[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :پیام به سوّمین کنگره‌ی جهانى حضرت امام رضا (علیه السّلام) - 1368/07/26
عنوان فیش : جامعه اسلامی
کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
كاوشگران تاریخ اسلام، آنگاه كه به فحص و شرح زندگی امام موسی بن جعفر (علیهماالسّلام) پرداخته‌اند، سهم شایسته‌یی از توجه و تفطن را كه باید به حادثه‌ی عظیم و بی‌نظیر حبس طویل المدّه‌ی ی این امام هُمام اختصاص می‌یافت، بدان اختصاص نداده و در نتیجه از جهاد خطیر آن بزرگوار غافل مانده‌اند.
در زندگی‌نامه‌ی آن امام عالی‌مقام، سخن از حوادث گوناگون و بی‌ارتباط با یكدیگر و تأكید بر مقام علمی و معنوی و قدسی آن سلاله‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و نقل قضایای خاندان و اصحاب و شاگردان و مباحثات علمی و كلامی و امثال آن، بدون توجه به خط جهاد مستمری كه همه‌ی عمر سی‌وپنج‌ساله‌ی امامت آن بزرگوار را فراگرفته بوده است، ناقص و ناتمام می‌ماند. تشریح و تبیین این خط است كه همه‌ی اجزای این زندگی پرفیض را به یكدیگر مرتبط می‌سازد و تصویری واضح و متكامل و جهت‌دار كه در آن هر پدیده‌ای و هر حادثه‌یی و هر حركتی، دارای معنایی است، ارایه می‌كند.
چرا حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) به «مفضّل» می‌فرماید: امر امامت این جوانك را فقط به اشخاص مورد وثوق بگو؟ و به «عبد الرحمن بن حجاج» به جای تصریح به كنایه می‌گوید: زره بر تن او راست آمده است؟ و به یاران نزدیك چون «صفوان جمّال» او را به علامت و نشانه معرفی می‌كند؟ و چرا بالاخره در وصیت‌نامه‌ی خود، نام فرزندش را به عنوان وصی پس از نام چهار تن دیگر می‌آورد كه نخستین آنان «منصور عباسی» و سپس حاكم مدینه و سپس نام دو زن است؛ چنان‌كه پس از ارتحال آن حضرت، جمعی از بزرگان شیعه نمی‌دانند جانشین آن بزرگوار، همین جوان بیست‌ساله است؟ چرا در گفتگو با هارون كه به او خطاب می‌كند: «خلیفتان یجبی الیهما الخراج»، زبان به سخن نرم و انكارآمیز می‌گشاید؛ اما ابتدائاً در خطاب به مرد زاهد نافذالكلمه‌ای به نام «حسن بن عبد الله» سخن را به معرفت امام می‌كشاند و آنگاه خود را امام مفترض الطّاعة، یعنی صاحب‌مقامی كه آن روز خلیفه‌ی عباسی در آن متمكن بود، معرفی می‌كند؟
چرا به «علی بن یقطین» كه صاحب‌منصب بلندپایه‌ی دستگاه هارون و از شیفتگان امام است، عملی تقیه‌آمیز را فرمان می‌دهد؛ اما «صفوان جمّال» را بر خدمت همان دستگاه شماتت می‌كند و او را به قطع رابطه با خلیفه فرامی‌خواند؟ چگونه و با چه وسیله‌ای آن همه پیوند و رابطه در قلمرو گسترده‌ی اسلام، میان دوستان و یاران خود پدید می‌آورد و شبكه‌یی كه تا چین گسترده است، می‌سازد؟
چرا «منصور» و «مهدی» و «هارون» و «هادی»، هركدام در برهه‌ای از دوران خود، كمر به قتل و حبس و تبعید او می‌بندند؟ و چرا چنان‌كه از برخی روایات دانسته می‌شود، آن حضرت در برهه‌ای از دوران سی‌وپنج‌ساله، در اختفا به سر برده و در قرای شام یا مناطقی از طبرستان حضور یافته و از سوی خلیفه‌ی وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش كرده كه اگر خلیفه در باره‌ی من از شما پرسید، بگویید او را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم كجاست؟
چرا هارون در سفر حجی، آن حضرت را در حدّ اعلی تجلیل می‌كند و در سفر دیگری دستور حبس و تبعید او را می‌دهد و چرا آن حضرت در اوایل خلافت هارون كه وی روش‌
مكتوبات، سال‌1368، ص: 142
ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبسها آزاد كرده بود، تعریفی از فدك می‌كند كه بر همه‌ی كشور وسیع اسلامی منطبق است؛ تا آنجا كه خلیفه به آن حضرت به تعریض می‌گوید: پس برخیز و در جای من بنشین؟ و چرا رفتار همان خلیفه‌ی ملایم، پس از چند سال، چندان خشن می‌شود كه آن حضرت را به زندانی سخت می‌افكند و پس از سالها حبس، حتّی تحمل وجود زندانی او را نیز بر خود دشوار می‌یابد و او را جنایت‌كارانه مسموم و شهید می‌كند؟
این‌ها و صدها حادثه‌ی توجه برانگیز و پرمعنی و درعین‌حال ظاهراً بی‌ارتباط و گاه متناقض با یكدیگر در زندگی موسی بن جعفر (علیهم‌السّلام) هنگامی معنی می‌شود و ربط می‌یابد كه ما آن رشته‌ی مستمری را كه از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه‌ی شهادتش ادامه داشته، مشاهده كنیم. این رشته، همان خط جهاد و مبارزه‌ی ائمه (علیهم‌السّلام) است كه در تمام دوران دویست‌وپنجاه‌ساله و در شكلهای گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولًا تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه‌ی تصویری روشن از معرفت اسلامی‌ است و ثانیاً، تبیین مسأله‌ی امامت و حاكمیت سیاسی در جامعه‌ی اسلامی و ثالثاً، تلاش و كوشش برای تشكیل آن جامعه‌ و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) و همه‌ی پیامبران؛ یعنی اقامه‌ی قسط و عدل و زدودن أنداد اللّه از صحنه‌ی حكومت و سپردن زمام اداره‌ی زندگی به خلفاء اللّه و بندگان صالح خداوند.
امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) نیز همه‌ی زندگی خود را وقف این جهاد مقدس ساخته بود؛ درس و تعلیم و فقه و حدیث و تقیه و تربیتش در این جهت بود. البته، زمان او ویژگیهای خود را داشت؛ پس جهاد او نیز به تناسب زمان مختصاتی می‌یافت؛ عیناً مانند دیگر ائمه‌ی هشتگانه، از زمان امام سجّاد (علیه‌السّلام) تا امام عسكری (علیه‌السّلام) كه هریك یا هرچند نفر، مختصاتی در زمان و به تبع آن، در جهادِ خود داشتند و مجموعاً زندگی آنان، دوره‌ی چهارم از زندگی دویست‌وپنجاه‌ساله را تشكیل می‌دهد كه خود نیز به مرحله‌هایی تقسیم می‌گردد.
جای آن است كه این بحث اساسی، از این دیدگاه مورد توجه فضلا و محققان قرار گیرد و در آیینه‌ی این دوران پرشكوه و این مجاهدت بی‌نظیر، راه كمال مسلمین و مخصوصاً پیروان و دوستداران اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) آشكار گردد. بی‌شك مجامعی از این قبیل، فرصتهای مغتنم و دیریابی را در اختیار پژوهندگان این حقیقت می‌گذارد.