newspart/index2
دفاع مقدس / فرماندهان دفاع مقدس/آغاز جنگ تحمیلی / جنگ/جنگ تحمیلی/جنگ 8 ساله/جنگ ایران و عراق
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
پخش اعلامیه علیه جنگ تحمیلی توسط مخالفان در خیابان های تهران

بنده تأیید میکنم که انسجام ملّی را باید حفظ کرد، اتّحاد ملّی را باید حفظ کرد. مشترکات را بایستی همواره در نظر داشت. این منافاتی ندارد با اینکه یک مخالفی هم در یک بخشی -که مخالفت با فلان سیاست یا با فلان برنامه دارد- مخالفت خودش را ابراز کند؛ هیچ منافاتی ندارد. امّا به معنای این نباید باشد که در زمینه‌ی مسائل کلان و اساسی کشور، کشمکش و بگومگو هست.

ما این انسجام و اتّحاد و تأثیرش را در طول این قریب چهل سال آزموده‌ایم. خب در جنگ هم یک‌ عدّه‌ای بودند که مخالف بودند. در همان اوقاتی که ما گرفتار جنگ تحمیلی بودیم، یک ‌عدّه‌ای در همین خیابانها و سرِ چهارراه‌های تهران بودند -قاعدتاً خیلی‌ از شماها در یادتان هست- که ایستاده بودند و علیه جنگ اعلامیّه پخش میکردند. مخالفت ممکن است وجود داشته باشد لکن قاطبه‌ی ملّت، عمده‌ی ملّت، حرفشان یکی بود و ایستادگی کردند روی حرف، این همان ‌چیزی است که مورد نظر ما است که انسجام و اتّحاد ملّی است. کشور را دوقطبی نباید کرد، مردم را به دو دسته نباید تقسیم کرد؛ آن حالتی که در سال ۵۹ متأسّفانه از ناحیه‌ی رئیس‌جمهور آن ‌روز اتّفاق افتاد که مردم را به دو دسته‌ی موافق و مخالف تقسیم کرده بودند که چیز خطرناکی است.1396/03/22

لینک ثابت
امام (ره) فرمودند: راه قدس از کربلا می گذرد

امام هم بسیج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنید، راه بیفتید، احساس مسئولیّت کنید، بسیجى باشید؛ نه، گفت که چه کار کنید. به ما گفت هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. این یعنى جهت دادن؛ یعنى یاد دادن که چه کار کنید، کدام طرف بروید، کجا را نشانه بگیرید؛ این را به ما یاد داد.
در دوران جنگ، در هشت سال دفاع مقدّس، مکرّر گفت: جنگ در رأس امور است. ماها مسئول بودیم در کشور - بنده رئیس‌جمهور بودم، یکى دیگر مسئول دیگرى بود - هزار جور کار داشتیم. مأمور و مسئول وقتى‌که این‌همه کارهاى اجرایى دوروبرش هست، گاهى غفلت میکند، [امّا] امام راه را نشان داد به همه - به مسئولین، به مردم، به جوانها - [که‌] جنگ در رأس امور است. همین هم بود. جهت داد به همه که بروید سراغ این کار؛ این مهم است.
در قضیّه‌ى حرکت به سوریّه براى جنگیدن با رژیم اشغالگر قدس که خوشحال بودند جوانهاى ما - دو نفرشان هم پیش من آمدند که هر دو الان جزو شهداى عالى‌مقام ما هستند - که میخواهند بروند بجنگند. امام مطّلع نبودند؛ بعد که مطّلع شدند، گفتند که راه مبارزه‌ى با اسرائیل از عراق میگذرد؛ جلوى آن را گرفتند. و آنهایى که رفته بودند برگشتند. ببینید؛ این، فهمیدن اولویّتها است، شناختن اولویّتها است. امام راه را، جهت را نشان میداد.
فرمود حفظ نظام از اوجب واجبات یا اوجب واجبات است؛ یعنى همه‌ى مسائل بعدى، فرع این مسئله است. این جهت را به ما نشان داد. ممکن است جنابعالى با رفیقت سرِ یک قضیّه‌اى کوچک یا بزرگ اختلافِ‌نظر داشته باشید امّا در حفظ نظام، هردو به‌قدرِ هم مسئولید.
آنهایى که نفهمیدند این حرف امام را، در یک جاهایى خطاهاى فاحش کردند. امام، جهت را نشان میداد. این مرد بزرگ، این‌جورى حرکت میکرد.1393/09/06

لینک ثابت
پشتیبانی استکبار جهانی از صدام در جنگ تحمیلی

دفاع مقدس ما، دوران جنگ هشت‌ساله‌ی پر ماجرای این کشور، داستان ایستادگی ملت ایران و ایستادگی جوانان ما در مقابل خباثتها و دشمنی‌های کفر و استکبار جهانی است. درست است، در مقابل ما به‌ظاهر یک رژیم بعثی بود - صدام بود - و او هم عنصری بود به‌قدر کافی خبیث، به‌قدر کافی ضد بشریت و ضد انسانیت، اما فقط او نبود؛ آن چیزی که موجب شد این جنگ، هشت سال ادامه پیدا کند، عوامل پشت پرده‌ی استکبار جهانی بودند که او را تشویق میکردند، به او وعده میدادند، امکانات میدادند. آن‌وقتی که در این سرزمین‌های خوزستان - که شما حالا بخشی از آنها را مشاهده کردید - دشمنان ما مجبور به عقب‌نشینی شدند، یک دولت اروپایی به آنها وسیله‌ای داد که بتوانند در دریا، خباثت و شیطنت و شرارت خودشان را ادامه بدهند؛ موشکی به آنها دادند. نمیگذاشتند عملیاتی که در منطقه انجام میگیرد، سرنوشت جنگ را به انتها برساند؛ تشویقش میکردند. یعنی دست استکبار جهانی، دست همین دولتهای اروپایی و دولت آمریکا، پشت رژیم خبیث معاند بعثی قرار داشت و او را به ادامه‌ی کار تشویق میکرد. نمیخواستند بگذارند جمهوری اسلامی از این حادثه‌ی بزرگ، پیروز و سربلند بیرون بیاید؛ میگفتند صریحاً.1393/01/06
لینک ثابت
درهم کوبیده شدن پیشتیبانی دشمن در عملیات شکست حصر آبادان

در همین عملیاتی که در این منطقه اتفاق افتاد - منطقه‌ی دارخوین؛ اینجا منطقه‌ی درگیری بسیار تعیین‌کننده‌ی عملیات ثامن‌الائمه بود - که سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران با همکاری یکدیگر، برای دستور امام برنامه‌ریزی کردند، طراحی کردند، در همین منطقه توانستند دشمن را عقب بنشانند و آن روحیه‌ای را که دشمن به‌خاطر پشتیبانی‌های فرنگی‌ها و خارجی‌ها و اروپایی‌ها به‌دست آورد، در هم بکوبند و بشکنند و محاصره‌ی آبادان را از بین ببرند؛ بعد از این عملیات، عملیات طریق‌القدس؛ بعد از این عملیات، عملیات فتح‌المبین؛ بعد عملیات الی‌بیت‌المقدس؛ این عملیات‌های پشت سر هم که رزمندگان عزیز ما، جوانان فداکار ما در قالب ارتش، در قالب سپاه، در قالب بسیج و نیروهای مردمی، در قالب مجموعه‌های عشایری، حتی در قالب شهربانی و ژاندارمری و کمیته‌های آن روز، می‌آمدند در این میدان جنگ و این فداکاری‌ها را انجام میدادند؛ این عملیات میتوانست جنگ را به خاتمه برساند و پایان بدهد؛ اما جبهه‌ی دشمن نظام اسلامی - یعنی همین اروپایی‌ها و دولتهای اروپایی و دولت آمریکا - نمیگذاشتند؛ طرف مقابل را تشویق میکردند، امکانات جدیدی به او میدادند، او را به برنده شدن در این جنگ امیدوار میکردند؛ لذا جنگ هشت سال طول کشید. هشت سال جنگ، شوخی نیست؛ جنگهای بزرگ و معروف دنیا در دورانهای نزدیک به ما، چهار سال و پنج سال و شش سال و این‌جورها طول کشیده؛ هشت سال جنگ، آن‌هم در این منطقه‌ی وسیع، از شمال تا جنوب - از منطقه‌ی شمال غربی کشور تا این انتهای جنوب - این درگیری‌ها وجود داشت. قصدشان این بود که کاری کنند که نظام اسلامی احساس کند که قادر بر مقابله‌ی با این دشمنان نیست؛ میخواستند کاری کنند که جمهوری اسلامی را به‌عنوان یک مجموعه‌ی ضعیف و ناتوان معرفی کنند. خدای متعال دست قدرت خود را نشان داد و دهان دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان پرچم برافراشته‌ی اسلام را با مشت پولادین سنت الهی خُرد کرد و بینی آنها را به خاک مالید و نشان داد که نظام اسلامی، چون متکی به ایمانهای مردم و به عواطف مردم است، در مقابل همه‌ی قدرتهای مادی جهان، هم میتواند از خود دفاع کند، هم میتواند طرف مقابل را وادار به اعتراف به عجز کند.1393/01/06
لینک ثابت
ایجاد ذلت و سرافکندگی برای ملت ایران در قرارداد تركمانچای

جنگ، یكی از محیطترین حوادث برای یك ملت است. ما همگی این را با وجود خودمان، با گوشت و پوست و احساس و ادراك خودمان مشاهده كردیم. این نیست كه فقط در تاریخ چیزی خوانده، یا به آمارها مراجعه كرده باشیم. لیكن نكته‌ی مهم این است كه ملتها می‌توانند این‌ حادثه‌ی پُرخسارت را به یك فرصت و به یك سرمایه تبدیل كنند. می‌دانید؛ خسارت جنگ هم فقط این نیست كه عزیزان ملت به كام مرگ كشانده می‌شوند یا ویرانیهایی به بار می‌آید و سرمایه‌هایی بر باد می‌رود. اگر در جنگی عزم ملی و خردمندی سردمداران كشور به كمك كشور نیاید، آن سرافكندگی و ذلّت و هزیمت معنوی‌ای كه بر دوش آن ملت سنگینی خواهد كرد، شاید از همه‌ی این خسارتها بالاتر است
امروز بیش از صد و پنجاه سال و نزدیك به دویست سال از قرارداد ننگین تركمانچای می‌گذرد. هر ایرانی كه آن تاریخ را بخواند، بعد از گذشت نزدیك به دو قرن، در روح خود احساس شرمساری، حقارت و شكست می‌كند و از خود می‌پرسد: چطور در حادثه‌ای به آن عظمت، سردمداران كشور قادر نشدند عزم ملی و سرمایه‌های مادّی و معنوی كشور را به كمك هویّت ملی این كشور به میدان بیاورند؟! لشكر مهاجم دشمن تا قلب كشور آمد؛ بعد با التماس و درخواست و پیشكش دادن و وساطت دشمنانِ دوست‌نما و خسارتهای فراوان ملی و آن اهانت‌هایی كه به ملت ایران شد، قبول كرد كه قدری عقب بنشیند، درحالی‌كه هفده شهر قفقاز را از ایران گرفته و كشور را از بخشی از پاره‌ی تن خودش محروم كرده بود! امروز هم كه شما این حادثه را در ذهن خودتان یا در كتاب تاریخ مرور كنید و ببینید بر ملت ایران در آن حادثه‌ی تلخ چه گذشت، احساس خجلت و احساس سرافكندگی و ذلّت می‌كنید. همین‌طور شبیه این، در حوادث جنگ بین‌الملل دوم، همین شهر تهران محل خودنمایی و پُز دادن افسران كشورهای مختلف شد كه در خیابانها راه بروند، به ایرانی با چشم تحقیر نگاه كنند، از او كار بكشند، به او اهانت و به نوامیس او تجاوز كنند. این یك نوع بود، آن نوع دیگری بود. این‌ها نشانه‌ی یك خسارت بزرگ برای یك ملت در یك جنگ است.
در جنگی كه در سال 1359 در این كشور رخ داد، همه‌ی این حوادث ممكن بود. آنهایی كه می‌خواستند قطعه‌ای از خاك ایران را از ایران جدا كنند، هدفشان فقط این نبود كه ایران را از آنچه كه هست، قدری كوچكتر كنند. هدف این بود كه این ملت را برای قرنها - حداقل یك قرن، دو قرن - با احساس حقارت سرِ جای خود بنشانند. و در مردمی كه جرأت كرده بودند مقابل امپراتوری عظیم استكبار جهانی قیام كنند؛ برخلاف همه‌ی عرفهای بین‌المللی، یك حكومت صددرصد مردمی را كه به هیچ قدرتی در دنیا باج نمی‌دهد، سر كار بیاورند، روحیه‌ی شجاعت و خودباوری را بمیرانند. آنچه كه برای آنها غایت مطلوب بود، این بود.1379/07/06

لینک ثابت
ايجاد ناامني؛ اولين اقدام دشمنان در تقابل با نظام اسلامي

امنیت، نعمت بزرگی است. در قرآن هم راجع به امن و امنیت سخن رفته است. در هر جامعه‌ای، زمینه‌ی لازم برای پیشرفتهای مادّی و معنوی، امنیت است. البته افراد برجسته‌ای هستند كه در فضاهای ناامن هم كارهای بزرگی انجام می‌دهند؛ در زیر فشار اختناق رژیمهای ظالم و ستمگر - همان‌گونه كه قبل از انقلاب در این كشور بود - كسانی بودند كه در همان ناامنی هم كارهای بزرگی می‌كردند؛ لیكن شرط حركت عظیم اجتماعی برای یك ملت، در درجه‌ی اول «امنیت» است. امنیت هم انواعی دارد؛ یكی از آنها امنیت نظامی و انتظامی است كه شما ملاحظه می‌كنید در بعضی از مناطق عالم، از لحاظ نظامی و انتظامی ناامنی هست. این، بخشی از مقوله‌ی امنیت است. امنیت سیاسی و اقتصادی و فكری و عقیدتی هم داریم كه همه‌ی اینها مقولات بسیار با اهمیتی است. من سرفصلها و جملاتی را عرض می‌كنم كه لازم است شما جوانان عزیز، ذهن و فكر خودتان را وارد این مقوله كنید تا ان‌شاءاللَّه برای استنتاجهای كلّیِ‌تان مفید باشد.
اگر بخواهیم درست تشخیص دهیم كه برای پیشرفت یك كشور، امنیت چقدر اهمیت دارد، از برخورد دشمن با مقوله‌ی امنیت، می‌شود این را فهمید. وقتی انقلاب پیروز شد، در واقع یك مانع بزرگ از مقابل ملت ایران برداشته شد كه بتواند در میدانهایی كه در طول صدسال، صدوپنجاه سال عقب مانده بود، جبران عقب ماندگیهای گذشته را بكند. نظام اسلامی آماده بود كه هدایت مردم را در پیشرفت در همه‌ی این میدانها بر عهده گیرد و ملت ایران در زمینه‌ی علم و صنعت و خودكفایی و در زمینه‌ی مسائل فكری و عملی و مادّی و معنوی، به حركت عظیمی دست بزند و آن را شروع كند. اولین كاری كه دشمنان برای سنگ‌اندازی در این راه انجام دادند، ایجاد ناامنی بود؛ یعنی مرزهای ما را ناامن كردند. ببینید؛ این نكته‌ی خیلی اساسی و مهمّی بود. همان دشمنانی كه انقلاب علیه آنها بود؛ همان قدرتهایی كه تا آن‌جا كه توانسته بودند، سعی كرده بودند نگذارند این انقلاب پیروز شود، بعد از آن‌كه انقلاب پیروز شد، برای مقابله با آن، از حربه‌ی ایجاد ناامنی علیه این ملت و این انقلاب استفاده می‌كردند. در درجه‌ی اوّل، در این منطقه‌ی نزدیك خراسان - حدود تركمنستان - و در منطقه‌ی كردستان و غرب و شمال كشور و نیز مناطق دیگری در جنوب - منطقه‌ی خوزستان - با تحریك قومیتها، شروع به مفسده‌انگیزی و ایجاد ناامنی كردند؛ ولی نظام اسلامی بر اینها فائق آمد. آن روز همین بسیجیان و همین جوانان مؤمن مثل شما، به همین مناطق گوناگون - چه در خراسان و چه در مناطق دیگر - رفتند، سینه سپر كردند، فداكاری نمودند و توانستند امنیت را برگردانند؛ یعنی در واقع توانستند ریشه‌ی فتنه را در مناطقی خشك كنند. دشمنان قبلاً فكر می‌كردند كه با ایجاد ناامنی خواهند توانست انقلاب را به زانو درآورند؛ اما دیدند كه نشد. لذا جنگ را تحمیل كردند. ناامنی‌ای كه از یك جنگِ تمام‌عیار برای كشور به‌وجود می‌آید، خسارتبارترین و سخت‌ترین و سنگینترین ناامنیهاست. اینها این كار را كردند. رژیم عراق را به جنگ، به آتش افروزی، به حمله‌ی به مرزها از طرف غرب كشور وادار كردند. مسأله هم به جنگ بین دو ملت و با امكانات دو كشور محدود نماند؛ بلكه تمام امكاناتی را كه عراق توانایی جذب آن را در این جنگ داشت، به سمت عراق سرازیر كردند!...
آن روز به نفع عراق كه با ما وارد جنگ شده بود تا مرزهای ما را ناامن كند، همه‌ی قدرتهایی كه در دنیا می‌توانستند در این زمینه كاری بكنند، وارد شدند. عدّه‌ای - یا ناخردمندانه و یا خائنانه - می‌خواهند از یاد این ملت ببرند كه دشمنیِ رژیم امریكا با ملت ایران، چقدر برای این ملت خسارت ایجاد كرده است و هنوز هم خسارت ایجاد می‌كند؛ می‌خواهند این را انكار كنند! همین رژیم امریكا - كه آن روز ما به صورت تحلیل می‌گفتیم و بعد از جنگ، اخبار و آمار و اطلاعات ریز آن منتشر شد - به عراق كمك كرد؛ كمك الكترونیكی، كمك تسلیحاتی، كمك در روشهای جنگیدن، كمك مالی، كمك مستقیم و غیرمستقیم! ناتو هم كمك كرد؛ بسیاری از كشورهای عربی هم كمك كردند؛ برای این‌كه بتوانند با فشار ناامنی، نظام انقلابی را از پا بیندازند و یا به زانو درآورند. باز هم همّت جوانان این مملكت، دلهای پاك و با ایمان این كشور، همین بسیج، همین سپاه، همین ارتش، همین انسانهای مؤمن و پاك‌نهادی كه در پشت جبهه‌ها كانونِ همّت را گرم نگه می‌داشتند، توانست بر تمام توطئه‌های دشمن فائق آید و به رژیم مهاجم و به همه‌ی پشتیبانانش - از امریكا و شورویِ آن روز و دیگران - تودهنی بزند و ملت ایران را به‌عنوان قهرمان این برهه، در مقابل چشم جهانیان قرار دهد و امنیت را به‌عنوان بزرگترین نعمت به این مملكت برگرداند؛ مرزها را آرام كند و برای شهرهایی كه زیر بمباران بودند - كه در دوران جنگ، تقریباً نیمی از جغرافیای این كشور در زیر بمباران بود - اعاده‌ی امنیت كند؛ برای زن و مرد، برای كاسب، برای عالم، برای دانشجو، برای كارگر، برای سیاستمدار، برای رئیس، برای مرؤوس و برای همه‌ی كسانی‌كه به امنیت نیاز دارند، امنیت ایجاد كند؛ حتی برای آنهایی كه ناشكرانه این امنیت را انكار می‌كنند. بنابراین، دلهای با ایمان و عزم ایمانی و راسخ این جوانان، امنیت را برای همه‌ی مردم به‌وجود آورد.1378/06/10

