[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1371/11/25 عنوان فیش : آبروی روحانیت کلیدواژه(ها) : آبروی روحانیت نوع(ها) : جستار متن فیش : بنده مکرر عرض کردهام که ما نباید خیال کنیم آبروی نسل فعلی روحانیت موجب این شد که مردم به سمت انقلاب اسلامی گرایش پیدا کنند. نه؛ این اشتباه است. بلکه آبروی هزار سالهی روحانیت، که یک ذخیرهی تمام نشدنی بود، موجب این پیروزیها و موفقیتها گردید. این آبروی هزارساله، عبارت است از آن اعتباری که در طول قرنهای متمادی، از علم و تقوای علمای بزرگ به دست آمده است. یعنی علامهی حلی در این مجموعه نقش دارد؛ محقق نقش دارد؛ مجلسی نقش دارد؛ شهیدین نقش دارند، شیخ طوسی نقش دارد، سید مرتضی نقش دارد؛ شیخ انصاری نقش دارد؛ علمای بزرگ در قرنهای متمادی در نجف نقش دارند؛ بزرگان قم نقش دارند؛ مرحوم حاج شیخ نقش دارد، و مرحوم آقای بروجردی نقش دارد. یعنی هزاران انسان برگزیده، عمرهایشان را به طهارت و تقوا گذراندند، مجموعههای علمی سطح بالا به وجود آوردند و آثار علمی ارائه دادند، تا بتدریج یک جامعه و یک ملت را به روحانیت - به صورت بنیادین - معتقد کردند. این نیست که عدهای؛ مردم یک عهد و زمان و نسلی، کسی را بخواهند، اما نسل بعد نخواهند. وقتی که محبتی، بنیادی و عمیق شد، به مثابهی خصال انسانی، از نسلی به نسل دیگر به ارث میرسد. مثل محبت حسینبنعلی علیهالصّلاةوالسّلام، یا محبت اهل بیت علیهمالصّلاةوالسّلام. اینها خصوصیاتی نیست که یک نسل داشته باشد و نسل دیگر بخواهد تحصیل کند. نه؛ اینها تحصیل کردنی نیست. اینها از نسلی به نسل دیگر به ارث میرسد و در تعلیمات پدران، در تربیت مادران، در نوازش مربیان و در لالایی دایهها برای کودکان، خودش را نشان میدهد. بنیادین شدن یک موضوع به این معناست و اعتقاد به روحانیت در جامعهی ما، بنیادین بوده و هست. وقتی چنین چیزی وجود دارد و چنین اثری مثل انقلاب برآن مترتب است، پیداست که دو حادثهی بزرگ مورد انتظار است. انقلاب هم که شوخی نیست! تشکیل جمهوری اسلامی که شوخی نیست! این، یعنی تهدید همهی قدرتمندان و قلدرهای دنیا! پیروزی انقلاب یعنی بیدار شدن یک میلیارد و اندی مسلمان، از خواب چند صدساله. این، یعنی ناگهان در همهی کشورهای اسلامی، جمعی از روشنفکران مسلمان و دانشمندان و تودهی مردم بلند شوند، مشتها را گره کنند و شعار احیای اسلام را مطرح نمایند. پیروزی انقلاب یعنی اینها! پیروزی انقلاب این نیست که چهار افسر، دست به کودتای نظامی بزنند؛ دولتی را ببرند؛ یکی دیگر را بیاورند؛ بعد هم عدهای دیگر بیایند آن دولت را ببرند و دیگری را بیاورند! قضیهی پیروزی انقلاب اسلامی که این گونه نیست! پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی برافراشته شدن پرچمی که قدرتمندان دنیا برای پایین کشیدن آن، زحمت بسیاری کشیده بودند؛ پول بسیاری خرج کرده بودند؛ تدبیرهای بسیاری اندیشیده بودند؛ انسانهای بسیاری را کشته بودند و خیلی کارها کرده بودند. ناگهان انقلاب اسلامی پیروز شد و با پیروزی آن، همهی نقشههای قدرتمندان باطل گردید. همه آن قدرتمندان، معطل و سرگردان شدند و منافعشان مورد تهدید قرار گرفت. این است معنای پیروزی انقلاب اسلامی. لذا، وقتی که این آبرو و این سرایت دین و روحانیت در بین مردم، چنین اثر بزرگی میتواند داشته باشد، پس دو موضوع بزرگ، مورد توقع است: یکی اینکه ما، اعقاب آن اسلاف مطهر و عالم و مقدس، باید آبروی آنها را حفظ کنیم. به خاطر اینکه اگر این کار انجام نگیرد و این نسل، آبروی گذشتگان را حفظ نکند، همان چیزی که نهادین و بنیادین شده بود، بتدریج زایل خواهد شد و از بین خواهد رفت. این، طبیعت قضیه است. حال به چه نحو باید آبرویشان را حفظ کنیم؟ این خود داستان مفصلی است. اولاً آنها عالم بودند؛ ما هم باید سعی کنیم علم آنها را پیش ببریم. علم آنها میراث بزرگ و مهمی است. چهار نفر آدم که درکی از مسائل حقوقی و فقهی اسلام، یا از فلسفهی اسلامی، یا از کلام اسلامی ندارند - ولو صورتاً در رشتهای تبحری داشته باشند - اگر اهانت و تحقیر میکنند، به اینها نگاه نکنید. فقه اسلام و در میان فقه اسلام، فقه شیعه، از لحاظ پیشرفتها و دقتهای عالمانه برای کسانی که اهل فن و فهمند، موضوع شگفتآوری است. شوخی نیست که انسانی مثل صاحب جواهر بنشیند، یک دوره فقه را از اول تا به آخر، با آن همه دقت و تحقیق، به تنهایی بنویسد و یک دایرةالمعارف را به تنهایی در حقوق اسلامی پدیدآورد! این، به معجزه اشبه است. همینطور است شیخ انصاری. همینطور است صاحب ریاض. همینطورند بقیهی علمای بزرگ، از متقدمین و متأخرین. شیخ مفید دویست تألیف دارد. علامهی حلی نزدیک به سیصد تألیف دارد. خواجه نصیرطوسی یکطور دیگر. شیخ طوسی یکطور دیگر. اینها، برای کسانی که اهل فنند، خیلی حرف و معنی دارد. البته اگر یک آدم جاهل و بیمعلومات و نادان، در جایی مشغول گردن کلفتی باشد و یک حقوقدان بزرگ از آنجا عبور کند، برای او با یک نفر آدم بیسواد فرقی ندارد. اگر یک پزشک بزرگ از آنجا عبور کند، برای او با یک آدم نادان یکسان است. تشخیص او که ملاک نیست؛ تشخیص اهل فن ملاک است. علم شیعه، علم والایی است که از حیث کمی و کیفی خیلی زیاد و خیلی بزرگ است. نگاه نکنید به کسانی که میایستند و تحقیر میکنند و میگویند که «علمای شیعه کاری نکردند». شما نمیفهمید که چه کار کردند. «سخن شناس نئی جان من، خطا اینجاست.» اینطور نیست که هرکس بتواند جایی بایستد و به میزان، نقدی بگذارد که خودش اهلش نیست. اینکه روش علما نیست؛ روش سفهاست. علم آنها زیاد بوده است. جامعهی علمی امروز اگر بخواهد آن میراث را گرامی بدارد و آن آبرو را حفظ کند، باید در علم جلو برود و پیشرفت پیدا کند. حوزههای علمیه در یک میدان و علمای در غیر حوزههای علمیه، در میدان دیگر. فرض بفرمایید که شما در رشته وعظ و تبلیغ تلاش میکنید. بسیار خوب؛ گفتهها و گفتارها باید عالمانه باشد. از سخن سست باید پرهیز شود. از منبر بیمطالعه باید اجتناب شود. بهترین گفتهها و آخرین گفتههای جدید دربارهی مسائل اسلامی، باید دانسته شود. البته ممکن است چهار منبر کمتر برویم؛ اشکال ندارد. انسانی که خوب بخواهد بگوید، ناچار است کمتر بگوید: «لاف از سخن چو در توان زد - آن خشت بود که پر توان زد.» اگر درش را بخواهیم پیدا کنیم، البته باید زحمت بکشیم؛ چارهای نیست. آن کس که فرضاً در دانشگاهها مشغول تبلیغ و کار مخصوص روحانی است یا در ارتش و یا در سپاه مشغول تلاش روحانی است، باید نیاز فکری آن مجموعه و مخاطبین خودش را هوشمندانه و زیرکانه بشناسد. باید ببیند مخاطب او چه عقده و ابهام و سؤالی در ذهن دارد؛ ولو به زبان نیاورد. باید عالمانه آن مشکل را حل کند. اگر میتواند، خودش حل کند و اگر نمیتواند پیش عالمتر از خودش برود و مشکل را حل کند. این گونه است که سطح علم بالا میرود. هر کس در هر جایی که مشغول است - ولو مشاغلی که مستقیماً به کار علم و درس و تحصیل ارتباطی ندارد؛ مثل مشاغل قضایی - باید به این مسائل توجه کند. البته مشاغل قضایی، عالمانه است؛ اما به کار تحصیل و پیشرفت علمی، به طور مستقیم ارتباطی ندارد. یکی قاضی است؛ حقوقدان اسلامی است؛ باید به دقت کار و تلاش کند تا حکم واقعی الهی را در مورد آن واقعه و حادثه بیابد. این، در باب علم. در باب قدس و تقوا هم معلوم است دیگر؛ عالمی که حرص به دنیا داشته باشد مردود است. عالمی که از محرمات اجتناب نداشته باشد، مردود است. نه اینکه عالم نباید از تمتعات زندگی بهره ببرد؛ اما مراتبی هست که انسان در آن مراتب، باید حقاً و انصافاً از تمتعاتی چشم بپوشد. علما هم مثل بقیهی مردم، باید از تمتعات معمولی زندگی بهره ببرند؛ همانگونه که خداوند دربارهی پیغمبر فرمود: «قل انما انا بشر مثلکم.» اما این دو چیز - حرص به دنیا و عدم تورع از حرام - ممنوع است. اینکه حرص به دنیا در عالم احساس شود - ولو به حسب ظاهر فعل حرامی هم نکند؛ اما همینطور از چپ و راست دنبال این باشد که بتواند مال دنیا را جمع کند - ضدِ قدس است. یا اینکه خدای نکرده تورع از حرام نداشته باشد و دیده شود که برایش غیبت کردن آسان است، دروغ گفتن آسان است، و خدای نکرده ارتکاب بعضی از محرمات گوناگون آسان است. پس، این نسل موظف است چه از راه علم و تداوم رشتهی علمی و پیشرفت علمی و چه از لحاظ حفظ اعتبار تقوایی و قدسی، آبروی اسلاف را حفظ کند. کسانی که میخواهند جمهوری اسلامی را بیآبرو کنند، اگر شده است تهمت میزنند و دروغ درست میکنند تا قدس و علم روحانیت را ضایع کنند. اینها خبرهای دروغ میدهند، حوادث دروغ جعل میکنند و موضوع کوچکی را بزرگ میکنند، برای اینکه آبروی روحانیت را در نظر مردم ببرند. پیداست این آبرو برای آنها خیلی اهمیت دارد. میدانند که اگر این آبرو باشد یا نباشد چقدر تفاوت دارد. بعضی نیز همین را فرموله میکنند، لباس علمی و بحث استدلالی به آن میپوشانند - گویا بحث علمی میکنند - که «بله؛ در حوزهی علمیه، علم و تقوا نیست!» نه آقا؛ انصافاً تقوا و قدس، در بین این قشر، به نسبت، از همهی قشرهای دیگر بیشتر است. شما نگاه کنید ببینید این طلّاب حوزهی علمیه، درآمد و حقوقشان چقدر است؟ امروز بیشترین حقوق حوزهای یک طلبهی فاضل - نه طلبهای که امروز وارد حوزه شده؛ آن هم حوزهی قم که بالاترین حوزههاست - که زن و چند بچه دارد و سالها درس خوانده است، از متوسط حقوق کارگران و کارمندان این کشور به مراتب کمتر است. یعنی از نصف هم کمتر است. نصف متوسط حقوق کارگران از همهی حقوق یک طلبهی فاضل ما در حوزهی علمیهی قم - حالا مشهد را نمیگویم؛ اصفهان را نمیگویم؛ شهرهای کوچک را نمیگویم؛ قم را میگویم که مرکز است - بیشتر است! اما درعینحال، با تقوا و طهارت زندگی میکند. خوب، قدس یعنی چه؟ ورع یعنی چه؟ بیاعتنایی به دنیا یعنی چه؟ یعنی همین. البته آدمهای ناباب هم هستند؛ آدمهای قالتاق هم همه جا هستند. اما اکثریت و شکل غالب در میان طلاب همین است که ما مشاهده میکنیم. این برجستگیهاست که اگر در طول سالهایی که طلبه مشغول انجام مسؤولیتهاست در او باقی بماند، واقعاً علو مقام و علو درجه است. این، آن حادثه و مطلب اول که قشر روحانی باید خودش به فکر خودش باشد؛ به فکر آن ذخیره باشد؛ به فکر آن آبرو باشد. قاعدتاً هم هست؛ اما میشود بر آن آبرو افزود؛ همچنانی که امام بزرگوار ما، آن هم بر آبروی هزار سالهی روحانیت افزود. امام، آبروی روحانیت را از زمان شیخ مفید تا امروز - هرچه بود - مضاعف کرد و بالا برد. قدرت روحانیت را در مقابله با بدیها و ظلم و جور نشان داد؛ که یک عالم چگونه میتواند وارث موسی و عیسی و ابراهیم علیهم السّلام و پیغمبر خاتم صلیاللَّهعلیهوآلهوسلم باشد. اف بر کسانی که قدر این نقش عالی آن بزرگوار را نمیدانند و خیال میکنند نسبت به روحانیت، دلسوز یا علاقهمندند! اف بر جهالت و بر غفلت اینها، که چطور نمیدانند و نمیفهمند ارزیابی صحیح چگونه است!؟ مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1371/11/25 عنوان فیش : روحانیها, آبروی روحانیت, پیروزی, پیروزی انقلاب اسلامی 57 کلیدواژه(ها) : روحانیها, آبروی روحانیت, پیروزی, پیروزی انقلاب اسلامی 57 نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آبروی هزار سالهی روحانیت، که یک ذخیرهی تمام نشدنی بود، موجب این پیروزیها و موفقیتها گردید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1371/11/25 عنوان فیش : روحانیها, آبروی روحانیت, وظایف روحانیت کلیدواژه(ها) : روحانیها, آبروی روحانیت, وظایف روحانیت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : این نسل موظف است چه از راه علم و تداوم رشتهی علمی و پیشرفت علمی و چه از لحاظ حفظ اعتبار تقوایی و قدسی، آبروی اسلاف را حفظ کند. |