[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم - 1389/08/02
عنوان فیش :لزوم توجه به توصیه های معنوی به طلاب در کلاس های حوزه
کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزه‌های علمیه و مجاهدتهای علما, سید علی قاضی, معنویت‎گرایی, معنویت امام خمینی, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, ارتباط آیت الله خامنه‌ای با امام خمینی, درس خارج امام خمینی (ره), شیخ هاشم قزوینی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
کار معنویت، کار دلدادگی به عالم معنا، در حوزه اساس کار است؛ این را باید همه توجه داشته باشیم. کمبود این معنا در حوزه به ما لطمه میزند. در حوزه بحمدلله کسانی هستند که میتوانند از زلال معنویاتی که از دل آنها سرازیر میشود - فقط لقلقه‌ی زبان هم نیست - همه‌ی ما را سیراب کنند؛ بخصوص طلاب جوان را که بیش از همه احتیاج دارند، بیش از همه هم از این بیانات آمادگی و تأثر دارند. گاهی سر درس، استاد به یک مناسبتی دو کلمه چیزی بگوید، طلبه از این رو به آن رو می شود. امام (رضوان الله علیه) به مناسبت‌های مختلف سر درس - گاهی روز شروع درس، گاهی روز آخر درس - با آن بیان عجیبی که ایشان در مسائل معنوی و روحی و آن احتظاظات معنوی داشت، گاهی یک جملاتی میگفت، طلبه‌ها گریه می کردند. بعد از رحلت مرحوم آیت‌الله بروجردی، در مسجد سلماسی برای امام منبر گذاشتند - قبل از آن امام منبر نمیرفت، روی زمین مینشست درس میگفت، ظاهرا به احترام آقای بروجردی - ایشان رفتند روی منبر نشستند. خب چیز جدیدی بود، به امام یک حالت تبسمی دست داد. بعد بلافاصله ایشان تغییر حالت داد و فرمود: روز اولی که مرحوم آقای نائینی (رضوان الله علیه) روی منبر نشست، گریه کرد؛ فرمود این همان منبری است که شیخ انصاری روی آن نشسته، حالا کار به جایی رسیده است که ما باید روی آن بنشینیم. این حرف، طلبه‌ها را، دلها را تکان داد. بعد هم ایشان مفصل صحبت کردند.
در مشهد مرحوم آشیخ هاشم قزوینی، مدرس معروف و نامدار حوزه علمیه خراسان که از حیث بیان و تسلط بر مطلب، نظیرش را ما در هیچ حوزه‌ی دیگری ندیدیم؛ نه در قم، نه در نجف، گاهی اوقات وسط درس سطح - درس مکاسب و کفایه - که حدود یک ساعت طول می کشید، ده دقیقه یا بیشتر نصیحت میکرد؛ طلبه‌ها اشک می ریختند. دل جوان آماده است؛ این را از دست ندهید. یک حدیث بخوانید، دو کلمه نصیحت کنید. اول، نصیحت به خود ماست. این حدیث را که من می‌خوانم، اول کسی که مخاطب است و ان‌شاءالله اول کسی که باید از آن متأثر بشود، خود گوینده‌ی حدیث است؛ برای خودتان هم مفید است. حوزه به این احتیاج دارد.
شما ببینید یک نفس گرم مثل حاج میرزا علی آقای قاضی در نجف چقدر برکات درست کرد. شاگردهای مرحوم آقای قاضی هر جا که بودند، مایه‌ی برکت شدند؛ یک نمونه‌اش مرحوم علامه‌ی طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) که قم را روشن کرد؛ چراغ علوم عقلی را در قم ایشان روشن کرد و ادامه داد و با مشکلات ساخت. بقیه تلامذه‌ی مرحوم آقای قاضی و متأثرین از ایشان هر جا بودند، همینجور بود. در تهران، در آذربایجان، در خود نجف، در بروجرد، در جاهای دیگر، هر جا شاگردهای ایشان بودند، مرکز معنویت و مرکز اشعاع روحانیت بودند. نمیشود اینها را ندیده گرفت.
طلبه ها را نصیحت کنید. طلبه ها را به تفکر، تأمل، ذکر موت و پرهیز از درس خواندن و تلاش کردن برای رسیدن به مقامات عالی برای جلب توجه مردم به سمت خود، هدایت کنید. طلبه‌ها درس بخوانند لله، فی الله و بالله؛ این آن وقت می‌شود حوزه‌ی با برکت.

مربوط به :بیانات در دیدار مردم قزوین‌ - 1382/09/25
عنوان فیش :علما و مفاخر قزوین در طول تاریخ
کلیدواژه(ها) : قزوین, مقدسی, عبدالجلیل قزوینی رازی, عبدالجلیل قزوینی رازی, شیخ مجتبی قزوینی, التدوین, حمد الله مستوفی, عبید زاکانی, شهید ثالث, شهید ملا محمد تقی برغانی, ملامحمدصالح برغانی, شیخ هاشم قزوینی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
من وقتی به گذشته‌ی قزوین نگاه می‌كنم، می‌بینم هزار سال پیش یك جغرافیدانِ معروف دنیای اسلام - «مَقْدِسی» - كه از شهر قزوین بازدید كرده است، این شهر را مركز فقه و فلسفه معرفی می‌كند. نهصد سال قبل از این، شخصیت دانشمند معروفی مثل «عبدالجلیل قزوینی» از این شهر برخاسته است. «النقضِ» عبدالجلیل قزوینیِ رازی امروز در دست متكلّمین و صاحبان فكر و اندیشه، یكی از كتابهای معتبر و جالب توجّه است. هشتصد سال پیش، دانشمندی درباره‌ی قزوین كتابی نوشته است به نام «التدوین» كه سه جلد است. در آن تاریخ، سه جلد كتاب شرح حال شخصیتهای علمی و فرهنگی و دینی و سیاسیِ قزوین را تهیه كرده است. این سوابق، خیلی حائز اهمیت است. آن زمان كه خیلی از شهرهای ایران روستای كوچكی بود یا اصلاً نبود، در قزوین آن‌قدر عالم و شخصیت و چهره‌ی معروف وجود داشت كه سه جلد كتاب «التدوین» درباره‌ی شرح حال اینهاست. هفتصد سال پیش، یك شخصیت برجسته و یك مورخ بزرگ مثل «حمداللَّه مستوفی» از این شهر برخاسته است. هفتصد سال پیش، یك شاعر بزرگ مثل «عبید زاكانی» از این شهر برخاسته است. چهارصد و پنجاه سال قبل، مركز سیاسی این كشورِ بزرگ، قزوین بوده است. در جایی خواندم كه نتیجه‌ی آنچه از مطالعات مربوط به قزوین و استان قزوین به‌دست می‌آید، این است كه به قدری از این شهر شخصیتهای برجسته، از فقیه و حكیم و طبیب و ریاضیدان و مورّخ و هنرمند برخاسته كه اگر كسی بخواهد اسم همه‌ی آنها را بگوید، اقلاً دو سه ساعت وقت لازم است! شما جوانان اهل قزوین، شما دختران و پسرانی كه در این فضای اقلیمی و فرهنگی تنفّس و رشد می‌كنید، به این سابقه‌ی كهن تكیه كنید.

من خودم از دوران جوانی و طلبگی، به مناسبت وجود دو استاد بزرگ در حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد، با نام قزوین و قزوینی آشنا شدم: شخصیت برجسته‌ی مرحوم «حاج شیخ هاشم قزوینی» و شخصیت ممتاز مرحوم «حاج شیخ مجتبی قزوینی» دو ستاره‌ی درخشان در حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد كه ما از دوران جوانی و نوجوانی نگاهمان به این دو چهره‌ی ارزشمند بود. نام قزوینی در ذهن طلبه‌ی مشهدی، به بركت وجود این دو شخصیت بزرگوار، یك نام درخشان و همراه با افتخار تلقّی شده است. این دو نفر - بخصوص مرحوم حاج شیخ مجتبی - جزو ارادتمندان و شاگردان یك شخصیت برجسته‌ی دیگر قزوینی یعنی مرحوم «سیّد موسی زِرآبادی» بودند. شخصیت عظیمی كه در همین شهر، مركز پرتوفشانیِ معنوی و سلوكی و عرفانی به شعاع وسیعی از طلّاب و جویندگان معرفت محسوب می‌شد.

قبل از دوره‌ی ما هم علمای بزرگ فراوانی از این شهر برخاسته‌اند: «شهید ثالث» كه مقبره‌ی او همین‌جاست؛ مرحوم «ملامحمّد تقی برغانی» و برادر او «ملامحمّدصالح برغانی»؛ فقهای مبارز، نه فقهای گوشه‌گیر، نه آدمهای منزوی؛ مردان دین كه به سرنوشت مردم می‌اندیشیدند؛ برای آنها مبارزه می‌كردند و جان خود را هم در این راه فدا می‌كردند.