لینک ثابت
نقش از خودگذشتگی در شکست و پیروزی‌های تاریخ

در انقلاب، بندگان مؤمن خدا که این ایثار و گذشت را کردند، انقلاب پیروز شد. کاری شد که هیچ تحلیل‌گری پیش‌بینی نمی‌کرد که بشود؛ یعنی اقامه‌ی حکومت اسلام، حکومت دین؛ آن هم در این نقطه‌ی عالم. چه کسی فکر می‌کرد؟ چه کسی باور می‌کرد؟ اما به برکت این حرکت شهیدان و مؤمنان و ایثارگران، این کارِ نشدنی انجام شد؛ چون جمع برگزیده و گروه قابل توجّهی از مؤمنان، نمی‌گوییم همه خود را نادیده گرفتند. همه باید سعی کنند که جزو این گروه باشند، تا این افتخار متعلّق به آن‌ها باشد. هرجایی که این گذشت نبود مثل آنجاهایی که نیست؛ مثل در طول تاریخ که نیست؛ مثل دوران امام حسین علیه الصّلاة و السّلام که اکثریت قاطع زبدگان و خواص و مؤمنان شانه خالی کردند و ترسیدند و عقب رفتند کلمه‌ی باطل پیروز شد، حکومت یزید سرِ کار آمد، حکومت بنی امیّه نود سال سرِ کار آمد، حکومت بنی عبّاس پنج، شش قرن سرکار آمد و ماند. به خاطر آنکه این گذشت انجام نشد، مردم چه کشیدند! جوامع اسلامی چه کشیدند! مؤمنین چه کشیدند! صحنه، صحنه‌ی روشنی است. عزیزان من! همه‌ی دوران زندگی ما، جنگ احد است. اگر خوب حرکت کردیم، دشمن شکست خواهد خورد؛ ولی به مجرّد اینکه چشممان به غنائم افتاد و دیدیم چهار نفر غنیمت جمع می‌کنند، ما هم حسودیمان شد، سنگر را رها کردیم و به سمت غنیمت رفتیم، ورق برمی‌گردد. دیدید که در جنگ احد ورق برگشت! در طول تاریخ اسلام، جنگ احد تکرار شده است. فرمانده‌ی الهیِ آشنای با صفحه‌ی حقیقت، با آن دل نورانی، این عدّه را اینجا گذاشته و گفته است که شما از اینجا تکان نخورید و پاسداران جبهه باشید؛ اما تا چشمشان افتاد و دیدند که چهار نفر آن پایین غنیمت جمع می‌کنند، پای این‌ها هم لرزید. البته اگر با تک‌تک آن‌ها صحبت می‌کردید، می‌گفتند ما هم بالاخره آدمیم، ما هم دل داریم، ما هم خانه و زندگی می‌خواهیم. بله؛ اما دیدید که با این تسلیم شدن در مقابل خواسته‌های حقیر بشری، چه اتّفاقی افتاد! دندان پیامبر شکست؛ بدن مبارک آن حضرت مجروح شد؛ جبهه‌ی حق مغلوب شد؛ دشمن پیروز گردید و چقدر از بزرگان اسلام شهید شدند. پیام شهیدان این است که تسلیم وسوسه‌ی غنیمت نشوید. پیام آن‌ها به من و شما و همه‌ی کسانی که به این خونهای به ناحق ریخته‌ی مطهّر احترام می‌گذارند، همین است. شما نگاه نکن که یک نفر تخلّف می‌کند و سراغ جمع کردن غنیمت رفته است. «لا یضرّکم من ضلّ اذ اهتدیتم». شما چه کار داری که دیگری گمراه شد؟ شما خودت را نگه دار و حفظ کن. دستور اسلام و پیام خون شهید، این است. آن روزی که همین شهدای عزیز ما در جبهه به شهادت رسیدند، همه که به جبهه نرفتند؛ عدّه‌ای هم بودند که مشغول کاسبی شدند، عدّه‌ای هم مشغول پول در آوردن شدند، عدّه‌ای هم مشغول سوءاستفاده شدند، عدّه‌ای هم مشغول خیانت شدند. این شهدا، بدون آنکه به آن‌ها اعتنا کنند، رفتند و نتیجه این شد که توانستند نظام اسلامی را حفظ کنند و امروز هرکدام یک ستاره و یک خورشیدند. بنابراین، پیام اوّل این است که در قبال خدای متعال، در قبال بندگان، در قبال اراده‌ی الهی، باید انسان خود را نشناسد. این پیام را باید بگیریم. عزیزان من! با این حقایق نمی‌شود شوخی کرد. این‌ها از انسان تحرّک و تصمیم می‌طلبد.1376/02/17
لینک ثابت
تلاش يكپارچه قدرتها براي سرنگوني نظام ايران در جنگ هشت‌ساله

تمام قدرتهای سرپایِ دنیا تقریباً علیه ایران اسلامی دست به هم دادند. هر چند در ظاهر فقط یك ارتش عراق بود كه با ما می‌جنگید؛ اما كارشناسان و جاسوسان و ماهواره‌ها و سلاحهای امریكایی و اروپایی بلوك شرق (شوروی آن روز و كشورهای اروپای شرقی) و نیز پول دولتهای اطراف خلیج فارس و نیروهای كارشناس غیر عرب - كه بعضی گفته‌اند اسرائیلیها هم در میانشان بوده‌اند، ولی من چون یقین ندارم نمی‌خواهم بگویم - دست به هم داده بودند و از عراق جانبداری می‌كردند. علاوه بر اینها شما می‌دانید در جبهه قرار داشتن فقط به این معنا نیست كه انسان با دشمن گلاویز شود؛ در صورتی كه فراهم كردن زمینه‌ی نبردِ آسانتر برای طرف مقابل، كمك زیادی به او می‌كند. مثلاً دو نفر كه با هم كُشتی می‌گیرند، اگر عدّه‌ای یك كشتی‌گیر را تشویق كردند و برایش امكانات تدارك دیدند و كار یادش دادند و زیر پایش را صاف و لباسش را مرتّب كردند و اگر افتاد زیر بغلش را گرفتند؛ همه‌ی آنها در كُشتی داخلند. جنگ عراق با ما شبیه چنین صحنه‌ای بود. كسانی كه سرپا بودند، در جبهه‌ی ارتش عراق قرار گرفتند؛ برای این‌كه اگر بتوانند بخشی از ایران را جدا كنند و یا نیروهایشان را تا مركز كشور ما برسانند - صریحاً گفتند كه این كار را خواهیم كرد! - و یا منابع نفتی ایران را در جنوب كشور و خلیج فارس تصرّف كنند و یا فشار اقتصادی را طوری بر ملت ما وارد كنند كه طاقت خود را از دست بدهد. خلاصه این‌كه با ده راه و از ده جهت كاری كنند كه حكومت اسلام و قرآن سرنگون شود. این هدف آنها بود. یك روز و دو روز هم این كار انجام نگرفت؛ بلكه هشت سال طول كشید و با همین شدّت و یكپارچگی جناحهای مختلف، علیه نظام اسلامی تلاش كردند.1374/06/29
لینک ثابت
تجهیز عراق بوسیله ناتو، آمریکا و شوروی برای جنگ تحمیلی

یک نمونه از اقدامات استکبار برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی، تحمیل جنگ هشت ساله بود. دشمنان ما برای رسیدن به مقصود، خودشان را کشتند! «ناتو» و امریکا و «ورشو» و شوروی و همه و همه، عراق را تجهیز کردند برای این‌که یک قسمت از کشور ایران را جدا کنند. اما دیدید که نتوانستند.1373/01/24
لینک ثابت
بی‌طرف نبودن شورای امنیت سازمان ملل در جنگ ایران و عراق

در بین نقاط نامطلوب و زشت در صحنه‌ی جهانی، یک نقطه به نظر من زشت‌تر از همه است. امروز می‌خواهم آن نقطه را مورد تکیه قرار دهم، تا نظر ملت ایران، برای همه کسانی که نظاره‌گرند معلوم شود. آن نقطه این است که ما از قلدرها و گردن کلفتهای عالم، انتظار خوب بودن و ظلم نکردن نداریم؛ اما از مجامع جهانی عالم، انتظار انصاف و استقلال داریم! سازمان ملل، اسمش سازمان ملل است. یعنی جایی که از آنِ ملتهاست. این سازمان جهانی، در تیول دولتها هم نیست، چه رسد به این‌که مال چند دولتِ قلدرِ زورگویِ افزون‌خواهِ دنیا باشد. متأسفانه، امروز، واقعیت چیز دیگری است و این، همان نقطه‌ی بسیار زشت است. ما البته کارهای شورای امنیت را که دستگاه اصلی تصمیم‌گیرنده در سازمان ملل و قلب این سازمان است، از قبل دیده بودیم. فهمیده بودیم که چقدر این سازمان، در مواقع حسّاس، در مشت ابرقدرتها قرار می‌گیرد و برای آنها و نه برای ملتها می‌شود. شاهد مثالِ آن، قضیه‌ی جنگ تحمیلی بود. وقتی جنگ تحمیلی پیش آمد و عراق مرزهای ما را شکست و وارد چند استان کشور ما شد، ما طبق معمول به سازمان ملل شکایت کردیم. طبق مقرّرات سازمان ملل، می‌بایست شورای امنیت در ظرف چند ساعت، قطعنامه‌ای صادر می‌کرد که عراق را به عنوان متجاوز محکوم کند. این کار را نکردند؛ و تا چندین روز، هیچ عکس‌العملی نشان ندادند. وقتی که قشون عراق، با استفاده از اوضاع نابسامان آن روز ما، در خاک کشور عزیزمان، خوب جاگیر شد و چند هزار کیلومتر را اشغال کرد، تازه شورای امنیت سر بلند کرد که یک کلمه حرف بزند. مثلاً، قطعنامه صادر کرد! قطعنامه چه بود؟ آیا قطعنامه این بود که «متجاوز، از خاک ایران، بیرون برود»؟ ابداً! قطعنامه صادر کردند که «ایران و عراق، آتش بس اعلام کنند»! یعنی چه؟ یعنی قشون عراق وارد خاک ایران شده است و حال که نوبت دفاع جانانه‌ی ملت ایران است، دستها بسته شود و کسی دفاع نکند و متجاوزین را بیرون نریزند! این، قطعنامه‌ی شورای امنیت بود! می‌دانید که چند سال، اینها بی‌آن‌که متجاوز را محکوم کنند، همین حرف را زدند! البته رزمندگان ما، در مدت نه چندان زیادی تقریباً در ظرف یک‌سال و نیم اکثر زمینها را خودشان پس گرفتند.
این سابقه را، در قضیه‌ی جنگ تحمیلی از شورای امنیت سازمان ملل داشتیم. بعد از چند سال، حمله‌ی عراق به کویت اتّفاق افتاد. وقتی که عراق به کویت حمله کرد، دیگر مسأله، مسأله‌ی یک ملت مظلوم نبود. مسأله، مسأله‌ی منافع امریکا و ابرقدرتها بود و همه دیدید که در ظرف چند ساعت، قطعنامه‌ی اوّل صادر شد که «عراق باید از کویت بیرون برود.» یعنی همان موردی که ما چند سال به شورای امنیت می‌گفتیم باید چنین قطعنامه‌ای را در جنگ تحمیلی که علیه ما آغاز کرده‌اند، صادر کند و نمی‌کرد.
باری؛ در ظرف چند ساعت قطعنامه‌ی اوّل صادر شد و بعد هم، بلافاصله، پی‌درپی، شورای امنیت قطعنامه‌های گوناگونی صادر کرد و به امریکاییها اجازه داد که وارد خلیج فارس شوند. اجازه داد عراق را ویران کنند و هر کاری که دلشان می‌خواست بکنند. تا امروز هم، اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت نسبت به قضیه‌ی جنگ کویت، در جریان است و هنوز هم اجرا می‌شود.1372/12/22

لینک ثابت
پشتیبانی ابرقدرتهای زمان از عراق برای حمله به ایران

روزی بود که دو ابرقدرت در دنیا بودند و تمام دنیا زیر نفود آنها قرار داشت. هر دو ابرقدرت هم علیه جمهوری اسلامی، دستِ همکاری به یکدیگر داده و دولتی مثل رژیم بعثی عراق را وادار کرده بودند که با استفاده از پشتیبانیهای آنها، انواع فشارها را بر این ملت بیاورد. اما شما دیدید که هرچه گذشت، ملت بزرگ ایران قویتر شد، عزیزتر شد، مصمّم‌تر شد، استقامتش بیشتر شد. مگر می‌توانند با ملت بزرگ و مؤمن ما، مقابله‌ای کنند که به شکست خود آنها منتهی نشود؟! هر کار بکنند به ضرر خود آنهاست.1372/04/23
لینک ثابت
آزمایش‌های تاریخی ملت ایران در دفاع مقدس و معاهده ترکمانچای

این جنگ چند ساله، بوته‌ی آزمایشی برای ملت ما بود. همه را - مگر یک عده‌ی معدود - در بوته‌ی آزمایش خود وارد کرد، گداخت و تلطیف نمود و جانهای مستعد، از آن روزهای سخت و ملتهب، بهره‌ها گرفتند. آنچه می‌خواهم عرض کنم این است که همه‌ی ملتها، آزمایشهای سختی را در دوران زندگی خودشان گذرانده‌اند. لکن آن ملتی قوی، پایدار، عزیز و غنی می‌شود و پیشرفت می‌کند، که اولاً از آن آزمایشها سرافراز بیرون آید و ثانیاً نتایج آن آزمایشها را برای خودش حفظ کند.
اگر فرض بفرمایید ملت ایران در این جنگی که گذشت، العیاذ باللَّه سستی به خرج می‌داد، نتیجه چه می‌شد؟ نتیجه همان چیزی می‌شد که در تقریباً در صد و پنجاه سال قبل در همین کشور اتفاق افتاد. جنگی از جانب همسایه‌ی شمالی بر ما تحمیل شد و نتیجه‌ی آن جنگ و سستیها در آن، این بود که بخش قابل توجهی از خاک این میهن از آن جدا شد و عهدنامه‌ی ننگین ترکمانچای بسته شد. کشور، همین کشور بود و ملت، همین ملت؛ اما آن روز، این ملت از آن امتحان سربلند بیرون نیامد. سستی کرد و نتیجه آن شد که بعد از شکست در حادثه‌ی جنگ ایران و روس - در زمان قاجار - و بسته شدن عهدنامه‌ی ترکمانچای، تا دورانی طولانی، ملت ایران که هیچ، حتی شخصیتهای ایران احساس ضعف و خودباختگی می‌کردند و قدرت این را که شخصیتی از خود نشان دهند، نداشتند. یعنی آن شکست تاریخی، شکستی برای همان مرحله نبود، بلکه شکستی برای صد و پنجاه سال دوران تاریخ ما بود. آن یک امتحان بود.
آن روز، حکام و رجال سیاسی، بد و فرماندهان نظامی نالایق بودند؛ و الّا مردم، مردم خوبی بودند. لازم بود کسی آن مردم را در وسط میدان نگه دارد، ایمان به حرکت خود داشته باشد، فداکاری کند و از منافع و لذت خود بگذرد. در آن روز، این‌گونه افراد نبودند. سلاطین حکومت می‌کردند و کشوری که در رأس آن، چنان حکام فاسدی باشند، نتیجه نیز همان می‌شود. همین ملت، در این جنگی که در زمان شما و ما اتفاق افتاد، چشم همه‌ی دنیا را به خودش متوجه کرد؛ ایران را سربلند کرد و قدرت اسلام را نشان داد. با این‌که فقط یک کشور همسایه نبود که به ما حمله می‌کرد؛ بلکه پشت سر آن امریکا بود، شوروی آن روز بود، دیگر قدرتهای مسلح عالم بودند؛ اما درعین‌حال، به خاطر ایمان به خدا، رهبری امام بزرگوار - آن انسان فوق‌العاده - و فداکاری جوانان و گذشت خانواده‌ها، توانست یک حرکت همراه با افتخار را در این حادثه انجام دهد.1371/07/29

لینک ثابت
پیروزی سیاسی ایران در اعلام متجاوز بودن عراق توسط سازمان ملل

لازم است که حادثه‌ی پیروزی سیاسی بسیار بزرگ ملتمان را در اظهار نظر سازمان ملل نسبت به جنگ تحمیلی و این‌که عراق آغازگر جنگ بود، تکرار کنم و به یاد بیاورم. هشت سال تلاش و مجاهدت مرارت‌بار این ملت، با این شهادت جهانی، رنگ و نمای دیگری در دنیا پیدا کرد. اگر چه حق‌جویان و حق‌بینان، حقیقت قضیه را قبل از این شهادت هم می‌دانستند و ملت ما از همه بیشتر به حقانیت و مظلومیت خود واقف بود؛ لکن درعین‌حال این ملت نیاز به این گواهی آشکار از سوی رسمی‌ترین سازمان بین‌المللی داشت.1371/01/01
لینک ثابت
وضعیت تجهیزات نیروی هوایی در شروع جنگ تحمیلی

