newspart/index2
سینما / سینماگران/تلویزیون / فیلم/ فیلم‌سازی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
«زنده کردن اهمیت ایثار، انفاق، زهد و ریاضت» یکی از پیامهایی که باید به مردم منتقل شود

به‌نظر بنده، یکى دیگر از پیامهایى که امروز باید روى آن کار کرد، پیام ایثار و انفاق و ریاضت و زهد است. الان پیامهایى منتقل مى‌شود که بنده سرنخ اینها را کاملاً در مطبوعات و نوشته‌هاى خارجى مى‌بینم و گاهى هم در مطبوعات و نوشته‌هاى خودِ ما و حرف‌زدنهاى بعضیها منعکس مى‌شود که ایثار و انفاق - جان و راحتى و آسایش خود را براى دیگران فداکردن - را کار ابلهانه و احمقانه‌اى وانمود و قلمداد مى‌کنند! در حالى‌که بزرگترین زیباییهاى انسان، حضور چنین خصوصّیاتى در وجودش است و بزرگترین زیباییهاى یک ملت، وجود انسانهایى با این خصوصیّات است، که البته این مخصوص اسلام و تشیّع هم نیست، در همه جاى دنیا هست. منتها چون تشیّع مثالها و نمونه‌ها و سمبلهاى بسیار برجسته‌اى مانند ماجراى کربلا و بقیه‌ى ماجراهاى صدر اسلام دارد، طبعاً زنده‌تر و محسوستر و پُرتپش‌تر مى‌تواند حرف بزند. دیگران اینها را ندارند یا کمتر دارند و ما زیادتر داریم. کدام انسان منصفى در دنیا منکر این چیزهاست؟! بنابراین یکى از پیامهاى بسیار مهم این است که اهمیت ایثار، انفاق، زهد و ریاضت شخصى را در پیامهاى رادیویى و تلویزیونى زنده کنید.1381/11/15
لینک ثابت
دیکتاتوری جهانی پول و شهوت، یکی دیگر از پیامهایی که باید به مردم منتقل شود

یکى دیگر از پیامهایى که باید به ذهن مردم داده شود، حقیقت تلخى در دنیاست که عمداً سعى مى‌شود وجود محسوسِ آن نادیده گرفته شود و آن، دیکتاتورى پول و شهوت است. امروز پول در دنیا دیکتاتورى مى‌کند و هرچه پول بخواهد و پولدارها بخواهند، تحقّق مى‌یابد، ولو به‌دست خودِ مردم. چون مردم در رأى دادنها و اقدامات عمومى معمولاً تحت تأثیر رسانه‌هایند و رسانه‌ها هم معمولاً در اختیار پولدارهاست. چند درصد رسانه‌هاى دنیا دست غیرصهیونیستها و غیر سرمایه‌دارهاى بزرگ است؟ شاید بتوان گفت که همه‌ى این دستگاههاى مهم و اثرگذارِ دنیا دست سرمایه‌دارهاى مهم و عمدتاً صهیونیستهاست. آنها هستند که خبرگزاریها را اداره مى‌کنند، خبر تولید مى‌کنند و به همه‌ى دنیا مى‌فرستند و تلویزیونها را همان‌طور که خودشان مى‌خواهند، اداره مى‌کنند. حالا هم که این روشهاى ارتباطى جدید، این سایتهاى اینترنتى و فعّالیتهاى رفت و آمد سریع اطلاعات در اختیار آنهاست. هر کس پول بیشتر دارد، مى‌خواهد در این زمینه‌ها فعّالیت بیشترى کند و مقصود خود را برآورده سازد. بنده بارها گفتم این‌که مى‌گویند رسانه‌ها و روزنامه‌ها در دنیا آزادند، درست است؛ اما روزنامه‌ها مال چه کسانى‌اند؟ البته صاحبانِ روزنامه‌ها آزادند، هرچه مى‌خواهند مى‌نویسند، هرچه به صرفشان باشد، مى‌نویسند و هرچه به صرفشان نیست، قطعاً نمى‌نویسند. مرحوم «حاج احمد آقا» مى‌گفت: به نظرم رسید یکى از پیامهاى امام را - به گمانم پیام حج بود - در یکى از روزنامه‌هاى امریکا چاپ کنیم. ایشان خیال مى‌کرد امریکا جاى آزادى است و مى‌شود این پیام امام را آن‌جا ترجمه کرد و در روزنامه‌اى به چاپ رساند تا امریکاییها بخوانند و بگویند «عجب! امامى که این‌قدر درباره‌اش مى‌گویند، این حرفها را مى‌زند!» مى‌گفت هرچه پول خرج کردیم، نشد. به‌نظرم گفت حاضر شدیم حدود صدهزار دلار خرج کنیم که این یک یا دو صفحه پیام در روزنامه‌اى از روزنامه‌هاى امریکا چاپ شود؛ اما نشد که نشد! معلوم است که نمى‌شود.
یکى از همین آشناهاى خودمان از همان دانشجویان آن‌وقت که امروز مشغول یک کار دولتى است، کتابى راجع به لانه‌ى جاسوسى و جریان تسخیر لانه‌ى جاسوسى و جوانان نوشته است - اصلِ کتاب را به انگلیسى نوشته و بعد هم داده به فارسى ترجمه کرده‌اند - گفت هرچه کردیم ناشرین امریکایى حاضر نشدند این کتاب را چاپ کنند! مى‌گفت بالاخره یک ناشر کانادایى پیدا شد و با او قرارداد بستم و قبول کرد. بعد از مدّتى آن کانادایى مى‌گفت پدرم درآمد، آن‌قدر مرا تهدید مى‌کردند، آن‌قدر به من تلفن مى‌زدند! مسأله‌ى نشر در دنیا این‌طور است. این، دیکتاتورىِ کاملاً پنهان و بسیار نافذ پول و شهوت است. البته در قبال کارهاى آنها اگر کسى حرفى هم بخواهد بزند، خفه مى‌کنند. خوب؛ این واقعیّتى است که در دنیا وجود دارد. شما چرا نباید کارى کنید که یکایک مردم و جوانان ما با این واقعیّت آشنا شوند و بدانند که چنین چیزى وجود دارد تا لازم نباشد انسان براى بیان آن استدلال کند. باید کارى کنید که بدانند چنین دیکتاتورى‌اى وجود دارد. دشمن، دیکتاتورى‌اى را که نیست، با انواع شیوه‌ها و ترفندهاى تبلیغاتى واقعیّت جلوه مى‌دهد؛ امّا دیکتاتورى‌اى را که با این وضوح وجود دارد، نمى‌گذارد که مردم بفهمند و بدانند. این در تصمیم‌گیرى مردم خیلى مؤثّر است.1381/11/15

لینک ثابت
«ایجاد حساسیت در مردم نسبت به حوادث مهم جهان» یکی از پیام‌هایی که باید به مردم منتقل شود

یکى از چیزهایى که انسان از رسانه توقّع دارد این است که از حوادث گذشته براى توضیح تهدیدهاى آینده و حوادثِ در شرف تکوین استفاده کند و مردم را نسبت به آنها حسّاس نماید. قضایاى جوامع انسانى و جهانى حقیقتاً مشابهند؛ چون با همه‌ى تغییرى که در وضع زندگى انسانها به‌وجود مى‌آید، عوامل تأثیرگذار حقیقى در زندگى انسانها همیشه چیزهاى معیّنى است. «سنّت‌اللَّه» که در قرآن مى‌بینید، همین است. «و لن تجد لسنّةاللَّه تبدیلا و لن تجد لسنّةاللَّه تحویلا» همینهاست؛ یعنى سنّتهایى وجود دارد و تبدیلها و تحولهایى به‌وجود مى‌آید. مثلاً امروز قضایاى مشروطه براى ما کاملاً قابل درس‌گیرى و درس‌آموزى است. چون بنده در برهه‌اى از سالهاى زندگى‌ام با مسائل و قضایاى مشروطه خیلى اُنس داشته‌ام و کتابها و گزارشهاى متعدّد را نگاه مى‌کردم، امروز که نگاه مى‌کنم، مى‌بینم این قضایا و حوادث خیلى به هم نزدیک است. همچنین عوامل در انقلابهاى گوناگون دنیا؛ مثلاً انقلاب کبیر فرانسه یا انقلابهاى دیگر، مشابه است. عوامل مشابه است و نتایج مشابهى را هم مى‌دهد. مثلاً در انقلاب کبیر فرانسه عامل مخرّبى وجود داشته که ما جلوِ این عامل مخرّب را در این‌جا گرفتیم و نگذاشتیم، مى‌بینیم آن نتایج مترتّب نشد، یا عاملى وجود داشته که آن‌جا تخریب ایجاد کرده، ما این‌جا جلوِ آن را نگرفتیم، مى‌بینیم عیناً همان تأثیر و همان زیان را در این‌جا هم به‌طور مشابه داشته است.
از خیلى از قضایاى گذشته - چه در طول تاریخ و چه در عرض زمان - مى‌توان قضایاى آینده را حدس زد. در دنیا یک حادثه پیش مى‌آید، مثلاً الان در ونزوئلا اشکال عمده‌ى این آقا که در آن‌جاست، این است که تسلیم آمریکاییها نیست. او رفیق و مرید «فیدل کاسترو» است. به آن معنا چپ هم نیست؛ مانند دیگر بخشهاى دنیا حکومت مى‌کند و فقط تسلیم آمریکاییها نیست. برایش چقدر مشکل درست کردند. مشکل را از چه راه درست کردند؟ از راه حضور مؤثّر سرمایه‌هاى آمریکایى و شبه آمریکایى در کشور ونزوئلا. یعنى حضور مؤثّر سرمایه‌ها درجاهاى مؤثّر ضربه زد و این خیلى درس‌آموز است. آقاى «ماهاتیر محمّد» بعد از آن واقعه‌ى اقتصادى شرق آسیاى چند سال پیش، این‌جا آمده بود و به بنده گفت: «ما در یک شب به مردمى گدا تبدیل شدیم!» البته کمى مبالغه مى‌کرد؛ اما واقعیّت قضیه این بود. علّت این بود که دست بیگانه بر پول و بر مراکز اصلى پول آنها مسلّط بود. بیگانگان یک وقت مصلحت دانستند و در ظرف چند ساعت کلّ موازنه و تعادل پولى آن کشور و اندونزى و کشورهاى دیگر را به‌هم زدند. در واقع به یک معنا بخشى از آن منطقه را نابود کردند. خوب؛ این در زمان خود ما براى ما عبرت‌آموز و درس‌آموز است.
الان هرچه حرف زده مى‌شود درباره‌ى جهانى‌سازى است. امروز همه‌ى دستگاههاى مختلف، مروّج جهانى‌سازى شده‌اند! جهانى‌سازى یک فرشته‌ى نجات شده که اگر ما به تجارت جهانى نپیوندیم، پدرمان درآمده است! خوب؛ آن طرف قضیه را ملاحظه نمى‌کنند که این تجارت جهانى و این جهانى‌سازى در تجارت و در بخشهاى دیگر اصلاً کار کیست، چه کسى دنبال این قضیه است، شرایط ما در قبال آن چیست و ما با نداشتن تجهیزات و ابزار و امکانات و وسایل امنیتى لازم چگونه مى‌توانیم وارد این میدان عظیم درگیرى شویم!؟ بنده در اساس با تجارت جهانى مخالف نیستم. از چندى پیش از این - از زمان ریاست جمهورى قبلى تا امروز - که دنبال این قضیه هستند، بارها با من صحبت کرده‌اند. بنده هم گفته‌ام آن‌روز که ما بتوانیم با بنیه‌ى کافى وارد این میدان شویم، اگر نشویم به خودمان ظلم کرده‌ایم؛ اما اوّل باید بنیه‌اش را ایجاد کنیم. این را توجّه نمى‌کنند که اگر با نداشتن آمادگیهاى لازم وارد این میدان شویم، چه ضررهایى خواهیم برد. ما بایستى این را براى مردم روشن کنیم. منظورم فقط مسأله‌ى جهانى‌سازى نیست؛ در عرایضى که عرض مى‌کنم این یک موضوع درجه‌ى دو و سه است. مى‌خواهم بگویم از تجربه‌هاى جهانى و از حوادثى که در گذشته در جهان اتّفاق افتاده یا در زمان ما در عرض تاریخ اتّفاق مى‌افتد، باید براى حدس زدن حوادث آینده و در شرفِ تکوین استفاده کنیم. به‌نظر بنده، یکى از چیزهایى که باید روى آن خیلى تکیه کرد، حسّاس کردن مردم نسبت به تلاشهاى هرج و مرج‌طلبانه است. یکى از سیاستهاى دشمنان نظام اسلامى و دشمنان انقلاب، ایجاد هرج و مرج در جامعه است. هرج و مرج در شرایط کنونى براى دشمنان، مطلوب است. آن‌روز که یک حکومت دست‌نشانده مثل شاه سرِکار باشد، هرج و مرج بزرگترین نقطه‌ى منفى است. مى‌آیند تعریف مى‌کنند که این‌جا جزیره‌ى ثبات و جزیره‌ى امن است، و مى‌خواهند این‌گونه باشد؛ اما آن وقت که حکومتى علیه آنهاست، سعى در هرج و مرج مى‌کنند. ما باید مردم را نسبت به مسأله‌ى هرج و مرج حسّاس کنیم. باید جوانان را نسبت به این مسأله حسّاس کنیم که بدانند هرج و مرج یعنى چه؛ چه مشکلاتى دارد، چه تبعات غیرقابل تحمّلى دارد و چه کسانى از هرج و مرج در جامعه - چه هرج و مرج سیاسى و چه هرج و مرج اجتماعى و غیره - منتفع مى‌شوند.1381/11/15

لینک ثابت
لزوم رعایت حد نصاب هنری در همه بخشهای یک فیلم، به منظور القای درست پیام

چند نکته‌ى کوتاه هم راجع به فیلمها و مجموعه‌هاى تلویزیونى عرض کنم.
مجموعه‌ى یک فیلم یا یک زنجیره‌ى نمایشى بایستى پیامهاى درست را القا کند. این‌هم با رسیدن به نصاب هنرى امکانپذیر است. هنرمندى، هم در نوشتن داستان فیلم لازم است، هم در بازیها، هم در کارگردانى و هم در بقیه‌ى کارهاى فنّى یک نمایش. بایستى در همه‌ى بخشها، آن حدّ نصاب هنرى واقعاً رعایت و حفظ شود تا بتواند آن پیام را درست القا کند. این کارى خیلى مهمّ و البته دشوار است. یک درجه پایین‌تر از آن، محاوره‌ها یا به قول شما دیالوگهاى فیلم است که خیلى مهمّ است. از اینها نباید غفلت کرد. گاهى یک محاوره‌ى درست و بجا در یک نقطه مى‌تواند حقیقتى را که شما مى‌خواهید با یک ساعت حرف زدن به ذهن مخاطب - بخصوص اگر جوان و نوجوان باشد - القا کنید، القا کند. از باب مثال عرض مى‌کنم: حرف مى‌زند مى‌گوید فلان کار را نکردم؛ جواب مى‌شنود: «آقا! مگر نمازت است که دیر شود؟!» یک جمله‌ى «مگر نمازت است»، معلوم مى‌کند که نماز را نمى‌شود تأخیر انداخت. یا با جمله‌ى «مگر وحى منزل است؟» معلوم مى‌شود که وحى منزل غیرقابل تغییر است. این نکته‌هاى بجا را، هم در زمینه‌ى مسائل دینى مى‌شود آورد، هم در زمینه‌ى مسائل سیاسى و هم در زمینه‌ى فجایع رژیم طاغوت، که متأسفانه فیلمها و مجموعه‌هاى تولیدى ما در این زمینه خیلى خالى است و این حقیقتاً نقص بزرگى است. در طول این بیست و چند سال کارهایى شده، بنده هم آشنا هستم؛ اما آن‌قدر فجایع و زشتیها در زندگى اینها - طاغوتیان - هست که هرچه گفته شود، کم است و مردم ما باید بدانند. وقتى پهلویها سرِکار آمدند، یکى از همّتهاى مهمّ خود را تخریب قاجاریه قرار دادند. قاجاریه خیلى بد بودند، اما نه به بدى پهلویها! آنها هم مستبد و وابسته و فاسد بودند، اما پهلویها به‌مراتب از آنها بدتر بودند. بین آنها هم باکفایت و بى‌کفایت بود، بین اینها هم باکفایت و بى‌کفایت بود؛ یعنى نمى‌شود مقایسه کرد. یقیناً خیلى از کارهایى که آنها در گذشته کرده بودند، از کارهایى که اینها کرده بودند یا نسبت به زمان بهتر بود و یا در همان حدها بود. اما اینها سالهاى متمادى وقت صرف کردند براى این‌که آنها را به‌کلّى ضایع کنند و خودشان را حق جلوه دهند.
ما یک رژیمِ بى‌کفایت، فاسد، وابسته، بى‌دین، سوءاستفاده‌چى و خودخواه و داراى دیگر ممیّزات زشت را برکنار کرده‌ایم؛ ولى به مردم معرفى نمى‌کنیم که اینها چه‌کار کردند. بى‌کفایتى آنها یک کتاب است. وابستگى آنها یک کتاب است. فسادهاى اخلاقى و شهوانیشان یک کتاب است. فسادهاى اقتصادیشان یک کتاب است. هر کدام از این بخشها یک فصل مشبعى است. خوب؛ اینها باید به نسل جوان داده شود تا آنها دیگر جرأت نکنند نقاط منفى و تاریک خودشان را پنهان سازند و یک تاریخ مجهول و غلط را خلق نمایند و به ذهن جوانِ ناآشناى ما منتقل کنند. یکى از کارهایى که باید بشود، این است. این مثلاً در دیالوگها مى‌تواند بگنجد. گاهى این را مى‌توان در یک جمله‌ى کوتاه گنجاند. از جمله‌ى مواردى که شما باید از نویسنده یا کارگردان یا تهیه‌کننده بخواهید، یکى همین است که این محاوره‌ها، جهت‌دار و معنادار باشد. از آنها بخواهید که بعضى از محاورات بد، القاءکننده‌ى مفاهیم نادرست و عادات و اخلاق بد را به‌کلّى حذف کنند. در این چیزها اصلاً رودربایستى نکنید. هیچ منافاتى ندارد. همین طنزها و تفریحها و فکاهیأت تلویزیونى که منتشر مى‌کنید، هر چقدر از محاورات پایین و عادات نادرست دور باشد، بهتر است. البته من روى طنز، قدرى تردید مى‌کنم؛ چون بعضى واقعاً طنز است، بعضى طنز نیست و فقط فکاهى است. فکاهى با طنز فرق دارد. بعضى واقعاً آن ظرفیت طنزى را ندارد و فقط فکاهى است. بعضى هم واقعاً طنز است و در بطن خود یک معناى جدّىِ خوبى دارد؛ کمااین‌که گاهى این محاوره‌ها نقش خیلى مهمى ایفا مى‌کنند.1381/11/15

لینک ثابت
«شناخت، تولید و مدیریت پیام درست»، راه پیروزی در جنگ رسانه‌ای علیه جمهوری اسلامی

به نظر ما، راه پیروزی در این جنگ [رسانه‌ای] این است که مجموعه و فهرستی از پیامهای درست و از نکات و حقایق واقعی را که مبتنی بر آرمانها و آرزوهای ماست، به ذهن مردم منتقل کنیم.
اوّلاً بایستی فهرست این پیامها را شناخت. نخست ببینیم که ما چه چیز را باید به ذهن مردم منتقل کنیم تا مردم قدرت پیدا کنند در مقابل زیاده‌خواهی، اقتدارطلبی و تهاجمهای گوناگون دشمن به دفاع از خود بپردازند و دستگاههای مسؤول کشور بتوانند به نیروی مردم اعتماد و تکیه کنند و نقش تاریخی خود را ایفا نمایند. پس، اوّل باید این پیامها را شناخت؛ بعد که شناخته شد، باید تولید شود. تولید کلام و تصویر و فضا و محیطی که بشود آن پیام را القا کرد، یکی از مهمترین کارهایی است که امروز هنر تبلیغ و پیام‌رسانی به آن متّکی است. اگر در تولید، پایمان بلنگد یا بلغزد، اشتباه یا کوتاهی بکنیم، حتماً ضربه را خورده‌ایم. بعد از آن‌که این پیامها تولید شد، باید آنها را مدیریّت کرد؛ چون هنگامی یک مجموعه کالای مطلوب به نتیجه و به سرمنزل حقیقی و صحیح خود خواهد رسید که مدیریّتی بالای سرش باشد: این پیام در کجا باید داده شود، به چه اندازه باید داده شود، بهنگام باشد، با زبان مناسب باشد و تلفیق اینها در قالبهای گوناگون قابل قبول باشد. ما بارها در ملاقات با دوستان صدا و سیما - شاید جمعی از شما هم بوده‌اید - راجع به این‌که فضای پیامها فضای اعصاب خردکن و تشنّج‌آور برای ذهن و اعصاب مردم نباشد، صحبت کرده‌ایم. خوب؛ در این سالهای اخیر مقداری به مسائل تفریحی یا به قول شما طنز و فکاهیاتِ سرگرم کننده و فیلمهای هنری و اینها پرداخته‌اید. این کارِ درستی است و همین‌طور بایستی حرکت کرد.1381/11/15

لینک ثابت
مسأله عدالت، یکی از پیامهایی که در فیلمها باید به آن پرداخته شود

من چند نمونه از پیامها را بعد عرض میکنم. مسأله‌ی عدالت یکی از این پیامهاست که باید در ذهن مردم جا بیفتد و نزد مردمِ طالب و عاشقِ عدالت - عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی، هر دو - به عنوان یک شعار اصلی شود. مثلاً ما فیلمی یا طنزی یا بیانی را پخش کنیم که نتیجه‌اش القای بیاعتنایی به عدالت به نفع یک شعار دیگر باشد. فرضاً ما شعار عدالت را در جامعه به شعار توسعه تبدیل کنیم. البته توسعه هم از نظر مردم و از نظر گویندگان و شنوندگان، مفهوم چندان روشنی نیست. این پیام یا این شعار به آن شعار تبدیل شود، بدون این‌که در این توسعه، عدالت در نظر گرفته شده باشد. این طبعاً همان حرکتی است که با آن نواخت عمومی که بایستی همه‌ی دستگاه و اجزای این مجموعه با آن تطبیق کنند و با آن هماهنگ باشند و آن را پیش ببرند، تطبیق نمیکند.
پیامهایی که ما باید به ذهن مردم منعکس کنیم، کدامهاست؟ به‌نظر من، یکی همین شعار عدالت است که عرض کردم. ما نباید از شعار عدلِ علوی عقب‌نشینی کنیم. مردم به عدلِ علوی نیازمندند و تشنه‌ی آن هستند. حتّی به آن کسانی که اسم عدل را هم نمی‌آورند یا در جایی عدالت به نفعشان نیست - چون خودشان میخواهند بیعدالتی کنند و نمیخواهند عدالت را بگویند - اگر بیعدالتی شود، دادشان بلند میشود؛ یعنی آنها هم تشنه‌ی عدالتند. بنده یک وقت گفتم همه‌ی این شعارهای بزرگ مثل آزادی و استقلال قیودی دارند و آنچه هیچ قیدی ندارد، عدالت است. عدالت به‌طور مطلق مورد نیاز و مورد مطالبه‌ی جامعه است. نه این‌که به‌طور مطلق میتوان عدالت را تحقّق بخشید، یا ما آن آدمهایی هستیم که میتوانیم. اما عدالت باید به‌طور مطلق مطرح شود تا هر مقدار که میتوانیم پیش برویم.1381/11/15

لینک ثابت
«مسئله چیستی انقلاب و تداوم آن» یکی از پیام‌هایی که در فیلم‌ها باید به آن پرداخته شود

یک پیام از پیامهای مظلوم و فراموش شده‌ای که بار دیگر بایستی به آن اهتمام ورزید و آن را به ذهنهای مردم منتقل کرد، عظمت و شکوه و اهمیت انقلاب اسلامی ماست. این انقلاب چیز کوچکی نبود و تمام هم نشده است. انقلاب فقط شورش کردن، به خیابان ریختن و جنجال کردن نیست. انقلاب یعنی تغییر بنیادینِ همه‌ی نهادهای اصلی زندگی جامعه؛ تغییر بنیادینِ آنچه غلط و کج و نابجاست، به آنچه صحیح و مستقیم و بجاست. این حرف را ما از اوّل هم میگفتیم و چنین نیست که امروز بگوییم. این امری است که بتدریج و در طول زمان با تلاش و مجاهدت دائمی انجام میگیرد؛ مشروط بر این‌که روح و خواست و ضرورت انقلاب در مردم باقی بماند. چند سال است که پیامهای متعددی از طرف همان جبهه‌ی مقابلی که به آن اشاره کردم، مرتّب به مغز مردم وارد میشود که انقلاب تمام شد، انقلاب بیخود است و اصلاً انقلاب غلط است! آنها معنای انقلاب را تحریف میکنند و انقلاب را به معنای یک شورش کور، حرکت خشن و بی‌هدفمعنا میکنند و میگویند غلط بود، درست نبود و اصلاً دوران انقلابها تمام شده است!
شما این پیام را باید منتقل کنید که انقلاب چیست؛ انقلاب یک ضرورت است، تمام نشده و وظیفه‌ی انقلابی بر دوش همه وجود دارد. نسلهای پیدرپی این را میپذیرند. حالا شایع شده که نسل دوم و نسل سوم و نسل چهارم، و هرکس برای خودش نسلی را تصویر و برایش احکامی صادر میکند. نسل سوم با نسل دوم هیچ تفاوتی ندارد.1381/11/15

لینک ثابت
تولید فیلم‌های نامناسب به بهانه تغییر ذائقه جوان امروز

میگویند مذاق، مزاج و فهم جوانان نسبت به مسائل زندگی عوض شده و چیزهای دیگری را میپسندند. کسانی که این حرف را میزنند، خودشان درصددند که ذائقه‌ی نسل جوان را عوض کنند. فرض بفرمایید در زمینه‌ی تولیدات فرهنگی - چون همه‌ی شما فرهنگی هستید، از فرهنگ میگویم - فیلم و آهنگ بسازیم و جوان را به شهوت‌رانی، کامجویی و عشق‌ورزىِ به معنای شهوت، تحریض و تحریک کنیم. بعد در جشنواره که فیلم را نشان میدهند، میبینید منظره‌ی نامناسبی در آن هست. در همان حال، انسان میبیند در بین این جماعت، صد جوان سرشان را پایین انداخته‌اند؛ یعنی حاضر نیستند آن منظره را ببینند؛ اما مثل این‌که بعضی به زور زیر چانه‌یشان میزنند تا سرشان را بلند کنند و این منظره را ببینند و مفهومی در آنها القا شود!1381/11/15
لینک ثابت
«زنده نگه‌داشتن ارزشها» یکی از پیامهایی که بایید به مردم منتقل شود

یکى دیگر از پیامهایى که به‌نظر من بایستى روى آن تکیه کرد، این است که ارزش را در ذهنهاى مردم باید زنده کنید. امروز تلاش مى‌کنند که ارزش را به سود تبدیل کنند: آیا فلان کار یا فلان اقدامى که مى‌خواهیم بکنیم و فلان حرکت دیپلماسى یا بین‌المللى که مى‌خواهیم انجام دهیم، سود دارد یا ندارد! البته هیچ کس از سود نمى‌گذرد. سود هم وقتى شخصى نباشد و سود عمومى باشد، خودش یک ارزش است. اما سود تنها ارزش نیست؛ ارزشهاى دیگرى هم وجود دارد. گاهى سودى عاید انسان مى‌شود؛ اما یک ارزش پایمال مى‌گردد. این‌جا به ما درس داده‌اند. اوایل بعثت، نمایندگان قبیله‌ى بسیار معروفى نزد پیغمبر اکرم آمدند و گفتند: ما حاضریم با تو بیعت کنیم، اما مشروط بر این‌که جانشینى خودت را به ما بدهى! این را در تواریخ معتبر نقل کرده‌اند و داستان نیست. پیغمبر در پاسخ آنها فرمود: نه؛ «هذا امرٌ سماوىٌّ» این را من قبول نمى‌کنم؛ چون مسأله‌ى جانشینى دست من نیست؛ یک مطلب آسمانى است و من در آن‌باره نمى‌توانم تصمیم بگیرم. در حالى‌که به حسب ظاهر مى‌شد گفت که بالاخره کارى مى‌کنیم، حالا بیایید بیعت کنید. اما آن بزرگوار این کار را نکرد، و از این قبیل فراوان است. البته این با رعایت مصلحت اشتباه نشود. یک وقت انسان مصلحتى را با شیوه‌ى خاصى رعایت مى‌کند. این غیر از آن‌جایى است که در جریان داد و ستد انسان - چه داد و ستد سیاسى و چه اقتصادى - یک ارزش به‌کلّى پامال مى‌شود. بنابراین مسأله‌ى زنده نگه‌داشتن ارزشها هم یکى از همین پیامهاست.1381/11/15
لینک ثابت
«شناخت حقوق و مطالبات مردم از حکومت» یکی از پیامهایی که باید به مردم منتقل شود

در نامه‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به مالک اشتر، چهار نکته‌ی اصلی هست - همین عهدِ مالک اشتر که به غلط «عهدنامه» میگویند و من خواهش میکنم شما که رادیو و تلویزیون هستید، این کلمه‌ی عهدنامه را تکرار نکنید، چون از آن غلطهای عوامانه‌ی زشت است. عهدنامه در فارسی یعنی نامه‌ای که متضمّن معاهده‌ای بین دو نفر است، مثلاً عهدنامه‌ی ترکمانچای یا یک عهدنامه‌ی خوب یا بدِ دیگر. در عربی کلمه‌ی عهد یعنی فرمان: «عَهْدُ علىٍّ الی مالک اشتر»، یعنی فرمان حکومتی امیرالمؤمنین به مالک اشتر. امام نامه‌ای نوشته که متضمّن فرمانِ حکومت است؛ یعنی حکم اوست. امروز ما حکم میگوییم، مثل حکم ریاست سازمان آقای لاریجانی. بنابراین من خواهش میکنم که در صدا و سیما ممنوع کنید تا کسی عهدنامه نگوید. از این آقایانی هم که میآیند آن‌جا حرف میزنند، خصوصی بخواهید که عهدنامه نگویند. نه این‌که بگوییم یک اشکال اساسی ایجاد میکند، بلکه این از قبیلِ پاس داشتن درست‌گویی و درست نویسی است - درست‌تر این‌که در این عهدِ مالک اشتر، در مجموع چهار نکته‌ی اصلی از مالک اشتر خواسته شده است که یکی امنیت آن منطقه‌ای است که در اختیار او گذاشته شده است. با عوامل ضدّامنیت - هم امنیت داخلی و هم امنیت خارجی - باید برخورد شود؛ چه دشمن داخلی امنیت را از بین می‌برد و دشمن خارجی هم امنیت را از بین می‌برد. استقرار امنیت و مقابله با عوامل ناامنی - چه داخلی و چه خارجی - یکی از نکاتی است که از مالک اشتر خواسته شده است.
دومی، عدالت اجتماعی و اقتصادی است. سومی، تربیت معنوی و اخلاقی مردم است. میگوید مردم را از لحاظ اخلاقی و معنوی باید تربیت کنی. از نظر اسلام، حکومتها نسبت به تربیت معنوی مردم بیتفاوت نیستند که بگویند خود مردم میدانند و هر کار که میخواهند بکنند، بکنند. همچنان‌که پدر در یک خانواده نسبت به تربیت فرزندان خود بیتفاوت نیست که بگوید مثلاً هر کار خواستند بکنند، بکنند. پدر و مادر مسؤولیتهایی دارند که باید انجام دهند. حکومت هم در جامعه در زمینه‌ی اخلاق و معنویت مردم و رشد فضیلتهای اخلاقی در آنها مسؤولیتهایی دارد.
چهارمی هم رفاه و آبادی زندگی آنهاست. البته مسأله‌ی علم و ترویج علم و تحقیق و اینها هم در داخل رفاه و تربیتهای اخلاقی و معنوی است. رفاه اجتماعی هم بدون علم و تربیت هیچ وقت به وجود نیامده است.
این چهار چیز از جمله‌ی چیزهایی است که حکومت باید به عنوان مطالبات حقیقی مردم به آنها بدهد. یکی از پیامها این است که مردم بدانند از حکومت چه باید بخواهند؛ حقِ‌ّ حقیقی و مطالبه‌ی واقعی آنها از حکومت چیست.1381/11/15

لینک ثابت
حفظ هویت دینی، افشای تهدیدها و تقویت روحیه مسئولیت‌شناسی سه پیام مهمی که باید به مردم منتقل شود

مسأله‌ی حفظ هویّت دینی و ملی و انقلابی یکی دیگر از ارزشهایی است که حتماً بایستی به مردم منتقل شود. افشای تهدیدها یکی از همین پیامهایی است که بایستی حتماً داده شود. تقویت روحیه‌ی مسئولیت‌شناسی در مردم یکی دیگر از ارزشهاست. مردم نباید احساس بیمسؤولیتی کنند. خیلی مهمّ است که این روحیه در همه‌ی مردم به‌وجود آید که مسؤولند: در قبال قضایای جامعه همه مسؤولیت دارند و برای پیشبرد جامعه و گذراندن آن از پیچهای خطرناک و پرتگاههای دشوار، هر کاری که میتوانند، باید انجام دهند.1381/11/15
لینک ثابت
«شناخت دشمن اصلی» یکی از پیامهایی که باید به مردم منتقل شود

دشمن ستیزی، مشخّص کردن دشمن اصلی و متمرکز شدن روی دشمنان اصلی، از دیگر مسائل مهمّ است. بگردید دشمن اصلی را بیابید و به مردم معرفی کنید. سعی میشود دشمن‌تراشی شود. بنده شنیدم که بعضی از افراد جناحهای مختلف گفته بودند که امروز دشمن اصلی ما، جناح مقابل ماست! خطای بزرگی در جامعه است که در مجموعه‌ای که همه معتقد به اسلام و انقلاب و نظام اسلامیاند، یک جناح، دشمن اصلی خود را جناح مقابل بداند. این خیلی تأسّفبار است. اگر این حرف قائم به ذهن یک نفر یا ده نفر یا صد نفر باشد، آدم میگوید به جهنّم! بگذار آن‌طور خیال کنند؛ اما اگر این به‌صورت یک فرهنگ درآید و در ذهن مجموعه‌ای از مردم جا بگیرد، چیز خیلی خطرناکی خواهد شد. لذاست که بایستی روی دشمن اصلی متمرکز شد و او را معرفی کرد و مردم را به ستیزه با او تشویق نمود.1381/11/15
لینک ثابت
«ایجاد امنیت روانی» یکی از پیام‌هایی که باید به مردم منتقل شود

یکی دیگر از پیامهایی که حتماً باید منتقل شود، نفی دشمن‌سازیهای موهوم، توسعه‌ی تفاهم اجتماعی و ایجاد امنیت روانی در جامعه است. یکی از عواملی که در ذهنیّت کلّ جامعه، به قول روانشناسان «روان‌پریشی» به‌وجود میآورد، ناامیدی و یأس است. گاهی عوامل گوناگونی هم پیدا میشود که به‌طور طبیعی ایجاد یأس مینماید یا امید را ضعیف میکند. همینها را تشویق نمودن و ناامیدی در مردم ایجاد کردن، خیلی خطاست. باید در مردم امید ایجاد شود. بنده گاهی اوقات به دوستان صدا و سیما تذکّر داده‌ام که گاهی یک مشکل کوچک - مثلاً مشکل یک منطقه - را در تلویزیون مطرح میکنند، های و هوی و جنجال به راه میاندازند که مثلاً جاده‌ی فلان جا خراب است یا پل هواییاش کشیده نشده یا فلان چیز دیگر. خیلی خوب؛ این مشکل باید حل شود، اما معنایش این نیست که این را در تلویزیون بیاوریم؛ چون وقتی چنین چیزی را در تلویزیون آوردیم، به‌طور طبیعی در ذهن مخاطب تعمیم پیدا میکند؛ یعنی از نظر مخاطب مشکل این نیست که یک پل در فلان خیابان وجود ندارد، بلکه معنایش این است پلی که برای مردم لازم است، ساخته نمیشود. حرفهای مأیوس کننده و چیزهایی را که به‌راحتی در ذهن مردم شمول و عمومیت پیدا میکند، نباید در تلویزیون مطرح کرد. در گوشه‌ای مشکلی وجود دارد، مسؤولان مستقیم و غیرمستقیم باید تلاش کنند؛ آن را برطرف نمایند؛ اما تعمیم دادن مشکل اصلاً درست نیست. گاهی میآیند، مثلاً در میزگرد در زمینه‌ی آموزش و پرورش یا کتاب یا غیره حرف میزنند که «بله؛ یادش به‌خیر! آن گذشته‌ها و قدیمها این‌طور بود». کدام قدیمها!؟ به یک قدیم موهوم اشاره میکنند که آن‌طور بود و حالا این‌طور شده! چنین حرفهایی اصلاً قابل استدلال نیست. کدام قدیم!؟ طوری حرف زده میشود که مخاطب تصوّر میکند ما هرچه از قدیم دور میشویم، به سمت خرابتر شدن حرکت میکنیم. همین، ناامیدی است. شما باید بعکس بگویید. واقعیّت هم بعکس است.1381/11/15
لینک ثابت
پرهیز از جریان دین‌زدایی و سکولاریسم در تولید فیلم‌ها

گاهی در فیلمها نقشهای استطرادی یا حاشیه‌ای تأثیرات خیلی زیادی میبخشد و مثلاً در یک مجموعه‌ی تلویزیونی، یک زنِ دارای شخصیّتِ جذّاب و مثبت، حجاب خود را رعایت میکند و مراقب حجاب خود است. این یک نقش فرعی و حاشیه‌ای است؛ اما خیلی تأثیر میگذارد. یا یک شخصیّت جذّاب در فیلم در جای حسّاسی میرود نمازش را بخواند. بنده نمیگویم حتماً نماز، رکوع و سجود نشان داده شود. گاهی نقشهای تصنّعی نشان داده میشود که نماز میگزارد و «سبحان ربی‌الاعلی» را غلط میخواند؛ بلد نیست و درست نمیخواند. بنده اینها را نمیگویم؛ اما همین‌قدر معلوم میشود که میرود نماز بخواند و آستینش را بالا میزند که برود وضو بگیرد. چنین نقشهای استطرادی و حاشیه‌ای گاهی در نوجوان و جوان یک عالم تأثیر میگذارد. از این قبیل هزاران مورد هست. حالا وقت نیست و شما هم احتیاج ندارید که مثالهای زیادی بزنم. پس به این نقشهای استطرادی، بخصوص در زمینه‌ی دین توجّه داشته باشید. در فیلمهای ما، کأنّه یک سکولاریزمِ عملی و نوعی دین‌زدایی وجود دارد! بعضی فیلمهای تولید شما، باز کمی بهتر است و فیلمهای تولید جاهای دیگر از این جهت بدتر هم هست؛ یعنی کأنّه نوعی دین‌زدایی از صحنه‌ی زندگی و عمل وجود دارد و دین وجود ندارد! البته بعضی از سریالها و فیلمها خوب است؛ اما بعضی هم این اشکال را دارند.1381/11/15
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی