[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در جلسه بیست و هشتم تفسیر سوره بقره - 1371/03/06
عنوان فیش : خانواده
کلیدواژه(ها) : خانواده
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
علیت این است که یک چیزی علت یک چیز دیگر باشد، یا یک حادثه‌ای علت پدیده‌ای دیگر باشد. فرضاً آتش علتی است برای گرما و برای سوزاندن و اینها غیرقابل انفکاکند (به استثنای آن شکل معجزه‌آسا که فعلاً بحث ما در او نیست) لکن آتش همه‌جا علت است برای گرما، یعنی وقتی آتش بود سوزاندن و گرما هست و این غیرقابل انفکاک است، اما نقش این عوامل اینطور که شما خیال کنید اگر کسی مثلاً در محیط غیراسلامی متولد شد و پرورش پیدا کرد او دیگر اصلاً نتواند هدایت بشود، یا اگر کسی در خانواده و محیط فاسدی که پدر و مادر و خویشاوندانش مبتلا به فسادهای گوناگون هستند دیگر اصلاً نتواند هدایت بشود و مثل اینکه گرما از آتش منفک نیست و سوزاندن از آتش قابل تفکیک نیست، فساد هم از کسی که در این محیط متولد شده قابل تفکیک نباشد (این چنین نیست). پس گفتیم تأثیر نقش محیط و نقش وراثت به نحو تأثیر علیت نیست. اما اینکه مقتضی چیست؟
مقتضی این است که یک چیزی اقتضای یک چیزی را دارد مثلاً فرض کنید: آب‌وهوای مخصوص، اقتضای روئیدن چنین گیاهی را دارد اما اینطور نیست که چون این آب‌و‌هوا هست حتماً این گیاه روئیده خواهد شد. البته این گیاه را اگر بکارند و همه شرایطش را در این آب‌وهوا فراهم بکنند به طور قهری و طبیعی رشد میکند (این را میگویند مقتضی) یا در همین جایی که اقتضاء هست فرض کنید در هوای مثل هواهای شمال ایران و بقول معروف هوای مدیترانه‌ای مثلاً در فلان جور گیاهانی بوجود میآیند معنایش این نیست که اگر در آنجا یک سالی فرضاً هیچ کار کشاورزی نشود و بلکه بمب‌های شیمیایی هم آنجا منفجر کنند باز هم حتماً در ساحل مدیترانه اینها رشد خواهند کرد، ولذا اگر مانعی نبود و اگر عامل ضدی وجود نداشت اقتضای این آب‌وهوا است که چنین گیاهی رشد کند، والا اگر یک عامل ضدی را ایجاد کردیم این گیاه رشد نخواهد کرد. فرضاً در فلان سرزمین عقرب‌زا مثل بعضی از شهرهای خودمان که عقرب یا فلان حیوان موذی گزنده بوجود می‌آید مثل اطراف مشهد ما که یک نوع مار بعمل می‌آید و به آن مارشتری میگویند چون رنگ شتر است، اقتضای طبیعت اینجا چنین حیوانی را بعمل میآورد، و این در صورتی است که مانعی وجود نداشته باشد. اما اگر ما آنجا را سمپاشی کردیم یا عوامل خلاف زیستی این حیوان را در آنجا بوجود آوردیم، دیگر آن حیوان مضر بعمل نمی‌آید. اقتضاء این است، ولذا من میگویم عوامل محیط و وراثت در وجود انسان نقش مقتضی دارد. نه نقش علت. بله اگر کسی در خانواده‌ی فاسد یا در محیط فاسدی متولد شد و یا در محیط گمراهی متولد شد که هدایت دینی ندارد اقتضای آن محیط همین است که این آدم گمراه و فاسد بشود اما وقتی که یک عامل ضد این وجود نداشته باشد و اگر یک روشن‌بینی و تذکر در اینجا بوجود آمد، یعنی همین کسی که در خانوداه‌ی فاسد زندگی کرده اگر آدم اهل ذکری بود که قرآن هم میفرماید: «انما تنذر من اتبع الذکر» (۶) تو کسی را میتوانی انذار کنی که او پیرو ذکر باشد. همین جوانی که در چنین خانواده‌ی رشد کرده، ‌ اگر اندکی تأمل کند به روشنی احساس میکند که این وضعیت خوبی نیست، و لذا اگر از بیرون این محیط یک بارقه‌ی هدایت که مخالف این وضعیت باشد به چشم او بخورد به دنبال او میرود. پس اگر اینجا یک عامل هدایت و راه رشد و صلاح برای آن کسی که در این محیط فاسد دارد زندگی میکند مطرح شد و او عزم کرد و تصمیم گرفت به دنبال او برود، همانطور که مکرر اتفاق افتاده و شما خودتان هم شاید در مواردی دیده باشید کسی از یک خانواده‌ای را که همه ضدانقلابند و این انقلابی محض است.
قبل از انقلاب در مشهد و در آن دوران سخت مبارزات جوانهایی میآمدند پیش من پدرشان را من میشناختم. از مخالفین سرسخت این راه بودند، یک وقت یکی از این پدرها که روحانی و مخالف این مسائل بود آمد منزل ما و من تعجب کردم این آقا که میانه‌اش با ما خوب نیست چرا منزل ما آمد!؟ ‌ بعد معلوم شد او که فهمیده پسرش درس تفسیر ما می‌آید آمده است بگوید چرا پسرش درس تفسیر شما می‌آید؟ من خندیدم و گفتم من از شما سؤال میکنم، چرا پسر شما درس تفسیر من می‌آید؟ نگذارید بیاید، اما او نمیتوانست نگذارد. یعنی آن پسر بر آن محیط خانوادگی ارتجاعی ضدانقلاب فائق آمده بود و شما وقتی نگاه کنید، از این قبیل فراوان خواهید دید، در تاریخ هم زیاد دیده‌اید.
خدای متعال در قرآن برای کسانی که ایمان آورده‌اند یک نمونه‌ای آورده میفرماید «و ضرب‌الله مثلاً للّذین آمنوا امرات فرعون» (۷) البته اینهم جالب است که خداوند با اینکه این همه مردم مؤمن در تاریخ بودند. یک زن را نمونه آورده! شاید علتش این باشد که تأثیر آن محیط روی این خانمی که زن او و مورد اعتماد اوست، فشار بیش از یکمردی است که ممکن است حالا بیرون از خانه برود و چون آن زمانها زنان در یک محیط محصوری بودند لذا شجاعت این زن، استثنائیتر از هر مرد دیگری است که در آنچنان محیطی بوده و در عین حال به مجرد اینکه بارقه‌ی هدایت را میبیند بلافاصله اراده‌ی او فائق میشود و بعد هم با آن عقوبت سخت او را میکشند اما از ایمانش برنمیگردد.

مربوط به :بیانات در جلسه بیست و هشتم تفسیر سوره بقره - 1371/03/06
عنوان فیش : خانواده
کلیدواژه(ها) : خانواده
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
امروز در حوزه، سؤالها و استفهامها چیست؛ تا بر اساس آن استفهامها تکلیف خودمان را به دست بیاوریم و سراغ آنها برویم؟ احتمال دارد یکی از استفهامها همین مسأله‌ی سیاسییی باشد که ما برای جستجو کردن آن به خارج حوزه نگاه میکنیم؛ یعنی شما آنها را مسائل غیرحوزوی به شمار میآورید. البته مسائل غیرحوزوی هم داریم - نفی نمیکنم - اما بسیاری از اینها به یک معنا مسائل حوزه است.
ما باید این طلبه را بسازیم. به عبارت خلاصه و کوتاه، ما باید این طلبه‌یی را که نظام و کشور به او امید بسته، به صورت یک بنیان مرصوص درستش کنیم، تا آن روزی که او بزرگ میشود - حالا یا مدرّس میشود، یا مرجع میشود، یا مبلّغ میشود، یا خارج میرود، یا یک مسؤول دولتی میشود - آن‌جا لَنگ نزند؛ درست شبیه آن چیزی که درباره‌ی خلأها و عقده‌های عاطفی میگویند. ممکن است فرزند شما در دوران کودکی با مشاهده‌ی یک رفتار ناهنجار در داخل خانواده، یک ناهنجارىِ روانی یا عصبی در او به‌وجود بیاید؛ وقتی که بزرگ شد - مثلاً یک تاجر یا یک عالم یا یک سیاستمدار شد - این ناهنجاری اثر خودش را خواهد بخشید؛ مثل زاویه‌ی کوچکی که هرچه این خطوط ادامه پیدا میکند، مرتب فاصله‌ی خطوط بیشتر میشود؛ وضعیت طلبه در حوزه، عیناً این‌گونه است.