمی‌کنند، نمی‌توانند بازی بدهند ملت‌های ما را. آنچه که امروز آنها دست به آن زده‌اند قضیۀ ایجاد ـ به خیال خودشان ـ تفرقه است، مثلا می‌گویند راه فلان مقام، خط فلان مقام چی است و خط فلان مقام هم مقابل اوست. دو مقامی که هر دو و سایر مقامات همه با هم هستند و در همۀ چیزها با هم دوست و برادر هستند، و آنها خودشان می‌دانند که راهی جز همان راهی که همۀ دارند ندارند، لکن ساده دل‌ها ممکن است که گاهی باور کنند. راه فلان حوزه چی هست، راه فلان حوزه چی هست، راه فلان آقا چی هست، راه فلان آقا چی هست، راه روحانیون فلان قسم شان چی است، راه فلان قسم شان چی است. خطوط مختلفی آنها عرضه می‌کنند و به مردم می‌خواهند بباورانند که یک همچو مسائلی هست در ایران و اینها هر کدام یک خط خاصی دارند، در صورتی که مسئله اینطور نیست، هیچ خطی جز خط اسلام در ایران نیست و همه با هم در یک خط هستند. آقایانی که در ماه محرم و صفر منبر می‌روند وظایف زیادی در این ابوابی که ما الآن در آن هستیم دارند. یکی همین محکوم کردن این کسانی که یک همچو حرف‌هایی را می‌زنند، که کی خط چه دارد و کی خط چی. باید به مردم گفت که اینها دشمنان شمایند که می‌خواهند به شما مطالبی عرضه کنند که شما را از بعضی مقامات یا از همه دلسرد کنند.

امروز همۀ مقامات با هم هستند، همۀ رؤسایی که در کار هستند، همۀ اینها با هم هستند و همۀ برای اسلام دلسوزی می‌کنند و برای اسلام حرکت می‌کنند، خطوط مختلفی ما نداریم در ایران. اینها افترایی است که دشمن‌های ما و ایادی آنها درست می‌کنند. بعد از اینکه مأیوس شدند از قیام مسلحانه، و مأیوس شدند از حمله و از راه‌های مختلفی که تاکنون اعمال کردند، حالا این هم یک راهی است که پیش گرفته‌اند، که «حوزه علمیۀ قم» چه می‌گوید و حوزه «روحانیت مبارز تهران» چی می‌گوید، و رؤسا، فلان رئیس با چند نفر یک راهی دارند، فلان رئیس با چند نفر راه دیگری دارند، روحانیین هر جا یک مطلبی دارند، در صورتی که مسائل این نیست. من می‌دانم که شما خودتان هم می‌دانید این را، لکن ساده دل‌ها ممکن است که باور کنند.

عبرت گرفتن از نهضت مشروطیت

تاریخ یک درس عبرت است برای ما. شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید می‌بینید که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دست‌هایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندی کرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت می‌کردند، یک دسته بر ضد استبداد. در هر خانه‌ای دو تا برادر اگر بودند، مثلا در بسیاری از جاها این مشروطه‌ای بود، آن مستبد. و این یک نقشه‌ای بود که نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طوری که علماء بزرگ طرحش را ریخته بودند، عملی بشود. به آنجا رساندند که آنهایی که مشروطه خواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند. تا آنجا که مثل مرحوم «حاج شیخ فضل اللّه‌ نوری»[۱]در ایران برای خاطر اینکه می‌گفت باید «مشروطه مشروعه» باشد و آن مشروطه‌ای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای او رقصیدند یا کف زدند. در مشروطه در عین حالی که ابتدائش نبود این مسائل، لکن آنهایی که می‌دیدند که از مشروطه ضربه می‌بینند، منافعشان از بین می‌رود ـ نمی‌گذارد ـ قانون اساسی، که موافق با اسلام باید باشد و اگر مخالف شد، قانونیت ندارد، نمی‌گذارد که اینها هرکاری می‌خواهند بکنند، بکنند یک دسته از همان مستبدین، مشروطه خواه شدندو افتادند توی مردم. همان مستبدین بعدها آمدند و مشروطه را قبضه کردند و رساندند به آنجایی که دیدید و دیدیم.

زمان «میرزای شیرازی»[۲]هم می‌خواستند یک همچو کاری بکنند. مرحوم میرزا که دخانیات را تحریم فرمود، شیاطین افتادند و در بین مردم و به آنجا رساندند که بعضی از اهل علم بعضی از شهرها بالای منبر ـ به طوری که نقل می‌کنند ـ قلیان کشید بر ضد حکم مرحوم میرزا، لکن میرزا چون قدرتش قدرت فوق العاده بود، و از این طرف هم طرفداران او مثل میرزای آشتیانی[۳]قوی بود و قدرتمند، نتوانستند آنجا کاری بکنند. در مشروطه اینطور نبود، در مشروطه هر دو طرف قوی بودند. نجف بعضی علمای درجه اول مخالف بودند، بعضی علمای درجه اول موافق بودند. در ایران هم بین علما همین جور اختلافات را ایجاد کردند و این، اینطور نبود که خود به خود ایجاد شد، ایجاد کردند در بین آنها. ما باید از این تاریخ عبرت بگیریم که مبادا یک وقتی در بین شما آقایان روحانیون، بیفتند اشخاصی، یا در بین مردم وسوسه کنند و خدای نخواسته آن امری که در مشروطه اتفاق افتاد در ایران اتفاق بیفتد.

امکان ضربه زدن دشمن از طریق ایجاد نفاق

چند وقت دیگر هم انتخابات شروع می‌شود. از قراری که من شنیدم به طور حاد دارند اشخاص عمل می‌کنند. اشخاصی هستند که به جمهوری اسلامی‌هیچ اعتقاد ندارند، لکن برای خاطر شکستن جمهوری اسلامی‌در تبلیغات انتخاباتی می‌خواهند شرکت کنند، نه از باب اینکه می‌خواهند وکیل بشوند، از باب اینکه می‌خواهند شکست بدهند جمهوری اسلامی‌را. اشخاصی هستند که به وسوسه، اشخاص مؤمن را وادار می‌کنند که به طور حاد دخالت بکنند در این امور. ممکن است که اگر اشخاص هوشمند تنبّه ندهند و بیدار نشوند، این انتخابات موجب این بشود که دودستگی‌های زیادی ایجاد بشود و این همان مسئله مشروطه است. باید مردم توجه کنند، و خصوصاً روحانیون، روحانیون مبارز تهران، مدرسین محترم قم، روحانیون مشهد، اصفهان، همه جا توجه کنند که مسئله، مسئلۀ مشروطه نشود. مسئله این نشود که یک دسته برای خاطر اینکه یک کاندیدایی دارند، دیگران را بکوبند، آن دسته هم برای همین کاندیدای خودشان، این را بکوبند.

اگر همه برای خدا هست، با هم تفاهم کنید. البته تبلیغ هیچ مانعی ندارد، لکن مثل مشروطه نشود. آن طور نشود که هر کدام دیگری را بکوبند و آنی که دشمن ما می‌خواهد، خطوط مختلفه را در انتخابات عملی کند. شما همه می‌خواهید که اسلام در این مملکت تحقق پیدا کند، همه می‌خواهید که این جمهوری اسلامی‌ادامه پیدا بکند، ادامۀ این به این است که شما در مواردی که می‌بینید که دارند شیاطین نقشه می‌کشند و توطئه می‌کنند تا شما را به جان هم بیندازند، بنشینید با هم و تفاهم کنید و آنها را مأیوس کنید. امروز دارند تهیه می‌بینند مخالفین شما، مخالفین جمهوری اسلامی، که برای انتخابات ایجاد نفاق کنند، و این یک خطری است برای کشور ما.

اینها با زور نمی‌توانند کاری انجام بدهند، نه امریکا، نه شوروی، با فشار و زور به یک کشوری که همه با هم هستند نمی‌توانند آسیب برسانند، لکن با توطئه و وادار کردن عمال خودشان در داخل می‌توانند ایجاد نفاق کنند و بهانه هم انتخابات.

مکلف بودن همه بر اجتناب از اختلاف

مردم در انتخابات موظفند، موظف شرعی هستند که اختلافات کوبنده را از آن دست بردارند، و این یک امری است که بین همه هست، یعنی یک تکلیفی متوجه به همه هست، به من طلبه که اینجا نشسته‌ام و به شما علما و همۀ علمای بلاد و همۀ قشرهای ملت، همۀ روشنفکران، همۀ نویسندگان، گویندگان، به همه تکلیف شرعی است که نگذارید مسئله مثل مسئله مشروطیت بشود. عبرت بگیرید از آنجا، اگر مثل او بشود، آنهایی که مخالف با اسلام و جمهوری اسلامی‌هستند و بازیگر هستند، آنها می‌آیند قبضه می‌کنند.یکی از اموری که خیلی لازم است، همین مسئله است که باید تذکر بدهند آقایان، تنبه بدهند آقایان.

