newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
اعتماد به نفس ملی

یک عرصه‏ی دیگر، مسئله‏ی اعتماد به نفس ملی است که در زمینه‏های علمی، در زمینه‏های سیاسی، در زمینه‏های فناوری خودش را نشان داده و دارد نشان میدهد. در این کشور، مهندس ما جرئت نمیکرد اسم ساختن نیروگاه برق را بیاورد؛ جرئت نمیکرد اسم ساختن سد را بر زبان جاری کند؛ جرئت نمیکرد اسم ساختن فرودگاه را بر زبان جاری کند. همه‏ی این کارها را باید خارجیها میکردند.

مهندس ایرانی حداکثر این بود که در آن پروژه‏ای که یک مهندس خارجی یا یک شرکت خارجی قبول کرده بود، یک گوشه‏ای عضو بشود؛ اگر آنها قبول میکردند؛ بعضی جاها هم قبول نمیکردند. من پای همین سد کرخه، سه چهار سال پیش، مصاحبه کردم و مفصل شرح دادم؛ سد کارون 3 را - نه سد کرخه را - با سد دز مقایسه کردم. سد دز زمان طاغوت ساخته شده، سد کارون 3 زمان جمهوری اسلامی ساخته شده؛ شبیه هم هستند. دو تا سد بتونی با ظرفیتهای نزدیک به هم از لحاظ آب و از لحاظ برق. در ساخت سد دز چقدر به ایرانیها توهین کردند؛ چقدر تحقیر کردند و آبروریزی کردند برای مهندس ایرانی و سرمایه‏دار ایرانی و سرمایه‏گذار ایرانی؛ اما در ساخت این سد، خودِ جوان ایرانی، مهندس ایرانی، این کار پیچیده‏ی عظیم را که خیلی از آن سد دز از لحاظ کار فنیِ ساخت بتون و وصل بتون به بدنه‏ی کوه حساستر و مهمتر است - که تفاصیلش را برای ما شرح دادند - انجام داد، نیروگاهش را خودش درست کرد، سدش را خودش درست کرد، جاده‏ی زیر آب را که از بین رفته بود و پل معلق هوائی طولانی را خودش درست کرد؛ با افتخار. عرقش در آمد، اما سرش به افتخار برافراشته شد. این، چیز کمی نیست. این را در همه چیز شما تعمیم بدهید.1386/06/31

لینک ثابت
سلطه‌پذیری

وضع دنیا را نگاه کنید. شما یک حقیقت جدیدی را دارید به دنیا معرفی می‏کنید. نظام دنیا بخصوص بعد از پیدا شدن پدیده‏ی استعمار و بخصوص در این دو قرن اخیر و باز بالخصوص در آن دوره‏ی سلطه‏ی استعمار که منتهی شد به جنگهای بزرگ این قرن، بر اساس سلطه‏پذیری و سلطه‏گری بود. چند کشور، چند تا دولت، به دلیل خاصی، سلطه‏گری می‏کنند و به نظر خودشان باید هم بکنند! بقیه‏ی دولتها و بقیه‏ی ملتها هم باید سلطه‏پذیری داشته باشند؛ باید زیر سلطه باشند و باید این سلطه را بپذیرند. به قول این نویسنده‏ی جامعه‏شناسِ معروف غربی که منتقد سیاستهای غرب و امریکاست، در حقیقت ثروتمندان کشورهای سلطه‏گر، اغنیای کشورهای سلطه‏گرند. سلطه مال آن‏هاست، مال همه‏ی آن کشورها هم نیست. و ثروتمندان کشورهای سلطه‏پذیر هم باید در خدمت آن‏ها قرار بگیرند؛ و قرار می‏گیرند. درست هم هست؛ تحلیل درستی است.
شما آمدید این نظام پذیرفته‏شده‏ی جاافتاده‏ی ظالمانه‏ی جهانی را انکار کردید و پایش هم ایستادید؛ مهم این است. «إنّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا»؛ این مهم است. حرف خوب، شعار خوب، پدیده‏ی حکومت مردمی، پدیده‏ی انقلاب مردمی، مکرراً و متعدداً در خیلی جاهای دنیا بوده؛ اما اینکه این پدیده بتواند خودش را نگه دارد، بتواند این نهال ریشه بدواند، بتواند این پیکره خودش را در مقابل تهاجمهای گوناگون آسیب‏ناپذیر کند که بیست و هشت سال از عمرش بگذرد و کارهای بزرگی را انجام بدهد و مخالفان خودش را به چالش بکشد؛ آن هم مخالفان متکبری که هیچ‏وقت حاضر نبودند خودشان را دهن به دهن کنند با یک کشور به اصطلاح خودشان جهان سومی، این‏ها نشان‏دهنده‏ی این است که یک مقطع جدیدی را شما آغاز کرده‏اید. این را قدر بدانید. اهمیت این مسئولیت بزرگ را بدانید.
خوب، نتیجه‏ی این شناختن جایگاه و موضع و مسئولیت چیست؟ این است که کار را باید ادامه بدهید؛ کار را باید به آخر برسانید. حق ندارید این کار را نصفه‏کاره بگذارید؛ خسته نباید بشوید. باید نگذارید که تلاشتان مطلقاً دچار وقفه شود. باید عوامل شکست و به زانو در آمدن را شناسائی کنید و آن‏ها را از خودتان دور کنید.1386/06/31

لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

البته کشور ایران و ملت ایران و دولت جمهوری اسلامی مظلوم است. ما مظلوم واقع شدیم. مظلومیم، اما ضعیف نیستیم. مثل امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام)؛ مظلوم بود، اما از همه‏ی مردان زمان خود قوی‏تر بود. مثل همه‏ی اهل حق؛ مظلوم بودند، مورد انکار واقع شدند، ظلم شدند، اما ضعیف نبودند. ما ضعیف نیستیم، مظلومیم. این مظلومیت را هم نمی‏گذاریم تا آخر طول بکشد؛ تحمل نمی‏کنیم. تحمل نکردنش هم به همین است: بایستی عقلمان را و علممان را و عزممان را تقویت کنیم که این‏ها با ذکر الهی که قبلًا صحبت کردم، همه حاصل خواهد شد. البته تهدید می‏کنند. تهدید اهمیتی ندارد. این را من به شما عرض بکنم:

اولًا، تهدید تازگی ندارد؛ ما بعد از جنگ تا حالا- از سال 67 تا حالا- مرتباً تهدید شدیم به حمله‏ی نظامی. اگر به حافظه‏تان مراجعه کنید، کسانی که در جریانات هستند، می‏دانند. بنده تقریباً بیش از همه تهدیدها را می‏دانم؛ چون گاهی اوقات یک چیزهائی به ما منتقل می‏شد که به دیگران هم منتقل نمی‏شد. دائماً ما تهدید داشتیم. نمی‏گوئیم این تهدیدها به طور قطع تحقق پیدا نخواهد کرد؛ ممکن هم است تحقق پیدا کند؛ بکند؛ اثر این تهدیدها این است که ما را آماده‏تر می‏کند.

ثانیاً، آن کسانی که تهدید می‏کنند، این را باید فهمیده باشند، حالا هم بفهمند؛ تهدید نظامی ایران و تعرض نظامی به ایران به صورت بزن و در رو، دیگر ممکن نیست. هرکس تعرضی بکند، به‏شدت عواقب آن تعرض دامنگیر او خواهد شد.

ثالثاً، این‏هائی که تهدید می‏کنند، مقصودشان این است که تو دل مسئولان را خالی کنند؛ تو دل مردم را خالی کنند. من عرض می‏کنم: تو دل کسی خالی نمی‏شود با این حرفها؛ نه مسئولان، نه آحاد ملت. ولی این اثر را دارد که مسئولان را به تقویت آمادگیها سوق می‏دهد؛ چون مسئولان وظیفه دارند احتمالات ضعیف را هم مورد نظر قرار بدهند. من نگاه می‏کنم به سالهای گذشته- مثلًا سال 75 یکی از سالهائی بود که تهدید نظامی در زمان کلینتون به‏شدت جدیت پیدا کرد- و می‏بینیم تهدیدها موجب شد مسئولان ما در بخشهای گوناگون فنیِ نظامی کارهای نو و جدیدی را انجام دادند؛ آمادگیهای بیشتری پیدا کردند. هر دفعه که تهدید بشود، یک آمادگی بیشتری به وجود می‏آید. اثرش خالی کردن تو دل مردم و مسئولان نیست؛ اما اثرش آماده‏سازی بیشتر کشور هست. بنابراین به ضرر ما تمام نمی‏شود.

رابعاً، این تهدیدها نشان می‏دهد که لیبرال دموکراسی از لحاظ منطق دستش بکلی خالی است. حالا با صدام که این‏ها مواجه می‏شدند، می‏گفتند حمله‏ی نظامی کرده، درست هم می‏گفتند؛ به ایران حمله کرده بود، به کویت حمله کرده بود. اما همه می‏دانند که جمهوری اسلامی به کسی حمله نکرده، انگیزه‏ی حمله به کسی را هم ندارد؛ اهل تعرض نیست. حضور جمهوری اسلامی، حضور منطق است، حضور فکر است، حضور انگیزه‏ی معنوی است. این‏ها دستشان در این صحنه بکلی خالی است؛ نمی‏توانند مقابله کنند. این مسئله نشان‏دهنده‏ی این است که دستگاه حکومتی و سیاسیِ برخاسته و چیده‏شده‏ی بر اساس لیبرال دموکراسی این‏قدر دستش خالی است که مثل آدم بی‏سوادی است که وقتی در مقابل یک آدم فاضل قرار می‏گیرد و او مجابش می‏کند، چاره‏ای ندارد جز اینکه از بازوهایش استفاده کند و مشتش را گره کند! خوب، پیداست هیچی ندارد؛ معلومات ندارد. این نشان‏دهنده‏ی تهی‏دستی این‏هاست.1386/06/31

لینک ثابت
ذکر کثیر یعنی بی‌حد و مرز بودن ذکر خداوند

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم
والحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین و صحبه المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فی الأرضین. قال اللَّه الحکیم فی کتابه: «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم یا ایّها الّذین امنوا اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا و سبّحوه بکرة و اصیلا هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات الی النّور و کان بالمؤمنین رحیما. تحیتهم یوم یلقونه سلام و اعدّلهم اجرا کریما» (1)
فرصت مغتنمی است و تقریباً همه‌ی کسانی که بارهای سنگین مدیریت کشور در سطوح اصلی و اساسی بر دوش آنهاست، در این جلسه‌ی بزرگ و پر اهمیت شرکت دارید. حرف سیاست و گزارش امور گوناگون کشور به وسیله‌ی رئیس جمهور محترم بیان شد و سخن در این باره‌ها همیشه هست و بسیار است و لازم هم هست، ولی من فکر کردم که از این فرصت، اندکی هم استفاده کنیم برای چیزی که مقدم است بر استنتاجها و تبیینها و تصمیمهای سیاسی ما؛ و آن حرف دل و حرف ایمان خالصانه‌ی ماست که میتواند در همه‌ی مراحل این حرکت مثل جانی در کالبد، مثل نوری در ظلمت، مثل حیات‌بخشی در میان اجسام بی‌روح، نقش بیافریند. لذا این آیات را انتخاب کردم تا اینها را قدری با هم مرور کنیم. خود من هرچه نگاه میکنم، می‌بینم احتیاج دارم به اینکه این آیه‌ی شریفه‌ی «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا و سبّحوه بکرة و اصیلا» را تکرار کنم و در آن تدبر کنم و به آن عمل کنم. قیاس به نفس کردم، به نظرم میرسد که شما هم و همه‌مان محتاج به این هستیم. میفرماید: «یا ایّها الّذین امنوا». این، بعد از آن است که جامعه‌ی ایمانی شکل گرفته و این جامعه آزمونهای بزرگ را از سرگذرانده است. این آیات سوره‌ی احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ یعنی بعد از جنگ بدر و اُحد و جنگهای متعدد دیگر و بالاخره جنگ احزاب. در یک چنین شرائطی، قرآن به مسلمانها خطاب میکند که: «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا»؛ خدا را ذکرِ کثیر کنید. ذکر یعنی یاد. ذکر و یاد در مقابل غفلت و نسیان است. غرق در عوارض و حوادث و پیشامدهای گوناگون شدن و از مطلب اصلی غفلت کردن؛ این، گرفتاری بزرگ ما بنی آدم است. میخواهند این نباشد. آنوقت این یاد هم صِرف یاد کردن و متذکر شدن نیست، ذکر کثیر را از ما خواسته‌اند.
در اینجا من روایتی را ذکر کرده‌ام: «عن ابی عبداللَّه (علیه‌السّلام) قال: ما من شی‌ء إلّا و له حدّ ینتهی إلیه»؛ همه‌ی این فرائض و احکام الهی حدی دارند؛ اندازه‌ای دارند، که وقتی به آن حد و مرز رسیدند، تمام میشود؛ تکلیف تمام میشود؛«الّا الذّکر»؛ مگر ذکر. «فلیس له حدّ ینتهی الیه»؛ ذکر حد ندارد؛ اندازه‌ای ندارد، که وقتی این اندازه ذکر و یاد حاصل شد، بگوئیم دیگر بس است؛ دیگر لازم نیست. بعد خود حضرت توضیح میدهد و میفرماید: «فرض اللَّه عزّ و جلّ الفرائض فمن اداهنّ فهو حدّهنّ»؛ هر کس فرائض را ادا کرد، آنها را به حد ومرز خود رساند. «و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه»؛ مثلاً ماه رمضان که تمام شد، شما این فریضه را به مرز خودش رساندید؛ تمام شد و دیگر چیزی بر شما واجب نیست. «والحجّ فمن حجّ فهو حدّه»؛ هر کس حج را به جا آورد - به اعمال پایان حج که رسید - آن را به مرز رساند. این در صورتی است که در هر دو جا «فهو حدَّه» بخوانیم. البته میشود «فهو حدُّه» هم با یک تعبیر دیگری خواند؛ اما «الّا الذّکر»؛ فقط ذکر مثل بقیه‌ی فرائض نیست.دیگر بقیه‌ی فرائض را ذکر نفرمودند؛ زکات را وقتی دادید، دیگر واجب نیست، به همان اندازه‌ای که مقرر شده است. خمس را همین‌جور، صله‌ی رحم را همین‌جور. بقیه‌ی فرائض و واجباتی که هست، همه از همین قبیل است، مگر ذکر؛ «الّا الذّکر فانّ اللَّه عزّ و جلّ لن یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدّا ینتهی الیه»؛ خدا به ذکرِ قلیل راضی نشده است؛ حدی برای آن قرار نداده است که بشود به آن حد رسید. «ثمّ تلا»؛ بعد، حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «یا ایّها الّذین امنوا اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا».(2) اهمیت ذکر این است.
در دنباله‌ی آیه میفرماید که: «هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته». مرحوم علامه‌ی طباطبائی(رضوان اللَّه علیه) در المیزان میفرمایند: این آیه‌ی شریفه‌ی «هو الّذی یصلّی» در مقام تعلیل برای امر «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا» است؛ یعنی این ذکر کثیری که از شما خواسته شده است، به این خاطر است که خدائی را یاد کنید که این خدا همان کسی است که «یصلّی علیکم»؛ بر شما درود میفرستد، صلوات میفرستد. خدای متعال صلوات را به شما میفرستد. «هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته»؛ نه فقط خدای متعال، ملائکه‌ی الهی هم بر شما مؤمنین درود و صلوات میفرستند؛ که صلوات از طرف پروردگار، رحمت اوست؛ صلوات از ملائکه، استغفاری است که برای مؤمنین میکنند؛ «و یستغفرون للّذین امنوا» (3) که در آیات قرآن هست.
چرا این رحمت و این صلوات و این استغفار را ذات اقدس حق و فرشتگان الهی برای شما از عالم غیب، از ملأ اعلی میفرستند، «لیخرجکم من الظّلمات الی النّور»؛ برای اینکه شما را از ظلمات نجات بدهند، به نور بکشانند، که داستان این ظلمات و این نور هم داستان گسترده و مفصلی است.ظلمات در اندیشه‌ی ما، ظلمات در قلب ما، در خلقیات ما؛ و نور در مقابل اینهاست.
عمل هم میتواند ظلمانی باشد، هم میتواند نورانی باشد؛ ذهن و فکر و عقاید انسان میتواند نورانی باشد، میتواند ظلمانی باشد؛ خلقیات و صفات انسان میتواند ظلمانی باشد، میتواند نورانی باشد؛ حرکت اجتماعی یک ملت میتواند به سمت ظلمات و تاریکی باشد، میتواند به سمت نور باشد.
اگر بر ملتی، بر کشوری، بر هیأت حاکمه‌ای، بر فردی، شهوات غالب شد، خشونت ناشی از حیوانیت غالب شد، حرص غالب شد، دنیاداری و دنیاطلبی غالب شد، این ظلمات است؛ حرکت ظلمانی است، جهت ظلمانی است، هدف هم ظلمات است. اگر نه، معنویت غالب شد، دین غالب شد، انسانیت غالب شد، فضائل اخلاقی غالب شد، خیرخواهی غالب شد، صدق و راستی غالب شد، این میشود نورانیت. اسلام و قرآن، ما را به این دعوت میکنند. خدای متعال و ملائکه‌ی او ما را برای این تجهیز میکنند که از آن ظلمات خلاص کنند و ما را وارد این وادی نور کنند. ذکر خدا را بکنید؛ این هم علت و دلیلش.1386/06/31


1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 41
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذكُرُوا اللَّهَ ذِكرًا كَثيرًا
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را بسیار یاد کنید،
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 42
وَسَبِّحوهُ بُكرَةً وَأَصيلًا
ترجمه:
و صبح و شام او را تسبیح گویید!
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 43
هُوَ الَّذي يُصَلّي عَلَيكُم وَمَلائِكَتُهُ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۚ وَكانَ بِالمُؤمِنينَ رَحيمًا
ترجمه:
او کسی است که بر شما درود و رحمت می‌فرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت می‌کنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 44
تَحِيَّتُهُم يَومَ يَلقَونَهُ سَلامٌ ۚ وَأَعَدَّ لَهُم أَجرًا كَريمًا
ترجمه:
تحیّت آنان در روزی که او را دیدار می‌کنند سلام است؛ و برای آنها پاداش پرارزشی فراهم ساخته است.
2 )
الكافی ثقة الإسلام كلينى‏  ج  2 ص 498 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج  90 ص  161 ؛

مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهِی إِلَيْهِ إِلَّا الذِّكْرَ فَلَيْسَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهِی إِلَيْهِ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْفَرَائِضَ فَمَنْ أَدَّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ وَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَمَنْ صَامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ وَ الْحَجَّ فَمَنْ حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ إِلَّا الذِّكْرَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَرْضَ مِنْهُ بِالْقَلِيلِ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ حَدّاً يَنْتَهِی إِلَيْهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا فَقَالَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَدّاً يَنْتَهِی إِلَيْهِ قَالَ وَ كَانَ أَبِی ع كَثِيرَ الذِّكْرِ لَقَدْ كُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ آكُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ لَقَدْ كَانَ يُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَ مَا يَشْغَلُهُ ذَلِكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ كُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لَازِقاً بِحَنَكِهِ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ كَانَ يَجْمَعُنَا فَيَأْمُرُنَا بِالذِّكْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ كَانَ يَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ لَا يَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّكْرِ وَ الْبَيْتُ الَّذِی يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ يُذْكَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تَكْثُرُ بَرَكَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ يُضِي‏ءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يُضِي‏ءُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْبَيْتُ الَّذِی لَا يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ لَا يُذْكَرُ اللَّهُ فِيهِ تَقِلُّ بَرَكَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ أَعْمَالِكُمْ لَكُمْ أَرْفَعِهَا فِی دَرَجَاتِكُمْ وَ أَزْكَاهَا عِنْدَ مَلِيكِكُمْ وَ خَيْرٍ لَكُمْ مِنَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ خَيْرٍ لَكُمْ مِنْ أَنْ تَلْقَوْا عَدُوَّكُمْ فَتَقْتُلُوهُمْ وَ يَقْتُلُوكُمْ فَقَالُوا بَلَى فَقَالَ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ مَنْ خَيْرُ أَهْلِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ أَكْثَرُهُمْ لِلَّهِ ذِكْراً وَ قَالَ رَسُو
ترجمه:
ز امام صادق (ع)، فرمود: چيزى نيست مگر آنكه براى آن حدّى است كه بدان پايان پذيرد جز ذكر خدا كه پايانى ندارد، خدا عز و جل فريضه‏هائى واجب كرده است و هر كه آنها را انجام‏ دهد همان حدّ و پايان آنها است، و ماه رمضان است و هر كه آن را روزه دارد همان حدّ و پايان آن است، و حجّ را واجب كرده است و هر كه حجّ كرد به پايان آن رسيده جز همان ذكر خدا، به راستى كه خدا عز و جل به اندك از آن راضى نشده و براى آن پايانى مقرر نكرده است، سپس اين آيه را خواند (42 سوره احزاب): «أيا كسانى كه گرويديد! ياد كنيد خدا را بسيار و تسبيح گوئيدش در بامداد و پسين» پس فرمود: خدا براى آن حدّى مقرر نكرده كه در آن به پايان رسد، فرمود (ع): پدرم بسيار ذكر خدا مى‏كرد، من به همراه او مى‏رفتم و او ذكر خدا مى‏گفت، با او ذكر غذا مى‏خوردم و او ذكر خدا مى‏گفت، و هر آينه كه با مردم در گفتگو بود و آنش از ذكر خدا باز نمى‏داشت و من مى‏ديدم زبانش به كامش چسبيده بود و مى‏فرمود: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و شيوه‏اش بود كه ماها را انجمن مى‏كرد و دستور مى‏داد به ذكر خدا تا آفتاب مى‏زد و هر كدام ما كه قرائت (قرآن) مى‏دانستيم، دستور به قرائت مى‏داد و هر كدام كه قرائت نمى‏دانستيم، او را دستور به ذكر مى‏داد. در هر خانه قرآن خوانده شود و ذكر خدا عز و جل گردد، بركتش فزون شود و فرشته‏ها در آن در آيند و شياطين از آن دورى گزينند و براى اهل آسمان بدرخشد چنانچه ستاره‏هاى فروزان براى اهل زمين مى‏درخشند و هر آن خانه كه در آن قرآن نخوانند و ذكر خدا نگويند، بركتش كم شود و فرشته‏ها از آن دورى گزينند و شياطين در آن حاضر شوند. و محققاً رسول خدا (ص) فرموده است: آيا به شما خبر ندهم از بهترين كارهاى شما كه درجه بلندترى است براى شما و در نزد خداوند شما بهتر شما را پاك دامن مى‏كند و از پول طلا و نقره براى‏ شما بهتر است و خوب‏تر از آن است كه به دشمن خود برخوريد و با آنها نبرد كنيد و از آنها بكشيد و كشته شويد؟ عرض كردند: يا رسول اللَّه! چرا، فرمود: آن بسيار ذكر خدا كردن است، سپس فرمود: مردى نزد پيغمبر (ص) آمد و عرض كرد: بهترين اهل مسجد كيست؟ فرمود: آنكه بسيار ذكر خدا كند و رسول خدا (ص)، فرمود: به هر كه زبان گوياى به ذكر خدا داده شده است خير دنيا و آخرت به او داده شده است و در تفسير قول خدا تعالى (6 سوره مدّثر): «و منّت مگذار كه كار بيشترى كردى» فرم
3 ) سوره مبارکه غافر آیه 7
الَّذينَ يَحمِلونَ العَرشَ وَمَن حَولَهُ يُسَبِّحونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَيُؤمِنونَ بِهِ وَيَستَغفِرونَ لِلَّذينَ آمَنوا رَبَّنا وَسِعتَ كُلَّ شَيءٍ رَحمَةً وَعِلمًا فَاغفِر لِلَّذينَ تابوا وَاتَّبَعوا سَبيلَكَ وَقِهِم عَذابَ الجَحيمِ
ترجمه:
فرشتگانی که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف می‌کنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را می‌گویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان استغفار می‌کنند (و می گویند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است؛ پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی می‌کنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار!
لینک ثابت
مراحل مختلف ذکر و یاد الهی

ذکر و یاد الهی، مراحلی دارد. ما، آدمها همه در یک حد و در یک مرحله که نیستیم؛ رتبه‌ی ماها مختلف است. بعضیها از لحاظ روحی در درجات بالا هستند؛ مثل اولیاء و انبیاء و صالحین و اهل دل و اهل معنا. بعضی هم هستند مثل امثال بنده و ماها که به آن سطوح دسترسی ندارند؛ بعضی‌مان خبر هم نداریم از آنچه که در آن سطوح هست. برای همه‌ی ما ذکر هست - هم برای آنها هست، هم برای ما هست - ذکر برای آنها، همانی است که در روایت از امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) است که فرمود: «الذّکر مجالسة المحبوب»(1) ذکر همنشینی با محبوب است. این، برای اولیاست. لذت ذکر برای آنها لذت همنشینی است. امیرالمؤمنین (سلام‌اللَّه‌علیه) در یک روایت دیگر میفرماید ؛ «الذّکر لذّة المحبّین»(2) ذکر لذت عاشقان و محبان است. خوب، این مال آنهاست.
خوش به حال شماها اگر چنانچه در برخی حالات شبانه‌روز - بخصوص در این روزها و در این شبها - جرقه‌ای، پرتوی از این حالت در زندگی شما بدرخشد؛ گاهی ممکن است پیش بیاید. البته مال آنها دائمی است. «خوشا آنانکه دائم در نمازند»؛ این مال آنهاست، لکن کسانی که در رتبه‌های پایین‌تر هم هستند، گاهی ممکن است جرقه‌ای بزند؛ باید اینها را قدر دانست. این حالا یک مرحله‌ی از ذکر است که مال محبین است؛ مال اهل دل است.1386/06/31


1 )
غررالحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ‏ص   189 ح 3647  ؛

الذّكر مجالسة المحبوب
ترجمه:
2 )
غررالحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ‏ص 189 ح 3647 ؛

الذكر لذة المحبين
ترجمه:
لینک ثابت
ذکر عامل دفع انگیزه‌های ماده‌گرایانه و هوسرانی‌های گمراه‌کننده در انسان

[ذکر و یاد الهی، مراحلی دارد. ما، آدمها همه در یک حد و در یک مرحله که نیستیم؛ بعضیها مثل اولیاء و انبیاء و صالحین و اهل دل و اهل معنا. بعضی هم هستند مثل امثال بنده و ماها که به آن سطوح دسترسی ندارند؛ بعضی‌مان خبر هم نداریم از آنچه که در آن سطوح هست.] لکن برای ما هم که در آن مرحله نیستیم، ذکر فوائد عجیبی دارد که حالا من آنچه را که در اینجا یادداشت کرده‌ام، عرض میکنم: «دفع انگیزه‌های ماده گرایانه و هوسرانیهای گمراه‌کننده».
ذکر مثل مدافعی است که درمقابل هجوم این هوسها، ما را و دل ما را محافظت میکند. دل خیلی آسیب‌پذیر است. ما دلمان، روحمان خیلی آسیب‌پذیر است. در مقابل چیزهائی تحت تأثیر قرار میگیریم؛ دل مجذوب به جاذبه‌های گوناگونی میشود. اگر بخواهیم دل - که جای خداست، جایگاه خداست. رفیعترین مرتبه در وجود انسان، دل انسان است؛ یعنی همان باطن و حقیقت وجودی انسان - سالم و پاکیزه بماند، مدافعی لازم است؛ این مدافع ذکر است. ذکر نمیگذارد که دل دستخوش تهاجم بی‌امان هوسهای گوناگون شود و از دست برود. ذکر دل را نگه میدارد که در فساد و در جاذبه‌های گمراه‌کننده غرق نشود. در همین رابطه من روایتی را دیدم که خیلی پرمعناست؛ میفرماید: «الذّاکر فی الغافلین کالمقاتل فی الفارّین». (1) در میدان جنگ، یک رزمنده را می‌بینید که دفاع میکند، ایستادگی میکند و از همه‌ی امکاناتش برای ضربه زدن به دشمن و جلوی تهاجم دشمن را گرفتن، استفاده میکند؛ اما رزمنده‌ی دیگر هم ممکن است باشد که بگریزد؛ طاقت تحمل از دست بدهد و از مقابل دشمن بگریزد. میفرماید: ذاکر در میان جمعِ غافل مثل همان سرباز رزمنده‌ی ایستادگی‌کننده است در میان کسانی که دارند فرار می‌کنند. ببینید این تشبیه و تنظیر به همین لحاظ است؛ چون او دارد در مقابل تهاجم بیگانه دفاع و ایستادگی میکند، ذکر شما هم دارد ایستادگی میکند؛ دارد از مرز دفاع میکند؛ از مرز دل شما دارد دفاع میکند. لذاست که شما در آیه‌ی شریفه‌ی قرآن که جزو آیات جهاد است، می‌بینید که میفرماید: «اذا لقیتم فئة فاثبتوا و اذکروا اللَّه کثیرا»؛ در میدان جهاد وقتی در مقابل تهاجم دشمن قرار گرفتید، ایستادگی کنید و ذکر کثیر خدا بکنید. «اثبتوا و اذکروا اللَّه کثیرا»؛ ثبات قدم به خرج بدهید، ایستادگی کنید و ذکر خدا کنید. این ذکر خدا آنجا هم به درد میخورد. «لعلّکم تفلحون» (2) که این وسیله‌ای است برای اینکه شما به فلاح و کامیابی دست پیدا کنید. ذکر خدا؛ چرا؟ چون این ذکر، دل را قرص میکند. دل که قرص شد، دل که ثبات پیدا کرد، قدم هم ثبات پیدا میکند. در میدان جنگ اینجوری است. میدان جنگ قبل از آن که پاهای ما، که سست‌عنصر هستیم، به طرف عقب جبهه مشغول دویدن و فرار شود، دل ما فرار کرده. این دل ماست که جسم ما را به فرار وادار میکند؛ و الّا اگر دل ایستاده باشد، جسم می‌ایستد.
در همه‌ی میدانهای جنگ - هم میدان جنگ نظامی، هم میدان جنگ سیاسی، هم میدان جنگ اقتصادی، هم میدان جنگ تبلیغاتی - ذکر خدا کنید که این ذکر خدا موجب فلاح و کامیابی شماست. ذکر خدا پشتوانه‌ی ثبات قدم است.
بنابراین ذکر موجب میشود که ما بتوانیم در آن صراط مستقیم سلوک کنیم؛ پیش برویم. آن هدفی که ترسیم کردیم برای خودمان به عنوان مؤمن، به عنوان مسلمان، به عنوان پیرو یک مکتب مترقی، به عنوان کسانی که انگیزه داریم برای برپا داشتن این بنای رفیعی که خبر از شکوفائی تمدن اسلامی در آینده و در قرون آینده میدهد، احتیاج داریم به ذکر خدا تا بتوانیم در این جاده حرکت کنیم.
من و شما بیش از دیگران به ذکر احتیاج داریم. علت اینکه من گفتم این مجلس را مغتنم شمردم، به خاطر همین است که شما با افراد معمولی این تفاوت بزرگ را دارید که شما در جائی، رشته‌ای از این مجموعه را در دست گرفتید که در حفاظت از این مجموعه، کار شما مؤثر است. اگر شما این رشته را محکم نگه دارید یا آن را سست نگه دارید یا بکلی از دست بدهید، وضع فرق خواهد کرد با آن کسانی که سررشته‌های اصلی و اساسی در دست آنها نیست. پس شما بیشتر از دیگران به ذکر احتیاج دارید. و این ذکر - ذکر اللَّه - که بر دل ما حاکم شد، بدون تردید در رفتار ما اثر میگذارد؛ در انجام دادن آنچه که بر عهده‌ی ماست از وظائف و تکالیف، در اجتناب‌کردن و پرهیزکردن از آنچه که بر ما حرام و گناه است و موجب وزر و وبال و موجب غضب الهی است، اثر میگذارد و کمک میکند که از اینها دوری کنیم.1386/06/31


