[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :قهرمانان در قلب من هستند - 1391/12/27
عنوان فیش : مسابقات جام جهانی فوتبال
کلیدواژه(ها) : مسابقات جام جهانی فوتبال
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
شما هیچ جا را سراغ ندارید که یک بُرد (برد ایران مقابل تیم فوتبال آمریکا در جام جهانی 1377)، این طور در میان ملتهای دنیا انعکاس پیدا کند! من خودم در تلکسی خواندم در کشور برزیل که کشور فوتبال است، مسلمانان جمع شدند و دسته‌جمعی دعا کردند، نماز خواندند و برای اوّلین بار بعد از بُرد شما، مراسم مذهبی مسلمانان برزیل در رادیوِ سراسریشان پخش شد! این چیست؟ روی این فکر کنیم. این چه قضیه‌ای است که در کشوری یک بُرد در میدان فوتبال پیش می‌آید، بعد در کشور برزیل، مسلمانان خوشحالی می‌کنند؟! برای خاطر این‌که جمهوری اسلامی پرچمی را برافراشته است که هر مسلمانی در هر جای دنیا وقتی یادش می‌آید، احساس هویّت و افتخار می‌کند. بنابراین، من از این حادثه خیلی خرسند شدم و حقیقتاً گفتم باید سرِ آن آقایی که توپِ اوّل را با سر زد ببوسم؛ همچنین باید صورت آن آقایی هم که توپ دوم را زد ببوسم.
بیانات در دیدار تیم ملی فوتبال ۱۳۷۷/۰۴/۱۶

مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامی و جوانان) - 1377/11/13
عنوان فیش : مسابقات جام جهانی فوتبال
کلیدواژه(ها) : مسابقات جام جهانی فوتبال
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
سؤال من این است که آیا شما در برنامه‌های روزانه‌ی خودتان فرصت میکنید که به تماشای برنامه‌های ورزشی تلویزیون بپردازید؟ سؤال دیگر - با توجّه به این‌که آقای استیلی هم در این جا حضور دارند - این است که وقتی آقای استیلی آن گل قشنگ را وارد دروازه تیم امریکا کرد، شما چه احساسی داشتید، وچه شد که بعد از آن بازی، آن پیام را انشاء کردید؟

ایشان که بعداً پیش من آمد، گفتم به پاداش آن گل، پیشانی شما را میبوسم و بوسیدم. متأسّفانه من خیلی فرصت نمیکنم برنامه‌های ورزشی تلویزیون را تماشا کنم؛ خیلی به‌ندرت اتّفاق میافتد. از طرفی بیشتر ورزشهایی هم که پخش میشود، فوتبال است. من در فوتبال هیچ سررشته‌ای ندارم و در جوانی هم فوتبال بازی نمیکردم؛ به والیبال میپرداختم. در عین حال، آن شبی که بازی ایران و امریکا بود، من آن بازی را نگاه کردم. البته حقیقتش این است که آن شب هم نمیخواستم نگاه کنم؛ چون دیروقت بود و وقت خواب من بود؛ لیکن همین‌طور که نشسته بودم، تلویزیون را روشن کردم و ناگهان با گل ایشان مواجه شدیم و دیگر خواب از سرم رفت و نشستم تا آخر بازی را تماشا کردم.

اما علّت این که من آن پیام را دادم. این آقایان - فوتبالیستها - وقتی که پیش من آمدند، مفصّل با آنها صحبت کردم که البته گزارش آن دیدار پخش نشد و مردم از محتوای آن ملاقاتی که با این جوانان داشتم، مطّلع نشدند؛ اما حالا من چند جمله‌اش را به شما میگویم. قبل از آن دیدار - شاید چند هفته، و یا یک ماه و یا بیشتر - رسانه‌های وابسته به امپراتوری رسانه‌ای خبری روی این بازی تبلیغ میکردند که این بازی، بازی سیاسی است! با این که همه میگویند فوتبال و ورزش، سیاسی نیست؛ اما در آن موقع همه تبلیغ میکردند که این یک بازی سیاسی است! از این کار، دو هدف مورد نظرشان بود: یکی مسأله تعامل ایرانی، امریکایی در این بازی بود - من نمیدانم شما چقدر مطّلع بودید؛ ولی ما که در جریان خبرهای خارجی و گفتارهای رادیوهای گوناگون دنیا قرار میگیریم، میدیدیم از این مسأله پُر است - دوم این که پیش‌بینیهای عمده، بخصوص از طرف خودِ امریکاییها - ولو صریحاً هم اظهار نمیکردند - مبیّن این بود که ایران گل خواهد خورد؛ نه این که گل خواهد زد و در یک موقعیت ویژه، رئیس‌جمهور امریکا هم میآمد و از موضع اقتدار و بزرگ‌منشی و بزرگواری، یک پیام هم میداد که «بله؛ حالا گل را به شما زدیم، اما بالاخره بیایید دست دوستی هم به هم بدهیم!» بنابود آن شب پیام رئیس جمهور امریکا از تلویزیون سراسریشان پخش شود. این گل و بعد دنباله بازیای که بچه‌های عزیزمان ادامه دادند، قضایا را صد و هشتاد درجه تغییر جهت داد و حقیقتاً مظهری شد از وضعیت ملت ایران در مقابل امریکا. این که من در آن پیام گفتم «مظهر» است، نمیخواستم بگویم که این آقا به خاطر جنبه سیاسی گل‌زده؛ نه. ایشان بازی فوتبال میکند، ماهر است، با تکنیک آشناست، از حریفش قویتر است و گل را زده است. هرکسی هم جای ایشان بود، این گل را میزد؛ هرکسی هم جای او بود، آن گل را میخورد. بنابراین، بحث این نبود که این گل به‌خاطر مسأله سیاسی زده شده؛ اما این گل هویت سیاسیای را که در دنیا به این بازی داده بودند، به‌کلّی به عکس خواست آنها عوض کرد و من از این موقعیت حداکثر استفاده را کردم. البته آنها خیلی عصبانی شدند و بعد هم همان عناصر امپراتوری خبری دنیا گفتند که فلانی فوتبال را سیاسی کرد! نگفتند که ما چند هفته است که خودمان این بازی را سیاسی میکنیم!