[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از پاسداران کمیته‌های انقلاب اسلامی - 1369/10/10
عنوان فیش :تقدّم رضایت خدا بر رضایت همه مردم
کلیدواژه(ها) : مردم, رضای الهی, رضایت‌مندی مردم
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
کارهای حساسی در دستتان است[خطاب به فرماندهان و جمعی از پاسداران کمیته های انقلاب اسلامی]. مبارزه‌ی با منکرات، حساس است. مبارزه‌ی با مواد مخدر، حساس است. مبارزه‌ی با ضد انقلاب، حساس است. مواجهه‌ی با انسانها، حساس است. هر انسانی، دنیایی است. اینها خیلی حساس و مهم است. اگر در نظرمان، قاعده‌ی شرعی را روشن و مسلّم فهمیدیم و به آن اتکا کردیم، هرکه هرچه می‌خواهد بگوید، بگوید؛ هر کس بدش می‌آید، بیاید؛ هر کس خوشش می‌آید، بیاید. «انّ رضی النّاس لایملک»(1). مگر می‌شود همه‌ی دلها را دانه دانه به دست آورد؟ باید دید حق چیست و حکم خدا کدام است.
اعتقادم این است که مهمترین خصلت امام بزرگوار ما این بود که خویش و بیگانه و دوست و آشنا، برایش فرقی نداشت. حقیقتاً خدا می‌داند که آن بزرگوار در این دنیای تاریک ظلمانی، مثل یک خورشید، چند صباحی آمد درخشید و رفت، تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست. دیگر بعد از ائمه و معصومین، ما و دیگران هم مثل آن آدم سراغ نداریم. اگر کسی هم بگوید، به نظر من بی‌انصافی کرده است. انسانیت باید بفهمد که این گوهر در خزانه‌ی الهی وجود دارد. آن مرد، اگر می‌فهمید که تکلیف است، عمل می‌کرد. نگفت که اگر من تنها بمانم، راه حق را خواهم پیمود؟ او، این را راست می‌گفت.
1 )
امالی ،شیخ صدوق،ص102ح3 
.وسائل الشیعه ج27 ص396ح34045 
بحار الانوارج67ص2ح4

ع و قد قلت له يا ابن رسول الله أخبرنی عمن تقبل شهادته و من لا تقبل فقال يا علقمة كل من كان على فطرة الإسلام جازت شهادته قال فقلت له تقبل شهادة مقترف للذنوب فقال يا علقمة لو لم تقبل شهادة المقترفين للذنوب لما قبلت إلا شهادات الأنبياء و الأوصياء لأنهم هم المعصومون دون سائر الخلق فمن لم تره بعينك يرتكب ذنبا أو لم يشهد عليه بذلك شاهدان فهو من أهل العدالة و الستر و شهادته مقبولة و إن كان فی نفسه مذنبا و من اغتابه بما فيه فهو خارج عن ولاية الله عز و جل داخل فی ولاية الشيطان و لقد حدثنی أبی عن أبيه عن آبائه ع أن رسول الله ص قال من اغتاب مؤمنا بما فيه لم يجمع الله بينهما فی الجنة أبدا و من اغتاب مؤمنا بما ليس فيه انقطعت العصمة بينهما و كان المغتاب فی النار خالدا فيها و بئس المصير قال علقمة فقلت للصادق ع يا ابن رسول الله إن الناس ينسبوننا إلى عظائم الأمور و قد ضاقت بذلك صدورنا فقال ع يا علقمة إن رضا الناس لا يملك و ألسنتهم لا تضبط و كيف تسلمون مما لم يسلم منه أنبياء الله و رسله و حجج الله ع أ لم ينسبوا يوسف ع إلى أنه...».
ترجمه :
علقمه گوید به امام صادق(ع) گفتم ای پسر رسول خدا مرا از كسی كه شهادتش قبول شود و كسی كه شهادتش قبول نشود آگاه كن پس گفت هر كسی كه به روش و آیین اسلام باشد شهادت او مجاز است سپس به او گفتم شهادت گناهكار پذیرفته است پس گفت ای علقمه اگر شهادت گناهكاران پذیرفته نشود، شهادت كسی جز پیامبران و اوصیاء پذیرفته نشود چرا كه آنان معصومند نه باقی مردم پس اگر كه به چشم خود نبیند كه كسی گناه می كند یا دو نفر شاهد بدان گواهی ندهند همانا كه او شایسته عدالت و حیاست و شهادت او مقبول است هر چند در پیش خود گناهكار باشد و كسی كه پشت سرش از آنچه در اوست بد گوید براستی كه از ولایت خدا بلند مرتبه خارج و به ولایت شیطان وارد شده است و پدرم از پدران خود مرا روایت كرده اند كه رسول خدا (ص) فرمود كسی كه غیبت مومنی كند به آن چیزی كه در آن است خداوند هرگز آن دو را در بهشت یكجا نمی كند و كسی كه كه غیبت مومنی كند به آن چیزی كه در آن نیست پرده عصمت را میان آن دو پاره می شود و غیبت كننده تا ابد در آتش خواهد بود و چه بد سرانجامی است. علقمه گوید به امام صادق(ع) گفتم ای پسر رسول خدا همانا كه مردم كارهای بزرگ (حرف های بد)به ما نسبت می دهند و به خاطر آن سینه هایمان تنگ شده است پس گفت ای علقمه براستی كه خشنودى مردم را نتوان به دست آورد و جلو زبان‏هايشان را نتوان گرفت،چگونه در امان مانيد از چيزى كه پيامبران و فرستادگان و حجت‏هاى خدا عليهم‏السلام از آن در امان نماندند...؟ آیا به یوسف(ع) نسبت ندادند كه...