newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
موفّقیّتهای نظام بر اثر ایستداگی و ثبات

اگر بخواهیم کشور، ملّت، جامعه‌ی بشری به سعادت برسد، راهش این است که آرمانهای دینی و آرمانهای الهی را برتر از همه‌ی آرمانها قرار بدهیم؛ این در اقتصاد ما باید اثر بگذارد، در کار علمی ما باید اثر بگذارد، در اداره‌ی کشور ما باید اثر بگذارد، در گزینش مدیران کشوری باید اثر بگذارد، در حرکت فکری خود ما [هم باید] اثر بگذارد.

خب، خوشبختانه امروز مجموعه‌ی بزرگی از جوانهای کشور -بسیج، بسیج دانشجویی، کسانی که به‌عنوان فکر اسلامی و فکر انقلابی امروز دارند در کشور حرکت میکنند که تعدادشان هم بسیار زیاد است- دارند این فکر را دنبال میکنند؛ این فکر را نگه دارید. بدانید که حوادث گوناگون، انسان را دچار تغییرات فکری میکند؛ گاهی انحرافها و زاویه‌ها خیلی ریز شروع میشود، لکن وقتی ادامه پیدا میکند، این فاصله از خطّ مستقیم و اصلی مدام زیاد میشود. به این توجّه داشته باشید. آن کسانی که توانستند کارهای بزرگ را در این مملکت انجام بدهند که یکی از آنها مسئله‌ی انقلاب است، یکی مسئله‌ی دفاع مقدّس و مانند اینها است -که من توصیه میکنم خاطرات دفاع مقدّس را شما جوانها بخوانید، اینها خیلی باارزش است؛ بنده که جای پدربزرگ شماها هستم و خودم هم در جنگ بوده‌ام و دیده‌ام، وقتی میخوانم، برای من جدید است، برای من مهم است، برای من بدیع و تازه و تأثیرگذار است- این موفّقیّتهایی که ما در دفاع هشت‌ساله پیدا کردیم، یا در خود انقلاب پیدا کردیم، یا در برخوردها و تعارضات شدیدی که در طول این قریب چهل سال با انقلاب بوده پیدا کردیم، ناشی از ایستادگی و ثبات بوده. آنهایی که یک روز این‌جوری‌اند، یک روز آن‌جوری‌اند، تلوتلو میخورند، به تعبیر امیرالمؤمنین «اِنَّکَ لَقَلِقُ الوَضینِ تُرسِلُ فی غَیرِ سَدَد»(۱)[هستند]؛ یعنی کسی که حضرت آن شخص را تشبیه کرده‌اند به یک شتری که بارش را روی پشتش سست بسته‌اند و همین‌طور که راه میرود این بار از این‌طرف می‌افتد یا از آن‌طرف می‌افتد؛ طبعاً نمیتواند مستقیم راه برود؛ از این باید ترسید، از این باید پرهیز کرد. در دعا میخوانیم: اَسئَلُکَ الثَّباتَ عَلَی دینِک؛(۲) ثبات و ایستادگی در دین و در راه انقلاب یک چیز بسیار مهمّی است، به این بایستی توجّه کرد.1395/10/13


