[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها - 1389/04/20
عنوان فیش :تعجب شهید باهنر از تعداد دانشجویان حاضر در در جلسه آیت الله خامنه ای
کلیدواژه(ها) : ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, ارتباط آیت الله خامنه ای با جوانان, ارتباط روحانیون با دانشگاه, حضور روحانیون در دانشگاه, وضعیت فرهنگی در رژیم پهلوی, شهید باهنر, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
وجود مجموعه‌ی روحانی در دانشگاه‌ها، بسیار مسئله‌ی مهمی است. مثل دیگر مسائل مهم، ما به این پدیده عادت كرده‌ایم و اهمیت آن را درست تقویم و برآورد نمیكنیم. شما ملاحظه كنید كه بنای دانشگاه در كشور چگونه بوده؛ جهتی كه از آغاز برای دانشگاه ترسیم شده بوده است، چگونه بوده؛ نوع دروسی كه از جنبه‌ی ارزشی و جهتگیری‌های فكری یك معنای خاصی دارند، چگونه تنظیم شده؛ بعد مقایسه كنید دوران پیش از انقلاب را با وضعیتی كه امروز به بركت انقلاب اسلامی و به بركت اسلام در دانشگاه‌های ما از لحاظ حضور روحانیون، فضلا، اهل معرفت و اهل معنا وجود دارد و انسی كه اینها با استاد و دانشجو دارند؛ آن وقت می‌بینید چقدر حضور روحانیون معظم و فضلای محترم در میان دانشجویان و در محیط دانشگاه اهمیت دارد.
وقتی كه این اهمیت را ملاحظه كردیم، اولین اثری كه باید ایجاد كند، این است كه خود ما - یعنی من و شما - كه مرتبط با دانشگاه هستیم، این وضع را مغتنم بشمریم، قدر این وضعیت را بدانیم و این نعمت بزرگ را به معنای حقیقی كلمه شكرگزاری كنیم. شكر، شناختن نعمت، از خدا دانستن نعمت و به كار بردن نعمت در آن جائی است كه خدا خواسته است؛ این معنای عملی و كامل شكر است. این نعمت را شكر كنید؛ كه در این صورت، فهرستی از وظائف و مسئولیتها و تذكرات را متوجه ما میكند.
من برای همین قسمتِ مقایسه عرض بكنم: قبل از انقلاب، بعضی از روحانیون، از جمله بنده‌ی حقیر با دانشجوها ارتباطاتی داشتیم. این ارتباطات، ارتباطات سازمانی نبود، ارتباطات تشكیلاتی نبود، ارتباطات در مسائل مبارزاتیِ تند نبود؛ ارتباط فكری و تبیینی بود؛ یعنی جلساتی داشته باشیم كه دانشجوها در آنجا شركت كنند، یا ما احیاناً در جلسه‌ای از جلسات دانشجوئی در دانشگاه شركت كنیم. در آن اوقات، بنده در مشهد جلسه‌ای داشتم كه بین نماز مغرب و عشاء برگزار میشد. پای تخته می‌ایستادم و به قدر بیست دقیقه یا نیم ساعت صحبت میكردم. مستمعین هم نود درصد جوان بودند؛ جوانها هم غالباً دانشجو و بعضاً دبیرستانی. یك شب مرحوم شهید باهنر (رحمة اللَّه علیه) مشهد بود، با من آمد مسجد ما. وضعیت را كه دید، شگفت‌زده شد. حالا آقای باهنر كسی بود كه در تهران با مجامع جوان و دانشجوئی هم مرتبط بود. ایشان گفت كه من به عمرم اینقدر جمعیت دانشجوئی و جوان در یك مسجد ندیده‌ام. حالا توی مسجد ما مگر چقدر جوان بود؟ حداكثر مثلاً سیصد و چهل پنجاه نفر. در عین حال برای یك روحانیِ روشنفكرِ مرتبط با جوانها، مثل آقای باهنر، كه خودش هم دانشگاهی بود و دوره‌های دانشگاهی را دیده بود و محیطهای دانشجوئی را میشناخت و از فعالیتهای مذهبیِ به‌روز و متجددانه هم مطلع بود، جمع شدن حدود سیصد یا سیصد و پنجاه نفر جوان - كه شاید از این تعداد، مثلاً دویست نفرش دانشجو بودند - چیز عجیبی بود و ایشان را دهشت‌زده و تعجب‌زده كرده بود: دویست تا دانشجو یك جا جمع بشوند و یك روحانی برایشان صحبت كند؟!
حالا این را مقایسه كنید با وضعیتی كه امروز شما توی دانشگاه دارید. دسترسی روحانی فاضل جوان - مثل شما - به محیط دانشگاهی، به دانشجو، به استاد؛ این را مقایسه كنید، ببینید چه فرصت عظیم و گرانبهائی است. این فرصت را باید نگه دارید، این فرصت را باید خیلی مغتنم بشمرید؛ نكته‌ی اصلی این است.