[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : عبرتهای عاشورا
کلیدواژه(ها) : عبرتهای عاشورا
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
آنچه که من امروز عرض خواهم کرد، مربوط به همین قضیه‌ی عاشورا است که با وجود آن همه سخنی که درباره‌ی این حادثه گفته‌اند و گفته‌ایم و شنیده‌ایم، باز هم جای سخن و تامل و تدبر و عبرت‌گیری نسبت به این حادثه باقی است. این حادثه‌ی عظیم؛ یعنی حادثه‌ی عاشورا، از دو جهت قابل تأمل و تدبر است. غالباً یکی از این دو جهت، مورد توجه قرار می‌گیرد. بنده امروز می‌خواهم در این‌جا آن جهت دوم را، بیشتر مورد توجه قرار دهم.

جهت اول، درسهای عاشورا است. عاشورا پیامها و درسهایی دارد. عاشورا درس می‌دهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس می‌دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس می‌دهد که در میدان نبرد حق و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیت، با هم در یک صف قرار می‌گیرند. درس می‌دهد که جبهه‌ی دشمن با همه‌ی تواناییهای ظاهری، بسیار آسیب‌پذیر است. (همچنان که جبهه‌ی بنی‌امیه، به وسیله کاروان اسیران عاشورا، در کوفه آسیب دید، در شام آسیب دید، در مدینه آسیب دید، و بالأخره هم این ماجرا، به فنای جبهه‌ی سفیانی منتهی شد.) درس می‌دهد که در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی‌بصیرتها فریب می‌خورند. بی‌بصیرتها در جبهه باطل قرار می‌گیرند؛ بدون این‌که خود بدانند. همچنان که در جبهه‌ی ابن‌زیاد، کسانی بودند که از فساق و فجار نبودند، ولی از بی‌بصیرتها بودند.

اینها درسهای عاشورا است. البته همین درسها کافی است که یک ملت را، از ذلت به عزت برساند. همین درسها می‌تواند جبهه‌ی کفر و استکبار را شکست دهد. درسهای زندگی سازی است. این، آن جهت اول.

جهت دوم از آن دو جهتی که عرض کردم، «عبرتهای عاشورا»ست. غیر از درس، عاشورا یک صحنه‌ی عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد. یعنی چه، عبرت بگیرد؟ یعنی خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتی است؛ چه چیزی او را تهدید می‌کند؛ چه چیزی برای او لازم است؟ این را می‌گویند «عبرت». شما اگر از جاده‌ای عبور کردید و اتومبیلی را دیدید که واژگون شده یا تصادف کرده و آسیب دیده؛ مچاله شده و سرنشینانش نابود شده‌اند، می‌ایستید و نگاه می‌کنید، برای این‌که عبرت بگیرید. معلوم شود که چطور سرعتی، چطور حرکتی و چگونه رانندگی‌ای، به این وضعیت منتهی می‌شود. این هم نوع دیگری از درس است؛ اما درس از راه عبرت گیری است. این را قدری بررسی کنیم.

اولین عبرتی که در قضیه‌ی عاشورا ما را به خود متوجه می‌کند، این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات‌اللَّه و سلامه علیه، جامعه‌ی اسلامی به آن حدی رسید که کسی مثل امام حسین علیه‌السّلام، ناچار شد برای نجات جامعه‌ی اسلامی، چنین فداکاری‌ای بکند؟ این فداکاری حسین بن علی علیه‌السّلام، یک وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یک وقت در قلب کشورها و ملتهای مخالف و معاند با اسلام است؛ این یک حرفی است. اما حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، در مرکز اسلام، در مدینه و مکه - مرکز وحی نبوی - وضعیتی دید که هر چه نگاه کرد چاره‌ای جز فداکاری نداشت؛ آن هم چنین فداکاری خونین با عظمتی! مگر چه وضعی بود که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده خواهد ماند، والّا از دست رفته است؟! عبرت این‌جاست. روزگاری رهبر و پیغمبر جامعه‌ی اسلامی، از همان مکه و مدینه پرچمها را می‌بست، به دست مسلمانها می‌داد و آنها تا اقصی نقاط جزیزةالعرب و تا مرزهای شام می‌رفتند؛ امپراتوری روم را تهدید می‌کردند؛ آنها از مقابلشان می‌گریختند و و لشکریان اسلام پیروزمندانه برمی‌گشتند؛ که در این خصوص می‌توان به ماجرای «تبوک» اشاره کرد. روزگاری در مسجد و معبر جامعه‌ی اسلامی، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نفس، آیات خدا را بر مردم می‌خواند و مردم را موعظه می‌کرد و آنها را در جاده‌ی هدایت با سرعت پیش می‌برد. ولی چه شد که همین جامعه، همین کشور و همین شهرها، کارشان به جایی رسد و آن‌قدر از اسلام دور شدند که کسی مثل یزید بر آنها حکومت می‌کرد؟! وضعی پیش آمد که کسی مثل حسین بن‌علی علیه‌السّلام، دید که چاره‌ای جز این فداکاری عظیم ندارد! این فداکاری، در تاریخ بی‌نظیر است. چه شد که به چنین مرحله‌ای رسیدند؟ این، آن عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار دهیم.

ما امروز یک جامعه‌ی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعه‌ی اسلامی، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، در همان شهری که او حکومت می‌کرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟! کوفه یک نقطه‌ی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در بازارهای آن راه می‌رفت؛ تازیانه بر دوش می‌انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناء اللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود. این، همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نه چندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را، با اسارت می‌گرداندند. در ظرف بیست سال چه شد که به آن‌جا رسیدند؟ اگر بیماری‌ای وجود دارد که می‌تواند جامعه‌ای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بوده‌اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است و ما هم باید از آن بترسیم. امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اکرم صلوات اللَّه و سلامه علیه محسوب می‌کرد، سر فخر به آسمان می‌سود. امام، افتخارش به این بود که بتواند احکام پیغمبر را درک، عمل و تبلیغ کند. امام ما کجا، پیغمبر کجا؟! آن جامعه را پیغمبر ساخته بود و بعد از چند سال به آن وضع دچار شد. این جامعه‌ی ما خیلی باید مواظب باشد که به آن بیماری دچار نشود. عبرت، این‌جاست! ما باید آن بیماری را بشناسیم؛ آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم.

به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، آقازاده‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌نشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را به اسارت گرفتند!

حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا.» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.

نظام اسلامی، با ایمانها، با همتهای بلند، با مطرح شدن آرمانها و با اهمیت دادن و زنده نگه‌داشتن شعارها به وجود می‌آید و حفظ می‌شود و پیش می‌رود. شعارها را کم رنگ کردن؛ اصول اسلام و انقلاب را مورد بی‌اعتنایی قرار دادن و همه چیز را با محاسبات مادی مطرح کردن و فهمیدن، جامعه را به آن‌جا خواهد برد که به چنان وضعی برسد.

آنها به آن وضع دچار شدند.روزگاری برای مسلمین، پیشرفت اسلام مطرح بود؛ رضای خدا مطرح بود؛ تعلیم دین و معارف اسلامی مطرح بود؛ آشنایی با قرآن و معارف قرآن مطرح بود؛ دستگاه حکومت، دستگاه اداره‌ی کشور، دستگاه زهد و تقوا و بی‌اعتنایی به زخارف دنیا و شهوات شخصی بود و نتیجه‌اش آن حرکت عظیمی شد که مردم به سمت خدا کردند. در چنان وضعیتی، شخصیتی مثل علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السّلام، خلیفه شد. کسی مثل حسین بن علی علیه‌السّلام شخصیت برجسته شد. معیارها در اینها، بیش از همه هست. وقتی معیار خدا باشد، تقوا باشد، بی‌اعتنایی به دنیا باشد، مجاهدت در راه خدا باشد؛ آدمهایی که این معیارها را دارند، در صحنه‌ی عمل می‌آیند و سر رشته‌ی کارها را به دست می‌گیرند و جامعه، جامعه اسلامی می‌شود. اما وقتی که معیارهای خدایی عوض شود، هر کس که دنیا طلب‌تر است، هر کس که شهوترانتر است، هر کس که برای به دست آوردن منافع شخصی زرنگتر است، هر کس که با صدق و راستی بیگانه‌تر است، بر سر کار می‌آید. آن وقت نتیجه این می‌شود که امثال عمربن‌سعد و شمر و عبیداللَّه‌بن‌زیاد به ریاست می‌رسند و کسی مثل حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، به مذبح می‌رود، و در کربلا به شهادت می‌رسد! این، یک حساب دو دو تا چهارتاست. باید کسانی که دلسوزند، نگذارند معیارهای الهی در جامعه عوض شود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است که انسان با تقوایی مثل حسین بن علی علیه‌السّلام، باید خونش ریخته شود. اگر زرنگی و دست و پا داری در کار دنیا و پشت هم اندازی و دروغگویی و بی‌اعتنایی به ارزشهای اسلامی ملاک قرار گرفت، معلوم است که کسی مثل یزید باید در رأس کار قرار گیرد و کسی مثل عبیداللَّه، شخص اول کشور عراق شود. همه‌ی کار اسلام این بود که این معیارهای باطل را عوض کند. همه‌ی کار انقلاب ما هم این بود که در مقابل معیارهای باطل و غلط مادی جهانی بایستد و آنها را عوض کند.

دنیای امروز، دنیای دروغ، دنیای زور، دنیای شهوترانی و دنیای ترجیح ارزشهای مادی بر ارزشهای معنوی است. این دنیاست! مخصوص امروز هم نیست. قرنهاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. پول‌پرستها و سرمایه‌دارها تلاش کرده‌اند که معنویت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، یک نظام و بساط مادی‌ای در دنیا چیده‌اند که در رأسش قدرتی از همه دروغگوتر، فریبکارتر، بی‌اعتناتر به فضایل انسانی و نسبت به انسانها بیرحم‌تر مثل قدرت امریکاست. این می‌آید در رأس و همین‌طور، می‌آیند تا مراتب پایین‌تر. این، وضع دنیاست. انقلاب اسلامی، یعنی زنده کردن دوباره‌ی اسلام؛ زنده کردن «ان اکرمکم عنداللَّه اتقیکم»(65). این انقلاب آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشکند و ترتیب جدیدی درست کند. اگر آن ترتیب مادی جهانی باشد، معلوم است که شهوترانهای فاسد رو سیاه و گمراهی مثل محمدرضا باید در رأس کار باشند و انسان با فضیلت منوری مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتی، جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است و وقتی بی‌فضیلتی حاکم است، کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجه به خداست، جایش در زندانها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاههاست. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد، زهد روی کار آمد، صفا و نورانیت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم و مروت و برادری و ایثار و از خودگذشتگی آمد. امام که بر سر کار می‌آید، یعنی این خصلتها می‌آید؛ یعنی این فضیلتها می‌آید؛ یعنی این ارزشها مطرح می‌شود. اگر این ارزشها را نگه داشتید، نظام امامت باقی می‌ماند. آن وقت امثال حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاة والسّلام، دیگر به مذبح برده نمی‌شوند. اما اگر اینها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه‌ی بسیجی را از دست دادیم چه؟ اگر به جای توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجملات شخصی خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را - که هیچ چیز نمی‌خواهد جز این‌که میدانی باشد که در راه خدا مجاهدت کند - در انزوا انداختیم و آن آدم پرروی افزون‌خواه پرتوقع بی‌صفای بی‌معنویت را مسلط کردیم چه؟ آن وقت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله‌ی بین رحلت نبی اکرم صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌علیه و شهادت جگرگوشه‌اش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلی کوتاهتر ممکن است بشود و زودتر از این حرفها، فضیلتها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم.

پس، عبرت‌گیری از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی و فرزند انقلاب گوشه‌گیر شود. عده‌ای مسائل را اشتباه گرفته‌اند. امروز بحمداللَّه مسؤولین دلسوز و علاقه‌مند و رئیس جمهور انقلابی و مؤمن بر سر کارند، و کشور را می‌خواهند بسازند. اما عده‌ای، سازندگی را با مادیگرایی، اشتباه گرفته‌اند. سازندگی چیزی است، مادیگری چیز دیگری است. سازندگی یعنی کشور آباد شود، و طبقات محروم به نوایی برسند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بصیرت
کلیدواژه(ها) : بصیرت
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
عاشورا پیامها و درسهایی دارد. عاشورا درس می‌دهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس می‌دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس می‌دهد که در میدان نبرد حق و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیت، با هم در یک صف قرار می‌گیرند. درس می‌دهد که جبهه‌ی دشمن با همه‌ی تواناییهای ظاهری، بسیار آسیب‌پذیر است. (همچنان که جبهه‌ی بنی‌امیه، به وسیله کاروان اسیران عاشورا، در کوفه آسیب دید، در شام آسیب دید، در مدینه آسیب دید، و بالأخره هم این ماجرا، به فنای جبهه‌ی سفیانی منتهی شد.) درس می‌دهد که در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی‌بصیرتها فریب می‌خورند. بی‌بصیرتها در جبهه باطل قرار می‌گیرند؛ بدون این‌که خود بدانند. همچنان که در جبهه‌ی ابن‌زیاد، کسانی بودند که از فساق و فجار نبودند، ولی از بی‌بصیرتها بودند.اینها درسهای عاشورا است. البته همین درسها کافی است که یک ملت را، از ذلت به عزت برساند. همین درسها می‌تواند جبهه‌ی کفر و استکبار را شکست دهد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : آراستگی به فضائل اخلاقی
کلیدواژه(ها) : آراستگی به فضائل اخلاقی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و می‌تواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمی‌تواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص می‌تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی می‌تواند دفاع کند. لذا، چندی پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهی از منکر کنند.» الآن هم عرض می‌کنم: نهی از منکر کنید. این، واجب است. این، مسؤولیت شرعی شماست. امروز مسؤولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : آرمانخواهی
کلیدواژه(ها) : آرمانخواهی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا.» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.نظام اسلامی، با ایمانها، با همتهای بلند، با مطرح شدن آرمانها و با اهمیت دادن و زنده نگه‌داشتن شعارها به وجود می‌آید و حفظ می‌شود و پیش می‌رود. شعارها را کم رنگ کردن؛ اصول اسلام و انقلاب را مورد بی‌اعتنایی قرار دادن و همه چیز را با محاسبات مادی مطرح کردن و فهمیدن، جامعه را به آن‌جا خواهد برد که به چنان وضعی برسد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : انزوای سیاسی
کلیدواژه(ها) : انزوای سیاسی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است و وقتی بی‌فضیلتی حاکم است، کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجه به خداست، جایش در زندانها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاههاست. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد، زهد روی کار آمد، صفا و نورانیت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم و مروت و برادری و ایثار و از خودگذشتگی آمد. امام که بر سر کار می‌آید، یعنی این خصلتها می‌آید؛ یعنی این فضیلتها می‌آید؛ یعنی این ارزشها مطرح می‌شود. اگر این ارزشها را نگه داشتید، نظام امامت باقی می‌ماند. آن وقت امثال حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاة والسّلام، دیگر به مذبح برده نمی‌شوند. اما اگر اینها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه‌ی بسیجی را از دست دادیم چه؟ اگر به جای توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجملات شخصی خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را - که هیچ چیز نمی‌خواهد جز این‌که میدانی باشد که در راه خدا مجاهدت کند - در انزوا انداختیم و آن آدم پرروی افزون‌خواه پرتوقع بی‌صفای بی‌معنویت را مسلط کردیم چه؟ آن وقت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله‌ی بین رحلت نبی اکرم صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌علیه و شهادت جگرگوشه‌اش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلی کوتاهتر ممکن است بشود و زودتر از این حرفها، فضیلتها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم.
پس، عبرت‌گیری از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی و فرزند انقلاب گوشه‌گیر شود. عده‌ای مسائل را اشتباه گرفته‌اند. امروز بحمداللَّه مسؤولین دلسوز و علاقه‌مند و رئیس جمهور انقلابی و مؤمن بر سر کارند، و کشور را می‌خواهند بسازند. اما عده‌ای، سازندگی را با مادیگرایی، اشتباه گرفته‌اند. سازندگی چیزی است، مادیگری چیز دیگری است. سازندگی یعنی کشور آباد شود، و طبقات محروم به نوایی برسند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش :ضرورت شناخت و عبرت گرفتن از بیماری جامعه اسلامی بعد از زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله)
کلیدواژه(ها) : عبرتهای عاشورا, جامعه اسلامی
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
ما امروز یک جامعه‌ی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعه‌ی اسلامی [پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات‌اللَّه و سلامه علیه] ، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، در همان شهری که او حکومت می‌کرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟! کوفه یک نقطه‌ی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در بازارهای آن راه می‌رفت؛ تازیانه بر دوش می‌انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناء اللیل و اطراف النهار»(1) از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود. این، همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نه چندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را، با اسارت می‌گرداندند. در ظرف بیست سال چه شد که به آن‌جا رسیدند؟ اگر بیماری‌ای وجود دارد که می‌تواند جامعه‌ای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بوده‌اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است و ما هم باید از آن بترسیم. امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اکرم صلوات اللَّه و سلامه علیه محسوب می‌کرد، سر فخر به آسمان می‌سود. امام، افتخارش به این بود که بتواند احکام پیغمبر را درک، عمل و تبلیغ کند. امام ما کجا، پیغمبر کجا؟! آن جامعه را پیغمبر ساخته بود و بعد از چند سال به آن وضع دچار شد. این جامعه‌ی ما خیلی باید مواظب باشد که به آن بیماری دچار نشود. عبرت، این‌جاست! ما باید آن بیماری را بشناسیم؛ آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم.
1 ) سوره مبارکه طه آیه 130
فَاصبِر عَلىٰ ما يَقولونَ وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وَقَبلَ غُروبِها ۖ وَمِن آناءِ اللَّيلِ فَسَبِّح وَأَطرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرضىٰ
ترجمه :
پس در برابر آنچه می‌گویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی!


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش :فراموشی خدا و دنیا طلبی دو عامل گمراهی جامعه اسلامی
کلیدواژه(ها) : عبرتهای عاشورا, جامعه اسلامی
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، آقازاده‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌نشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را به اسارت گرفتند!
حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» (1)دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.
1 ) سوره مبارکه مريم آیه 59
فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا
ترجمه :
امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته‌ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و بزودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید!


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش :زنده کردن دوباره ارزش‌های معنوی توسط انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : انقلاب اسلامی, معنویت‎گرایی
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
دنیای امروز، دنیای دروغ، دنیای زور، دنیای شهوترانی و دنیای ترجیح ارزشهای مادی بر ارزشهای معنوی است. این دنیاست! مخصوص امروز هم نیست. قرنهاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. پول‌پرستها و سرمایه‌دارها تلاش کرده‌اند که معنویت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، یک نظام و بساط مادی‌ای در دنیا چیده‌اند که در رأسش قدرتی از همه دروغگوتر، فریبکارتر، بی‌اعتناتر به فضایل انسانی و نسبت به انسانها بیرحم‌تر مثل قدرت امریکاست. این می‌آید در رأس و همین‌طور، می‌آیند تا مراتب پایین‌تر. این، وضع دنیاست. انقلاب اسلامی، یعنی زنده کردن دوباره‌ی اسلام؛ زنده کردن «ان اکرمکم عنداللَّه اتقیکم»(1). این انقلاب آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشکند و ترتیب جدیدی درست کند. اگر آن ترتیب مادی جهانی باشد، معلوم است که شهوترانهای فاسد رو سیاه و گمراهی مثل محمدرضا باید در رأس کار باشند و انسان با فضیلت منوری مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتی، جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است و وقتی بی‌فضیلتی حاکم است، کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجه به خداست، جایش در زندانها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاههاست. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد، زهد روی کار آمد، صفا و نورانیت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم و مروت و برادری و ایثار و از خودگذشتگی آمد. امام که بر سر کار می‌آید، یعنی این خصلتها می‌آید؛ یعنی این فضیلتها می‌آید؛ یعنی این ارزشها مطرح می‌شود.
1 ) سوره مبارکه الحجرات آیه 13
يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناكُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ
ترجمه :
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش :بالاتر بودن امر به معروف و نهی از منکر، از جهاد
کلیدواژه(ها) : امر به معروف و نهی از منکر
نوع(ها) : نهج‌البلاغه

متن فیش :
امر به معروف هم مثل نماز، واجب است. در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل‌اللَّه عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجی.»(1) یعنی امر به معروف و نهی از منکر، در مقیاس وسیع و عمومی خود، حتی از جهاد بالاتر است؛ چون پایه‌ی دین را محکم می‌کند. اساس جهاد را امر به معروف و نهی از منکر استوار می‌کند.
1 ) قصار 374 :
وَ فِي كَلَامٍ آخَرَ لَهُ يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ .
ترجمه :
امام عليه السّلام را كلامى ديگر در زمينه همين معناست: از اين مردم كسى است كه به دست و زبان و قلبش به انكار بر مى‏خيزد، چنين انسانى خصلت‏هاى خوب را به كمال رسانده. و كسى است كه به زبان و دل انكار مى‏كند و دست به برنامه‏اى نمى‏برد، چنين انسانى به دو خصلت از خصلت‏هاى خوب چنگ زده، و خصلتى را ضايع نموده. و كسى است كه با دل به انكار بر خاسته نه با دست و زبانش، چنين كسى دو خصلت را كه شريفتر است تباه نموده، و يك خصلت را گرفته. و كسى كه انكار با زبان و قلب و دست را ترك كرده، او مرده‏اى است ميان زندگان. تمام كارهاى نيك و جهاد در راه خدا در جنب امر به معروف و نهى از منكر چيزى نيست جز به مانند انداختن آب دهان در درياى پهناور. امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزديك مى‏كند، و نه از روزى مى‏كاهد. و بهتر از همه اينها سخن عدل است در برابر حاكم ظالم


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : تجملگرایی
کلیدواژه(ها) : تجملگرایی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
دنیای امروز، دنیای دروغ، دنیای زور، دنیای شهوترانی و دنیای ترجیح ارزشهای مادی بر ارزشهای معنوی است. این دنیاست! مخصوص امروز هم نیست. قرنهاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. پول‌پرستها و سرمایه‌دارها تلاش کرده‌اند که معنویت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، یک نظام و بساط مادی‌ای در دنیا چیده‌اند که در رأسش قدرتی از همه دروغگوتر، فریبکارتر، بی‌اعتناتر به فضایل انسانی و نسبت به انسانها بیرحم‌تر مثل قدرت امریکاست. این می‌آید در رأس و همین‌طور، می‌آیند تا مراتب پایین‌تر. این، وضع دنیاست. انقلاب اسلامی، یعنی زنده کردن دوباره‌ی اسلام؛ زنده کردن «ان اکرمکم عندالله اتقیکم». این انقلاب آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشکند و ترتیب جدیدی درست کند. اگر آن ترتیب مادی جهانی باشد، معلوم است که شهوترانهای فاسد رو سیاه و گمراهی مثل محمدرضا باید در رأس کار باشند و انسان با فضیلت منوری مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتی، جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است و وقتی بی‌فضیلتی حاکم است، کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجه به خداست، جایش در زندانها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاههاست. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد، زهد روی کار آمد، صفا و نورانیت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم و مروت و برادری و ایثار و از خودگذشتگی آمد. امام که بر سر کار می‌آید، یعنی این خصلتها می‌آید؛ یعنی این فضیلتها می‌آید؛ یعنی این ارزشها مطرح می‌شود. اگر این ارزشها را نگه داشتید، نظام امامت باقی می‌ماند. آن وقت امثال حسین‌بن‌علی علیه‌الصلاة والسلام، دیگر به مذبح برده نمی‌شوند. اما اگر اینها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه‌ی بسیجی را از دست دادیم چه؟ اگر به جای توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجملات شخصی خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را - که هیچ چیز نمی‌خواهد جز این‌که میدانی باشد که در راه خدا مجاهدت کند - در انزوا انداختیم و آن آدم پرروی افزون‌خواه پرتوقع بی‌صفای بی‌معنویت را مسلط کردیم چه؟ آن وقت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله‌ی بین رحلت نبی اکرم صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه و شهادت جگرگوشه‌اش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلی کوتاهتر ممکن است بشود و زودتر از این حرفها، فضیلتها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم.
پس، عبرت‏گیری از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی و فرزند انقلاب گوشه‏گیر شود. عدّه‏ای مسائل را اشتباه گرفته‏اند. امروز بحمداللَّه مسؤولین دلسوز و علاقه‏مند و رئیس‏جمهور انقلابی و مؤمن بر سرِ کارند، و کشور را می‏خواهند بسازند. اما عدّه‏ای، سازندگی را با مادّیگرایی، اشتباه گرفته‏اند. سازندگی چیزی است، مادّیگری چیز دیگری است. سازندگی یعنی کشور آباد شود، و طبقات محروم به نوایی برسند.
سالهای سال، این کشور را ویران کرده‏اند. بعد از انقلاب هم، به وسیله مهاجمین خارجی، هشت سال، همان کار را ادامه دادند. این کشور، باید ساخته شود. این سازندگی، تلاش لازم دارد. از پایان جنگ تاامروز، هنوز سه سال و اندی می‏گذرد.زمان زیادی از پایان جنگ تا امروز نگذشته است. یک بمب در یک‏جا بیفتد، یک لحظه ویرانگری است؛ اما ساختن همان ویرانه، چقدر طول می‏کشد؟! فرض کنید ساختمانی، خانه‏ای، عمارت دو، سه طبقه‏ای، دریک لحظه منفجر می‏شود؛ اما دریک لحظه، ساخته نمی‏شود. یک کشور را هشت سال ویران کردند. مگر شوخی است!؟ قبل از این، خاندان منحوس پهلوی - که لعنت خدا برآنها و برکارگزاران و دستیارانشان، و لعنت خدا بر خانواده قاجار و دستیارانشان‏باد - این مملکت را ویران کردند. بعد که انقلاب شد تا آن را بسازد، مگر دشمنان توانستند تحمّل کنند!؟ امروز اسناد همکاری امریکا با عراق در جنگ تحمیلی علیه ما، در حال روشدن است. ما آن روز می‏گفتیم؛ ما آن روز قاطعانه می‏گفتیم که شرق و غرب از عراق حمایت می‏کنند. اما یک عدّه کوته فکرهای داخلی، انکار می‏کردند و می‏گفتند به چه دلیل؟ بفرمایید؛ این هم دلیل! امروز اسناد خود امریکاییها را امریکاییها رو می‏کنند و معلوم می‏شود که دراین چند سال، چه کمکهای عظیمی به عراق کردند. شرق و غرب با یکدیگر همدست شدند؛ این جنگ را به‏راه انداختند و مملکت را ویران کردند. بعد از سالها ویرانگریِ حکّام فاسد پهلوی و قاجار وبعد از چند سال ویرانگریِ جنگ، اکنون دولت جمهوری اسلامی، به کمک مردم و کارگزاران و متخصّصین و کاردانهایش، می‏خواهد این کشور را بسازد. این، کارِ یک روز و دو روز نیست؛ کار یک سال و دو سال هم نیست. این همه مراکز مادیّ از بین‏رفته،این همه امکان اشتغال نابود شده...! اینها چیزی نیست که ظرف مدت کوتاهی برگردد. این را می‏گویند «سازندگی». این، یک مجاهدت است، یک جهاد فی سبیل‏اللَّه است. هر کس که در این مجاهدت شرکت کند، جهاد کرده است. کسی که در راه اداره و حفظ جامعه اسلامی - که یک واجب بزرگ است - گامی برداشته، خیلی با ارزش است. اما آن طرف قضیه، مادّیگری است، مادّه‏پرستی است، دنیاطلبی است. آن، یک حرفِ دیگر است.
سازندگی، کاری بود که علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام داشت؛ که حتی شاید در دوران خلافت هم - که حالا من این را تردید دارم. اما تا قبل از خلافت، قطعی است - با دست خود نخلستان آباد می‌کرد؛ زمین احیا می‌کرد؛ درخت می‌کاشت؛ چاه می‌کند و آبیاری می‌کرد. این، سازندگی است! دنیاطلبی و مادی‌طلبی، کاری است که عبیدالله زیاد و یزید می‌کردند. آنها چه وقت چیزی را به وجود می‌آوردند و می‌ساختند؟! آنها فانی می‌کردند؛ آنها می‌خوردند؛ آنها تجملات را زیاد می‌کردند. این دو را با هم اشتباه نباید کرد. امروز عده‌ای به اسم سازندگی خودشان را غرق در پول و دنیا و ماده‌پرستی می‌کنند. این سازندگی است؟! آنچه که جامعه‌ی ما را فاسد می‌کند، غرق شدن در شهوات است؛ از دست دادن روح تقوا و فداکاری است؛ یعنی همان روحیه‌ای که در بسیجیهاست. بسیجی باید در وسط میدان باشد تا فضیلتهای اصلی انقلاب زنده بماند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : شبیخون فرهنگی
کلیدواژه(ها) : شبیخون فرهنگی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعی می‌کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما می‌کند. چه کسی می‌تواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و می‌تواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمی‌تواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص می‌تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی می‌تواند دفاع کند.لذا، چندی پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهی از منکر کنند.» الآن هم عرض می‌کنم: نهی از منکر کنید. این، واجب است.این، مسؤولیت شرعی شماست. امروز مسؤولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : تهاجم فرهنگی
کلیدواژه(ها) : تهاجم فرهنگی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعی می‌کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما می‌کند. چه کسی می‌تواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و می‌تواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمی‌تواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص می‌تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی می‌تواند دفاع کند.لذا، چندی پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهی از منکر کنند.» الآن هم عرض می‌کنم: نهی از منکر کنید. این، واجب است.این، مسؤولیت شرعی شماست. امروز مسؤولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امر به معروف و نهی از منکر
کلیدواژه(ها) : امر به معروف و نهی از منکر
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
ما امروز یک جامعه‏ی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعه‏ی اسلامی، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری که او حکومت می‏کرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟! کوفه یک نقطه‏ی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیر المؤمنین علیه‏السّلام در بازارهای آن راه می‏رفت؛ تازیانه بر دوش می‏انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر می‏کرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناء اللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود. این، همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نه‏جندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیر المؤمنین علیه‏السّلام را، با اسارت می‏گرداندند. در ظرف بیست سال چه شد که به آنجا رسیدند؟ اگر بیماری‏ای وجود دارد که می‏تواند جامعه‏ای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین علیهماالسّلام بوده‏اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است و ما هم باید از آن بترسیم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امر به معروف و نهی از منکر
کلیدواژه(ها) : امر به معروف و نهی از منکر
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط فرهنگ فساد و فحشا سعی می‌کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک "تهاجم فرهنگی" بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما می‌کند. چه کسی می‌تواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و می‌تواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمی‌تواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص می‌تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی می‌تواند دفاع کند. لذا، چندی پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهی از منکر کنند.» الآن هم عرض می‌کنم: نهی از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعی شماست. امروز مسئولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست.
به من نامه می‌نویسند؛ بعضی هم تلفن می‌کنند و می‌گویند: «ما نهی از منکر می‌کنیم. اما مأمورین رسمی، طرف ما را نمی‌گیرند. طرف مقابل را می‌گیرند!» من عرض‌ می‌کنم که مأمورین رسمی چه مأمورین انتظامی و چه مأمورین قضائی حق ندارند از مجرم دفاع کنند. باید از آمر و ناهی شرعی دفاع کنند. همه‌ی دستگاه حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهی از منکر دفاع کند. این، وظیفه است. اگر کسی نماز بخواند و کس دیگری به نمازگزار حمله کند، دستگاه‌های ما از کدامیک باید دفاع کنند؟ از نمازگزار یا از آن کسی که سجاده را از زیر پای نمازگزار می‌کشد؟ امر به معروف و نهی از منکر نیز همین‌طور است. امر به معروف هم مثل نماز، واجب است. در نهج البلاغه می‌فرماید: «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجی.» یعنی امر به معروف و نهی از منکر، در مقیاس وسیع و عمومی خود، حتی از جهاد بالاتر است؛ چون پایه‌ی دین را محکم می‌کند. اساس جهاد را امر به معروف و نهی از منکر استوار می‌کند. مگر مأمورین و مسئولین ما می‌توانند آمر به معروف و ناهی از منکر را با دیگران مساوی قرار دهند؛ چه رسد به اینکه نقطه‌ی مقابل او را تأیید کنند!؟ البته جوان حزب‌اللهی هم باید باهوش باشد. باید چشمهایش را باز کند و نگذارد کسی در صفوف او رخنه کند و به نام امر به معروف و نهی از منکر، فسادی ایجاد نماید که چهره‌ی حزب اللّه را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده‌ی خودتان است. من یقین دارم و تجربه‌های این چند سال هم نشان داده تا نیروهای مؤمن و حزب‌اللهی برای انجام کاری به میدان می‌آیند، یک عده عناصر بدلی و دروغین، با نام این‌ها در گوشه‌ای فسادی ایجاد می‌کنند تا ذهن مسئولین را نسبت به نیروهای مؤمن و حزب‌اللهی و مردمی چرکین کنند. مواظب باشید. مسأله‌ی امر به معروف و نهی از منکر، مثل مسأله‌ی نماز است. یاد گرفتنی است. باید بروید یاد بگیرید. مسئله دارد که کجا و چگونه باید امر به معروف و نهی از منکر کرد؟ البته من عرض می‌کنم قبلًا هم گفته‌ام در جامعه‌ی اسلامی، تکلیف عامه‌ی مردم، امر به معروف و نهی از منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسئولین است. آن‌ها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهی از منکر زبانی، مهم‌تر است. عاملی که جامعه را اصلاح می‌کند، همین نهی از منکر زبانی است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلاف‌کار، به آن آدمی که اشاعه‌ی فحشا می‌کند، به آن آدمی که می‌خواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده نفر، صد نفر، هزار نفر! افکار عمومی روی وجود و ذهن او باید سنگینی کند. این، شکننده‌ترین چیزهاست. همین نیروهای مؤمن و بسیجی و حزب‌اللهی؛ یعنی همین عامه‌ی مردم مؤمن؛ یعنی همین اکثریت عظیم کشور عزیز ما؛ همینهایی که جنگ را اداره کردند؛ همینهایی که از اول انقلاب تا به حال با همه‌ی حوادث مقابله کردند، در این مورد مهم‌ترین نقش را می‌توانند داشته باشند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : دشتی، علی
کلیدواژه(ها) : دشتی، علی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
سیاستی در ایران می خواهد حکومت کند. پشتش انگلیس است پشتش فراماسونری است، پشتش کمپانیها هستند. جلویش رضاخان است. این یک علم و دستک و دنبک فرهنگی می خواهد. او کیست؟ او علی دشتی است. او محمد حجازی است. همیشه این کارها در کشور ما شده است؛ الان هم دارد می شود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش :
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
من می بینم آقایی {محمود دولت آبادی} برداشته قصه نوشته و در کتاب {کلیدر} خود روستاهای خراسان را طور دیگری توصیف کرده است. من خودم خراسانیم و روستاهای خراسان را می شناسم. او این کتابهای امیل زولای فرانسوی را خوانده ...آن را نسبت به روستاهای اطراف سبزوار تقلید می کند... شما کدام روستا را سراغ دارید که در ان فاحشه خانه هست و مسجد نیست؟...مردم آن به همه چیز توجه دارند اما به نماز و روضه امام حسین و شبیه خوانی توجه ندارند! شما چنین روستایی سراغ دارید آن هم سی سال پیش؟ این دروغ نیست؟

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش :عاشورا؛ صحنه عبرت
کلیدواژه(ها) : عبرتهای عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, درسهای عاشورا, عبرتهای عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, درسهای عاشورا, تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
غیر از درس، عاشورا یک صحنه‌‌‌ی عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد. یعنی چه، عبرت بگیرد؟ یعنی خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتی است؛ چه چیزی او را تهدید می‌‌‌کند؛ چه چیزی برای او لازم است؟ این را می‌‌‌گویند «عبرت». شما اگر از جاده‌‌‌ای عبور کردید و اتومبیلی را دیدید که واژگون شده یا تصادف کرده و آسیب دیده؛ مچاله شده و سرنشینانش نابود شده‌‌‌اند، می‌‌‌ایستید و نگاه می‌‌‌کنید، برای اینکه عبرت بگیرید. معلوم شود که چطور سرعتی، چطور حرکتی و چگونه رانندگی‌‌‌ای، به این وضعیت منتهی می‌‌‌شود. این هم نوع دیگری از درس است؛ اما درس از راه عبرت‌‌‌گیری است. این را قدری بررسی کنیم. اولین عبرتی که در قضیه‌‌‌ی عاشورا ما را به خود متوجه می‌‌‌کند، این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات الله و سلامه علیه، جامعه‌‌‌ی اسلامی به آن حدی رسید که کسی مثل امام حسین علیه‌‌‌السّلام، ناچار شد برای نجات جامعه‌‌‌ی اسلامی، چنین فداکاری‌‌‌ای بکند؟ این فداکاری حسین بن علی علیه‌‌‌السّلام، یک‌‌‌وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یک‌‌‌وقت در قلب کشورها و ملتهای مخالف و معاند با اسلام است؛ این یک حرفی است. اما حسین بن علی علیه‌‌‌السّلام، در مرکز اسلام، در مدینه و مکه مرکز وحی نبوی وضعیتی دید که هرچه نگاه کرد چاره‌‌‌ای جز فداکاری نداشت؛ آن هم چنین فداکاری خونین باعظمتی! مگر چه وضعی بود که حسین بن علی علیه‌‌‌السّلام، احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده خواهد ماند، و الّا از دست رفته است؟! عبرت اینجاست. روزگاری رهبر و پیغمبر جامعه‌‌‌ی اسلامی، از همان مکه و مدینه پرچمها را می‌‌‌بست، به دست مسلمانها می‌‌‌داد و آن‌‌‌ها تا اقصی نقاط جزیزة العرب و تا مرزهای شام می‌‌‌رفتند؛ امپراتوری روم را تهدید می‌‌‌کردند؛ آن‌‌‌ها از مقابلشان می‌‌‌گریختند و و لشکریان اسلام پیروزمندانه برمی‌‌‌گشتند؛ که در این خصوص می‌‌‌توان به ماجرای «تبوک» اشاره کرد. روزگاری در مسجد و معبر جامعه‌‌‌ی اسلامی، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نفس، آیات خدا را بر مردم می‌‌‌خواند و مردم را موعظه می‌‌‌کرد و آن‌‌‌ها را در جاده‌‌‌ی هدایت با سرعت پیش می‌‌‌برد. ولی چه شد که همین جامعه، همین کشور و همین شهرها، کارشان به جایی رسد و آن‌‌‌قدر از اسلام دور شدند که کسی مثل یزید بر آن‌‌‌ها حکومت می‌‌‌کرد؟! وضعی پیش آمد که کسی مثل حسین بن علی علیه‌‌‌السّلام، دید که چاره‌‌‌ای جز این فداکاری عظیم ندارد! این فداکاری، در تاریخ بی‌‌‌نظیر است. چه شد که به چنین مرحله‌‌‌ای رسیدند؟ این، آن عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار دهیم. ما امروز یک جامعه‌‌‌ی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعه‌‌‌ی اسلامی، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری که او حکومت می‌‌‌کرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟! کوفه یک نقطه‌‌‌ی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیر المؤمنین علیه‌‌‌السّلام در بازارهای آن راه می‌‌‌رفت؛ تازیانه بر دوش می‌‌‌انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر می‌‌‌کرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناء اللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود. این، همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نه‌‌‌چندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیر المؤمنین علیه‌‌‌السّلام را، با اسارت می‌‌‌گرداندند. در ظرف بیست سال چه شد که به آنجا رسیدند؟ اگر بیماری‌‌‌ای وجود دارد که می‌‌‌تواند جامعه‌‌‌ای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین علیهماالسّلام بوده‌‌‌اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است و ما هم باید از آن بترسیم. امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه محسوب می‌‌‌کرد، سر فخر به آسمان می‌‌‌سود. امام، افتخارش به این بود که بتواند احکام پیغمبر را درک، عمل و تبلیغ کند. امام ما کجا، پیغمبر کجا؟! آن جامعه را پیغمبر ساخته بود و بعد از چند سال به آن وضع دچار شد. این جامعه‌‌‌ی ما خیلی باید مواظب باشد که به آن بیماری دچار نشود. عبرت، اینجاست! ما باید آن بیماری را بشناسیم؛ آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم. به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌‌‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین بن علی علیه‌‌‌السّلام، آقازاده‌‌‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌‌‌ی مسلمین، پسر علی بن ابی طالب علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌‌‌نشست، سر بریده‌‌‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدم‌‌‌هایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیر المؤمنین علیه‌‌‌السّلام را به اسارت گرفتند!

