newspart/index2
دموکراسی غربی / دمکراسی غربی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
حمایت آمریکا از رژیم دیکتاتوری در قضایای 15 خرداد و 17 شهریور

اظهارات مسئولان دولتِ استكباری امریكا نشان می‌دهد كه این‌ها در منطقه‌ی خاورمیانه، علیه همه‌ی ملتهای این منطقه مقاصد و نقشه‌هایی دارند. این ایجاب می‌كند كه ملتهای منطقه بیدار شوند. رئیس‌جمهور امریكا راجع به وجود دمكراسی در این منطقه حرفهایی بر زبان آورده است كه اگر كسی نقش امریكا را در دفاع از قدرتهای مستبد در طول چهل، پنجاه سال گذشته- بعد از جنگ دوم به این طرف- بداند، از اینكه رئیس‌جمهور چنین رژیمی ادّعا كند متولّی دمكراسی است، شرمنده می‌شود كه چرا باید چنین حرف بی‌حساب و غلطی، این‌طور با گستاخی و وقاحت بر زبان كسی جاری شود. این‌ها كسانی هستند كه سالهای متمادی از پلیدترین دیكتاتورها حمایت كردند. در كشور ما كودتای 28 مرداد را آمریكاییها به‌راه انداختند و بیست و پنج سال سخت‌ترین و سیاه‌ترین دیكتاتوری را در این كشور به وجود آوردند و قرص و محكم از آن حمایت كردند. هر فاجعه‌ای كه به‌وسیله‌ی آن رژیم در ایران صورت گرفت- مثل قضایای 15 خرداد و 17 شهریور كه در هركدام از این حوادث، تعداد كثیری از مردم غیر نظامی و مردم كوچه و خیابان به‌دست عوامل مزدور رژیم كشته شدند- آمریكاییها جانب رژیم دیكتاتوری را گرفتند و علیه مردم حرف زدند؛ چه در قضیه‌ی اوّل كه زمان «كِندی » بود، چه در قضیه‌ی دوم كه زمان «كارتر» بود. از «صدّام حسین» كه امروز خود را نقطه‌ی مقابل او به حساب می‌آورند، چه حمایتها كردند. امروز وضع آن‌ها بهتر از گذشته نیست؛ همان‌طور است.1382/08/23
لینک ثابت
ادعای دموکراسی با رای 25 درصدی مردم

افرادی كه این‌قدر به حقوق انسانها و ملتها و به آراء مردم بی‌اعتنا هستند، غلط می‌كنند خود را متولّیِ دمكراسی بدانند. الآن هم خطكشی‌ای كه در این منطقه كرده‌اند و گفته‌اند كدام كشور در خطّ دمكراسی هست، كدام كشور نیست، نشان‌دهنده‌ی نیّتهای شوم و مقاصد رسوای آن‌هاست.
آن‌ها به دمكراسی هم عقیده ندارند. رئیس‌جمهور فعلی امریكا با كمتر از بیست و پنج درصد آراءِ مردمش و با حكم قاضی رئیس‌جمهور شده است! چه دمكراسی‌ای؟!
كدام دمكراسی؟! به آراءِ مردم اهمیت نمی‌دهند و اعتنایی نمی‌كنند. همان‌طور كه عرض كردیم، دمكراسی حربه‌ای است برای اینكه ندای عدالتخواهی در حلقوم ملتهای جهان خفه شود؛ برای اینكه حق مردم فلسطین پامال شود و كسی نفهمد؛ برای اینكه هرجا منفعتی وجود دارد و یك نقطه‌ی حسّاس جغرافیایی هست كه به درد منافع نامشروع امریكا می‌خورد، بتوانند به آن دست بیندازند و كسی صدایش درنیاید. كیست كه امروز این حرفها را در دنیا نداند؟ این مطالب قابل اعتنا نیست و من هم قصد جواب دادن به این حرفها را ندارم؛ این حرفها رسواتر از آن است كه بخواهیم جواب دهیم.1382/08/23

لینک ثابت
ادعای دموکراسی با وجود قتل عام مردم عراق و افغانستان

اظهارات مسئولان دولتِ استكباری امریكا نشان می‌دهد كه این‌ها در منطقه‌ی خاورمیانه، علیه همه‌ی ملتهای این منطقه مقاصد و نقشه‌هایی دارند. این ایجاب می‌كند كه ملتهای منطقه بیدار شوند. رئیس‌جمهور امریكا راجع به وجود دمكراسی در این منطقه حرفهایی بر زبان آورده است كه اگر كسی نقش امریكا را در دفاع از قدرتهای مستبد در طول چهل، پنجاه سال گذشته- بعد از جنگ دوم به این طرف- بداند، از اینكه رئیس‌جمهور چنین رژیمی ادّعا كند متولّی دمكراسی است، شرمنده می‌شود كه چرا باید چنین حرف بی‌حساب و غلطی، این‌طور با گستاخی و وقاحت بر زبان كسی جاری شود...
عراق یك كشور سی‌میلیونیِ مستقل در یك منطقه‌ی حسّاس است؛ اما این‌ها بی‌اعتنا به آراء و خواست مردم آمده‌اند یك حاكم امریكایی در عراق گذاشته‌اند. این‌ها كسانی هستند كه صدها نفر از مردم افغانستان و عراق را به صِرف سوءظن و تهمت یكجا به قتل رساندند و حتّی عذرخواهی هم نكردند! در افغانستان كاروان مردم را كه برای عروسی می‌رفتند، زدند و كشتند، بعد گفتند اشتباه شده؛ لازم هم ندانستند عذرخواهی كنند! در عراق هر روز با مردم درگیر می‌شوند و خانه‌ها و محیط امن زندگی مردم را لگدكوب می‌كنند؛ اما عذرخواهی هم نمی‌كنند! افرادی كه این‌قدر به حقوق انسانها و ملتها و به آراء مردم بی‌اعتنا هستند، غلط می‌كنند خود را متولّیِ دمكراسی بدانند.1382/08/23

لینک ثابت
نابودی نسل مسلمان از اروپا؛ هدف جنايات دشمنان عليه مسلمانان کوزو و بوسني

اگر ولایت اسلامی باشد، زندگی زیر سایه‌ی امیرالمؤمنین، برای همه حاصل خواهد شد - برای مؤمن، برای فاسق و برای كافر - حتی كفّار هم در آن، راحت زندگی می‌كنند. این طور نیست كه در آن، فقط آدمهای پرهیزكار، راحت باشند، غیر پرهیزكار هم از امنیت آن محیط، از مساوات، از عدالت و از آرامش معنوی در آن محیط، استفاده می‌كند. اگر حكومت الهی نشد، جامعه، جامعه‌ی تبعیض‌آمیز است. تبعیض هم انواعی دارد. آن‌جایی كه زمامداران حكومت و قدرت، مردمانی باشند كه یا از كسی نترسند، یا اخلاقیّاتی نداشته باشند و در درون آنها ناظری از خدا نباشد، همین وضعی است كه امروز شما در دنیا ملاحظه می‌كنید! كشتن مسلمانان كوزو و به دنبال مسلمانان بوسنی و هرزگوین، با هدف نابود كردن نسل مسلمان از منطقه‌ی اروپا! این كار انجام می‌گیرد! مسلمانان در اروپا صاحب مملكتی باشند، نمی‌شود. اگر به‌عنوان یك انسان درجه‌ی دو زندگی كنند، مانعی ندارد! اینها حقایقِ حوادث این روزگار است. این هدف كسانی است كه از همه طرف، دست به‌دست هم دادند تا قضایای بوسنی راه افتاد و امروز قضایای كوزوو راه افتاده است! شما ملاحظه كنید، یوگسلاوی از یك طرف و متّحدین غربی - ناتو - از یك طرف، با هم جنگ دارند؛ اما نتیجه چیست؟ آیا یك مسلمان به‌خاطر این‌كه - ظاهراً - یوگسلاوی را مجازات می‌كنند، احساس آرامش كرد؟! ابداً! از روزی كه این حملات شروع شده است، شدّت عمل نسبت به مسلمانان بیشتر است!
البته ارتباط خودشان با هم بر سر قضیه‌ی حكومت و استبداد و قلدری - و این‌كه یكی حتماً باید صربها را زیر بند و فرمان خود بیاورد - چیزهایی را ایجاب می‌كند؛ اما برای مسلمانان فرقی نمی‌كند. مسلمانان در بوسنی و هرزگوین هم چند سال مورد تجاوز قرار گرفتند، كتك خوردند، كشته و در گورهای دستجمعی دفن شدند؛ به قصد این‌كه آنها را متفرّق و متلاشی كنند! آخرِ سر آمدند و با شكل به‌كلّی نامطلوبی، صلح را برقرار كردند. البته وقتی دیدند چاره‌ای نیست، اقدام كردند؛ زیرا مسلمانان بوسنی، انصافاً ایستادگی كردند. اگر چاره‌ای بود، آن‌قدر ادامه پیدا می‌كرد تا یك نفر از آن جمعیتی كه در بوسنی و هرزگوین بودند، در آن منطقه باقی نماند! با این‌كه خیلی از آنها هم از همان نژاد «اسلاو» و جزو همان جمعیتند؛ منتها دینشان فرق می‌كند! این‌جاهم همین است؛ تا راندن مسلمانان و نابود كردن اسلام و اجتماع و تجمّع اسلامی ادامه می‌دهند! چرا؟ به‌خاطر این‌كه وجود مسلمانان را در این‌جا برخلاف اهداف خود خواهانه و مستبدانه‌ی خودشان می‌دانند. حالا اسمش دمكراسی است، باشد؛ اسم كه چیزی را عوض نمی‌كند! همه‌ی این آقایانی كه در آن‌جا هستند، حاكمان دمكراتیك و حكومتهای دمكراسی هستند! آیا این دمكراسی است؟! معنای دمكراسی، این است؟! آیا بشریت برای این مقاصد، باید تحمّل این همه مشكلات را بكند؟! اگر واقعاً دمكراسی این است، پس استبداد و دمكراسی فرقی با هم ندارد! كشورهای دمكرات دنیا و كسانی كه با حكومتهای به‌اصطلاح دمكراسی بر سرِ كارند، در برخورد با جماعاتی كه با آنها همفكر نیستند - یا به دلیلی وجود آنها را برای خودشان مفید نمی‌دانند، یا مضر می‌دانند - حق داشته باشند با شدیدترین ابزارها رفتار كنند! پس اگر بشریت، دمكراسی غربی را رد كند، نفی و انكار كند و از آن اظهار برائت نماید، حق دارد.
ولایت اسلامی این‌گونه نیست. ولایت اسلامی این‌طور است كه وقتی مخالفین در حكومت امیرالمؤمنین، خلخال از پای زن یهودی بیرون می‌آورند، امامِ آن جمعیت و حاكمِ حكیم می‌گوید: اگر مسلمانی از این امر بمیرد - از غصّه‌ی این‌كه در حكومت او خلخال از پای یك زن یهودی درآورده‌اند - حق دارد! مثل امیرالمؤمنین كه مبالغه نمی‌كند؛ می‌گوید اگر از این غصّه، انسان بمیرد، حق دارد. این، حكومت و ولایت اسلامی است.1378/01/16

لینک ثابت
به راه انداختن «جنگ روسری» توسط کشورهای اروپایی

در اروپا و در کشورهایی که خود را مهد تمدن و دمکراسی می‌شمارند، مسلمانان دچار تبعیض و حق‌کشی و حتّی فشار و سرکوب قرار می‌گیرند و صریحاً به جرم پایبندی به اسلام محکوم می‌شوند. آنچه در هفته‌های اخیر در فرانسه و بعضی دیگر از کشورهای اروپایی «جنگ روسری» نامیده شد، در واقع مبارزه‌ی سراسیمه و ناشیانه‌یی از سوی سردمداران فرهنگ غربی با پدیده‌هایی است که آنان آن را جهش برقی از فرهنگ اسلام و نشانه‌ی نفوذ روزافزون اسلام تلقی می‌کنند و در مقابله با آن به قدری صبر و متانت را از دست می‌دهند که یکباره رؤسای کشور به مبارزه‌جویی در برابر چند دختربچه‌ی متعبد و چند خانواده‌ی مقید مسلمان ظاهر می‌شوند! اینها همانهایند که فریاد دفاع ریاکارانه‌شان از آزادیها و تمایلات فردی، گوش دنیا را کر کرده است! وقتی اعتراض علیه نویسنده‌یی است که وقیحانه به مقدسات یک میلیارد مسلمان دشنام داده، آنان طرفدار آزادی بیان و عقیده‌ی فردی می‌شوند؛ اما وقتی سخن از زن یا دختربچه‌ی مسلمانی است که می‌خواهد بر طبق عقیده‌ی مذهبی خود لباس بپوشد، دیگر آزادی فردی از یاد می‌رود و همه چیز رنگ دیگری می‌یابد و هرگونه حرکت ضد اخلاقی و ضد آزادیها و حقوق فردی، نام مبارزه با ارتجاع می‌گیرد! اف باد بر ریاکاران دروغگو و منافق! در بسیاری از کشورهای اروپایی، اقلیت مسلمان مورد آزار و تبعیض و تحقیر قرار می‌گیرد؛ اما آنها که در همه‌ی امور کشورهای دیگر زیر عنوان دفاع از حقوق بشر دخالت می‌کنند و حتّی از تحریک انگیزه‌های قومی و مذهبی در مواردی که لازم بدانند، ابا نمی‌کنند، کمترین اشاره‌یی به حق تضییع‌شده‌ی این مظلومان نکرده، با سکوت و احیاناً عمل خود، به ستمی که بر مسلمین می‌رود، مهر تأیید می‌زنند. در برخی کشورهای آسیایی هم اقلیتهای بزرگ مسلمان دچار همین سرنوشتند .1368/09/02
لینک ثابت
پرداخت دیرهنگام مدعیان آزادی به حق انتخاب زنان

دنیائی که امروز مدعی آزادی و دموکراسی است و برای افراد جامعه حق انتخاب در تعیین نظام و رهبران نظام قائل است، خیلی دیر به این فکر افتاده و آنوقتی هم که به آحاد مردم این حق را اعطا کرده است، به صورت ناقص اعطا کرده و عرض کردیم که تا اوایل این قرن نصف جمعیت این جوامع - یعنی زنان - دارای حق انتخاب نبودند و داخل صحنه‌ی سیاست به حساب نمی‌آمدند و بتدریج از اواخر جنگ بین‌الملل اول برای زنها حق انتخاب داده شد، آن هم در بعضی از کشورها، آن هم برای سنین بالاتر از سی سال یا سی و پنج سال و بتدریج تا این چند سال قبل دنیا به این نتیجه رسید - دنیای دموکراسی و غرب - که برای زنان هم در سنین جوانی، هجده سالگی، بیست سالگی حق رأی و حق انتخاب باشد. و تازه در همین دنیای غرب اگر بخواهیم مسئله‌ی حق انتخاب مردم را بشکافیم و تحلیل کنیم، خواهیم دید که به معنای حقیقی همان انتخاب کنندگان و رأی دهندگان هم مقهور یک سلسله عوامل خارج از اختیار خودشان هستند و اگر بدقت نظر کنیم، خواهیم دید که در واقع حق رأی و حق انتخاب برای عامه‌ی مردم و اکثر مردم - چه زن و چه مرد - همین حالا در قشر عظیمی از عالم وجود ندارد. دنیای دموکراسی اینجور بود؛ دنیاهای استبدادی، آن نظامهائی که به شکلهای قرون وسطائی و ارتجاعی اداره میشوند، آن کشورهائی که در آنها انتخابات فقط شکل صوری و ظاهری دارد و بخش بسیار ناچیزی از ملتها در انتخابات شرکت میکنند، آن هم با انواع و اقسام جاذبه‌های مادی و امثال آنها یا دنیای کمونیستی، در اینها حتی همین اندازه‌ای که امروز در غرب دموکراسی و آزادی برای رأی دادن وجود دارد، در آن دنیاها وجود ندارد. در حالی که به اسلام که برمی‌گردیم، می‌بینیم اسلام برای آحاد مردم حق رأی، حق انتخاب، حق تصمیم‌گیری، حق اظهارنظر در مسائل سیاسی و مسائل زندگی را قرار داده. البته نوع آزادی در اسلام، نوع انتخاب افراد در اسلام با آنچه در غرب امروز وجود دارد متفاوت است؛ اما حقیقتاً آزادی است و اگر با معیار دقیق بسنجیم، آزادی در اینجاست و در آنجا نیست.1366/04/12
لینک ثابت
پرداخت دیرهنگام مدعیان دموکراسی به حق رأی زنان

در این حق، یعنی حق رأی دادن، حق انتخاب کردن، یعنی آزادی سیاسی در بزرگترین و مؤثرترین شکلش هیچ محدودیتی نیست. زنها هم همین جور رأی میدادند و رأی میدهند و صاحب سهمی در این آزادی عمومی هستند. جوانان هم همین طور، حتی نوجوانان هم اگر به حد بلوغ رسیدند، همین طور. نژادهای مختلف تفاوتی ندارند، مذهبهای مختلف تفاوتی ندارند، حق رأی در جمهوری اسلامی مخصوص مسلمانان نیست، مخصوص یک عده‌ای از مسلمانان، یک مذهب خاص نیست، مال همه است. رأی در مجلس شورای اسلامی و قانونگذاری مخصوص مسلمین نیست. غیر مسلمانها هم نماینده انتخاب میکنند و حق رأی دارند. ببینید هیچ امتیازی در صدر اسلام هم نبود، در جمهوری اسلامی هم نیست و جالب است برای شما که بگویم اروپا و دنیای غرب، دنیای دموکراسی که این همه زبان‌درازی نسبت به اسلام کردند، به این امور و به این اصول بسیار دیر رسیدند. حق رأی برای زن تا اوایل این قرنی که الان درش هستیم، در اروپا وجود نداشت. البته حق رأی کلاً برای جوامع اروپائی وجود نداشت، حتی بعد از رنسانس و نهضت صنعتی و علمی در اروپا. بعد از انقلاب فرانسه در اواخر قرن هجدهم تدریجاً حق داده شد به کارگران و زحمتکشان، یعنی مردم، توده‌ی مردم، آحاد مردم که رأی بدهند و انتخاب بکنند. بعد هم بتدریج در بعضی جاهای اروپا این رأی داده شد. در کشورهای اروپائی و در آمریکا، پس از جنگ اول جهانی به زنها حق رأی داده شد؛ یعنی تا 1918 پایان جنگ جهانی اول در آمریکائی که دم از آزادی و دفاع از حقوق زن و اینها میزنند و در اروپا، حق رأی به زنها داده نمیشد و زنها حق انتخاب کردن نداشتند و تازه بعد از 1918 که حق رأی به زنها داده شد، به زنهای بالاتر از سی سال حق رأی داده شد. در فاصله‌ی بین دو جنگ جهانی در بسیاری از کشورهای اروپائی از جمله در فرانسه، در ایتالیا و همچنین در ژاپن زنها حق رأی نداشتند. تا پیش از سال 1940 در آمریکای لاتین در هیچ کشوری زنها حق رأی نداشتند. در آنجاهائی هم که حق رأی به زنها داده شد، به زنهای سی سال به بالا، بعد از مدتی زنهای بیست و یک سال به بالا؛ و این اواخر، در همین ده سال اخیر، در بعضی از کشورهای دنیا حق رأی را به هجده سالگی رساندند، ولی شما ببینید در جمهوری اسلامی بلوغ ملاک قرار گرفته؛ یعنی در شانزده سالگی، وقتی پانزده سالگی تمام شد، حق رأی برای همه وجود دارد، هر کسی میتواند. در حالی که در اروپا و در آمریکا و در دنیای صنعتی غرب با این همه ادعاهائی که نسبت به آزادی بشر و آزادی حقوق و آزاداندیشی و مسائل زن و این چیزها دارند، به جوانان هجده ساله، نوزده ساله، بیست ساله سالهای متمادی، تا همین چند سال قبل از این، حق رأی داده نمیشد، به آنها اعتنا نمیشد، اما اسلام چرا، به اینها احترام میکند، اعتنا میکند و بتدریج به نظر اسلام دارند اینها نزدیک میشوند. یک طرز فکر پیشرفته‌ی بسیار مدرن و قابل دفاع در نظام اسلامی برای حق رأی مردم و فعالیتهای سیاسی وجود دارد. البته فعالیتهای سیاسی فقط حق رأی نیست، این بزرگترین و مهمترینش بود.1366/03/22
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی