نگاه ها همه دریاچههای هامون است
و دست بر دل هر کسگذاشتی، خون است
خدا به خلوت سینا گریخته ست و باز
عصای معجزه در دست های قارون است
و چشم من پی بیتالمقدّسی که تویی،
به دوردست ترین صخره های صهیون است
هنوز مردم دنیا تو را نمی فهمند
هنوز عشق، همان «پوستین وارونه» است
ببین! به خشک ترین جای نقشه افتاده ست
زنی که مادر زاینده رود و کارون است
تو آسمان منی، من کبوتری شده ام
که شعر روی لبش شاخه های زیتون است
به عاشقانه ترین شیوه دوستت دارد
کسی که هر چه ندارد، به عشق مدیون است!