1 )
الأمالی ‏ ،شیخ طوسی ص  525 ؛
مكارم‏الأخلاق ، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى‏ ص  458 ؛
 بحار الأنوار ، علامه مجلسی  ج‏74 ص 76 ؛

قدمت الربذة فدخلت على أبی ذر جندب بن جنادة فحدثنی أبو ذر، قال دخلت ذات يوم فی صدر نهاره على رسول الله (صلى الله عليه و آله) فی مسجده، فلم أر فی المسجد أحدا من الناس إلا رسول الله (صلى الله عليه و آله) و علی (عليه السلام) إلى جانبه جالس، فاغتنمت خلوة المسجد، فقلت يا رسول الله، بأبی أنت و أمی أوصنی بوصية ينفعنی الله بها. فقال نعم و أكرم بك يا أبا ذر، إنك منا أهل البيت، و إنی موصيك بوصية إذا حفظتها فإنها جامعة لطرق الخير و سبله، فإنك إن حفظتها كان لك بها كفلان. يا أبا ذر، اعبد الله كأنك تراه، فإن كنت لا تراه فإنه (عز و جل) يراك، و اعلم أن أول عبادته المعرفة به بأنه الأول قبل كل شي‏ء فلا شي‏ء قبله، و الفرد فلا ثانی معه، و الباقی لا إلى غاية، فاطر السماوات و الأرض و ما فيهما و ما بينهما من شي‏ء، و هو الله اللطيف الخبير، و هو على كل شي‏ء قدير، ثم الإيمان بی و الإقرار بأن الله (عز و جل) أرسلنی إلى كافة الناس بشيرا و نذيرا، و داعيا إلى الله بإذنه و سراجا منيرا، ثم حب أهل بيتی الذين أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. و اعلم يا أبا ذر، أن الله (تعالى) جعل أهل بيتی كسفينة النجاة فی قوم نوح، من ركبها نجا، و من رغب عنها غرق‏ ....... يا أبا ذر، من أقام و لم يؤذن، لم يصل معه إلا الملكان اللذان معه. يا أبا ذر، ما من شاب يدع لله الدنيا و لهوها، و أهرم شبابه فی طاعة الله، إلا أعطاه الله أجر اثنين و سبعين صديقا. يا أبا ذر، الذاكر فی الغافلين كالمقاتل فی الفارين......
ترجمه:
از فضيل بن يسار ... از ابو الاسود الدئلى. ابو الاسود گويد: به ربذه بر ابى ذر (رضی الله عنه) وارد شدم، ابو ذر برايم حديث كرد كه روزى اول وقت در مسجد بر رسول اكرم (ص) وارد شدم كه هيچ كس جز رسول اكرم و على (ع) كه در كنار او نشسته بود در مسجد ديده نميشد، از خلوت مسجد استفاده كردم و عرضه داشتم: يا رسول اللَّه پدر و مادرم فدايت ممكنست مرا وصيّتى سودمند فرماييد فرمود: اى ابى ذر كه تو در نزد ما محترم و از اهل بيتى، و من اينك ترا وصيتى ميكنم نگهبان آن باش كه اين وصيت جامع همه راههاى خير و سعادت است و اگر آن را بكار بندى كفيل تو خواهد بود.اى اباذر: خدا را چنان پرستش كن كه او را مى‏بينى و اگر تو او را نمى‏بينى او ترا مى‏بيند، بدان كه قدم اول عبادت و بندگى آفريدگار شناسايى اوست، و خداوند اول است قبل از همه چيز كه هيچ چيز پيش از او نبوده و فرد است كه دوم براى او نمى‏باشد و باقى است كه آخرى براى او تصور نميرود، بوجود آرنده آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست ميباشد و او خداوند لطيف و خبير است و بر همه كارها تواناست، بعد ايمان به من و اقرار باينكه خداوند متعال مرا بر همه مردم جهان بشير و نذير و دعوت‏كننده بسوى خدا و چراغى نور بخش فرستاده، بعد اهل بيت مرا (كه خداوند هر نوع آلودگى (گناه و اخلاق و لغزش و اشتباه) را از ايشان برده) دوست بدار. بدان اى ابا ذر كه خداوند اهل بيت مرا در ميان امّت من چون كشتى نوح قرار داده كه هر كه سوار آن شد نجات يافت و هر كس بآن پشت كرد غرق و هلاك گشت و مثل باب حطّه بنى اسرائيل است كه هر كس داخل آن شد در امان بماند (...) اى اباذر جوانى نيست كه واگذارد دنيا و بازى آن را و جوانيش را در فرمان خدا به پيرى برساند مگر اينكه خداوند پاداش هفتاد و دو راستگو را باو عنايت فرمايد. اى ابا ذر يادكننده‏ى در ميان بيخبران مانند جنگ‏كننده‏ى در ميان فراركنندگانست.......
2 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 45
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِذا لَقيتُم فِئَةً فَاثبُتوا وَاذكُرُوا اللَّهَ كَثيرًا لَعَلَّكُم تُفلِحونَ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهی رو به رو می‌شوید، ثابت قدم باشید! و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید!
لینک ثابت
فردی و دیکتاتوری بودن تمام حکومت های تاریخ قبل از انقلاب ایران

اگر به تاریخ کشورمان از هزارها سال پیش تا امروز نگاه کنید - از آن وقتی که تاریخ مدون داریم - می‌بینید حکومت فردیِ مطلقه‌ی دیکتاتوری، حکومت یک جمع معدود با ریاست یک فرد بر عامه‌ی مردم، بدون اینکه عامه‌ی مردم اندک اختیاری در اداره‌ی این کشور داشته باشند، داشته‌ایم. این، تاریخ ماست. سلطنتهای ما، همه از این قبیل بوده‌اند. آن پادشاهانی که ما آنها را احترامشان هم می‌کنیم؛ پادشاهان مقتدر غزنوی، سلجوقی، بعد بیائید تا برسید به دوران صفویه؛ شاه عباس، شاه اسماعیل، شاه طهماسب، آنها هم همینجور بودند. اینها پادشاهان خوب مایند؛ اما همین پادشاهان خوب، چه جوری این مملکت را اداره کردند؟ سجلّ و شناسنامه‌ی این مملکت از لحاظ اداره‌ی حکومتی چیست؟ این است: یک نفر در رأس، همه مطیع او. و این مجموعه، اداره کننده‌ی کل سرنوشت این کشور هستند و آحاد مردم هیچ تأثیری ندارند و مملکت مال اینهاست.
پادشاه به وزرای خودش میگفت: نوکران من! نوکرش هم بودند. واقعش هم همین بود. ناصرالدین شاه و محمدشاه و فتحعلی‌شاه و بقیه و بعدی‌ها، حتی به وزراشان، به صدر اعظمشان میگفتند: شما نوکر خوبی هستید! فرهنگ سیاسی در کشور این بود. وقتی که نخست‌وزیر و وزیر، نوکر شاه‌اند، رئیس فلان اداره، گفت:
جائی که شتر بود به یک غاز خر، قیمت واقعی ندارد!
مردم هم که مثل «هباء منبثا» (1) هیچ. مملکت متعلق به یک جمع معدود و در حقیقت متعلق به یک فرد بود. این تاریخ ماست.1386/06/31


1 ) سوره مبارکه الواقعة آیه 6
فَكانَت هَباءً مُنبَثًّا
ترجمه:
و بصورت غبار پراکنده درمی‌آید،
لینک ثابت
ایستادگی راز آسیب ناپذیری جمهوری اسلامی در مقابل تهاجم های گوناگون

وضع دنیا را نگاه کنید. شما یک حقیقت جدیدی را دارید به دنیا معرفی میکنید. نظام دنیا بخصوص بعد از پیدا شدن پدیده‌ی استعمار و بخصوص در این دو قرن اخیر و باز بالخصوص در آن دوره‌ی سلطه‌ی استعمار که منتهی شد به جنگهای بزرگ این قرن، بر اساس سلطه‌پذیری و سلطه‌گری بود. چند کشور، چند تا دولت، به دلیل خاصی، سلطه‌گری میکنند و به نظر خودشان باید هم بکنند! بقیه‌ی دولتها و بقیه‌ی ملتها هم باید سلطه‌پذیری داشته باشند؛ باید زیر سلطه باشند و باید این سلطه را بپذیرند. به قول این نویسنده‌ی جامعه‌شناسِ معروف غربی که منتقد سیاستهای غرب و امریکاست، در حقیقت ثروتمندان کشورهای سلطه‌گر، اغنیای کشورهای سلطه‌گرند. سلطه مال آنهاست، مال همه‌ی آن کشورها هم نیست. و ثروتمندان کشورهای سلطه‌پذیر هم باید در خدمت آنها قرار بگیرند؛ و قرار میگیرند. درست هم هست؛ تحلیل درستی است.
شما آمدید این نظام پذیرفته‌شده‌ی جاافتاده‌ی ظالمانه‌ی جهانی را انکار کردید و پایش هم ایستادید؛ مهم این است. «إنّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا» (1) این مهم است. حرف خوب، شعار خوب، پدیده‌ی حکومت مردمی، پدیده‌ی انقلاب مردمی، مکرراً و متعدداً در خیلی جاهای دنیا بوده؛ اما اینکه این پدیده بتواند خودش را نگه دارد، بتواند این نهال ریشه بدواند، بتواند این پیکره خودش را در مقابل تهاجمهای گوناگون آسیب‌ناپذیر کند که بیست و هشت سال از عمرش بگذرد و کارهای بزرگی را انجام بدهد و مخالفان خودش را به چالش بکشد؛ آن هم مخالفان متکبری که هیچ‌وقت حاضر نبودند خودشان را دهن به دهن کنند با یک کشور به اصطلاح خودشان جهان سومی، اینها نشاندهنده‌ی این است که یک مقطع جدیدی را شما آغاز کرده‌اید. این را قدر بدانید. اهمیت این مسئولیت بزرگ را بدانید.1386/06/31


1 ) سوره مبارکه فصلت آیه 30
إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدونَ
ترجمه:
به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!
1 ) سوره مبارکه الأحقاف آیه 13
إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا فَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ
ترجمه:
کسانی که گفتند: «پروردگار ما اللّه است»، سپس استقامت کردند، نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.
لینک ثابت
تمدن اسلامی

در همه‏ی میدانهای جنگ- هم میدان جنگ نظامی، هم میدان جنگ سیاسی، هم میدان جنگ اقتصادی، هم میدان جنگ تبلیغاتی- ذکر خدا کنید که این ذکر خدا موجب فلاح و کامیابی شماست. ذکر خدا پشتوانه‏ی ثبات قدم است. بنابراین ذکر موجب می‏شود که ما بتوانیم در آن صراط مستقیم سلوک کنیم؛ پیش برویم. آن هدفی که ترسیم کردیم برای خودمان به عنوان مؤمن، به عنوان مسلمان، به عنوان پیرو یک مکتب مترقی، به عنوان کسانی که انگیزه داریم برای برپا داشتن این بنای رفیعی که خبر از شکوفائی تمدن اسلامی در آینده و در قرون آینده می‏دهد، احتیاج داریم به ذکر خدا تا بتوانیم در این جاده حرکت کنیم.1386/06/31
لینک ثابت
ذکر یعنی به یادخدابودن درحال حرکت به سمت طاعت یا معصیت خدا

وقتی به سمت طاعت خدا میروی، یا به سمت معصیت خدا میروی، یاد خدا باشی. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است
ذکر چیست؟ روایتی از حضرت ابی عبداللَّه (علیه‌السّلام) است. و روایت دیگری هم هست، که آن روایت دوم بیشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روایت را میخوانم. روایت اول از حضرت ابی جعفر (علیه السلام) است؛ حضرت باقر (سلام اللَّه علیه) فرمود: «ثلاث مِن اشدّ ما عمل العباد»؛ سه چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مؤمنین است؛ کارهای سخت.
یکی، «انصاف المؤمن من نفسه»؛ اینکه انسان در قبال دیگران انصاف به خرج بدهد. یعنی آنجائی که امر دائر میشود بین اینکه حق را به خاطر خود زیر پا بگذارد یا خود را به خاطر حق زیر پا بگذارد، این دومی را انجام بدهد. آنجائی که حق به طرفِ مقابل هست و شما حق ندارید، منصفانه حق را به او بدهید. خودتان را اگر چنانچه موجب کوچک شدن و زیر پاگذاشتن است، زیر پا بگذارید. این کار سختی است؛ اما کار مهمی است. امام باقر میگوید این، جزو مهمترین کارهاست؛ البته سخت است. و هیچ کار خوب و بزرگی بدون سختی که امکان ندارد.
دوم، «و مواساة المرء اخاه»؛ مواسات ورزیدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابری نیست. مواسات یعنی همراهی کردن و کمک کردن به برادر مؤمن در همه‌ی امور. انسان وظیفه بداند؛ کمک فکری، کمک مالی، کمک جسمانی، کمک آبروئی. این مواسات است.
سوم، «و ذکراللَّه علی کل حال»؛ در همه حال ذاکر خدای متعال باشد. ذکر این است.
آنوقت حضرت باقر در همین روایت، «ذکر اللَّه علی کل حال» را معنا کرده‌اند: «و هو ان یذکر اللَّه عزّوجل عند المعصیة یهمّ بها»؛ وقتی که میرود به سمت معصیت، ذکر خدا او را مانع بشود. ذکر؛ یاد کند خدا را و این معصیت را انجام ندهد؛ انواع معاصی را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غیبت کردن، حق را پوشاندن، بی‌انصافی کردن، اهانت کردن، مال مردم را، مال بیت‌المال را، مال ضعفا را تصرف کردن یا درباره‌ی آنها بی‌اهتمامی به خرج‌دادن. اینها گناهان گوناگون است. در همه‌ی اینها، انسان توجه کند به خدا؛ ذکر خدا مانع بشود از اینکه انسان به سمت این گناه برود.
«فیحول ذکر اللَّه بینه و بین تلک المعصیة و هو قول اللَّه عزّوجل انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا». بعد حضرت میفرمایند که این، تفسیر آن آیه است که فرمود: «انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان»؛ وقتی شیطان به اینها تنه میزند، گذرنده‌ی شیطان اینها را مس میکند؛ یعنی هنوز درست به جانش هم نیفتاده، «تذکّروا»؛ فوراً اینها متذکر میشوند. «فاذا هم مبصرون(1)»(2) این ذکر موجب میشود که چشم اینها، بصیرت اینها باز بشود. معنای «ذکراللَّه علی کل حال» این است.
در صدر روایت بعدی که مورد توجه من است، تقریباً عباراتش شبیه همین روایتی است که خواندم و همان سه چیز را ذکر میکند. در آن روایت، «و ذکر اللَّه علی کل حال» را داشت، در اینجا و در روایتی که حضرت ابی‌عبداللَّه میفرماید، آمده است: «و ذکر اللَّه فی کل المواطن»؛ انسان در همه جا ذکر خدا کند. اما آن نکته‌ی مورد توجه این است که میفرماید: «امّا انّی لا اقول سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر»؛ اینی که میگویم در همه حال ذکر خدا را بگوئید، مقصودم این نیست که بگوئید سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر. این، ذکر لفظی است. «و ان کان هذا من ذاک»؛ اگرچه این هم ذکر است، این هم مطلوب است، این هم شریف است و خیلی باارزش است؛ اما مقصود من فقط این نیست، بلکه «ولکن ذکره فی کلّ موطن اذا هجمت علی طاعته او معصیته» (3) هجمت یا هممت. نسخه‌ای که من دیدم، هجمت است. احتمال میدهم هممت باشد - وقتی به سمت طاعت خدا میروی، یا به سمت معصیت خدا میروی، یاد خدا باشی. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است؛ این ذکر اللَّه. البته این اذکاری که در روایات ما، در این دعاها، در این اوراد گوناگون، تسبیحات حضرت زهرا و بقیه‌ی اذکاری که هست - اینها همه وسائل ذکرند، اینها کپسولهای ذکرند - ذکر شده است، انسان باید اینها را با توجه به معانی و حقایقشان بر زبان جاری کند؛ توجه پیدا کند. البته اینها خیلی باارزش است.1386/06/31


1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 201
إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّيطانِ تَذَكَّروا فَإِذا هُم مُبصِرونَ
ترجمه:
پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می‌افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می‌بینند و) ناگهان بینا می‌گردند.
2 )
الخصال، شیخ صدوق، ج 1، ص 131 ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 66، ص 379 ؛

ثَلَاثٌ مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ إِنْصَافُ الْمُؤْمِنِ مِنْ نَفْسِهِ وَ مُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ هُوَ أَنْ يَذْكُرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ يَهُمُّ بِهَا فَيَحُولُ ذِكْرُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ تِلْكَ الْمَعْصِيَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ.
ترجمه:
امام باقر (ع) فرمود: از دشوارترين كارها كه بندگان خدا انجام ميدهند سه كار است مرد مؤمن نسبت بمردم در باره خود انصاف دادن و با برادرش همدردى كردن و در هر حال بياد خداوند بودن و آن چنين است كه بهنگام تصميم بگناه خداى عز و جل را بياد آورد و ياد خدا ميان او و گناه حائل گردد و اين است مقصود از آيه شريفه كه فرمود: پرهيزكاران چون با مأمورين شيطان برخورد كنند متذكر ميشوند و همان دم چشم حقيقت بينشان باز ميگردد.
3 )
الكافی ، ثقة الإسلام كلينى‏ ج 2 ص  145 ؛ 
معاني‏الأخبار ، شیخ صدوق  ص 192 ؛
الأمالي‏، شیخ مفید، ص 88 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 90 ص 154 ؛

أَ لَا أُخْبِرُكَ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثٌ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ وَ مُوَاسَاتُكَ أَخَاكَ وَ ذِكْرُ اللَّهِ فِی كُلِّ مَوْطِنٍ أَمَا إِنِّی لَا أَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ هَذَا مِنْ ذَاكَ وَ لَكِنْ ذِكْرُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فِی كُلِّ مَوْطِنٍ إِذَا هَجَمْتَ عَلَى طَاعَةٍ أَوْ عَلَى مَعْصِيَةٍ
ترجمه:
حسن بزاز گويد: امام صادق عليه السّلام بمن فرمود: نميخواهى سه چيزى را كه از سخت ترين واجبات خداست بر خلقش بتو خبر دهم؟ گفتم: چرا، فرمود: انصاف دادن مردم از خود و مساوات با برادرت و ياد كردن خدا در هر جا. بدان كه من نميگويم ياد خدا سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لااله الا اللَّه و اللَّه اكبر است اگر چه اين هم از آنست، بلكه ياد خدا در موقع برخورد با حلال و حرام او است.
لینک ثابت
عزم ملی, گفتمان‌سازی, هویت اسلامی

ما امروز تقریباً هر سال یک انتخابات داریم - حالا با تصمیماتی که اخیراً گرفتند، شاید یک خرده کمتر بشود؛ اما تا حالا اینجور بوده - و در بیست و هشت سال، تقریباً بیست و هشت انتخابات داشتیم. این همه انتخابات با آرامی، با سلامت، بدون دردسرهای بزرگ انجام گرفته. این، نشاندهنده‌ی این است که مردمسالاری در این کشور جا افتاده است. چه کسی این کار را کرده؟ این نظام کرد. این کارآئیِ بسیار مهمی است.

جایگاه سیاسی و عزت بین‌المللی؛ چه کسی میتواند این را منکر بشود؟ چه کسی میتواند تأثیرگذاری دولت جمهوری اسلامی را امروز در سیاستهای منطقه، بلکه سیاستهای فرامنطقه منکر بشود؟ چه کسی میتواند عزت جمهوری اسلامی را در بین ملتهای مسلمان منکر بشود؟ کدام کشور میتواند ادعا کند که رئیس آن کشور، مسئولان بالای آن کشور میروند در یک کشور مسلمان دیگر، مردم آن کشور مسلمانِ دیگر، ولو دولتشان هم نخواهد، اجتماع میکنند و به نفع او شعار میدهند؛ غیر از جمهوری اسلامی؟ فقط جمهوری اسلامی است که رؤسایش در میان ملتهای دیگر، امتداد معنوی و حقیقی و سیاسی دارند. اینها کارآئی نیست؟! کدام عرصه‌ی کارآئی از اینها مهمتر و بالاتر؟

ایجاد یک گفتمان نو در سطح بین‌الملل اسلامی. همین گفتمان هویت اسلامی و سلطه‌ناپذیری و استقلال را این نظام ایجاد کرد؛ گسترش داد. و ارتباطات و همسایه‌ها و غیره و غیره؛ حرف زیاد است.

ما باید این کارآئی را افزایش بدهیم، با علم، با عقل، با عزم؛ سه تا «عین». عالمانه باید باشد؛ عاقلانه باید باشد؛ عازمانه باید باشد. باید با عزم همراه باشد؛ با سست‌عنصری و سست‌عهدی نمیشود پیش رفت. علم و عقل را به کار بگیرند و عزم ملی را مثل موتوری پشت سر اینها قرار بدهند. ما میتوانیم این کارآئی را افزایش بدهیم.1386/06/31

لینک ثابت
تدبر در قرآن

فرصت مغتنمی است و تقریباً همه‏ی کسانی که بارهای سنگین مدیریت کشور در سطوح اصلی و اساسی بر دوش آن‏هاست، در این جلسه‏ی بزرگ و پراهمیت شرکت دارید. حرف سیاست و گزارش امور گوناگون کشور به وسیله‏ی رئیس‏جمهور محترم بیان شد و سخن در این باره‏ها همیشه هست و بسیار است و لازم هم هست، ولی من فکر کردم که از این فرصت، اندکی هم استفاده کنیم برای چیزی که مقدم است بر استنتاجها و تبیینها و تصمیمهای سیاسی ما؛ و آن حرف دل و حرف ایمان خالصانه‏ی ماست که می‏تواند در همه‏ی مراحل این حرکت مثل جانی در کالبد، مثل نوری در ظلمت، مثل حیات‏بخشی در میان اجسام بی‏روح، نقش بیافریند. لذا این آیات را انتخاب کردم تا این‏ها را قدری باهم مرور کنیم. خود من هرچه نگاه می‏کنم، می‏بینم احتیاج دارم به اینکه این آیه‏ی شریفه‏ی «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا و سبّحوه بکرة و اصیلا» را تکرار کنم و در آن تدبر کنم و به آن عمل کنم. قیاس به نفس کردم، به نظرم می‏رسد که شما هم و همه‏مان محتاج به این هستیم. می‏فرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا». این، بعد از آن است که جامعه‏ی ایمانی شکل گرفته و این جامعه آزمونهای بزرگ را از سر گذرانده است. این آیات سوره‏ی احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ یعنی بعد از جنگ بدر و احد و جنگهای متعدد دیگر و بالاخره جنگ احزاب. در یک چنین شرائطی، قرآن به مسلمانها خطاب می‏کند که: «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا»؛ خدا را ذکرِ کثیر کنید. ذکر یعنی یاد. ذکر و یاد در مقابل غفلت و نسیان است. غرق در عوارض و حوادث و پیشامدهای گوناگون شدن و از مطلب اصلی غفلت کردن؛ این، گرفتاری بزرگ ما بنی‏آدم است. می‏خواهند این نباشد. آن‏وقت این یاد هم صِرف یاد کردن و متذکر شدن نیست، ذکر کثیر را از ما خواسته‏اند.1386/06/31
لینک ثابت
یأس دشمن

در همه‏ی دورانها، انتخاباتها را وسیله‏ای قرار بدهید برای قوت ملی، برای افزایش اقتدار ملی؛ نه‏ برای تضعیف نظام و تضعیف آبروی ملت. جنجال‏هائی که بعضاً از طرف بعضی از احزاب و گروهها و جریانهای سیاسی و جناحهای بداخلاق در اطراف انتخابات می‏شود، تضعیف‏کننده‏ی کشور و ملت و نظام است. جناحهای مختلف، جریانهای مختلف، گرایشهای مختلف، با شوق و ذوق و علاقه‏مندی همه‏ی عواملشان را بسیج کنند و انتخابات را به عنوان یک هدف عالی، هدف خوب، هدف شیرین مورد توجه قرار بدهند و به دعوا و جنجال و اهانت و پنجه به روی هم کشیدن قضایا را نکشانند. انتخابات را وسیله‏ای بکنید برای اینکه دشمنان‏ را ناامید بکنید و إن شاء اللَّه این انتخابات هم مثل بقیه‏ی انتخاباتها مایه‏ی عزت روزافزون اسلام باشد. وقت هم گذشت، از شما هم معذرت خواهی می‏کنم.1386/06/31
لینک ثابت
آراستگی به فضائل اخلاقی

عمل، هم می‌تواند ظلمانی باشد هم می‌تواند نورانی باشد؛ ذهن و فکر و عقاید انسان می‌تواند نورانی باشد، می‌تواند ظلمانی باشد؛ خلقیات و صفات انسان می‌تواند ظلمانی باشد، می‌تواند نورانی باشد؛ حرکت اجتماعی یک ملت می‌تواند به سمت ظلمات و تاریکی باشد، می‌تواند به سمت نور باشد. اگر بر ملتی، بر کشوری، بر هیأت حاکمه‌ای، بر فردی، شهوات غالب شد، خشونت ناشی از حیوانیت غالب شد، حرص غالب شد، دنیاداری و دنیاطلبی غالب شد، این ظلمات است؛ حرکت ظلمانی است، جهت ظلمانی است، هدف هم ظلمات است. اگر نه، معنویت غالب شد، دین غالب شد، انسانیت غالب شد، فضائل اخلاقی غالب شد، خیرخواهی غالب شد، صدق و راستی غالب شد، این می‌شود نورانیت. اسلام و قرآن ما را به این دعوت می‌کنند. خدای متعال و ملائکه او ما را برای این تجهیز می‌کنند که از آن ظلمات خلاص کنند و ما را وارد این وادی نور کنند.1386/06/31
لینک ثابت
انتخابات را وسیله‌ای برای ناامیدی دشمن کنید

جناحهای مختلف، جریانهای مختلف، گرایشهای مختلف، با شوق و ذوق و علاقه‌مندی همه‌ی عواملشان را بسیج کنند و انتخابات را به عنوان یک هدف عالی، هدف خوب، هدف شیرین مورد توجه قرار بدهند و به دعوا و جنجال و اهانت و پنجه به روی هم کشیدن قضایا را نکشانند. انتخابات را وسیله‌ای بکنید برای اینکه دشمنان را ناامید بکنید و ان‌شاءاللَّه این انتخابات هم مثل بقیه‌ی انتخابات‌ها مایه‌ی عزت روزافزون اسلام باشد.1386/06/31
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی