نشاط انگیز نامت می نوازد روح عطشان را
تو مثل چشمه ای! نوشیده و جوشیده انسان را
تو مثل آب، آتش، باد، خاکی، مجمع اضداد
خدا چون شعر گرد آورده در جانت خدایان را
نه درویشی! نه شاهی تو! نه شیخ خانقاهی تو!
هلا مولای یا مولای! مولایی تو ایمان را
تو را در چاه می جویند نخلستان به نخلستان
تو را در بند می خوانند چون بر نیزه قرآن را
تو را از آتش دست بردار باز می پرسند
ببین سنگینی عدل تو کج کرده ست میزان را
دلیرا! تا کی آیا ذولفقارت خاک خواهد خورد؟
غم تابوت ها، تندیس ها پر کرده میدان را
به دنبال کلامت می نویسد حکمت از عرفان
به دنبال صدایت می سراید شعر دیوان را
چه رازی را به گوش ابرهای بی رمق گفتی؟
که پاکوبان به دنبال تو می آرند باران را
نگاهی! خار در چشم تماشای من افتاده ست
بخوان از استخوان در گلو روح غزلخوان را!
خدا در می زند در نیمه شب های دلم این کیست؟
کسی بر دوش دارد رنج انسان، کیسه نان را