newspart/index2
استقلال فرهنگی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
عدم انتشار کتاب تسخیر خانم ابتکار توسط ناشران آمریکا

بنده به عنوان یک روحانی، حقیقتاً از شما مجموعه‌ی کارگردانها انتظار دارم. شما باید ارزشهای دینی و ملی را تقویت کنید. وقتی ارزش ملی می‌گوییم، نباید فوراً ذهن به سمت چهارشنبه‌سوری برود؛ ارزش ملی یعنی احساس استقلال یک ملت؛ استقلال فرهنگی. در مقابل این القای دویست ساله‌ی فرهنگیِ غرب، یک ملتی بیاید به فرهنگ خودش تکیه بکند، این خیلی ارزش دارد؛ این را تقویت کنید. حالا گاهی با رفتن به جشنواره، ممکن است این تقویت بشود، گاهی با نرفتن به جشنواره این تقویت می‌شود. آنجایی که لازم است نروید، نروید؛ آنجایی که لازم است به جشنواره‌های بین‌المللی بروید، بروید؛ با این نیت بروید - حالا آقای عیاری به دوستان «کَن» لطف کردند و از آنها دفاع کردند که به ایشان گفته‌اند، شما چرا این‌قدر سیاه‌نمایی می‌کنید که فیلم شما را ما نتوانیم نشان بدهیم؛ باید دید آقای عیاری چه کار کرده بوده که آنها دلشان به حال ملت ایران سوخته - بالأخره من حرفی ندارم که شما از آنها دفاع کنید؛ اما این را واقعاً من هم خبر دارم. من با اینکه نه سینمایی هستم و نه با این چیزها ارتباط دارم؛ اما بالأخره می‌دانید طبعاً اطلاعات ما محدود به راههای اطلاع‌گیری شماها نمی‌شود؛ ما اطلاعات وسیع‌تری داریم. ما خبر داریم که همین مجموعه‌های جهانی، از جمله کَن - حالا که اسمش را آوردید - و بعضی از جشنواره‌های دیگر، واقعاً دارند کار می‌کنند؛ اینها هدف دارند. اینها دوست می‌دارند که از حضور هنرمند برجسته‌ی ایرانی در آنجا، در جهت سیاسی، یک استفاده‌ای ببرند. حالا من نمی‌دانم فیلم آقای مجیدی را چقدر اکران می‌کنند، چقدر در جلو چشم مردم می‌گذارند. بله، در جشنواره احترام می‌کنند. من آن وقتی علاقه‌ی آنها را به هنرمند خودمان باور می‌کنم که این فیلم را ترویج کنند؛ جلو چشم مردمشان بگذارند و در تلویزیونشان نشان بدهند، در سینماهایشان نمایش بدهند؛ این کارها را یا نمی‌کنند و یا خیلی کم می‌کنند. لذا وقتی که تشویق و تقدیر فقط به سالن جشنواره و سکوی جایزه‌ی جشنواره منحصر است، آدم خیلی باورش نمی‌آید که نیتشان - به قول ماها - زیاد خدایی باشد. بالأخره نیات سیاسی هست. عجیب هم نیست؛ ما هم در برخی از مسایل فرهنگی بین‌المللی، نیات سیاسی داریم، پنهان هم نمی‌کنیم. ما در رابطه‌ی با خیلی از کشورها با جهتگیری سیاسی کار فرهنگی می‌کنیم. آنها هم همین کار را دارند با ما می‌کنند. ما باید حواسمان جمع باشد و هوشیار باشیم.

مرحوم حاج احمد آقا به من گفت، حاضر شدند بابت یک اعلامیه‌ی حج امام هشتاد هزار دلارِ آن روز بدهند که در یکی از روزنامه‌های امریکا - همین روزنامه‌های معروفی که هست - چاپ بشود، ولو به صورت آگهی؛ اما نکردند. این را حاج احمد آقا خودش به من گفت، گفت ما تلاش کردیم؛ اما حاضر نشدند چاپ کنند.

