بنده نهضت عدالتخواهی را مطرح کردم؛ فضایی در کشور بهوجود آمد و جوانهای ما به این مسأله علاقهمند شدند. این معنایش این نیست که ما از اول انقلاب نهضت عدالتخواهی نداشتیم - چرا، انقلاب بر پایهی عدالت است - اما این تجدید مطلعی شد و روح تازهیی در جوانها بهوجود آورد و همت آنها را برانگیخت. همچنین آزادفکری و تولید علم و امثال اینها آرمان جوان است و برای اینکه به این آرمان برسد، به علم و فعالیت سیاسیِ منظم و صحیح و کسب تجربه و دانایی احتیاج دارد. جوان باید در خود دانایی را بهوجود بیاورد. دانایی،فقط علم آموختن نیست؛ دانایی به اندیشمندی هم ارتباط پیدا میکند.
باید روی مسائل فکر کرد. عزیزان من! روی مسائل فکر کنید تا به نتیجه برسید. نهضت آزادفکرییی که من پیشنهاد کردم در دانشگاه و حوزه راه بیفتد، برای همین است. تریبونهای آزاد بگذارند و با هم بحث کنند؛ منتها نه متعصبانه و لجوجانه و تحریک شدهی بهوسیلهی جریانات سیاسی و احزاب سیاسی که فقط به فکر آیندهی کوتاهمدت و مقاصد خودشان هستند و برای انتخابات و امثال آن از جوانها استفاده میکنند؛ بلکه برای پخته شدن، ورز خوردن و ورزیده شدن و با هدفِ آماده شدن برای ادامهی این راه طولانی و دشوار، اما بسیار خوشعاقبت.
به واقعیت که نگاه میکنیم، با جوانها که برخورد میکنیم، گزارشها را که مشاهده میکنیم، میبینیم با وجودی که آرمانگرایی در جوانهای ما موج میزند و بدون تردید وجود دارد، اما درعینحال مجموعهی جوان کشور ما - که مجموعهی بزرگی هم هست - همه در برابر احساس آرمانگرایی یکطور نیستند و یکطور فکر نمیکنند: بعضی دچار غفلتند، دچار روزمرگیاند، سرشان گرم مسائل روزمره است و یادشان نمیآید که آرمانی هم وجود دارد - از این قبیل جوانها شما دیدهاید؛ بنده هم با اینکه پیرم، اینگونه جوانها را سراغ دارم و میشناسم و دیدهام؛ نه فقط از صفحهی تلویزیون، بلکه در واقعیت هم مشاهده کردهام - یک دسته هم کسانی هستند که دغدغه دارند، اما مأیوس و غمگین و افسردهاند؛ نگاهشان بدبینانه است؛ میگویند نمیشود کاری کرد؛ لذا از خیر حیات طیبه میگذرند؛ اینها هم با اینکه دغدغه دارند و غافل نیستند، در نهایت به دام غفلت و روزمرگی میافتند. از این قبیل هم شما دیدهاید، بنده هم دیدهام. در جلسات جوانها و دانشجوها - که شما میدانید بنده از این جلسات دارم و کم هم نیست - انسان گاهی نشانههای یأس و بدبینی و نگاه منفی را میبیند: آقا! چه فایدهیی دارد؟ نمیشود، فایدهیی ندارد. البته در بعضیها این احساس سطحی است، در بعضیها هم این احساس عمیق است و تغییر دادن آن مشکل است.
یک دسته کسانی هستند که توسعه و رشد و پیشرفت علم و میدان رقابت و آزاداندیشی و امثال اینها را میخواهند، اما راه آن را در تقلید مطلق از الگوهای غرب جستجو میکنند؛ فکر میکنند «ره چنان رو که رهروان رفتند». رهروان چه کسانی هستند؟ فعلاً اقلیتی در دنیای امروز، که عبارتند از کشورهای غربی؛ شامل اروپا و کشور ایالات متحدهی امریکا و بعضی از کشورهای پیشرفتهی دیگر. من بعد برمیگردم و به این بخش بیشتر میپردازم.
یک عده هم کسانی هستند که خویش را در خویش میجویند.
اینها فکر میکنند که در مجموعهی اندیشه و معرفت و دستورالعمل موجود در اختیار ملت ایران و یک جوان آگاه و بیدار ایرانی بهقدر کفایت برای رسیدن به آن الگو به شکل کامل راه وجود دارد. اینها هم کم نیستند. بنده با این مجموعهها هم بسیار برخورد داشتهام و آشنا شدهام. انواع و اقسام نگاهها به مقولهی آرمانخواهی وجود دارد که عرض کردم.
از آن دو دستهی اول میگذرم. دستهی سوم - که راه علاج را تقلید مطلق از غرب میدانند - فکرشان درخور مداقه است. شما جوانها در این زمینه باید حقیقتاً فکر و کار کنید.1384/02/19
لینک ثابت