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : جامعه اسلامی
کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
مسأله‌ی امر به معروف و نهی از منكر، مثل مسأله‌ی نماز است. یاد گرفتنی است. باید بروید یاد بگیرید. مسئله دارد كه كجا و چگونه باید امر به معروف و نهی از منكر كرد؟ البته من عرض می‌كنم قبلًا هم گفته‌ام در جامعه‌ی اسلامی‌، تكلیف عامه‌ی مردم، امر به معروف و نهی از منكر با لسان است؛ با زبان. اگر كار به برخورد بكشد، آن دیگر تكلیف مسئولین است. آن‌ها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهی از منكر زبانی، مهم‌تر است. عاملی كه جامعه‌ را اصلاح می‌كند، همین نهی از منكر زبانی است. به آن آدم بدكار، به آن آدم خلاف‌كار، به آن آدمی كه اشاعه‌ی فحشا می‌كند، به آن آدمی كه می‌خواهد قبح گناه را از جامعه‌ ببرد، مردم باید بگویند. ده نفر، صد نفر، هزار نفر! افكار عمومی روی وجود و ذهن او باید سنگینی كند. این، شكننده‌ترین چیزهاست. همین نیروهای مؤمن و بسیجی و حزب‌اللهی؛ یعنی همین عامه‌ی مردم مؤمن؛ یعنی همین اكثریت عظیم كشور عزیز ما؛ همینهایی كه جنگ را اداره كردند؛ همینهایی كه از اول انقلاب تا به حال با همه‌ی حوادث مقابله كردند، در این مورد مهم‌ترین نقش را می‌توانند داشته باشند. همین نیروهای مردمی، كه اگر نبودند این بسیج اگر نبود، این نیروی عظیم حزب الله اگر نبود در جنگ هم شكست می‌خوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم در این چند سال شكست می‌خوردیم و آسیب‌پذیر بودیم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : جامعه اسلامی
کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
اولین عبرتی كه در قضیه‌ی عاشورا ما را به خود متوجه می‌كند، این است كه ببینیم چه شد كه پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات الله و سلامه علیه، جامعه‌ی اسلامی‌ به آن حدی رسید كه كسی مثل امام حسین علیه‌السّلام، ناچار شد برای نجات جامعه‌ی اسلامی، چنین فداكاری‌ای بكند؟ این فداكاری حسین بن علی علیه‌السّلام، یك‌وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یك‌وقت در قلب كشورها و ملتهای مخالف و معاند با اسلام است؛ این یك حرفی است. اما حسین بن علی علیه‌السّلام، در مركز اسلام، در مدینه و مكه مركز وحی نبوی وضعیتی دید كه هرچه نگاه كرد چاره‌ای جز فداكاری نداشت؛ آن هم چنین فداكاری خونین باعظمتی! مگر چه وضعی بود كه حسین بن علی علیه‌السّلام، احساس كرد كه اسلام فقط با فداكاری او زنده خواهد ماند، و الّا از دست رفته است؟! عبرت اینجاست. روزگاری رهبر و پیغمبر جامعه‌ی اسلامی، از همان مكه و مدینه پرچمها را می‌بست، به دست مسلمانها می‌داد و آن‌ها تا اقصی نقاط جزیزة العرب و تا مرزهای شام می‌رفتند؛ امپراتوری روم را تهدید می‌كردند؛ آن‌ها از مقابلشان می‌گریختند و و لشكریان اسلام پیروزمندانه برمی‌گشتند؛ كه در این خصوص می‌توان به ماجرای «تبوك» اشاره كرد. روزگاری در مسجد و معبر جامعه‌ی اسلامی، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نفس، آیات خدا را بر مردم می‌خواند و مردم را موعظه می‌كرد و آن‌ها را در جاده‌ی هدایت با سرعت پیش می‌برد. ولی چه شد كه همین جامعه‌، همین كشور و همین شهرها، كارشان به جایی رسد و آن‌قدر از اسلام دور شدند كه كسی مثل یزید بر آن‌ها حكومت می‌كرد؟! وضعی پیش آمد كه كسی مثل حسین بن علی علیه‌السّلام، دید كه چاره‌ای جز این فداكاری عظیم ندارد! این فداكاری، در تاریخ بی‌نظیر است. چه شد كه به چنین مرحله‌ای رسیدند؟ این، آن عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار دهیم.
ما امروز یك جامعه‌ی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعه‌ی اسلامی، چه آفتی پیدا كرد كه كارش به یزید رسید؟ چه شد كه بیست سال بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری كه او حكومت می‌كرد، سرهای پسرانش را بر نیزه كردند و در آن شهر گرداندند؟! كوفه یك نقطه‌ی بیگانه از دین نبود! كوفه همان جایی بود كه امیر المؤمنین علیه‌السّلام در بازارهای آن راه می‌رفت؛ تازیانه بر دوش می‌انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منكر می‌كرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناء اللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشكیلات بلند بود. این، همان شهر بود كه پس از گذشت سالهایی نه‌جندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیر المؤمنین علیه‌السّلام را، با اسارت می‌گرداندند. در ظرف بیست سال چه شد كه به آنجا رسیدند؟ اگر بیماری‌ای وجود دارد كه می‌تواند جامعه‌ای را كه در رأسش كسانی مثل پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین علیهماالسّلام بوده‌اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناكی است و ما هم باید از آن بترسیم. امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اكرم صلوات الله و سلامه علیه محسوب می‌كرد، سر فخر به آسمان می‌سود. امام، افتخارش به این بود كه بتواند احكام پیغمبر را درك، عمل و تبلیغ كند. امام ما كجا، پیغمبر كجا؟! آن جامعه را پیغمبر ساخته بود و بعد از چند سال به آن وضع دچار شد. این جامعه‌ی ما خیلی باید مواظب باشد كه به آن بیماری دچار نشود. عبرت، اینجاست! ما باید آن بیماری را بشناسیم؛ آن را یك خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب كنیم.
به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد كه حسین بن علی علیه‌السّلام، آقازاده‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی بن ابی طالب علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری كه پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌نشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تكان نخورد! از همان شهر آدم‌هایی به كربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیر المؤمنین علیه‌السّلام را به اسارت گرفتند!
حرف در این زمینه، زیاد است. من یك آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌كنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می‌كند. آن آیه این است كه می‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا .» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یكی دور شدن از ذكر خدا كه مظهر آن نماز است. فراموش كردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا كردن و توجه و ذكر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توكل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی كنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یك جمله: دنیاطلبی. به فكر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. این‌ها را اصل دانستن و آرمان‌ها را فراموش كردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممكن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمان‌خواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هركس به فكر این باشد كه كلاهش را از معركه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ اینكه «دیگری جمع كرده است، ما هم برویم جمع كنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است كه به این درد دچار خواهیم شد.
نظام اسلامی، با ایمانها، با همتهای بلند، با مطرح شدن آرمان‌ها و با اهمیت دادن و زنده نگه داشتن شعارها به وجود می‌آید و حفظ می‌شود و پیش می‌رود. شعارها را كم رنگ كردن؛ اصول اسلام و انقلاب را مورد بی‌اعتنایی قرار دادن و همه چیز را با محاسبات مادی مطرح كردن و فهمیدن، جامعه را به آنجا خواهد برد كه به چنان وضعی برسد.
آن‌ها به آن وضع دچار شدند. روزگاری برای مسلمین، پیشرفت اسلام مطرح بود؛ رضای خدا مطرح بود؛ تعلیم دین و معارف اسلامی مطرح بود؛ آشنایی با قرآن و معارف قرآن مطرح بود؛ دستگاه حكومت، دستگاه اداره‌ی كشور، دستگاه زهد و تقوا و بی‌اعتنایی به زخارف دنیا و شهوات شخصی بود و نتیجه‌اش آن حركت عظیمی شد كه مردم به سمت خدا كردند. در چنان وضعیتی، شخصیتی مثل علی بن ابی طالب علیه‌السلام، خلیفه شد. كسی مثل حسین بن علی علیه‌السلام شخصیت برجسته شد. معیارها در این‌ها، بیش از همه هست. وقتی معیار خدا باشد، تقوا باشد، بی‌اعتنایی به دنیا باشد، مجاهدت در راه خدا باشد؛ آدم‌هایی كه این معیارها را دارند، در صحنه‌ی عمل می‌آیند و سر رشته‌ی كارها را به دست می‌گیرند و جامعه، جامعه اسلامی می‌شود. اما وقتی‌كه معیارهای خدایی عوض شود، هركس كه دنیاطلب‌تر است، هركس كه شهوترانتر است، هركس كه برای به دست آوردن منافع شخصی زرنگتر است، هركس كه با صدق و راستی بیگانه‌تر است، بر سر كار می‌آید. آن وقت نتیجه این می‌شود كه امثال عمر بن سعد و شمر و عبید الله بن زیاد به ریاست می‌رسند و كسی مثل حسین بن علی علیه‌السلام، به مذبح می‌رود، و در كربلا به شهادت می‌رسد! این، یك حساب دودوتاچهارتاست. باید كسانی كه دلسوزند، نگذارند معیارهای الهی در جامعه عوض شود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است كه انسان باتقوایی مثل حسین بن علی علیه‌السلام، باید خونش ریخته شود. اگر زرنگی و دست و پا داری در كار دنیا و پشت‌هم‌اندازی و دروغ‌گویی و بی‌اعتنایی به ارزشهای اسلامی ملاك قرار گرفت، معلوم است كه كسی مثل یزید باید در راس كار قرار گیرد و كسی مثل عبید الله، شخص اول كشور عراق شود. همه‌ی كار اسلام این بود كه این معیارهای باطل را عوض كند. همه‌ی كار انقلاب ما هم این بود كه در مقابل معیارهای باطل و غلط مادی جهانی بایستد و آن‌ها را عوض كند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : تهاجم فرهنگی, فساد, فحشا, نقشه دشمن
کلیدواژه(ها) : تهاجم فرهنگی, فساد, فحشا, نقشه دشمن
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعی می‌كند جوانهای ما را از ما بگیرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : تقوا, حادثه عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام), تحلیل حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : تقوا, حادثه عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام), تحلیل حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است که انسان با تقوایی مثل حسین بن علی علیه‌السلام، باید خونش ریخته شود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : سازندگی کشور, آبادانی کشور
کلیدواژه(ها) : سازندگی کشور, آبادانی کشور
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
«سازندگی» یك مجاهدت است، یك جهاد فی سبیل‌الله.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اكرم صلوات الله و سلامه علیه محسوب می‌كرد، سر فخر به آسمان می‌شود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : آرمانخواهی, حفظ نظام اسلامی, نظام اسلامی
کلیدواژه(ها) : آرمانخواهی, حفظ نظام اسلامی, نظام اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
نظام اسلامى، ايمانها، با همتهاى بلند، مطرح شدن آرمانها و با اهميت دادن و زنده نگه‌داشتن شعارها به وجود مى‌آيد حفظ مى‌شود و پيش مى‌رود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : نظام اسلامی, ایمان
کلیدواژه(ها) : نظام اسلامی, ایمان
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
قدرت نظام‌اسلامى - كه امريكا و شوروى سابق و بقيه‌ى قدرتهاى ريز و درشت عالم تا امروز نتوانسته‌اند و نخواهند توانست با آن مقابله كنند - قدرت ايمان نيروهاى حزب‌الله است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امر به معروف و نهی از منکر, جهاد
کلیدواژه(ها) : امر به معروف و نهی از منکر, جهاد
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اساس جهاد را امر به معروف و نهى از منكر استوار مى‌كند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا, درسهای عاشورا, عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا, درسهای عاشورا, عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عاشورا درس مى‌دهد که براى حفظ دین، باید فداکارى کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
کلیدواژه(ها) : جوان مؤمن انقلابی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
دشمن از راه اشاعه‌ى فرهنگ غلط فرهنگ فساد و فحشا سعى مى‌کند جوانهاى ما را از ما بگیرد. کارى که دشمن از لحاظ فرهنگى مى‌کند، یک; تهاجم فرهنگى; بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگى» یک «غارت فرهنگى» و یک «قتل عام فرهنگى» است. امروز دشمن این کار را با ما مى‌کند. چه کسى مى‌تواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنى که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصى نبسته و مى‌تواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسى که خودش آلوده و گرفتار است که نمى‌تواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص مى‌تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهاى اسلامى مى‌تواند دفاع کند. لذا، چندى پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهى از منکر کنند.» الآن هم عرض مى‌کنم: نهى از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعى شماست. امروز مسئولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
کلیدواژه(ها) : جوان مؤمن انقلابی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
جوان حزب‌اللّهى هم باید باهوش باشد. باید چشمهایش رابازکند و نگذارد کسى در صفوف او رخنه کند و به‌نام امربه معروف ونهى‌ازمنکر، فسادى ایجاد نماید که چهره حزب‌اللَّه را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده خودتان است. من یقین دارم - و تجربه‌هاى این چندسال هم نشان داده - تا نیروهاى مؤمن وحزب‌الّلهى براى انجامِ کارى به میدان مى‌آیند، یک عدّه عناصر بدلى و دروغین، با نام اینها در گوشه‌اى فسادى ایجاد مى‌کنند تا ذهن مسؤولین را نسبت به نیروهاى مؤمن و حزب‌الّلهى و مردمى چرکین کنند. مواظب باشید. مسأله امر به معروف و نهى‌ازمنکر، مثل مسأله نمازاست. یادگرفتنى است. باید بروید یاد بگیرید. مسأله دارد که کجا و چگونه باید امر به معروف ونهى‌از منکر کرد؟ البته من عرض مى‌کنم - قبلاً هم گفته‌ام - در جامعه‌اسلامى، تکلیف عامه مردم، امربه معروف ونهى‌از منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسؤولین است. آنها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهى از منکر زبانى، مهمتر است. عاملى که جامعه رااصلاح مى‌کند، همین نهى از منکر زبانى است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمى که اشاعه فحشا مى‌کند، به آن آدمى که مى‌خواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده‌نفر، صدنفر، هزارنفر! افکارعمومى روى وجود و ذهن او باید سنگینى کند. این، شکننده‌ترین چیزهاست. همین نیروهاى مؤمن و بسیجى و حزب‌الّلهى؛ یعنى همین عامه مردم مؤمن؛ یعنى همین اکثریّت عظیم کشور عزیز ما؛ همینهایى که جنگ را اداره کردند؛ همینهایى که از اوّل انقلاب تا به حال با همه حوادث مقابله کردند، در این مورد مهمترین نقش را مى‌توانند داشته باشند. همین نیروهاى مردمى، که اگر نبودند - این بسیج اگر نبود، این نیروى عظیم حزب اللَّه اگر نبود - در جنگ هم شکست مى‌خوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم دراین چندسال شکست مى‌خوردیم و آسیب‌پذیر بودیم. کارخانه ما را مى‌خواستند به تعطیلى بکشانند؛ نیروى حزب‌الّلهى از داخل کارخانه مى‌زد به سینه‌شان. مزرعه ما را در اوایل انقلاب مى‌خواستند آتش بزنند؛ نیروى حزب‌الّلهى از همان وسط بیابانها و روستاها و مزارع، مى‌زد توى دهانشان. خیابانها را مى‌خواستند به اغتشاش بکشند؛ نیروى حزب‌الّلهى مى‌آمد سینه سپرمى‌کرد و در مقابلشان مى‌ایستاد. جنگ هم که معلوم است! این، آن نیروى اصلى کشوراست. نظام اسلامى متّکى به این نیروست. اگر مردم؛ یعنى همین نیروهاى‌مؤمن و حزب‌اللّهى، با نظام باشند، با دولت باشند - که هستند بحمداللَّه - اگراین نیروى عظیم و این نیروى بزرگ شکست ناپذیر مردمى در کنار مسؤولین و پشت سر مسؤولین باشد - که بحمداللَّه هست هیچ قدرتى نمى‌تواند با جمهورى‌اسلامى مقابله کند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : اصول انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : اصول انقلاب اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
نظام اسلامی، با ایمانها، با همّتهای بلند، با مطرح شدن آرمانها و با اهمیت دادن و زنده نگه‌داشتنِ شعارها به وجود می‌آید و حفظ میشود و پیش میرود. شعارها را کم‌رنگ کردن؛ اصول اسلام و انقلاب را مورد بی‌اعتنایی قراردادن و همه‌چیز را با محاسبات مادّی مطرح کردن و فهمیدن، جامعه را به آن‌جا خواهد برد که به چنان وضعی برسد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
دنیای امروز، دنیای دروغ، دنیای زور، دنیای شهوترانی و دنیای ترجیح ارزشهای مادّی بر ارزشهای معنوی است. این دنیا است! مخصوص امروز هم نیست. قرنها است که معنویّت در دنیا روبه افول و ضعف بوده است. پول‌پرستها و سرمایه‌دارها تلاش کرده‌اند که معنویّت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، یک نظام و بساط مادّی‌ای در دنیا چیده‌اند که در رأسش قدرتی از همه دروغگوتر، فریبکارتر، بی‌اعتناتر به فضایل انسانی و نسبت به انسانها بی‌رحم‌تر مثل قدرت آمریکا است. این می‌آید در رأس و همین‌طور، می‌آیند تا مراتبِ پایین‌تر. این، وضع دنیا است. انقلاب اسلامی، یعنی زنده کردن دوباره‌ی اسلام؛ زنده کردن «إِنّ أَکرمکم عندالله أَتقیٰکم». این انقلاب آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشکند و ترتیب جدیدی درست کند. اگر آن ترتیبِ مادّىِ جهانی باشد، معلوم است که شهوترانهاىِ فاسدِ روسیاه و گمراهی مثل محمّدرضا باید در رأس کار باشند و انسانِ بافضیلتِ منوّری مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتی، جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است و وقتی بی‌فضیلتی حاکم است، کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجّه به خدا است، جایش در زندانها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاهها است. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد، زهد روی کار آمد، صفا و نورانیّت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم و مروّت و برادری و ایثار و ازخودگذشتگی آمد. امام که بر سرِ کار می‌آید، یعنی این خصلتها می‌آید؛ یعنی این فضیلتها می‌آید؛ یعنی این ارزشها مطرح میشود. اگر این ارزشها را نگه داشتید، نظام امامت باقی میماند. آن‌وقت امثال حسین‌بن‌علی (علیه‌الصّلاة‌والسّلام)، دیگر به مذبح برده نمیشوند. اما اگر اینها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه‌ی بسیجی را از دست دادیم چه؟ اگر به جای توجّه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجمّلات شخصی خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را -که هیچ چیز نمیخواهد جز این‌که میدانی باشد که در راه خدا مجاهدت کند- در انزوا انداختیم و آن آدم پرروىِ افزون‌خواهِ پرتوقّعِ بی‌صفاىِ بی‌معنویّت را مسلّط کردیم چه؟ آن‌وقت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله‌ی بین رحلت نبىّ اکرم (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) و شهادت جگرگوشه‌اش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلی کوتاه‌تر ممکن است بشود و زودتر از این حرفها، فضیلتها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم.
 پس، عبرت‌گیری از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی و فرزند انقلاب گوشه‌گیر شود. عدّه‌ای مسائل را اشتباه گرفته‌اند. امروز بحمدالله مسئولین دلسوز و علاقه‌مند و رئیس‌جمهور انقلابی و مؤمن بر سرِ کارند، و کشور را میخواهند بسازند. اما عدّه‌ای، سازندگی را با مادّیگرایی، اشتباه گرفته‌اند. سازندگی چیزی است، مادّیگری چیز دیگری است. سازندگی یعنی کشور آباد شود، و طبقات محروم به نوایی برسند.
 سالهای سال، این کشور را ویران کرده‌اند. بعد از انقلاب هم، به‌وسیله‌ی مهاجمین خارجی، هشت سال، همان کار را ادامه دادند. این کشور، باید ساخته شود. این سازندگی، تلاش لازم دارد. از پایان جنگ تا امروز، هنوز سه سال و اندی میگذرد. زمان زیادی از پایان جنگ تا امروز نگذشته است. یک بمب در یک‌جا بیفتد، یک لحظه ویرانگری است؛ اما ساختن همان ویرانه، چقدر طول میکشد!؟ فرض کنید ساختمانی، خانه‌ای، عمارت دو سه طبقه‌ای، در یک لحظه منفجر میشود؛ اما در یک لحظه، ساخته نمیشود. یک کشور را هشت سال ویران کردند. مگر شوخی است!؟ قبل از این، خاندان منحوس پهلوی -که لعنت خدا بر آنها و بر کارگزاران و دستیارانشان، و لعنت خدا بر خانواده‌ی قاجار و دستیارانشان باد- این مملکت را ویران کردند. بعد که انقلاب شد تا آن را بسازد، مگر دشمنان توانستند تحمّل کنند!؟ امروز اسناد همکاری آمریکا با عراق در جنگ تحمیلی علیه ما، در حال روشدن است. ما آن روز میگفتیم؛ ما آن روز قاطعانه میگفتیم که شرق و غرب از عراق حمایت میکنند. اما یک عدّه کوته‌فکرهای داخلی، انکار میکردند و میگفتند به چه دلیل؟ بفرمایید؛ این هم دلیل! امروز اسناد خود آمریکاییها را آمریکاییها رو میکنند و معلوم میشود که در این چند سال، چه کمکهای عظیمی به عراق کردند. شرق و غرب با یکدیگر همدست شدند؛ این جنگ را به راه انداختند و مملکت را ویران کردند. بعد از سالها ویرانگرىِ حکّام فاسد پهلوی و قاجار و بعد از چند سال ویرانگرىِ جنگ، اکنون دولت جمهوری اسلامی، به کمک مردم و کارگزاران و متخصّصین و کاردانهایش، میخواهد این کشور را بسازد. این، کارِ یک روز و دو روز نیست؛ کار یک سال و دو سال هم نیست. این همه مراکز مادىّ از بین رفته، این همه امکان اشتغال نابود شده...! اینها چیزی نیست که ظرف مدت کوتاهی برگردد. این را میگویند «سازندگی». این، یک مجاهدت است، یک جهاد فی سبیل‌الله است. هر کس که در این مجاهدت شرکت کند، جهاد کرده است. کسی که در راه اداره و حفظ جامعه‌ی اسلامی -که یک واجب بزرگ است- گامی برداشته، خیلی باارزش است. اما آن طرف قضیه، مادّیگری است، مادّه‌پرستی است، دنیاطلبی است. آن، یک حرفِ دیگر است.
 سازندگی، کاری بود که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) داشت؛ که حتّی شاید در دوران خلافت هم -که حالا من این را تردید دارم. اما تا قبل از خلافت، قطعی است- با دست خود نخلستان آباد میکرد؛ زمین احیا میکرد؛ درخت میکاشت؛ چاه میکند و آبیاری میکرد. این، سازندگی است! دنیاطلبی و مادّیطلبی، کاری است که عبیدالله زیاد و یزید میکردند. آنها چه وقت چیزی را به وجود می‌آوردند و میساختند!؟ آنها فانی میکردند؛ آنها میخوردند؛ آنها تجمّلات را زیاد میکردند. این دو را با هم اشتباه نباید کرد. امروز عدّه‌ای به اسم سازندگی خودشان را غرق در پول و دنیا و مادّه‌پرستی میکنند. این سازندگی است!؟ آنچه که جامعه‌ی ما را فاسد میکند، غرق شدن در شهوات است؛ از دست‌دادن روح تقوا و فداکاری است؛ یعنی همان روحیه‌ای که در بسیجیها است. بسیجی باید در وسط میدان باشد تا فضیلتهای اصلی انقلاب زنده بماند.
 دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط -فرهنگ فساد و فحشا- سعی میکند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی میکند، یک "تهاجم فرهنگی" بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما میکند. چه کسی میتواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و میتواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمیتواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص میتواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی میتواند دفاع کند. لذا، چندی پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهی از منکر کنند.» الآن هم عرض میکنم: نهی از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعی شما است. امروز مسئولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست.
 به من نامه مینویسند؛ بعضی هم تلفن میکنند و میگویند: «ما نهی از منکر میکنیم. اما مأمورین رسمی، طرف ما را نمیگیرند. طرف مقابل را میگیرند!» من عرض میکنم که مأمورین رسمی -چه مأمورین انتظامی و چه مأمورین قضایی- حق ندارند از مجرم دفاع کنند. باید از آمر و ناهی شرعی دفاع کنند. همه‌ی دستگاه حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهی از منکر دفاع کند. این، وظیفه است. اگر کسی نماز بخواند و کس دیگری به نمازگزار حمله کند، دستگاههای ما از کدامیک باید دفاع کنند؟ از نمازگزار یا از آن کسی که سجّاده را از زیر پای نمازگزار میکشد؟ امر به معروف و نهی از منکر نیز همین‌طور است. امر به معروف هم مثل نماز، واجب است. در نهج‌البلاغه میفرماید: «وَ ما اعمال البّر کُلّها و الجهاد فی سَبیل‌الله عند الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر اِلّا کنفثة فی بحر لجّی.» یعنی امر به معروف و نهی از منکر، در مقیاس وسیع و عمومی خود، حتی از جهاد بالاتر است؛ چون پایه‌ی دین را محکم میکند. اساس جهاد را امر به معروف و نهی از منکر استوار میکند. مگر مأمورین و مسئولین ما میتوانند آمر به معروف و ناهی از منکر را با دیگران مساوی قرار دهند؛ چه رسد به این‌که نقطه‌ی مقابل او را تأیید کنند!؟ البته جوان حزب‌اللّهی هم باید باهوش باشد. باید چشمهایش را باز کند و نگذارد کسی در صفوف او رخنه کند و به‌نام امر به معروف و نهی از منکر، فسادی ایجاد نماید که چهره‌ی حزب‌الله را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده‌ی خودتان است. من یقین دارم -و تجربه‌های این چندسال هم نشان داده- تا نیروهای مؤمن و حزب‌اللهی برای انجامِ کاری به میدان می‌آیند، یک عدّه عناصر بدلی و دروغین، با نام اینها در گوشه‌ای فسادی ایجاد میکنند تا ذهن مسئولین را نسبت به نیروهای مؤمن و حزب‌اللّهی و مردمی چرکین کنند. مواظب باشید. مسأله‌ی امر به معروف و نهی از منکر، مثل مسأله‌ی نماز است. یادگرفتنی است. باید بروید یاد بگیرید. مسأله دارد که کجا و چگونه باید امر به معروف و نهی از منکر کرد؟ البته من عرض میکنم -قبلاً هم گفته‌ام- در جامعه‌ی اسلامی، تکلیف عامه‌ی مردم، امر به معروف و نهی از منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسئولین است. آنها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهی از منکر زبانی، مهم‌تر است. عاملی که جامعه را اصلاح میکند، همین نهی از منکر زبانی است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمی که اشاعه‌ی فحشا میکند، به آن آدمی که میخواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده‌نفر، صدنفر، هزارنفر! افکار عمومی روی وجود و ذهن او باید سنگینی کند. این، شکننده‌ترین چیزها است. همین نیروهای مؤمن و بسیجی و حزب‌اللّهی؛ یعنی همین عامه‌ی مردم مؤمن؛ یعنی همین اکثریّت عظیم کشور عزیز ما؛ همینهایی که جنگ را اداره کردند؛ همینهایی که از اوّل انقلاب تا به حال با همه‌ی حوادث مقابله کردند، در این مورد مهمترین نقش را میتوانند داشته باشند. همین نیروهای مردمی، که اگر نبودند -این بسیج اگر نبود، این نیروی عظیم حزب‌الله اگر نبود- در جنگ هم شکست میخوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم در این چندسال شکست میخوردیم و آسیب‌پذیر بودیم. کارخانه‌ی ما را میخواستند به تعطیلی بکشانند؛ نیروی حزب‌اللّهی از داخل کارخانه میزد به سینه‌شان. مزرعه‌ی ما را در اوایل انقلاب میخواستند آتش بزنند؛ نیروی حزب‌اللّهی از همان وسط بیابانها و روستاها و مزارع، میزد توی دهانشان. خیابانها را میخواستند به اغتشاش بکشند؛ نیروی حزب‌اللّهی می‌آمد سینه سپر میکرد و در مقابلشان می‌ایستاد. جنگ هم که معلوم است! این، آن نیروی اصلی کشور است. نظام اسلامی متّکی به این نیرو است. اگر مردم، یعنی همین نیروهای مؤمن و حزب‌اللّهی، با نظام باشند، با دولت باشند -که هستند بحمدالله- اگر این نیروی عظیم و این نیروی بزرگ شکست‌ناپذیر مردمی در کنار مسئولین و پشت سر مسئولین باشد -که بحمدالله هست- هیچ قدرتی نمیتواند با جمهوری اسلامی مقابله کند.
 دشمنان ما از این میترسند. در تبلیغات جهانی، بلندگوهای آمریکایی و صهیونیستی، الان مدتی است که جمهوری اسلامی ایران را به نظامیگری و افزایش سلاح متّهم میکنند! میگویند: «ایران سلاحهای کشتار جمعی دارد! اینها سلاحهای اتمی درست میکنند! از فلان‌جا کلاهک اتمی آورده‌اند!» حرفهایی که هر عاقلی در دنیا، اگر تأمّل کند، میفهمد دروغ است. بمب اتم چیزی است که بشود بی‌سروصدا از یک کشور به کشوری منتقلش کرد!؟ میفهمند دروغ است؛ میدانند دروغ است؛ شایعه درست میکنند. برای این‌که از نظام اسلامی چهره‌ای بسازند که گویی با صلح و استقرار صلح در دنیا مخالف است. یکی از تلاشهای خباثت‌آمیز آمریکا و صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی، این است. من میگویم: شما اشتباه کرده‌اید. شما اشتباه کرده‌اید که خیال کرده‌اید قدرت جمهوری اسلامی در این است که در داخل، بمب اتمی فراهم کند یا بسازد. اینها نیست. اگر این بود که جمهوری اسلامی حالا بخواهد مثلاً یک بمب اتمی درست کند، صدهایش را کشورهای بزرگ دارند. اگر کسی با بمب اتم میتوانست بر کسی پیروز شود، آمریکا و شوروی سابق و بقیه‌ی قدرتهای خبیث دنیا، تا به حال صد بار جمهوری اسلامی را از بین برده بودند. چیزی که به یک نظام قدرت میدهد، بمب اتم نیست. قدرت نظام اسلامی -که آمریکا و شوروی سابق و بقیه‌ی قدرتهای ریز و درشت عالم تا امروز نتوانسته‌اند و نخواهند توانست با آن مقابله کنند- قدرت ایمان نیروهای حزب‌الله است.
 جمهوری اسلامی باید این نیرو را حفظ کند. این قدرت عظیم را باید حفظ کند. شما جوانها باید دائم در صحنه باشید. باید دائم نشان دهید که جمهوری اسلامی آسیب‌ناپذیر است. نیروی مؤمنِ بسیج و نیروهای حزب‌اللّهی در سرتاسر کشور و آحاد مؤمن در این کشور، باید کاری کنند که امید آمریکا و صهیونیستها و بقیه‌ی قدرتهای دشمن از جمهوری اسلامی به‌کلّی قطع شود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : درختکاری
کلیدواژه(ها) : درختکاری
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
سازندگی، کاری بود که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) داشت؛ که حتّی شاید در دوران خلافت هم -که حالا من این را تردید دارم. اما تا قبل از خلافت، قطعی است- با دست خود نخلستان آباد میکرد؛ زمین احیا میکرد؛ درخت میکاشت؛ چاه میکند و آبیاری میکرد. این، سازندگی است! دنیاطلبی و مادّیطلبی، کاری است که عبیدالله زیاد و یزید میکردند. آنها چه وقت چیزی را به وجود می‌آوردند و میساختند!؟ آنها فانی میکردند؛ آنها میخوردند؛ آنها تجمّلات را زیاد میکردند. این دو را با هم اشتباه نباید کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : ذکر خدا
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
[از عوامل]اصلی.. گمراهی و انحراف عمومی ... دورشدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویّت؛ حساب معنویّت را از زندگی جدا کردن و توجّه و ذکر و دعا و توسّل و طلب از خدای متعال و توکّل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام)
کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
کوفه یک نقطه‌ی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در بازارهای آن راه میرفت؛ تازیانه بر دوش می‌انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر میکرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناءاللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : جهاد
کلیدواژه(ها) : جهاد
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اساس جهاد را امر به معروف و نهی از منکر استوار میکند

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
انقلاب آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشکند و ترتیب جدیدی درست کند. اگر آن ترتیبِ مادّىِ جهانی باشد، معلوم است که شهوترانهاىِ فاسدِ روسیاه و گمراهی مثل محمّدرضا باید در رأس کار باشند و انسانِ بافضیلتِ منوّری مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتی، جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است و وقتی بی‌فضیلتی حاکم است، کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجّه به خدا است، جایش در زندانها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاهها است. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد، زهد روی کار آمد، صفا و نورانیّت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم و مروّت و برادری و ایثار و ازخودگذشتگی آمد. امام که بر سرِ کار می‌آید، یعنی این خصلتها می‌آید؛ یعنی این فضیلتها می‌آید؛ یعنی این ارزشها مطرح میشود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
انقلاب آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشکند و ترتیب جدیدی درست کند. اگر آن ترتیبِ مادّىِ جهانی باشد، معلوم است که شهوترانهاىِ فاسدِ روسیاه و گمراهی مثل محمّدرضا باید در رأس کار باشند و انسانِ بافضیلتِ منوّری مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتی، جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است و وقتی بی‌فضیلتی حاکم است، کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجّه به خدا است، جایش در زندانها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاهها است. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد، زهد روی کار آمد، صفا و نورانیّت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم و مروّت و برادری و ایثار و ازخودگذشتگی آمد. امام که بر سرِ کار می‌آید، یعنی این خصلتها می‌آید؛ یعنی این فضیلتها می‌آید؛ یعنی این ارزشها مطرح میشود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اکرم (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) محسوب میکرد، سرِ فخر به آسمان میسود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام، افتخارش به این بود که بتواند احکام پیغمبر را درک، عمل و تبلیغ کند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وقتی مثل امام بر سر کار آمد، شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام که بر سرِ کار می‌آید، فضیلتها می‌آید و ارزشها مطرح میشود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : تقوا
کلیدواژه(ها) : تقوا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر معیارِ تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است که انسان باتقوایی مثل حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، باید خونش ریخته شود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام)
کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
ما امروز یک جامعه‌‌ی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعه‌‌ی اسلامی، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) در همان شهری که او حکومت میکرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند!؟ کوفه یک نقطه‌ی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در بازارهای آن راه میرفت؛ تازیانه بر دوش می‌انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر میکرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناءاللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام)
کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
سازندگی، کاری بود که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) داشت؛ که حتّی شاید در دوران خلافت هم -که حالا من این را تردید دارم. اما تا قبل از خلافت، قطعی است- با دست خود نخلستان آباد میکرد؛ زمین احیا میکرد؛ درخت میکاشت؛ چاه میکند و آبیاری میکرد. این، سازندگی است!

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : معنویت‎گرایی
کلیدواژه(ها) : معنویت‎گرایی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
دو عامل، عامل اصلی... گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دورشدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویّت؛ حساب معنویّت را از زندگی جدا کردن و توجّه و ذکر و دعا و توسّل و طلب از خدای متعال و توکّل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «واتّبعوا الشهوات».

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : معنویت‎گرایی
کلیدواژه(ها) : معنویت‎گرایی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
دنیای امروز، دنیای دروغ، دنیای زور، دنیای شهوترانی و دنیای ترجیح ارزشهای مادّی بر ارزشهای معنوی است. این دنیا است! مخصوص امروز هم نیست. قرنها است که معنویّت در دنیا روبه افول و ضعف بوده است. پول‌پرستها و سرمایه‌دارها تلاش کرده‌اند که معنویّت را از بین ببرند

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام)
کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) جامعه‌ی اسلامی به آن حدّی رسید که کسی مثل امام حسین (علیه‌السّلام) ناچار شد برای نجات جامعه‌ی اسلامی، چنین فداکاری‌ای بکند؟ این فداکاری حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، یک وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یک وقت در قلب کشورها و ملتهای مخالف و معاند با اسلام است؛ این یک حرفی است. اما حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، در مرکز اسلام، در مدینه و مکه -مرکز وحی نبوی- وضعیتی دید که هر چه نگاه کرد چاره‌ای جز فداکاری نداشت؛ آن هم چنین فداکاری خونینِ با عظمتی! مگر چه وضعی بود که حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده خواهد ماند، وَالّا از دست رفته است!؟ ... روزگاری رهبر و پیغمبر جامعه‌ی اسلامی، از همان مکه و مدینه پرچمها را میبست، به دست مسلمانها میداد و آنها تا اقصی نقاط جزیزةالعرب و تا مرزهای شام میرفتند؛ امپراتوری روم را تهدید میکردند؛ آنها از مقابلشان میگریختند و لشکریان اسلام پیروزمندانه برمیگشتند؛ که در این خصوص میتوان به ماجرای «تبوک» اشاره کرد. روزگاری در مسجد و معبر جامعه‌ی اسلامی، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نَفَس، آیات خدا را بر مردم میخواند و مردم را موعظه میکرد و آنها را در جاده‌ی هدایت با سرعت پیش می‌برد. ولی چه شد که همین جامعه، همین کشور و همین شهرها، کارشان به جایی رسد و آن‌قدر از اسلام دور شدند که کسی مثل یزید بر آنها حکومت میکرد!؟ وضعی پیش آمد که کسی مثل حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، دید که چاره‌ای جز این فداکاری عظیم ندارد! این فداکاری، در تاریخ بی‌نظیر است. چه شد که به چنین مرحله‌ای رسیدند؟ ... باید ببینیم آن جامعه‌‌ی اسلامی، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) در همان شهری که او حکومت میکرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند!؟ کوفه یک نقطه‌ی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در بازارهای آن راه میرفت؛ تازیانه بر دوش می‌انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر میکرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناءاللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود. این، همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نه‌چندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را، با اسارت میگرداندند. در ظرف بیست سال چه شد که به آن‌جا رسیدند؟ اگر بیماری‌ای وجود دارد که میتواند جامعه‌ای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) بوده‌اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است...
به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، آقازاده‌ی اوّلِ دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌الصّلاةوالسّلام) در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را به اسارت گرفتند! ... من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح میکنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی میکند. آن آیه این است که میفرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا.» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دورشدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویّت؛ حساب معنویّت را از زندگی جدا کردن و توجّه و ذکر و دعا و توسّل و طلب از خدای متعال و توکّل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «واتّبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی وبزرگ است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عبرت‌گیری از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی و فرزند انقلاب گوشه‌گیر شود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عاشورا درس میدهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
حادثه عاشورا درس میدهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عاشورا درس میدهد که در میدان نبرد حقّ و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیّت، با هم‌ در یک صف قرار میگیرند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
واقعه عاشورا  درس میدهد که جبهه‌ی دشمن با همه‌ی تواناییهای ظاهری، بسیار آسیب‌پذیر است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عاشورا  درس میدهد که در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی‌بصیرتها فریب میخورند. بی‌بصیرتها در جبهه‌ی باطل قرار میگیرند؛ بدون این‌که خود بدانند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
درسهای عاشورا کافی است که یک ملت را، از ذلّت به عزّت برساند

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
درسهای عاشورا میتواند جبهه‌ی کفر و استکبار را شکست دهد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عاشورا یک صحنه‌ی عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) جامعه‌ی اسلامی به آن حدّی رسید که کسی مثل امام حسین (علیه‌السّلام) ناچار شد برای نجات جامعه‌ی اسلامی، چنین فداکاری‌ای بکند؟

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، آقازاده‌ی اوّلِ دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌الصّلاةوالسّلام) در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد!

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وقتی‌که معیارهای خدایی عوض شود، امثال عمربن‌سعد و شمر و عبیدالله‌بن‌زیاد به ریاست میرسند و کسی مثل حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، به مذبح میرود، و در کربلا به شهادت میرسد!

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر معیارِ تقوا در جامعه عوض شد، انسان باتقوایی مثل حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، باید خونش ریخته شود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
عاشورا پیامها و درسهایی دارد. عاشورا درس میدهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس میدهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس میدهد که در میدان نبرد حقّ و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیّت، با هم‌ در یک صف قرار میگیرند. درس میدهد که جبهه‌ی دشمن با همه‌ی تواناییهای ظاهری، بسیار آسیب‌پذیر است -همچنان‌که جبهه‌ی بنی‌امیه، به‌وسیله‌ی کاروان اسیران عاشورا، در کوفه آسیب دید، در شام آسیب دید، در مدینه آسیب دید، و بالأخره هم این ماجرا، به فنای جبهه‌ی سفیانی منتهی شد- درس میدهد که در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی‌بصیرتها فریب میخورند. بی‌بصیرتها در جبهه‌ی باطل قرار میگیرند؛ بدون این‌که خود بدانند. همچنان‌که در جبهه‌ی ابن‌زیاد، کسانی بودند که از فسّاق و فجّار نبودند، ولی از بی‌بصیرتها بودند. اینها درسهای عاشورا است. البته همین درسها کافی است که یک ملت را، از ذلّت به عزّت برساند. همین درسها میتواند جبهه‌ی کفر و استکبار را شکست دهد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
عاشورا یک صحنه‌ی عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد. ... اوّلین عبرتی که در قضیه‌ی عاشورا ما را به خود متوجّه میکند، این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) جامعه‌ی اسلامی به آن حدّی رسید که کسی مثل امام حسین (علیه‌السّلام) ناچار شد برای نجات جامعه‌ی اسلامی، چنین فداکاری‌ای بکند؟ این فداکاری حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، یک وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یک وقت در قلب کشورها و ملتهای مخالف و معاند با اسلام است؛ این یک حرفی است. اما حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، در مرکز اسلام، در مدینه و مکه -مرکز وحی نبوی- وضعیتی دید که هر چه نگاه کرد چاره‌ای جز فداکاری نداشت؛ آن هم چنین فداکاری خونینِ با عظمتی! مگر چه وضعی بود که حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده خواهد ماند، وَالّا از دست رفته است!؟ ... روزگاری رهبر و پیغمبر جامعه‌ی اسلامی، از همان مکه و مدینه پرچمها را میبست، به دست مسلمانها میداد و آنها تا اقصی نقاط جزیزةالعرب و تا مرزهای شام میرفتند؛ امپراتوری روم را تهدید میکردند؛ آنها از مقابلشان میگریختند و لشکریان اسلام پیروزمندانه برمیگشتند؛ که در این خصوص میتوان به ماجرای «تبوک» اشاره کرد. روزگاری در مسجد و معبر جامعه‌ی اسلامی، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نَفَس، آیات خدا را بر مردم میخواند و مردم را موعظه میکرد و آنها را در جاده‌ی هدایت با سرعت پیش می‌برد. ولی چه شد که همین جامعه، همین کشور و همین شهرها، کارشان به جایی رسد و آن‌قدر از اسلام دور شدند که کسی مثل یزید بر آنها حکومت میکرد!؟ وضعی پیش آمد که کسی مثل حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، دید که چاره‌ای جز این فداکاری عظیم ندارد! این فداکاری، در تاریخ بی‌نظیر است. چه شد که به چنین مرحله‌ای رسیدند؟ ... باید ببینیم آن جامعه‌‌ی اسلامی، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) در همان شهری که او حکومت میکرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند!؟ کوفه یک نقطه‌ی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در بازارهای آن راه میرفت؛ تازیانه بر دوش می‌انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر میکرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناءاللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود. این، همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نه‌چندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را، با اسارت میگرداندند. در ظرف بیست سال چه شد که به آن‌جا رسیدند؟ اگر بیماری‌ای وجود دارد که میتواند جامعه‌ای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) بوده‌اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است...
به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، آقازاده‌ی اوّلِ دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌الصّلاةوالسّلام) در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را به اسارت گرفتند! ... من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح میکنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی میکند. آن آیه این است که میفرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا.» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دورشدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویّت؛ حساب معنویّت را از زندگی جدا کردن و توجّه و ذکر و دعا و توسّل و طلب از خدای متعال و توکّل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «واتّبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی وبزرگ است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
وقتی‌که معیارهای خدایی عوض شود، هر کس که دنیاطلب‌تر است، هر کس که شهوتران‌تر است، هر کس که برای به‌دست آوردن منافع شخصی زرنگ‌تر است، هر کس که با صدق و راستی بیگانه‌تر است، بر سرِ کار می‌آید، آن‌وقت نتیجه این میشود که امثال عمربن‌سعد و شمر و عبیدالله‌بن‌زیاد به ریاست میرسند و کسی مثل حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، به مذبح میرود، و در کربلا به شهادت میرسد! این، یک حساب دو دو تا چهار تا است. باید کسانی که دلسوزند، نگذارند معیارهای الهی در جامعه عوض شود. اگر معیارِ تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است که انسان باتقوایی مثل حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، باید خونش ریخته شود. اگر زرنگی و دست‌وپاداری در کار دنیا و پشت‌هم‌اندازی و دروغگویی و بی‌اعتنایی به ارزشهای اسلامی ملاک قرار گرفت، معلوم است که کسی مثل یزید باید در رأس کار قرار گیرد و کسی مثل عبیدالله، شخص اوّل کشور عراق شود. همه‌ی کار اسلام این بود که این معیارهای باطل را عوض کند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : گناه
کلیدواژه(ها) : گناه
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
عاملی که جامعه را اصلاح میکند، همین نهی از منکر زبانی است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمی که اشاعه‌ی فحشا میکند، به آن آدمی که میخواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده‌نفر، صدنفر، هزارنفر! افکار عمومی روی وجود و ذهن او باید سنگینی کند. این، شکننده‌ترین چیزها است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : جهاد
کلیدواژه(ها) : جهاد
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
‌اساس جهاد را امر به معروف و نهی از منکر استوار میکند.‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : جهاد سازندگی
کلیدواژه(ها) : جهاد سازندگی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
سازندگی...، یک مجاهدت است، یک جهاد فی سبیل‌الله است. هر کس که در این مجاهدت شرکت کند، جهاد کرده است. کسی که در ‌راه اداره و حفظ جامعه‌ی اسلامی -که یک واجب بزرگ است- گامی برداشته، خیلی باارزش است.‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اگر روحیه‌ی بسیجی را از دست دادیم چه [میشود]؟ اگر به جای توجّه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجمّلات شخصی ‌خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را -که هیچ چیز نمیخواهد جز این‌که میدانی باشد که ‌در راه خدا مجاهدت کند- در انزوا انداختیم و آن آدم پرروىِ افزون‌خواهِ پرتوقّعِ بی‌صفاىِ بی‌معنویّت را مسلّط کردیم چه؟ آن‌وقت ‌همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله‌ی بین رحلت نبىّ اکرم (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) و شهادت جگرگوشه‌اش ‌پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلی کوتاه‌تر ممکن است بشود و زودتر از این حرفها، فضیلتها و صاحبان فضایل ما به ‌مذبح بروند. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
عاملی که جامعه را اصلاح میکند...، نهی از منکر زبانی است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمی که اشاعه‌ی فحشا ‌میکند، به آن آدمی که میخواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده‌نفر، صدنفر، هزارنفر! افکار عمومی روی وجود و ‌ذهن او باید سنگینی کند. این، شکننده‌ترین چیزها است. همین نیروهای مؤمن و بسیجی و حزب‌اللّهی؛ یعنی همین عامه‌ی مردم ‌مؤمن؛ یعنی همین اکثریّت عظیم کشور عزیز ما؛ همینهایی که جنگ را اداره کردند؛ همینهایی که از اوّل انقلاب تا به حال با ‌همه‌ی حوادث مقابله کردند، در این مورد مهمترین نقش را میتوانند داشته باشند. همین نیروهای مردمی، که اگر نبودند -این ‌بسیج اگر نبود، این نیروی عظیم حزب‌الله اگر نبود- در جنگ هم شکست میخوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم در این ‌چندسال شکست میخوردیم و آسیب‌پذیر بودیم. کارخانه‌ی ما را میخواستند به تعطیلی بکشانند؛ نیروی حزب‌اللّهی از داخل ‌کارخانه میزد به سینه‌شان. مزرعه‌ی ما را در اوایل انقلاب میخواستند آتش بزنند؛ نیروی حزب‌اللّهی از همان وسط بیابانها و ‌روستاها و مزارع، میزد توی دهانشان. خیابانها را میخواستند به اغتشاش بکشند؛ نیروی حزب‌اللّهی می‌آمد سینه سپر میکرد و در ‌مقابلشان می‌ایستاد. جنگ هم که معلوم است! این، آن نیروی اصلی کشور است. نظام اسلامی متّکی به این نیرو است. اگر مردم، ‌یعنی همین نیروهای مؤمن و حزب‌اللّهی، با نظام باشند، با دولت باشند -که هستند بحمدالله- اگر این نیروی عظیم و این نیروی ‌بزرگ شکست‌ناپذیر مردمی در کنار مسئولین و پشت سر مسئولین باشد -که بحمدالله هست- هیچ قدرتی نمیتواند با جمهوری ‌اسلامی مقابله کند‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
شما جوانها باید دائم در صحنه باشید. باید دائم نشان دهید که جمهوری اسلامی آسیب‌ناپذیر است. نیروی مؤمنِ بسیج و نیروهای ‌حزب‌اللّهی در سرتاسر کشور و آحاد مؤمن در این کشور، باید کاری کنند که امید آمریکا و صهیونیستها و بقیه‌ی قدرتهای دشمن ‌از جمهوری اسلامی به‌کلّی قطع شود‌.‌‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آنچه که جامعه‌ی ما را فاسد میکند، از دست‌دادن روح تقوا و فداکاری است؛ یعنی همان روحیه‌ای که در بسیجیها است. ‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
بسیجی باید در وسط میدان باشد تا فضیلتهای اصلی انقلاب زنده بماند‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر روحیه‌ی بسیجی را از دست دادیم انحراف ایجاد میشود. ‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر جوان بسیجی را، در انزوا انداختیم و آن آدم پرروىِ افزون‌خواهِ پرتوقّعِ بی‌صفاىِ بی‌معنویّت را مسلّط کردیم همه چیز دگرگون خواهد ‌شد. ‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر بسیج نبود، در جنگ شکست میخوردیم.‌ ‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر بسیج نبود، در مقابل دشمنان گوناگون هم در این چندسال شکست میخوردیم و آسیب‌پذیر بودیم. ‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
نظام اسلامی متّکی به نیرو مؤمن و حزب‌اللّهی بسیج است. ‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : بسیج مستضعفین
کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
نیروی مؤمنِ بسیج و نیروهای حزب‌اللّهی در سرتاسر کشور، باید کاری کنند که امید آمریکا و صهیونیستها و بقیه‌ی قدرتهای دشمن از ‌جمهوری اسلامی به‌کلّی قطع شود‌.‌‌ ‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حزب اللهی
کلیدواژه(ها) : حزب اللهی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
جوان حزب‌اللّهی باید باهوش باشد. باید چشمهایش را باز کند و نگذارد کسی در صفوف او رخنه کند و به‌نام امر به معروف و نهی ‌از منکر، فسادی ایجاد نماید که چهره‌ی حزب‌الله را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده‌ی خودتان است. من یقین دارم... ‌تا نیروهای مؤمن و حزب‌اللهی برای انجامِ کاری به میدان می‌آیند، یک عدّه عناصر بدلی و دروغین، با نام اینها در گوشه‌ای فسادی ‌ایجاد میکنند تا ذهن مسئولین را نسبت به نیروهای مؤمن و حزب‌اللّهی و مردمی چرکین کنند. مواظب باشید. ‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا - 1371/04/22
عنوان فیش : حزب اللهی
کلیدواژه(ها) : حزب اللهی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
‌[نیروهای مؤمن و بسیجی و حزب‌اللّهی] اگر نبودند -این بسیج اگر نبود، این نیروی عظیم حزب‌الله اگر نبود- در جنگ هم شکست ‌میخوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم در این چندسال شکست میخوردیم و آسیب‌پذیر بودیم. کارخانه‌ی ما را میخواستند به ‌تعطیلی بکشانند؛ نیروی حزب‌اللّهی از داخل کارخانه میزد به سینه‌شان. مزرعه‌ی ما را در اوایل انقلاب میخواستند آتش بزنند؛ ‌نیروی حزب‌اللّهی از همان وسط بیابانها و روستاها و مزارع، میزد توی دهانشان. خیابانها را میخواستند به اغتشاش بکشند؛ ‌نیروی حزب‌اللّهی می‌آمد سینه سپر میکرد و در مقابلشان می‌ایستاد. جنگ هم که معلوم است! این، آن نیروی اصلی کشور است. ‌نظام اسلامی متّکی به این نیرو است. اگر مردم، یعنی همین نیروهای مؤمن و حزب‌اللّهی، با نظام باشند، با دولت باشند -که ‌هستند بحمدالله- اگر این نیروی عظیم و این نیروی بزرگ شکست‌ناپذیر مردمی در کنار مسئولین و پشت سر مسئولین باشد -که ‌بحمدالله هست- هیچ قدرتی نمیتواند با جمهوری اسلامی مقابله کند‌.‌‌ دشمنان ما از این میترسند. در تبلیغات جهانی، بلندگوهای ‌آمریکایی و صهیونیستی، الان مدتی است که جمهوری اسلامی ایران را به نظامیگری و افزایش سلاح متّهم میکنند! میگویند: ‌‌«ایران سلاحهای کشتار جمعی دارد! اینها سلاحهای اتمی درست میکنند! از فلان‌جا کلاهک اتمی آورده‌اند!» حرفهایی که هر ‌عاقلی در دنیا، اگر تأمّل کند، میفهمد دروغ است. بمب اتم چیزی است که بشود بی‌سروصدا از یک کشور به کشوری منتقلش ‌کرد!؟ میفهمند دروغ است؛ میدانند دروغ است؛ شایعه درست میکنند. برای این‌که از نظام اسلامی چهره‌ای بسازند که گویی با ‌صلح و استقرار صلح در دنیا مخالف است. یکی از تلاشهای خباثت‌آمیز آمریکا و صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی، این است. من ‌میگویم: شما اشتباه کرده‌اید. شما اشتباه کرده‌اید که خیال کرده‌اید قدرت جمهوری اسلامی در این است که در داخل، بمب اتمی ‌فراهم کند یا بسازد. اینها نیست. اگر این بود که جمهوری اسلامی حالا بخواهد مثلاً یک بمب اتمی درست کند، صدهایش را ‌کشورهای بزرگ دارند. اگر کسی با بمب اتم میتوانست بر کسی پیروز شود، آمریکا و شوروی سابق و بقیه‌ی قدرتهای خبیث دنیا، ‌تا به حال صد بار جمهوری اسلامی را از بین برده بودند. چیزی که به یک نظام قدرت میدهد، بمب اتم نیست. قدرت نظام اسلامی ‌‌-که آمریکا و شوروی سابق و بقیه‌ی قدرتهای ریز و درشت عالم تا امروز نتوانسته‌اند و نخواهند توانست با آن مقابله کنند- قدرت ‌ایمان نیروهای حزب‌الله است‌.‌‌ جمهوری اسلامی باید این نیرو را حفظ کند. این قدرت عظیم را باید حفظ کند. شما جوانها باید ‌دائم در صحنه باشید. باید دائم نشان دهید که جمهوری اسلامی آسیب‌ناپذیر است. نیروی مؤمنِ بسیج و نیروهای حزب‌اللّهی در ‌سرتاسر کشور و آحاد مؤمن در این کشور، باید کاری کنند که امید آمریکا و صهیونیستها و بقیه‌ی قدرتهای دشمن از جمهوری ‌اسلامی به‌کلّی قطع شود‌.‌