newspart/index2
تاریخ دشمنی آمریکا با ایران
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
دعوای بنیادی آمریکا با جمهوری اسلامی

مسئله‌ی آمریکا یک مسئله‌ی جدّی است. آمریکا با ما دشمن است؛ این دشمنی هم با شخص این حقیر یا با شخص سردمداران نظام نیست، با مجموعه‌ی نظام اسلامی است که امروز ملّت ایران، این نظام را پذیرفته و در راه او دارد حرکت میکند؛ این دشمنی یک چنین دشمنی‌ای است. مخصوص این شخص هم نیست؛ دولت آمریکا و نظام آمریکایی، از آغاز پیدایش جمهوری اسلامی با او دشمن بود و بد بود و در صدد براندازی بود. حتّی دولت قبل -دولت اوباما- که هم در نامه به بنده، هم در اظهارات میگفتند که ما در صدد براندازی نیستیم، دروغ میگفتند؛ آنها هم در صدد براندازی بودند؛ براندازی نظام جمهوری اسلامی؛ مسئله‌ی برجام و این حرفها بهانه است. ببینید، آن وقتی که مسئله‌ی هسته‌ای و تحریمها شروع شده بود، بودند کسانی از معاریف این کشور و مسئولان سطح بالا که به بنده مراجعه میکردند و میگفتند «شما چه اصراری دارید که روی این مسئله‌ی هسته‌ای می‌ایستید؟ چه اصراری دارید؟ خب آمریکایی‌ها بهانه‌گیری میکنند، بدجنسی میکنند، خباثت میکنند؛ بگذارید کنار، خودمان را راحت کنیم»؛ این را به من میگفتند. البتّه این حرف غلط بود چون مسئله‌ی هسته‌ای، نیاز کشور است؛ این را من بارها گفته‌ام؛ ما تا چند سال دیگر احتیاج داریم بیست هزار مگاوات برق هسته‌ای داشته باشیم؛ این محاسبه‌ی مسئولان ذی‌ربطِ کشور است؛ نیاز به این داریم؛ خب از کجا [بیاوریم]؟ آن روزی که ما نیاز پیدا کردیم، میگویند شما امروز نفت دارید؛ خب این نفت ابدی که نیست؛ آن روزی که این نفت در اختیار این کشور نبود یا با این شدّت و فراوانی نبود، آن‌وقت ما باید تازه شروع کنیم به دنباله‌ی انرژی هسته‌ای و امکانات هسته‌ای؟ آن روز باید شروع کنیم؟ نسلهای آن روز، ما را لعنت نخواهند کرد که آن وقتی که شما باید شروع میکردید، شروع نکردید؟ این حرف غلط بود که «ما چه احتیاجی داریم»؛ چرا، احتیاج داریم. حالا گیرم احتیاج نداشتیم؛ بنده به آنها میگفتم مسئله‌ی ایرادگیری آمریکا و تحریمهایی که علیه ما اعمال میکنند و دشمنی‌ای که با ما میکنند، مربوط به انرژی هسته‌ای نیست، این بهانه است؛ این را اگر گذاشتیم کنار، یک بهانه‌ی دیگر پیدا میکنند و همین دشمنی را میکنند. میگفتند «نه آقا این‌جوری نیست»؛ حالا ملاحظه کردید که این‌جوری است. مسئله‌ی انرژی هسته‌ای را ما در برجام به شکلی که مخالفین ما میخواستند، زیر بار رفتیم و قبول کردیم امّا دشمنی‌ها تمام نشد؛ مسئله‌ی حضور ما در مناطق خاورمیانه را مطرح میکنند، مسئله‌ی موشک را مطرح میکنند. شما اگر فردا اعلام کنید که ما دیگر موشک درست نمیکنیم یا بیشتر از فلان مقدار بُرد، موشک تولید نمیکنیم، این قضیّه [هم] تمام خواهد شد امّا یک قضیّه‌ی دیگر درست خواهد شد، یک موضوع دیگر را مطرح میکنند. دعوا، دعوای بنیادی است؛ با نظام جمهوری اسلامی مخالفند.1397/02/19
لینک ثابت
نامه ترامپ به رؤسای کشورهای خلیج‌فارس

علّت مخالفت با نظام جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی آمد دستِ سلطه‌ی آمریکایی را از کشور کوتاه کرد؛ همه‌ی مسئله این است. آمریکایی‌ها بر یک کشوری با ثروت، با امکانات و در موقعیّت راهبردی حسّاس جغرافیایی مثل ایران، به‌طورکامل مسلّط بودند؛ انقلاب و جمهوری اسلامی آمدند دست اینها را کوتاه کردند؛ اینها میخواهند انقلاب و جمهوری اسلامی را نابود کنند به‌خاطر این؛ میخواهند تسلّط داشته باشند؛ همچنان‌که بر بسیاری از کشورهای منطقه متأسّفانه تسلّط دارند. آنها میخواهند دستور بدهند «باید این کار را بکنید» و حاکم فلان کشورِ این منطقه‌ی حسّاس، «بایدِ» آنها را روی چشم بگذارد و قبول بکند! آنها این را میخواهند. توجّه بفرمایید! اینها نکته‌ی مهمّی است؛ مسئله، مسئله‌ی احساسات نیست؛ مسئله، مسئله‌ی این نیست که انسان ناگهان به‌خاطر یک حادثه‌ی دفعی مثلاً فرض کنید موضع‌گیری بکند؛ مسئله، مسئله‌ی اساسی و ریشه‌ای است؛ اینها نوکر لازم دارند؛ جمهوری اسلامی عزّت خود را به رخ اینها کشیده و اینها نمیتوانند تحمّل کنند. آنها میخواهند حکّامی وجود داشته باشند که پولشان را بگیرند، از امکاناتشان استفاده کنند، دستور آنها را اطاعت بکنند، هروقت هم که آنها میل داشتند اینها عوض بشوند؛ مثل اینکه یک روزی انگلیس‌ها همین نقش را در منطقه داشتند، یک روز رضاخان را آوردند، یک روز هم رضاخان را به دلایلی مایل بودند ببرند و بردند و پسرش را سر جایش گذاشتند؛ آنها این را میخواهند. متأسّفانه در کشورهای خلیج‌فارس، در کشورهای منطقه‌ی غرب آسیا، این حالت در بسیاری از [این] کشورها وجود دارد؛ اینها در مقابل آمریکا خاضعند، خاشعند؛ انسان چه بگوید: مثل عبد ذلیل!

همین دو سه روز قبل از این، ترامپ یک نامه‌ای نوشته است به رؤسای کشورهای خلیج‌فارس -که به این نامه ما توانستیم دست پیدا کنیم و ببینیم- و در این نامه به اینها میگوید که باید همه‌تان متّفق بشوید، باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید، من هفت تریلیون دلار اینجا خرج کرده‌ام برای شما. مردک! هفت تریلیون دلار شما برای اینها خرج کردی! هفت تریلیون دلار خرج کردی برای اینکه بر عراق مسلّط بشوی، بر سوریه مسلّط بشوی؛ خب نتوانستی؛ به درک! میگوید باید این کار را بکنید، این کار را بکنید، این کار را بکنید؛ [در جملاتش] «باید» دارد! به همه‌ی این رؤسا هم این نامه را نوشته و فرستاده. اینها میخواهند به جمهوری اسلامی هم «باید» بگویند؛ چون نمیتوانند، [لذا] دشمنند و میخواهند آن را بردارند؛ دعوا [سرِ] این است. ملّت ایران، یک ملّت مستقلّی است، ملّت عزیزی است. حکّام گذشته‌ی این ملّت -پادشاهان دوران قاجار و پادشاهان پهلوی- عزّت این ملّت را گرفتند، این ملّت را ذلیل کردند، عقب نگه داشتند، زیر بار تحمیل قدرتها بردند، [لذا] اینها عادت کردند و دلشان میخواهد که همین قضیّه اتّفاق افتاده باشد. حالا اسلام -جمهوری اسلامی، نظام اسلامی، انقلاب اسلامی- آمده این ملّت را به عزّت خودش برگردانده، این ملّت ایستاده‌اند، اینها نمیتوانند تحمّل کنند؛ دعوا سرِ این است. این‌جوری خیال نکنند که «آقا شما چه اصراری دارید که سرِ فلان قضیّه می‌ایستید»! که می‌آمدند بعضی‌ها به ما میگفتند؛ خدا از سر تقصیراتشان بگذرد. خب، این مسئله‌ی آمریکا است.1397/02/19

لینک ثابت
ضربه خوردن مصدق از اعتماد به آمریکا

بسیاری از مسائل ما با آمریکا اساساً قابل حل نیست، علّت هم این است که مشکل آمریکا با ما، خود ما هستیم -یعنی خود جمهوری اسلامی- مشکل این است. نه انرژی هسته‌ای مشکل است، نه حقوق بشر مشکل است؛ مشکل آمریکا با نفْس جمهوری اسلامی است. اینکه یک دولتی، یک نظامی، یک حکومتی به‌ وجود بیاید، آن¬‌هم در یک جای مهمّی مثل ایران، آن¬‌هم در یک سرزمین ثروتمندی مثل ایران، یک حکومتی سرِ کار بیاید که به «آری و نه»‌ی قدرتی مثل آمریکا اعتنا نداشته باشد و خودش در مسائل «آری و نه» بگوید، این برایشان غیر قابل تحمّل است؛ با این مخالفند، با این معارضند. این معارضه را چه‌جوری میخواهید حل کنید؟ بنابراین، با آمریکا مشکلات ما حل¬‌شدنی نیست؛ اینها با اصل نظام مشکل دارند. من به شما این را عرض بکنم که با قطع نظر از نظام، با استقلال کشور هم مشکل دارند؛ یعنی اگر فرض کنیم یک نظامی غیر نظام جمهوری اسلامی هم سر کار بود و بنا بود مستقل باشد، اینها با آن مشکل داشتند. این تجربه‌ی نهضت ملّی جلوی چشم ما است. در نهضت ملّی، دکتر مصدّق به آمریکایی‌ها حسنِ‌ظن داشت، بلکه ارادت داشت امّا مایل نبود تکیه کند به آنها؛ -با انگلیسی‌ها البتّه بد بود- مایل به استقلال بود. آن کسی که عامل کودتا علیه دکتر مصدّق شد، نه یک انگلیسی، [بلکه] یک آمریکایی بود و پشت سرش بیش از دستگاه اینتلیجنت-‌سرویس انگلیس، سیای آمریکا قرار داشت؛ آمریکا این‌جوری است. یعنی با یک نظامی و با یک حکومتی هم که مطلقاً حکومت دینی هم نیست، حکومت انقلابی هم نیست -نهضت ملّی که یک حکومت انقلابی نبود؛ فقط دنبال استقلال کشور از زیر یوغ انگلیس‌ها بود و خیال میکرد آمریکایی‌ها کمکش میکنند- نتوانستند بسازند؛ با استقلال کشور مخالفند.1396/03/22
لینک ثابت
تسخیرلانه جاسوسی واکنشی بر خباثت های آمریکا بود

روز سیزدهم آبان که نام آن را در کشور روز [مبارزه با] استکبار نهاده‌اند، به نظر من -ضمن اینکه آن نام، نام درستی است- روز جوان است؛ روز جوان مؤمن، جوان انقلابی، جوان شجاع، جوان دلاور، جوان مبتکر، جوانی که دست به کاری میزند که دشمن را از ابتکار، و از حرکت بازمیدارد. به این معنا روز جوان است.

از آن روز سالها گذشته لکن معنای آن روز همچنان باقی است. اینکه شنیدید امام این حرکت را انقلاب دوّم نامیدند، بی‌معنا نیست؛ از ساعات اوّل پیروزی انقلاب بلکه حتّی قبل از انقلاب دشمن درصدد توطئه برآمد. آمریکایی‌ها چند روز قبل از پیروزی انقلاب آدم فرستادند اینجا که شاید بتوانند یک کودتایی راه بیندازند و حرکت مردم را خنثی کنند که البتّه نتوانستند. بعد هم که انقلاب پیروز شد، انواع و اقسام تلاشها را کردند؛ چه تلاشهای سیاسی رسمی که سنای آمریکا از همان روزهای اوّل علیه جمهوری اسلامی موضع گرفت، اعلام خصومت کرد، اعلام تحریم کرد -که این راه‌های رسمی بود، راه‌های علنی بود- چه از راه‌های غیر علنی، که تماس گرفتند با عوامل خودشان، با مزدوران خودشان در داخل کشور که شاید بتوانند از حضور قومیّتهای مختلف برای ایجاد اختلاف در میان ملّت استفاده کنند، که تو دهنشان خورد. هم خود قومیّتهای ما -عرب ما، تُرک ما، کُرد ما، لُر ما، ترکمن ما، که همه آماج این توطئه بودند- در مقابل آمریکا ایستادند و هم جوانان مؤمن، جوانانی که آن روز، هنوز اسم پاسدار رویشان نبود، اسم بسیج رویشان نبود امّا به‌معنای حقیقی کلمه پاسدار انقلاب بودند و بسیجیِ راه انقلاب بودند، رفتند توطئه‌ی آمریکا را خنثی کردند. بنابراین آمریکایی‌ها از ساعت اوّل شروع کردند و اینها همه غیر از کارهایی بود که در داخل سفارت آمریکا همین‌جا در تهران انجام میگرفت.

بعد از آنکه جوانهای ما رفتند و این مرکز را تسخیر کردند و با زحمت زیاد توانستند کاغذهایی را که خرد شده بود، مدارکی را که در کاغذخردکن ریخته شده بود، گردآوری کنند، جمع کنند، به‌هم بچسبانند و به‌صورت کتاب دربیاورند، آن‌وقت معلوم شد که چه توطئه‌هایی هم در طول این مدّت در داخل سفارت آمریکا وجود داشته. این کتابها حدود هفتاد جلد است؛ شماها خوانده‌اید اینها را؟ چرا هیچ نشانی از مضامین برگزیده‌ی این کتابها در مجموعه‌ی مدارس ما، دبیرستان‌های ما، دانشگاه‌های ما نیست؟ چرا؟ این یکی از اعتراضهای من است. وزیر جدید محترم آموزش‌وپرورش اینجا در جلسه هستند؛ چرا اینها را داخل کتابهای درسی قرار نمیدهید؟ چرا نمیگذارید نسل جوان ما، نسل جدید ما بفهمد و بداند که آمریکا با اینجا چه کرده است و چه توطئه‌هایی زیر سر داشته؟

