البته آنروز دشمن بهطور مشخص دولت انگلیس بود و در دنیا همان نقشی را ایفا میكرد كه امروز امریكا ایفا میكند. هدف آنها سلطه، دستاندازی، جهانگشایی، دخالت در امور ملتها برای مكیدن ثروتهای ملی و عقب نگهداشتن ملتهای آسیا و آفریقا و هر جای دیگر بود. در همان قدمهای اول با استفاده از روشهای پیچیده، مشروطه را به غیر آن راهی كه ملت برای آن حركت كرده بود - یعنی راه استقلال و آزادی در زیر سایهی اسلام - منحرف كردند؛ بعضی از رهبران مشروطه را متهم كردند، بعضی را اعدام كردند، بعضی را ترور كردند، بعضی را خانهنشین كردند و با غوغاگری بهوسیلهی ایادی خودشان، فضا را تحت نفوذ گرفتند. ده پانزده سالی هم كه گذشت، انگلیسیها بدل فن مشروطه و حركت عظیم ملت ایران را زدند؛ یعنی رضاخان پهلوی را سركار آوردند. ملت تجربه نداشت؛ حتّی رهبران هم تجربه نداشتند؛ بنابراین دشمن توانست كار خودش را بكند؛ لذا آغاز این حركت بزرگ، هشتاد نود سال تأخیر افتاد و در طول این مدت هر كار توانستند، با این ملت مظلوم و با این كشور كردند. پهلویها را سر كار آوردند، برای اینكه سلطهی بیگانه را - كه مكمل سرنوشت سیاه ملت پس از استبداد داخلی بود - بر ملت تحمیل كنند؛ و چون میدانستند ملت با پیشرفتهای دنیا آشناست، برای اینكه اشتهای بسیار صادقانهی ملت به پیشرفت را فروبخوابانند، با ابزارهای زرق و برق تمدن، سر ملت را گرم كردند و حقیقتِ تمدن غربی را - كه علم و پیشرفت بود - از او دریغ كردند و ملت را به ظواهر سرگرم ساختند؛ مثل بچهیی كه گرسنه است و ممكن است سراغ غذا برود؛ اما بهجای دادن غذای دارای پروتئین و ویتامین، با پفك نمكی اشتهایش را از بین ببرند تا دیگر میلی پیدا نكند؛ این كار را با ملت كردند.1383/12/24
لینک ثابت