و آن مطلب اول هم که عرض کردم تذکر بدهند به مردم به اینکه امروز ایران، اینهایی که در کار هستند، اینهایی که متکفل امور هستند، چه مجلس و چه دولت و چه قوّه قضائیه و همۀ اینها یک راه دارند می‌روند. البته نادر تویشان هست که شیطان است، لکن به حسب نوع امور، اینها دارند یک راه می‌روند، خطوط مختلفه در کار نیست.

این توطئه را که می‌خواهند با اسم خطوط مختلفه، یک دسته را طرفدار یک جبهه بکنند و یک دسته را طرفدار یک جبهه بکنند، و در صورتی که خود آنها با هم اختلاف ندارند، مریدها به اختلاف بیفتند و کم کم در همه جا همان حرف‌هایی که در مشروطه بود، که در یک شهر یک دسته اهل منبر مشروطه بودند، یک دسته اهل منبر مستبد بودند، و در خانه‌ها همین مسائل بود و در بازار همین مسائل بود، یک وقت اینطور نشود که مردم را به جان هم بیندازند، این برای طرفداری از فلان شخصیت و آن برای طرفداری از فلان شخصیت، در صورتی که همه‌اش توهّم بیشتر نیست.

و همین طور در انتخابات توجه کنند، مردم را توجه بدهید به اینکه شما می‌خواهید اسلام را حفظ کنید، باید منتخبین شما اشخاصی باشند که توجه به اسلام داشته باشند، متعهد به اسلام باشند، بازیگر نباشند، به شرق و غرب توجه نداشته باشند. باید تکلیف کرد به مردم که وقتی انتخابات پیش آمد به طور شایسته، روحانیین عمل کنند، وعاظ عمل کنند و مردم هم به تبع آنها عمل کنند تا یک مجلسی داشته باشیم که دیگر در آن هیچ اشخاصی که مخالف با وجهۀ جمهوریت هستند نداشته باشیم.

لزوم عزیمت روحانیون به جبهه‌ها

و از مسائلی که باید عرض کنم این است که جبهه‌ها محتاج به روحانی هستند، چنانچه همۀ مردم محتاج هستند که روحانیون آنها را هدایت کنند، ارشاد کنند، اگر توطئه‌ای در کار هست آنها آن توطئه را خنثی کنند. در جبهه‌ها، در شهرهای مرزی احتیاج هست به روحانیون. برای خدا روحانیون به جبهه‌ها بروند، به شهرهای مرزی بروند و مردم را هدایت کنند. شیاطین همه جا هستند، باید در مقابل‌شان جُنداللّه‌ هم باشد. از جبهه‌ها مکرر این مطلب گفته شده است که روحانیون بیایند در اینجا، ما احتیاج داریم. و انصاف نیست که این جوان‌های عزیز ما در آنجا فداکاری کنند. و از شماها تقاضا کنند که بیایید ما را هدایت کنید، بیایید ما را خط هدایت بدهید و ما مضایقه کنیم. این هم یکی از اموری است که باید آقایان توجه به آن بکنند. و ایام محرم و صفر هم یک فرصتی است که می‌توانند آقایان بروند در آنجا، و می‌توانند در شهرهای مرزی، ولو به نوبت ـ در بعضی شهرهای مرزی می‌گویند که حتی برای عقد کردن هم روحانی نیست ـ ولو به نوبت باشد، آقایان در آن شهرها بروند یک ماه بمانند، بعد یکی دیگر یک ماه بماند، مردم را هدایت کنند، امور شرعیه مردم را به آنها بگویند. و به همۀ جوانان عزیز در سرتاسر کشور، بعد از آنکه از آنها تشکر می‌کنیم به‌اینکه‌این نهضت را و این جمهوری اسلامی‌را از گزند حفظ کردند، لکن توجه کنند که بین راه هستند، و امروز احتیاج هست به وجود این جوان‌ها، ما نرسیده‌ایم به آن مقصدی که اسلام به ما پیشنهاد کرده، باید آقایان باز هر جا می‌روند برای صحبت کردن، به جوان‌های ما توصیه کنند که جبهه‌ها را پرکنند.

بی‌سابقه بودن اختناق حاکم بر عراق

بحمداللّه‌ در جبهه‌ها الآن قدرت و همه چیز در دست ماست، لکن ما نباید مغرور بشویم به‌اینکه قدرت دردست ماست.ما تا آخرباید همیشه دنبال این باشیم که باید ما پیش برویم. باید ما دشمن را، شرش را از سر ایران قطع بکنیم. و در عین حالی که بنده مکرر عرض کرده‌ام و مسئولین محترم فرموده‌اند، در عین حالی که ما هرگز مهاجم نیستیم و نخواهیم بود، لکن این پیشرفتی که در کشور عراق می‌شود برای دفاع است، دفاع از کشور خودمان، دفاع از کشور اسلامی عراق. امروز کشور عراق ابتلایش بیشتر از کشور ماست، مردم مسلمان عراق امروز بیشتر در رنج هستند از ما، اختناقی که در عراق حکمفرماست، در هیچ عصری شاید نبوده، مردم مالک هیچ نیستند در عراق. دم از اسلام می‌زنند این سردمدارهایی که اصل اسلام را اطلاع ندارند چی هست، لکن یک کلمۀ اسلامی شنیده‌اند و دم از اسلام می‌زنند، لکن اسلام را زیر پا گذاشته‌اند و این مردم مسلمان عراق را در فشار و اختناق قرار داده‌اند که سلب امنیت الآن از عراق هست. بعضی از آقایان که تازه آمده بودند از عراق، می‌گفتند اصلاً مردم مسلوب الأمنیّه[۴]هستند. اینها نمی‌دانند که فردا چه خواهند کرد با آنها، حزب بعث چه خواهد کرد با آنها. ما دفاع می‌کنیم از اسلام، اسلام در عراق دارد پایمال می‌شود. این ارتش عراق که همه بعثی نیستند؛ اینها یک دسته شان بعثی هستند، خوب، باقی مسلم هستند، اینها ننشینند که این حزب بعث، اسلام را زیر پا بگذارد و همۀ شعائر اسلامی‌را از بین ببرد. اینها آن روزی که دست شان برسد، شک نکنید که اعتاب مقدسه را با خاک یکسان می‌کنند ـ همان طوری که قبور اولیاء خدا را در بقیع با نافهمی و کجروی از بین بردند ـ اینها با ضد اسلامی در عراق خواهند رفتار کرد و این بقاع مطهره را نخواهند ـ اگر دست‌شان برسد خدای نخواسته ـ باقی گذاشت. چرا ملت عراق و ارتش عراق توجه ندارند به این معانی؟ صدام لب جهنم واقع شده است، حزب بعث لب جهنم واقع شده است و محتاج به یک قیامی است در عراق، ولو قیامی ضعیف.

