newspart/index2
سوء‌استفاده غرب از علم / سوء‌استفاده غرب از دانش
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
استعمار شبه‌قاره توسط انگلستان با سوء استفاده از قدرت علمی

یکی از بزرگترین جنایتهائی که به بشریت شد، این بود که در انقلاب صنعتی در دنیا در این دو سه قرن، علم وسیله‌ای شد برای زورگوئی. انگلیسها که جزو پیشروان انقلاب صنعتی بودند، از این امکانِ خودشان استفاده کردند برای راه افتادن در اطراف دنیا و به زنجیر کشیدن ملتها. شما میدانید در دوران حاکمیت انگلیسها در شبه‌قاره، در این صحنه‌ی بزرگ و ثروتمند چه گذشت؟ فقط هم شبه‌قاره نبوده؛ تمام منطقه‌ی شرق آسیا سالهای متمادی - بیش از یک قرن - زیر چکمه‌ی اینها بوده و با ابزار علم که اینها داشتند، بر مردم مسلط شدند؛ مردم به جان آمدند، چه انسانهائی نابود شدند، چه آرزوهائی نابود شد، چه ملتهائی عقب افتادند، چه کشورهائی خراب شدند. اینها از ابزار علم یک چنین استفاده‌ای کردند. این بزرگترین خیانت به علم است؛ همچنان که بزرگترین خیانت به بشریت است. اینها میخواهند این انحصار شکسته نشود. هر ملتی که بتواند با استقلال - نه زیر بلیط آنها و با مجوز آنها و در اختیار آنها و در مشت آنها - روی پای خود بایستد، یک ضربه به این انحصار زده؛ و این کار امروز خوشبختانه در ایران راه افتاده.1390/12/03
لینک ثابت
استعمارگری غرب در هند و آفریقا با سوء استفاده از قدرت علمی خود

ما تأكید میكنیم روی علم. این تأكید، جدی است؛ تعارف نیست؛ از روی یك احساس كاذبِ تشریفاتیِ موسمی نیست؛ بلكه از یك تشخیص عمیق و محاسبه‌شده برمیخیزد. زورگوئی در دنیا زیاد است. زورگویان متكی به قدرتشان هستند. آن قدرت و آن ثروت و آن امكانات، برخاسته‌ی از دانش آنهاست. بدون دانش نمیشود مقابله كرد، نمیشود مواجهه كرد. من یك وقتی این حدیث را خوانده‌ام: «العلم سلطان»؛ علم عبارت است از اقتدار. علم، خودش یك اقتدار است. هر كس این اقتدار را داشت، میتواند حركت كند؛ هر كسی، هر ملتی، هر جامعه‌ای كه نداشت، مجبور است از اقتدار دیگران پیروی كند. بنابراین، این یك محاسبه‌ی دقیق است.
خوب، این علم دو جور میتواند هدف داشته باشد: یك جور هدفی كه دارندگان كنونی علم در دنیا آن هدف را داشتند و دنبال كردند و آن هدف، هدفی است ناپاك و نامقدس. به ادعاها نگاه نكنید؛ واقعیت قضیه در پیشرفت علمی غرب، واقعیت بسیار تلخ و بسیار تأسف‌آوری است؛ واقعیتی است كه انسان به هیچ قیمتی حاضر نیست به سمت آن حركت كند. پیشرفت علم در دنیای غرب، چه از وقتی كه اساساً تحرك علمی غرب شروع شد - باید گفت تحرك فكری، كه مقدمه‌ی تحرك علمی بود - كه از قرن شانزدهم میلادی در ایتالیا و در انگلیس و در جاهای دیگر شروع شد، چه آن وقتی كه انقلاب صنعتی در قرن هجدهم ابتدا در انگلیس به وجود آمد؛ ایجاد كارخانجات بزرگ و ماشینهای عظیم كه بتدریج در طول چند ده سال این اتفاق افتاد، بعد تولید ثروت از این راه - حالا آنچه كه در خود آنجاها شد، چه حقوقی پایمال شد، چه فقرائی از بین رفتند، طبقه‌ای كه بر اثر این ماشینهای بزرگ به وجود آمد، چه ظلمهائی به مردم كردند، آنها بماند - بعد بتدریج گسترش این علم و فناوری در دیگر كشورهای اروپائی، به قیمت نابودی آزادی بسیاری از ملتها، تهدید هویت بسیاری از ملتها و وارد آمدن یك ظلم عظیم، همراه با سبعیت بر بسیاری از كشورها و ملتها تمام شد. آنها احساس كردند مواد اولیه لازم دارند، احساس كردند بازار فروش لازم دارند؛ این هم در كشورهای دیگر بود؛ لذا از این دانش استفاده كردند و در مقابل شمشیر و نیزه، توپخانه تولید كردند؛ بعد هم انگلیسی‌ها و هلندی‌ها و پرتغالی‌ها و فرانسوی‌ها و بعضی دیگر از كشورهای اروپائی راه افتادند رفتند به اطراف دنیا، آنقدر با ابزار علم و فناوری در دنیا فاجعه‌آفرینی كردند كه اگر اینها را جمع كنند، یك دائرةالمعارف عظیم خواهد شد با ده‌ها مجلد و گریه‌آور. ... فقط آمریكا هم نیست؛ آمریكا بعد ملحق شده.
شما ملاحظه كنید اینها در هند چه كردند، در چین چه كردند. در قرن نوزدهم، انگلیسی‌ها در هند فجایعی آفریدند كه من یقین دارم - شما جوانها كمتر هم به تاریخ و به این چیزها اهمیت میدهید - یك‌هزارمِ آنچه را كه اتفاق افتاده، شما در تبلیغات و در حرفها نشنیده‌اید. «نهرو» در كتابِ خودش مینویسد اینها آمدند هند. به گفته‌ی او، در دورانی كه هنوز انقلاب صنعتی نشده بود و ماشینهای بزرگ به وجود نیامده بود، شبه قاره‌ی هند از لحاظ صنعت، یكی از كشورهای پیشرفته‌ی دنیا بوده. اینها برای اینكه كار خودشان را پیش ببرند، صنعت هند را نابود كردند؛ طبقه‌ی متوسط هند را نابود كردند؛ پیدایش حركت به سمت دانش و صنعت را با انواع و اقسام تضییقها متوقف كردند؛ یك بیماری مزمن در كالبد یك ملت به وجود آوردند و تزریق كردند؛ كه هنوز كه هنوز است، بعد از گذشت تقریباً صد و پنجاه سال از شروع این كارها در هند، این بیماری در آنجا علاج نشده. شبیه این كار را در چین كردند؛ فجایعی كه در چین آفریدند، فشاری كه به ملت چین وارد كردند. اینها مال قرن نوزدهم است. در آفریقا چه كردند. به كمك علم، در خود قاره‌ی آمریكا چه فجایعی را آفریدند. در آفریقا و در آمریكای لاتین، چقدر انسانهای آزاد برده شدند؛ چقدر خانواده‌ها تارومار و نابود شدند. علم را اینجوری پیدا كردند.
بنابراین جهت علم عبارت بود از حركت به سمت ثروت، بدون رعایت ذره‌ای اخلاق و ایمان و معنویت. اروپائی‌ها همان وقت هم ادعای تمدن میكردند، اما رفتارشان از وحشی‌ترین قبائل در حملات گوناگون قبیله‌ای وحشیانه‌تر بوده. اینهائی كه عرض میكنم، شعار نیست؛ اینها هر كدامش سند، مدرك و تعبیرات دقیق دارد كه چه كار میكردند؛ كه الان مجال توضیح نیست. اگر من گوشه‌ای از آنها را میگفتم، میفهمیدید كه در آسیای شرقی، در آفریقا و در نقاط دیگر، به وسیله‌ی همین اروپائی‌ها و غربی‌ها و با ابزار علمِ آنها چه اتفاقی افتاده است. چون هدف، ثروت بود، بنابراین اخلاقی وجود نداشت، مذهبی وجود نداشت، خدائی وجود نداشت.
ما این علم را نمیخواهیم. این علم، آن وقتی كه رشد پیدا میكند و به منتها درجه میرسد، میشود مثل این چیزی كه امروز كشورهای غربی دارند؛ میشود بمب اتم، میشود این همه ظلم و ستم، میشود نابودی دموكراسی در مدعی‌ترین كشور دنیا از لحاظ دموكراسی - یعنی آمریكا - میشود اختلاف طبقاتی روزافزون و شكاف طبقاتی؛ میلیونها كارتن‌خواب، میلیونها زیر خط فقر در یك كشور ثروتمند و پیشرفته. این علم فایده‌ای ندارد. ما دنبال این علم نیستیم. نه تعلیمات انبیاء، نه تعلیمات اسلام، نه وجدان انسانی، ما را به این طریق سوق نمیدهد؛ هیچ شوقی در انسان نمی‌آفریند.
آن علمی كه ما میخواهیم، همراه با تزكیه است... اول، تزكیه است. تربیت دین، تربیت قرآن، تربیت اسلام این است. چرا اول تزكیه؟ برای اینكه اگر تزكیه نبود، علم منحرف میشود. علم یك ابزار است، یك سلاح است؛ این سلاح اگر در دست یك انسان بدطینت، بددل، خبیث و آدمكش قرار بگیرد، جز فاجعه چیز دیگری نمی‌آفریند؛ اما همین سلاح میتواند در دست انسان صالح، وسیله‌ی دفاع از انسانها، دفاع از حقوق مردم، دفاع از خانواده باشد. این علم را بایستی آن وقتی در دست گرفت كه با تزكیه همراه باشد.1389/07/14

لینک ثابت
سوء استفاده انگلیسیها از مهارت دریانوردی برای تسلط بر هندوستان

در طول تاریخ، علم در بین ملتهای دنیا دست به دست گشته؛ شما هیچ ملتی را پیدا نمیكنید كه از اول تا آخر، دانش در اختیار آنها بوده؛ نه، این یكی از سنتهای خداست. در این مسابقه‌ی در بین جوامع بشری - ملتها مسابقه دارند و از هم جلو میزنند - از لحاظ دانش یك وقتی شرق جلو بود، یك وقتی كشورهای اسلامی جلو بودند و یك وقتی بخصوص كشور ایران جلو بود؛ همین حالتی كه امروز شما در بعضی از كشورهای غربی مشاهده میكنید كه از لحاظ علم در رتبه‌ی بالائی هستند و دیگران باید سرشان را بالا كنند تا آنها را ببینند، یك روز كشور شما همین حالت را داشت و كشورهای اروپائی و كشورهای شرقی و غربی باید به بالا نگاه میكردند تا میتوانستند دانشمند ایرانی را ببینند؛ دانشمندان عظیمی كه نه فقط در علم، حتّی در فناوری - فناوریهای متناسب با آن روز - از همه‌ی دنیا جلو بودند. یك روزی اینجوری بوده؛ یك روز هم غربیها جلو افتادند.
اما یك نكته‌ی مهمی است كه از زمانی كه غربیها جلو افتادند، از این برتریِ علمی، برای مقاصد سیاسی و اقتصادیِ سلطه‌گرانه استفاده كردند؛ استعمار به وجود آمد. استعمار قبلاً وجود نداشت. معنای استعمار این است كه یك كشوری با هزارها كیلومتر فاصله، دست‌اندازی كند به یك كشوری كه منبع ثروت است - مثلاً شبه قاره‌ی هند - و آنجا را به قدرت شمشیر و به قدرت سلاح پیشرفته، در اختیار خودش بگیرد. خب میدانید، انگلیس هم محاط به دریاست. انگلیسیها چون در كار كشتیرانی و دریانوردی یك مهارتی پیدا كرده بودند؛ این دریانوردی را توسعه دادند، خطرپذیری كردند، ریسك‌پذیری كردند، آمدند هندوستان را پیدا كردند و بر آن تسلط پیدا كردند؛ اینجا از برتری علمیِ خودشان استفاده‌ی سیاسی كردند! كاری كه تا آن زمان هیچ كدام از كشورهای گوناگونی كه دارای برتری علمی بودند، نكرده بودند. هم انگلیسیها، هم بلژیكیها، هم هلندیها، اینهائی كه طرف منطقه‌ی شرق و منطقه‌ی شبه قاره‌ی هند رفتند و اول‌بار استعمار را راه انداختند، و هم آن كسانی كه بعد رفتند آفریقا را گرفتند - گروهی از كشورهای اروپائی مثل پرتغال - اینها از قدرت پیشرفتِ علمی و توانائی علمیشان، استفاده‌ی سیاسی كردند؛ یعنی استعمار را به وجود آوردند. وقتی استعمار به وجود آمد، سرنوشت آن ملت استعمارزده در دست آن ملت استعمارگر قرار گرفت؛ از این استفاده كردند برای اینكه آنها را در جهالت نگه دارند و تا آنجائی كه البته میتوانستند، مسابقه‌ی علمی را متوقف كردند! این اتفاقی است كه افتاده و كاری است كه شده. خب، این سوء استفاده‌ی از علم بود.1387/06/05

لینک ثابت
در آتش سوزاندن انسانها توسط روحانیت قبل از رنسانس اروپا؛ زمینه‌ساز بی‌اخلاقی امروز تمدن غربی

اینكه گفته می‌شود اسلام‌گرایانِ روشن‌فكر و روشن‌بین با تمدن‌غربی مخالفند، خود معاندان غربی نعل واژگونه می‌زنند؛ وانمود می‌كنند این‌ها با علم و پیشرفت مخالفند؛ در حالی كه مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربی به خاطر پیشرفت علمی و مبارزه‌ی با خرافات و علمی كردن همه‌ی روابط اجتماعی نیست؛ به خاطر خلأ معنویت و فضیلت در این مجموعه‌ی دنیایی است. البته این سرنوشت غرب بود كه به این ورطه دچار شود. روحانیتی كه غرب قبل از رنسانس اروپا به آن دچار بود- آن كج‌فكری‌ها، آن واپسگرایی‌ها، آن تعصبهای عنادآمیز و بكلی دور از عقل و منطق- واكنش‌اش همین‌ها هم بود. وقتی با علم و پیشرفت مخالفت می‌كردند و انسانها را به جرایم موهوم، زنده زنده در آتش می‌سوزاندند- این مربوط به همین دو سه قرن پیش اروپاست؛ مال خیلی قدیم نیست- وقتی خرافات زشت بر همه‌ی شئون فكری و معنوی اروپا و كلیسای آن‌روز حاكم بود، نتیجه‌اش می‌شود همین چیزی كه در اروپا پیش آمد و اروپا را در این سراشیب انداخت. شما جوانها آن‌روز را خواهید دید كه این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاكت و نابودی خواهد شد؛ از اوج توانایی‌ها و اقتداری كه امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد كه دیگر علاج‌پذیر نیست؛ و آن‌روز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشن‌بینان غربی دارند می‌دهند. این حرفی نیست كه منِ طلبه اینجا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آن‌هاست؛ ما هم البته همین را می‌فهمیم. این به‌خاطر چه بود؟ این‌ها در علم مشكلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بی‌اندازه هم كشف كردند و به‌دست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حد اكثر استفاده را كردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پی‌بردند؛ در پیشرفت علمی كار زیادی كردند و از این علم هم برای به‌دست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداكثرِ استفاده‌های مشروع و نامشروع را كردند؛ با همین علم استعمار كردند؛ كشتارهای گوناگون جهانی كردند؛ میلیونها انسان را اروپایی‌ها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون كشتند؛ بنابراین این‌ها در علم مشكلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجه‌اش همین است. اول، جلوه‌یی به زندگی می‌بخشد و قدرت و ثروت و زیبایی می‌دهد- «للباطل جولة»- اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد كرد. شما بدانید وحشیگری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی كه از معنویت بویی نبرده‌اند، روز به روز بیشتر خواهد شد و همین وحشیگری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربیِ امروز است و آن‌ها را سرنگون خواهد كرد.1383/03/22
لینک ثابت
سوء‌ استفاده قدرتهای جهانی از علم و صنعت

می‌بینید امروز در دنیا به برکت علم و صنعتِ پیشرفته‌اى که در اختیار بعضى از قدرتهاى جهانى است ‌-درحالی‌که این علم مال آنها نیست، علم مال بشر است؛ علم را کسانى به وجود آوردند که متعلّق به این قدرتها نبودند، متعلّق به جامعه‌ی بشرى بودند و این ابتکارها و اختراعها و پیشرفتهاى علمى را براى بشر فراهم کردند و تقدیم کردند؛ امّا آنها دارند سوء استفاده میکنند- و با تمسّک به این علم و با در اختیار داشتن این دانش، تمام این مهارهاى عالَم و زمامهاى قدرت را، چه مهارهاى اقتصادى را، چه مهارهاى سیاسى را، چه تولید را، چه تبلیغات را، چه فرهنگ عمومى عالم و ملّتها را، در سرتاسر جهان به دست خودشان گرفته‌اند، یا خواسته‌اند بگیرند. البتّه مال امروز هم نیست؛ در گذشته هم همین‌جور بود. آن روزى که دولت انگلیس بر بخشى از دنیا حاکم بود یا دولت پرتغال یا اسپانیا یا فرانسه، هر کدام بر بخشى از دنیاى مستعمرات در برهه‌هاى مختلف این دویست سیصد سال اخیر حاکم بودند ‌-که میدانید هر کدام از این کشورهاى اروپایى در یک برهه‌اى از زمان، خداوندگار یک بخشى از دنیا بوده‌اند؛ همین اسپانیا که حالا یک دولت معمولى است، یک روزى خداوند یک بخش عظیمى از این عالم بوده، در آفریقا حضور داشته، در آمریکاى لاتین حضور داشته؛ پرتغال همین‌طور؛ فرانسه همین‌طور؛ در آسیا حضور داشتند- آن روز هم آن کسانى که قدرت را در اختیار داشتند، میخواستند زمام همه‌ی امور کشورهایى را که تحت سلطه‌شان بود به دست بگیرند؛ فرهنگشان را، آموزششان را، زبانشان را، تاریخشان را، آداب و عاداتشان را، دینشان را و البتّه از جمله اقتصادشان را و امور نظامی‌شان را و اگر میتوانستند سیاستشان را؛ یعنى می‌آمدند نظام سیاسى را هم به عهده میگرفتند: مثل انگلیس‌ها در هند، مثل فرانسوی‌ها در الجزایر و بقیّه‌ی جاها. منتها آن روز، ارتباطات در دنیا ضعیف بود؛ قدرت رساندن پیامِ مغزِ استکبار و استعمار به همه جاى دنیاى زیر نفوذشان آن‌چنان نبود؛ [امّا] امروز هست.
و امروز که دولت آمریکا در رأس هرم قدرت جهانى قرار گرفته و در حاشیه و زیر دست او دولتها و قدرتهاى دیگر، هر کدام به‌حسبِ اقتدارشان، امکاناتشان، پولشان، علمشان و بقیّه‌ی عناصر مؤثّر در قدرتشان یک مقدار تسلّط بر امور عالم دارند ‌-این مجموعه‌اى که امروز با هم دارند کار میکنند- حاضر نیستند ببینند و بپذیرند یا بشنوند که دولتى و ملّتى وجود دارد که میخواهد رها از کمندِ قدرت آنها زندگى کند. استقلال یک ملّت براى آنها مثل یک دشنام میماند؛ حاضر نیستند تحمّل کنند. اگر یک ملّتى گفت شما در کار ما دخالت نکنید، مثل این [است] که به آنها دشنام داده‌اند!1368/11/19

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی