• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1390/02/27
نبرد تمدنی ما و غرب در گفت‌وگو با موسی نجفی

بیرون از عالم مدرن متولد شدیم

نبرد تمدنی ما و غرب در گفت‌وگو با موسی نجفی

دکتر موسی نجفی
معتقد است که اگر ما به سه مرحله‌ی نهضت، نظام و تمدن قائل باشیم، امام خمینی(ره)‌ جامعه ‌ایران و وضع انقلاب را از نهضت به طرف تأسیس یک نظام سیاسی هدایت کردند و اکنون نوبت تمدن‌سازی است. دستیابی به تمدن نیز باید با یک الگویی همراه باشد. گفت‌وگوی ما با این استاد دانشگاه درباره هویت ملی و شیعی ایرانیان و نقش آن در دستیابی به تمدن اسلامی است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و دست‌یابی به آن چه اهمیتی در روند حرکت نظام دارد و دلیل تأکید ویژه رهبر معظم انقلاب بر آن چیست؟
در بحث الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت باید به این نکته اشاره کنیم که  ما چون ساحت انسان و ساحت عالم را یک ساحت تک‌بعدی و مادی نمی‌بیینم و سعادت و فضیلت بشر را فقط این‌دنیایی نمی‌دانیم. لذا انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و تمدن‌شناسی ما با غربی‌ها تفاوت دارد. بنابراین راه رسیدن به سعادت‌مان نیز با آنها فرق می‌کند. آن‌ها چون ساحت غالب‌شان مادی است، بر همین اساس هم همه چیزشان را تنظیم می‌کنند. خوشبختی و سعادت از نظر آن‌ها همان چیزی است که بتوانند با اقتصاد الگوهای سعادت دنیوی بشر را تضمین کنند و  آن را تعمیم دهند.
در حالی که پانصد سال تشیع در تمام تار و پود جامعه ماست، حال یک دایره‌ی بزرگ‌تری می‌خواهد این نظام شیعی را احاطه کند. می‌خواهد بگوید من عالم را غیردینی می‌کنم. این‌جا است که بحث تمدن مطرح می‌شود که جامعه‌ی دینی می‌گوید من می‌خواهم عالم را هم دینی کنم.

اگر ما بخواهیم این  نگاه را داشته باشیم و آن ساحت قدسی انسان را  کنار بگذاریم، در نظام ایده‌آل و جامعه‌ی ایده‌آل اسلامی که در تمدن اسلامی هم به وسیله انسان کامل ایجاد می‌شود - مقوله مهدویت-  می‌بینیم که خوشبختی وسعادت را،‌ مادی و این‌جهانی نمی‌بیند. این جهان راه عبوری است به طرف سعادت گسترده و آن برنامه‌های درازمدتی که یک نظام سیاسی می‌تواند برای آن راه و چشم‌انداز بعدی که تمدن اسلامی است، داشته باشد.

کما این‌که جامعه‌ی غربی هم خودش را در سیطره و چشم‌انداز تمدن غربی می‌بیند؛ یعنی آن ملاک‌های غربی آن چیزی است که جامعه‌ی غربی امروز براساس آن استوار است. لذا این‌ها ‌معتقدند که آن تمدن غالب بر جهان تمدن غربی است که بشر را به خوشبختی می‌رساند. حال چقدر به آن می‌رسند؟ این حرف دیگری است که شهید مطهری هم در یکی از مباحث‌شان به این مقوله اشاره می‌کنند که غیر از مکاتب الهی هیچ کسی دیگری نمی‌تواند روی تکامل بحث کند؛ چون تکامل مفهوم ارتقایی و کیفی است و این‌ها در مکاتب مادی به هیچ وجه وجود ندارد. در بحث جامعه‌ی ایده آل‌شان نیز کمونیست‌ها قائل به عدالت مطلق می‌شوند، غربی‌ها و لیبرال‌ها هم که قائل به آزادی مطلق می‌شوند. بعد چه؟ اگر روزی بشر به چنین چیزی برسد مطلق می‌شود. می‌گویند که هرچه این‌ها با این ملاک‌ها جلو بروند در منطقه‌ی ایده‌آل متوقف می‌شوند. اما در جامعه ‌اسلامی چون‌که می‌خواهند خداگونه شوند، هرچه بروند، نمی‌رسند و لذا همیشه در حال تکامل هستند. در بحث الگوی پیشرفت کلمه‌ی بهتر از پیشرفت هم هست و ‌آن تکامل است که در مفهوم تکامل یک بحث کیفیت و استعلاء هم نهفته است.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8381/H/musa-najafi-4.jpg
چه جامعه‌ای متکامل است؟ جامعه‌ای که در همه ابعاد اسلامی باشد و طبیعتاً تمدن اسلامی هم همین است. در آن‌جا نقشی که در مورد رهبر معظم انقلاب و امام(ره) به نظر می‌آید این است که امام راحل جامعه ‌ایران و وضع انقلاب را از نهضت به طرف تأسیس یک نظام سیاسی هدایت کردند. ایشان به‌طور اجمالی در طول حیات‌شان بحث‌های تمدنی را هم مطرح کردند اما بعد از رحلت امام(ره) این رهبر معظم انقلاب هستند که به عنوان رهبری انقلاب از نظام به طرف تمدن حرکت می‌کنند. این در حالی است  که ما به سه مرحله نهضت، نظام و تمدن قائل باشیم. اما این دستیابی به تمدن باید با یک الگویی همراه باشد.

چون یک تمدن اسلامی ما در گذشته و تاریخ اسلام داشتیم و یک تمدن اسلامی شیعه هم در آینده‌ تاریخ داریم که مهدویت است، ‌این‌جا یک چیزی هست که ما با انقلاب اسلامی در دو طرف تاریخ قرار داریم. تمدن غربی آمده این وسط نشسته است و در تلاش است تا الگوها و چارچوب‌هایش را به ما تحمیل کند. طبیعی است که انقلاب اسلامی باید این را کنار بگذارد. ما برای این‌که این دو رشته تمدنی خودمان را به هم وصل کنیم باید از این عبور کنیم. عبور کردن از این مسئله چند وجه دارد؛ یکی شناختن خود این تمدن غرب است که معمولاً در دوران قبل از انقلاب خیلی ممکن نبود. به این دلیل که تمدن غربی چنان سیطره‌‌ای در جهان داشت که هیچ‌چیز بیرون از خودش را نمی‌پذیرفت؛ می‌گفت من مربوط به عالم مدرن هستم و غیر از عالم مدرن هیچ چیز زنده نیست.

انقلاب اسلامی نشان داد که ما بیرون از عالم مدرن متولد شدیم و متعلق به سنت هستیم. در تاریخ غرب ممکن است که وقت «سنت» تمام شده باشد و دوره‌ی مدرن شروع شده باشد اما برای مذهب اسلام و ما سنت هنوز حیات دارد. در واقع انقلاب ما در افق دیگری متولد شده است. چون اولین شاخصه‌ی دوره‌ی مدرنیته سکولاریسم است و انقلاب اسلامی در افق سکولاریسم متولد نشده است و لذا همین اعلام جنگ ابتدایی بوده که این انقلاب به کلِ دنیای غرب داد و امروز بعد از سه دهه  بسیار بیشتر تلاش می‌کند که خود آن کلیت و هسته غرب را ببیند و نقد کند. در مقابل این دیدن و نقد کردن به هر حال یک الگوی اثباتی هم باید داشته باشیم.
ما تا آن شالوده‌شکنی را در الگوهای غربی نداشته باشیم، محال است الگوی توسعه ایرانی ـ‌ اسلامی را بتوانیم محقق کنیم؛ چون سیطره‌ی الگوهای تمدن غربی این اجازه را به ما نمی‌دهد.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif در این پروسه نهضت، نظام و تمدن یک مسئله‌ای که وجود دارد، بحث انقلاب است. در این فرآیند انقلاب کجا قرار می‌گیرد؟ علاوه‌بر این‌که در تئوری‌های انقلاب این مسئله نیز وجود دارد که انقلاب‌ها بعد از مدتی دچار افول و رکود می‌شوند. این در مورد انقلاب ما چگونه است؟
این به این مسئله بازمی‌گردد که معتقدم انقلاب و نظام قسمتی از بیداری اسلام است که در جهان اسلام پیش آمده که البته این بعد سلبی بیداری اسلام و رفع استعمار و استکبار بوده است. بیداری اسلامی وقتی این‌ها را برطرف می‌کند به سمت کار ایجابی می‌رود و اتفاقاً این هنرش است. چون خیلی‌ها ـ حتی غربی‌ها ـ معتقد هستند که انقلاب اسلامی و مسلمانان در بعد سلبی قوی‌تر هستند و در بعد ایجابی چیزی ندارند و باید از الگوهای ما پیروی کنند.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif یعنی تداوم و پویایی انقلاب اسلامی منوط به وجود این سه مرحله است؟
بله؛ استاد مطهری هم می‌گویند که مهم‌ترین شاخص برای استقلال، استقلال فرهنگی است که از استقلال سیاسی بسیار مهم‌تر است. برای این‌که استقلال فرهنگی در جامعه‌ای پیش آید، باید نیروی ویژه‌ای بسیج شود. این خودش یک مرحله‌ی مهم انقلاب است نه این‌که انقلاب تمام شده است. در بحث تمدن هم همین‌طور است. درواقع ما اگر مفهوم نهضت، نظام و تمدن را در گستره بیداری اسلامی نگاه کنیم خیلی بهتر شناخته می‌شود. این‌ها همه‌شان یک چیز هستند و درواقع موج‌های مختلف بیداری اسلامی هستند.

خود انقلاب که برای ما اصالت ندارد انقلاب وسیله‌ای است برای رسیدن به هویت. جامعه ما در پانصد سال پیش در دوره‌ی صفویه با یک الگوی ناقص به یک هویت ملی جدید رسیده و توانسته از جامعه‌ی شیعی و اسلامی پاسداری کند. این الگو در همان دوره‌ی صفویه از بین رفت و بعد سلسله‌های افشاریه، زندیه، قاجاریه و بعد پهلوی روی کار آمدند.

در دوره‌ی قاجاریه و پهلوی نظام سیاسی نتوانست از آن هویت جدید ملی که تشیع پشت آن است در جامعه ایران حمایت کند و این کار را نهضت‌ها و انقلاب‌ها کردند. بنابراین ما دو طرف هویت ملی‌مان در این پانصد سال که استقلال جدید پیدا کردیم، با مکتب تشیع، دو نظام را دربر داشته است؛ یک نظام ناقص و یک نظام کامل. اما حد فاصل این دو به دلیل وجود نظام سیاسی وابسته، که نمی‌توانست از هویت ملی و شخصیت جامعه‌ی ما پاسداری کند، این کار بر دوش نهضت‌هایی نظیر تنباکو، مشروطه و... افتاد.

انقلاب اسلامی یکی از حلقه‌های همان نهضت است. در زمانی نظام‌های غیردینی بر سر کار بودند اما دوباره نظام شیعی زمام امور را در دست گرفته است. این‌جا نظام است که از هویت دفاع می‌کند و نیازی به انقلاب و نهضت نیست. یعنی نظام سیاسی یک مرحله بالاتر از نهضت سیاسی است. انقلاب واکنش یک جامعه است برای به دست آوردن یک مسئله و آن هم چیزی نیست جز هویت.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8381/H/musa-najafi-5.jpg
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif نسبت تمدن و هویت چیست؟
حالا این‌جا نظام مستقر شده است، جامعه و نظام ما اسلامی و شیعی است، اما جهان چطور؟ یک جهان غیردینی. این دو دایره را ترسیم کنید؛ جامعه شیعی ما که پانصد سال است که تمام تشیع در تمام تار و پود این جامعه است. حال یک دایره‌ی بزرگ‌تری می‌خواهد این نظام شیعی را احاطه کند. می‌خواهد بگوید من عالم را غیردینی می‌کنم. این‌جا است که بحث تمدن مطرح می‌شود که این نظام و این جامعه‌ی دینی می‌گوید من می‌خواهم عالم را هم دینی کنم که همان مهدویت است. یعنی اگر این آرمان نباشد، آن دایره‌ی بزرگ‌تر این را از بین می‌برد. این‌جاست که بحث الگوها مطرح می‌شود. این الگو باید به این طرف برود که این نظام مستقرشده است و جامعه دینی است که آن احاطه‌ی عالم غیردینی را قبول ندارد.
به هر حال ما تا آن شالوده‌شکنی را در الگوهای غربی نداشته باشیم، محال است الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی را بتوانیم محقق کنیم؛ چون سیطره‌ی الگوهای تمدن غربی این اجازه را به ما نمی‌دهد.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif برای دو مرحله‌ی پیش از تمدن‌سازی یعنی نهضت و نظام ما شاخصه‌هایی داشتیم که براساس آن پیش می‌رفتیم. حالا می‌‌خواهیم تمدن‌سازی کنیم و یک الگویی برای پیشرفت و تمدن بسازیم. برای رسیدن به این الگوی پیشرفت چه شاخص‌هایی داریم؟
این الگو یک بخش نظری دارد و یک بخش عملی. در بخش نظری از یک فلسفه تکامل حرف زده می‌شود و در  بخش عملی مهندسی تمدن اسلامی. این‌که این الگو به چه صورت و با چه شاخص‌هایی الگو می‌شود پاسخ‌اش این است که به هر حال ما باید بدانیم که می‌خواهیم به مفهوم سعادت در محور توحید برسیم و این در حالی است که همه ابعاد انسان باید رشد پیدا کرده باشند. الگوی تمدنی به این معنا است و الا ‌الگوی پیشرفت به معنی این‌که ما می‌خواهیم به کره ماه برویم نیست. این بعد مادی آن است.
گزیده بیانات رهبر انقلاب درباره عدالت و توسعه را از اینجا بخوانید.

طبیعی است که در این الگو تکامل ابعاد یک انسان، ارتباطش با خدا، ارتباط با انسان‌های دیگر و... باید ترسیم شود. جامعه‌ی مهدوی چگونه است؟ هم انسان‌ها خدامحور هستند و هم نسبت به روابط‌شان با انسان‌های دیگر عدالت را رعایت می‌کنند و این سخت است. حالا نهادهایی هم که درست می‌شود باید متناسب با این مقوله باشد. آموزش و پرورش، دانشگاه، نهادهای تبلیغی، هنر و.... تا این قله نباشد به کدام سو حرکت می‌کنیم؟ حالا اسم این قله را ما اجمالاً و تفصیلاً می‌گذاریم تمدن اسلامی.

الگوی توسعه غربی شما را به سمت تمدن غربی حرکت می‌دهد؛ یعنی شما را از کم به کیف عبور می‌دهد و شما را به طرف آن جامعه می‌کشد و جامعه را به نمونه‌ی پیشرفته‌ترش می‌برد. در این الگوی شما هم باید همین باشد؛ یعنی این الگو باید به  طرف یک تمدن حرکت کند که همانا تمدن اسلامی است. نهایت این است که این الگو ملاک‌ها و خلاء و ضوابط عالم غیردینی‌ را در هیچ بخشی نمی‌پذیرد. در کل این تمدن برای خودش یک نظام بزرگ است.