[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : استعدادهای ناشناخته حوزه
کلیدواژه(ها) : استعدادهای ناشناخته حوزه
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
فرض کنید اگر پانزده هزار طلبه در قم وجود داشته باشد، بر اساس ضابطه‌ی قبلی، حدود هزار نفر از آنها را گزینش کنیم تا فقیه و مجتهد بزرگ تربیت شوند. البته این کار باید در زمان و وقت خودش انجام گیرد. مثلاً یک دوره‌ی بیست ساله را در نظر بگیریم که طبیعتاً هر سال، جمع جدیدی اضافه خواهند شد و جمع دیگری هم خارج خواهند گردید؛ ولی میانگین تقریباً همین بیست سال است. این افراد باید افراد مستعدی باشند که استعداد و شوق فقاهت داشته باشند و اهل انصراف از فقاهت نباشند. باید اینها را گزینش کرد و روی آنها کار ویژه‌ی فقاهتی انجام داد. از بین اینها، مدرّسین و مؤلّفینِ بزرگِ فقه و مراجع تقلید در خواهند آمد. هزار نفر فقیه، کم نیست که این حوزه بتواند در ظرف مدت بیست سال بیرون بدهد. این، خیلی زیاد است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : حرکت علمی ایران
کلیدواژه(ها) : حرکت علمی ایران
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
اوج حوزه‌ی نجف و کربلا و حضور تلامذه‌ی مرحوم «وحید بهبهانی» و سپس «شیخ» و «صاحب جواهر» و تلامذه‌ی این بزرگواران تا دوره‌ی اخیر است. بعد مرکزیت عظمای حوزه‌ی فقاهت به وسیله‌ی مرحوم «آیةالله حایری» و بعد مرحوم «آیةالله بروجردی»، باز به قم منتقل می‌شود و تا امروز ادامه دارد. این حوزه، محصول این سیر تاریخی و نتیجه و مستحصل و زبده گزین همه‌ی این حرکت عظیم علمی است که با مهاجرت و تحقیق و علم، همراه بوده است و امروز در اختیار شماست.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : شجاعت علمی
کلیدواژه(ها) : شجاعت علمی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
عدم تحوّل، یعنی عدم پرداختنِ فقه به خود مسأله‏ی فقاهت. فقاهت، یک شیوه و روش برای استنباط آن چیزی است که ما اسمش را فقه می‏گذاریم. همان چیزی است که تا این درس را نخوانید، یاد نمی‏گیرید که چگونه باید از کتاب و سنّت استنباط کرد. فقاهت یعنی شیوه‏ی استنباط. خودِ این هم به پیشرفت احتیاج دارد. اینکه چیز کاملی نیست؛ بلکه متکامل است. نمی‏شود ادعا کرد که ما امروز دیگر به اوج قلّه‏ی فقاهت رسیده‏ایم و این شیوه، دیگر بهتر از این نخواهد شد. نه؛ از کجا معلوم است؟ «شیخ طوسی»- ملّای به آن عظمت- فقاهت داشت. فتاوای ایشان را در یک مسأله‏ی فقهی ببینید! امروز، کدام مجتهد حاضر است آن‏گونه بحث کند؟ آن فتاوا، ساده و سطحی است. مجتهدِ امروز، هرگز راضی نمی‏شود آن طور کار کند و استنباط نماید.

فقاهت، در دوره‏های متعدّدی تکامل پیدا کرده است. انسان، همین‏طور که به تاریخ فقاهت نگاه می‏کند، مقاطعی را می‏یابد. البته نظرات، مختلف است. من تصوّرم این است که زمانِ «شیخ»، یک مقطع است و زمان «علّامه»، مقطع دیگری است. «علّامه» می‏گوییم، «محقّق» نمی‏گوییم؛ در حالی که قاعدتاً این‏ها یکی هستند؛ برای اینکه بحث استدلالی در بساط «علّامه» زیادتر است و انسان بیشتر می‏تواند بفهمد که با مسئله چگونه برخورد می‏کرده است؛ ولی در مورد «محقّق» به این روشنی نمی‏شود فهمید.

بعد، یک دوره‏ی تقریباً دویست‏وپنجاه‏ساله می‏گذرد. زمان «محقّق کرکی» باز یک مقطع دیگر است و به طور واضح انسان می‏فهمد که کیفیت استنباط «محقّق کرکی» با کیفیت استنباط «علّامه» فرق دارد. همان فقاهت است؛ ولی کامل شده است. بعد به مقطع بعدی می‏رسد که مقطع تلامذه‏ی «وحید بهبهانی» است که آن، شکوفایی فقاهت اصولی است. صاحبِ «ریاض» و صاحبِ «قوانین» و «شیخ جعفر» و «سید بحر العلوم» و ... در این مقطع هستند. بعد به زمان «شیخ انصاری» و صاحبِ «جواهر» می‏رسد که البته این مقطع و تحول در شیوه‏ی فقاهت، در کار «شیخ» نسبت به کار صاحب «جواهر»، بیشتر آشکار است. هرچند کار صاحب «جواهر» هم کار نو و جدیدی است؛ اما بعد از «شیخ انصاری»- به گمان قاصر این حقیر- اگر بخواهیم از مقطعی اسم بیاوریم و بگوییم‏ که تحوّلی در فقاهت انجام شده است، آن مقطع، مقطعِ مرحوم «آیت‏اللّه بروجردی» است که یک مقطع و باب جدیدی است که آن بزرگوار در کار فقاهت باز کرد.
چه دلیلی دارد که فضلا و بزرگان و محقّقان ما نتوانند بر این شیوه بیفزایند و آن را کامل کنند؟ ای‏بسا خیلی از مسائل، مسائل دیگر را غرق خواهد کرد و خیلی از نتایج عوض خواهد شد و خیلی از روشها دگرگون می‏شود. روشها که عوض شد، جوابهای مسائل نیز عوض خواهد شد و فقه، طور دیگری می‏شود. این از جمله کارهایی است که باید بشود.

محقّقِ امروز نباید به همان منطقه‏ای که مثلًا شیخ انصاری (علیه‏الرّحمه) کار کرده است؛ اکتفا کند و در همان منطقه‏ی عمیق، به طرف عمقِ بیشتر برود. این، کافی نیست. محقّق، باید آفاق جدید پیدا کند. این کار در گذشته هم شده است. مثلًا شیخ انصاری حکومت را در نسبت بین دو دلیل کشف و ابداع کرده است. بعد دیگران آمدند و تعمیق کردند و آن را گستراندند و مورد مداقّه قرار دادند.

آفاق و گستره‏های جدید در امر فقاهت لازم است. چه دلیلی دارد که بزرگان و فقها و محقّقان ما نتوانند این کار را بکنند؟ حقیقتاً بعضی از بزرگانِ این زمان و نزدیک به زمان ما، از لحاظ قوّت علمی و دقّت نظر، از آن اسلاف کمتر نیستند. منتها باید این اراده در حوزه راه بیفتد. باید این گستاخی و شجاعت پیدا شود و حوزه آن را بپذیرد. البته این طور نباشد که هرکس هر صدایی را بلند کرد، حوزه آن را قبول کند. درعین‏حال، نباید حرف جدید در حوزه و در چارچوبهای مورد قبول، مستنکر باشد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : سرنوشت امت اسلامی
کلیدواژه(ها) : سرنوشت امت اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
حوزه‏ای که این، سابقه و ریشه و شجره و نسب علمی آن است، الآن در چه وضعی است؟ این، آن چیزی است که ما باید دائماً به آن بپردازیم. واقعاً اگر کسی به سرنوشت اسلام و مسلمین علاقه‏مند است، باید به این قضیه بپردازد. این، از آن قضایایی نیست که بشود آن را به دستِ اهمال سپرد و بگوییم حالا چه کار داریم. نه؛ این از آن مسائلی نیست که بشود گفت چه کار داریم! هم شما آقایانی که خودتان از بزرگان و اعاظم و فضلا و طلّاب اینجا هستید باید به این موضوع فکر کنید و هم هر طلبه‏ای که در هر گوشه‏ای از این دنیای بزرگ، خودش را وامدار اینجا می‏داند و دوش خود را زیر بار منّت این حوزه‏ی بزرگ می‏بیند و هم هر مسلمانی که از برکات این حوزه استفاده کرده است یا می‏خواهد بکند؛ باید به این موضوع فکر کند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : امر به معروف و نهی از منکر
کلیدواژه(ها) : امر به معروف و نهی از منکر
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
بسیاری از مباحثِ حکومتی، مبحث دیات، مبحث حدود و دیگر مسائل قضا برای دستگاه باعظمتِ قضاوت ما، حل فقهی نشده و تکلیفش معلوم نگردیده است. البته کسی در گذشته تقصیر نداشته است؛ چون قضا و دیات و حدودی نبود؛ ولی ما امروز تقصیر داریم. مرحوم «محقّق اردبیلی» وقتی وارد بحث جهاد می‏شوند، می‏گویند این بحث مورد احتیاج ما نیست. آن بزرگوار بیشتر از ما واقفند و خودشان می‏دانند که چگونه باید جهاد کنند؛ اما درعین‏حال مورد نیاز و ابتلایشان نبود. با این همه لطف می‏کنند و مسأله‏ی جهاد را در چند ورق بیان می‏کنند. امروز، جهاد مورد ابتلای ماست. خودِ همین مسأله‏ی جهاد، در فقه ما روشن نیست. بسیاری از مسائل امر به معروف و نهی از منکر، مسائل حکومتی و بسیاری از مباحث مربوط به زندگی مردم همین مسأله‏ی پیوندها و تشریحها مباحثی هستند که فقه باید وارد این میدانها شود. نمی‏شود با نظر سریعی به آن‏ها نگاه کرد و خیال کنیم که حل خواهند شد. نه؛ این‏ها هم مثل بقیه‏ی ابواب فقهی هستند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : شیخ مرتضی انصاری‏
کلیدواژه(ها) : شیخ مرتضی انصاری‏
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
امروز، این کتاب مکاسبی که شما می‌خوانید، درس خارج «شیخ» است. عالیترین تحقیقات «شیخ»، همینهاست.... می‌گویند کتاب «مکاسبِ» شیخ، کتاب خیلی خوبی است.البته که کتاب خوبی است؛ ….. باید لَجنه و هیأتی بنشینند و مباحثی که شما در «مکاسب» می‌خواهید یاد بگیرید، در کتابی که خیلی هم به مشکلیِ «مکاسب» نباشد و آن مطالب و استدلالها را هم داشته باشد؛ بنویسند و آن کتاب در حوزه‌ها خوانده شود. ........ فقاهت، در دوره‌های متعدّدی تکامل پیدا کرده است. انسان، همین‌طور که به تاریخ فقاهت نگاه می‌کند، مقاطعی را می‌یابد. البته نظرات، مختلف است. من تصوّرم این است که زمانِ «شیخ»، یک مقطع است و زمان «علاّمه»، مقطع دیگری است. «علّامه» می‌گوییم، «محقّق» نمی‌گوییم؛ در حالی که قاعدتاً اینها یکی هستند؛ برای این‌که بحث استدلالی در بساط «علاّمه» زیادتر است و انسان بیشتر می‌تواند بفهمد که با مسأله چگونه برخورد می‌کرده است؛ ولی در مورد «محقّق» به این روشنی نمی‌شود فهمید.
بعد، یک دوره‌ی تقریباً 250 ساله می‌گذرد. زمان «محقّق کرکی» باز یک مقطع دیگر است و به طور واضح انسان می‌فهمد که کیفیت استنباط «محقّق کرکی» با کیفیت استنباط «علاّمه» فرق دارد. همان فقاهت است؛ ولی کامل شده است. بعد به مقطع بعدی می‌رسد که مقطع تلامذه‌ی «وحید بهبهانی» است که آن، شکوفایی فقاهت اصولی است. صاحبِ«ریاض» و صاحبِ «قوانین» و «شیخ جعفر» و «سید بحرالعلوم» و ... در این مقطع هستند. بعد به زمان «شیخ انصاری» و صاحبِ «جواهر» می‌رسد که البته این مقطع و تحول در شیوه‌ی فقاهت، در کار «شیخ» نسبت به کار صاحب «جواهر»، بیشتر آشکار است. هر چند کار صاحب «جواهر» هم کار نو و جدیدی است؛ اما بعد از «شیخ انصاری» - به گمان قاصر این حقیر - اگر بخواهیم از مقطعی اسم بیاوریم و بگوییم که تحّولی در فقاهت انجام شده است، آن مقطع، مقطعِ مرحوم «آیةاللَّه بروجردی» است که یک مقطع و باب جدیدی است که آن بزرگوار در کار فقاهت باز کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : آخوند خراسانی
کلیدواژه(ها) : آخوند خراسانی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
کفایه‌ای که شما می‌خوانید، اوج افکار اصولی «محقّق خراسانی» است. اگر امروز طلبه‌ی کفایه خوان ما، کفایه را که می‌خواند آن را بفهمد، مثل اکابر شاگردان «آخوند» که آن روز آن حرفها را بلد شدند، فهمیده است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : سید مرتضی رازی
کلیدواژه(ها) : سید مرتضی رازی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
شما نگاه کنید در آن روز علمای ما چقدر محصول علمی و فقهی و کلامی برای مردمِ زمان خودشان دارند. همان عدّه‏ی کمی که در گذشته بودند، کارهای بزرگی انجام دادند. اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصی نقاط دنیای اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شیعه زندگی می‏کردند و سؤال فقهی یا کلامی داشتند، «شیخ مفید» آنان را از بغداد هدایت و راهنمایی می‏کرد. یعنی «شیخ مفید» از زمان خودش عقب نبود. یا در زمان «شیخ طوسی»، اگر دشمنِ مکتبِ اهل بیت می‏گفت: «أن لا مصنّفَ لکم»؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، «شیخ طوسی» خودش به تنهایی وارد میدان می‏شد و بزرگترین کتاب رجالی را تلخیص می‏کرد و اختصاصاً یک کتاب و فهرست رجالی دیگر می‏نوشت. یعنی بدون معطّلی، رجال «کشّی» را تلخیص کرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شیخ» را هم نگاشت!
هنوز پاسخ در خانه‏ی اشکال‏کننده بود که می‏گفت فقه ندارید؛ ناگهان یک کتاب عظیم پرفرع پرتحقیق- به حسب سطح تحقیق آن روز- مبسوط از آب در می‏آمد. اگر «محمد بن زکریای رازی»، چهار کلمه‏ی الحادی بر زبانش جاری می‏شد، فوراً «سید مرتضای رازی» در ردّ او کتاب می‏نوشت و نمی‏گذاشت حرف او بی‏جواب بماند. اگر فلان نویسنده‏ی معاند اهل بیت، کتابی می‏نوشت و حقایق و اعمال شیعه را مسخره می‏کرد، بلافاصله «عبد الجلیل رازی قزوینی» حقّش را کف دستش می‏گذاشت و کتاب «النقض» را می‏نوشت. بنابراین، هرکسی که در زمینه‏های فقهی و کلامی- بخصوص- چیزی به شیعه می‏گفت، شیعه با قدرت و قوت، به زبان علمی به او جواب می‏داد و سخن تلخِ رقیب و حریف و معاند را به خانه نمی‏برد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : عبدالجلیل قزوینی رازی
کلیدواژه(ها) : عبدالجلیل قزوینی رازی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
شما نگاه کنید در آن روز علمای ما چقدر محصول علمی و فقهی و کلامی برای مردمِ زمان خودشان دارند. همان عدّه‏ی کمی که در گذشته بودند، کارهای بزرگی انجام دادند. اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصی نقاط دنیای اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شیعه زندگی می‏کردند و سؤال فقهی یا کلامی داشتند، «شیخ مفید» آنان را از بغداد هدایت و راهنمایی می‏کرد. یعنی «شیخ مفید» از زمان خودش عقب نبود. یا در زمان «شیخ طوسی»، اگر دشمنِ مکتبِ اهل بیت می‏گفت: «أن لا مصنّفَ لکم»؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، «شیخ طوسی» خودش به تنهایی وارد میدان می‏شد و بزرگترین کتاب رجالی را تلخیص می‏کرد و اختصاصاً یک کتاب و فهرست رجالی دیگر می‏نوشت. یعنی بدون معطّلی، رجال «کشّی» را تلخیص کرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شیخ» را هم نگاشت!
هنوز پاسخ در خانه‏ی اشکال‏کننده بود که می‏گفت فقه ندارید؛ ناگهان یک کتاب عظیم پرفرع پرتحقیق- به حسب سطح تحقیق آن روز- مبسوط از آب در می‏آمد. اگر «محمد بن زکریای رازی»، چهار کلمه‏ی الحادی بر زبانش جاری می‏شد، فوراً «سید مرتضای رازی» در ردّ او کتاب می‏نوشت و نمی‏گذاشت حرف او بی‏جواب بماند. اگر فلان نویسنده‏ی معاند اهل بیت، کتابی می‏نوشت و حقایق و اعمال شیعه را مسخره می‏کرد، بلافاصله «عبد الجلیل رازی قزوینی» حقّش را کف دستش می‏گذاشت و کتاب «النقض» را می‏نوشت. بنابراین، هرکسی که در زمینه‏های فقهی و کلامی- بخصوص- چیزی به شیعه می‏گفت، شیعه با قدرت و قوت، به زبان علمی به او جواب می‏داد و سخن تلخِ رقیب و حریف و معاند را به خانه نمی‏برد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : عبدالجلیل قزوینی رازی
کلیدواژه(ها) : عبدالجلیل قزوینی رازی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
چقدر در زمینه‏ی فلسفه و کلام و کلامِ جدید و فلسفه‏ی دین و مباحث دین‏شناسی و سایر زمینه‏ها، مطلب نوشته‏اند و چقدر کار کرده‏اند! ممکن است همه‏ی این‏ها هم غلط باشد؛ اما بالاخره یک متاع فکر و موج فکری است که بخشی از فضای ذهن جامعه را اشغال خواهد کرد. شما در حال حاضر کجایید؟ چطور می‏خواهید با این‏ها مقابله کنید؟ کجاست آن «عبد الجلیل رازی قزوینی» که «النقضِ» مناسب این زمان را هم بنویسد و نه یک کتاب، بلکه ده‏هزار کتاب در این زمینه‏ها نوشته شود.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : شیخ طوسی
کلیدواژه(ها) : شیخ طوسی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
در زمان «شیخ طوسی»، اگر دشمنِ مکتبِ اهل بیت می‏گفت: «أن لا مصنّفَ لکم»؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، «شیخ طوسی» خودش به تنهایی وارد میدان می‏شد و بزرگترین کتاب رجالی را تلخیص می‏کرد و اختصاصاً یک کتاب و فهرست رجالی دیگر می‏نوشت. یعنی بدون معطّلی، رجال «کشّی» را تلخیص کرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شیخ» را هم نگاشت!

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : شیخ طوسی
کلیدواژه(ها) : شیخ طوسی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
«شیخ طوسی» - ملّای به آن عظمت - فقاهت داشت. فتاوای ایشان را در یک مسأله‌ی فقهی ببینید! امروز، کدام مجتهد حاضر است آن گونه بحث کند؟ آن فتاوا، ساده و سطحی است. مجتهدِ امروز، هرگز راضی نمی‌شود آن طور کار کند و استنباط نماید.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : شیخ مفید
کلیدواژه(ها) : شیخ مفید
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
حوزه دو اشکال اساسی دارد که یکی از آن‏ها حتماً در گذشته نبوده و متعلّق به امروز است و دیگری هم به احتمال زیاد، این‏گونه است. امّا اشکالی که حوزه‏ی ما، دیروز آن را نداشت و امروز دارد، این است که حوزه‏ی دیروز از دنیای زمان خود عقبتر نبود؛ بلکه جلوتر هم بود.
شما نگاه کنید در آن روز علمای ما چقدر محصول علمی و فقهی و کلامی برای مردمِ زمان خودشان دارند. همان عدّه‏ی کمی که در گذشته بودند، کارهای بزرگی انجام دادند. اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصی نقاط دنیای اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شیعه زندگی می‏کردند و سؤال فقهی یا کلامی داشتند، «شیخ مفید» آنان را از بغداد هدایت و راهنمایی می‏کرد. یعنی «شیخ مفید» از زمان خودش عقب نبود. یا در زمان «شیخ طوسی»، اگر دشمنِ مکتبِ اهل بیت می‏گفت: «أن لا مصنّفَ لکم»؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، «شیخ طوسی» خودش به تنهایی وارد میدان می‏شد و بزرگترین کتاب رجالی را تلخیص می‏کرد و اختصاصاً یک کتاب و فهرست رجالی دیگر می‏نوشت. یعنی بدون معطّلی، رجال «کشّی» را تلخیص کرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شیخ» را هم نگاشت!
هنوز پاسخ در خانه‏ی اشکال‏کننده بود که می‏گفت فقه ندارید؛ ناگهان یک کتاب عظیم پرفرع پرتحقیق- به حسب سطح تحقیق آن روز- مبسوط از آب در می‏آمد. اگر «محمد بن زکریای رازی»، چهار کلمه‏ی الحادی بر زبانش جاری می‏شد، فوراً «سید مرتضای رازی» در ردّ او کتاب می‏نوشت و نمی‏گذاشت حرف او بی‏جواب بماند. اگر فلان نویسنده‏ی معاند اهل بیت، کتابی می‏نوشت و حقایق و اعمال شیعه را مسخره می‏کرد، بلافاصله «عبد الجلیل رازی قزوینی» حقّش را کف دستش می‏گذاشت و کتاب «النقض» را می‏نوشت. بنابراین، هرکسی که در زمینه‏های فقهی و کلامی- بخصوص- چیزی به شیعه می‏گفت، شیعه با قدرت و قوت، به زبان علمی به او جواب می‏داد و سخن تلخِ رقیب و حریف و معاند را به خانه نمی‏برد.
تا اواخر هم وضعیت این‏گونه بوده است. در هند یک نفر پیدا شد و کتاب «تحفه‏ی اثناعشریه» را که بر ضدّ و ذمّ شیعه و در قدح اهل بیت است، نوشت. «سید حامد حسین»، کتاب «عبقاتِ» به آن عظمت را در جوابش نگاشت و آن‏طور که به نظرم می‏رسد، شاید حدود ده ردّ بر کتاب «تحفه‏ی اثناعشریه» نوشته شده است.
من فهرستی را نگاه می‏کردم که متعلّق به کتب علمای هندیِ شیعه بود که البته بزرگان و اعلام درجه‏ی یک هم در میان آنان بودند. به نظرم ده ردّ و شاید هم بیشتر علیه این کتاب نوشتند. بنابراین، حوزه‏های علمیه از زمان خودشان عقب نبودند. یک نفر پیدا می‏شد حرفی را در یک کتاب خطّی می‏زد و یک نسخه می‏نوشت و دیگری پخش می‏کرد و دیگری می‏خواند و چهار نفر در طول زمان از آن مطّلع می‏شدند؛ عالم شیعه هم برمی‏داشت همین کار را عیناً جواب می‏داد و گاهی تندتر و سریع‏تر و بهتر از او اقدام می‏کرد و عقب نمی‏ماند.
تا زمان «شهید اوّل» کتب فقهی ما غالباً متضمّن آرای فقهای اهل سنّت- مثل کتب «علّامه» و «فخر المحقّقین»- هم بوده است؛ ولی بعد از آن زمان، کتب شیعه غالباً دیگر آرای اهل سنّت را ذکر نمی‏کنند. وقتی شما نگاه می‏کنید، می‏بینید که در آن کتابها، رأی فقهای اهل سنّت، با ادلّه‏ی متعدّد جواب گفته شده است. فقط کتاب «خلاف» را نگاه نکنید که «شیخ طوسی» در آنجا فقط به اجماع تمسّک کرده است. غالباً استدلالهای محکمِ کتب «علّامه» و دیگران و نیز کتاب خودِ «شیخ»، مبسوط است.
اما امروز، این‏گونه نیست. امروز، حوزه‏ی علمیه از زمان خودش خیلی عقب است. حساب یک‏ذرّه و دو ذرّه نیست. مثل این است که دو نفر سوار بر اسب، در وادی ای همراه یکدیگر بروند و یکی اسبش از دیگری تندروتر باشد و آنکه اسبش کندروتر است، بعداً به اتومبیل دست پیدا کند. طبیعی است آنکه اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمی‏رسد. الآن وضعیت این‏گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فراگرفته است. ما وقتی به خودمان برگردیم، خیلی فاصله داریم.
حتّی در «اخلاق» هم این‏گونه است. یکی از اعلام حوزه (عَظم الله بقاءه)- که الآن در اینجا تشریف دارند- چند سال قبل از این، سفری به انگلستان کرده بودند و در آنجا کتابخانه‏ای را دیده بودند. به من فرمودند: «یک طبقه از این کتابخانه، کتب اخلاقی بود که فرنگی‏ها در چند سالِ اخیر نوشته‏اند»! در آن چند سال، حوزه‏ی علمیه‏ی قم، چند کتاب اخلاق بیرون داده بود؟ یک هزارم آن؟ یک ده‏هزارم آن؟ گمانم هنوز هم کمتر از این مقدار است! این تازه اخلاق است که می‏دانید غرب با اخلاق، چندان سر آشتی ندارد. البته کتب اخلاقی آن‏ها بیشتر، فلسفه‏ی اخلاق و ردّ اخلاق و بیان اخلاقِ غیر معنوی و اخلاق مادّی است. ما بعد از «معراج السعادة» و «جامع السعادات»، در حوزه‏هایمان، چه کتابی نوشتیم؟ البته بعدها در چند سال اخیر، چند کتاب اخلاق نوشته شده است؛ چیزی که بشود به عنوان یک کتاب علمی ارائه کرد.
عین همین قضیه در «حقوق» هم مشاهده می‏شود. شما ببینید چقدر در باب حقوق مدنی، حقوق جزا و انواع و اقسام مباحث حقوقی، تحقیقات گوناگون شده است. این کار، هم در غرب و هم در دنیای اسلامِ غیر شیعه شده است. ما در این زمینه‏ها انصافاً باید بگویم خیلی عقبیم. حال، این رشته‏ی تخصّصی ماست و بیشترِ تخصّصِ حوزه‏ها تقریباً فقه است.
چقدر در زمینه‏ی فلسفه و کلام و کلامِ جدید و فلسفه‏ی دین و مباحث دین‏شناسی و سایر زمینه‏ها، مطلب نوشته‏اند و چقدر کار کرده‏اند! ممکن است همه‏ی این‏ها هم غلط باشد؛ اما بالاخره یک متاع فکر و موج فکری است که بخشی از فضای ذهن جامعه را اشغال خواهد کرد. شما در حال حاضر کجایید؟ چطور می‏خواهید با این‏ها مقابله کنید؟ کجاست آن «عبد الجلیل رازی قزوینی» که «النقضِ» مناسب این زمان را هم بنویسد و نه یک کتاب، بلکه ده‏هزار کتاب در این زمینه‏ها نوشته شود. امروز دنیا، دنیای امواج است. با امواج و رایانه، همه‏ی مفاهیم از این طرف به آن طرفِ دنیا منتقل می‏شود. الآن دورترین کتابخانه‏های دنیا می‏توانند در ظرف مدّت پنج دقیقه، مطالب کتابی را که در کتابخانه‏ی کنگره‏ی امریکاست، روی صفحه‏ی کاغذ خود چاپ کنند! این‏گونه، مطالب منتقل می‏شود. ما از این دنیا عقبیم؛ دیگر چرا این را منکر شویم!؟ این یک عیب قطعی است که حوزه‏ی امروز ما، آن را دارد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : شهید اول
کلیدواژه(ها) : شهید اول
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
تا زمان «شهید اوّل» کتب فقهی ما غالباً متضمّن آرای فقهای اهل سنّت- مثل کتب «علّامه» و «فخر المحقّقین»- هم بوده است؛ ولی بعد از آن زمان، کتب شیعه غالباً دیگر آرای اهل سنّت را ذکر نمی‏کنند. وقتی شما نگاه می‏کنید، می‏بینید که در آن کتابها، رأی فقهای اهل سنّت، با ادلّه‏ی متعدّد جواب گفته شده است. فقط کتاب «خلاف» را نگاه نکنید که «شیخ طوسی» در آنجا فقط به اجماع تمسّک کرده است. غالباً استدلالهای محکمِ کتب «علّامه» و دیگران و نیز کتاب خودِ «شیخ»، مبسوط است.
اما امروز، این‏گونه نیست. امروز، حوزه‏ی علمیه از زمان خودش خیلی عقب است. حساب یک‏ذرّه و دو ذرّه نیست. مثل این است که دو نفر سوار بر اسب، در وادی ای همراه یکدیگر بروند و یکی اسبش از دیگری تندروتر باشد و آنکه اسبش کندروتر است، بعداً به اتومبیل دست پیدا کند. طبیعی است آنکه اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمی‏رسد. الآن وضعیت این‏گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فراگرفته است. ما وقتی به خودمان برگردیم، خیلی فاصله داریم.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : میرحامدحسین‌هندی
کلیدواژه(ها) : میرحامدحسین‌هندی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
شما نگاه کنید در آن روز علمای ما چقدر محصول علمی و فقهی و کلامی برای مردمِ زمان خودشان دارند. همان عدّه‏ی کمی که در گذشته بودند، کارهای بزرگی انجام دادند. اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصی نقاط دنیای اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شیعه زندگی می‏کردند و سؤال فقهی یا کلامی داشتند، «شیخ مفید» آنان را از بغداد هدایت و راهنمایی می‏کرد. یعنی «شیخ مفید» از زمان خودش عقب نبود. یا در زمان «شیخ طوسی»، اگر دشمنِ مکتبِ اهل بیت می‏گفت: «أن لا مصنّفَ لکم»؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، «شیخ طوسی» خودش به تنهایی وارد میدان می‏شد و بزرگترین کتاب رجالی را تلخیص می‏کرد و اختصاصاً یک کتاب و فهرست رجالی دیگر می‏نوشت. یعنی بدون معطّلی، رجال «کشّی» را تلخیص کرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شیخ» را هم نگاشت!
هنوز پاسخ در خانه‏ی اشکال‏کننده بود که می‏گفت فقه ندارید؛ ناگهان یک کتاب عظیم پرفرع پرتحقیق- به حسب سطح تحقیق آن روز- مبسوط از آب در می‏آمد. اگر «محمد بن زکریای رازی»، چهار کلمه‏ی الحادی بر زبانش جاری می‏شد، فوراً «سید مرتضای رازی» در ردّ او کتاب می‏نوشت و نمی‏گذاشت حرف او بی‏جواب بماند. اگر فلان نویسنده‏ی معاند اهل بیت، کتابی می‏نوشت و حقایق و اعمال شیعه را مسخره می‏کرد، بلافاصله «عبد الجلیل رازی قزوینی» حقّش را کف دستش می‏گذاشت و کتاب «النقض» را می‏نوشت. بنابراین، هرکسی که در زمینه‏های فقهی و کلامی- بخصوص- چیزی به شیعه می‏گفت، شیعه با قدرت و قوت، به زبان علمی به او جواب می‏داد و سخن تلخِ رقیب و حریف و معاند را به خانه نمی‏برد.
تا اواخر هم وضعیت این‏گونه بوده است. در هند یک نفر پیدا شد و کتاب «تحفه‏ی اثناعشریه» را که بر ضدّ و ذمّ شیعه و در قدح اهل بیت است، نوشت. «سید حامد حسین»، کتاب «عبقاتِ» به آن عظمت را در جوابش نگاشت و آن‏طور که به نظرم می‏رسد، شاید حدود ده ردّ بر کتاب «تحفه‏ی اثناعشریه» نوشته شده است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : شهید سید محمدباقر صدر
کلیدواژه(ها) : شهید سید محمدباقر صدر
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
یک فقیه، در تمام طول بیست سال هم که استنباط کند، ممکن است یک‌بار حاجتش به بحثی، یا به مبنای معانی حروف، یا در حقیقت و مجاز و یا مبانی دیگر بیفتد. چه لزومی دارد ما این همه در مباحثِ غیر لازمِ اصولِ، معطّل شویم؟ در این زمینه، مرحوم شهید صدر (رضوان الله علیه) کار خوبی کرده‌اند. آن کاری که ایشان در باب اصول کردند و آن پیشنهادی که در زمینه‌ی درس و تعلیم اصول دادند، پیشنهاد خوبی است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : دولت اسلامی
کلیدواژه(ها) : دولت اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
امروز هم تا ما یك كلمه حرف می‌زنیم، بدخواهان می‌گویند اینها می‌خواهند حوزه را دولتی كنند! خیر؛ من قویاً این ادّعا را تكذیب می‌كنم. البته دولت، دولت اسلامی است، رئیس دولت هم یك فردِ فاضل و طلبه‌ی خودِ این حوزه است. رئیس جمهور ما، خودیِ این حوزه است و بیگانه نیست؛ اما من اعتقاد ندارم كه حوزه باید وابسته به یك تشیكلات دیگری شود. این اعتقاد، متعلّق به حالا نیست. از سابق - قبل از انقلاب و بیشتر پس از انقلاب - كه این قضیه مطرح می‌شد كه آیا اگر دولت اسلامی باشد، باز هم حوزه باید تشكیلات جدایی داشته باشد یا خیر؟ من جزو كسانی بودم كه مستدلاًّ و با تكیه بر ادلّه‌ی قوی، معتقد بودم كه حوزه باید مستقل باشد. الان هم عقیده‌ام همین است. از كسی هم نمی‌خواهم تقیه كنم؛ ملاحظه‌ی كسی را هم نمی‌كنم.
 
به دهن كسانی كه در مقابل هر حرف اصلاحی، وسوسه‌ای را در وسط می‌گذارند، بزنید. دشمن به طور قطعی و روشن، همه چیز را می‌برد. نمی‌گویید شاید هر فریاد اصلاحی و هر سخن دردآلودی كه از دل دردمندی بلند می‌شود، فوراً چیزی به آن بچسبانند؟ این مسأله، علاج دارد. امروز می‌شود این علاج را انجام داد. امروز، حكومتی الهی و اسلامی و متّكی و معتقد به حوزه و قدردان و پشتیبان آن داریم. من آماده هستم تا هر حركت خوبی را در این زمینه پشتیبانی كنم. بنابراین امروز، روز علاج است. باید علاج كنیم. اگر نكردیم، خدای متعال مؤاخذه خواهد كرد. این، عقیده‌ی من است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : فقه حکومتی
کلیدواژه(ها) : فقه حکومتی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
در همین حوزه، افراد متعدّدی هستند كه به این كارها می‌رسند و واقعاً می‌نشینند كتاب می‌نویسند. اگر دستشان رسید مسافرت می‌كنند، گرسنگی و خستگی می‌كشند؛ اگر جبهه‌ی جنگ باز می‌شود، به جبهه‌ی جنگ می‌روند؛ اگر جبهه‌ی تبلیغ باز می‌شودند، به جبهه‌ی تبلیغ می‌روند؛ اگر از آنها برای سفر به خارج دعوت می‌شود، قبول می‌كنند؛ اگر به روستا دعوت می‌شود، می‌پذیرند. از این قبیل افراد هم داریم. اینها، حركات فردی است و كافی نیست. اینها، نارساییهایی است كه وجود دارد. این نارساییها حاكی از وجود علّتهایی در داخل است كه بایستی بگردیم آنها را پیدا كنیم.
علّتِ اوّل این است كه «فقه» كه كار اصلیِ ماست، به زمینه‌های نوظهور گسترش پیدا نكرده، یا خیلی كم گسترش پیدا كرده است. امروز، خیلی از مسائل وجود دارد كه فقه باید تكلیف اینها را معلوم كند؛ ولی معلوم نكرده است. فقه، توانایی دارد؛ لیكن روال كار طوری بوده است كه فاضلِ محقّقِ كارآمد، به این قضیه نپرداخته است؛ مثل قضیه‌ی پول. اصلاً پول چیست؟ درهم و دینار كه این همه در ابواب مختلف فقهی - مثل زكات و دیات و مضاربه - اسم آنها آمده، چیست؟ باید به موضوع درهم و دینار پرداخت و باید تكلیف آن روشن شود. خیلی راحت است اگر ما عملیات بانكی - غیر از مسأله‌ی پول - و ودیعه گذاریها را تحت عنوان قرض و آن هم قرض رَبَوی بگذاریم و دورش را خط بكشیم! آیا جای این نیست كه قدری بیشتر در عمقش فرو برویم و ببینیم كه آیا واقعاً قرض است یا خیر. ما در بانك پول می‌گذاریم و به بانك قرض می‌دهیم؛ بانك از ما قرض می‌گیرد. چه كسی این را قبول دارد؟ شما در بانك ودیعه می‌گذارید؛ قرض كه به او نمی‌دهید.

از این قبیل مسائل زیاد است. بحث ارزش پول در هنگام تورّمهای سرسام‌آور و سنگین - نه آن تورّمی كه به‌طور قهری در حركت عمومی هر جامعه وجود دارد و موجب رشد است - چه می‌شود؟ بدون تورّم، جامعه به ركود خواهد انجامید. آن موارد را نمی‌گوییم. منظور، این تورمهای بیست و سی‌وپنجاه درصدی و تورّمهای سه رقمی است كه از این هفته تا آن هفته، از ارزش پول كم می‌شود. در این حالتها، قضیه‌ی پول چه می‌شود؟ بدهكاریهای پولی و قرضهایی كه از هم می‌گیریم چه می‌شود؟ اگر شش ماه پیش صد تومان از شما قرض گرفتیم و حالا می‌خواهیم بدهیم، آن صد تومان با صد تومان حالا فرق دارد. بالاخره تكلیف این مسأله، در فقه باید روشن شود. باید برای این كارها، مبنا درست كرد. البته انسان می‌تواند كار خودش را به اطلاقات و عمومات، آسان كند؛ اما مسائل این گونه حل نمی‌شود.

بسیاری از مباحثِ حكومتی، مبحث دیات، مبحث حدود و دیگر مسائل قضا برای دستگاه با عظمتِ قضاوت ما، حل فقهی نشده و تكلیفش معلوم نگردیده است. البته كسی در گذشته تقصیر نداشته است؛ چون قضا و دیات و حدودی نبود؛ ولی ما امروز تقصیر داریم. مرحوم «محقّق اردبیلی» وقتی وارد بحث جهاد می‌شوند، می‌گویند این بحث مورد احتیاج ما نیست. آن بزرگوار بیشتر از ما واقفند و خودشان می‌دانند كه چگونه باید جهاد كنند؛ اما درعین‌حال مورد نیاز و ابتلایشان نبود.با این همه لطف می‌كنند و مسأله‌ی جهاد را در چند ورق بیان می‌كنند. امروز، جهاد مورد ابتلای ماست. خودِ همین مسأله‌ی جهاد، در فقه ما روشن نیست. بسیاری از مسائل امر به معروف و نهی از منكر، مسائل حكومتی و بسیاری از مباحث مربوط به زندگی مردم همین مسأله‌ی پیوندها و تشریحها مباحثی هستند كه فقه باید وارد این میدانها شود. نمی‌شود با نظر سریعی به آنها نگاه كرد و خیال كنیم كه حل خواهند شد. نه؛ اینها هم مثل بقیه‌ی ابواب فقهی هستند.

شما ببینید در باب عبادات و طهارت و صلات، فقهای ما چه دقّتهایی كرده‌اند! این ذهنِ جوّال آنهاست. این، عیب هم نیست. می‌پرسند كه چرا آنها، این همه دقّت كردند؟ پاسخ این است كه ذهنِ جوّال است كه كار می‌كند؛ منتها ممكن است اولویت و تقدّمِ امروز، با گذشته متفاوت باشد. امروز، چیزهایی تقدّم دارد كه باید ذهن را جولان داد و كار كرد و آن موارد را به بحثهای عمومی گذاشت.

عدم تحوّل، یعنی عدم پرداختنِ فقه به خود مسأله‌ی فقاهت. فقاهت، یك شیوه و روش برای استنباط آن چیزی است كه ما اسمش را فقه می‌گذاریم. همان چیزی است كه تا این درس را نخوانید، یاد نمی‌گیرید كه چگونه باید از كتاب و سنّت استنباط كرد. فقاهت یعنی شیوه‌ی استنباط. خودِ این هم به پیشرفت احتیاج دارد. این‌كه چیز كاملی نیست؛ بلكه متكامل است. نمی‌شود ادعا كرد كه ما امروز دیگر به اوج قلّه‌ی فقاهت رسیده‌ایم و این شیوه، دیگر بهتر از این نخواهد شد. نه؛ از كجا معلوم است؟ «شیخ طوسی» - ملّای به آن عظمت - فقاهت داشت. فتاوای ایشان را در یك مسأله‌ی فقهی ببینید! امروز، كدام مجتهد حاضر است آن گونه بحث كند؟ آن فتاوا، ساده و سطحی است. مجتهدِ امروز، هرگز راضی نمی‌شود آن طور كار كند و استنباط نماید.

فقاهت، در دوره‌های متعدّدی تكامل پیدا كرده است. انسان، همین‌طور كه به تاریخ فقاهت نگاه می‌كند، مقاطعی را می‌یابد. البته نظرات، مختلف است. من تصوّرم این است كه زمانِ «شیخ»، یك مقطع است و زمان «علاّمه»، مقطع دیگری است. «علّامه» می‌گوییم، «محقّق» نمی‌گوییم؛ در حالی كه قاعدتاً اینها یكی هستند؛ برای این‌كه بحث استدلالی در بساط «علاّمه» زیادتر است و انسان بیشتر می‌تواند بفهمد كه با مسأله چگونه برخورد می‌كرده است؛ ولی در مورد «محقّق» به این روشنی نمی‌شود فهمید.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : شهید سید محمدباقر صدر
کلیدواژه(ها) : شهید سید محمدباقر صدر
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
یك فقیه، در تمام طول بیست سال هم كه استنباط كند، ممكن است یك‌بار حاجتش به بحثی، یا به مبنای معانی حروف، یا در حقیقت و مجاز و یا مبانی دیگر بیفتد. چه لزومی دارد ما این همه در مباحثِ غیر لازمِ اصولِ، معطّل شویم؟ در این زمینه، مرحوم شهید صدر (رضوان الله علیه) كار خوبی كرده‌اند. آن كاری كه ایشان در باب اصول كردند و آن پیشنهادی كه در زمینه‌ی درس و تعلیم اصول دادند، پیشنهاد خوبی است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش :حوزه علمیه قم ، مستحصل حوزه هاى شیعه در طول تاریخ
کلیدواژه(ها) : حوزه علمیه قم, تاریخ حوزه های علمیه, پایه‌گذاری حوزه علمیه قم, خدمات صفویه, تاریخ حوزه‌های علمیه و مجاهدتهای علما, تاریخ علما و فقهای سلف
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
حوزه‌ى علمیه‌ى قم که ما امروز نام آن را با افتخار و تعظیم و تجلیل مى‌بریم، در واقع مصطفى و مستحصل حوزه هاى شیعه در طول تاریخ حوزه‌هاست. یعنى از اواخر قرن دوم و حدّاقل اوایل قرن سوم هجرى که مراکزى به عنوان حوزه‌ى علمیه درست شده است، حوزه‌ى قم در دوران ائّمه‌ى ثلاثه‌ى اخیر (حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى علیهم السّلام) که دوران قمیین است، یک حوزه‌ى علمیه به معناى حقیقى کلمه است که در آن، درس و بحث و جمع و تدوین و اشاعه و نشر و استادى و شاگردى به چشم مى‌خورد. با این حال، از اجتماعات صحابه و محدّثین و حَمَله‌ى علم در اطراف ائّمه علیهم السّلام در شهرهایى مثل مدینه و کوفه و... مى‌گذریم و نمى‌خواهیم اصطلاح حوزه‌ى علمیه را بر این مراکز اطلاق کنیم.
بنابراین، شاید قدیمیترین حوزه هاى علمیه‌ى ما، همین قمِ قمیین است که در آن، آثار بزرگانى مثل اشعریین و آل بابویه و دیگران، تا امروز باقى است. البته بعد از آن، حوزه‌ى علمیه با این عظمت باقى نمانده است و به اکناف دیگرى از عالم، مثل شرق دنیاى اسلام و ماوراءالنّهر و شرق خراسان منتقل شده است و رجالى مثل «شیخ عیاشى»، «شیخ کشّى» و سمرقندیین و نساییین و دیگر اسمهایى که ما آنها را در زمره‌ى محدّثین و روات و مؤلّفین مى‌شناسیم، در آن به سر برده‌اند. همچنین به حوزه‌ى بغداد باید اشاره کردکه حوزه‌ى «شیخ مفید» و بعد از او، «سید مرتضى» و «شیخ طوسى» (علیهم‌الرّحمةوالرضوان) است و نیز حوزه‌ى نجف که با هجرت «شیخ طوسى» به این شهر در حدود سال 450 یا 448 یا 449 و تشکیل مرکزى به نام حوزه‌ى علمیه‌ى فقاهت و حدیث و دیگر علوم اسلامى،رونقى میگیرد و مقطع مهمّى به‌وجود مى‌آید.
بعداً حوزه‌ى علمیه‌ى شیعه در شامات و طرابلس و حلب و سپس در حلّه تشکیل مى‌شود که بزرگان فقهاى حلّىِ ما، اسمشان در تاریخ و آثارشان در کتابخانه‌هاى عظیم فقاهت شیعه محفوظ و موجود است و این روند ادامه پیدا مى‌کند تا زمانى که سلطنت صفویه در ایران تشکیل مى‌شود و مقطعى عظیم به وجود مى‌آید.
على‌رغم کسانى که سعى کردند صفویه را ضّد شیعه و اسلام و مفاهیم و ارزشهاى دینى معرفى کنند، سلاطین صفویه با همه‌ى بدیهایى که در جانب حکومت و شخصیتهاى خودشان داشتند، حرکتهاى بزرگِ ماندگارِ فراموش نشدنى‌اى انجام دادند که یکى از آنها گسترش حوزه‌هاىِ علمى شیعه است که در آن وقت، حوزه‌ى علمیه‌ى اصفهان و خراسان و قم و نجف و بقیه‌ى مناطق، به برکت آنها آباد شد که اگر کسى وارد مطالعه شود، شگفتیهاى عظیمى را خواهد دید. اگر شما تا قبل از دوران صفویه، فقهاى شیعه را نگاه کنید، تعداد ایرانیان انگشت شمار است؛ امّا بعد از صفویه، هر کدام از بزرگان علما را که نگاه کنید شاید نود درصد آنان فقهاى ایرانى هستند.
بعد از این دوره، اوج حوزه‌ى نجف و کربلا و حضور تلامذه‌ى مرحوم «وحید بهبهانى» و سپس «شیخ» و «صاحب جواهر» و تلامذه‌ى این بزرگواران تا دوره‌ى اخیر است. بعد مرکزیت عظماى حوزه‌ى فقاهت به وسیله‌ى مرحوم «آیةاللَّه حایرى» و بعد مرحوم «آیةاللَّه بروجردى»، باز به قم منتقل مى‌شود و تا امروز ادامه دارد. این حوزه، محصول این سیر تاریخى و نتیجه و مستحصل و زبده گُزینِ همه‌ى این حرکت عظیم علمى است که با مهاجرت و تحقیق و علم، همراه بوده است و امروز در اختیار شماست.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش :جلوتر بودن حوزه‌ى علمیه گذشته از دنیاى زمان خود
کلیدواژه(ها) : استعدادهای ناشناخته حوزه, حوزه و نیازهای روز, تاریخ حوزه‌های علمیه و مجاهدتهای علما, آخوند خراسانی, شیخ طوسی, میرحامدحسین‌هندی, عبدالجلیل قزوینی رازی, سید مرتضی رازی, تاریخ علما و فقهای سلف, حوزه‌‏های علمیه
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
حوزه نسبت به گذشته خیلى پیشرفت کرده است و هیچ کس نمى‌تواند این حقیقت را منکر شود. یعنى اگر ما قدر مطلق را حساب کنیم، قابل مقایسه با گذشته نیست. همان‌طور که حضرت «آیةاللَّه مشکینى» فرمودند، این حوزه کمّاً و کیفاً پیش رفته است. آن روز، چهار صد نفر طلبه داشت، ولى امروز هزاران طلبه و فاضل مشغول تحصیلند. فضلاى امروز از فضلاى آن روز کمتر نیستند. بعضى از طلاّبِ امروز از طلاّبِ آن روز کم شوقتر نیستند. کارى که فضلا و طلاّبِ امروز مى‌کنند، بعضى اوقات دهها برابر کارى که آن روز طلاّب و فضلا مى‌کردند، اهمیت عملى و بعضاً علمى دارد.
کسى نمى‌تواند بگوید که حوزه دچار عقبگرد است؛ نه. از این جهتى که بررسى مى‌کنیم، حوزه پیشرفت کرده است. حرفهاى گذشتگان هم دست علماى امروز است. امروز، این کتاب مکاسبى که شما مى‌خوانید، درس خارج «شیخ» است. عالیترین تحقیقات «شیخ»، همینهاست. کفایه‌اى که شما مى‌خوانید، اوج افکار اصولى «محقّق خراسانى» است. اگر امروز طلبه‌ى کفایه خوان ما، کفایه را که مى‌خواند آن را بفهمد، مثل اکابر شاگردان «آخوند» که آن روز آن حرفها را بلد شدند، فهمیده است. منتها باید بداند که امروز پلّه‌ى آخر نیست؛ ولى آن روز، پلّه‌ى آخر بود. بنابراین، حوزه در فقه و اصول و در کار حوزه‌اىِ کمّى و در تبلیغات و گسترش خود و توسعه در اطراف عالم و مسؤولیتهایى که بر عهده گرفته است، با گذشته تفاوت زیادى دارد و پیشرفت زیادى کرده است.
امّا از لحاظ یک دیدگاه دیگر، حوزه دو اشکال اساسى دارد که یکى از آنها حتماً در گذشته نبوده و متعلّق به امروز است و دیگرى هم به احتمال زیاد، این گونه است. امّا اشکالى که حوزه‌ى ما، دیروز آن را نداشت و امروز دارد، این است که حوزه‌ى دیروز از دنیاى زمان خود عقبتر نبود؛ بلکه جلوتر هم بود.
شما نگاه کنید در آن روز علماى ما چقدر محصول علمى و فقهى و کلامى براى مردمِ زمان خودشان دارند. همان عدّه‌ى کمى که در گذشته بودند، کارهاى بزرگى انجام دادند. اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصى نقاط دنیاى اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شیعه زندگى مى‌کردند و سؤال فقهى یا کلامى داشتند، «شیخ مفید» آنان را از بغداد هدایت و راهنمایى مى‌کرد. یعنى «شیخ مفید» از زمان خودش عقب نبود.
یا در زمان «شیخ طوسى»، اگر دشمنِ مکتبِ اهل بیت مى‌گفت : «أن لا مصنَّفَ لکم»؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، «شیخ طوسى» خودش به تنهایى وارد میدان مى‌شد و بزرگترین کتاب رجالى را تلخیص مى‌کرد و اختصاصاً یک کتاب و فهرست رجالى دیگر مى‌نوشت. یعنى بدون معطّلى، رجال «کشّى» را تلخیص کرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شیخ» را هم نگاشت!
هنوز پاسخ در خانه‌ى اشکال کننده بود که مى‌گفت فقه ندارید؛ ناگهان یک کتاب عظیم پرفرع پر تحقیق - به حسب سطح تحقیق آن روز - مبسوط از آب در مى‌آمد. اگر «محمدبن زکریاى رازى»، چهار کلمه‌ى الحادى بر زبانش جارى مى‌شد، فوراً «سید مرتضاى رازى» در ردّ او کتاب مى‌نوشت و نمى‌گذاشت حرف او بى‌جواب بماند. اگر فلان نویسنده‌ى معاند اهل بیت، کتابى مى‌نوشت و حقایق و اعمال شیعه را مسخره مى‌کرد، بلافاصله «عبدالجلیل رازى قزوینى» حقّش را کف دستش مى‌گذاشت و کتاب «النقض» را مى‌نوشت. بنابراین، هرکسى که در زمینه‌هاى فقهى و کلامى - بخصوص - چیزى به شیعه مى‌گفت، شیعه با قدرت و قوت، به زبان علمى به او جواب مى‌داد و سخن تلخِ رقیب و حریف و معاند را به خانه نمى‌برد.
تا اواخر هم وضعیت این گونه بوده است. در هند یک نفر پیدا شد و کتاب «تحفه‌ى اثنى عشریه» را که بر ضدّ و ذّم شیعه و در قدح اهل بیت است، نوشت. «سید حامد حسین»، کتاب «عبقاتِ» به آن عظمت را در جوابش نگاشت و آن‌طور که به نظرم مى‌رسد، شاید حدود ده ردّ بر کتاب «تحفه‌ى اثنى عشریه» نوشته شده است.
من فهرستى را نگاه مى‌کردم که متعلّق به کتب علماى هندىِ شیعه بود که البته بزرگان و اَعلام درجه‌ى یک هم در میان آنان بودند. به نظرم ده ردّ و شاید هم بیشتر علیه این کتاب نوشتند. بنابراین، حوزه هاى علمیه از زمان خودشان عقب نبودند. یک نفر پیدا مى‌شد حرفى را در یک کتاب خطّى مى‌زد و یک نسخه مى‌نوشت و دیگرى پخش مى‌کرد و دیگرى مى‌خواند و چهار نفر در طول زمان از آن مطّلع مى‌شدند؛ عالم شیعه هم برمى‌داشت همین کار را عیناً جواب مى‌داد و گاهى تندتر و سریعتر و بهتر از او اقدام مى‌کرد و عقب نمى‌ماند.
تا زمان «شهید اوّل» کتب فقهى ما غالباً متضمّن آراى فقهاى اهل سنّت - مثل کتب «علاّمه» و «فخرالمحقّقین» - هم بوده است؛ ولى بعد از آن زمان، کتب شیعه غالباً دیگر آراى اهل سنّت را ذکر نمى‌کنند. وقتى شما نگاه مى‌کنید، مى‌بینید که در آن کتابها، رأى فقهاى اهل سنّت، با اَدلّه‌ى متعدّد جواب گفته شده است. فقط کتاب «خلاف» را نگاه نکنید که «شیخ طوسى» در آن‌جا فقط به اجماع تمسّک کرده است. غالباً استدلالهاى محکمِ کتب «علاّمه» و دیگران و نیز کتاب خودِ«شیخ»، مبسوط است.
اما امروز، این گونه نیست. امروز، حوزه‌ى علمیه از زمان خودش خیلى عقب است. حساب یک ذرّه و دو ذرّه نیست. مثل این است که دو نفر سوار بر اسب، در وادى اى همراه یکدیگر بروند و یکى اسبش از دیگرى تندروتر باشد و آن‌که اسبش کندروتر است، بعداً به اتومبیل دست پیدا کند. طبیعى است آن‌که اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمى‌رسد. الان وضعیت این گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فرا گرفته است. ما وقتى به خودمان برگردیم، خیلى فاصله داریم.
حتّى در «اخلاق» هم این گونه است. یکى از اَعلام حوزه (عَظم‌اللَّه بقائه) - که الان در این‌جا تشریف دارند - چند سال قبل از این، سفرى به انگلستان کرده بودند و در آن‌جا کتابخانه‌اى را دیده بودند. به من فرمودند: «یک طبقه از این کتابخانه، کتب اخلاقى بود که فرنگیها در چند سالِ اخیر نوشته‌اند»! در آن چند سال، حوزه‌ى علمیه‌ى قم، چند کتاب اخلاق بیرون داده بود؟ یک هزارم آن؟ یک ده هزارم آن؟ گمانم هنوز هم کمتر از این مقدار است! این تازه اخلاق است که مى‌دانید غرب با اخلاق، چندان سرآشتى ندارد. البته کتب اخلاقى آنها بیشتر، فلسفه‌ى اخلاق و ردّ اخلاق و بیان اخلاقِ غیرمعنوى و اخلاق مادّى است. ما بعد از «معراج السعادة» و «جامع السعادات»، در حوزه هایمان، چه کتابى نوشتیم؟ البته بعدها در چند سال اخیر، چند کتاب اخلاق نوشته شده است؛ چیزى که بشود به عنوان یک کتاب علمى ارائه کرد.
عین همین قضیه در «حقوق» هم مشاهده مى‌شود. شما ببینید چقدر در باب حقوق مدنى، حقوق جزا و انواع و اقسام مباحث حقوقى، تحقیقات گوناگون شده است. این کار، هم در غرب و هم در دنیاى اسلامِ غیرشیعه شده است. ما در این زمینه ها انصافاً باید بگویم خیلى عقبیم. حال، این رشته‌ى تخصّصى ماست و بیشترِ تخصّصِ حوزه‌ها تقریباً فقه است.
چقدر در زمینه‌ى فلسفه و کلام و کلامِ جدید و فلسفه‌ى دین و مباحث دین شناسى و سایر زمینه‌ها، مطلب نوشته‌اند و چقدر کار کرده‌اند! ممکن است همه‌ى اینها هم غلط باشد؛ اما بالاخره یک متاع فکر و موج فکرى است که بخشى از فضاى ذهن جامعه را اشغال خواهد کرد. شما در حال حاضر کجایید؟ چطور مى‌خواهید با اینها مقابله کنید؟ کجاست آن «عبدالجلیل رازى قزوینى» که «النقضِ» مناسب این زمان را هم بنویسد و نه یک کتاب، بلکه ده هزار کتاب در این زمینه ها نوشته شود.
امروز دنیا، دنیاى امواج است. با امواج و رایانه، همه‌ى مفاهیم از این طرف به آن طرفِ دنیا منتقل مى‌شود. الان دورترین کتابخانه‌هاى دنیا مى‌توانند در ظرف مدّت پنچ دقیقه، مطالب کتابى را که در کتابخانه‌ى کنگره‌ى امریکاست، روى صفحه‌ى کاغذ خود چاپ کنند! این گونه، مطالب منتقل مى‌شود. ما از این دنیا عقبیم؛ دیگر چرا این را منکر شویم!؟ این یک عیب قطعى است که حوزه‌ى امروز ما، آن را دارد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش :استفاده بهینه علامه حلی ازاستعدادها به وسیله ایجاد مدرسه سیار
کلیدواژه(ها) : حوزه‌‏های علمیه, تاریخ حوزه‌های علمیه و مجاهدتهای علما, علامه حلی, استعدادهای ناشناخته حوزه, تاریخ علما و فقهای سلف
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
حوزه نسبت به گذشته خیلى پیشرفت کرده است و هیچ کس نمى‌تواند این حقیقت را منکر شود. یعنى اگر ما قدر مطلق را حساب کنیم، قابل مقایسه با گذشته نیست. همان‌طور که حضرت «آیةاللَّه مشکینى» فرمودند، این حوزه کمّاً و کیفاً پیش رفته است. آن روز، چهار صد نفر طلبه داشت، ولى امروز هزاران طلبه و فاضل مشغول تحصیلند. فضلاى امروز از فضلاى آن روز کمتر نیستند. بعضى از طلاّبِ امروز از طلاّبِ آن روز کم شوقتر نیستند. کارى که فضلا و طلاّبِ امروز مى‌کنند، بعضى اوقات دهها برابر کارى که آن روز طلاّب و فضلا مى‌کردند، اهمیت عملى و بعضاً علمى دارد.
کسى نمى‌تواند بگوید که حوزه دچار عقبگرد است؛ نه. از این جهتى که بررسى مى‌کنیم، حوزه پیشرفت کرده است. حرفهاى گذشتگان هم دست علماى امروز است. امروز، این کتاب مکاسبى که شما مى‌خوانید، درس خارج «شیخ» است. عالیترین تحقیقات «شیخ»، همینهاست. کفایه‌اى که شما مى‌خوانید، اوج افکار اصولى «محقّق خراسانى» است. اگر امروز طلبه‌ى کفایه خوان ما، کفایه را که مى‌خواند آن را بفهمد، مثل اکابر شاگردان «آخوند» که آن روز آن حرفها را بلد شدند، فهمیده است. منتها باید بداند که امروز پلّه‌ى آخر نیست؛ ولى آن روز، پلّه‌ى آخر بود. بنابراین، حوزه در فقه و اصول و در کار حوزه‌اىِ کمّى و در تبلیغات و گسترش خود و توسعه در اطراف عالم و مسؤولیتهایى که بر عهده گرفته است، با گذشته تفاوت زیادى دارد و پیشرفت زیادى کرده است.
امّا از لحاظ یک دیدگاه دیگر، حوزه دو اشکال اساسى دارد که یکى از آنها حتماً در گذشته نبوده و متعلّق به امروز است و دیگرى هم به احتمال زیاد، این گونه است ... عیب دوم که احتمال مى‌دهم این عیب هم مخصوصِ ما باشد و در گذشته نبوده است، این است که از موجودى انسانى کنونى حوزه، استفاده‌ى بهینه نمى‌شود. همین حالا در همین حوزه‌ى علمیه‌ى قم، هزاران استعداد برجسته و طلاّب فاضل و جوانان خوب وجود دارد که اگر اندکى به آنان توجّه شود و در جاى خود قرار گیرند و کار بایسته‌اى از آنان خواسته شود و از تضییع وقتشان به زواید، جلوگیرى شود، هر کدامشان خواهند توانست بخشى از این خلأ را پر کنند. البته این عیب، زمانِ ما هم بود. آن زمان که ما ساکن حوزه بودیم، همین عیب وجود داشت؛ اما احتمال مى‌دهم که در گذشته ها این گونه نبوده است. مثلاً «علاّمه‌ى حلّى»، مدرسه‌ى سیار درست کرده بود و با «الجایتوى خدابنده» به اطراف راه مى‌افتاد و طلبه ها را با خودش به مدرسه مى‌برد. بعضى از قضایاى تاریخى، واقعاً انسان را به شک مى‌اندازند که شاید در آن وقت، واقعاً از موجودىِ انسانىِ خود، استفاده‌ى درست مى‌کردند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش :مقاطع تکامل فقاهت شیعه در طول تاریخ
کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزه‌های علمیه و مجاهدتهای علما, سیدحسین بروجردی, علامه حلی, وحید بهبهانی, شیخ مرتضی انصاری‏, صاحب جواهر, فقه, عمیق‌تر شدن فقه, گسترش فقه
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
فقاهت، در دوره‌هاى متعدّدى تکامل پیدا کرده است. انسان، همین‌طور که به تاریخ فقاهت نگاه مى‌کند، مقاطعى را مى‌یابد. البته نظرات، مختلف است. من تصوّرم این است که زمانِ «شیخ»، یک مقطع است و زمان «علاّمه»، مقطع دیگرى است. «علّامه» مى‌گوییم، «محقّق» نمى‌گوییم؛ در حالى که قاعدتاً اینها یکى هستند؛ براى این‌که بحث استدلالى در بساط «علاّمه» زیادتر است و انسان بیشتر مى‌تواند بفهمد که با مسأله چگونه برخورد مى‌کرده است؛ ولى در مورد «محقّق» به این روشنى نمى‌شود فهمید.
بعد، یک دوره‌ى تقریباً 250 ساله مى‌گذرد. زمان «محقّق کرکى» باز یک مقطع دیگر است و به طور واضح انسان مى‌فهمد که کیفیت استنباط «محقّق کرکى» با کیفیت استنباط «علاّمه» فرق دارد. همان فقاهت است؛ ولى کامل شده است. بعد به مقطع بعدى مى‌رسد که مقطع تلامذه‌ى «وحید بهبهانى» است که آن، شکوفایى فقاهت اصولى است. صاحبِ«ریاض» و صاحبِ «قوانین» و «شیخ جعفر» و «سید بحرالعلوم» و ... در این مقطع هستند. بعد به زمان «شیخ انصارى» و صاحبِ «جواهر» مى‌رسد که البته این مقطع و تحول در شیوه‌ى فقاهت، در کار «شیخ» نسبت به کار صاحب «جواهر»، بیشتر آشکار است. هر چند کار صاحب «جواهر» هم کار نو و جدیدى است؛ اما بعد از «شیخ انصارى» - به گمان قاصر این حقیر - اگر بخواهیم از مقطعى اسم بیاوریم و بگوییم که تحّولى در فقاهت انجام شده است، آن مقطع، مقطعِ مرحوم «آیةاللَّه بروجردى» است که یک مقطع و باب جدیدى است که آن بزرگوار در کار فقاهت باز کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش :وجود بسترهای لازم در جمهوری اسلامی برای علاج نارساییهای حوزه علمیه
کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزه‌های علمیه و مجاهدتهای علما, تحول در حوزه, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
عزیزان من! امروز این کار [نارساییهای حوزه علمیه]قابل علاج است. ممکن است دیروز قابل علاج نبود و - نستجیر باللَّه - ممکن است فردا هم نباشد. «قم فاغتنم الفرصة بین العدمین». چهار سال پیش که این‌جا آمدم، صحبت کردم و گفتم ما در دوران جوانى که تازه این افکار را یاد گرفته بودیم و با افکار نوِ مربوط به حوزه‌ها آشنا شده بودیم، موقعیت مناسبى براى اجراى طرحهاى نو نداشتیم. آن وقتها هم این افکار بود. اینها حرفهاى جدیدى نیست. یکى از دردهاى ما نیز همین است که سالهاست انگیزه‌ها وجود دارد؛ ولى به تناسب آن انگیزه‌ها، کار کمى شده است.
اولین نفر مرحوم آیةاللَّه بروجردى (رضوان اللَّه علیه) بود که در آن روزها، امام (رضوان اللَّه علیه) و مرحوم «آیةاللَّه محقّق داماد» و «مرحوم آیةاللَّه حاج آقا مرتضى حایرى» - فضلاى جوان و پرنشاط آن روز حوزه - با همین انگیزه‌ها دور آقاى«بروجردى» را گرفتند؛ ولى بعد به دلایلى نتوانستند و رها کردند و کنار آمدند. در آن وقتها، این حرفها بوده است و مرحوم آیةاللَّه امینى (رضوان اللَّه علیه) براى خود من نقل مى‌کرد که در زمان «آسید ابوالحسن»، در نجف هم همین افکار بوده است که مرحوم «آیةاللَّه خویى» و بعضى آقایان دیگر، جزو همان جوانهاىِ پرشورِ آن روز بودند که این حرفها را مى‌زدند.
حرفى که مى‌توانیم بزنیم این است که آن روز، اینها نمى‌توانستند کارى بکنند؛ چون حکومت ظالمى بر سرِ کار بود و پول و امکانات در اختیار ما نبود و اجازه‌ى کار نمى‌دادند و هر روحانى که مى‌خواست در این زمینه‌ها اقدامى کند، به دهانش مى‌زدند. بزرگانِ حوزه هم مى‌ترسیدند که اصلِ حوزه از بین برود. اگر عدّه‌اى مى‌گفتند بیایید اصلاح کنید، مى‌گفتند اصلِ حوزه در خطر است و ظالمین که بر سر کارند، حوزه را مى‌بلعند. ولى امروز، این حرفها نیست.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش :لزوم استفاده حوزه از هنر نویسندگی و فیلم و غیره برای تبلیغ در حوزه اسلام و نظام اسلامی
کلیدواژه(ها) : سینما
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آن‌ها بسیارى از فیلمها را ساخته‌اند که ظاهرش هم نشان نمى‌دهد؛ اما تبلیغِ مسیحیت است. حتى دوستانِ خودِ ما در تلویزیون، ایام ژانویه و کریسمس که مى‌شود، به مناسبت اینکه عدّه‌اى از هم میهنان ما مسیحى هستند، از روى ملاطفت و یا مثلًا مجامله با آن‌ها، چند فیلم مسیحى و کلیسایى را پخش مى‌کنند. من نگاه کردم، دیدم اغلب این‌ها تبلیغ کلیساست. آنکه این فیلم را گذاشته، نفهمیده است؛ اما کسى که این فیلم را مى‌بیند متأثر مى‌شود. کشیشى را در یک چهره‌ى نورانى نشان مى‌دهد که فلان کار را مى‌کند. البته همه نوع کشیش داریم و من از آن‌ها بى‌اطّلاع نیستم. هم کشیش خوب و هم کشیش بد داریم؛ اما غرضم «تبلیغات» است که ما آن را نداریم.
این کارها، کارهایى نیست که یک شبه انجام گیرد. امروز اگر شما در این زمینه‌ها شروع به کار کردید و تولید امواج صوتى و تصویرى - بخصوص تصویرى - داشتید، شاید ده سال دیگر، این توانایى براى حوزه به وجود آید؛ ولى ما فعلاً این را نداریم. از هنر استفاده نمى‌کنیم؛ کتاب و مقاله و مجلّه هم نداریم! آن موارد، چیزهاى مدرن و جدید و دور از دسترس بود؛ اما کتاب و مقاله که دور از دسترس نیست. اینها را هم نداریم! حوزه به عنوان حوزه، در زمینه‌ى تبلیغ دین، کتاب و مطبوعات و مجلّه هم ندارد! نارسایى در امر تبلیغ وجود دارد؛ ولى اهتمام به امر تبلیغ به عنوان امرى که مربوط به نظام است، در حوزه نیست.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : حرکت جهادی
کلیدواژه(ها) : حرکت جهادی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
حوزه باید مرکز و سررشته دارِ این حرکتها باشد. مدیریت، دو گونه کار میتواند بکند: یک گونه، کارهای قانونی و آیین‌نامه‌ای است که مثلاً امتحانات و گزینش و شهریه این طور باشد. یکی هم کارهای بزرگ و عظیمی است که شاید تحت یک آیین نامه و نظامنامه‌ای هم نیاید؛ بلکه حرکتی جهادی و بسیجی و به کارگیرىِ افراد گوناگون و راه انداختنِ امور است. به‌هرحال، باید مرکزی مباشرت مستقیم و مشخّص کند و به نظر من، امروز این مرکز، مدیریت حوزه است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : امام جواد (علیه‌السلام)
کلیدواژه(ها) : امام جواد (علیه‌السلام)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
حوزه‌ی قم در دوران ائّمه‌ی ثلاثه‌ی اخیر )حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری علیهم السّلام) که دوران قمیین است، یک حوزه‌ی علمیه به معنای حقیقی کلمه است که در آن، درس و بحث و جمع و تدوین و اشاعه و نشر و استادی و شاگردی به چشم میخورد. با این حال، از اجتماعات صحابه و محدّثین و حَمَله‌ی علم در اطراف ائّمه علیهم السّلام در شهرهایی مثل مدینه و کوفه و... میگذریم و نمیخواهیم اصطلاح حوزه‌ی علمیه را بر این مراکز اطلاق کنیم.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13
عنوان فیش : روحانیون
کلیدواژه(ها) : روحانیون
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
یکی از... [نارساییهای حوزه] ، عدم گسترش کمّىِ متناسب روحانیت است. درست است که الان روحانیت نسبت به آن وقتها، ده ‌برابر یا به اعتباری صد برابر شده است؛ اما درعین‌حال، هنوز ما گسترش کمّىِ لازم را نداریم. یعنی مسجد و دانشگاه و روستا و ‌کارخانه و سربازخانه‌ای که روحانی ندارد و کشوری که مسلمانانش از وجود روحانی بیبهره‌اند، زیاد داریم. بنابراین، همین حجم ‌عظیمی هم که امروز مشاهده میکنید، از لحاظ کمّی گسترش لازم را ندارد. این، نارسایىِ آشکاری است که کسی هم نمیتواند ‌منکر آن شود‌.‌‌ در گذشته، در بعضی از شهرهای بزرگ، ده نفر مجتهد وجود داشتند که هر کدام از آنان برای اداره‌ی دویست ‌شاگردِ خوب کافی بودند؛ اما امروز یک نفر هم مثل چنین افرادی در آن شهرها نیست. در بعضی از جاها، روحانیونی هستند که ‌توانایی علمی و فکری لازم را ندارند و یا چندان تن به کار نمیدهند. البته بعضی کسان هم هستند که خیلی خوبند؛ اما جاهایی ‌هم این اشکال وجود دارد‌.