[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : نفوذ دشمن
کلیدواژه(ها) : نفوذ دشمن
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
امام با ترس مخالف بودند. قرآن هم ما را از ترس باز می‌دارد و می‌فرماید: «انّما ذلکم الشیطان یخوّف اولیائه(۱)»؛ کسی ترس را در دل شما می‌دمد، شیطان است. شیطان چه کسی را می‌ترساند؟ انسان مؤمن را که نمی‌تواند بترساند. مؤمن که با القاءِ دشمن نمی‌ترسد. «یخوّف اولیائه»؛ دوستان خودش را می‌ترساند. کسانی که تسلیم شیطانند، با وسوسه‌ی شیطان که می‌خواهد ترس را در دلها نفوذ دهد، حتماً می‌ترسند. بعد می‌فرماید: «فلا تخافوهم»؛ از دشمن نترسید؛ «و خافون ان کنتم مؤمنین»؛ اگر مؤمنید، باید از دشمن نترسید؛ از من بترسید که راه و هدف و آرمان و وسیله را به شما معرفی می‌کنم و قدرت و توان هم به شما داده‌ام. قدرتی را که خدا به شما سپرده، انکار نکنید و از آن استفاده کنید؛ این معنای شجاعت است. در جای دیگری می‌فرماید: «فلا تخشوهم و اخشون(۲)». در موارد متعدّدی خدای متعال تأکید کرده که ترس به دل راه ندهید. اگر بناست از کسی بترسید، از خدا بترسید که تکلیفی را بر عهده‌ی شما گذاشته و بازخواست خواهد کرد. نیرویی که خدا به شما داده، باید در راه رسیدن به هدفی که او معیّن کرده، به‌کار بیندازید. اگر ما نیروی خود را نشناسیم، یا به‌کار نیندازیم، یا بدتر از همه سعی کنیم آن را از بین ببریم و مضمحل کنیم و بر اثر این‌که از این ابزار الهی استفاده نکردیم، از دشمن بترسیم، آیا خدای متعال از ما می‌پذیرد؟ نه. از جمله درسهای جاودانه‌ی امام یکی این است. امروز هم همین‌طور است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش :نترسیدن مومن از دشمن
کلیدواژه(ها) : ترس, ترس از دشمن, خوف از خداوند, درس‌های امام خمینی
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
امام با ترس مخالف بودند. قرآن هم ما را از ترس باز می‌دارد و می‌فرماید: «انّما ذلکم الشیطان یخوّف اولیائه(۱)»؛ کسی ترس را در دل شما می‌دمد، شیطان است. شیطان چه کسی را می‌ترساند؟ انسان مؤمن را که نمی‌تواند بترساند. مؤمن که با القاءِ دشمن نمی‌ترسد. «یخوّف اولیائه»؛ دوستان خودش را می‌ترساند. کسانی که تسلیم شیطانند، با وسوسه‌ی شیطان که می‌خواهد ترس را در دلها نفوذ دهد، حتماً می‌ترسند. بعد می‌فرماید: «فلا تخافوهم»؛ از دشمن نترسید؛ «و خافون ان کنتم مؤمنین»؛ اگر مؤمنید، باید از دشمن نترسید؛ از من بترسید که راه و هدف و آرمان و وسیله را به شما معرفی می‌کنم و قدرت و توان هم به شما داده‌ام. قدرتی را که خدا به شما سپرده، انکار نکنید و از آن استفاده کنید؛ این معنای شجاعت است. در جای دیگری می‌فرماید: «فلا تخشوهم و اخشون(۲)». در موارد متعدّدی خدای متعال تأکید کرده که ترس به دل راه ندهید. اگر بناست از کسی بترسید، از خدا بترسید که تکلیفی را بر عهده‌ی شما گذاشته و بازخواست خواهد کرد. نیرویی که خدا به شما داده، باید در راه رسیدن به هدفی که او معیّن کرده، به‌کار بیندازید. اگر ما نیروی خود را نشناسیم، یا به‌کار نیندازیم، یا بدتر از همه سعی کنیم آن را از بین ببریم و مضمحل کنیم و بر اثر این‌که از این ابزار الهی استفاده نکردیم، از دشمن بترسیم، آیا خدای متعال از ما می‌پذیرد؟ نه. از جمله درسهای جاودانه‌ی امام یکی این است. امروز هم همین‌طور است.
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 175
إِنَّما ذٰلِكُمُ الشَّيطانُ يُخَوِّفُ أَولِياءَهُ فَلا تَخافوهُم وَخافونِ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ
ترجمه :
این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بی‌اساس،) می‌ترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید!

2 ) سوره مبارکه المائدة آیه 3
حُرِّمَت عَلَيكُمُ المَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحمُ الخِنزيرِ وَما أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَالمُنخَنِقَةُ وَالمَوقوذَةُ وَالمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطيحَةُ وَما أَكَلَ السَّبُعُ إِلّا ما ذَكَّيتُم وَما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَستَقسِموا بِالأَزلامِ ۚ ذٰلِكُم فِسقٌ ۗ اليَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروا مِن دينِكُم فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ ۚ اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَأَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دينًا ۚ فَمَنِ اضطُرَّ في مَخمَصَةٍ غَيرَ مُتَجانِفٍ لِإِثمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ
ترجمه :
گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفه‌شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‌شدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتی که روی بتها (یا در برابر آنها) ذبح می‌شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه‌های تیر مخصوص بخت آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است.


مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش :شجاعت یعنی خسته و ناامید نشدن، خود را کم ندیدن و دشمن را بزرگ نکردن
کلیدواژه(ها) : ترس از دشمن, خوف از خداوند, شجاعت, جنگ احد, خصوصیات امام خمینی(ره)
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
می‌دانید جنگ اُحد سه مرحله را پشت‌سر گذاشت: یک مرحله، مرحله‌ی پیروزیِ اوّل بود که به اردوگاه دشمن ریختند و دشمن پا به فرار گذاشت. مرحله‌ی دوم، مرحله‌ی شکست بود؛ ناشی از این بود که این پیروزی، عدّه‌ای را که باید از تنگه حراست می‌کردند، به طمع انداخت؛ بنابراین تنگه را رها کردند و دشمن در حالی‌که مؤمنین مشغول جمع کردن غنائم بودند، از پشت به آنها حمله کرد و وضع سختی را به‌وجود آورد. بالاخره هر طور بود، مؤمنین خود را بالا کشاندند و رفتند. مرحله‌ی سوم هم این بود که دشمن دید این‌جا دیگر نمی‌تواند کاری بکند؛ چون دید مسلمانان با این حمله‌ی غافلگیرانه نابود نشدند؛ کشته دادند، زخمی شدند، حتّی پیغمبر اکرم مجروح شدند، امّا خودشان را به بالای بلندی کشاندند. دشمن دید اگر بخواهد جنگ را ادامه دهد، باز اینها با روحیه مجدّداً حمله می‌کنند؛ بنابراین او نمی‌تواند کاری بکند. این بود که دشمن مصلحتِ خود را این دانست که برود و رفت. یعنی در نهایت اگرچه مؤمنین خسارتی متحمّل شدند و ضربه‌ی سختی خوردند، اما پیروزیِ آن‌چنانی هم نصیب دشمن نشد. این سه مرحله‌ی جنگ اُحد بود. وقتی دشمنان مقداری از مدینه دور شدند، به ذهنشان رسید که مسلمانان دیگر آمادگیِ روی کوه را ندارند؛ به مدینه رفته‌اند و زخمی و کشته داده‌اند و از لحاظ جسمی و روحی خسته‌اند و نیاز به استراحت دارند؛ بنابراین الان وقت حمله است. خودشان را در نقطه‌ای در چند کیلومتری مدینه جمع کردند و منتظر فرصت بودند تا حمله کنند. به مدینه خبر رسید که دشمنان منتظرند تا به شما حمله کنند. «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم(1)»؛ عدّه‌ای برای این‌که خوف ایجاد کنند، آمدند خبر دادند که دشمن اجتماع کرده تا به شما حمله کند. منافقین هم بودند. این‌جاها منافقین خیلی نقش ایفا می‌کنند. منافق را هم از همین حرفها باید شناخت. در این‌جا پیغمبر چه‌کار کردند؟ فرمودند: کسانی که امروز در جنگ اُحد شرکت داشته‌اند و زخمی شده‌اند، حق ندارند سلاح را از خود دور کنند؛ همینها جمع شوند، می‌خواهیم حمله کنیم. کسانی که در جنگ اُحد نبودند، نباید بیایند. با این‌که یک عدّه تازه نفس هم در شهر بودند، اما پیغمبر گفتند تازه نفسها نباید بیایند؛ کسانی که امروز در جنگ بوده‌اند و خسته شده‌اند و زخم خورده‌اند، باید بیایند؛ می‌خواهیم به کسانی که بیرون شهر جمع شده‌اند، حمله کنیم. دستورِ پیغمبر بود؛ لذا اطاعت کردند و جمع شدند و پیغمبر دستور حمله دادند. آنها به‌وسیله‌ی جاسوسان خود فهمیدند که پیغمبر با این عزمِ راسخ دستور داده‌اند که حمله کنند؛ لذا با خودشان گفتند: نه، با اینها نمی‌شود جنگید؛ بگذاریم برویم؛ یک فرصت دیگر به سراغشان می‌آییم. «فزادهم ایماناً و قالوا حسبُناالله و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمةٍ من‌الله و فضلٍ لم یمسسهم سوء(2)». مسلمانان، هم توانستند از جنگِ ناشده‌ی دوم برگردند و هم نعمت خدا را داشتند. در روایت دارد که چیزهایی هم در آن‌جا به دستشان آمد و توانستند برگردند. «و فضلٍ لم یمسسهم سوء»؛ هیچ بدی هم به آنها نرسید. این درسِ اسلام است؛ یعنی خسته نشدن، ناامید نشدن، خود را کم ندیدن، قوّه‌ی خود را ناچیز ندیدن و دشمن را بزرگ نکردن. این معنای شجاعت است؛ همان چیزی است که امام داشتند؛ همان چیزی است که ترکیبی از آن و چند خصوصیت دیگر، این حادثه‌ی عظیم را به‌وجود آورد.
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 173
الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ
ترجمه :
اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»

2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 174
فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ
ترجمه :
به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.


مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش :پیروزی‌های ما در جنگ ناشی از شهادت‌طلبی و فداکاری بود
کلیدواژه(ها) : ایثار و شهادت‌طلبی در دفاع مقدس
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اگر کشوری مورد تهدید قرار گرفت، برای این‌که هدف سیلی ماجراجویانه‌ی امریکا و استکبار قرار نگیرد، باید چه کار کند؟ یک راه بیشتر ندارد و آن این است که وضع خود را طوری سازماندهی کند که دشمن یقین کند یا احتمال زیاد بدهد که اگر وارد شد، پیروز بیرون نخواهد آمد. این تنها راه جلوگیری از حمله‌ی دشمن است. یعنی چه‌کار کند؟ وحدتش را حفظ کند؛ مردمش را راضی نگه دارد؛ وضع معیشت مردم را روبه‌راه کند و ارزشهایی را که موجب می‌شود مردم در مقابل متجاوز بایستند، تقویت کند. خرمشهر و فتح عملیات بیت‌المقدّس و فتح عملیات فتح‌المبین و فاو و بقیه‌ی فتوحات بزرگ را رزمندگان ما به ضرب سلاح به دست نیاوردند - ما تا آخر جنگ از لحاظ سلاح، یک چندمِ عراق بودیم - به ضرب شهادت‌طلبی، فداکاری و مزد و عوض نخواستن از فداکاری به دست آوردند. اینها را باید در مردم تقویت کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش :پیوند بین فتح خرمشهر با شخصیت امام (ره)
کلیدواژه(ها) : روایت‌های تاریخی و خاطرات رهبر انقلاب از دفاع مقدس
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
سوم خرداد ماه، یک روز فراموش نشدنی است. پیوندی هم بین سوم خرداد و فتح خرمشهر با شخصیت امام بزرگوار وجود دارد. روزی که امام فرمودند خرمشهر باید آزاد شود، بنده در همان نواحی بودم؛ شاید بعضی از شما هم در آن‌جا بودید. فاصله‌ی بین آزادی خرمشهر و وضعیتی که آن روز ما آن‌جا داشتیم، یک فاصله‌ی ناپیمودنی بود. دشمن به منطقه‌ی غرب اهواز و شمال غربی و جنوب غربی آمده بود؛ تمام منطقه را از نیروها و لشکرهای زُبده‌اش پُر کرده و محکم در زمین فرو رفته بود؛ نمی‌شد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نیم دایره‌ی نسبتاً کاملی را درست کرده بود؛ به‌طوری که افراد ما وقتی می‌خواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادان آن وقت دست دشمن نبود و می‌شد رفت - از جاده‌ی معمولی نمی‌شد بروند؛ از جاده‌ی غیرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمی‌شد بروند؛ از جاده‌ی ماهشهر هم نمی‌شد بروند؛ باید مسیر مثلّثی را طی می‌کردند تا به خرمشهر بروند! از داخل دریا با «لنج»، مسافتی می‌رفتند و خود را به نقطه‌ای از جزیره‌ی آبادان می‌رساندند و آن‌جا پیاده می‌شدند. در این شرایط، نیروهای ما معدود بودند و تیپ زرهی ما که حدّاقل باید صدوپنجاه دستگاه تانک می‌داشت، حدود بیست دستگاه تانک داشت. بچه‌های سپاه و بقیه‌ی نیروهای داوطلب هم وقتی به آن‌جا می‌آمدند، با زحمت زیاد، بنده را ببین، مرحوم «چمران» را ببین، این طرف بدو، آن طرف بدو، تا دو سه دستگاه خمپاره‌انداز به دست می‌آوردند و از آنها استفاده می‌کردند. همیشه حمله کردن سخت‌تر از دفاع کردن است. اگر نیرویی بخواهد حمله کند، بر اساس روشهای نظامی، توان آن باید سه برابر نیرویی باشد که مورد حمله قرار می‌گیرد. ما باید سه برابر نیروهای عراقی توان و نیرو می‌داشتیم تا می‌توانستیم حمله کنیم و خرمشهرِ خودمان را از دست آنها نجات دهیم. آن موقع نیروی ما اصلاً قابل مقایسه با آنها نبود؛ یک برابر، نیم برابر و یک سومِ برابر هم نبود. در این شرایط، امام گفتند خرمشهر باید آزاد شود. این به نظر من حقیقت عجیبی را در خودش دارد که باید روی آن فکر و تدقیق و مطالعه کرد؛ با گفتن و تشریح زبانی هم به‌دست نمی‌آید. چقدر اعتماد به نفس، توکّل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینی به نیروهای پنهانی که ما آنها را کشف نکردیم، باید در آن دل بزرگ و نورانی به نور الهی و نور ایمانِ حقیقی متمرکز باشد تا آن‌طور قرص و محکم بگویند خرمشهر باید آزاد شود. امام نمی‌گفتند که حرفشان تحقّق پیدا نکند. انسان حرفی را که بداند زمین می‌افتد، به زبان نمی‌آورد؛ آن هم به این قرصی. می‌گفتند و می‌دانستند این حرف زمین نخواهد افتاد و زمین نیفتاد و تحقّق پیدا کرد و خرمشهر آزاد شد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش :تغییر معادله جنگ با پیروزی خرمشهر
کلیدواژه(ها) : روایت‌های تاریخی و خاطرات رهبر انقلاب از دفاع مقدس
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
بنده از نزدیکتر شاهد بودم نیرویی که باید خرمشهر را آزاد می‌کرد، به وسیله‌ی چه عوامل و چه ابزارها و چه امکانات و چه کانون عظیمی از ایمان و تصمیم شکل گرفت و همین نیرو رفت مثل گلوله‌ای به سینه‌ی دشمن خورد و آن حادثه‌ی عجیب را به‌وجود آورد؛ که وقتی ما خرمشهر را گرفتیم، ورق برگشت و دنیا عوض شد. قبل از آن هم میانجیها می‌آمدند و می‌رفتند؛ اما بعد از پیروزی در خرمشهر، اوّلین دسته از میانجیها وقتی به ایران آمدند، طور دیگری حرف می‌زدند و اصلاً سبک حرف زدنشان با گذشته فرق کرده بود. یکی از همین آقایان که رئیس جمهور یک کشور آفریقایی و جزو شخصیتهای برجسته‌ی سیاسی آفریقا و بلکه دنیا محسوب می‌شد، خصوصی به من گفت شما با پیروزی در خرمشهر، معادله‌ها را عوض کردید و امروز دنیا به شما به چشم دیگری نگاه میکند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش :ایستادگی شجاعانه امام (ره) در قضیه آتش بس
کلیدواژه(ها) : روایت‌های تاریخی و خاطرات رهبر انقلاب از دفاع مقدس
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
عراق به ما حمله کرد و جنگِ به آن وسعت را به‌وجود آورد. در مقابل این قضیه، دوگونه می‌شد عمل کنیم: یکی این‌که با حزم عمل کنیم، دیگر این‌که با ترس عمل کنیم. با ترس عمل کردن، یعنی خود را ببازیم و بگوییم بیچاره شدیم و از دست رفتیم. شوروی که با عراق است، امریکا که با عراق است، ناتو که با عراق است، نیروهایش که قبلاً آماده بودند، ما آماده نبودیم، تجهیزات و تانک و هواپیمایش هم که بیشتر از ماست، روزبه‌روز هم که بیشتر کمک می‌گیرد، قطعات یدکی هم که نمی‌خواهد؛ پس ما معطل چه هستیم؛ به گونه‌ای برویم بلا را از سر خودمان دفع کنیم. چه‌کار کنیم؟ بنشینیم مذاکره کنیم؛ همان توجیهی که خیلی از میانجیها آن روز می‌کردند و متأسفانه بعضی از مسؤولان رسمی کشور هم طرف همینها را داشتند و الان هم وقتی مصاحبه می‌کنند، به آن حرف مباهات می‌کنند؛ یعنی در حالی‌که چندین هزار کیلومتر مربع از خاک ما زیر پای عراق بود، اینها توصیه می‌کردند آتش بس را بپذیریم و با آنها مذاکره کنیم! یعنی همان کاری که عربها با اسرائیل کردند و سالهای متمادی صحرای سینا و جولان و نقاطی از لبنان و اردن و بقیه‌ی مناطقشان در دست اسرائیل ماند؛ چون آتش بس را در حالی قبول کردند که دشمن در خانه‌ی آنها بود. ما می‌گفتیم نه، موافق آتش‌بس هستیم؛ اما آتش بس را وقتی می‌پذیریم که دشمن از خانه‌ی ما بیرون رفته باشد. دعوا سرِ همین دو کلمه بود. امام آن موقع محکم روی این موضع ایستاده بودند که نه، تا وقتی دشمن در داخل خانه‌ی ماست، ما آتش بس را قبول نمی‌کنیم. میانجیها هم که غالباً از طرف مراکز مقتدر و پشتیبانان جهانی صدّام می‌آمدند، اصرار داشتند که اوّل آتش بس را قبول کنیم. عاملی که موجب می‌شد ما بگوییم آتش‌بس را قبول می‌کنیم، ولو دشمن در خانه‌ی ما باشد، حزم نبود؛ این عمل، خلاف حزم و عقل بود. اگر ما آن را قبول کرده بودیم، بیست سال بعد همچنان خوزستان در اختیار دشمن بود! مگر می‌شد دشمن را بیرون کرد؟ دشمن در مقابل گرفتن امتیازهای بزرگ، حاضر بود وجب به وجب خاک ما را به ما پس بدهد. صد متر عقب بنشیند، یک امتیاز بگیرد؛ بیست متر عقب بنشیند، یک امتیاز دیگر بگیرد. باید مرتّب ملت ایران تحقیر و تذلیل می‌شد تا بتواند دشمن را ذرّه ذرّه عقب بنشاند. هر وقت هم که دشمن لازم می‌دانست، باز جلو می‌آمد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
پیوندی... بین سوم خرداد و فتح خرمشهر با شخصیت امام بزرگوار وجود دارد. روزی که امام فرمودند خرمشهر باید آزاد شود، بنده در همان نواحی بودم؛ شاید بعضی از شما هم در آن‌جا بودید. فاصله‌ی بین آزادی خرمشهر و وضعیتی که آن روز ما آن‌جا داشتیم، یک فاصله‌ی ناپیمودنی بود. دشمن به منطقه‌ی غرب اهواز و شمال غربی و جنوب غربی آمده بود؛ تمام منطقه را از نیروها و لشکرهای زُبده‌اش پُر کرده و محکم در زمین فرو رفته بود؛ نمی‌شد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نیم دایره‌ی نسبتاً کاملی را درست کرده بود؛ به‌طوری که افراد ما وقتی می‌خواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادان آن وقت دست دشمن نبود و می‌شد رفت - از جاده‌ی معمولی نمی‌شد بروند؛ از جاده‌ی غیرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمی‌شد بروند؛ از جاده‌ی ماهشهر هم نمی‌شد بروند؛ باید مسیر مثلّثی را طی می‌کردند تا به خرمشهر بروند! از داخل دریا با «لنج»...
همیشه حمله کردن سخت‌تر از دفاع کردن است. اگر نیرویی بخواهد حمله کند، بر اساس روشهای نظامی، توان آن باید سه برابر نیرویی باشد که مورد حمله قرار می‌گیرد. ما باید سه برابر نیروهای عراقی توان و نیرو می‌داشتیم تا می‌توانستیم حمله کنیم و خرمشهرِ خودمان را از دست آنها نجات دهیم. آن موقع نیروی ما اصلاً قابل مقایسه با آنها نبود؛ یک برابر، نیم برابر و یک سومِ برابر هم نبود. در این شرایط، امام گفتند خرمشهر باید آزاد شود. این به نظر من حقیقت عجیبی را در خودش دارد که باید روی آن فکر و تدقیق و مطالعه کرد؛ با گفتن و تشریح زبانی هم به‌دست نمی‌آید. چقدر اعتماد به نفس، توکّل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینی به نیروهای پنهانی که ما آنها را کشف نکردیم، باید در آن دل بزرگ و نورانی به نور الهی و نور ایمانِ حقیقی متمرکز باشد تا آن‌طور قرص و محکم بگویند خرمشهر باید آزاد شود. امام نمی‌گفتند که حرفشان تحقّق پیدا نکند. انسان حرفی را که بداند زمین می‌افتد، به زبان نمی‌آورد؛ آن هم به این قرصی. می‌گفتند و می‌دانستند این حرف زمین نخواهد افتاد و زمین نیفتاد و تحقّق پیدا کرد و خرمشهر آزاد شد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
ما که از امام تجلیل می‌کنیم، برخلاف نظر خیلی از آدمهای سطحی‌نگر و احیاناً مغرض، صرفاً این نیست که بخواهیم پیکری را که روح ندارد، به زور سرِ پا نگه داریم. بعضی از بزرگداشتها این‌گونه است؛ کسی که روی زمین افتاده، می‌خواهند با بزرگداشت، زیر بغلش چیزی بدهند و او را سرپا نگه دارند! نه؛ امام زنده و سرِ پا هستند و هنوز هم مثل اوایل انقلاب، این انقلاب و عوامل دست‌اندرکار آن می‌توانند با کمک امام بسیاری از کارهای خود را انجام دهند. امام احتیاج ندارند که ما ایشان را احیاء کنیم؛ ایشان حقیقتاً زنده‌اند. امروز در امتداد این انقلاب، حضور امام را در کشورهای اسلامی می‌شود مشاهده کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
زمانی به یکی از کشورهای معروفِ نام و نشاندار منطقه‌ی عربی رفته بودم. رئیس جمهور آن کشور از فرودگاه که نزدیک من در ماشین نشسته بود تا محلّی که قرار بود برسیم، آن چنان خود باخته، مرعوب و سه کنجی به طرف من نشسته بود که واقعاً حیرت‌انگیز بود. هیبتی که از انقلاب در دل او بود، اجازه نمی‌داد حرف معمول خودش را بزند! بنده سرِ حرف را باز کردم و از آب و هوا و وضعیت خیابانها پرسیدم تا یواش یواش به حرف آمد. وقتی به ایران آمدم، آن را برای امام نقل کردم؛ گفتم این حضور و هیبت شما بود که او را می‌ترساند؛ ما که چیزی نیستیم. ما وقتی به جایی می‌رویم، مردمِ آن‌جا چهره‌ی امام، حقیقت امام، حضور امام و اراده‌ی قوی و راسخ ایشان را در هر جزئی از اجزای این نظام می‌بینند. بعد از رحلت امام، وزیر ما به بعضی از کشورها می‌رفت و می‌رود. آن جایی‌که دولتها مانع می‌شوند، نمی‌شود شور و شعف را دید؛ اما آن جایی‌که می‌گذارند، آن‌چنان نسبت به امام اظهار ارادت و اخلاص و شور و شعف می‌کنند که بی‌سابقه است. این به‌خاطر آن است که امام زنده هستند. بزرگداشتهایی که ما برگزار می‌کنیم، برای این است که این سیره‌ی مجسّم را - که به فضل پروردگار در بین ما تحقّق داشت - بازخوانی کنیم و خود را به یاد آوریم.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
یکی از خصوصیاتی که امام ممتاز به آن بودند، شجاعت بود. شجاعت، صفت خیلی بزرگ و خوبی است. معنای شجاعت این نیست که انسان خطر را نفهمد، چشمش را ببندد و بگوید ان‌شاءلله چیزی نیست و بی‌حساب به آب و آتش بزند. بعضیها موذیانه سعی می‌کنند شجاعت را به معنای بی‌حساب عمل کردن و بی‌کلّه واردِ یک ماجرا شدن بگیرند؛ بعد آن را بمباران کنند و بگویند امروز روز شجاعت نیست؛ امروز این همه تهدید ما را احاطه کرده است؛ تهدید امریکا، تهدید تبلیغاتی، تهدید فرهنگی و تهدید نظامی. فرق است بین ترسیدن و حزم. حزم صفت خوبی است. خوف که نقطه‌ی مقابل شجاعت است، صفت بدی است. معنای حزم این است که انسان وقتی می‌خواهد اقدامی بکند، آن را درست برآورد کند و بفهمد واقعیت و وضعیت چیست و در چنین وضعیتی با این واقعیت چگونه یابد پیش برود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
یکی از خصوصیاتی که امام ممتاز به آن بودند، شجاعت بود. شجاعت، صفت خیلی بزرگ و خوبی است... فرق است بین ترسیدن و حزم. حزم صفت خوبی است. خوف که نقطه‌ی مقابل شجاعت است، صفت بدی است. معنای حزم این است که انسان وقتی می‌خواهد اقدامی بکند، آن را درست برآورد کند و بفهمد واقعیت و وضعیت چیست و در چنین وضعیتی با این واقعیت چگونه یابد پیش برود... بعضیها دل خودشان را می‌بازند؛ اما برای توجیه ترس خود، اسم آن را تدبیر می‌گذارند؛ در حالی‌که ترسیدن غیر از تدبیر کردن است. عراق به ما حمله کرد و جنگِ به آن وسعت را به‌وجود آورد. در مقابل این قضیه، دوگونه می‌شد عمل کنیم: یکی این‌که با حزم عمل کنیم، دیگر این‌که با ترس عمل کنیم. با ترس عمل کردن، یعنی خود را ببازیم و بگوییم بیچاره شدیم و از دست رفتیم. شوروی که با عراق است، امریکا که با عراق است، ناتو که با عراق است، نیروهایش که قبلاً آماده بودند، ما آماده نبودیم، تجهیزات و تانک و هواپیمایش هم که بیشتر از ماست، روزبه‌روز هم که بیشتر کمک می‌گیرد، قطعات یدکی هم که نمی‌خواهد؛ پس ما معطل چه هستیم؛ به گونه‌ای برویم بلا را از سر خودمان دفع کنیم. چه‌کار کنیم؟ بنشینیم مذاکره کنیم؛ همان توجیهی که خیلی از میانجیها آن روز می‌کردند و متأسفانه بعضی از مسؤولان رسمی کشور هم طرف همینها را داشتند و الان هم وقتی مصاحبه می‌کنند، به آن حرف مباهات می‌کنند؛ یعنی در حالی‌که چندین هزار کیلومتر مربع از خاک ما زیر پای عراق بود، اینها توصیه می‌کردند آتش بس را بپذیریم و با آنها مذاکره کنیم! یعنی همان کاری که عربها با اسرائیل کردند و سالهای متمادی صحرای سینا و جولان و نقاطی از لبنان و اردن و بقیه‌ی مناطقشان در دست اسرائیل ماند؛ چون آتش بس را در حالی قبول کردند که دشمن در خانه‌ی آنها بود. ما می‌گفتیم نه، موافق آتش‌بس هستیم؛ اما آتش بس را وقتی می‌پذیریم که دشمن از خانه‌ی ما بیرون رفته باشد. دعوا سرِ همین دو کلمه بود. امام آن موقع محکم روی این موضع ایستاده بودند که نه، تا وقتی دشمن در داخل خانه‌ی ماست، ما آتش بس را قبول نمی‌کنیم.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
معرفت قرآنی در دل امام زنده بود. امام خیلی قرآن می‌خواندند. از جمله کارهای امام، اُنس با قرآن بود. خیلی اوقات وقتی ما خدمت ایشان می‌رفتیم، قرآن دم دستشان بود و مشغول خواندن بودند. تصمیماتی که امام می‌گرفتند، با الهام از مضامین قرآنی بود. می‌دانید جنگ اُحد سه مرحله را پشت‌سر گذاشت: یک مرحله، مرحله‌ی پیروزیِ اوّل بود که به اردوگاه دشمن ریختند و دشمن پا به فرار گذاشت. مرحله‌ی دوم، مرحله‌ی شکست بود؛ ناشی از این بود که این پیروزی، عدّه‌ای را که باید از تنگه حراست می‌کردند، به طمع انداخت؛ بنابراین تنگه را رها کردند و دشمن در حالی‌که مؤمنین مشغول جمع کردن غنائم بودند، از پشت به آنها حمله کرد و وضع سختی را به‌وجود آورد. بالاخره هر طور بود، مؤمنین خود را بالا کشاندند و رفتند. مرحله‌ی سوم هم این بود که دشمن دید این‌جا دیگر نمی‌تواند کاری بکند؛ چون دید مسلمانان با این حمله‌ی غافلگیرانه نابود نشدند؛ کشته دادند، زخمی شدند، حتّی پیغمبر اکرم مجروح شدند، امّا خودشان را به بالای بلندی کشاندند. دشمن دید اگر بخواهد جنگ را ادامه دهد، باز اینها با روحیه مجدّداً حمله می‌کنند؛ بنابراین او نمی‌تواند کاری بکند. این بود که دشمن مصلحتِ خود را این دانست که برود و رفت. یعنی در نهایت اگرچه مؤمنین خسارتی متحمّل شدند و ضربه‌ی سختی خوردند، اما پیروزیِ آن‌چنانی هم نصیب دشمن نشد. این سه مرحله‌ی جنگ اُحد بود. وقتی دشمنان مقداری از مدینه دور شدند، به ذهنشان رسید که مسلمانان دیگر آمادگیِ روی کوه را ندارند؛ به مدینه رفته‌اند و زخمی و کشته داده‌اند و از لحاظ جسمی و روحی خسته‌اند و نیاز به استراحت دارند؛ بنابراین الان وقت حمله است... در این‌جا پیغمبر چه‌کار کردند؟ فرمودند: کسانی که امروز در جنگ اُحد شرکت داشته‌اند و زخمی شده‌اند، حق ندارند سلاح را از خود دور کنند؛ همینها جمع شوند، می‌خواهیم حمله کنیم. کسانی که در جنگ اُحد نبودند، نباید بیایند. با این‌که یک عدّه تازه نفس هم در شهر بودند، اما پیغمبر گفتند تازه نفسها نباید بیایند؛ کسانی که امروز در جنگ بوده‌اند و خسته شده‌اند و زخم خورده‌اند، باید بیایند؛ می‌خواهیم به کسانی که بیرون شهر جمع شده‌اند، حمله کنیم. دستورِ پیغمبر بود؛ لذا اطاعت کردند و جمع شدند و پیغمبر دستور حمله دادند. آنها به‌وسیله‌ی جاسوسان خود فهمیدند که پیغمبر با این عزمِ راسخ دستور داده‌اند که حمله کنند؛ لذا با خودشان گفتند: نه، با اینها نمی‌شود جنگید؛ بگذاریم برویم؛ یک فرصت دیگر به سراغشان می‌آییم. «فزادهم ایماناً و قالوا حسبُناالله و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمةٍ من‌الله و فضلٍ لم یمسسهم سوء». مسلمانان، هم توانستند از جنگِ ناشده‌ی دوم برگردند و هم نعمت خدا را داشتند. در روایت دارد که چیزهایی هم در آن‌جا به دستشان آمد و توانستند برگردند. «و فضلٍ لم یمسسهم سوء»؛ هیچ بدی هم به آنها نرسید. این درسِ اسلام است؛ یعنی خسته نشدن، ناامید نشدن، خود را کم ندیدن، قوّه‌ی خود را ناچیز ندیدن و دشمن را بزرگ نکردن. این معنای شجاعت است؛ همان چیزی است که امام داشتند؛ همان چیزی است که ترکیبی از آن و چند خصوصیت دیگر، این حادثه‌ی عظیم را به‌وجود آورد. اگر امام همه‌ی خصوصیاتی را که شما می‌دانید - یعنی علم، تقوا و معرفت - می‌داشتند، ولی این یکی را نمی‌داشتند، هیچ کار نمی‌شد؛ نه این انقلاب پیروز می‌شد، نه در این جنگ می‌توانستیم کاری انجام دهیم، نه می‌توانستیم حمله‌ی دشمن را دفع کنیم، نه می‌توانستیم در طول زمان حیات امام در مقابل عربده‌های امریکا و دیگران بایستیم. همین یک خصوصیت به همه‌ی خصوصیات دیگر امام جان داد. عالم، عارف، انسانِ خوب و آدمِ باخدا خیلی هست؛ اما وقتی شجاعت نباشد، همه‌ی اینها مثل اجناسی است که در انبار می‌ماند تا یک وقت غارت شود یا بپوسد یا از بین برود! وقتی شجاعت وجود دارد، همه‌ی اینها به عناصرِ مؤثّر و کارآمد تبدیل می‌شود: علم، دنیا را روشن می‌کند؛ عرفان، عطر معنویت را به همه‌ی جامعه می‌بخشد؛ آرمانهای الهی و معارفِ صحیح و سیاست اسلامی، همه‌ی دنیا را به خودش متوجّه می‌کند و برای دنیا شعار می‌شود و نهضت بیداری اسلامی به راه می‌افتد. این به برکت شجاعت است. امروز هم ما به شجاعتی که امام به فضل پروردگار از آن برخوردار بودند، احتیاج داریم.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
خدای متعال؛ [امام بزرگوار]، این انسان بزرگ را برای چنین موقعیتی [نقلاب] ذخیره کرد. امام وقتی وارد ایران شدند، هفتادونه سال داشتند. در این سن، آدمهای قوی یک عمر کار کرده‌اند؛ امام هم که یک عمر کار کرده بودند؛ بیکار که نبودند. علاوه بر درس و بحث و تألیف و تحقیق و تربیت شاگرد، سالهای متمادی هم این همه کار سیاسی کرده بودند؛ آن موقع وقت استراحت بود. اینها معجزات الهی است؛ خدای متعال می‌خواهد قدرت‌نمایی کند. در آن سالهای بازنشستگی و پیری و وقتی که هیچ کار از انسان برنمی‌آید، نوترین شکوفه‌ها و برگهای زیبا از این درخت کهن رویید و توانست دنیا را منوّر و معطّر کند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام با ترس مخالف بودند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
از جمله درسهای جاودانه‌ی امام نترسیدن از دشمن است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
خداوند ان‌شاءالله توفیق دهد تا ما پیش امام شرمنده نباشیم و بتوانیم بگوییم ما وظیفه‌ی خود را انجام دادیم و راه شما را تعقیب کردیم.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام گفتند خرمشهر باید آزاد شود و چقدر اعتماد به نفس، توکّل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینی به نیروهای پنهانی، باید در دل بزرگ و نورانی امام باشد تا قرص و محکم بگویند خرمشهر باید آزاد شود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ما که از امام تجلیل می‌کنیم، برخلاف نظر خیلی از آدمهای سطحی‌نگر و احیاناً مغرض، صرفاً این نیست که بخواهیم پیکری را که روح ندارد، به زور سرِ پا نگه داریم.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام زنده و سرِ پا هستند و هنوز هم مثل اوایل انقلاب، انقلاب و عوامل دست‌اندرکار آن می‌توانند با کمک امام بسیاری از کارهای خود را انجام دهند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام احتیاج ندارند که ما ایشان را احیاء کنیم؛ ایشان حقیقتاً زنده‌اند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امروز در امتداد این انقلاب، حضور امام را در کشورهای اسلامی می‌شود مشاهده کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ما وقتی به جایی می‌رویم، مردمِ آن‌جا چهره‌ی امام، حقیقت و حضور امام و اراده‌ی قوی و راسخ ایشان را در هر جزئی از اجزای نظام می‌بینند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام زنده هستند وبزرگداشتهایی که ما برگزار می‌کنیم، برای بازخوانی سیره‌ی مجسّم امام است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
یکی از خصوصیاتی که امام در آن ممتاز بودند، شجاعت بود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
معرفت قرآنی در دل امام زنده بود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
تصمیماتی که امام می‌گرفتند، با الهام از مضامین قرآنی بود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
خصوصیت شجاعت به همه‌ی خصوصیات دیگر امام جان داد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در سالهای بازنشستگی و پیری و وقتی که هیچ کار از انسان برنمی‌آید، نوترین شکوفه‌ها و برگهای زیبا از درخت کهن امام عزیز مارویید و توانست دنیا را منوّر و معطّر کند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
یکی از خصوصیاتی که امام ممتاز به آن بودند، شجاعت بود. شجاعت، صفت خیلی بزرگ و خوبی است. معنای شجاعت این نیست که انسان خطر را نفهمد، چشمش را ببندد و بگوید ان‌شاءلله چیزی نیست و بی‌حساب به آب و آتش بزند. بعضیها موذیانه سعی می‌کنند شجاعت را به معنای بی‌حساب عمل کردن و بی‌کلّه واردِ یک ماجرا شدن بگیرند؛ بعد آن را بمباران کنند و بگویند امروز روز شجاعت نیست.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
معرفت قرآنی در دل امام زنده بود. امام خیلی قرآن می‌خواندند. از جمله کارهای امام، اُنس با قرآن بود. خیلی اوقات وقتی ما خدمت ایشان می‌رفتیم، قرآن دم دستشان بود و مشغول خواندن بودند. تصمیماتی که امام می‌گرفتند، با الهام از مضامین قرآنی بود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
معرفت قرآنی در دل امام زنده بود. امام خیلی قرآن می‌خواندند. از جمله کارهای امام، اُنس با قرآن بود. خیلی اوقات وقتی ما خدمت ایشان می‌رفتیم، قرآن دم دستشان بود و مشغول خواندن بودند. تصمیماتی که امام می‌گرفتند، با الهام از مضامین قرآنی بود. می‌دانید جنگ اُحد سه مرحله را پشت‌سر گذاشت: یک مرحله، مرحله‌ی پیروزیِ اوّل بود که به اردوگاه دشمن ریختند و دشمن پا به فرار گذاشت. مرحله‌ی دوم، مرحله‌ی شکست بود؛ ناشی از این بود که این پیروزی، عدّه‌ای را که باید از تنگه حراست می‌کردند، به طمع انداخت؛ بنابراین تنگه را رها کردند و دشمن در حالی‌که مؤمنین مشغول جمع کردن غنائم بودند، از پشت به آنها حمله کرد و وضع سختی را به‌وجود آورد. بالاخره هر طور بود، مؤمنین خود را بالا کشاندند و رفتند. مرحله‌ی سوم هم این بود که دشمن دید این‌جا دیگر نمی‌تواند کاری بکند؛ چون دید مسلمانان با این حمله‌ی غافلگیرانه نابود نشدند؛ کشته دادند، زخمی شدند، حتّی پیغمبر اکرم مجروح شدند، امّا خودشان را به بالای بلندی کشاندند. دشمن دید اگر بخواهد جنگ را ادامه دهد، باز اینها با روحیه مجدّداً حمله می‌کنند؛ بنابراین او نمی‌تواند کاری بکند. این بود که دشمن مصلحتِ خود را این دانست که برود و رفت. یعنی در نهایت اگرچه مؤمنین خسارتی متحمّل شدند و ضربه‌ی سختی خوردند، اما پیروزیِ آن‌چنانی هم نصیب دشمن نشد. این سه مرحله‌ی جنگ اُحد بود. وقتی دشمنان مقداری از مدینه دور شدند، به ذهنشان رسید که مسلمانان دیگر آمادگیِ روی کوه را ندارند؛ به مدینه رفته‌اند و زخمی و کشته داده‌اند و از لحاظ جسمی و روحی خسته‌اند و نیاز به استراحت دارند؛ بنابراین الان وقت حمله است... در این‌جا پیغمبر چه‌کار کردند؟ فرمودند: کسانی که امروز در جنگ اُحد شرکت داشته‌اند و زخمی شده‌اند، حق ندارند سلاح را از خود دور کنند؛ همینها جمع شوند، می‌خواهیم حمله کنیم. کسانی که در جنگ اُحد نبودند، نباید بیایند. با این‌که یک عدّه تازه نفس هم در شهر بودند، اما پیغمبر گفتند تازه نفسها نباید بیایند؛ کسانی که امروز در جنگ بوده‌اند و خسته شده‌اند و زخم خورده‌اند، باید بیایند؛ می‌خواهیم به کسانی که بیرون شهر جمع شده‌اند، حمله کنیم. دستورِ پیغمبر بود؛ لذا اطاعت کردند و جمع شدند و پیغمبر دستور حمله دادند. آنها به‌وسیله‌ی جاسوسان خود فهمیدند که پیغمبر با این عزمِ راسخ دستور داده‌اند که حمله کنند؛ لذا با خودشان گفتند: نه، با اینها نمی‌شود جنگید؛ بگذاریم برویم؛ یک فرصت دیگر به سراغشان می‌آییم. «فزادهم ایماناً و قالوا حسبُناالله و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمةٍ من‌الله و فضلٍ لم یمسسهم سوء». مسلمانان، هم توانستند از جنگِ ناشده‌ی دوم برگردند و هم نعمت خدا را داشتند. در روایت دارد که چیزهایی هم در آن‌جا به دستشان آمد و توانستند برگردند. «و فضلٍ لم یمسسهم سوء»؛ هیچ بدی هم به آنها نرسید. این درسِ اسلام است؛ یعنی خسته نشدن، ناامید نشدن، خود را کم ندیدن، قوّه‌ی خود را ناچیز ندیدن و دشمن را بزرگ نکردن. این معنای شجاعت است؛ همان چیزی است که امام داشتند؛ همان چیزی است که ترکیبی از آن و چند خصوصیت دیگر، این حادثه‌ی عظیم را به‌وجود آورد. اگر امام همه‌ی خصوصیاتی را که شما می‌دانید - یعنی علم، تقوا و معرفت - می‌داشتند، ولی این یکی را نمی‌داشتند، هیچ کار نمی‌شد؛ نه این انقلاب پیروز می‌شد، نه در این جنگ می‌توانستیم کاری انجام دهیم، نه می‌توانستیم حمله‌ی دشمن را دفع کنیم، نه می‌توانستیم در طول زمان حیات امام در مقابل عربده‌های امریکا و دیگران بایستیم. همین یک خصوصیت به همه‌ی خصوصیات دیگر امام جان داد. عالم، عارف، انسانِ خوب و آدمِ باخدا خیلی هست؛ اما وقتی شجاعت نباشد، همه‌ی اینها مثل اجناسی است که در انبار می‌ماند تا یک وقت غارت شود یا بپوسد یا از بین برود! وقتی شجاعت وجود دارد، همه‌ی اینها به عناصرِ مؤثّر و کارآمد تبدیل می‌شود: علم، دنیا را روشن می‌کند؛ عرفان، عطر معنویت را به همه‌ی جامعه می‌بخشد؛ آرمانهای الهی و معارفِ صحیح و سیاست اسلامی، همه‌ی دنیا را به خودش متوجّه می‌کند و برای دنیا شعار می‌شود و نهضت بیداری اسلامی به راه می‌افتد. این به برکت شجاعت است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
یکی از خصوصیاتی که امام خمینی(ره) ممتاز به آن بودند، شجاعت بود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
معرفت قرآنی در دل امام خمینی(ره) زنده بود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام خمینی(ره) خیلی قرآن می‌خواندند. از جمله کارهای امام، اُنس با قرآن بود. خیلی اوقات وقتی ما خدمت ایشان می‌رفتیم، قرآن دم دستشان بود و مشغول خواندن بودند. تصمیماتی که امام می‌گرفتند، با الهام از مضامین قرآنی بود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : روز آزاد سازی خرمشهر
کلیدواژه(ها) : روز آزاد سازی خرمشهر
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
سوم‌ ‌خرداد‌ ‌ماه،‌ ‌یک‌ ‌روز‌ ‌فراموش‌ ‌نشدنی‌ ‌است‌. ‌پیوندی‌ ‌هم‌ ‌بین‌ ‌سوم‌ ‌خرداد‌ ‌و‌ ‌فتح‌ ‌خرمشهر‌ ‌با‌ ‌شخصیت‌ ‌امام‌ ‌بزرگوار‌ ‌وجود‌ ‌دارد‌. ‌روزی‌ ‌که‌ ‌امام‌ ‌فرمودند‌ ‌خرمشهر‌ ‌باید‌ ‌آزاد‌ ‌شود،‌ ‌بنده‌ ‌در‌ ‌همان‌ ‌نواحی‌ ‌بودم؛‌ ‌شاید‌ ‌بعضی‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌هم‌ ‌در‌ ‌آنجا‌ ‌بودید‌. ‌فاصلهی‌ ‌بین‌ ‌آزادی‌ ‌خرمشهر‌ ‌و‌ ‌وضعیتی‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌روز‌ ‌ما‌ ‌آنجا‌ ‌داشتیم،‌ ‌یک‌ ‌فاصلهی‌ ‌ناپیمودنی‌ ‌بود‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : روز آزاد سازی خرمشهر
کلیدواژه(ها) : روز آزاد سازی خرمشهر
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
همیشه‌ ‌حمله‌ ‌کردن‌ ‌سختتر‌ ‌از‌ ‌دفاع‌ ‌کردن‌ ‌است‌. ‌اگر‌ ‌نیرویی‌ ‌بخواهد‌ ‌حمله‌ ‌کند،‌ ‌بر‌ ‌اساس‌ ‌روشهای‌ ‌نظامی،‌ ‌توان‌ ‌آن‌ ‌باید‌ ‌سه‌ ‌برابر‌ ‌نیرویی‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌مورد‌ ‌حمله‌ ‌قرار‌ ‌میگیرد‌. ‌ما‌ ‌باید‌ ‌سه‌ ‌برابر‌ ‌نیروهای‌ ‌عراقی‌ ‌توان‌ ‌و‌ ‌نیرو‌ ‌میداشتیم‌ ‌تا‌ ‌میتوانستیم‌ ‌حمله‌ ‌کنیم‌ ‌و‌ ‌خرمشهرِ‌ ‌خودمان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌دست‌ ‌آنها‌ ‌نجات‌ ‌دهیم‌. ‌آن‌ ‌موقع‌ ‌نیروی‌ ‌ما‌ ‌اصلاً‌ ‌قابل‌ ‌مقایسه‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌نبود؛‌ ‌یک‌ ‌برابر،‌ ‌نیم‌ ‌برابر‌ ‌و‌ ‌یک‌ ‌سومِ‌ ‌برابر‌ ‌هم‌ ‌نبود‌. ‌در‌ ‌این‌ ‌شرایط،‌ ‌امام‌ ‌گفتند‌ ‌خرمشهر‌ ‌باید‌ ‌آزاد‌ ‌شود‌. ‌این‌ ‌به‌ ‌نظر‌ ‌من‌ ‌حقیقت‌ ‌عجیبی‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌خودش‌ ‌دارد‌ ‌که‌ ‌باید‌ ‌روی‌ ‌آن‌ ‌فکر‌ ‌و‌ ‌تدقیق‌ ‌و‌ ‌مطالعه‌ ‌کرد؛‌ ‌با‌ ‌گفتن‌ ‌و‌ ‌تشریح‌ ‌زبانی‌ ‌هم‌ ‌بهدست‌ ‌نمیآید‌. ‌چقدر‌ ‌اعتماد‌ ‌به‌ ‌نفس،‌ ‌توکّل،‌ ‌عزم‌ ‌راسخ‌ ‌و‌ ‌جدّ‌ ‌در‌ ‌تصمیم‌ ‌و‌ ‌امید‌ ‌و‌ ‌خوشبینی‌ ‌به‌ ‌نیروهای‌ ‌پنهانی‌ ‌که‌ ‌ما‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌کشف‌ ‌نکردیم،‌ ‌باید‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌دل‌ ‌بزرگ‌ ‌و‌ ‌نورانی‌ ‌به‌ ‌نور‌ ‌الهی‌ ‌و‌ ‌نور‌ ‌ایمانِ‌ ‌حقیقی‌ ‌متمرکز‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ ‌آنطور‌ ‌قرص‌ ‌و‌ ‌محکم‌ ‌بگویند‌ ‌خرمشهر‌ ‌باید‌ ‌آزاد‌ ‌شود‌. ‌امام‌ ‌نمیگفتند‌ ‌که‌ ‌حرفشان‌ ‌تحقّق‌ ‌پیدا‌ ‌نکند‌. ‌انسان‌ ‌حرفی‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بداند‌ ‌زمین‌ ‌میافتد،‌ ‌به‌ ‌زبان‌ ‌نمیآورد؛‌ ‌آن‌ ‌هم‌ ‌به‌ ‌این‌ ‌قرصی‌. ‌میگفتند‌ ‌و‌ ‌میدانستند‌ ‌این‌ ‌حرف‌ ‌زمین‌ ‌نخواهد‌ ‌افتاد‌ ‌و‌ ‌زمین‌ ‌نیفتاد‌ ‌و‌ ‌تحقّق‌ ‌پیدا‌ ‌کرد‌ ‌و‌ ‌خرمشهر‌ ‌آزاد‌ ‌شد‌.‌
شاید‌ ‌بعضی‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌داخل‌ ‌آن‌ ‌جریان‌ ‌بودید،‌ ‌اما‌ ‌بنده‌ ‌از‌ ‌نزدیکتر‌ ‌شاهد‌ ‌بودم‌ ‌نیرویی‌ ‌که‌ ‌باید‌ ‌خرمشهر‌ ‌را‌ ‌آزاد‌ ‌میکرد،‌ ‌به‌ ‌وسیلهی‌ ‌چه‌ ‌عوامل‌ ‌و‌ ‌چه‌ ‌ابزارها‌ ‌و‌ ‌چه‌ ‌امکانات‌ ‌و‌ ‌چه‌ ‌کانون‌ ‌عظیمی‌ ‌از‌ ‌ایمان‌ ‌و‌ ‌تصمیم‌ ‌شکل‌ ‌گرفت‌ ‌و‌ ‌همین‌ ‌نیرو‌ ‌رفت‌ ‌مثل‌ ‌گلولهای‌ ‌به‌ ‌سینهی‌ ‌دشمن‌ ‌خورد‌ ‌و‌ ‌آن‌ ‌حادثهی‌ ‌عجیب‌ ‌را‌ ‌بهوجود‌ ‌آورد.‌

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) - 1382/03/03
عنوان فیش : روز آزاد سازی خرمشهر
کلیدواژه(ها) : روز آزاد سازی خرمشهر
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
سوم‌ ‌خرداد‌ ‌ماه،‌ ‌یک‌ ‌روز‌ ‌فراموش‌ ‌نشدنی‌ ‌است.‌‌ ‌پیوندی‌ ‌هم‌ ‌بین‌ ‌سوم‌ ‌خرداد‌ ‌و‌ ‌فتح‌ ‌خرمشهر‌ ‌با‌ ‌شخصیت‌ ‌امام‌ ‌بزرگوار‌ ‌وجود‌ ‌دارد.‌‌ ‌روزی‌ ‌که‌ ‌امام‌ ‌فرمودند‌ ‌خرمشهر‌ ‌باید‌ ‌آزاد‌ ‌شود،‌ ‌بنده‌ ‌در‌ ‌همان‌ ‌نواحی‌ ‌بودم؛‌ ‌شاید‌ ‌بعضی‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌هم‌ ‌در‌ ‌آنجا‌ ‌بودید.‌‌ ‌فاصلهی‌ ‌بین‌ ‌آزادی‌ ‌خرمشهر‌ ‌و‌ ‌وضعیتی‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌روز‌ ‌ما‌ ‌آنجا‌ ‌داشتیم،‌ ‌یک‌ ‌فاصلهی‌ ‌ناپیمودنی‌ ‌بود.‌‌ ‌دشمن‌ ‌به‌ ‌منطقهی‌ ‌غرب‌ ‌اهواز‌ ‌و‌ ‌شمال‌ ‌غربی‌ ‌و‌ ‌جنوب‌ ‌غربی‌ ‌آمده‌ ‌بود؛‌ ‌تمام‌ ‌منطقه‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌نیروها‌ ‌و‌ ‌لشکرهای‌ ‌زُبدهاش‌ ‌پُر‌ ‌کرده‌ ‌و‌ ‌محکم‌ ‌در‌ ‌زمین‌ ‌فرو‌ ‌رفته‌ ‌بود؛‌ ‌نمیشد‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌تکان‌ ‌داد.‌‌ ‌از‌ ‌کارون‌ ‌هم‌ ‌عبور‌ ‌کرده‌ ‌و‌ ‌نیم‌ ‌دایرهی‌ ‌نسبتاً‌ ‌کاملی‌ ‌را‌ ‌درست‌ ‌کرده‌ ‌بود؛‌ ‌بهطوری‌ ‌که‌ ‌افراد‌ ‌ما‌ ‌وقتی‌ ‌میخواستند‌ ‌از‌ ‌اهواز‌ ‌به‌ ‌طرف‌ ‌آبادان‌ ‌بروند‌ - ‌که‌ ‌آبادان‌ ‌آن‌ ‌وقت‌ ‌دست‌ ‌دشمن‌ ‌نبود‌ ‌و‌ ‌میشد‌ ‌رفت‌ - ‌از‌ ‌جادهی‌ ‌معمولی‌ ‌نمیشد‌ ‌بروند؛‌ ‌از‌ ‌جادهی‌ ‌غیرمعمول‌ ‌هم‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌طرف‌ ‌رودخانه‌ ‌بود،‌ ‌نمیشد‌ ‌بروند؛‌ ‌از‌ ‌جادهی‌ ‌ماهشهر‌ ‌هم‌ ‌نمیشد‌ ‌بروند؛‌ ‌باید‌ ‌مسیر‌ ‌مثلّثی‌ ‌را‌ ‌طی‌ ‌میکردند‌ ‌تا‌ ‌به‌ ‌خرمشهر‌ ‌بروند!‌‌ ‌از‌ ‌داخل‌ ‌دریا‌ ‌با «لنج»، مسافتی‌ ‌میرفتند‌ ‌و‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌نقطهای‌ ‌از‌ ‌جزیرهی‌ ‌آبادان‌ ‌میرساندند‌ ‌و‌ ‌آنجا‌ ‌پیاده‌ ‌میشدند.‌‌ ‌در‌ ‌این‌ ‌شرایط،‌ ‌نیروهای‌ ‌ما‌ ‌معدود‌ ‌بودند‌ ‌و‌ ‌تیپ‌ ‌زرهی‌ ‌ما‌ ‌که‌ ‌حدّاقل‌ ‌باید‌ ‌صدوپنجاه‌ ‌دستگاه‌ ‌تانک‌ ‌میداشت،‌ ‌حدود‌ ‌بیست‌ ‌دستگاه‌ ‌تانک‌ ‌داشت‌. ‌بچههای‌ ‌سپاه‌ ‌و‌ ‌بقیهی‌ ‌نیروهای‌ ‌داوطلب‌ ‌هم‌ ‌وقتی‌ ‌به‌ ‌آنجا‌ ‌میآمدند،‌ ‌با‌ ‌زحمت‌ ‌زیاد،‌ ‌بنده‌ ‌را‌ ‌ببین،‌ ‌مرحوم«چمران»‌‌ ‌را‌ ‌ببین،‌ ‌این‌ ‌طرف‌ ‌بدو،‌ ‌آن‌ ‌طرف‌ ‌بدو،‌ ‌تا‌ ‌دو‌ ‌سه‌ ‌دستگاه‌ ‌خمپارهانداز‌ ‌به‌ ‌دست‌ ‌میآوردند‌ ‌و‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌استفاده‌ ‌میکردند‌.‌
همیشه‌ ‌حمله‌ ‌کردن‌ ‌سختتر‌ ‌از‌ ‌دفاع‌ ‌کردن‌ ‌است.‌‌ ‌اگر‌ ‌نیرویی‌ ‌بخواهد‌ ‌حمله‌ ‌کند،‌ ‌بر‌ ‌اساس‌ ‌روشهای‌ ‌نظامی،‌ ‌توان‌ ‌آن‌ ‌باید‌ ‌سه‌ ‌برابر‌ ‌نیرویی‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌مورد‌ ‌حمله‌ ‌قرار‌ ‌میگیرد.‌‌ ‌ما‌ ‌باید‌ ‌سه‌ ‌برابر‌ ‌نیروهای‌ ‌عراقی‌ ‌توان‌ ‌و‌ ‌نیرو‌ ‌میداشتیم‌ ‌تا‌ ‌میتوانستیم‌ ‌حمله‌ ‌کنیم‌ ‌و‌ ‌خرمشهرِ‌ ‌خودمان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌دست‌ ‌آنها‌ ‌نجات‌ ‌دهیم.‌‌ ‌آن‌ ‌موقع‌ ‌نیروی‌ ‌ما‌ ‌اصلاً‌ ‌قابل‌ ‌مقایسه‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌نبود؛‌ ‌یک‌ ‌برابر،‌ ‌نیم‌ ‌برابر‌ ‌و‌ ‌یک‌ ‌سومِ‌ ‌برابر‌ ‌هم‌ ‌نبود‌. ‌در‌ ‌این‌ ‌شرایط،‌ ‌امام‌ ‌گفتند‌ ‌خرمشهر‌ ‌باید‌ ‌آزاد‌ ‌شود. این‌ ‌به‌ ‌نظر‌ ‌من‌ ‌حقیقت‌ ‌عجیبی‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌خودش‌ ‌دارد‌ ‌که‌ ‌باید‌ ‌روی‌ ‌آن‌ ‌فکر‌ ‌و‌ ‌تدقیق‌ ‌و‌ ‌مطالعه‌ ‌کرد؛‌ ‌با‌ ‌گفتن‌ ‌و‌ ‌تشریح‌ ‌زبانی‌ ‌هم‌ ‌بهدست‌ ‌نمیآید‌. ‌چقدر‌ ‌اعتماد‌ ‌به‌ ‌نفس،‌ ‌توکّل،‌ ‌عزم‌ ‌راسخ‌ ‌و‌ ‌جدّ‌ ‌در‌ ‌تصمیم‌ ‌و‌ ‌امید‌ ‌و‌ ‌خوشبینی‌ ‌به‌ ‌نیروهای‌ ‌پنهانی‌ ‌که‌ ‌ما‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌کشف‌ ‌نکردیم،‌ ‌باید‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌دل‌ ‌بزرگ‌ ‌و‌ ‌نورانی‌ ‌به‌ ‌نور‌ ‌الهی‌ ‌و‌ ‌نور‌ ‌ایمانِ‌ ‌حقیقی‌ ‌متمرکز‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ ‌آنطور‌ ‌قرص‌ ‌و‌ ‌محکم‌ ‌بگویند‌ ‌خرمشهر‌ ‌باید‌ ‌آزاد‌ ‌شود.‌‌ ‌امام‌ ‌نمیگفتند‌ ‌که‌ ‌حرفشان‌ ‌تحقّق‌ ‌پیدا‌ ‌نکند.‌‌ ‌انسان‌ ‌حرفی‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بداند‌ ‌زمین‌ ‌میافتد،‌ ‌به‌ ‌زبان‌ ‌نمیآورد؛‌ ‌آن‌ ‌هم‌ ‌به‌ ‌این‌ ‌قرصی.‌‌ ‌میگفتند‌ ‌و‌ ‌میدانستند‌ ‌این‌ ‌حرف‌ ‌زمین‌ ‌نخواهد‌ ‌افتاد‌ ‌و‌ ‌زمین‌ ‌نیفتاد‌ ‌و‌ ‌تحقّق‌ ‌پیدا‌ ‌کرد‌ ‌و‌ ‌خرمشهر‌ ‌آزاد‌ ‌شد‌.‌
شاید‌ ‌بعضی‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌داخل‌ ‌آن‌ ‌جریان‌ ‌بودید،‌ ‌اما‌ ‌بنده‌ ‌از‌ ‌نزدیکتر‌ ‌شاهد‌ ‌بودم‌ ‌نیرویی‌ ‌که‌ ‌باید‌ ‌خرمشهر‌ ‌را‌ ‌آزاد‌ ‌میکرد،‌ ‌به‌ ‌وسیلهی‌ ‌چه‌ ‌عوامل‌ ‌و‌ ‌چه‌ ‌ابزارها‌ ‌و‌ ‌چه‌ ‌امکانات‌ ‌و‌ ‌چه‌ ‌کانون‌ ‌عظیمی‌ ‌از‌ ‌ایمان‌ ‌و‌ ‌تصمیم‌ ‌شکل‌ ‌گرفت‌ ‌و‌ ‌همین‌ ‌نیرو‌ ‌رفت‌ ‌مثل‌ ‌گلولهای‌ ‌به‌ ‌سینهی‌ ‌دشمن‌ ‌خورد‌ ‌و‌ ‌آن‌ ‌حادثهی‌ ‌عجیب‌ ‌را‌ ‌بهوجود‌ ‌آورد؛‌ ‌که‌ ‌وقتی‌ ‌ما‌ ‌خرمشهر‌ ‌را‌ ‌گرفتیم،‌ ‌ورق‌ ‌برگشت‌ ‌و‌ ‌دنیا‌ ‌عوض‌ ‌شد‌. ‌قبل‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هم‌ ‌میانجیها‌ ‌میآمدند‌ ‌و‌ ‌میرفتند؛‌ ‌اما‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌پیروزی‌ ‌در‌ ‌خرمشهر،‌ ‌اوّلین‌ ‌دسته‌ ‌از‌ ‌میانجیها‌ ‌وقتی‌ ‌به‌ ‌ایران‌ ‌آمدند،‌ ‌طور‌ ‌دیگری‌ ‌حرف‌ ‌می‌زدند‌ ‌و‌ ‌اصلاً‌ ‌سبک‌ ‌حرف‌ ‌زدنشان‌ ‌با‌ ‌گذشته‌ ‌فرق‌ ‌کرده‌ ‌بود.‌‌ ‌یکی‌ ‌از‌ ‌همین‌ ‌آقایان‌ ‌که‌ ‌رئیس‌ ‌جمهور‌ ‌یک‌ ‌کشور‌ ‌آفریقایی‌ ‌و‌ ‌جزو‌ ‌شخصیتهای‌ ‌برجستهی‌ ‌سیاسی‌ ‌آفریقا‌ ‌و‌ ‌بلکه‌ ‌دنیا‌ ‌محسوب‌ ‌میشد،‌ ‌خصوصی‌ ‌به‌ ‌من‌ ‌گفت‌ ‌شما‌ ‌با‌ ‌پیروزی‌ ‌در‌ ‌خرمشهر،‌ ‌معادلهها‌ ‌را‌ ‌عوض‌ ‌کردید‌ ‌و‌ ‌امروز‌ ‌دنیا‌ ‌به‌ ‌شما‌ ‌به‌ ‌چشم‌ ‌دیگری‌ ‌نگاه‌ ‌میکند‌.‌