همین خانم ابتکار که در گذشته معاون رئیس جمهور بودند، یک کتابی در باب قضیه‌ی سفارت امریکا، به اصطلاح این لانه‌ی جاسوسی نوشتند. خود ایشان جزوِ آن دانشجوهایی بوده که در آن کار شرکت کرده بودند. ایشان دوره‌ی کودکی‌اش را در امریکا گذرانده است؛ مرحوم دکتر ابتکار - که از دوستان ما بود - سالها در امریکا بوده و این خانم خیلی به زبان مسلط است و نگارش و تکلمش خیلی خوب است. این کتاب را به انگلیسی نوشته و بعد یک نفر آن را به فارسی ترجمه کرده بود. خود ایشان به من گفت، پیش هر ناشر امریکایی که رفته بود، حاضر نشده بود این کتاب را چاپ کند! در حالی که آنها اصرار دارند که مسئله‌ی اشغال سفارت را به عنوان یک زخم التیام نیافتنی، دائماً تکرار کنند. من زمان ریاست جمهوری، سفر سازمان ملل که رفته بودم، یک مصاحبه‌گر خیلی معروفی آمد و با من یک مصاحبه‌ای کرد که خیلی هم به صورت گسترده پخش شد. اولین سؤالش این بود که، شما چرا سفارت را گرفتید؟ گفتم بابا! حالا ما آمده‌ایم سازمان ملل و تو می‌خواهی با ما مصاحبه کنی؛ اولین سؤال را این قرار می‌دهی؟! حاضر نیستند رها کنند. از دیدگاه خودشان، آن را به عنوان یک حرکت تروریستی و وحشیانه و تلقی می‌کنند. حالا یک دختر خانمِ دانشجوی روشنفکری که نه اُمّل است، نه عقب‌افتاده است، نه تحصیل‌نکرده است، نه سابقه‌ی تروریستی دارد و خودش در آن قضیه بوده، ایشان قضیه را تشریح می‌کند؛ حاضر نیستند این را چاپ کنند. ببینید مسئله این است. خوب، او ملاحظه‌ی سیاست خودش را می‌کند. در امریکا این نمایش بی‌سانسوری فقط در مورد آن جاهایی است که به اصول امریکایی اصطکاک نداشته باشد. آنجایی که اصطکاک پیدا می‌کند، چه به اصول امریکایی و چه به مصالح فوری امریکایی - مثل مسئله‌ی جنگ خلیج‌فارس که زمان بوش پدر انجام گرفت - سانسور وجود دارد؛ خیلی کامل و خیلی رسمی و علنی؛ بدون پرده‌پوشی.

خوب، آنها مصالح فرهنگی‌شان را رعایت می‌کنند، ما هم باید مصالح فرهنگی خودمان را رعایت کنیم. ما که از او توقع نداریم که مصالح ما را رعایت کند؛ ما از خودمان توقع داریم که مصالح خودمان را رعایت کنیم. بنابراین شما اگر جشنواره هم می‌روید، آن وقتی بروید و آن‌طوری بروید که مصالح فرهنگی کشورتان را مراعات بکنید. اگر طوری شد که او بناست مصالح خودش را علیه مصالح کشور شما رعایت کند، بله، ترجیح با نرفتن است، ترجیح با حضور پیدا نکردن است؛ این چیز روشن و واضحی است1385/03/23

لینک ثابت
طرح بحث لباس ملی در شورای عالی انقلاب فرهنگی توسط آیت الله خامنه ای

تقلید فرهنگی خطر خیلی بزرگی است، اما این حرف اشتباه نشود بااینكه بنده با مُد و تنوع و تحول در روشهای زندگی مخالفم؛ نخیر، مُدگرایی و نوگرایی اگر افراطی نباشد، اگر روی چشم و همچشمیِ رقابتهای كودكانه نباشد، عیبی ندارد. لباس و رفتار و آرایش تغییر پیدا می‌كند، مانعی هم ندارد؛ اما مواظب باشید قبله‌نمای این مُدگرایی به سمت اروپا نباشد؛ این بد است. اگر مدیست‌های اروپا و امریكا در مجلاتی كه مُدها را مطرح می‌كنند، فلان طور لباس را برای مردان یا زنانِ خودشان ترسیم كردند، آیا ما باید اینجا در همدان یا تهران یا در مشهد آن را تقلید كنیم؟ این بد است. خودتان طراحی كنید و خودتان بسازید.
بنده زمان ریاست جمهوری در شورای عالی انقلاب فرهنگی قضیه‌ی طرح لباس ملی را مطرح كردم و گفتم بیایید یك لباس ملی درست كنیم؛ بالاخره لباس ملی ما كه این كت و شلوار نیست. البته من با كت و شلوار مخالف نیستم؛ خود من هم گاهی اوقات در ارتفاعات یا جاهای دیگر ممكن است كاپشن هم بپوشم؛ ایرادی هم ندارد؛ اما بالاخره این لباس ملی ما نیست. عربها لباس ملی خودشان را دارند، هندی‌ها لباس ملی خودشان را دارند، اندونزیایی‌ها لباس ملی خودشان را دارند، كشورهای گوناگون شرقی لباسهای ملی خودشان را دارند، آفریقایی‌ها لباسهای ملی خودشان را دارند و در مجامع جهانی هركس لباس ملی خود را دارد؛ افتخار هم می‌كنند. ما در جایی رئیس‌جمهوری را دیدیم كه لباس ملی‌اش عبارت بود از دامن! مرد بزرگ، دامن پوشیده بود! پاهای او هم لخت بود! یك دامن تقریباً تا حدود زانو، و هیچ احساس حقارت هم نمی‌كرد. با افتخارِ تمام در آن جلسه شركت می‌كرد؛ می‌آمد و می‌رفت و می‌نشست. این، لباس ملی اوست؛ ایرادی هم ندارد. عربها با تفاخر، لباس ملی خودشان را می‌پوشند- پیراهن بلند و چفیه و عقال- و ممكن است به نظر من و شما هیچ منطقی هم نداشته باشد؛ اما لباسِ آن‌هاست و آن را دوست دارند. من و شما كه ایرانی هستیم، لباسمان چیست؟ شما نمی‌دانید لباس ما چیست. البته من نمی‌گویم طرح این لباس حتماً باید برگردد به لباس پانصد سال قبل؛ ابداً. من می‌گویم بنشینید برای خودتان یك لباس طراحی كنید. البته الآن این را از شما نمی‌خواهم؛ این را من در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح كردم. آن روز ما یك بخش دولتی را مأمور كردیم و گفتیم دنبال این كار بروید. یك كارِ مقدماتی هم كردند، اما آن را به جایی نرساندند؛ دوره‌ی‌ریاست جمهوری ما هم تمام شد! من می‌خواهم بگویم اگر شما موی سرتان را می‌خواهید آرایش كنید، اگر می‌خواهید لباس بپوشید، اگر می‌خواهید سبك راه رفتن را تغییر دهید، بكنید؛ اما خودتان انجام دهید؛ از دیگران یاد نگیرید.
در كشورهای غربی و بیشتر از همه در امریكا، حدود سه چهار دهه پیش یك‌مشت جوان بر اثر واخوردگی از شرایط اجتماعی، دچار حركتهایی شدند، كه البته تا امروز هم ادامه دارد. در زمان ما مظهر این افراد، بیتل‌ها بودند كه با آرایش عجیب و غریب و با نوعی موسیقی شبیه موسیقی پاپ- كه الآن در دنیا معمول است- ظاهر می‌شدند. بنده بعد از انقلاب به الجزائر رفتم. در خیابان ماشین ما عبور می‌كرد. یك‌وقت دیدم پسر جوانی نصف موی سرش را تراشیده و نصف دیگر را باقی گذاشته است. هرچه من نگاه كردم، دیدم این آرایش، هیچ زیبایی ندارد. مشخص بود او از كسانی تقلید كرده است. در الجزائر، فشار صنعتی و فشار ابزار تولید و تكنیك بر زندگی مردم اصلًا آن‌قدر نیست كه یك جوان، احساساتی را پیدا كند كه در امریكا یا انگلیس یا در جای دیگر پیدا می‌كرد؛ اما چون دیده بود آن‌ها انجام داده‌اند، او هم انجام می‌داد. بنده با این چیزها مخالفم و دوست نمی‌دارم جوان ما این‌طوری حركت كند و دختر و پسرِ ما دائم چشمشان به آن‌ها باشد.1383/04/17

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی