بیانات رهبر انقلاب اسلامی در خطبههای نماز جمعهی ۲۷ دی ماه ۱۳۹۸ حاوی نکاتی مهم و جدی برای تبیین و تحلیل مسائل کشور و ارائهی راهکار برای حل آنها بود. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر به قلم آقای دکتر علی آدمی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به اختصار برخی از مهمترین این مسائل را بررسی کرده است.
۱. برآورد محاسباتی و مأموریت راهبردی آمریکاییها برای شکست ایران و نفوذ در آن نه تنها از طریق مبارزهی نظامی و گزینههای امنیتی امکانپذیر نیست بلکه بالعکس ملت ایران را متحدتر و نیرومندتر از گذشته خواهد کرد، لذا ایجاد شکاف درونی و اختلاف گسترده میان سطوح حاکمیت و سپس میان ملت و حاکمیت آخرین گزینهی آنها برای تسلیم شدن ایران خواهد بود. به فراموشی سپردن «ایّاماللّه»، انجام عملیات روانی و تبلیغاتی برای کمرنگ جلوهدادن حضور میلیونی ملت ایران اسلامی، وارونهنمایی واقعیات و دستاوردهای مقاومت و سازشناپذیری انقلاب اسلامی و پمپاژ تحلیلهای نادرست از نگرش مردم به آینده و تزریق ناامیدی به آنها از مهمترین شگردهای این روزهای دشمن خارجی و برخی ناآگاهان داخلی است.
آنچه بیش از همه در صحبتهای رهبر انقلاب قابل فهم و ادراک برای همه است، تقویت اتحاد و همدلی بهعنوان هدف استراتژیک برای پیروزی ملتها و ابزاری برای بهدست آوردن پیشرفت اقتصادی کشور است. در این راستا ملت ایران پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی، اوج حضور در صحنهی خود را در قالب یک اعجاب جهانی به نمایش گذاشت و اجماع بزرگی از تفاهم و پاسداشت نسبت به آرمانهای اصیل انقلاب در مبارزه با استکبار و حمایت از مظلومین و مستضعفین را شکل بخشید. البته مسئولان کشور برای تشکر و پاسداشت این اتحاد بایستی کمر همت خود را برای رشد و توسعهی اقتصادی کشور و رفع محرومیت و چالشهای اقتصادی بهکار بندند. بدین ترتیب کسانی که با تحلیل مغرضانه و اشتباه با برآوردهای غلط محاسباتی این اتحاد را کمرنگ جلوه میدهند و یا با پوششهای حرفهای غیراخلاقی سبب به حاشیه رفتن «ایاماللّه» میشوند، خطایی نابخشودنی انجام دادهاند.
۲. توسعه و اقتدار هر کشوری بر اساس نسخههای درونی و بومی آن قابل توصیف و تبیین است. اساس قوی شدن و قدرت ملی، فهم و استنباط درونی بر مبنای لایههای شناختی و معرفتی و سپس کاربست آن در صحنهی مدیریتی کشور است. نگاه درونزا و مبتنی بر شناخت و استفادهی به هنگام از ظرفیتها و منابع داخلی کشور شرط لازم و حیاتی برای پیشرفت ایران است.
تجربیات یکصد سال اخیر ایران و بهکارگیری الگوهای مختلف توسعهی وابسته نشان داده است که هیچکدام قادر به پاسخگویی به مسائل کشور در بلندمدت نیستند و ایران راهی جز توجه به مبانی بومی و داخلی توسعه ندارد. این مبانی شامل تاریخ، جغرافیا، مذهب و تجارب تاریخی، فرهنگی و هویتی است که امروزِ انباشتی از آن در اختیار کشور است. تجربهی زیستی کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته نیز به لحاظ علمی گویای این واقعیت مهم است که نمیتوان گفتمان غربی توسعه را بهعنوان گفتمان غالب جهان به همگان تعمیم داد، چرا که اساساً مبانی فلسفی انسانشناسی، هستیشناسی و معرفتشناسی غربی با شرقی متفاوت است و بهتبع آن الگوی توسعه برخاسته از آن هم متفاوت خواهد بود. کسانیکه همچنان بر طبل وابستگی به الگوهای توسعهی بیرونی و نگاه به خارج در قالب تعاملات و مذاکرات بینالمللی برای نجات و درمان مشکلات ریشهای و مبنایی کشور در حوزههای اقتصادی و اجتماعی میکوبند، درواقع بر استخوانها و ستون فقرات امنیت و تمامیت ارضی بهصورت آگاهانه یا ناآگاهانه میکوبند. تحلیلهایی که بُرونرفت از چالشهای کشور را در تسلیم و تبعیت از نظام سلطه و دوری از داشتهها و توانمندیهای منابع عظیم انسانی و مادی خود میبینند، نه تنها ایران و ایرانی را به مقصود نمیرسانند بلکه با خرید و اتلاف فرصتها، تمامیت ارضی و سرزمینی را نیز به سوی بحران و تهدید میبرند.
۳. اطلاعات میدانی، تحلیلهای اتاقهای فکر و عملکرد آمریکاییها در قرن بیستویکم، حکایت از افول قدرت و سراشیبی آن دارد. این نکتهی مهم از زبان دوستان و دشمنان ایالات متحده هم بیان میشود. ناتوانی در گفتمانسازی، تولید ایده و مفهوم عدم اجماع در حوزهی مسائل مهم جهانی، استانداردهای دوگانه و چندگانه، عدم رقابتپذیری در حوزهی اقتصادی، تصنیف اندیشهها و... حکایت از قدرت رو به افول آنها را دارد.
ناتوانی آنها در مبارزهی مستقیم با محور مقاومت در منطقه و ترور سردار شهید قاسم سلیمانی بیش از گذشته ادعایی بر این مدعا است که آمریکاییها دیگر قادر به نظمسازی و امنیتزایی در جهان و منطقه نیستند و بیداری و آگاهی ملتها، خواب را از چشم آنها و صهیونیستها گرفته است. این افول با یافتههای علمی و منطقی، به صد زبان در تالارهای گفتوگوی جهانی در حال بحث و بررسی است. نگاه به چنین کشوری با مختصات نابهنجار داخلی و بینالمللی که حتی خود مردم آمریکا نسبت به آن بدبین و ناامید هستند نه عاقلانه و نه هوشمندانه است. بخش بزرگی از سروصداها و هیاهوهای جنجالی آمریکاییها بهخاطر نبود درک واقعی و عینی آنهاست که متوسل به جنگ روانی، بوقهای تبلیغاتی و سروصداهای سهمگین شدهاند، چراکه قدرت عینی و واقعی آنها قادر به هماوردی و مبارزطلبی نیست و طبیعتاً برای مبارزه به این شیوهها متوسل شدهاند.
بسیار مهم است که در این برههی حیاتی کشور، بررسی دقیق و عینی از قدرت این کشور و کشورهای اروپایی صورت پذیرد. برآوردهای علمی از وضعیت قدرت ایالات متحده هم از منظر اتاقهای فکری و اندیشهای این کشور و چه از منظر منتقدان جهانی آن بسیار کمتر از آن است که بعضی از نگاههای درون کشور ما نسبت به آن وجود دارد و این تحلیلهای نادرست میتواند منجر به برنامهها و راهکارهای نادرست و غیرواقعی برای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در صحنهی منطقهای و بینالمللی شود. وقت آن رسیده است تا با عقلانیت دیپلماتیک، شجاعت انقلابی و تکیه به مردم عزیز، راهبرد متناسب با قدرت ملی خودمان و نیز قدرت رو به افول غرب به بازاندیشی راه رفته برسیم و با اتحاد و ائتلافهای منطقهای و قومی که از قدرت و توان داخلی بهدست آمده است، راه را بر هر فریبکاری و توطئهی غرب ببندیم و تحت تأثیر عملیات روانی آنها قرار نگیریم و در مسیر ایستادگی و مقاومت مدبرانه و هوشمندانه محکم گام برداریم.