تسلط امریکا بواسطه بی‌عرضگی حکام منطقه

ما نمی‌خواهیم که به عراق تحمیلی بکنیم. ما عراق را محترم می‌دانیم، همان طوری که ایران را می‌دانیم و عراق را محترم‌تر می‌دانیم برای اینکه امیرالمؤمنین در عراق است، امام حسین در عراق است. ما می‌خواهیم که در پناه این بقاع مطهره، مردم با آرامش زندگی کنند، نه اینطوری که الآن هست که نمی‌دانند که فردا صبح به حال خودشان و اولادشان و علمایشان اینها چه خواهد آمد. و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی همان طوری که عنایت کرد به ایران و ایران را نجات داد از دست آن رژیم فاسد، به عراق هم عنایت بکند و مردم را توجه بدهد و ارتش عراق را توجه بدهد و کارمندها و کارگرها و کشاورزهای عراق را توجه بدهد و همان طوری که در اینجا واقع شد، این تحول در آنجا هم واقع بشود ان‌شاءاللّه‌. و ما امروز ملاحظه می‌کنیم که به واسطۀ بیعرضگی این حکومت‌ها، امریکا از آن ور دنیا دارد حکومت می‌کند به اینجاها. اینجا ما دستش را قطع کردیم که نفس نمی‌تواند بکشد، و خلیج دست ماست که امریکا تا آمده است بجنبد دیگر نفتی برای آنها نمی‌گذاریم بماند، لکن بی‌توجهی این حکومت‌ها اسباب این شده است که امریکا از آن ور دنیا دستش را دراز کرده و اینجا زمام امور این حکومت‌ها را به دست گرفته، قدرت دست اینهاست، لکن قدرتی که عقل اداره اش را ندارند، قدرت دارند، لکن اداره نمی‌توانند بکنند. ایران در اول قدرتی نداشت، هر چه قدرت بود مال شاه معدوم و بستگان امریکا بود، ارتش دست امریکایی‌ها بود و همۀ چیز دست آنها بود، لکن ملت ما هوشیار بود و سران این مملکت عاقل بودند، توانستند این مردم را توجه بدهند و بیدار کنند و کردند آن کاری که شایستۀ یک ملت بود. کشورهای دیگر مردمش خوبند، لکن مدیری که بتواند آنها را اداره بکند و وادار کند به اینکه نگذارند سلطۀ امریکا به اینطوری که هست باقی بماند و هر روز زیادتر بشود، و همین طور سلطۀ شوروی. اسلحه دست شماست، لکن باید آن کسی که اسلحه دستش است بداند چه می‌کند، بداند در کجا باید به کار ببرد، شما اسلحه دست گرفتید و به اسلام صدمه می‌زنید. شما می‌دانید که جمهوری اسلامی‌می‌خواهد اسلام باشد در این کشور و در همۀ کشورها، لکن اسلحه‌هاتان را دست گرفتید و بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی عمل می‌کنید. اسلحه دارید، لکن نمی‌دانید کجا عمل کنید. شما اگر با هم متحد بشوید، همین حکومت‌های عرب با هم متحد بشوند، سایر مسلمین هم همراه آنها هستند، ما هم همراه آنها هستیم. متحد باید بشوند ـ بشوند ـ و امریکا را بگویند تو چکاره هستی که‌آمدی خلیج فارس را می‌خواهی اداره بکنی؟ به تو چه ربط دارد؟ شوروی چکاره است که از آن ور آمده است و افغانستان را می‌خواهد فرمانفرمائی در آن بکند؟ به چه مناسبت؟ برای این است که اینها استفاده می‌کنند از نادانی یک دسته و از خیانت یک دسته. یک دسته نادانند، یک دسته خائن، یک دسته مردم بیچاره هم که گرفتار در دست اینها هستند، نمی‌توانند کاری انجام بدهند. من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به ما و به همه و به همۀ مظلومین جهان منت بگذارد که از زیر سلطۀ این ظالم‌هایی که خون مردم را دارند می‌مکند، نجات پیدا بکنیم.

لزوم بیان بعد سیاسی کربلا

و شما آقایان که بسیاریتان در منابر و بسیاری در پایین منابر مردم را ارشاد می‌کنید، باید در این دو ماه مبارک ارشادتان را قوی بکنید و مسائل اسلامی‌را برای آنها بگویید، مسائل سیاسی را برای آنها بگویید، در عین حالی که مسئله کربلا،که خودش در رأس مسائل سیاسی هست، باید زنده بماند به همان فرمی‌که بود، منتها الفاظ تغییر بکند. مصیبت‌ها همان است، مصیبت‌ها تغییری ندارد، باید آن بعد سیاسی کربلا را برای مردم بیان کرد. سیدالشهدا به حسب روایات ما و به حسب عقاید ما از آنوقتی که از مدینه حرکت کرد می‌دانست که چی دارد می‌کند، می‌دانست شهید می‌شود، قبل از تولد او اطلاع داده بودند به حسب روایات ما. وقتی که آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت، یک حرکت سیاسی بزرگی بود که در یک وقتی که همۀ مردم دارند به مکه می‌روند، ایشان از مکه خارج بشود. این یک حرکت سیاسی بود، تمام حرکاتش، حرکات سیاسی بود؛ اسلامی ـ سیاسی، و این حرکت اسلامی‌ـ سیاسی بود که بنی امیّه را از بین برد، و اگر این حرکت نبود، اسلام پایمال شده بود.

هشدار به مردم در مورد توطئه دشمنان

آن روزی که افراد ادراک می‌کنند که ـ احتمال هم بدهند که ـ اسلام در خطر است، آن روز همان کاری که امام حسین کرد باید بکنند. آن روزی که احتمال ما بدهیم که اسلام در خطر است، باید همه‌مان فداکاری بکنیم، باید برویم دنبال کار. اگر احتمال بدهیم که به واسطۀ تبلیغات انتخاباتی ما اسلام و جمهوری اسلامی در خطر است، باید آنجور تبلیغاتی که خطرناک است، دست از آن برداریم، برای اینکه ضد اسلام است و گاهی با اسم اسلام یا با توهّم اسلامی‌بودن، یک اموری انجام می‌گیرد که بر خلاف اسلام است. در مشروطه هم اینطور بود، یک دسته واقعاً به آنها آن قدر تزریق شده بود که اعتقاد کرده بودند که باید فلان جور را عمل کرد. به آنها تزریق کرده بودند، این سلطنت‌طلب‌های آن وقت آن قدر تزریق کرده بودند که مردم استبداد را ترویج می‌کردند ـ یعنی یک دسته، یک دسته از اهل منبر هم همین طور ـ حالا هم همین طور است. ممکن است شیاطین در بین مردم بیفتند و آن قدر تزریق کنند که تکلیف شرعی معیّن کنند برایتان که باید ما مخالفت با فلان مقام، مخالفت با فلان امر بکنیم. بیدار باشید! آنها با توطئه‌های شیطانی دارند عمل می‌کنند. توطئه‌های شیطانی غیر از این لشکرکشی است، این مهم نیست، آن توطئه‌های شیطانی که بین خود شما ممکن است که تفرقه ـ خدای نخواسته ـ ایجاد کند، آنهایی است که یک کشور را به باد می‌دهد و بر می‌گرداند به زمان سابق، و آن نه به فرم سلطنت، به فرم اسلام، لکن اسلامی‌که آنها می‌خواهند.

عمال امریکا دست بردارند از کارهایشان، گذشت که اینها بتوانند کاری انجام بدهند، بروند سرجایشان بنشینند کار دیگر انجام بدهند. آن عمالی که در خارج نشسته‌اند و دائماً بر ضد ایران تبلیغ می‌کنند و می‌گویند که همۀ ایرانی‌ها برگشته‌اند از جمهوری اسلامی و همۀ با ما هستند، خوب، اگر همه با شما هستند، خوب، تشریف بیاورید اینجا! پس چه شد فرار کردید؟ حالا هم دژ دور خودتان بستید. اگر همۀ ایرانی‌ها یا اکثر ایرانی‌ها با شما موافقند و از ترس شان دارند نماز جمعه می‌روند و از ترس‌شان دارند ـ عرض می‌کنم ـ که فداکاری می‌کنند، اگر اینطور است خوب، همۀ با شما هستند، خوب، چرا رفتید خارج نشسته‌اید؟ چرا جرأت نمی‌کنید بیایید اینجا؟ اینها همین‌ها هستند که می‌خواهند در دل‌های سادۀ مردم نفوذ کنند، و ان‌شاءاللّه‌ که موفق نخواهند شد. و اسلام بحمداللّه‌ یک جلوه‌ای کرده است و در همۀ دنیا این جلوه را کرده است، و مردم دنیا و مظلومین دنیا توجه پیدا کرده‌اند به این جمهوری اسلامی. و امیدوارم که ما هم خودمان پایبند باشیم به اسلام و به جمهوری اسلامی، و همۀ شما موفق باشید برای اینکه خدمت کنید به این مردم، خدمت کنید به این مستمندان. دولت خدمت کند به این کسانی که در راه اسلام آن قدر فداکاری کردند. خدمت کند به این اهالی دزفول و اهالی اندیمشک و خوزستان که همۀ چیز خودشان را از دست دادند، خدمت کنند. این یک تکلیف شرعی است برای همۀ ما.

والسلام علیکم و رحمة‌اللّه‌

 
۱ـ عالم بزرگ مشروطه خواه که جان بر سرِ مشروطۀ مشروعه گذاشت و در ۱۳ رجب ۱۳۲۷ ه . ق . در تهران بدار آویخته شد.
۲ـ از مراجع بزرگ شیعه که در سال ۱۳۱۲ ه . ق . در سامرّا بدرود حیات گفت.
۳ـ میرزا حسن آشتیانی، از شاگردان مبرّز شیخ انصاری و عالمان بزرگ تهران در عصر ناصری، وی در سال ۱۳۱۹ ه . ق . در تهران درگذشت.
۴- امنیت ایشان سلب شده.