[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/08/29 عنوان فیش : جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : بحثی هم كه امروز در خطبهی اول عرض میكنم، بحث در باب انفاق فی سبیل اللّه است كه بحثهای خطبههای قبلی در باب مسائل مربوط به آزادی اقتصادی در جامعهی اسلامی به اینجا رسید. عرض كردیم كه وقتی اسلام معتقد به اقتصاد مردمی است و فعالیت اقتصادی را در انحصار دولت و كارمندان دولت قرار نمیدهد و به آحاد انسان در جامعه این اجازه را میدهد كه تلاش كنند و فعالیت كنند و تحصیل مال بكنند، طبیعی است كه لازمهی این طرز فكر، این است كه اگر درجامعهی اسلامی خلائی، نیازی وجود داشت، همهی افراد جامعه بدون استثنا، كسانی كه توانستهاند تحصیل مالی بكنند، موظفند بر حسب اختلاف تمكن خودشان آن خلأ را پر كنند. اسلام نمیگوید كه مردم تحصیل مال بكنند، اما آن مال را فقط صرف مصارف شخصی خودشان بكنند، بلكه اسلام میگوید مردم تحصیل مال بكنند و از آن مالی كه تحصیل كردهاند، حوائج معمولی زندگی و نیاز خود را برآورده بكنند و مابقی آن را در راه خدا انفاق بكنند. «و یسئلونك ما ذا ینفقون قل العفو»؛ از تو سئوال میكنند كه چه چیزی را انفاق بكنند - كه ظاهر قضیه این است كه سئوال كننده از جنس مورد انفاق سئوال كرده است - قرآن جواب را از سئوال او منصرف میكند، جواب نمیدهد كه از چه جنسی انفاق بكن و از چه جنسی نكن، بلكه جواب میدهد «قل العفو»؛ به آنها بگو كه زیادیها را، هرچه مورد نیاز لازم زندگی شماست، خرج كنید؛ اما هر چیزی كه مورد نیاز حقیقی زندگی نیست، آن را در راه خدا انفاق كنید. این یك اصل اسلامی است. بنابراین خیلی طبیعی است كه ثروتاندوزی بر طبق نظر اسلام یك حركت غیر اسلامی است كه آیهی شریفهی «و الّذین یكنزون الذّهب و الفضّة و لا ینفقونها فی سبیل اللّه فبشرّهم بعذاب الیم» را در هفتهی گذشته عرض كردم و گفتم كه بشارت به عذاب دردناك در این آیه دلیل بر این است كه كنز ذهب و فضه و به عبارت امروز نگهداری ثروت و ندادن آن در راه خدا یك عمل مغضوب پروردگار است و شاید بشود گفت یك گناه كبیره است. این طرز فكر اسلام در باب انفاق است. امروز در این خطبه من از بحث اصلی كه در خطبههای قبلی آن را تعقیب میكردم، قدری به حاشیه خواهم رفت و بحث انفاق را كه در حاشیهی آن بحث قرار داشت، به عنوان یك مسئلهی اصلی مطرح میكنم. البته منظور من بحث تحلیلی و استدلالی و فلسفی نیست، بلكه فقط مایلم متون اسلامی را، آن هم بعضی از متون را در باب انفاق برای شما بخوانم. ما امروز باید نظر قرآن و اسلام را در باب مال و انفاق آن دائماً در مد نظر داشته باشیم و به دنبال آن عمل كنیم. والّا گفتن بیعمل، فلسفهبافی در عالم ذهن، استدلال و بحث و فرمول دادن بدون نتیجه، شأن و دأب اسلام نیست. در این آیهای كه در اول این خطبه - این خطبه و خطبهی قبل - خواندم، میفرماید: «و انفقوا فی سبیل اللّه و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة»؛ یعنی در راه خدا انفاق كنید و به دست خودتان، خودتان را در هلاكت نیندازید. كه یك روایتی در بعضی از تفاسیر نقل كردند در ذیل این آیه كه در یكی از جنگهای مسلمین با روم كه ابوایوب انصاری صحابی پیغمبر اكرم هم در آن شركت داشت، یكی از سربازان اسلام كه مرد متهور و شجاعی بود، رفت به میدان و جنگید و در صفوف دشمن رخنه كرد تا اینكه رفت به قلب دشمن. عدهای كه در این طرف او را نگاه میكردند، فریادشان بلند شد كه: «سبحان اللّه القی بنفسه الی التّهلكة»؛ این شخص خودش را به هلاكت انداخت، یعنی اشارهی به آیهی قرآن كه: «و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة». حالا حساسیت یك مسلمان قرآنشناس را اینجا ببینید كه چقدر زیاد است. ابوایوب انصاری در آنجا حاضر بود، دید اینها دارند در معنای «و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة» اشتباه میكنند و فكر میكنند معنای اینكه نباید انسان خود را به دست خود در هلاكت بیندازد، این است كه نباید به قلب لشگر دشمن بزند و دارند این جوان مسلمان شجاع را به خاطر شجاعتش محكوم میكنند؛ فریادش بلند شد، گفت ساكت باشید، این آیه دربارهی ما نازل شد. ما آنجا بودیم و میدانیم كه این آیه برای چه نازل شد. ماجرا این بود كه وقتی اسلام بعد از گذشت چند سالی بعد از هجرت یك عزتی پیدا كرد و یاوران اسلام زیاد شدند، ما كه انصار بودیم با خودمان فكر كردیم كه خب، روز اول مهاجرین محتاج به كمك ما بودند، ما آنها را كمك میكردیم و به مصارف جامعهی اسلامی مدد میرساندیم. امروز دیگر خوب است ما یك قدری به خودمان برسیم، برویم سراغ كسب و كارمان و ترمیم خرابیهامان و تهیهی لوازم زندگی به قدر یك زندگی مرفه و از جهاد در راه خدا و از انفاق در راه خدا غافل میشدیم. این آیه نازل شد، به ما گفت: «و انفقوا فی سبیل اللّه»؛ در راه خدا انفاق كنید، «و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة»؛ خودتان در تهلكه نیندازید با این فكر غلط، با این تصوری كه دیگر حالا ما كار خودمان را كردیم، خوب است یك قدری هم به خودمان بپردازیم و برسیم. «فتهلكة فی الاقامة فی المال و الولد»؛ ابوایوب انصاری گفت: تهلكه در این است كه مسلمان پابند مال خود و زندگی خود و خانوادهی خود بشود و از تكلیف الهی كه جهاد و انفاق هست، غافل بشود. تهلكه این نیست كه انسان شجاعی با دشمن خدا مقابله كند، اگرچه جانش به خطر بیفتد. این برداشت مسلمان صدر اسلام از آیهی «و انفقوا فی سبیل اللّه و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة» است. آن مسئلهای كه در باب انفاق باید مورد توجه قرار بگیرد و من خیلی گذرا از آن عبور میكنم تا به آیاتی كه یادداشت كردم برسم، این است كه برای رفع فقر در جامعه، برای پر كردن خلأهای مالی در جامعه، برای شریك كردن همهی آحاد مردم در ادارهی جامعه، بهترین راه و موفقترین وسائل، همان وسیله و راهی است كه اسلام معین كرده. یعنی اینكه كسانی كه تمكن دارند، به هر اندازهای كه تمكن دارند، به مخارج عمومی، به مصارف عمومی كمك كنند كه یكی از آنها كمك به فقراست، اما منحصر در كمك به فقرا هم نیست. این نمیشود كه در جامعهی اسلامی كسانی كسب مال و ثروت بكنند و تصور بكنند كه آنچه دارند، «انّما اوتیتوه علی علم»، حرف قارون را بزنند. قارون وقتی میگفتند این اموال را جمع میكنی، میگفت من با زیركی خودم، با دانائی خودم، با كوشش و تلاش خودم به دست آوردم، ناز شصتم. این فكر، فكر غلطی است كه كسی بگوید آنچه من به دست آوردم، با تلاش و زیركی و هوشیاری خودم بوده، پس ناز شصتم. نه، مسئله این نیست در منطق اسلام، مسئله این است كه همه موظفند به نیازهای اجتماعی كمك كنند. اگر در همین جامعهی كنونی ما رفع فقر در جامعه با یك برنامهریزی به وسیلهی كمكهای مردمی مورد توجه قرار بگیرد، مطمئناً در طول چند سالی وضعیت جامعه و چهرهی كشور عوض خواهد شد و در همه جای دنیا همین جور است. البته در مقیاس جهانی هم بین كشورهای فقیر و غنی مسائلی از همین قبیل و حادتر از این وجود دارد كه حالا او از محل بحث ما خارج است؛ ما در چهارچوب جامعهی خودمان بحث میكنیم. پس برای اینكه در جامعه تعادل ثروت به وجود بیاید، جامعه دو قطبی از لحاظ ثروت نشود، اسراف و فساد مالی به وجود نیاید، فقر به وجود نیاید، بهترین راه و موفقترین شیوهها همین شیوهی انفاق است. شما لذا میبینید كه در قرآن آیات متعددی، دهها آیه دربارهی انفاق هست و برای راههای مختلف، از جمله برای جهاد فی سبیل اللّه كه گمان میكنم هفت تا، هشت تا آیه در قرآن، جهاد با مال را در كنار جهاد با جان قرار داده. همچنانی كه جهاد با نفس واجب است، پس جهاد با مال هم واجب است. «و تجاهدون فی سبیل اللّه باموالكم و انفسكم»؛ هم مال و هم جان، در یك ردیف، در یك طراز، با یك لحن مورد توجه قرار گرفته. این راجع به مسئلهی انفاق؛ اما من مقید شدم امروز یك مقداری صرف وقت بكنم و آیات را از كلام اللّه مجید استخراج بكنم. البته این بخش كوچك آیاتی است كه در باب انفاق است؛ منتهی در هر كدامی یك نكتهای را مورد توجه قرار دادم و اینجا ذكر كردم. چند آیهای را عرض میكنم و البته مقصود من این است كه ما حقایق اسلامی را عادت كنیم كه از زبان قرآن و متون اسلامی و حدیث بیابیم و متنی فكر كنیم. ما به یاد داشته باشیم توصیههای قرآن را، هم مؤثرتر است، نورانیتش بیشتر است، دلها از آن بیشتر متأثر میشود و همین كه به واقع و حقیقتِ تفكر اسلامی نزدیكتر است. یك بخش از آیات آنی است كه در انفاق باید بهترینها را انفاق كرد كه چند آیه در قرآن هست. این یك تمرین است، یك آزمایش است كه یك آیه این است كه: «یا ایّها الّذین امنوا انفقوا من طیّبات ما كسبتم و ممّا اخرجنا لكم من الارض و لا تیمّموا الخبیث منه تنفقون»؛ یعنی ای كسانی كه به خدا ایمان آوردید، از بهترینها، از زیباترینها، از آنچه كه نفیستر و قیمتیتر هست، در راه خدا انفاق كنید. نروید سراغ جنس بد و آن را در راه خدا بخواهید بدهید، زیادیها، لباس زیادی، خوراك زیادی، آن چیزی كه از دهن افتاده و خود شما آن را كنار گذاشتید، آن را در راه خدا انفاق كنید. نه، از بهترین آنچه كه دارید، در راه خدا انفاق كنید كه این آیهی سورهی بقره است و آیهی سورهی آل عمران هم كه معروف است، در ذهن همه هست كه: «لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون»؛ آن عزیزترهاش را در راه خدا بده، آنچه كه بیشتر به آن علاقه داری. یك آیه، یا یك دسته آیات در این باب است كه انفاق در راه خدا مثل نماز یك عبادت است و ریا آن را باطل میكند. اگر انفاق را برای این بكنیم كه دیگران بگویند به به، فلانی انفاق در راه خدا كرد، تحسین كنند ما را، این عمل را خراب میكند و باطل میكند كه: «لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذی كالّذی ینفق ماله رئاء النّاس»، كه معلوم میشود كه آن كسی كه رئاء النّاسْ مالش را میدهد، برای ریا، او هم كار خودش را باطل میكند. اما در عین حال اگر چنانچه بدون ریا باشد، هم در راه خدا آشكارا انفاق كردن خوب است و هم پنهان انفاق كردن. این موجب نشود كه كسانی انفاق آشكار نكنند، بكنند، بدون ریا باشد، اما آشكار بودن، در معرض دیدها بودن، هیچ اشكالی ندارد كه میفرماید: «ان تبدوا الصّدقات فنعمّا هی»؛ چه بهتر كه آنچه را كه در راه خدا میدهید، آن را آشكار كنید، دیگران ببینند، تشویق بشوند و كار خیر فضای جامعه را پر كند. چند آیه در قرآن هست كه میفهماند به ما كه انفاق نكردن در راه خدا و خشكدستی در راههای خیر علامت نفاق است؛ نفاق كه شاخ و دم ندارد. آن كسانی كه ادعای ایمان میكنند و اگر به آنها بگوئید بیایمان، بدشان میآید؛ اما حاضر نیستند یك ریال از مال خودشان را در راه خدا خرج بكنند و حاضر نیستند بخش متناسبی از مال را در راه خدا بدهند، اینها یا الان منافقند یا خوف نفاق دربارهشان هست كه یك جا در علائم منافقین میفرماید: «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یأمرون بالمنكر و ینهون عن المعروف و یقبضون أیدیهم»؛ دستهاشان را میبندند؛ یعنی انفاق نمیكنند و در یك جای دیگر هم آن كسانی هستند كه با خدا عهد میكنند كه اگر خدا به آنها چیزی بدهد، در راه خدا انفاق كنند: «فلمّا اتاهم من فضله بخلوا به و تولّوا»؛ اینها هم كه بعد از آنی كه چیزدار شدند، بخل میكنند، اینها را خدا میفرماید: «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه»؛ چون وعدهی خدا را تخلف كردند، بنابراین خدای متعال در دل اینها نفاق میاندازد. پس حاصل مطلب اینكه یكی از نشانههای منافق این است كه او قبض ید میكند، یعنی انفاق نمیكند. نه، نمیتوانیم حالا بگوئیم كه هر كسی كه قبض ید میكند، این مطلقاً منافق است، اما مطمئناً یكی از علائم منافق این است. در آیاتی، عذاب الهی را برای كسانی كه انفاق نمیكنند، وعده داده. به چه دل خوش هستند كسانی كه در راه خدا حاضر نیستند انفاق بكنند؟ كه این آیهی بسیار شدیدالحن: «خذوه فغلّوه. ثمّ الجحیم صلّوه. ثمّ فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه. انّه كان لا یؤمن باللّه العظیم. و لا یحضّ علی طعام المسكین»؛ اینجا مسئلهی انفاق نكردن نیست، مسئلهی بیتفاوت بودن در مقابل فقرِ فقرا و مستمندان است. خونسرد بودن در مقابل نیازهای جامعه است؛ خونسرد هم نباید بود. حتی آن كسی كه خودش هم نمیتواند انفاق كند، باید دیگران را وادار كند به انفاق. در آخر سورهی منافقون میفرماید: «و انفقوا ممّا رزقناكم من قبل ان یأتی احدكم الموت فیقول ربّ لو لا اخّرتنی الی اجل قریب فاصّدّق و اكن من الصّالحین»؛ یعنی در آنوقتی كه مرگ به سراغ او میآید - كه ناگهانی هم مرگ به سراغ همه میآید، همه ناگهان با مرگ روبهرو میشوند، پیشبینیاش را نكردند - آنجا ناگهان به خود میآید، میگوید پروردگارا عقب بینداز این مهلت را، شاید بتوانم من تصدق بدهم در راه خدا، بتوانم انفاق كنم. حسرت انفاق نكردن اموالی كه حالا او خواهد رفت و آنها خواهد ماند. و آیات فراوانی كه باز هست از جمله آیاتی كه انفاق را، قرض دادن به خدا میداند و از این قبیل كه حالا آیات دیگری هم یادداشت كردم. یك روایتی را در آخر عرایضم عرض كنم كه یك قدری باز حدود كار را برای ما روشن میكند و آن روایت این است كه رسول خدا (صلّی اللّه علیه و اله و سلّم) وارد منزلشان شدند و دیدند بلال حبشی كه خادم حضرت و خدمتگزار منزل آن حضرت بود، یك مقداری خرما، یك كوتی از خرما یك گوشهای گذاشته، پیغمبر چشمشان افتاد به این خرماها و فرمودند كه اینها را برای چه میخواهی؟ «ما هذا یا بلال»، این چیه اینجا جمع كردی؟ گفت یا رسول اللّه چون شما گاهی مهمان برایتان میآید و وقتی مهمان دارید، ممكن است چیزی در منزل نباشد و شما میخواهی از مهمان پذیرائی كنی، این را من نگه داشتم برای روز مبادا كه مهمانی برای شما بیاید. «اعدّ ذلك لاضیافك»؛ برای صرف شخصی خودمان هم نیست، برای مهمانهاست. پیغمبر در جواب او، برای یك مشت خرمائی كه برای مهمان نگه داشته شده، ببینید چه میفرماید. فرمود: «اما تخشی ان تكون لك دخان فی نار جهنّم»؛ نمیترسی كه این خرمائی كه اینجا جمع كردی، این دودی بشود برای تو در آتش جهنم. معلوم میشود مردم محتاج بودند. به عبارت دیگر در حالی كه مردم در بیرون به اینی كه شما تو خانهات جمع كردی، احتیاج دارند و شما این را نگه میداری و نمیدهی، نمیترسی كه خدای متعال این را وسیلهی عذاب تو قرار بدهد؟ بعد فرمود: «انفق یا بلال»؛ انفاق كن. «و لا تخش من ذی العرش اقلالا»؛ از خدای متعال ترس كم و كسری نداشته باش، خدا خواهد رساند. یك روز هم حالا مهمان آمد تو خانه، نبود، خب، نباشد؛ خدا خواهد رساند انشاءاللّه، از خدا نترس كه كم و كسر در كار تو بگذارد، بده در راه خدا، آنوقتی كه لازم است. و امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه الصّلاة و السّلام) هم به فرزندش امام جواد نامهای نوشت، ایشان هم عین همین تعبیر را با مختصر تفاوتی خطاب به امام جواد به كار برد. «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛ در راه خدا انفاق كن پسرم و نترس از اینكه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد. این طرز فكر اسلام است و این طرز فكر اسلام فقط مال متوسطین و فقرا نیست كه هر وقت ما یك چیزی را اعلام كردیم، یا برای جنگ، یا برای سیل یا برای نیازهای گوناگون، اولین كسانی كه اجابت كردند، طبقهی متوسط مردم است. میآیند انگشتری را، طلائی را به آدم میدهند كه آدم خجالت میكشد، اشك انسان در میآید، میبیند كه این چه خانوادهی ضعیفی است، انگشتری كه به حسب قیمت ظاهری كمبهاست، اگرچه در باطن بسیار باارزش و قیمتی است، اینها هستند غالباً كه میآیند میدهند؛ افراد متوسط و افراد فقیر، آن كسانی كه پولهای بیشتر دارند، كمتر میآیند، نمیگویم هیچ نمیآیند، اما كمتر میآیند، این نمیشود. در جامعهی اسلامی آن كسانی كه بیشتر دارند، آنها بایستی بیشتر بدهند، فكر نكنند از مالشان كم میشود، آنچه گیر آنها میآید، بمراتب ارزشمندتر و بزرگتر است از آنچه كه از دست آنها میرود. آنچه نمیدهند، او از دستشان میرود، آنی كه میدهند، او میماند. رسول خدا گوسالهای را یا بزغالهای را قربانی كردند و آمدند فقرای مدینه و این گوشت را هی قطعه قطعه پیغمبر برید، داد به اینها و بردند. یك كتف این بزغاله ماند در خانه، یكی از زوجات رسول اللّه عرض كرد یا رسول اللّه! این بزغاله همهاش رفت، فقط كتفش ماند. پیغمبر فرمودند همهاش ماند، فقط كتفش خواهد رفت. همین كتفی كه من و تو آن را میخوریم و هضم میشود و نابود میشود، این در حقیقت نابود شده و از بین رفته، بقیهای كه دادیم، ماند پیش خدا. نترسند از اینكه آنچه دادند، از بین رفت، بدهند در راه خدا و نیازها را برآورده كنند. ما مایلیم كه با دعوت اسلامی، با دعوت موعظهآمیز و نصیحتآمیز، آن كسانی كه تمكن دارند، بیایند نیازهای جامعه را پر كنند. البته امروز مسئلهی جهاد مالی است كه فوقالعاده هم مهم است، اما همیشه هم انواع و اقسام انفاقها در جامعه هست و مخصوص امروز نیست، انفاق را باید همیشه كرد و برای همیشه آن را قدر شناخت. |