حرکت دانشجویان برای تسخیر سفارت، واکنش به این‌همه خباثت بود که پیروزمندانه اتّفاق افتاد؛ یعنی جلوی تحرّک ابرقدرتِ پُرروی زیاده‌خواه آمریکا را در داخل کشور گرفت؛ انقلاب یعنی این.1395/08/12

لینک ثابت
مصادیق دشمنی آمریکا و غرب با ملت ایران

این کسانی که امروز طرف‌دار گرایش به غربند، به نظر من عقلشان را باخته‌اند، تعقّل نمیکنند. اینهایی که میگویند برای پیشرفت کشور باید به غرب تکیه بکنیم و به غرب پناه ببریم و با آنها رفاقتمان را تشدید بکنیم، به نظر من عاقلانه حرف نمیزنند. خب غرب به ما تجربه‌هایی داده. اوّلین کاری که عقل میکند [این است که] باید از تجربه‌ها استفاده کند. رضاخان را غربی‌ها بر ما تحمیل کردند، بیست سال آن استبداد و دیکتاتوری عجیب‌وغریب و بی‌نظیر؛ بعد غربی‌ها محمّدرضا شاه را بر این کشور تحمیل کردند، مردم که نقشی نداشتند، غربی‌ها نشستند و گفتند ایشان به جای پدرش باشد؛ بعد غربی‌ها به او کمک کردند تا بتواند یک حکومت ملّی را سرنگون کند، غربی‌ها خودشان مستقیماً در بیست‌وهشتم مرداد حکومت مصدّق را -که یک حکومت ملّی بود، کاری به اعتقادات مصدّق ندارم، بالاخره حکومت ملّی بود- سرنگون کردند؛ غربی‌ها در این کشور ساواک را راه انداختند [به‌عنوان] وسیله‌ای برای سرکوب عجیب‌وغریب هر فکر مخالف! من یک‌وقتی گفتم؛ یک نفر با من هم‌زندان بود در قزل‌قلعه، جرمش این بود که در تقویم بغلی‌اش یک شعر خیلی چرند -یعنی واقعاً از لحاظ شعری سطح پایین- [نوشته بود]؛ شعرش این بود:
همه برگویید از برنا و پیر
لعنةالله رضاشاه کبیر

این را به شش ماه زندان محکوم کردند! برای خاطر همین شعر غلطِ چرند؛ ازاین‌قبیل الی‌ماشاءالله. اصلاً داشتن یک اطّلاعیّه‌ای که علیه خواسته‌های دستگاه بود، برای ما قابل تصوّر نبود. همان اوقات یک نفر از دوستان ما از پاکستان آمده بود مشهد، میگفت که بله، نشسته بودیم فلان اطّلاعیّه را در پارک میخواندیم. بنده با تعجّب گفتم در پارک! اطّلاعیّه را انسان در پارک میتواند بخواند؟ اصلاً برای ما قابل تصوّر نبود که بشود آدم در پارک بنشیند یک اطّلاعیّه را مطالعه کند؛ اختناق این‌جوری بود. خب این را غربی‌ها به وجود آوردند. این‌همه اعدام، این‌همه کشتار، این‌همه سخت‌گیری، این‌همه تبعید، این‌همه زندان؛ این تا انقلاب. از انقلاب به این طرف هم که خب دیده‌اید دیگر، معلوم است: اوّلین تحریمها، اوّلین حمله‌ها، اوّلین خیانتها، اوّلین جاسوسی‌ها، اوّلین نفوذهای امنیّتی، اوّلین تهاجمات وسیع و همه‌جانبه‌ی تبلیغاتی علیه انقلاب اسلامی از طرف غربی‌ها شد دیگر؛ از طرف آمریکا و از طرف اروپا؛ و بعد همین‌طور جلو بیایید: قبل از جنگ تحمیلی، کمک به گروهکهای چپ؛ گروهکها چپ بودند، [امّا] حامی‌شان آمریکای راست بود! در جنگ تحمیلی، کمک به صدّام، کمک موشکی، کمک بیولوژیکی -به‌اصطلاح کمک بمبهای شیمیایی- این‌جوری کمک کردند به صدّام؛ نقشه‌ی نظامی به او دادند و همه‌جور کمک کردند؛ [به خاطر این] جنگ هم هشت سال طول کشید! هشت سال شوخی نیست. بعد از جنگ هم آن کارهایی که کردند: اسقاط هواپیما است؛ نزدیک سیصدنفر را در یک هواپیمای مسافری زدند؛ آن مرد بی‌شرم که رئیس‌جمهور آمریکا بود، آمد گفت من از ایران عذرخواهی نمیکنم؛ خب به دَرَک؛ عذرخواهی نکن! عذرخواهی هم حتّی نکردند؛ اینها چه کسانی هستند؟ تجربه به ما چه میگوید؟ بعد قضایای مختلف تا امروز؛ تا قضیّه‌ی برجام. خب همین کشور فرانسه نبود که وزیر خارجه‌اش با آن وقاحت وارد میدان شد و به قول آن روز، نقش پلیس بد را بازی کرد؛ سخت‌گیری‌ها و فشارها و بهانه‌گیری‌های جدید؟ آمریکایی‌ها هم که یک‌جور دیگر.

راجع به خود قضیّه‌ی برجام هم من دیگر صحبت کرده‌ام؛ هم در آن جلسه صحبت کردم، هم در جلسه‌ی هیئت دولت صحبت کردم و بیشتر از آن هم مصلحت نمیدانم که حالا من در آن زمینه صحبت کنم، به دلایلی؛ امّا خب در برجام یک چیز ثابت شد و آن اینکه آمریکایی‌ها دارند دشمنی میکنند با ما، دارند دشمنی میکنند؛ نه‌فقط کنگره‌ی آمریکا که حالا نقش شمر را دارد بازی میکند به‌اصطلاح، اینهایی هم که نقش شمر را نمیخواهند بازی کنند -یعنی دولت آمریکا- اینها هم دارند دشمنی میکنند منتها شکل دشمنی‌شان فرق دارد با آنها؛ امّا دارند دشمنی میکنند؛ اینکه خب [معلوم شد]. خب، اینها را ما تجربه قرار بدهیم. عقلانیّت این است که انسان با یک چنین دشمنی، با خرد، با تدبیر، با حذر، با فریب نخوردن، با نزدیک نشدن به میدان توطئه‌ی او، با وارد نشدن در میدانی که او ترسیم کرده، با اینها باید انسان پاسخ بدهد.1395/04/12

لینک ثابت
شروع ستیزه گری آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی

بعضی خیال میکنند دشمنی‌هایی که با ما میشود به‌خاطر این است که ما ستیزه‌گری کرده‌ایم؛ ما دائماً انگشت در چشم اینها کرده‌ایم، [لذا] اینها از این جهت با ما دشمنی میکنند؛ نه، این هم خیال غلطی است، تصوّر غلطی است. ما شروع‌کننده نبوده‌ایم. اوّل انقلاب آمریکایی‌هایی که دستگیر شده بودند، چند روزی نگه داشته شده بودند، امام فرمود با کمال مراقبت بروند به محلّ خودشان، سفارت خودشان؛ تا قبل از اینکه مسئله‌ی تسخیر سفارت پیش بیاید -که آن هم عواملی داشت، مقدّماتی داشت- [آمریکایی‌ها] در کمال امنیّت اینجا زندگی میکردند؛ راحت میرفتند، می‌آمدند؛ و البتّه بدجنسی میکردند. ما شروع نکردیم، آنها شروع کردند؛ آنها از همان اوّل شروع کردند: با بدگویی، با تحریم، با طلبکاری، با پناه دادن به دشمن ملّت ایران؛ شروع‌کننده آنها بودند. وانگهی فقط آمریکا که نیست، کشورهای دیگر [هم هستند]؛ حالا مثلاً فرض بفرمایید جمهوری اسلامی نسبت به فرانسه چه ستیزه‌گری‌ای کرده؟ کشور فرانسه چون امام مدّتی در آنجا بود، حتّی مورد تمجید نیروهای انقلابی هم بود امّا خب می‌بینید که چه‌کار میکنند. دیدید در قضیّه‌ی هسته‌ای که فرانسوی‌ها نقش پلیس بد را اجرا کردند -البتّه مدیریّت برنامه با آمریکایی‌ها بود، معلوم بود لکن در قضیّه‌ی هسته‌ای بدترین موضع را فرانسوی‌ها [گرفتند]- ما با فرانسوی‌ها چه‌کار کرده بودیم؟ ستیزه‌گری کرده بودیم؟ حال یک کشور کوچکی مثل هلند مثلاً؛ در هر قضیّه‌ای که شما نگاه کنید از قضایایی که پای جمهوری اسلامی به میان است، در آن لیست و فهرست دشمنها، یکی‌اش هلند است! حالا ما با هلند چه‌کار داشتیم؟ چه ستیزه‌گری‌ای؟ کشور کوچکی که در گوشه‌ی اروپا افتاده [است‌]. بحث این نیست که ما با آنها دشمنی و ستیزه‌گری کردیم. مثلاً فرض بفرمایید کانادا روابطش را با ما قطع کرد. ما با کانادا دشمنی کرده بودیم؟ ستیزه‌گری کرده بودیم؟ قضیّه این نیست، قضیّه چیز دیگری است. ما خودمان را نباید فریب بدهیم و بگوییم «آقا، ما دشمنی نکنیم تا آنها دشمنی نکنند»؛ نه، انگیزه‌های دیگری وجود دارد؛ مسائل دیگری پشت پرده است.1395/03/25
لینک ثابت
مصادیق دشمنی آمریکا با ملت ایران

دشمن را بشناسیم، در برابر حرکات دشمن حسّاسیّت داشته باشیم. آن کسانی که در دوران دفاع مقدّس در جبهه بودند میدانند که آنجا کسانی در قرارگاه‌ها بودند که به‌وسیله‌ی عوامل خودشان هر حرکت کوچک دشمن را دنبال میکردند، رویش حسّاس میشدند: فرض بفرمایید امروز دشمن این جابه‌جایی را انجام داده است؛ این برای چیست، چرا انجام داده است؛ علّت‌یابی میکردند. حسّاس در مقابل حرکات دشمن. دشمن را بشناسیم، نقشه‌های او را تشخیص بدهیم، بر روی کارهای او، حرفهای او، اظهارات او حسّاس باشیم؛ و در مقابل زهری که او احتمالاً خواهد ریخت، پادزهر فراهم بکنیم و آماده باشیم برای اینکه حرکت او را خنثی بکنیم. این، حسّاسیّت در مقابل دشمن است.

خب، نقطه‌ی مقابل این حسّاسیّت چیست؟ نقطه‌ی مقابل یکی این است که بعضی اصل دشمن را انکار میکنند. وقتی ما میگوییم دشمن داریم، میگویند «آقا، شما دچار توهّمید؛ توهّم توطئه». خود این مطرح کردن توهّم توطئه، به‌نظر ما یک توطئه است؛ برای اینکه حسّاسیّتها را کم کنند [میگویند]: «آقا، دشمن چیست، کدام دشمنی؟» واضح‌ترین چیزها را انکار میکنند. میگوییم آمریکا دشمن انقلاب است، ذات نظام سلطه اقتضا میکند که با نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی دشمن باشد؛ منافعشان ۱۸۰ درجه با یکدیگر اختلاف دارد. نظام سلطه اهل خیانت است، اهل جنگ‌افروزی است، اهل ایجاد و سازماندهی گروه‌های تروریست است، اهل سرکوب کردن گروه‌های آزادی‌خواه است، اهل فشار آوردن بر مظلومین -مثل فلسطین و امثال فلسطین- است؛ این طبیعت نظام سلطه است. شما الان ببینید آمریکا و انگلیس، قریب صد سال است که دارند بر مردم فلسطین فشار می‌آورند -چه قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، چه بعد از آن تا امروز- دارند فشار می‌آورند روی فلسطینی‌ها. خب این، حرکت نظام سلطه است؛ اسلام که نمیتواند در مقابل این ساکت بماند؛ نظام اسلامی که نمیتواند ببیند و بی‌تفاوت بماند. نظام سلطه مستقیماً به کشور بمباران‌کننده‌ی مردم یمن کمک میکند -آمریکا صریحاً، مستقیماً کمک میکند به بمباران یمن- بمبارانِ کجا؟ بمباران جبهه‌های نبرد؟ نه، بمباران بیمارستان، بمباران بازار، بمباران مدرسه، بمباران میدان عمومی مردم؛ آمریکا کمک میکند. خب، نظام اسلامی نمیتواند بی‌تفاوت بماند. اینها با همدیگر دشمنند؛ در ذات خود با هم مخالفند. چطور میشود منکر این دشمنی شد؟ آمریکا بیست‌وهشتم مرداد را راه انداخت و حکومت ملّی را سرنگون کرد؛ آمریکا از اوّل انقلاب تا امروز دارد با ما دشمنی میکند؛ آمریکا در زمان طاغوت، ساواک را به راه انداخت که مایه‌ی شکنجه‌ی مردم و مبارزین [بود]؛ آمریکا در جنگ هشت‌ساله به دشمن ما حدّاکثر کمک ممکن را کرد؛ آمریکا هواپیمای مسافربری ما را سرنگون کرد؛ آمریکا سکّوی نفتی ما را زد؛ آمریکا ما را تحریم کرد؛ اینها دشمنی نیست؟

هر فردی و هر جریانی که برای اسلام و به نام اسلام کار میکند، اگر به آمریکا اعتماد کرد، خطای بزرگی مرتکب شده و سیلی‌اش را خواهد خورد؛ کمااینکه خوردند.1395/03/14

لینک ثابت
بمباران مناطق ایران در خلیج فارس توسط آمریکا

آمریکای دوران ریگان و آمریکای دوران بوش با آمریکای امروز هیچ فرقی ندارند، هیچ تفاوتی ندارند. همچنان‌که آمریکای دوران ریگان یک‌وقتی لازم دانست و مناطق ما را در خلیج فارس، از روی حقد و غضب بمباران کرد، امروز هم [اگر] بتوانند همین کار را میکنند. آمریکا تفاوتی نکرده؛ سیاستهای آمریکا در مقابل اسلام و در مقابل جمهوری اسلامی، سیاستهای ثابتی بوده. البتّه روشهایشان متفاوت است؛ یکی این روش را دنبال میکند، یکی آن روش را دنبال میکند، امّا هدفشان یک چیز است؛ این را باید همه متوجّه باشند.1394/10/30
لینک ثابت
مصادیق متعدد دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی

اوّلین حکومتی و دولتی که با این حرکت[انقلابی] مردم [ایران درسال 57] بجد شروع کرد مخالفت کردن، آمریکا بود. [البتّه] دولتهای دیگری هم بودند، آنها هم ای‌بسا ناراضی بودند از وضعی که در ایران پیش آمد لکن عکس‌العمل آن‌چنانی نشان ندادند، بعضی از دولتها هم شاید خرسند بودند امّا دولت آمریکا به نارضایی قلبی اکتفا نکرد؛ در اوّلین ماه‌های پیروزی انقلاب، مجلس سنای آمریکا یک مصوّبه و قطعنامه‌ی شدیداللحنی علیه جمهوری اسلامی ایران صادر کرد، دشمنی را به‌طور عملی شروع کرد؛ این در حالی بود که هنوز سفارت آمریکا در ایران باز بود! آن کسانی که خیال میکنند رابطه‌ی با آمریکا، دوستی با آمریکا موجب میشود که انسان از آسیب آمریکا محفوظ بماند، به این تجربه‌ی تاریخی مراجعه کنند؛ هنوز سفارت آمریکا در ایران بود، آمریکایی‌ها راحت در داخل کشور رفت‌وآمد میکردند، انقلاب موجب نشده بود که آمریکایی‌ها را از ایران بیرون کنند؛ مثل بقیّه‌ی دولتها سفارت داشتند، مأمورین داشتند، در اینجا داشتند زندگی میکردند؛ در همان هنگام دولت آمریکا دشمنی خودش را با انقلاب نشان داد. علاوه‌ی بر این، محمّدرضا را که یک دشمن قطعی ملّت ایران بود، در آمریکا میهمان خودش کرد، او را بردند در آمریکا نگه داشتند، در واقع پناه دادند به دشمن ملّت ایران. خب، عکس‌العمل و واکنش به این حرکت، حرکتِ دانشجویان بود؛ رفتند سفارت آمریکا را گرفتند، معلوم شد اینجا لانه‌ی جاسوسی است، معلوم شد در طول این چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، در این مدّت، اینجا مرکزِ توطئه علیه انقلاب بوده است؛ این را اسنادِ منتشر شده‌ی بعدی از داخل سفارت آمریکا نشان داد و ثابت کرد. جوانهای عزیز! اسناد لانه‌ی جاسوسی را بگیرید بخوانید، درس‌آموز است. دانشجویانی که سفارت را تسخیر کردند و فهمیدند اینجا لانه‌ی جاسوسی است، با زحمت زیاد این اسناد را -که سعی کرده بودند در کاغذخردکن‌ها آنها را خرد کنند، نابود کنند- به هم چسباندند، با زحمت زیاد اینها را استحصال کردند و منتشر کردند؛ هفتاد، هشتاد جلد کتاب منتشر شده است. اینها نشان میدهد که آمریکایی‌ها چه در هنگامِ اوج نهضت، چه در هنگامی که نهضت و انقلاب پیروز شده است و جمهوری اسلامی تشکیل شده است، دائم در حال توطئه علیه نظام اسلامی بوده‌اند؛ آمریکا این است. اینها مسائل مربوط به بعد از انقلاب است.

قبل از انقلاب، در دوران حرکت عظیم مردمی -حالا ماجراهای هفدهم شهریور و کشتار مردم و این مسائل که خب همه به‌وسیله‌ی دولت دست‌نشانده‌ی آمریکا انجام گرفت، به جای خود- در هشتم بهمن، یعنی چند روز قبل از ورود امام به داخل کشور، در همین خیابانهای تهران، همین خیابان انقلاب، مردم اجتماع کرده بودند؛ ژنرال هایزر که فرستاده‌ی آمریکا بود و به ایران آمد برای اینکه شاید بتواند یک‌جوری از دست انقلاب رژیم را نجات بدهد و حفظ بکند، او در خاطرات خودش مینویسد -اینها اسناد تاریخی است- و میگوید من به ژنرال قره‌باغی گفتم که در مواجهه‌ی با مردم لوله‌ی تفنگهایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیر هوایی بیخودی در نکنید، مردم را قتل‌عام کنید. اینها هم همین کار را کردند، لوله‌ی تفنگها را پایین آوردند، عدّه‌ای جوان و نوجوان کشته شدند ولی جمعیّت عقب نرفت. هایزر میگوید؛ قره‌باغی بعد آمد به من گفت که این تدبیر تو فایده‌ای نکرد، مردم عقب نرفتند، آن‌وقت هایزر میگوید من دیدم این ژنرال‌های شاه چقدر کودکانه فکر میکنند؛ یعنی باید ادامه میدادند، باید مرتّب میکُشتند. ببینید این رژیمِ دست‌نشانده بود. ژنرال آمریکایی دستور قتل‌عام هم‌وطنان را به ارتشبد ایرانی میدهد و این به دستور او و به توصیه‌ی او عمل میکند و چون فایده‌ای ندارد، میرود به او میگوید فایده‌ای ندارد؛ او هم میگوید اینها بچّه‌اند، اینها کودکانه فکر میکنند. این، ماحصل و خلاصه‌ی حکومت پهلوی در ایران است.

آمریکایی‌ها این‌جوری با ما شروع کردند؛ با انقلاب این‌جوری شروع کردند. بعد هم در طول این مدّت هرچه توانستند توطئه کردند. هر گروهی که میتوانست علیه انقلاب حرکتی بکند، از سوی آمریکایی‌ها حمایت شد: کودتای معروف به کودتای پایگاه شهید نوژه‌ی همدان، یکی از این قضایا بود؛ کمک به کسانی که به‌عنوان قومیّتها در گوشه و کنار کشور علیه انقلاب حرکت میکردند، یکی از این نمونه‌ها بود؛ بعد تشویق صدّام حسین به حمله‌ی به ایران و هشت سال کمک به صدّام حسین یکی از این نمونه‌ها بود. هشت سال! آمریکایی‌ها در طول جنگ، بخصوص بعد از سال دوّم و سوّم، کمکهایشان را شدید کردند، امکانات دادند؛ هم آنها، هم متأسّفانه هم‌پیمانان اروپایی‌شان. آمریکایی‌ها این‌جوری با انقلاب ما عمل کردند؛ همّت آنها این بود که این اساس را براندازند. خب، این خطای در تحلیل بود، خطای در فهم قضیّه بود؛ آنها خیال کردند که اینجا هم مثل فلان کشور آفریقایی یا آسیایی است که یک کودتایی میشود، اسمش را میگذارند انقلاب، میتوانند این را از بین ببرند؛ نمیدانستند اینجا اوّلاً متّکی است به مردم -این انقلاب، انقلابِ مردم است- ثانیاً متّکی است به باورهای دینی؛ اینها را نمیفهمیدند. لذا در طول این ۳۶ سال یا ۳۷ سال، آمریکایی‌ها هر کاری علیه انقلاب کردند، شکست خوردند؛ بعد از این هم ان‌شاءالله شکست خواهند خورد. هدف از این حرف این است که ما به‌عنوان ملّت ایران، به‌عنوان مردمی که کشورمان را دوست داریم، به‌عنوان مردمی که برای خودمان یک آینده‌ای ترسیم کرده‌ایم که میخواهیم خودمان را به آن آینده برسانیم، آمریکا را بشناسیم؛ هدف این است.1394/08/12

لینک ثابت
کشتارمردم ایران در هشتم بهمن57 با مدیریت ژنرال هایزر

یک کشتار دیگری مثل کشتار هفدهم شهریور، در هشتم بهمن در همین میدان انقلاب در اینجا اتّفاق افتاد که غالباً بی‌توجّه به آن هستند؛ عوامل رژیم افتادند به جان مردم. از خاطرات این ژنرال آمریکایی(1) که در روزهای آخر عمر رژیم گذشته برای نجات رژیم به تهران آمده بود، نقل کردند؛ او میگوید من ژنرال‌های شاه را جمع کردم و به آنها گفتم که لوله‌های تفنگها را پایین بیاورید؛ یعنی مسلّحین رژیم شاه که با مردم مواجه بودند، خیلی اوقات تیرهای هوایی میزدند که مردم را بترسانند، این آقا به ژنرال‌های شاه توصیه میکند و میگوید لوله‌ی تفنگها را بیاورید پایین و به مردم بزنید؛ آنها هم اینجا در این میدان انقلاب به این دستور عمل کردند؛ لوله‌های تفنگ را پایین آوردند، مردم را هدف قرار دادند، عدّه‌ی زیادی را به شهادت رساندند؛ ولی اثر نکرد، مردم عقب نرفتند، مردم ادامه دادند. بعد یکی از فرماندهان ارتش شاه -ارتشبد قره‌باغی- می‌آید پیش هایزر و میگوید این دستور تو فایده‌ای نداشت و مردم را نتوانست به عقب براند. هایزر در خاطراتش مینویسد که چقدر اینها تحلیل‌های کودکانه‌ای دارند! یعنی چه؟ یعنی [میگوید] توقّع قره‌باغی این بود که با یک بار مردم را به رگبار بستن قضیّه تمام میشود؛ نه، باید ادامه پیدا کند، باید هرجا با مردم مواجه میشوند، آنها را قتل‌عام کنند! آمریکا این است؛ آمریکا ۲۵ سال در این کشور حاکمیّت مطلق داشته است؛ به ژنرال‌های رژیم شاه این‌جور دستور میدهد؛ در زمینه‌های اقتصادی، در زمینه‌های سیاسی، در زمینه‌های امنیّتی، در زمینه‌های سیاست خارجی، در ایران حرف حرف آمریکایی‌ها بود؛ حاکمیّت مطلق آمریکا در دوران رژیم طاغوت. این‌جور رژیمی بر کشور ما حکومت میکرد که افسرش هم تابع آمریکایی است، وزیر دارایی‌اش هم تابع او است، وزیر دفاعش هم تابع او است، نخست‌وزیرش هم تابع او است، خود شاه هم تابع آمریکا است؛ بی‌چون‌وچرا! یک چنین رژیمی بر این مملکت حکومت میکرد.
1.ژنرال رابرت هایزر1394/06/18

لینک ثابت
مصادیق حقوق بشر آمریکایی

دشمن را بشناسیم؛ دشمنان جهانی که خودشان را به‌وسیله‌ی انواع و اقسام اقلام آرایشیِ رسانه‌ای و تبلیغاتی بزک میکنند و در مقابل چشم قرار میدهند، بشناسیم؛ آمریکا را بشناسیم. در همین چند روز مشاهده کنید: فردا هفتم تیر است، حادثه‌ی حزب اتّفاق افتاده است؛ در سال ۶۶ در همین روز هفتم تیر، حادثه‌ی بمباران شیمیایی سردشت اتّفاق افتاده است؛ بله، صدّام آن کار را کرد، امّا پشت سر صدام چه کسی بود؟ آمریکایی‌ها بودند، غربی‌ها بودند، همان کسانی بودند که بمبهای شیمیایی را به او دادند، چراغ سبز هم به او دادند و در مقابل این جنایت بزرگ و این قتل‌عام عجیب سکوت هم کردند؛ در روز یازدهم تیر - چند روز بعد - ترور شهید صدوقی است که این هم کار همین جنایتکاران است؛ در روز دوازدهم تیر - چند روز بعد از این - حادثه‌ی اسقاط هواپیمای ایرباس بر روی خلیج‌فارس است. از هفتم تیر تا دوازدهم تیر شما ببینید چقدر ترور، قتل‌عام و کشتار [انجام شد]؟ [چقدر] زن، کودک، عالِم، سیاستمدار، به‌وسیله‌ی عوامل آمریکا آماج این جنایتها قرار گرفتند؟ اگر طرّاح این حوادث هم سرویس‌های امنیّتی آمریکا و غرب نبودند، حدّاقل کمک‌کننده بودند؛ حدّاقل تشویق‌کننده بودند. این دشمنها را بشناسیم. به تعبیر بعضی دوستان، خوب است این هفتم تا دوازدهم تیر را هفته‌ی «حقوق بشر آمریکایی» اعلام بکنیم. واقعاً حقوق بشر آمریکایی در این چندروز در کشور ما یک چیز واضح و بارزی است و از این قبیل الی‌ ماشاءالله. پس احتیاج داریم دشمن را بشناسیم. آن کسانی که امروز سعی میکنند از این هیولا - که سیاستهای آمریکایی و سیاستهای بعضی از دنباله‌روان آمریکا است - یک چهره‌ی موجّهی معرّفی کنند، اینها دارند خیانت میکنند؛ اینها دارند جنایت میکنند. این کسانی که این حقیقت روشن را کتمان میکنند، این دشمنی خباثت‌آلود را در زیر پرده‌های توجیه میپوشانند، اینها دارند خیانت میکنند به این ملّت. کشور ما و ملّت ما احتیاج دارد دشمن را بشناسد، عمق دشمنی را بفهمد.1394/04/06
لینک ثابت
راه اندازی گروه های القاعده و طالبان برای مقابله با ایران توسط آمریکا

امروز هر دو عامل[پایه های اساسی غرب] دچار چالش شده؛ هم آن عامل اول[یعنی پایه‌ى فکرى و ارزشی] و هم عامل دوم[ یعنى نظامى و سیاسى]. آن دو ابزار و دو سلاحى - که غرب با آن دو سلاح قادر بود دنیا را مدیریت کند و عملاً تسلط بر دنیا را به‌دست گرفته بود و مدیریت دنیا را به‌دست گرفته بود - هر دو عامل امروز در دنیا بتدریج ضعیف شده است. اما آن عامل اول که عامل ارزشى بود - یعنى رجحان ارزشهاى غربى بر ارزشهاى ملل دیگر، ادیان، اسلام و غیره - دچار تزلزل شده به دلایلى. عواملى موجب شده است که دچار تزلزل بشود. من چند عامل از این عوامل را اینجا یادداشت کرده‌ام که عرض میکنم: ...
عامل پنجم هم جریان‌سازى‌هایى از قبیل همین جریان القاعده و داعش و مانند اینها. حالا اینها ادعا میکنند که اینها با ما مربوط نیست؛ اما همه میدانند. من یک چیزى را نقل کردم از قول یکى از مسئولان معروف آمریکایى، بعد خودشان منکر شدند. على‌الظاهر هست، اینها اعتراف میکنند که این جریانها را اینها به راه انداخته‌اند؛ اگر هم اعتراف نکنند ما شواهد داریم، ما میدانیم. من فراموش نمیکنم، مرحوم شیخ سعید شعبان - حالا آوردن اسمش دیگر اشکالى ندارد - عالم معروف اهل‌سنت، در مشهد - آن‌وقتى بود که ما در دوران جنگ بودیم - به من گفت که من اطلاع دارم که دارند تلاش میکنند براى اینکه شما را از طرف شرق کشورتان، مشغول کنند و درگیر کنند؛ من گفتم خب شرق ما افغانستان است؛ گفت بله از طرف افغانستان. این قبل از آن بود که این جریان طالبان و القاعده و این حرفها در افغانستان راه بیفتد؛ ایشان خب ارتباط داشت با محافل گوناگون سیاسى و روحانىِ اهل‌سنت، در جاهاى حساسى حضور داشت، شخص بسیار محترمى بود، مطلع شده بود، گفت من وظیفه‌ى خودم دانستم که این را به شما بگویم. بعد از اندکى هم همین حوادث اتفاق افتاد و دیدیم که همین‌جور بود که گفت. بنابراین شبهه‌اى وجود ندارد که راه انداختن این جریانها و ساختن این جریانها، به‌دست همین قدرتهاى غربى و عوامل منطقه‌اى آنها [است]. حالا ممکن است یک مواردى خودشان مستقیم وارد نشوند و دیگران [وارد شوند]. البته مستقیم هم وارد شدند؛ در همان قضیه‌ى طالبان من فراموش نمیکنم در مجلات آمریکایى، جورى از طالبان حرف میزدند که به‌نحوى ترویج آنها بود؛ [البته] صریحاً ترویج نمیکردند اما کیفیت کار تبلیغاتى، ترویج طالبان بود آن اوایلى که اینها سرِکار آمده بودند. بنابراین اینها عواملى است که آن نظام ارزشى مدعىِ برترى را - که غرب آن را مطرح میکرد - امروز در دنیا کاملاً به چالش کشیده؛ این حرف را دیگر از غربى‌ها و از قدرتهاى غربى کسى نمیپذیرد که اینها بگویند ما طرف‌دار حقوق بشریم، ما طرف‌دار ارزشهاى انسانى هستیم، و مانند اینها. آن چیزهایى که در اعلامیه‌ى استقلال آمریکا در دویست سال قبل ذکر شده بود، همه عملاً نقض شده است.1393/06/13

لینک ثابت
مصادیق برخورد غربی ها با ملت ایران در نود سال اخیر

در کشور خود ما، برخورد غربى‌‌ها و دست‌‌اندرکاران تمدن کنونى غرب در طول این صدسال اخیر، هشتاد نود سال اخیر، با کشور ما چگونه بوده. ما این‌‌همه تجربه‌‌ى ضربه زدن از سوى غرب داریم. عده‌‌اى هستند در کشور - روشنفکران غرب‌‌گرا، غرب‌‌زده، دلباخته‌‌ى غرب - این تجربه‌‌ها در مقابل چشم آنها است، [اما] از این تجربه‌‌ها درس نمیگیرند. خب، آنها دیدند که غربى‌‌ها رضاخان را آوردند بر این کشور مسلط کردند و دیکتاتورىِ عجیب‌‌وغریب رضاخانى، به‌‌وسیله‌‌ى انگلیس‌‌ها در این کشور برپا شد - آمدند یک عنصرِ قلدرِ بى‌‌منطقِ بى‌‌اعتناى به اصالتهاى کشور را بر این کشور مسلط کردند - بعد هم در دهه‌‌ى ۲۰، همان قدرتها آمدند ایران را اشغال کردند، در واقع به یک معنا بین خودشان تقسیم کردند؛ همانها آمدند نفت را بردند و قراردادهاى ظالمانه را بر این کشور تحمیل کردند؛ همانها کودتاى بیست‌‌وهشتم مرداد را راه انداختند و یک دولت ملى را - که با همه‌‌ى عیوبى که داشت بالاخره برخاسته‌‌ى از آراء مردم بود - ساقط کردند و نابود کردند؛ همانها نهضت ملىِ نفت را به انحراف کشاندند و مجدداً سلطه‌‌ى بر منابع طبیعى و مادىِ ما را به دست گرفتند؛ همانها در یک مدت طولانى، دیکتاتورىِ محمدرضا را بر این کشور تثبیت کردند و از آن با همه‌‌ى وجود حمایت کردند؛ در دوران حکومت سى‌‌وچند ساله‌‌ى محمدرضا بر کشور، چوب حراج به ثروت مادى و معنوى ما زده شد، پدر این ملت را در آوردند، در فقر نگه داشتند، در جهل نگه داشتند، فساد عمومى در تمام ارکان این کشور به راه انداختند، فرهنگ کشور را، دین مردم را، همه چیز را در واقع از بین بردند، این با پشتیبانى و حمایتِ همین دولتهاى غربى بود؛ در مقابله‌‌ى با انقلاب ملت ایران و حرکت عظیم ملت ایران، هرچه توانستند کارشکنى کردند؛ از صدام حسین حمایت کردند، دفاع کردند - با اینکه خودشان صدام را هم قبول نداشتند، اما چون صدام در مقابل جمهورى اسلامى بود، هرچه توانستند به صدام کمک کردند - همین غربى‌‌ها، همین انگلیس، همین آمریکا، همین فرانسه: بمب شیمیایى دادند، امکانات گوناگون نظامى در اختیارش گذاشتند؛ خب اینها تجربه‌‌هاى ما است. روشنفکر غرب‌‌زده، چون دستگاه محاسباتى‌‌اش دستگاه اختلال‌‌یافته‌‌اى است، از این تجربه‌‌ها استفاده نمیکند، بهره نمیبرد، استنتاج درست نمیکند.1393/05/01
لینک ثابت
ضربه خوردن مصدق از آمریکا با وجود اعتماد به آنها

مذاكره‌ی با آمریكا مشكلی را حل نمیكند؛ كجا اینها به وعده‌های خودشان عمل كردند؟ شصت سال است كه از 28 مرداد 32 تا امروز در هر موردی كه با آمریكایی‌ها مسئولین این كشور اعتماد كردند، ضربه خوردند. یك روزی مصدق به آمریكایی‌ها اعتماد كرد، به آنها تكیه كرد، آنها را دوست خود فرض كرد، ماجرای 28 مرداد پیش آمد كه محل كودتا در اختیار آمریكایی‌ها قرار گرفت و عامل كودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت كرد بین اراذل و اوباش كه كودتا را راه بیندازد؛ آمریكایی بود. تدبیر كار را خودشان هم اعتراف كردند، اقرار كردند. بعد هم حكومت ظالمانه‌ی پهلوی را سالهای متمادی بر این كشور مسلط كردند، ساواك تشكیل دادند، مبارزان را به زنجیر كشیدند، شكنجه كردند؛ این مال آن دوره است. بعد از انقلاب هم در برهه‌ای مسئولین كشور روی خوش‌بینی‌های خود به اینها اعتماد كردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریكا، ایران را در محور شرارت قرار داد. مظهر شرارت شمایید؛ شما هستید كه در دنیا دارید شرارت میكنید، جنگ راه می‌اندازید، ملتها را میچاپید، از رژیم صهیونیستی حمایت میكنید، ملتهای بپاخاسته را در این ماجرای بیداری اسلامی تا هر جا كه بتوانید دچار سركوب میكنید و به استضعاف میكشید و بین آنها اختلاف می‌اندازید؛ شرارت متعلق به شماست؛ شأن شماست. ملت ایران را متهم كردند به شرارت؛ اهانت بزرگ. هر جا به اینها اعتماد شد، اینها این جوری حركت كردند. باید حُسن نیت نشان بدهند. عنوان مذاكره، پیشنهاد مذاكره با فشار سازگار نیست؛ راه فشار با راه مذاكره دوتاست؛ امكان ندارد كه ملت ایران قبول بكند كه زیر چكمه‌ی فشار، زیر تهدید بیاید با طرف تهدید كننده و فشار آورنده مذاكره كند.1391/11/19
لینک ثابت
تبعید امام خمینی(ره) به دلیل اعتراض به طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکائی‌ها

یکی از این عبرتها در همین سیزدهم آبان است. قدرت الهی از یک طرف - که همه‌چیز در همین جمله‌ی «قدرت الهی» مندرج است - و بعد اراده‌ی مبارزه و ایستادگی در راه مبارزه، که متکی به قدرت الهی و توفیق الهی است، از طرف دیگر، سیزدهم آبان را یک برجستگی بخشیده است.
امام عزیز ما، آن مرد یگانه‌ی تاریخ ما، در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکائی‌ها - که آن روز در ایران همه‌کاره بودند - ایستاد و به خاطر این اعتراض، روز 13 آبان با حال غربت و تنهائی، به وسیله‌ی مزدوران آمریکا از ایران تبعید شد. در آن روز و در این تبعید، هیچ کس در کنار امام نبود. البته دلهای مردم با امام بود؛ اما امام را از خانه‌اش ربودند و در غربت کامل، او را در روز 13 آبان سال 43 از ایران تبعید کردند. پانزده سال بعد - پانزده سال، زمان زیادی نیست؛ مثل برق میگذرد - فرزندان امام، یعنی جوانان انقلابی دانشجو، در روز 13 آبان رفتند لانه‌ی جاسوسی آمریکا در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران تبعید کردند. ببینید فعل و انفعال حرکت مردمیِ متکی به اراده‌ی الهی و قدرت الهی، چه کار میکند. امام در آن غربت در تبعید ایستاد، با کمال استقامت راه را دنبال کرد و مردم را کم‌کم و بمرور آورد وارد صحنه کرد. امام مردم را بیدار کرد؛ احساس استقلال و آرمان‌خواهیِ همراه با مجاهدتی که در آن هیچ خوف و ترسی وجود ندارد، در مردم زنده کرد. مردم به میدان آمدند و انقلاب پیروز شد. مردم در انقلاب، شاه را از ایران راندند؛ در 13 آبان، آمریکا را از ایران راندند. لذا امام فرمود: انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. این یک عبرت است. یعنی یک ملت وقتی در راه درست، با هدایت صحیح و با بصیرت، ایستادگی و استقامت میکند، هیچ قدرتی در مقابل او تاب مقاومت ندارد. همه‌ی مانعها برداشته شد. این مسئله، محال به نظر می‌آمد. حکومت سلطنتیِ دو هزار و پانصد ساله، آن هم با پشتیبانی همه‌ی قدرتهای مادی دنیا، از ایران برچیده شود؟ باورکردنی بود؟ اما اراده‌ی اسلامی و ایمانی ملت ایران به رهبری امام، این امر محال را ممکن کرد؛ این امر نشدنی، واقع شد. همه در مقابل چشمشان این را بوضوح دیدند و آن را لمس کردند. و از این بالاتر، پرچم تسلطِ ظالمانه‌ی متکبرانه‌ی آمریکا از بام ایران پائین کشیده شد؛ زیر پای جوانهای مؤمن ما لگدمال شد. این هم نشدنی به نظر میرسید. این هم یک کار ناممکن به نظر میرسید. تحلیل میکردند، میگفتند، مینوشتند که ایران اسلامی چون در مقابل آمریکا ایستاده است، پس قطعاً شکست میخورد و مجبور به عقب‌نشینی میشود. تحلیلهای مادی این را میگفت، این را نشان میداد. خیلی از روشنفکرنمایان ما که خود را اهل تحلیل سیاسی و زیر و رو کردن حوادث و استنتاج از حوادث میدانستند، اینجور تحلیل میکردند. اما بعکس شد؛ اسلام پیروز شد، جمهوری اسلامی پیروز شد، آمریکا مجبور به عقب‌نشینی شد.1390/08/11

لینک ثابت
جدایی از مردم و مکر انگلستان؛ عامل انحراف مشروطیت و شکست نهضت ملی شدن نفت

مسئله‌ی اصلی ما، مسئله‌ی مردم است؛ حضور مردم، میل مردم، اراده‌ی مردم، عزم راسخ مردم. این را باید عرض کنیم؛ در همه‌ی تحولات و جنبشهای گوناگون اجتماعی بزرگ، نقش مردم، نقش معیار است. یعنی گسترش یک تحول، گسترش یک فکر، گسترش نفوذ یک مصلح اجتماعی، وابسته‌ی به این است که با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جریان و آن جنبش و آن تحول با مردم بیشتر باشد، امکان موفقیت او بیشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، دیری نخواهد پائید، کاری نخواهد کرد. البته در تاریخ کشور ما جابه‌جائی‌های قدرت، آمدن سلسله‌های سلاطین و رفتن آنها، به مردم ارتباطی نداشته است؛ لیکن همین سلسله‌های حکومتی و سلطنتی‌ای که در طول تاریخ ما وجود داشته‌اند، هر کدام از آنها که توانسته‌اند رابطه‌ی خودشان را با مردم به یک نحوی محکم و گرم و دوستانه کنند، پایداری‌شان، موفقیتشان در اداره‌ی کشور و در عزت ملی بیشتر بوده است؛ هر کدام، از مردم منقطع شدند، همه چیز را از دست دادند؛ که نمونه‌ی اتمّ آن، سلسله‌ی قاجار و سلسله‌ی منحوس پهلوی در این دوره‌های اخیر است. ما یک تجربه‌ی مشروطیت را داریم در دوران نزدیک خودمان، و یک تجربه‌ی ملی شدن صنعت نفت را. در این دو، مردم حضور داشتند، شرکت داشتند؛ عامل پیروزی هر دو نهضت، مردم بودند؛ ولی از مردم جدا شدند. در نهضت مشروطیت، انگلیسها با مکر و کلک خودشان، با حیله و خدعه‌ی خودشان، آمدند بر امواج مشروطیت سوار شدند، مردم و رهبران مردمی را کنار زدند؛ مشروطیت سر از قلدری رضاخان درآورد.
در قضیه‌ی صنعت نفت و ملی شدن نفت هم در اول دهه‌ی 30 شمسی در کشورمان، مردم عامل بودند، مردم مؤثر بودند، حضور آنها موفقیت‌آور بود؛ لیکن دیری نپائید که از مردم جدا شدند، به مردم پشت کردند؛ کودتای آمریکائی آمد امور را قبضه کرد و کشور را مجدداً به استبداد کشاند.1390/07/20

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی