1388/02/26
سلطه بر فرهنگ.../ بازتاب
سلطه بر فرهنگ... در حاشیه دیدار رهبری با نخبگان کردستان محسن حدادی آنها که از رابطه عمیق و دقیق رهبری با کتاب آگاهی دارند، نیک میدانند که حضرت ایشان انس با کتاب را نه به عنوان یک سرگرمی و یا نماد روشنفکری بلکه به عنوان شاخهای تاثیرگذار از حوزه زنده و زاینده "فرهنگ" و البته وظیفهای مدیریتی و شرعی برای خود میدانند؛ از همین رو یک مخاطب تخصصی حوزه نشر با حافظهای قوی محسوب میشوند؛ به عبارتی انس ایشان با کتاب در شاخههای مختلفش، علاوه بر علائق شخصی و تنفس در هوای باطراوت فرهنگ، نوعی الگوی رفتاری برای مدیران بویژه مدیران فرهنگی است. از سوی دیگر، دیدار با نخبگان و برگزیدگان فرهنگی و هنری، و ملاقات چهرههای شاخص این حوزه، یادآور خاطرات و لذات خواندن یک کتاب و یا انس با نویسنده یک کتاب را در ایشان زنده میکند چه آنکه در یزد، حضور مرحوم مهدی آذریزدی رهبر انقلاب را به سالهای جوانی برد؛ آنجا که بعد از گشت و گذار بسیار برای خرید کتاب خوب برای فرزندانشان، مجموعه "قصههای خوب برای بچههای خوب" را پیدا میکنند و نه تنها برای خود و خانواده بلکه برای همه همدورهایها توصیهاش میکنند... "من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم. آنوقتی که کتاب ایشان درآمد - اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آنوقتی که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصههای خوب برای بچههای خوب» - من رفتم تورق کردم. بچههای ما داشتند به دوران نزدیک بلوغ میرسیدند، دوره هم دوره طاغوت بود و همه عوامل در جهت گمراهسازی ذهن و دل جوان حرکت میکرد. من دلم میخواست چیزی باشد که جوانهای ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. خب، کتاب خوب که خیلی بود. بنده فهرست پیشنهادی کتاب مینوشتم و بین جوانهای دانشجو و دانشآموزهای سطوح بالای دبیرستانها پخش میشد، اما برای بچههای کوچک، دستمان خالی بود، تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددی، از دو سه جهت، همان چیزی است که من دنبالش میگردم. به نظرم دو جلد یا سه جلد آنوقت چاپ شده بود، برای فرزندانم خریدم. نه فقط فرزندان، بلکه در سطح شعاع ارتباطات فامیلی و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندی داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفی کردم. ایشان یک خلأئی را در یک برهه از زمان برای زنجیره طولانی فرهنگی این کشور پر کردند. این کار، باارزش است. خداوند از شما - آقای مهدی آذر یزدی! - این خدمت را قبول کند و مأجور باشید. این ستایشهای زبانی و اینها، اجر کارهائی که با اخلاص انجام گرفته باشد، نمیشود؛ اجر کار مخلصانه را خدا باید بدهد و خدا هم خواهد داد. " حالا و در سفر رهبری به استان کردستان و صبح روز 5شنبه در دیدار نخبگان این استان هم امواج کوتاهی از دریای عمیق "دانش فرهنگی" رهبری ساحل افکار نخبگان کردی را مترنم کرد. عرایض برگزیدگان استانی در حوزههای مختلف فرهنگی – اقتصادی و ورزشی که تمام شد، مجری برنامه به زبان کردی از سایر برگزیدگان عذرخواهی کرد و به کردی چیزهایی گفت و خداحافظی کرد. نوبت که به حضرت میهمان رسید، اینگونه آغاز کردند: من البته خسته نیستم و آماده بودم و هستم، اگرچه وقت نماز نزدیک است ولی من هیچ خسته نیستم و علاقه داشتم بیشتر از سخنان شما عزیزان استفاده کنم؛ این را هم از این جهت گفتم که مجری محترم "گویا" گفت فلانی خسته است...ولی من نیستم! 1 و بعد هم با اشاره به آشنایی دیرینه خود با کردستان و فرهنگ و آثار مفاخر و مشاهیرش اضافه کردند: من با بخشی از آثار کرد و برگزیدگان و نخبگان کردی از قدیم آشنایی داشتم... شاید 40 سال پیش اولین ترجمه را از مرحوم محمد قاضی خواندم؛ گمان میکنم کتاب مهاتما گاندی اثر رومن رولان بود؛ هم خود این کتاب، کتاب ممتازی است و هم ترجمه محمد قاضی حقا برجسته و ممتاز است. بعد ها هم ترجمه دیگری از ایشان و اثری دیگر از رومان رولان2 را خواندم؛ "جان شیفته" که این کتاب هم نثر بسیار فاخر و حقیقتا مرصع و مزینی داشت؛ من البته از جهت اینکه ترجمه چقدر با اصل مطابقت دارد، اظهار نظر نمیکنم اما از نظر زبان و نثر، اثر برجستهای است. رهبری ادامه دادند: "من البته خود ایشان را هم یکبار دیدم، اواخر دوران ریاست جمهوری در شیراز و در کنگره بزرگداشت حافظ، با او ملاقات داشتم، حنجرهاش مشکلی پیدا کرده بود و با میکروفن صحبت میکرد..." نشستهبودم و مینوشتم که صدایی از پشت سرم آمد که: چه حافظهای! حضرت آقا در خصوص عبدالرحمن شرف کندی ـ هژار ـ هم چند کلمهای گفتند، بویژه که احمد قاضی در لابهلای حرفهایش با طعنه نسبت به کمتوجهی به مفاخر فرهنگی حرفهایی گفت و گفت که در کنگره بزرگداشت ابنسینا حتی سخنی هم از هژار ـ مترجم کتاب قانون ـ نیامده و این گلایه را خواهر مرحوم هژار به او گفته است...: "ترجمه کتاب قانون ابنسینا، یک کار پیچیده و مرتب و بسیار ارزشمند است. سالهای سال این کتاب که از سوی یک ایرانی به زبان عربی نوشته شده، در دانشگاههای بزرگ عالم مورد استفاده قرار داده میشد اما به فارسی نبود. من اطلاع دارم تا اندکی قبل این کتاب در مدارس اروپایی به زبانهای مطرح دنیا ترجمه شده و به عنوان یک مرجع شناخته میشد و مورد استفاده قرار می گرفت. اواسط ریاست جمهوری گفتم چرا قانون را ترجمه نکردیم؟! جمعی را صدا کردم و گفتم بنشینید این کتار را ترجمه کنید. یک حکمی دادیم و رفتند و... اما این کارها عشق لازم دارد با حکم حل نمیشود! در همین اثنا کتاب مرحوم هژار را آوردند، من خواندم...من نه با پزشکی سروکار دارم و نه با متن عربی تطبیقش دادم، ولی هرکسی کتاب را میخواند، در برابر نثر زیبا و روانش سر تعظیم فرو میآورد." و بعد هم با تکرار 3باره عبارت "خیلی خوب" میزان حظی را که از خواندن کتاب و البته ترجمه فوقالعاده مرحوم هژار برده بودند، ابراز کردند. رهبری از برخی مشاهیر دیگر کردستان نیز نظیر گلشن کردستانی و مرحوم ستوده نیز یاد کردند و اضافه کردند: "این آشنایی ها فیالجمله هست و شخصیت فرهنگی مردم کرد را به عنوان یک حقیقت ثابت و روشن درک کردهام اما امروز از نزدیک یک نمایشگاه را ملاحظه کردم که مغتنم و ارزشمند بود و ظرفیت عمیق و گسترده نیروی انسانی برگزیده و نخبه کردستان را بیشتر آشکار کرد." ...و این داستان این جلسه و آن جلسه نیست؛ حکایت اهتمام ویژه رهبری در حوزه فرهنگ است که همواره در دیدار با اهل فرهنگ و البته نخبگان تا حد امکان و گاه بسیار فراتر از حد تصور حضار در جلسه، گوشهای از "آگاهیهای فرهنگی – پژوهشی" خود را رونمایی میکنند. پینوشت:
|