1 ) خطبه 162 :از سخنان آن حضرت است به يكى از يارانش هنگامى كه پرسيد: چگونه قومتان شما را از خلافت باز داشتند در صورتى كه از همه سزاوارتر بوديد فرمود:
يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ( صلى الله عليه وآله ) نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةُ . وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ * وَ لَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَلَقَدْ أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْكَائِهِ وَ لَا غَرْوَ وَ اللَّهِ فَيَا لَهُ خَطْباً يَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ وَ يُكْثِرُ الْأَوَدَ حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ .
ترجمه:
اى برادر بنى اسدى، تو را اضطراب و بى‏قرارى است، سخن در غير صواب مى‏گويى‏ ترجمه‏نهج‏البلاغه(انصاريان)، صفحه‏ى 364 با اين حال تو را حرمت خويشى و حق پرسش است، طلب علم كردى پس بدان: اما استبداد ديگران در امر خلافت عليه ما- با اينكه ما از نظر نسب والاتر، و از نظر پيوند با رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله محكم‏تريم- محض اين بود كه انحصار طلبى كردند و از رسيدن آن به ما بخل ورزيدند، و ما اهل بيت پيامبر هم با سخاوت از آن گذشتيم، حاكم خداست، و روز قيامت روز بازگشت به اوست. «و داستان اين غارتگرى را كه در جاى خود انجام گرفت رها كن.» و از اين مسأله مهم در رابطه با فرزند ابو سفيان ياد كن، كه راستى روزگار مرا پس از گرياندن خنداند. به خدا قسم عجبى نيست، كه ديگر از شدّت عجب جاى تعجّب باقى نگذارد، و كژى فراوان به بار آورد. آنان كوشيدند تا نور خدا را از چراغش خاموش كنند، و فوران چشمه حق را مانع شوند، و ميان من و خودشان آب صاف را گل آلود و با آميز كردند. اگر اين مشكلات از ما و آنان برداشته شد آنها را به سوى حقّ خالص سوق خواهم داد، و اگر چيز ديگرى شد. «خود را از غم و اندوه بر آنان تلف مكن، كه خداوند به آنچه انجام مى‏دهند داناست» 162
1 )
الکافی، شیخ کلینی ج 2 ص 586؛
بحار الأنوار، علامه مجلسی ج‏84، ص 271؛

ُ اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِي حُبّاً لَكَ وَ خَشْيَةً مِنْكَ وَ تَصْدِيقاً وَ إِيمَاناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ «1» وَ شَوْقاً إِلَيْكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ لِقَاءَكَ وَ اجْعَلْ لِي فِي لِقَائِكَ خَيْرَ الرَّحْمَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ* وَ لَا تُؤَخِّرْنِي مَعَ الْأَشْرَارِ وَ أَلْحِقْنِي بِصَالِحِ مَنْ مَضَى وَ اجْعَلْنِي مَعَ صَالِحِ مَنْ بَقِيَ وَ خُذْ بِي سَبِيلَ الصَّالِحِينَ وَ أَعِنِّي عَلَى نَفْسِي بِمَا تُعِينُ بِهِ الصَّالِحِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ أَسْأَلُكَ إِيمَاناً لَا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِكَ تُحْيِينِي وَ تُمِيتُنِي عَلَيْهِ وَ تَبْعَثُنِي عَلَيْهِ إِذَا بَعَثْتَنِي وَ ابْرَأْ قَلْبِي مِنَ الرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الشَّكِّ فِي دِينِكَ اللَّهُمَّ أَعْطِنِي نَصْراً فِي دِينِكَ وَ قُوَّةً فِي عِبَادَتِكَ وَ فَهْماً فِي خَلْقِكَ «3» وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْهَرَمِ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ وَ الْفَتْرَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا يُسْمَعُ وَ مِنْ صَلَاةٍ لَا تَنْفَعُ وَ أُعِيذُ بِكَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ ذُرِّيَّتِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ أَحَدٌ وَ لَا أَجِدُ مِنْ دُونِكَ مُلْتَحَداً فَلَا تَخْذُلْنِي وَ لَا تُرْدِنِي فِي هَلَكَةٍ وَ لَا تُرِدْنِي بِعَذَابٍ أَسْأَلُكَ الثَّبَاتَ عَلَى دِينِكَ وَ التَّصْدِيقَ بِكِتَابِكَ وَ اتِّبَاعَ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ اذْكُرْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ لَا تَذْكُرْنِي بِخَطِيئَتِي وَ تَقَبَّلْ مِنِّي وَ زِدْنِي مِنْ فَضْلِكَ إِنِّي إِلَيْكَ رَاغِبٌ اللَّهُمَّ اجْعَلْ ثَوَابَ مَنْطِقِي وَ ثَوَابَ مَجْلِسِي رِضَاكَ عَنِّي وَ اجْعَلْ عَمَلِي وَ دُعَائِي خَالِصاً لَكَ وَ اجْعَلْ ثَوَابِيَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَ اجْمَعْ لِي جَمِيعَ مَا
ترجمه:
از امام صادق (ع)، مى‏گفت: «بار خدايا! دلم را پر از مهر خود كن و از ترس خودت و از تصديق و ايمان به تو و از بيمت و از اشتياق درگاهت يا ذو الجلال و الاكرام، بار خدايا! لقايت را محبوبم ساز و در لقايت خير و رحمت و بركت برايم مقرر دار و مرا به نيكان پيوند و با بدان به دنبال مگذار و مرا به نيكان گذشته پيوند، و با نيكان به جا مانده همراه كن، و مرا به راه نيكان بر، و مرا در باره خودم كمكى كن بدان چه نيكان را در باره خودشان كمك كنى، و مرا به هر بدى كه رها كردى بر مگردان، يا ربّ العالمين! از تو خواهم ايمانى كه به سر نيايد تا تو را ملاقات كنم، مرا زنده دارى و بميرانى بر آن و مبعوثم كنى گاه انگيزشم بر آن، و دلم را از خودنمائى و شهرت‏جوئى و شكّ در دينت پاك كن. بار خدايا! به من بده يارى در دينت و نيرو در پرستشت و فهم در آفرينشت و دو بهره از رحمتت و رويم را به نورت سپيد كن و مرا رغبت ده بدان چه در نزد تو است، جانم را بگير در راه خودت و بر كيش خودت و كيش رسولت. بار خدايا! به تو پناهم از تنبلى و پيرى و ترسناكى و بخل و غفلت و سخت دلى و سستى و زبونى، و به تو پناهم پروردگارا از ذاتى كه سيرى ندارد و از دلى كه ترس ندارد و از دعائى كه شنوده نشود و نمازى كه سود ندهد، به تو پناهنده سازم خودم و خاندانم و نژادم را از شيطان رجيم. بار خدايا! راستش اين است كه احدى مرا در برابر تو پناهى نتواند داد و جز تو پشتيبانى نيابم، مرا وامگذار و به هلاكت و عذاب مسپار، از تو خواهم كه در دينت پايدار باشم و به قرآنت ايمان دارم و پيروى رسولت كنم. بار خدايا! مرا به مهرت ياد كن و به خطايم ياد مكن، و از من بپذير و از فضلت بيفزايم، زيرا من به تو رو دارم، بار خدايا! ثواب‏ مجلس و گفتارم را رضاى خود مقرر دار و كردار و دعايم را خالص درگاه خود ساز و ثواب مرا بهشت مقرر كن به رحمت خودت، و فراهم آر برايم هر آنچه از تو خواستم و از فضلت بر آن بيفزا، زيرا من به تو رو دارم. بار خدايا! ستاره‏گان سرازير به افق شدند و ديده‏ها همه در خوابند و توئى زنده و پاينده، از تو نهان نسازد چيزى را شب تار و نه آسمان پر از برج و نه زمين گسترده و نه درياى عميق ژرف و نه تاريكيهاى بر هم و درهم رحمت خود را شبانه به هر كدام خلقت كه خواهى بدهى، بدانى خيانت ديده‏ها و آنچه نهان كنند سينه‏ها، من در باره‏ات گواهم بدان چه خودت در باره خود گواهى و فرشت
لینک ثابت
جهاد

جهاد یعنی خسته نشدن، یعنی با فکر درست و منطقِ درست راهی را انتخاب کردن و ایمان به آن راه پیدا کردن و آن را با همه‌ی سختی‌هایش، با همه‌ی موانعش دنبال کردن و پیش رفتن1395/10/13
لینک ثابت
نخبگان علمی, نخبگان جوان

مثل یک پنجره‌ای که به سمت یک باغ دلگشایی باز بشود، حضور شما عزیزان [نخبه] در اینجا، هم دل ما را شاد کرد، هم هوای تازه‌ای به ما داد و امیدهایی را که به توفیق الهی در دل این حقیر هرگز خاموش نشده و ضعیف نشده، باز هم فروزان‌تر کرد و مشتعل‌تر کرد. خدا را شکر میکنیم به‌خاطر وجود شما جوانهای خوب، جوانهای عزیز، فرزندان اهل و صالح این کشور و ان‌شاءالله مردان و زنان قدرتمند فردای این کشور... این شکرگزاری که عرض کردم، مخصوص بنده نیست؛ شما باید خودتان هم شکرگزاری کنید. خداوند متعال به شما فکر داد، قدرت اندیشیدن داد، استعداد داد و هسته‌ی نخبگی را در وجود شما کار گذاشت که در شرایطی این هسته به بار نشست و شکوفا شد. خدا را به‌خاطر این نعمت بزرگی که به شما داده -استعداد، ظرفیّت فکری- شکر کنید.1395/10/13
لینک ثابت
نخبگان علمی, نخبگان جوان

تلاش علمی نبایستی متوقّف بشود در دانشگاه‌ها. شماها خب الحمدلله نخبه هستید و مدال گرفته‌اید و این مدالها هم.... نشانه است، نماد است؛ یعنی ارزش معنوی این مدال، از ارزش مادّی آن بمراتب بیشتر است؛ ارزش معنوی آن این است که نشان میدهد که شما از یک ظرفیّت و استعداد درونی برخوردارید، از یک هویّت والا برخوردار هستید؛ این مدالها یک چنین چیزی است؛ لذا این مدال به‌خاطر نماد بودنش، علاوه بر ارزش مادّی، ارزش معنوی هم دارد...؛ دلم میخواهد که شماها این نمادها را در خانه‌های خودتان، در محلّ کارتان -وقتی‌که محلّ کار داشته باشید- نگه دارید و حفظ کنید.1395/10/13
لینک ثابت
نخبگان علمی

مثل یک پنجره‌ای که به سمت یک باغ دلگشایی باز بشود، حضور شما عزیزان نخبه، دل ما را شاد کرد، هوای تازه‌ای به ما داد و امیدهایی را که به توفیق الهی در دل این حقیر هرگز خاموش نشده و ضعیف نشده، باز هم فروزان‌تر کرد و مشتعل‌تر کرد.1395/10/13
لینک ثابت
نخبگان علمی

خداوند متعال به شما فکر و قدرت اندیشیدن داد، استعداد داد و هسته‌ی نخبگی را در وجود شما کار گذاشت که در شرایطی این هسته به بار نشست و شکوفا شد.1395/10/13
لینک ثابت
جهاد

‌نهضت دانشجویی... به معنای این است که انسان علیه همه‌ی آرمانها حرف بزند و شعار بدهد و مشت گره کند؛ یکی اینکه در خدمت ‌آرمانها حرکت بکند: حرکت جوانانه و جهادانه. در علم هم باید جهادی عمل کرد، در تحصیل علم هم باید جهادی عمل کرد؛ در فعّالیّت ‌سیاسی میدانی هم باید جهادی عمل کرد. جهاد همه‌اش به معنای شمشیر کشیدن و چپ و راست به این و آن زدن نیست؛ جهاد یعنی ‌خسته نشدن، یعنی با فکر درست و منطقِ درست راهی را انتخاب کردن و ایمان به آن راه پیدا کردن و آن را با همه‌ی سختی‌هایش، با ‌همه‌ی موانعش دنبال کردن و پیش رفتن. این معنای جهادی عمل کردن است.‌1395/10/13
لینک ثابت
جهاد علمی

نهضت دانشجویی... به معنای این است که انسان علیه همه‌ی آرمانها حرف بزند و شعار بدهد و مشت گره کند؛ یکی اینکه در خدمت ‌آرمانها حرکت بکند: حرکت جوانانه و جهادانه. در علم هم باید جهادی عمل کرد، در تحصیل علم هم باید جهادی عمل کرد؛ در فعّالیّت ‌سیاسی میدانی هم باید جهادی عمل کرد. جهاد همه‌اش به معنای شمشیر کشیدن و چپ و راست به این و آن زدن نیست؛ جهاد یعنی ‌خسته نشدن، یعنی با فکر درست و منطقِ درست راهی را انتخاب کردن و ایمان به آن راه پیدا کردن و آن را با همه‌ی سختی‌هایش، با ‌همه‌ی موانعش دنبال کردن و پیش رفتن. این معنای جهادی عمل کردن است.‌1395/10/13
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی