[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در مجمع عمومی سازمان ملل - 1366/06/31
عنوان فیش :مصادیق دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, تروریسم, تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, حمایت آمریکا از رژیم پهلوی, سازمان مجاهدین خلق
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود که دشمنی با آن شروع شد، و بیشتر از سوی امریکا. دست‌اندرکارانی که گذشت زمان را مجوز افشای رازهای نهان دانسته‌اند، امروز اعتراف می‌کنند که در ماههای آخر عمر رژیم ستم‌شاهی دستگاه ریاست جمهوری امریکا مشاور امنیتی رئیس‌جمهور و شخص او به شاه دلگرمی می‌داده، و او را تشویق به قاطعیت می‌کرده‌اند. مقصود از این قاطعیت همان چیزی است که بعدها بصورت مشخص‌تر در گفته‌های شخصی به نام ژنرال هایزر شنیده شد. شخصی که با مأموریت ویژه از سوی رئیس‌جمهور امریکا به تهران آمده بود. از نظر او و طبق توصیه‌هایی که به او شده بود، باید رژیم شاه و لو به بهای کشته شدن ده‌هاهزار نفر محفوظ بماند. با این استدلال موجّه که این بهتر از آن است که بعدها چند برابر این کشته شوند. به نظر رژیم ایالات متحده‌ی امریکا این فرض که با عدم مداخله‌ی‌ امریکا در امور داخلی ایران می‌توان خون ده‌هاهزار نفر در آن روز و چند برابر آن را پس از آن بر زمین نریخت، کاملًا مردود بوده است. یقیناً ناکام ماندن مأموریت هایزر و فرار او از تهران و به دام افتادن یا فراری شدن همه‌ی کسانی که امریکا برای اجرای آن نقشه‌ی شوم به آن‌ها امید داشت، دلیلی جز کوبندگی موج انقلاب و قدرت عظیم ملتی که برای خدا قیام کرده و از هیچ‌چیز جز خدا نمی‌ترسد نداشت. این دشمنان انقلاب نبودند که کوتاه آمدند، این انقلاب بود که هر دشمنی را از میدان می‌راند. دشمن قبلًا نیز به دست شاه خائن هر فشاری را که ممکن بود وارد آورده بود. پس از پیروزی انقلاب توطئه‌های خصمانه به شکلهای دیگری آغاز شد؛ اولین کار تلاش همه‌جانبه برای نفوذ دادن ایادی دشمن در مدیریتهای انقلاب بود، و سپس با استفاده از جو باز سیاسی پس از یک دوره‌ی اختناق چند ده‌ساله سازماندهی احزاب و گروههای مخالف انقلاب.
در مورد اول این نمونه جالب است، که مهره‌ی سرسپرده ولی نه چندان معروفی - که چند هفته پس از پیروزی انقلاب در دادگاه انقلاب خائن و مجرم شناخته شد - در اولین روزهای پیروزی با برانگیختن وسائل و وسائط توانست فرمانده نیروی هوایی شود؛ و در مورد دوم کافی است گفته شود که طیفی از سلطنت‌طلب تا کمونیست و از تجزیه‌طلب تا پان‌ایرانیست را شامل می‌شد، و لازم است که فراموش نشود که برخی سفارتخانه‌های مقیم تهران از جمله سفارت امریکا، مرکزی برای هدایت و حمایت بعضی از این گروهها بودند. تروریسم خشن یکی دیگر از خصومت‌های انتقام‌آمیز با انقلاب بود.
گروههای فاقد پایگاه مردمی با دزدی سلاح و مواد - که آن روزها کار دشواری نبود - و پس با پشتیبانی دولتهای خارجی بزرگترین شبکه‌ی تروریستی را در ایران ایجاد کردند. ترور فردی و جمعی، انفجارهای مهیب، هواپیما ربائی، آدم‌ربائی، شکنجه و کشتارهای هولناک، کاری بود که به دست چندین گروه تروریستی مورد حمایت و تشویق دشمنان بزرگ انقلاب در ایران اتفاق افتاد. قربانیان این موج قساوت و خشونت را همه‌ی قشرها تشکیل می‌دادند؛ از بزرگترین مدیران انقلاب و کشور تا افراد عادی جامعه - کارگران، زحمتکشان، زنان و کودکان و رهگذران بی‌خبر - امروز افراد و سران همان تروریستها - که غالباً مسؤولیت جنایات خود را نیز بر عهده گرفته‌اند - در امریکا و فرانسه و برخی دیگر از کشورهای غربی مصونیت و زندگی راحت دارند، و بنام اپوزسیون انقلاب نامیده می‌شوند؛ و آن کشورها غالباً جمهوری اسلامی را به تروریسم متهم می‌کنند. از شگفت‌ترین بازیهای سیاست این است، که مظلومترین قربانیان تروریسم کور و خشن به تروریسم متهم می‌شود، آن هم از سوی کسانی که خود در پیش راندن تروریستها به سوی آن و سپس پناه دادنشان نقشی بزرگ داشتند.