[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1371/01/15
عنوان فیش : جامعه اسلامی
کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
اجمالًا، بشر دو نوع موانع بر سر راه خود دارد: یكی موانعی است كه درون وجود خود او قرار دارد و دیگر، موانعی كه بیرون از وجود اوست و در داخل شخصیت و روان او نیست. هر دو نوع این موانع، خطرناك و بازدارنده‏ی حركتند. از موانع درونی انسان، می‏توان به «خلقیات فاسد» اشاره كرد. مثلًا در راه تكامل، خودخواهی انسان یك مانع است. خودپرستی و خودبینی كه انسان فقط شخص خود را به حساب بیاورد و دیگران را به چیزی نشمارد مانع بزرگی در راه تكامل انسان است كه در او حسد، طمع، حرص و برادركشی ایجاد می‏كند. انسان مبتلا به این گرفتاریها، بسیاری از جنگها را به راه می‏اندازد و بسیاری از ظلمها و نامردمیها را به وجود می‏آورد. منشأ همه‏ی این‏ها، خودخواهی است.
از جمله موانع دیگری كه انسان را از راه كمال بازمی‏دارد، تنبلی، تن‏پروری، بی‏اعتنایی به كار و بی‏شوقی نسبت به حركت است. شما در دعای شب اول ماه رمضان می‏خوانید: «اللهم اجعلنا ممن نوی فعمل و لا تجعلنا ممن شقی فكسل و لا ممن هو علی غیر عمل یتكل. » ببینید چه عبارتهای پرمغز و چه درسی در پوشش دعاست! دعاكننده از اینكه جزو كسانی باشد كه دچار كسالت و بی‏عملی هستند، به خدا پناه می‏برد. نمی‏خواهد از جمله كسانی باشد كه می‏خواهند، اما عمل نمی‏كنند و انتظار دارند بدون كار كردن نتیجه بگیرند و بدون كشتن بدروند. «و لا تجعلنا ممن شقی فكسل و لا ممن هو علی غیر عمل یتكل.» می‏گوید: خداوندا! مرا جزو كسانی كه فقط به آرزو تكیه می‏كنند و به عمل و تلاش نمی‏پردازند، قرار مده.
شما به جوامع عقب‏افتاده‏ی عالم از جمله جوامع اسلامی خود ما در كشورهای متعدد نگاه كنید! یكی از رازهای عقب‏افتادگی و انحطاط این كشورها از لحاظ مادی و معنوی این است كه عمل در زندگیشان، نقش زیادی ندارد. این‏ها دردها و مرضهای درونی است این‏ها موانع درونی انسان است كه او را از كار بازمی‏دارد. از جمله، شهوترانی یا میل به شهوات؛ كه هرچه می‏خواهد انجام دهد، فكر عاقبت را نكند و دنباله‏رو هوی و هوس خود باشد. در روایت معروفی نقل شده است كه فرموده‏اند: «ان اخوف ما اخاف علیكم اثنان، اتباع الهوی و طول الامل»؛ ترسناك‏ترین بلایی كه از ابتلای شما مسلمانان به آن می‏ترسم، این است كه دنباله‏رو هوای نفس خودتان باشید؛ یعنی شهوترانی كردن و شهوات را بر عقل مسلط ساختن. این‏ها همه موانع درونی انسان است.
یك نوع موانع هم، خارج از وجود انسان است. مثلًا حكومتهای ظالم و دیكتاتور، در طول تاریخ مانع تكامل انسانها بوده‏اند. سرمایه‏داران بزرگ و زراندوز كه همه‏ی تلاش خود را صرف این می‏كرده‏اند كه خود به نوایی برسند، دیگران را برای رسیدن به مقاصد خود استخدام و استثمار می‏كردند. این‏ها جزو موانع كمال بشرند. فساد آن‏ها، ظلم آن‏ها، قدرت آن‏ها، پول آن‏ها، شلّاق آن‏ها، شمشیر آن‏ها، امروز بمب اتم آن‏ها، موشكهای بالستیك آن‏ها، سیاستهای پیچیده‏ی آن‏ها، توطئه‏های تبلیغاتی آن‏ها، نیروهای نظامی آن‏ها، همه و همه، موجب می‏شود كه میلیاردها انسان، از راه كمال بازبمانند. در كشورهایی هم كه سلاطین مستبد بر انسانها حكومت می‏كنند، یا حكام وابسته به اجانب و قدرتها زمام امور را در دست دارند، انسانها نمی‏توانند راه كمال را بپیمایند. وقتی نظام اجتماعی، غلط و ظالمانه است و براساس صحیحی استوار نیست؛ وقتی انسانها از حكومت سالم، قانون درست و رجال مؤمن و دلسوز برخوردار نباشند، در چنین شرایطی انسان نمی‏تواند به تكامل برسد.
اگر این موانع وجود نداشت، چهره‏ی عالم و تاریخ به گونه‏ای دیگر بود؛ یعنی این همه ظلم و فقر و فساد و بدبختی و این همه پایمال كردن حقوق ضعفا در عالم نبود؛ یعنی این همه برادركشی و محرومیت و فاصله‏ی طبقاتی وجود نداشت. همه‏ی بدبختیهایی كه در طول تاریخ بشر بوده است، امروز هم كه قرن پیشرفتهای عظیم علمی است، عیناً در دنیا دیده می‏شود. این همه باعث می‏شود كه انسان، فرصت و توفیق تكامل پیدا نكند. در این صورت، انسانها ناقص و تربیت نشده باقی می‏مانند و دنیای انسان تربیت نشده، دنیای فاسد و سیاه و ظلمانی و پر از رنج و دردی است كه در گذشته تاریخ به ما نشان داده است و امروز هم به چشم خودمان در سطح عالم مشاهده می‏كنیم.
اما تكاملی كه از آن یاد می‏كنیم به چه معناست؟ اینكه انسان كامل شود، یعنی چه؟ آیا وقتی‏كه انسان با اختراعات و دانشها و پیشرفتهای علمی گوناگون مجهز شد كامل است؟ آیا یك ملت، وقتی ثروتمند شد كامل است؟ آیا وقتی زندگی یك ملت با رایانه و موشكهای فضایی و ارتباطات از راه دور مجهز شد، می‏توان گفت آن ملت كامل شده است؟ نه. كمال در منطق ادیان الهی و دید انسانهای فرزانه، این‏ها نیست. امكاناتی كه امروز كشورهای پیشرفته‏ی عالم از آن برخوردارند، مایه‏ی قدرت آن‏هاست؛ اما لزوماً باعث كمالشان نیست. درست است كه پول و سلاح و اختراعات و دانش و فناوری و پیشرفت علمی، برای یك ملت قدرت می‏آورد؛ اما هر قدرت‏مندی كامل نیست.
فرض كنید شما یك انسان فرزانه‏ی عاقل و عالم باتقوای پرهیزكار را مقابل یك دزد سبیل از بناگوش دررفته‏ی گردن كلفت قلدر بگذارید. مرد دانشمند پرهیزكار، جسماً از طرف مقابل ضعیف‏تر است؛ اما قوت و زور طرف مقابل، به معنای كامل بودن او نیست. غلط است اگر كسی خیال كند «ما باید تلاش كنیم تا به آنجا برسیم كه مثلًا امروز ملتهای غربی رسیده‏اند»! البته علم آن‏ها را باید به دست آوریم. علم شكوفا و پیشرفته اگر در اختیار یك ملت سالم و كامل باشد، مایه‏ی خیر و بركت است. سلاح مدرن اگر در اختیار یك ملت عاقل و كامل باشد، بی‏خطر است. انرژی اتمی اگر در اختیار فرزانگان عالم و انسانهای سالم دنیا باشد، مایه‏ی رشد انسان‏هاست؛ اما اتم، در دست ملتی كه از كمال برخوردار نیست، تهدیدكننده‏ی حیات بشری است. موشكهای قاره‏پیما، كلاهكهای اتمی، زرادخانه‏های پیشرفته، فناوری فضایی و ارتباطات شگفت‏آور، وقتی در اختیار قدرتهای امروز مستكبر دنیا باشد، نتیجه‏اش چه می‏شود؟ نتیجه‏اش ظلمی می‏شود كه امروز امریكا یا قدرتهای دیگر و دیروز شوروی سابق در حق ملتها و میلیونها انسان روا می‏داشتند و می‏دارند. وقتی سلاح و قدرت و پول و سیاست و مطبوعات و تبلیغات در اختیار قدرتهای تربیت‏نشده‏ی عالم باشد، نتیجه این می‏شود كه امریكا از آن طرف دنیا به خلیج فارس می‏آید و ناوگان خود را در اینجا مستقر می‏كند تا كشوری را بمباران و كشورهایی را تهدید كند؛ خلیج فارس را از حالت سالم زیستی خارج كند و به تهدید دنیا و آخرت مردم منطقه بپردازد. چرا این كار را می‏كند؟ چون به قول خودش، می‏خواهد منافعش را در این نقطه‏ی عالم تأمین كند! یعنی همان حالتی كه یك انسان استثمارگر و ظالم، نسبت به زیردستان خود دارد.
البته یك ملت هم ممكن است به ملتی دیگر ظلم كند. در دوران استعمار، ملتهایی از آن سوی عالم و از آن طرف اقیانوس‏ها حركت كردند و به این سوی دنیا آمدند تا هندوستان، شبه قاره‏ی هند، كشور بزرگ چین، كشورهای آسیا و كشور عزیز خود ما را زیر لگدهایشان بكوبند. آمدند تا انسانها، شرفشان، حیثیتشان، منافعشان و دین و فرهنگشان را به خاطر منافع خود، لگدمال كنند. امكاناتی كه آن‏ها دارند، علم است، قدرت است، سلاح است؛ اما كمال نیست. نشانه‏ی كمال این نیست كه انسانی، انسان دیگری را بدرد! می‏بینید كه قدرتها، با سلاح و پولی كه در اختیار دارند، ملت‏های ضعیف را می‏درند. در داخل كشورهای خودشان هم، وضعیت بهتر از این نیست؛ یعنی در داخل جامعه‏ی ثروتمند و پیشرفته و برخوردار از ترقی و تكامل مادی امریكا، اختلاف طبقاتی، بسیار زیاد است. آنجا به سیاهان، فقرا و كارگران ظلم می‏شود. انسانهای بسیاری در آن مركز علم و ثروت و فناوری، شب، كنار سگهای ولگرد در خیابانها می‏خوابند. انسان‏هایی، انسانهای دیگر را به ناحق، می‏كشند. آمار قتل و آدمكشی و جنایت در امریكا به نسبت از همه جای دنیا بیشتر است؛ بااینكه آن‏ها علم، فناوری، ثروت و پیشرفتهای مادی دارند.
با این حساب، می‏بینیم كه پیشرفتهای مادی، كمال بشر نیست. كمال بشر، چیز دیگری است. كمال بشر این است كه دل و فكر او پاكیزه شود. انسان خیرخواه، انسان بامعرفت، انسان خداشناس و خداپرست، انسانی است كه عمل، حركات، گفتار، كردار و حتی خاطرات و خطورات ذهنی او، طبق رضای خدا انجام می‏گیرد. از او ظلمی به كسی نمی‏رسد؛ نسبت به هم‏نوع، مهربان است و در مقابل انسانهای دیگر و حقوق آن‏ها، احساس تكلیف و مسئولیت می‏كند. انبیا، چنین انسانی را می‏خواهند به وجود آورند. جامعه‏ای الهی، جامعه‏ای است با دل انسانی؛ جامعه‏ای است با احساسات و عواطف صحیح و سالم؛ جامعه‏ای است كه در آن، كسی به كسی و آن جامعه به جوامع دیگر ظلم نكند؛ جامعه‏ای است كه در آن، هر كاری با این احساس كه «خدا می‏بیند و مؤاخذه می‏كند» انجام می‏گیرد؛ جامعه‏ای است كه آحادش دچار غفلت نیستند؛ غرق در مادیت نیستند؛ غرق در خودخواهی و خودپرستی نیستند و كار برای خدا و برای رسیدن به آستان لقای او انجام می‏گیرد. چنین جامعه‏ای كامل است و انسانی كه در این جامعه زندگی كند، در نیل به كمال، موفق است.
انبیا آمدند تا چنین جامعه‏ای را به وجود آورند. اگر جامعه‏ای كه انسانها و مردمش درست می‏اندیشند و عمل می‏كنند، دارای رحم و مروتند، دارای احساس‏مسئولیت در پیش خدای بزرگند، دارای احساس معنویتند، غرق در ماده نیستند و همه چیز را برای خود نمی‏خواهند؛ قدرت و رفاه مادی بیابند، آن پول و قدرت و آن پیشرفت و رفاه مادی، برای همه‏ی انسانهای دنیا، خیر به وجود می‏آورد. همان‏طور كه در صدر اسلام، اسلام آمد و چراغ علم و معنویت را در دنیا روشن كرد. اسلام آمد و به همان اندازه كه جوامع فاتح صدر اسلام از معنویات برخوردار بودند، عدالت اجتماعی را در سطح عظیمی از دنیا مستقر كرد و در سطح دنیا به تربیت انسانها پرداخت.
اكنون این سؤال پیش می‏آید: «پیغمبران برای اینكه انسانها به این مرحله برسند و موانع راه را برطرف كنند، چه ارمغان و برنامه و دستوری دارند؟ آیات قرآن جواب می‏دهد. آیه‏ای كه در آغاز سخن تلاوت كردم، اصل هدف را بیان می‏كند: «انا ارسلناك شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الی الله باذنه و سراجا منیرا»؛ ای پیامبر! تو را چراغی روشن قرار دادیم دعوت‏كننده به خدا؛ بشارت‏دهنده‏ی مردم به ثواب الهی و ترساننده‏ی آن‏ها از عقاب و غضب الهی و از بدبختیهایی كه در سر راه بشر كمین كرده است.
اما در راه این هدف، مرحله‏ی دیگری هم وجود دارد و آن، تشكیل نظام و جامعه‏ی اسلامی‏ است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط »، یعنی جامعه‏ی عادلانه. انبیا آمدند تا جامعه‏ی عادلانه درست كنند. جامعه‏ی عادلانه نشانه‏های متعددی دارد. نشانه‏ی اولش این است كه حكومت در آن جامعه‏، تحمیلی، فاسد و ضد مردمی نباشد. حكومت پیغمبران، حكومتی مردمی بود؛ برای مردم و در خدمت منافع آنان بود و مردم به پیامبران عشق می‏ورزیدند. وقتی پیغمبر ما حكومت تشكیل داد، مردم به او عشق می‏ورزیدند. وقتی ابو سفیان در شب قبل از فتح مكه، به وسیله‏ی عباس عموی پیغمبر آهسته و مخفیانه، در اردوگاه مسلمین گردش كرد و هنگام صبح دید كه مردم آب وضوی پیغمبر را از یكدیگر می‏ربایند و به سر و صورتشان می‏ریزند، به عباس گفت: «عجبا! من كسری و قیصر، پادشاه ایران و امپراطور روم را دیدم؛ اما شوكتی را كه برادرزاده‏ی تو دارد، در هیچ‏كدام از آن‏ها ندیدم. آن‏ها به زور و با سرنیزه بر مردم حكومت می‏كردند؛ اما این، بر دلهای مردم حكومت می‏كند؛ عواطف مردم را دارد؛ ایمان مردم را دارد و عشق مردم متوجه به اوست.»
چنین حكومتی، با چنان پایه و قاعده‏ی مردمی است كه می‏تواند اصلاحات كند. اگر آن روالی كه نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، شروع و پایه‏گذاری كرد، به وسیله‏ی سلطنت بنی امیه و بنی عباس در هم شكسته نمی‏شد، چهره‏ی دنیا به گونه‏ی دیگری می‏شد.