روز اول جنگ، ما هواپیما بسیار داشتیم؛ قطعات یدکی خیلی داشتیم؛ هواپیمای آماده هم داشتیم؛ اما آنچه که نداشتیم، خودجوشی بود؛ که این خودجوشی به مرور به وجود آمد. من فراموش نمی‌کنم که چند روزی از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود که مسئولان نیروی هوایی فهرستی برای من آوردند که نشان می‌داد که ما تا فلان مقطع زمانی که حد اکثر حدود سی و چند روز می‌شد تمام هواپیماهای اف 4 و اف 5 و اف 14 ما زمین‌گیر خواهد شد! آخر لیست که طولانی‌ترین مدت را داشت، هواپیماهای ترابری ما بود. به این فهرست که نگاه می‌کردیم، معلوم می‌شد که ما حدود یک ماه و نیم دیگر هیچ هواپیمای قابل پروازی نخواهیم داشت! مصیبت برای یک ملت، این‌هاست. عده‌یی در آن روز خیال می‌کردند که ما از بین رفتنی هستیم؛ آمریکاییها هم همین‌طور خیال می‌کردند؛ فکر می‌کردند که تمام شد؛ جنگی است و در ظرف یک ماه، دو ماه، شش ماه، تمام وسایل و تجهیزات هوایی و غیر هوایی جمهوری اسلامی را از بین خواهند برد؛ بعد این ملت مجبور است که دست‌هایش را بالا کند! آن حقیقت روشن این است که این ملت در مقابل این توطئه‌ها به خودسازی و درون‌سازی و خودجوشی پرداخت.1370/11/19
لینک ثابت
سکوت شورای امنیت در حمله‌‌‌ی عراق به ایران

درباره‌ی دفاع مقدس، آنچه که ملت ما پس از گذشتن دوران سخت جنگ هشت‌ساله باید مورد تدبر قرار بدهد، این است که این جنگ را چه کسی به وجود آورد، و چرا به وجود آورد، و چه شد که موفق نشد؟ این، سه نقطه‌ی اساسی است. سؤال اول: جنگ را چه کسی به وجود آورد؟ نمی‌‌‌شود گفت جنگ را فقط عراق به وجود آورد. همه‌‌‌ی قراین از اول کار نشان می‌‌‌داد که استکبار پشت سر عراق است؛ او را کمک نظامی کردند؛ از لحاظ تبلیغاتی به او کمک کردند و شورای امنیت را در خدمت متجاوز قرار دادند. بااینکه جنگِ به این اهمیت در این نقطه‌‌‌ی حساس واقع شده بود، اما روزهایی گذشت که سازمان ملل در آن روزها، هیچ عکس‌‌‌العملی نشان نداد؛ این عادی نیست. در حمله‌‌‌ی عراق به کویت، بعد از چند ساعت شورای امنیت موضع‌‌‌گیری کرد؛ اما در حمله‌‌‌ی عراق به ایران، تا وقتی‌‌‌که تانکهای عراقی پیشروی می‌‌‌کردند، شورای امنیت ساکت و تماشاچی نشست؛ بعد از آنکه هزاران کیلومتر را تصرف کرده بودند، شورای امنیت یک‌‌‌کلمه حرف زد، که آن هم تقبیح تجاوز نبود؛ عراق را ملامت نکرد که چرا تجاوز کرده و جنگ را شروع کرده است؛ به دو طرف گفت که حالا بیایید دست از جنگ بکشید و آتش‌‌‌بس کنید! یعنی در حقیقت، تثبیت عراق در اراضی اشغالی ما. البته ما قبول نکردیم و آن قطعنامه را رد کردیم. شورای امنیت به خاطر اینکه در دست قدرتهای بزرگ بود و آن‌‌‌ها هم پشت سر رژیم عراق بودند، تا آخر هم هیچ‌‌‌وقت نسبت به جنگ یک موضع کاملًا و صددرصد عادلانه نگرفت؛ تا اینکه در این اواخر، آن هم با زحمات زیاد و با تلاشهای فراوانی که از همه طرف کشیده شد، قطعنامه‌‌‌ی 598 از شورای امنیت صادر شد. شرق و غرب پشت سر عراق قرار داشتند. تقریباً تمام اروپا به عراق کمک کردند. در ایام جنگ، ما این‌‌‌ها را از روی حدس می‌‌‌گفتیم، قراین دلالت می‌‌‌کرد؛ ولی در این یکی، دو سال اخیر، شواهد قطعی برای آن پیدا شد؛ همه اعتراف کردند و یکی‌‌‌یکی سندها بیرون آمد؛ کمک امریکا، کمک ناتو، کمک شوروی هم که از روز اول معلوم بود. بلوک شرق، همین کشورهای اروپای شرقی که امروز دچار این مصیبتهاهستند، بزرگترین خدمت را در طول جنگ به رژیم عراق کردند؛ ارتجاع منطقه هم که جای خود دارد. بنابراین، جنگ را رژیم عراق به تنهایی به وجود نیاورد رژیم عراق یک عامل بود جنگ را همه‌‌‌ی دنیای استکباری و من تبع او به وجود آوردند؛ این امروز چیز روشنی است و احتیاج به بحث زیادی ندارد.1370/07/05
لینک ثابت
استفاده خوب امام (ره) از حوادث فیضیه و پانزده خرداد

این دغدغه در ذهن من هست که فرهنگ جنگ و فرهنگ انقلاب و درحقیقت روحیه‌ی انقلاب - آن روحیه‌یی که در جنگ، میدانی برای رشد و بالندگی پیدا کرده بود - از بین برود. البته باید به خدای متعال توکل کرد و به آینده خوشبین بود؛ که من حقیقتاً به آینده خوشبینم و خیلی از افقها را خوب و روشن می‌بینم. به هر جهت، این دغدغه وجود دارد و راه زایل کردن آن هم این است که ما تلاش بکنیم؛ یعنی وقتی به قدر وسعمان تلاش کردیم، دیگر دغدغه‌یی نخواهیم داشت.
اعتقادم این است که اگرچه جنگ به خودی خود موضوعیتی ندارد، اما عرصه‌ی بسیار مهمی برای بروز روحیه‌ی اسلامی و انقلابی و خصلتهای مسلمانیِ درست است؛ از این جهت بسیار ارزشمند است. از بودن آن‌چنان زمان و محیطی بایستی شکرگزار بود؛ از نبودنش باید آدم واقعاً متأسف باشد و غصه بخورد. اگرچه کسی از جنگ - از حیث جنگ - خوشش نمی‌آید، اما این روی دیگر سکه، چیز بسیار عظیمی برای ماست. ما حالا که دیگر جنگ نداریم و نمی‌خواهیم هم به دست خودمان یک جنگ درست کنیم که عرصه‌ی انقلاب بشود، لیکن آن هشت سال جنگ بایستی تاریخ ما را تغذیه کند. ما باید از آنچه که در این هشت سال جنگ اتفاق افتاده، آن روحیه‌ی مقاومت، آن روحیه‌ی فداکاری همراه با اخلاص - همانی که حقیقتاً در عرصه‌های جنگ ما وجود داشت - استفاده کنیم.

آن‌جایی که نوشته‌های شما حاکی از اخلاص است، آن نقطه انسان را تکان می‌دهد. هر چیزی شما ارایه کنید که نشانگر اخلاص باشد، خیلی اهمیت دارد؛ والّا همه فداکاری می‌کنند؛ برای تعصب و خودنمایی هم فداکاری می‌کنند؛ خطر مرگ هم دارد. مثلاً خلبانی در یک مانور، جلوی چشم مردم چند معلق می‌زند و صدی پنجاه هم ممکن است سقوط کند؛ اما او این را برای خودنمایی قبول می‌کند. به خاطر خودنمایی، بیش از این را هم می‌کنند؛ مثلاً بعضی خودشان را آتش می‌زنند! اینها ارزشی ندارد. آن‌جایی که کار با اخلاص همراه است، یعنی انسان فقط برای خاطر خدا و برای انجام وظیفه‌ی الهی کاری را انجام می‌دهد، آن صفا و درخشندگی این را دارد. در نشان دادن این نقطه‌ها و جاری کردن این روحیه در طول و امتداد تاریخ ما، باید خیلی تلاش کرد؛ از آن هشت سال جنگ باید استفاده کرد.
از اول تا آخر حادثه‌ی عاشورا، به یک معنا نصف روز بوده؛ به یک معنا دو شبانه روز بوده؛ به یک معنا هم هفت، هشت روز بوده؛ بیشتر از این‌که نبوده است. از روزی که امام حسین وارد سرزمین کربلا شد، تا روزی که از خاندان خود جدا گردید، مگر چند روز بوده است؟ از روز دوم تا یازدهم محرّم، هشت، نه روز بوده؛ خود آن حادثه هم که نصف روز است. شما ببینید این نصف روز حادثه، چه‌قدر در تاریخ ما برکت کرده و تا امروز هم زنده و الهامبخش است. این حادثه فقط این نیست که آن را بخوانند و بگویند و مردم خوششان بیاید یا متأثر عاطفی بشوند؛ نخیر، منشأ برکات و حرکت است. این، در انقلاب و جنگ و گذشته‌ی تاریخ ما محسوس بوده است. در تاریخ تشیع، بلکه در تاریخ انقلابهای ضد ظلم در اسلام - ولو از طرف غیرشیعیان - حادثه‌ی کربلا به صورت درخشان و نمایان اثربخش بوده؛ شاید در غیر محیط اسلامی هم اثربخش بوده است. در تاریخ خود ما - یعنی در این هزاروسیصد، چهارصد سال - همان نصف روز حادثه اثر کرده است. پس، عجیب و بعید نیست. ما اگر نخواهیم هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت،نه ساعت عاشورای امام حسین مقایسه کنیم، یا آن را خیلی درخشانتر بدانیم - که واقعاً هم همین است؛ یعنی من هیچ حادثه‌یی را در تاریخ نمی‌شناسم که با فداکاری آن نصف روز قابل مقایسه باشد؛ همه چیز کوچکتر از آن است - لیکن بالاخره طرحی از آن، یا نمی از آن یم است. چرا ما فکر نکنیم که در داخل جامعه‌ی ما، برای سالهای متمادی می‌تواند منشأ اثر باشد؟
همیشه این نکته در ذهنم بوده که حادثه‌ی دوم فروردین حادثه‌ی مدرسه‌ی فیضیه در مقابل حادثه‌ی پانزده خرداد، حادثه‌ی کوچکی بود؛ اصلًا قابل مقایسه با آن نبود. حادثه از یک ساعت یا دو ساعت به غروب شروع شد، تا یک ساعت بعد از شب ادامه داشت؛ یعنی سه، چهار ساعت به صورت شدید طلبه‌ها را در محیط مدرسه‌ی فیضیه کتک زدند و تهدید و اهانت کردند، و به صورت رقیق‌ترش تقریباً در خیابانهای اصلی قم آن‌ها را زیر فشار قرار دادند. تا آنجایی هم که ما اطلاع داشتیم، گمانم یکی، دو نفر در آن حادثه کشته شدند و البته عده‌ی زیادتری هم مجروح گردیدند. بنابراین، حادثه ابعاد خیلی زیادی نداشت. امام توانست آن حادثه را برای به حرکت درآوردن همه‌ی ملت ایران مورد استفاده قرار دهد. پانزده خرداد را که امام به وجود نیاورد در این روز امام در زندان بود پانزده خرداد یک حادثه‌ی خودجوش بود. پانزده خرداد، محصول حرکتی بود که امام در دوم فروردین به وجود آورد. من در همان سال، این نکته را به امام عرض کردم. نزدیک عید سال 43 بود که من از زندان آزاد شده بودم و توانستم با تدبیری خدمت امام که آن‌وقت در خانه‌ای در قیطریه بودند بروم. من در همان چند لحظه‌یی که توانستم خدمت ایشان بروم و دستشان را ببوسم و با آن حال منقلبی که از دیدنشان داشتم، چند کلمه با ایشان حرف بزنم، همین مطلب را عرض کردم. گفتم نبودن شما در بیرون، موجب شد که پانزده خرداد با این عظمت، نتواند مورد استفاده قرار بگیرد. یعنی امثال ماها که در بیرون بودند، نتوانستند عشری از اعشار استفاده‌ای را که امام از دوم فروردین کرد، از پانزده خرداد بکنند؛ درحالی‌که پانزده خرداد کانون عظیمی بود. بعد هم که امام بیرون آمدند و تبعید شدند، اشاره‌ها و حرفهای ایشان در هشیار کردن و زنده کردن روحیه‌ی مبارزه در مردم و به خط آوردن جوانان، پانزده خرداد را آن‌چنان منشأ برکت کرد که در آن مدت مثلًا یک سال یا هشت، نه ماهی که امام نبودند و این حادثه با آن جوش و خروش اتفاق افتاده بود، هیچ‌کس نتوانسته بود از آن حادثه چنین استفاده‌ای بکند.
می‌خواهم بگویم که این یک گنج است. آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم، یا نه؟ این هنر ماست که بتوانیم استخراج کنیم.1370/04/25

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی