مسألهی نیاز تولید علم به گسترش تحقیق و تقابل و تنافی آن با انحصارات دولتی و حقوق انحصاری شرکتها، حرف کاملًا درستی است که آن را قبول داریم و امید ما این است که با اجرای سیاستهای اصل 44- که سال گذشته ابلاغ شد- این گره باز بشود. اساساً ورود در میدان تفسیر اصل 44 و توجه به ذیل اصل 44 و اهتمامی که در این زمینه شد و خود بنده وارد این میدان شدم، به خاطر چند نکته و از جمله همین نکته بود. البته این نگرانی هم که دوست قدیمیمان بیان کردند که اجرای غلط اصل 44 ممکن است به تکاثر و از قبیل آن بینجامد هم درست است. اگر آن چیزی که ما گفتیم و ما خواستیم و ما دنبال میکنیم اجرا بشود، إن شاء اللَّه نه آن افراط و نه آن تفریط اتفاق نخواهد افتاد. باید همانگونه که مقرر شده و گفته شده است انجام بگیرد و إن شاء اللَّه به لطف الهی اینگونه خواهد شد. البته تذکراتی هم فرمودند که من یادداشت کردم و إن شاء اللَّه آنها را دنبال میکنم.
بعد از دیدار با شما، دیداری با دانشجوها خواهم داشت و مفصلتر صحبت خواهم کرد. غرض من از این جلسه بیشتر این بود که حرفهای اساتید را بشنوم، ولی آنچه که من در این جلسه به اختصار میخواهم عرض بکنم، چند مسألهی کوتاه و مهم است.
یک مسئله این است که امروز، موضوع علم برای کشور ما یک موضوع حیاتی است؛ و علم هم به میزان زیادی به شما مجموعهی دانشگاهی متکی است. امروز دانشگاه باید احساس بکند که کشور در یک نقطهی عطفی قرار گرفته است که با دوگونه حرکتِ دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطهی عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یک طور عمل کنیم به یک سمت خواهیم رفت، اگر به گونهی دیگری عمل کنیم، به سمت دیگر و نقطهی مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یک چنین لحظهی حساسی قرار داریم. امروز مناسبات بینالمللی روی قدرت میچرخد. میبینید دیگر، قدرتها به اتکاء و استناد قدرتمندی خودشان، زور میگویند و بیمنطق و بیاستدلال حرف میزنند. جُرم خیلی از دولتهای متوسط و دست پائین هم این است که زورگوئی آنها را به راحتی قبول میکنند؛ لذا زورگوئی بر اساس قدرت، امر رائجی شده است. در همین قضیهی هستهای، در مسألهی خاورمیانه، در قضایای گوناگون سیاسی و در مسائل گوناگونی که داریم، وقتی با دولتها صحبت میشود، میگویند: چهکار کنیم، امریکا میگوید! یعنی این یک حجت قاطع است که چون امریکا دارای قدرت و زور است، دیگر چارهای نیست. این قدرت- که امروز محور همهی تحرکات بینالمللی شده- متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امریکا هم ناشی از علم است، توانائیهای تبلیغاتیاش هم ناشی از علم است، موقعیت بینالمللیِ سیاسیاش هم ناشی از علم است. علم است که یک کشور را به یک اقتداری میرساند؛ علم، اینقدر برای کشورها مهم است.
روشن است که ما یک راه طیشدهی دویستسالهی دیگران را در ظرف بیست سال نمیخواهیم طی کنیم. مدعا این نیست که ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمی کشوری که دویست سال است دارد تلاش علمی میکند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیهی کشورها هم استفاده کرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلکه مدعا این است که نباید وقت را تلف بکنیم. اگر ایران باید آیندهای داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگی را که در آن وارد شده ادامه بدهد، این امکان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقی پیدا کند. علمِ وارداتی، علم- به معنای حقیقی کلمه- نیست؛ علمِ درونزا است که اقتدار میبخشد. اینکه من مسألهی تولید علم و شکستن مرزهای علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدی بگیرید. حوزهها سهمی دارند در بخشی، دانشگاهها هم سهم عمدهای دارند در بخش دیگری. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه کنند.
هرگونه تدریسی که در یک کلاس، ناشی از بیحوصلگی، ناشی از کموقتی، ناشی از بیاهتمامی و بیاعتنایی به درس، بیاعتنایی به دانشجو، بیاعتنایی به وقت و ساعت انجام بگیرد، مناسب شأن دانشگاه امروزِ کشور ما نیست. من تأیید میکنم که ما بایستی اساتید استخواندار و قدیمیِ قوی و باارزش را با اصرار در دانشگاه حفظ کنیم- که دوستان اشاره کردند- در کنار این مؤکداً عرض میکنم که بایستی از اساتید جوان و پرانگیزه هم استفاده بشود و وارد بشوند. ما نباید در هیچ بخشی دچار کمبود استاد و خلأ استاد باشیم. امروز راه هم برای این باز است. خوشبختانه دانشجوهایی که دورههای تکمیلی را میگذرانند، رتبههای خوبی دارند، رتبههای بالایی دارند و استعدادهای خوبی دارند، میتوانند در تدریس دانشگاهها نقش ایفا کنند. بخشنامهها و دستورالعملهای قدیمی، آیهی قرآن نیست که نشود آن را عوض کرد. به موقعیتها نگاه کنید و دانشگاه را از لحاظ تدریس به یک میدان پرتحرک تبدیل کنید؛ با تعامل دانشجو با استاد، تحرک استاد، مطالعهی استاد، دسترسی استاد به مراکز علمی و اطلاعات علمی و نشریات علمی- که امروز خوشبختانه با رواج اینترنت و چیزهای دیگر، خیلی از گذشته آسانتر شده- دانشگاه را به یک مجلس عمومیِ دائماً در حال مباحثه و در حال کار تبدیل کنید؛ دانشجو را رشد بدهید و تربیت کنید. این یک نکته است.
نکتهی دیگر این است که در بارهی بحث تولید علم و مسألهی جنبش نرمافزاری- که ما مطرح کردیم- مراکز تحقیقی جواب دادند، دانشگاهها هم در سطوح محققین و اساتید جواب دادند و از این جهت بنده حقیقتاً خشنودم؛ منتها در سطح دانشجویان و جوانان این معنا جدی گرفته نشده و تحقق پیدا نکرده؛ در حالی که از استعداد جوان و نیروی جوان، خیلی باید استفاده کرد. این کار، کار اساتید است. بخصوص دانشجویان دورههای تکمیلی، اگر بهوسیلهی استاد راهنمایی بشوند، میتوانند حقیقتاً در نوآوری علمی، همان اساتید خودشان را در مواردی پشت سر بگذارند. گاهی استاد، شاگردی را راهنمایی میکند و دستگیریِ علمی میکند و آن شاگرد با دستگیریِ استاد، از خود استاد جلوتر میرود؛ از این قبیل موارد زیاد اتفاق افتاده است. این را بایستی تحقق بخشید.1386/02/25
لینک ثابت