![]() |
[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1368/02/08 عنوان فیش :ماجرای دیدار اصبغ بن بناته با امام علی(ع) قبل از شهادت حضرت کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام, شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در نقلها و خبرها آمده که در روز بیستویکم ماه رمضان، کوفه غوغا و هنگامهای بود از عزادارای مردم. جمعیتهای زیاد، مردم، زن و مرد و حتی بچههای کوچک، با چهرهی عزادار و غبارگرفته و اندوهگین هجوم میآوردند به آنجایی که خانهی امیرالمؤمنین بود. از روز نوزدهم که امیرالمؤمنین آن ضربت مسموم دشمن خدا را تحمل کرد و در خانه افتاد، لحظه به لحظه مردم کوفه در نگرانی بودند. دور خانهی امیرالمؤمنین جمع میشدند. خبر میگرفتند. هرکس میرفت داخل، هرکس میآمد بیرون، از حال امیرالمؤمنین سؤال میکردند. شهر بزرگی هم بوده کوفه. شهر پرجمعیتی بوده. جمعیت زیاد، مردم گوناگون، دوستان امیرالمؤمنین، یاران آن حضرت، خانوادهی آن حضرت، همه لحظات بسیار پراضطرابی را گذراندند که در آن داستان اصبغبننباته کاملاً مشخص میشود که وضعیت چگونه بوده. میگوید: دور خانهی امیرالمؤمنین را همه گرفته بودند. ما هم نشسته بودیم آنجا منتظر که از داخل خانه یک خبری بیاید بیرون. که بعد میگوید از خانه آمدند بیرون و گفتند به جمعیت که متفرق بشوید و امیرالمؤمنین حال پذیرایی از مردم را ندارد. میخواستند بروند علی را ببینند. میگوید رفتند، اما من طاقت نیاوردم که بروم. ایستادم در همانجا چندی بعد کسی از داخل خانه، یکی از فرزندان امیرالمؤمنین شاید، آمد بیرون و دید من نشستهام. گفت مگر نشنیدی که ما گفتیم امیرالمؤمنین کسی را نمیپذیرند، گفتم که من دلم طاقت نمیآورد که از اینجا دور بشوم و دلم میخواهد یک خبری از مولای خودم پیدا کنم. رفت داخل ظاهراً اجازه گرفت اصبغابننباته در این روایت گفته است که من وارد خانهی امیرالمؤمنین شدم و رفتم بر بالین آن حضرت؛ آن خانهی ساده و محقر و آن بستر خشن، آن چهرهی تابناک و ملکوتی. گفت دیدم حضرت بر روی بستر افتاده، اما رنگ حضرت پریده و بر اثر شدت تأثیر زهر در چهرهی آن حضرت، رنگ آن بزرگوار به زردی گرایش پیدا کرده که در همان حال هم امیرالمؤمنین چشم بازمیکنند و میبیند اصبغ بالای سرشان هست. دست او را میگیرند. یک حدیثی را از پیغمبر برای او نقل میکنند. یعنی در حتی آخرین لحظات هم آن حضرت مایل نیستند که از تعلیم دین و آموزش و تربیت افراد منصرف بشوند و این را وظیفهی همیشگی خودشان میدانند. اصبغ میگوید من دیدم حضرت بعد از آنی که یک مقداری صحبت کرد، غش کرد و از حال رفت. من برخاستم از خانه بیرون آمدم. یک مقداری که از خانه دور شدم، دیدم که صدای گریه و زاری از خانهی امیرالمؤمنین برخاست. صلی اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین. |