[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1379/09/17 عنوان فیش :شرکت دانشجویان در درس تفسیر رهبری برای مقابله با مارکسیستها کلیدواژه(ها) : دانشجو, نیاز دانشجو, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, تبلیغات کمونیستی, گرایشات مارکسیستی در ایران, جلسات تفسیر قرآن رهبری, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, عملکرد حکومت پهلوی, وضعیت سیاسی در رژیم پهلوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یک دانشجو هم میتواند در درس خود باتقوا باشد؛ در معاشرت خود باتقوا باشد؛ در تلاش سیاسی خود باتقوا باشد؛ در موضعگیری خود باتقوا باشد؛ در انتخاب آیندهی خود باتقوا باشد. میتوان با تقوا حرکت کرد؛ شاخصش هم این است که آنجایی که وظیفه را شناختید و آن را حس کردید و احساس کردید که این وظیفه شما را فرا میخواند، هیچ عامل دیگری نتواند شما را از حرکت به سوی آنچه که وظیفه است، باز بدارد. خصوصیت عمدهی دانشجویان هم از اوّل همین بوده است. بنده از دورهی جوانی با دانشجویان سروکار داشتهام. در دورهای که برای اقامت از قم به مشهد رفتم، برای طلاّب درس تفسیر را شروع کردم. بعد دیدم که یک مشت جوان هم لابلای طلبهها پیدا میشوند و میآیند شرکت میکنند. فهمیدم که اینها دانشجو هستند. احساس کردم که در بین جوانهای دانشجو علاقهای نسبت به تفسیر قرآن وجود دارد و اینها مایلند که در مقابل تفکّرات مارکسیستی - که آن روز هم بهشدّت ترویج میشد - یک منطق مستحکم و قوی را در اختیار داشته باشند، که آن منطقِ قرآن است. این نکته را هم به شما بگویم؛ شاید برای شما بسیار تعجّبآور باشد. در همان دوران اختناق، با اینکه نظام، یک رژیم امریکایی بود؛ رژیمی بهشدّت ضد کمونیسم و باندهای کمونیستی بود و با گروههای کمونیستی، بسیار هم دست و پنجه نرم کرده بود و تار و مارشان کرده بود؛ اما درعینحال در آن برههای که من عرض میکنم - یعنی اواخر دههی ۴۰ و اوایل دههی ۵۰ - ترویج مفاهیم مارکسیستی و کتابهای مارکسیستی در محیط عمومی جوانان و دانشگاه و دانشجو، به مراتب جرم کمتری از ترویج تفکّرات اسلامیِ انقلابی داشت! من میدیدم گاهی که میخواستیم مثلاً جزوه یا کتابی منتشر کنیم، در مراکز سانسور و مراقبت، با چه موانعی مواجه میشد و واقعاً به چاپ نمیرسید. اگر هم یک وقت به شکلی ممکن بود این جزوهها و کتابها چاپ شوند و از زیر دستشان در بروند، مگر کتابفروشها جرأت میکردند اینها را در پیشخوان مغازهی خود بگذارند؟! در همان حال، پیشخوانهای کتابفروشیها از این جزوههای مارکسیستی پُر بود! این وضعیت در تهران بدتر از همه جا بود؛ اما در مشهد هم دیده میشد. نزدیک مسجدی که بنده در آنجا نماز میخواندم و سخنرانی میکردم، یک جلوخان وجود داشت. یک روز از آنجا عبور میکردم، دیدم شاید حدود هفت، هشت جلد کتاب مارکسیستیِ صد صفحهای، صدوپنجاه صفحهای و دویست صفحهای در معرض فروش گذاشته شده است. آن کتابها را از روی جلوخان جمع کردم و خریدم تا به دوستان نشان دهم که وضعیت اینطوری است. جوانهای مسلمان و مبارز در محیط دانشگاه، دنبال این بودند که سنگر مستحکمی بیابند تا بتوانند با این تفکّرات مقابله کنند. من یک مسجدِ جداگانه را برای تفسیر قرآن مخصوص دانشجویان تعیین کردم و گفتم روزهای جمعه فقط برای دانشجویان قرآن تفسیر میکنم. همهی کسانی که مجامع جوان را دیده بودند، این استقبال باعث تعجّبشان شده بود. مسجدی را که تعیین کرده بودیم، از جوانان پُر شد و چون ظرفیت آن جوابگو نبود، جای دیگر رفتیم. البته به یک سال هم نکشید که از طرف ساواک آمدند و جلسه را تعطیل کردند؛ بهانهای هم آوردند که اینجا شما فلان تبلیغ را میکنید! من آیات سورهی بقره را تفسیر میکردم - آیات اول سورهی بقره دربارهی بنیاسرائیل است - اینها گفتند مراد شما از بنیاسرائیل، همین دولت اسرائیل است و این هم جرم است! لذا جلوِ سخنرانی و تفسیر مرا گرفتند. این آمادگی جوانها، مقابلهی با خطرات، ایستادن بر سر تصمیم و جواب گفتن به ندای وظیفهای که آنها را دعوت میکند، از خصوصیاتی است که بنده همیشه آن را در محیط جوان مشاهده کردهام. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1379/09/17 عنوان فیش :اخراج گروهک ها از دانشگاه تهرن توسط جوانهای دانشجو و مردم کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, حضور گروهکهای مسلح در دانشگاهها, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمنان اسلام و دشمنان ایران و دشمنان سربلندی این کشور همیشه میخواستند مانع شوند از اینکه نسل جوان این کشور در میدان تحرّک علمی، همراه با تعهّد ایمانی حرکت کند و به جایی برسد و کشور خودش را به جایی برساند. اینها همیشه در مقابل نسل جوان، لجنزار ایجاد میکردند و لغزشگاه بهوجود میآوردند. البته پشتوانهی غرایز هم وجود دارد. گاهی پیرها هم در مقابل بعضی از وسوسهها دچار لغزش میشوند؛ جوان که جای خود دارد. همیشه هم از این چیزها بوده است. لذا قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، در اوایل انقلاب، همهی گروههایی که با اسلام و انقلاب و نظام اسلامی مخالف بودند، بر روی دانشگاه متمرکز شدند؛ بلکه بتوانند محیط دانشگاه را تصرف کنند؛ بلکه بتوانند جوانها را به سمتی بکشانند؛ بلکه بتوانند انقلاب اسلامی و نظام اسلامی و این حرکت عظیمِ پُرجاذبهی اسلامی را از طرفدارانِ جوانِ فرزانهی اهل فکرِ دارای آیندهی علمی محروم کنند. از اینرو در دانشگاه کارهای زیادی کردند؛ البته اکثر شما یقیناً آن را به یاد ندارید؛ اما برای من مثل همین دیروز است که آن را میدیدم. آن زمان هم دانشجویان مؤمن، دانشجویان خوب، دانشجویان اصیل و قشر فعّال دانشجو، در مقابل آن فریبخوردهها، مهمترین نقش را بر عهده گرفتند. در همین خیابان غربی دانشگاه تهران، قدم به قدم تابلو زده بودند و گروهکهای گوناگون - تعبیر گروهک هم آن وقت پیدا شد - با نامهای مختلف هر کدام ستادی داشتند! در داخل دانشگاه هم اتاقهای مشخّصی را از دانشکدههای گوناگون به خودشان اختصاص داده بودند و آنجا را اوّل مرکز مباحثات سیاسی و کارهای حزبی خودشان قرار داده بودند، بعد هم به اسلحهخانه تبدیل کرده بودند! بنده در یکی از روزهای هفته به مسجد دانشگاه تهران میرفتم و ظهرها نماز میخواندم؛ بعد از نماز هم سخنرانی مختصری میکردم و پاسخ سؤالات دانشجویان را میدادم. این برنامهی هر هفتهی من بود. یک روز نزدیک ظهر بود که به طرف دانشگاه حرکت کردم. به دانشگاه که رسیدم، دیدم خلوتِ خلوت است. چند نفر از بچههای مؤمن که آنجا بودند، آمدند به محافظان من گفتند نگذارید فلانی به دانشگاه بیاید؛ خطر ناک است! من گفتم نه، ما قرار داریم. روز یکشنبه است و من باید بروم و برنامهی مسجد دانشگاه را تعطیل نمیکنم. بالاخره از نقطهای به مسجد دانشگاه آمدیم و دیدیم تعداد بسیار معدودی از بچهها آنجا ماندهاند. بالاخره آمدند و ما را قانع کردند که در دانشگاه نمانیم. من از دانشگاه بیرون آمدم، آنها هم بیرون آمدند؛ بعد هم خود همین جوانهای دانشجو و مردم، اینها را از دانشگاه اخراج کردند. در آن زمان دولت اعلام کرد و امام پشتیبانی کردند و مردم به دانشگاه ریختند و سطح دانشگاه را چنان مملو از جمعیت کردند که این گروهها مثل نمکی که در آب حل شود، حل شدند. دانشگاه از دست گروهکها بیرون آمد؛ پیشروش هم خود دانشجویان بودند. محیط دانشجویی این است؛ محیط صفا، محیط صداقت، محیط صمیمیت، محیط پاسخگویی به احساسات درست. |