[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان همدان‌ - 1383/04/15
عنوان فیش :تجلیل مدعیان دموکراسی _کارتر_از دیکتاتور محمد رضا پهلوی
کلیدواژه(ها) : عملکرد استکبار, وظایف روحانیت, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, حقوق زنان در غرب, حقوق بشر در غرب
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
امروز روحانیت ما با دوگونه چالش مواجه است. شاید در بعضی از ادوار تاریخی هم همین‌طور بوده است؛ لیكن در اكثر ادوار تاریخی، روحانیت با یك چالش مواجه بود؛ آن چالش امروز هست، یك چالش دیگر هم وجود دارد. اشتغال و چالش اصلی روحانیت- كه در ادوار مختلف، حوزه‌های علمیه و علمای ما با آن مواجه بودند- تبیین و تعلیم دین به معنای واسع كلمه بوده است؛ ... چالش دوم- كه خیلی هم حرف دارد- مسأله‌ی سیاسی است. شما طلبه‌ی جوانی هستید در مدرسه‌ی آقای آخوند، یا مدرسه‌ی زنگنه، یا مدرسه‌ی مرحوم آقای آقا شیخ علی دامغانی، و دارید در همدان، در ملایر، در فامنین و هرجای دیگر درس می‌خوانید. اگر بحث سیاستهای جهانی و استكبار جهانی و امریكای با آن عظمتِ ظاهری بشود و بگویند این‌ها با شما مخالفند، شما نباید بگویید مگر من چه كسی هستم كه با من مخالفند؛ من یك طلبه‌ی گوشه‌ی مدرسه‌ی آقای آخوند در همدان هستم. من می‌خواهم بگویم این فكر اشتباه است. این‌ها با یك‌یك شما نه تنها مخالفند، بلكه دشمن‌اند. به هركدام از شماها به چشم منبعی برای روشنگری و افشاگری نگاه می‌كنند؛ كه اگر این منبع فعال شود و كار بكند و باطن و استعداد و ظرفیت خودش را بروز دهد، كار بر استكبار دشمن دشوار خواهد شد. از نظر آن‌ها هریك از شما بالقوه یك امام خمینی هستید. این‌ها با یك‌یك عمامه‌به‌سرها و طلبه‌ها و روحانیون دشمن‌اند؛ چرا؟ چون بنای كار آن‌ها بر ظلمات، بر چشم‌بندی و بر كتمان حقیقت و پرده روی كار كشیدن است. الآن شما نگاه كنید؛ در امریكا اسم دمكراسی و حقوق بشر برده می‌شود. امریكایی‌ها یكی از ارزشهایی كه فكر می‌كنند یا ادعا می‌كنند كه باید در دنیا برایش بجنگند، حقوق بشر است؛ ملت امریكا هم این را باور كرده است. یك‌وقت مسأله‌یی مثل زندان ابو غریب به وجود می‌آید و گوشه‌یی از آن برملا می‌شود، كه آن را هم ماست‌مالی می‌كنند؛ كمااینكه كردند و به گردنِ هم انداختند و مسئله را تمام كردند. این‌ها توانسته‌اند با كمك ابزارهای پیشرفته‌ی تبلیغاتی و ارتباطاتی- با همین تلویزیون، با همین هنر، با همین هالیوود، با همین بازیهای اینترنتی و رایانه‌ای، با همین ارتباطات سریع در دنیا- سر بشریت را كلاه بگذارند. ادعای تمدن می‌كنند، اما تمدن ندارند؛ واقعاً وحشیِ محض هستند. قبلًا گفتم؛ خانم جوانِ مرتبِ منظمی وقتی در خیابان راه برود،می‌گویند آزار او به مورچه هم نمی‌رسد؛ اما شما ناگهان این خانم جوان را در زندان ابو غریب پیدا می‌كنید؛ با دستِ خودش مرد عراقی را شكنجه می‌كند و قهقهه سر می‌دهد و با خونسردی آدم می‌كُشد! یك‌وقت كسی عصبانی می‌شود و آدم می‌كُشد؛ نه، این‌ها با خونسردی و در حال قهقهه آدم می‌كُشند و ادعای دمكراسی هم می‌كنند! این‌ها با جبارترین حكومتها، حكومتهای كودتایی، حكومتهای نظامی و حكومتهایی مثل حكومت محمد رضا پهلوی، در عین استبداد، چون در خدمت آن‌ها و منافع آن‌ها هستند، نه تنها مخالفت نمی‌كنند، اصلًا از آن‌ها حمایت هم می‌كنند. اواخر سال 56 یا اوایل سال 57 كه طلیعه‌های انقلاب آشكار شده بود، كارتر- رئیس‌جمهور وقت امریكا- به ایران آمد و در یك جلسه، نطقی را كه برایش فراهم كرده بودند، نخواند؛ ارتجالًا بنا كرد نطقی سرتاپا ستایش از محمد رضا ایراد كردن. امروز هم همین كار را در خیلی از جاهای دنیا دارند می‌كنند؛ قبلًا هم كرده‌اند، بعد از این هم خواهند كرد؛ درعین‌حال ادعای دمكراسی هم می‌كنند! دنیا هم این ادعاها را باور كرده؛ ما هم وقتی به جامعه‌ی خودمان نگاه می‌كنیم، می‌بینیم یك عده آدم‌های درس‌خوانده و تحصیل‌كرده و مدعی روشن‌فكری وقتی اسم دمكراسی و یا مردم‌سالاری و احترام به رأی مردم می‌آید، فوراً ذهنشان به طرف امریكا می‌رود! آن‌ها دروغ می‌گویند و مطلقاً به دمكراسی و آزادی و آراء مردم احترام نمی‌گذارند؛ نمونه‌اش ممنوعیت حجاب در مدارس برخی كشورهای اروپایی است. اجازه نمی‌دهند دختر محصل با روسری به كلاس برود و درس بخواند. پس امروز مشی اساسی استكبار عبارت است از كلاه سر دنیا گذاشتن، كلاه سر بشریت گذاشتن؛ به قول عربها: «التعتیم الاعلامی»؛ یعنی غبارآلود كردن فضا، یا به تعبیر قدیمیِ خود ما «گل‌آلود كردن آب». اگر در این فضا كه همه جا را تاریك كرده‌اند، یك نفر پیدا شود كه نورافكنی بیندازد، این‌ها چه حالی دارند و نسبت به او چه موضعی می‌گیرند؟ شما همان كسی هستید كه نورافكن می‌اندازید. لذا با روحانیت اسلام و بخصوص با روحانیت شیعه مخالفند؛ علتش هم این است كه روحانیت شیعه مستقل است.