newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
عدالت اجتماعی

نوع دیگر سلطه‌پذیری این است که یک وقت دولتی در مقابل منفعتی از منافع آنها سر بلند می‌کند، اما آنها می‌زنند سرش را می‌شکانند و کنارش می‌زنند؛ او هم که پشتوانه‌ی مردمی ندارد - چون همین سلطه‌گرها او را نگه داشته‌اند - براحتی از میان می‌رود؛ در نتیجه یکی دیگر را سر کار می‌آورند، که نمونه‌هایش را در کشورهایی دیدیم و من الان نمی‌خواهم اسم این کشورها را بیاورم؛ شاید خود شماها هم توجه دارید. در میان کشورهای همسایه، از این قبیل کم نداشتیم؛ یکی را برده‌اند، یکی را آورده‌اند. این نظام سلطه است در دنیا. کسانی‌که در نظام سلطه پامال می‌شوند، ملتها هستند؛ منافع و هویت و شخصیت و ارزشها و فرهنگشان نابود می‌شود. روزبه‌روز هم نظام سلطه تقویت شده است؛ یعنی از وقتی که استعمار بر اثر ارتباطات آسان دنیا با یکدیگر و پیشرفت علم به‌وجود آمد، نظام سلطه هم پدید آمد. هرچه استعمار پیش رفته، نظام سلطه تقویت شده است. با امکانات جدید و وسایل ارتباطی سریع و فوق‌العاده‌یی که وجود دارد و امکانات نظامی و پولی و تبلیغاتی و غیره، نظام سلطه هرچه میخ‌های خود را بر سرزمین محل زندگی ملتها و انسانها بیشتر فرو کرده، انسانها محکوم شده‌اند به تو سری خوری و سلطه‌پذیری. نظام ما آمد این مدار را قطع کرد؛ گفت نمی‌شود. هرچند کمونیسم هم در دنیا بود، اما مدار سلطه وجود داشت و دنیا را تقسیم کرده بودند؛ البته نه از روی طوع و رغبت؛ تقسیم از روی ناچاری؛ یک قسمت دست این، یک قسمت دست آن. بنابراین مدار سلطه در آن‌جا هم وجود داشت. همان شوروی مدعی سوسیالیسم و کمونیسم و عدالت اجتماعی، در اروپای شرقی فجایع عظیمی به راه انداخت که لابد بعضی از شماها یادتان هست - ماها که یادمان هست - بعضی‌ها هم لابد در کتابها و نوشته‌ها خوانده‌اید. لهستان یک‌طور، مجارستان یک‌طور، چکسلواکی یک‌طور. خونها ریختند، آدمها کشتند، تانکها بردند؛ همان کاری که امروز امریکایی‌ها در عراق دارند می‌کنند؛ همان کاری که امریکایی‌ها چند صباح قبل در افغانستان کردند. سلطه، سلطه است. بنابراین مدار حرکت سلطه‌آمیز و متکی به سلطه و بر محور سلطه وجود داشت. ایران اسلامی آمده این مدار را قطع کرده؛ می‌گوید ما قبول نداریم. این طرح، در دنیا بی‌جواب هم نمانده است. ملتها به این طرح خیلی معتقد شده‌اند. هر کس نگاه کند، در دنیای اسلام نشانه‌های این را بروشنی می‌بیند؛ یک نمونه‌اش فلسطین است. فلسطین ده‌ها سال تحت اشغال بود، بدون این‌که ملت فلسطین خودی نشان دهند؛ اما می‌بینید ملت فلسطین به کجا رسیده‌اند و با این همه فشار چگونه ایستاده‌اند. اظهاراتی که بعضی از کشورهای حول و حوش خود ما در زمینه‌ی گرایش به مردم و گرایش به اسلام و گرایش به جهات مردمی می‌کنند، به‌خاطر این است. ایستادگی مردم عراق را می‌بینید. این عراقی‌ها همان کسانی هستند که سالهای متمادی زیر فشار حکومت انگلیس و بعد هم عوامل چپ حرکت نمی‌کردند؛ این موج بیداری اسلامی است که عراقی‌ها را این‌طور بیدار کرده است. این طرح جدید کار خودش را کرده؛ یک فرهنگ جدید، یک فکر جدید و یک مسیر جدید برای بشریت مطرح کرده است. عصبانیت‌ها و اشکالات مربوط به این است. مسأله‌ی بمب اتم و دنباله‌های آنچه در توهم فعالیت نظامی اتمی در دنیا می‌پراکنند، همه بهانه و حرف است؛ مسأله این نیست. حتی با اسلام هم به عنوان خود اسلام و شعار اسلام مخالفتی نیست. این را شما توجه داشته باشید که در تاریخ حکومت شعارهای دینی یا حکومتهای مدعی دین، حکومت روحانیان کم نیست؛ فراوان است. در دوره‌ی جوانی ما، در مناطقی از دنیا حکومت روحانیون مسیحی بود. در چند قرن گذشته هم که کلیسا بر خیلی از کشورهای غربی و بعضی مناطق دیگر حکومت می‌کرد. در تاریخ اسلام هم که حکومت مدعیان دین و تولیت دین را می‌بینیم. این چیزها در تاریخ کم نیست؛ الان هم در دنیا حکومتهایی هستند که شعار دین سر دستشان قرار دارد. آنچه در دنیا کمیاب است - که این همه دشمنی را به خودش جذب کرده - حکومت ارزشهای دینی است؛ پیدا شدن دین است؛ یعنی اصرار بر تحقق عدالت اجتماعی. این‌که ما می‌گوییم، شعار نیست؛ حقیقت و هویت ماست. ما اگر دنبال عدالت اجتماعی نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهوری اسلامی معنی ندارد. باید عدالت اجتماعی را تحقق ببخشیم؛ باید ارزشهای اسلامی را در جامعه پیاده کنیم؛ باید جامعه را، جامعه‌ی دینی و اسلامی کنیم.1383/08/06
لینک ثابت
پاسخگویی مسئولان

آنچه ما مسؤولان احتیاج داریم، این است که کارآمدی خود و نظام را افزایش دهیم. کارآمدی هم باید در جهت تحقق خواستها و اهداف اسلامی باشد؛ در جهت پیاده شدن و عینی شدن ارزشها در جامعه باشد. بخشهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی ما مسؤولند؛ همه مسؤولند. همه باید به مسؤولیت خودشان توجه داشته باشند و خود را در مقابل این مسؤولیت‌ها پاسخگو بدانند؛ این وظیفه‌ی همه‌ی ماست.1383/08/06
لینک ثابت
نظام سلطه

ملت ایران با انقلاب خودش سقف فلک فرهنگ و سیاست را در دنیا شکافته و طرح نویی در انداخته است. روزی که دنیا دو قطبی بود و دو ابرقدرت با همدیگر آن‌طور معارضه داشتند، در مقابله‌ی با این طرح نو با هم همدست شدند. پس معلوم می‌شود که طرح نوی ملت ایران که با انقلاب اسلامی آن را به میدان آورد، چیزی است که جهت مشترک دو ابرقدرت را هدف و آماج خود قرار داده بود و آن را تهدید می‌کرد. آن جهت مشترک چیست؟ قدرت‌طلبی و سلطه‌طلبی. بله، ما با نظام سلطه مواجه شدیم. نظام سلطه یعنی این‌که در دنیا یک امپراتوری قدرت وجود دارد، متشکل از طرفهایی. در مقابل آنها، منابع ثروت متعلق به ملتها وجود دارد. رابطه‌ی بین این دو قطب، رابطه‌ی سلطه است؛ سلطه‌گر و سلطه‌پذیر. او سلطه‌گری می‌کند؛ ملتهایی هم که یا خاکشان، یا آبشان، یا نفت‌شان، یا منابعشان، یا موقعیت سوق‌الجیشی‌شان مورد نیاز آن مرکز قدرت است، باید سلطه‌پذیر باشند و آنچه را که او لازم دارد و منافعش تأمین می‌شود، تقدیم او کنند. اگر این کشورها منابع و ثروت خود را تقدیم کردند، فبها؛ مثل خیلی از کشورهای جهان سوم به‌اصطلاح رایج؛ یعنی کشورهای عقب‌افتاده. دولتهایی سر کار بودند و منافع ملتهای خود را دودستی تقدیم می‌کردند؛ مثل کشور خود ما در دوران رژیم طاغوت؛ اینها مطیع و تسلیم بودند. تسلیم بودن معنایش این نبود که در همه‌ی امور حرف آنها را گوش می‌کردند؛ نه، در برخی از امور اختلاف‌نظر هم داشتند، اما خواسته‌ی آنها را برآورده می‌کردند. آنها می‌گفتند قرارداد نفت این‌طوری باشد، اینها قبول می‌کردند؛ در اپک آن‌طوری تصمیم بگیرید، اینها می‌گفتند چشم؛ نسبت به اسرائیل و صهیونیسم این‌گونه عمل کنید، اینها می‌گفتند چشم؛ نسبت به کشورهای منطقه این‌گونه عمل کنید، اینها می‌گفتند چشم؛ موضعگیری‌تان در سازمان ملل این‌طوری باشد، اینها می‌گفتند چشم؛ بعد بتدریج وارد امور داخلی کشورها می‌شدند و می‌گفتند دولت آن‌طوری به‌کار بگمارید، این سیاستها را اعمال کنید، چنین تغییراتی در کشور به‌وجود بیاورید، اینها هم می‌گفتند چشم.

نوع دیگر سلطه‌پذیری این است که یک وقت دولتی در مقابل منفعتی از منافع آنها سر بلند می‌کند، اما آنها می‌زنند سرش را می‌شکانند و کنارش می‌زنند؛ او هم که پشتوانه‌ی مردمی ندارد - چون همین سلطه‌گرها او را نگه داشته‌اند - براحتی از میان می‌رود؛ در نتیجه یکی دیگر را سر کار می‌آورند، که نمونه‌هایش را در کشورهایی دیدیم و من الان نمی‌خواهم اسم این کشورها را بیاورم؛ شاید خود شماها هم توجه دارید. در میان کشورهای همسایه، از این قبیل کم نداشتیم؛ یکی را برده‌اند، یکی را آورده‌اند. این نظام سلطه است در دنیا. کسانی‌که در نظام سلطه پامال می‌شوند، ملتها هستند؛ منافع و هویت و شخصیت و ارزشها و فرهنگشان نابود می‌شود. روزبه‌روز هم نظام سلطه تقویت شده است؛ یعنی از وقتی که استعمار بر اثر ارتباطات آسان دنیا با یکدیگر و پیشرفت علم به‌وجود آمد، نظام سلطه هم پدید آمد. هرچه استعمار پیش رفته، نظام سلطه تقویت شده است. با امکانات جدید و وسایل ارتباطی سریع و فوق‌العاده‌یی که وجود دارد و امکانات نظامی و پولی و تبلیغاتی و غیره، نظام سلطه هرچه میخ‌های خود را بر سرزمین محل زندگی ملتها و انسانها بیشتر فرو کرده، انسانها محکوم شده‌اند به تو سری خوری و سلطه‌پذیری. نظام ما آمد این مدار را قطع کرد؛ گفت نمی‌شود. هرچند کمونیسم هم در دنیا بود، اما مدار سلطه وجود داشت و دنیا را تقسیم کرده بودند؛ البته نه از روی طوع و رغبت؛ تقسیم از روی ناچاری؛ یک قسمت دست این، یک قسمت دست آن. بنابراین مدار سلطه در آن‌جا هم وجود داشت. همان شوروی مدعی سوسیالیسم و کمونیسم و عدالت اجتماعی، در اروپای شرقی فجایع عظیمی به راه انداخت که لابد بعضی از شماها یادتان هست - ماها که یادمان هست - بعضی‌ها هم لابد در کتابها و نوشته‌ها خوانده‌اید. لهستان یک‌طور، مجارستان یک‌طور، چکسلواکی یک‌طور. خونها ریختند، آدمها کشتند، تانکها بردند؛ همان کاری که امروز امریکایی‌ها در عراق دارند می‌کنند؛ همان کاری که امریکایی‌ها چند صباح قبل در افغانستان کردند. سلطه، سلطه است. بنابراین مدار حرکت سلطه‌آمیز و متکی به سلطه و بر محور سلطه وجود داشت. ایران اسلامی آمده این مدار را قطع کرده؛ می‌گوید ما قبول نداریم.1383/08/06

لینک ثابت
بیداری اسلامی

ایستادگی مردم عراق را می‌بینید. این عراقی‌ها همان کسانی هستند که سالهای متمادی زیر فشار حکومت انگلیس و بعد هم عوامل چپ حرکت نمی‌کردند؛ این موج بیداری اسلامی است که عراقی‌ها را این‌طور بیدار کرده است. این طرح جدید کار خودش را کرده؛ یک فرهنگ جدید، یک فکر جدید و یک مسیر جدید برای بشریت مطرح کرده است. عصبانیت‌ها و اشکالات مربوط به این است. مسأله‌ی بمب اتم و دنباله‌های آنچه در توهم فعالیت نظامی اتمی در دنیا می‌پراکنند، همه بهانه و حرف است؛ مسأله این نیست. حتی با اسلام هم به عنوان خود اسلام و شعار اسلام مخالفتی نیست. این را شما توجه داشته باشید که در تاریخ حکومت شعارهای دینی یا حکومتهای مدعی دین، حکومت روحانیان کم نیست؛ فراوان است. در دوره‌ی جوانی ما، در مناطقی از دنیا حکومت روحانیون مسیحی بود. در چند قرن گذشته هم که کلیسا بر خیلی از کشورهای غربی و بعضی مناطق دیگر حکومت می‌کرد. در تاریخ اسلام هم که حکومت مدعیان دین و تولیت دین را می‌بینیم. این چیزها در تاریخ کم نیست؛ الان هم در دنیا حکومتهایی هستند که شعار دین سر دستشان قرار دارد. آنچه در دنیا کمیاب است - که این همه دشمنی را به خودش جذب کرده - حکومت ارزشهای دینی است؛ پیدا شدن دین است؛ یعنی اصرار بر تحقق عدالت اجتماعی. این‌که ما می‌گوییم، شعار نیست؛ حقیقت و هویت ماست.1383/08/06
لینک ثابت
منافع ملی

ملت ایران با انقلابِ خودش سقف فلک فرهنگ و سیاست را در دنیا شکافته و طرح نویی در انداخته است. روزی که دنیا دو قطبی بود و دو ابرقدرت با همدیگر آن‌طور معارضه داشتند، در مقابله‌ی با این طرحِ نو با هم همدست شدند. پس معلوم می‌شود که طرح نوی ملت ایران که با انقلاب اسلامی آن را به میدان آورد، چیزی است که جهت مشترک دو ابرقدرت را هدف و آماج خود قرار داده بود و آن را تهدید می‌کرد. آن جهت مشترک چیست؟ قدرت‌طلبی و سلطه‌طلبی. بله، ما با نظام سلطه مواجه شدیم. نظام سلطه یعنی این‌که در دنیا یک امپراتوریِ قدرت وجود دارد، متشکل از طرفهایی. در مقابل آنها، منابع ثروت متعلق به ملتها وجود دارد. رابطه‌ی بین این دو قطب، رابطه‌ی سلطه است؛ سلطه‌گر و سلطه‌پذیر. او سلطه‌گری می‌کند؛ ملتهایی هم که یا خاکشان، یا آبشان، یا نفت‌شان، یا منابعشان، یا موقعیت سوق‌الجیشی‌شان مورد نیاز آن مرکز قدرت است، باید سلطه‌پذیر باشند و آنچه را که او لازم دارد و منافعش تأمین می‌شود، تقدیم او کنند. اگر این کشورها منابع و ثروت خود را تقدیم کردند، فبها؛ مثل خیلی از کشورهای جهان سومِ به‌اصطلاحِ رایج؛ یعنی کشورهای عقب‌افتاده. دولتهایی سر کار بودند و منافع ملتهای خود را دودستی تقدیم می‌کردند؛ مثل کشور خود ما در دوران رژیم طاغوت؛ اینها مطیع و تسلیم بودند. تسلیم بودن معنایش این نبود که در همه‌ی امور حرف آنها را گوش می‌کردند؛ نه، در برخی از امور اختلاف‌نظر هم داشتند، اما خواسته‌ی آنها را برآورده می‌کردند. آنها می‌گفتند قرارداد نفت این‌طوری باشد، اینها قبول می‌کردند؛ در اپک آن‌طوری تصمیم بگیرید، اینها می‌گفتند چشم؛ نسبت به اسرائیل و صهیونیسم این‌گونه عمل کنید، اینها می‌گفتند چشم؛ نسبت به کشورهای منطقه این‌گونه عمل کنید، اینها می‌گفتند چشم؛ موضعگیری‌تان در سازمان ملل این‌طوری باشد، اینها می‌گفتند چشم؛ بعد بتدریج وارد امور داخلی کشورها می‌شدند و می‌گفتند دولتِ آن‌طوری به‌کار بگمارید، این سیاستها را اعمال کنید، چنین تغییراتی در کشور به‌وجود بیاورید، اینها هم می‌گفتند چشم.1383/08/06
لینک ثابت
شاخص انقلاب اسلامی

اعتقاد من این است؛ آنقدری که اروپا و امریکا به مسأله‌ی انرژی هسته‌یی تظاهر می‌کنند و وانمود می‌کنند نگران این قضیه هستند، نگران نیستند. خودشان هم می‌دانند که ما دنبال سلاح هسته‌یی نیستیم. ما مرتب تکرار می‌کنیم، اصرار می‌کنیم؛ آنها «نه» می‌گویند و سری تکان می‌دهند! درحالی‌که می‌دانند ما دنبال سلاح اتمی نیستیم. مسأله، مشغول کردن نظام اسلامی است. یکی از اهداف عمده‌ی اینها این است که نظام اسلامی را مشغول کنند؛ ذهن مدیران، مسؤولان، مجلس، دولت و دست‌اندرکاران گوناگون را از مسائل جاری و کاری کشور در بخشهای مختلف - چه بخش قضایی، چه بخش اجرایی، چه بخش تقنینی - منصرف و غافل کنند. این مسأله هم که حل بشود، باز مسأله‌ی دیگری درست خواهد شد!
البته درباره‌ی این مسأله اگر بخواهیم یک جمله عرض کنیم، این است: مذاکره‌کننده‌ها و مأموران دولت جمهوری اسلامی دنبال این کار هستند؛ دارند حرف می‌زنند و کار می‌کنند؛ همان خط قرمزهایی را هم که مسؤولان کشور در اظهاراتِ علنی گفته‌اند، آنها هم در مذاکراتشان دنبال می‌کنند؛ لیکن آن چیزی را که باید بجد به طرفهای مذاکره گفت و در میان گذاشت، این است که به این فکر نباشند که با حرفهای نادرست و غیرمنطقی خود، ملت ایران را معتقد کنند که طرفها اعتقاد به منطق ندارند. اگر ملت ایران به این نتیجه رسید که طرفهای صحبت به منطق پایبند نیستند، گفتگو با آنها را ترک خواهد کرد؛ چون کسی‌که اهل منطق نیست، چه گفتگویی، چه حرفی؟! ما در یک سال گذشته نشان داده‌ایم که اهل منطق هستیم و منطق داریم. گفتند می‌خواهیم شفاف باشید؛ گفتیم خیلی خوب، مقررات جهانی است؛ نمایندگان آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌یی بیایند بازدید کنند تا اگر نگرانند، نگرانی‌شان برطرف شود. نظام جمهوری اسلامی منطق را شاخص کار خودش قرار داد. آن‌جایی که چیزی را قبول کرد، با منطق بود؛ آن‌جایی که چیزی را رد کرد، با منطق بود. هرجا هم خواستند زورگویی کنند، جمهوری اسلامی ایستاد و قبول نکرد. زورگوییِ طرفهای مقابل، نشان‌دهنده‌ی بی‌منطقیِ آنهاست؛ منطق ندارند. «شما باید غنی‌سازی را تعلیق بلندمدت کنید»؛ چرا و به چه دلیل؟ چه ربطی بین شفاف‌سازی و تعلیق یا توقف غنی‌سازی است؟ با هم هیچ ارتباطی ندارد. با این یاوه‌گویی‌ها و حرفهای دوران استعمار، مگر می‌شود ملتی را از حقوق و خواسته‌ها و نظرات خودش محروم کرد؛ آن هم ملت ایران؛ این ملت زنده؟ طرفهای مذاکره بدانند ملت ایران زنده است. موجود زنده، هم اهل منطق است، هم اهل حرکت است، هم اهل تعامل است، هم اهل دفاع است، هم اهل مشت زدن است؛ آن‌جایی‌که لازم باشد.1383/08/06

لینک ثابت
تجربه ملت ایران

از وقتی که جمهوری اسلامی خودش را یافت و وارد میدانهای گوناگون سازندگی شد - از سالهای دوم، سوم انقلاب تا امروز - پیشرفت ما خوب بوده است. ما همان کشوری هستیم که سیم خاردار را هم باید وارد می‌کردیم؛ اما الان می‌توانیم موشکمان را هم صادر کنیم. آن روز ما در زمینه‌های گوناگون علمی، همه‌جا توی کوچه‌های بن‌بست بودیم؛ اما امروز در اغلب زمینه‌های علمی، راه را باز، میدان را وسیع و روندگان را پرنشاط مشاهده می‌کنیم. حرکت علمی در کشور راه افتاده است. پیشرفتهای زیادی هم وجود داشته که بعضی را در آمارها امروز آقای رئیس جمهور بیان کردند و بسیاری دیگر هم پیشرفتهای نظام اسلامی است. این تجربه‌ی ملت ایران است؛ تجربه‌ی پیشرفت، تجربه‌ی موفقیت، توکل به خدا، تصمیم بر تحقق بخشیدن به ارزشهای الهی و اسلامی و کوتاه نیامدن در این میدان - که جای کوتاه آمدن نیست - و برنامه‌ریزی برای پیاده کردن این ارزشها و این اهداف در بخشهای گوناگون نظام اسلامی؛ این جزو وظایف حتمی و قطعی ماست و امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال مقدر فرموده باشد که مسؤولان کشور و قوای سه‌گانه بتوانند در این زمینه گامهای موفقی بردارند و کار اساسی‌یی بکنند. هم قوه‌ی مجریه، هم قوه‌ی مقننه، هم قوه‌ی قضاییه توجه داشته باشند که امروز کشور تشنه‌ی کار کردن آنهاست. باید کار و تلاش کرد و ظرفیت توانایی‌ها و کارکرد کشور را بالا برد.1383/08/06
لینک ثابت
حرکت علمی ایران

در طول بیست‌ و دو سال، از وقتی که جمهوری اسلامی خودش را یافت و وارد میدانهای گوناگون سازندگی شد - از سالهای دوم، سوم انقلاب تا امروز - پیشرفت ما خوب بوده است. ما همان کشوری هستیم که سیم خاردار را هم باید وارد می‌کردیم؛ اما الان می‌توانیم موشکمان را هم صادر کنیم. آن روز ما در زمینه‌های گوناگون علمی، همه‌جا توی کوچه‌های بن‌بست بودیم؛ اما امروز در اغلب زمینه‌های علمی، راه را باز، میدان را وسیع و روندگان را پُرنشاط مشاهده می‌کنیم. حرکت علمی در کشور راه افتاده است. پیشرفتهای زیادی هم وجود داشته که بعضی را در آمارها امروز آقای رئیس جمهور بیان کردند و بسیاری دیگر هم پیشرفتهای نظام اسلامی است. این تجربه‌ی ملت ایران است؛ تجربه‌ی پیشرفت، تجربه‌ی موفقیت، توکلِ به خدا، تصمیم بر تحقق بخشیدن به ارزشهای الهی و اسلامی و کوتاه نیامدن در این میدان - که جای کوتاه آمدن نیست - و برنامه‌ریزی برای پیاده کردن این ارزشها و این اهداف در بخشهای گوناگون نظام اسلامی؛ این جزو وظایف حتمی و قطعی ماست و امیدواریم ان‌شاءاللَّه خدای متعال مقدر فرموده باشد که مسؤولان کشور و قوای سه‌گانه بتوانند در این زمینه گامهای موفقی بردارند و کار اساسی‌یی بکنند. هم قوه‌ی مجریه، هم قوه‌ی مقننه، هم قوه‌ی قضاییه توجه داشته باشند که امروز کشور تشنه‌ی کار کردن آنهاست. باید کار و تلاش کرد و ظرفیت توانایی‌ها و کارکرد کشور را بالا برد.1383/08/06
لینک ثابت
سلطه‌پذیری

اتفاقات ریز و درشتی در زمینه‏ی مسائل داخلی، خارجی، مخالفت‏ها، معارضه‏ها، انرژی اتمی و دیگر مسائل جریان دارد. ما اگر توجه کنیم کجا ایستاده‏ایم و در چه وضعیتی هستیم، جواب همه‏ی این سؤالها داده می‏شود؛ اینکه این اتفاق‏ها چرا می‏افتد و انگیزه و هدف چیست؟ مسئله این است که ملت ایران با انقلابِ خودش سقف فلک فرهنگ و سیاست را در دنیا شکافته و طرح نویی در انداخته است. روزی که دنیا دوقطبی بود و دو ابرقدرت با همدیگر آن‏طور معارضه داشتند، در مقابله‏ی با این طرحِ نو باهم همدست شدند. پس معلوم می‏شود که طرح نوی ملت ایران که با انقلاب اسلامی آن را به میدان آورد، چیزی است که جهت مشترک دو ابرقدرت را هدف و آماج خود قرار داده بود و آن را تهدید می‏کرد. آن جهت مشترک چیست؟ قدرت‏طلبی و سلطه‏طلبی. بله، ما با نظام سلطه مواجه شدیم. نظام سلطه یعنی اینکه در دنیا یک امپراتوریِ قدرت وجود دارد، متشکل از طرفهایی. در مقابل آن‏ها، منابع ثروت متعلق به ملتها وجود دارد. رابطه‏ی بین این دو قطب، رابطه‏ی سلطه است؛ سلطه‏گر و سلطه‏پذیر. او سلطه‏گری می‏کند؛ ملتهایی هم که یا خاکشان، یا آبشان، یا نفت‏شان، یا منابعشان، یا موقعیت سوق‏الجیشی‏شان مورد نیاز آن مرکز قدرت است، باید سلطه‏پذیر باشند و آنچه را که او لازم دارد و منافعش تأمین می‏شود، تقدیم او کنند. اگر این کشورها منابع و ثروت خود را تقدیم کردند، فبها؛ مثل خیلی از کشورهای جهان سوّمِ به‏اصطلاحِ رایج؛ یعنی کشورهای عقب‏افتاده. دولتهایی سر کار بودند و منافع ملتهای خود را دودستی تقدیم می‏کردند؛ مثل کشور خود ما در دوران رژیم طاغوت؛ این‏ها مطیع و تسلیم بودند. تسلیم بودن معنایش این نبود که در همه‏ی امور حرف آن‏ها را گوش می‏کردند؛ نه، در برخی از امور اختلاف‏نظر هم داشتند، اما خواسته‏ی آن‏ها را برآورده می‏کردند. آن‏ها می‏گفتند قرارداد نفت این‏طوری باشد، این‏ها قبول می‏کردند؛ در اپک آن‏طوری تصمیم بگیرید، این‏ها می‏گفتند چشم؛ نسبت به اسرائیل و صهیونیسم این‏گونه عمل کنید، این‏ها می‏گفتند چشم؛ نسبت به کشورهای منطقه این‏گونه عمل کنید، این‏ها می‏گفتند چشم؛ موضع‏گیریتان در سازمان‏ ملل این‏طوری باشد، این‏ها می‏گفتند چشم؛ بعد بتدریج وارد امور داخلی کشورها می‏شدند و می‏گفتند دولتِ آن‏طوری به کار بگمارید، این سیاستها را اعمال کنید، چنین تغییراتی در کشور به وجود بیاورید، این‏ها هم می‏گفتند چشم.
نوع دیگر سلطه‏پذیری این است که یک‏وقت دولتی در مقابل منفعتی از منافع آن‏ها سر بلند می‏کند، اما آن‏ها می‏زنند سرش را می‏شکانند و کنارش می‏زنند؛ او هم که پشتوانه‏ی مردمی ندارد- چون همین سلطه‏گرها او را نگه داشته‏اند- به‏راحتی از میان می‏رود؛ در نتیجه یکی دیگر را سر کار می‏آورند، که نمونه‏هایش را در کشورهایی دیدیم و من الآن نمی‏خواهم اسم این کشورها را بیاورم؛ شاید خود شماها هم توجه دارید. در میان کشورهای همسایه، از این قبیل کم نداشتیم؛ یکی را برده‏اند، یکی را آورده‏اند. این نظام سلطه است در دنیا. کسانی که در نظام سلطه پامال می‏شوند، ملتها هستند؛ منافع و هویت و شخصیت و ارزشها و فرهنگشان نابود می‏شود. روز به روز هم نظام سلطه تقویت شده است؛ یعنی از وقتی‏که استعمار بر اثر ارتباطات آسان دنیا با یکدیگر و پیشرفت علم به وجود آمد، نظام سلطه هم پدید آمد. هرچه استعمار پیش رفته، نظام سلطه تقویت شده است. با امکانات جدید و وسایل ارتباطیِ سریع و فوق‏العاده‏یی که وجود دارد و امکانات نظامی و پولی و تبلیغاتی و غیره، نظام سلطه هرچه میخ‏های خود را بر سرزمین محل زندگی ملتها و انسانها بیشتر فروکرده، انسانها محکوم شده‏اند به توسری‏خوری و سلطه‏پذیری. نظام ما آمد این مدار را قطع کرد؛ گفت نمی‏شود. هرچند کمونیسم هم در دنیا بود، اما مدار سلطه وجود داشت و دنیا را تقسیم کرده بودند؛ البته نه از روی طوع و رغبت؛ تقسیمِ از روی ناچاری؛ یک قسمت دست این، یک قسمت دست آن. بنابراین مدار سلطه در آنجا هم وجود داشت. همان شورویِ مدعیِ سوسیالیسم و کمونیسم و عدالت اجتماعی، در اروپای شرقی فجایع عظیمی به راه انداخت که لا بد بعضی از شماها یادتان هست- ماها که یادمان هست- بعضی‏ها هم لا بد در کتابها و نوشته‏ها خوانده‏اید. لهستان یک طور، مجارستان یک طور، چکسلواکی یک طور. خونها ریختند، آدم‏ها کشتند، تانکها بردند؛ همان کاری که امروز امریکایی‏ها در عراق دارند می‏کنند؛ همان کاری که امریکایی‏ها چند صباحِ قبل در افغانستان کردند. سلطه، سلطه است. بنابراین مدار حرکت سلطه‏آمیز و متکیِ به سلطه و بر محور سلطه وجود داشت. ایران اسلامی آمده این مدار را قطع کرده؛ می‏گوید ما قبول نداریم. این طرح، در دنیا بی‏جواب هم نمانده است. ملتها به این طرح خیلی معتقد شده‏اند. هرکس نگاه کند، در دنیای اسلام نشانه‏های این را به‏روشنی می‏بیند؛ یک نمونه‏اش فلسطین است. فلسطین ده‏ها سال تحت اشغال بود، بدون اینکه ملت فلسطین خودی نشان دهند؛ اما می‏بینید ملت فلسطین به کجا رسیده‏اند و با این همه فشار چگونه ایستاده‏اند. اظهاراتی که بعضی از کشورهای حول‏وحوش خود ما در زمینه‏ی گرایش به مردم و گرایش به اسلام و گرایش به جهات مردمی می‏کنند، به‏خاطر این است. ایستادگی مردم عراق را می‏بینید. این عراقی‏ها همان کسانی هستند که سالهای متمادی زیر فشار حکومت انگلیس و بعد هم عواملِ چپ حرکت نمی‏کردند؛ این موج بیداری اسلامی است که عراقی‏ها را این‏طور بیدار کرده است. این طرح جدید کار خودش را کرده؛ یک فرهنگ جدید، یک فکر جدید و یک مسیر جدید برای بشریت مطرح کرده است. عصبانیت‏ها و اشکالات مربوط به این است. مسأله‏ی بمب اتم و دنباله‏های آنچه در توهم فعالیت نظامیِ اتمی در دنیا می‏پراکنند، همه بهانه و حرف است؛ مسئله این نیست. حتّی با اسلام هم به عنوان خودِ اسلام و شعار اسلام مخالفتی نیست. این را شما توجه داشته باشید که در تاریخِ حکومت شعارهای دینی یا حکومتهای مدعیِ دین، حکومت روحانیان کم نیست؛ فراوان است. در دوره‏ی جوانی ما، در مناطقی از دنیا حکومت روحانیون مسیحی بود. در چند قرن گذشته هم که کلیسا بر خیلی از کشورهای غربی و بعضی مناطق دیگر حکومت می‏کرد. در تاریخ اسلام هم که حکومت مدعیان دین و تولیت دین را می‏بینیم. این چیزها در تاریخ کم نیست؛ الآن هم در دنیا حکومتهایی هستند که شعار دین سرِ دستشان قرار دارد. آنچه در دنیا کمیاب است- که این همه دشمنی را به خودش جذب کرده- حکومت ارزشهای دینی است؛ پیدا شدن دین است؛ یعنی اصرار بر تحقق عدالت اجتماعی. اینکه ما می‏گوییم، شعار نیست؛ حقیقت و هویت ماست. ما اگر دنبال عدالت اجتماعی نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهوری اسلامی معنی ندارد. باید عدالت اجتماعی را تحقق ببخشیم؛ باید ارزشهای اسلامی را در جامعه پیاده کنیم؛ باید جامعه را، جامعه‏ی دینی و اسلامی کنیم.1383/08/06

لینک ثابت
روزه ، مظهر صبر در مقابل گناه

برای این‌که از فضای ماه مبارک بهره‌مند شویم، این حدیث را عرض می‌کنم و اندکی درباره‌ی آن صحبت می‌کنم. حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اکرم (صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) این است: «الصّوم جنّة من النّار»(1) روزه، سپر آتش است. از طرق اهل سنت هم همین مضمون با الفاظ مختلف نقل شده است؛ از جمله این لفظ: «الصّیام جنّة العبد المؤمن یوم القیامة کما یقی احدکم سلاحه فی الدّنیا»؛(2) همچنان‌که شما در دنیا با سلاح و وسیله‌ی دفاعیِ خودتان از خود دفاع می‌کنید، در آخرت هم به‌وسیله‌ی روزه از خودتان در مقابل تعرض آتش دوزخ دفاع می‌کنید.

خصوصیت روزه چیست که تعبیر «جنّة من النّار» درباره‌ی آن بیان شده است؟ خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. روزه، مظهر کفّ نفس است؛ «و نهی النّفس عن الهوی».(3) مظهر صبر در مقابل گناه و غلبه‌ی مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیه‌ی شریفه‌ی «واستعینوا بالصّبر و الصّلاة»(4) صبر را به روزه تعبیر کرده‌اند(5). روزه، مظهر گذشت از خواسته‌هاست. اگرچه زمانِ روزه محدود است - چند ساعت در روز، آن هم چند روز در سال - لیکن به صورت نمادین، یک حرکت اساسی برای انسان است. چرا؟ چون هواهای نفسانی و هوسها و مشتهیات و خواستهای نفس، همان مسیری است که انسان را به گناه می‌رساند. این‌طور نیست که مشتهیات نفسانی با گناه ملازم و از یکدیگر اجتناب‌ناپذیر باشند؛ نه، بعضی از مشتهیات نفسانی هم حلال است. اما این‌که انسان دهنه‌ی نفس را بردارد، نفس خود را بی‌مهار و بی‌دهنه رها کند و اسیر مشتهیات آن شود، همان چیزی است که امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) در نهج‌البلاغه فرمودند: «حمل علیها اهلها»؛(6) او را روی اسب سرکشی انداخته‌اند که دهنه‌ی آن دست این شخص نیست و اسب سرکش هم او را می‌برد به پرتگاه پرتاب می‌کند. هوای نفسانی انسان را به سمت گناهان می‌کِشد.1383/08/06


1 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی  ج 2 ص 18 ح 5 ؛
تهذیب الاحكام ،شیخ طوسی: ج 4 ص 151 ح 1 ؛ 
من لایحضره الفقیه،شیخ صدوق : ج 2  ص 74  ح 1871 ؛ 
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج65 ص 333 ح 10 ؛ 
كنزالعمال ،متقی هندی : ج 8 ص 454 ح23626 ؛

....وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ...
ترجمه:
... روزه سپرى است كه شما را از آتش حفظ مى‏كند...
2 )
الخصال ،شیخ صدوق ص 45 ح42  ؛
فضائل الاشهر ، شیخ صدوق : ص 134 ؛ 
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 93 ص 249  ح 14 ؛

كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَيْرَ الصِّيَامِ هُوَ لِی وَ أَنَا أَجْزِی [أُجْزَى‏] بِهِ وَ الصِّيَامُ جُنَّةُ الْعَبْدِ الْمُؤْمِنِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَمَا يَقِی أَحَدَكُمْ سِلَاحُهُ‏ فِی الدُّنْيَا وَ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْيَبُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ رِيحِ الْمِسْكِ وَ الصَّائِمُ يَفْرَحُ‏ بِفَرْحَتَيْنِ حِينَ يُفْطِرُ فَيَطْعَمُ وَ يَشْرَبُ وَ حِينَ يَلْقَانِی فَأُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ
ترجمه:
رسول خدا (ص) فرمود: خداى بلند مرتبه فرمايد: آدمى هر عملى انجام دهد از آن خودش است جز روزه كه از آن من است و من خود پاداشش می دهم (پاداش آنم) و روزه نگهدار بنده مؤمن است در روز قيامت همان طور كه يكى از شما اسلحه‏اش در دنيا او را نگهدارى می كند و بوى دهان روزه دار خداى را خوشتر آيد از بوى مشك و روزه دار دو قسم شادى دارد يكى هنگام افطار كه می خورد و مى‏آشامد و ديگرى موقع ديدار من كه در بهشتش جاى خواهم داد
3 ) سوره مبارکه النازعات آیه 40
وَأَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ
ترجمه:
و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی بازدارد،
4 ) سوره مبارکه البقرة آیه 45
وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ وَإِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلّا عَلَى الخاشِعينَ
ترجمه:
از صبر و نماز یاری جوئید؛ (و با استقامت و مهار هوسهای درونی و توجه به پروردگار، نیرو بگیرید؛) و این کار، جز برای خاشعان، گران است.
5 )
من لایحضره الفقیه ،شیخ صدوق  ج 2 ص 76 ح 1776 ؛
تفسیر عیاشی :ج1 ص 43 ح40 
بحارالانوار،علامه مجلسی: ج93 ص 254 ح 30 ؛

فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ قَالَ يَعْنِی بِالصَّبْرِ الصَّوْمَ
ترجمه:
معصوم علیه السلام در مورد سخن خدای عزوجل كه فرموده است از صبر و نماز كمك بگیرید فرمود: منظور از صبر، روزه است
6 ) خطبه 16 : از خطبه‏هاى آن حضرت است هنگامى كه در مدينه با او بيعت شد
ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ( صلى الله عليه وآله ) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْ‏ءٌ فَأَقْبَلَ . و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلى ثلاثة أصناف شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِي‏ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِي النَّارِ هَوَى الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ هَلَكَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ وَ لَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ .
ترجمه:
عهده‏ام در گرو درستى سخنم قرار دارد، و نسبت به آن ضامن و پاى بندم. كسى كه عبرتهاى روزگار كيفرهاى پيش رويش را بر او آشكار كند تقوا او را از در افتادن در اشتباهات مانع گردد. هشيار باشيد كه روزگار آزمايش به همان شكل خود در روز بعثت پيامبر (ص) به شما باز گشته. به خدايى كه او را به حق فرستاد هر آينه همه درهم ريخته مى‏شويد، و هر آينه غربال مى‏گرديد، و همچون محتواى ديگ جوشان درهم و برهم گشته تا آنجا كه ذليل شما گرامى و بالا نشينتان پست شود. واپس مانده‏ها كه كوتاهى كردند پيش افتند، و پيش افتاده‏هاى گذشته پس مانند. به خدا قسم سخنى را مخفى ننموده، و دروغى بر زبان نياورده‏ام، و به اين اوضاع و چنين زمانى آگاهيم داده‏اند. گناه و تقوا بدانيد خطاها اسبان سركشند كه افسار گسيخته سواره‏هاى خود را به پيش مى‏برند تا به جهنم وارد كنند. آگاه باشيد كه تقوا مركب‏هاى راهوار است كه مهارشان به دست سواره‏هاى آنها سپرده شده، در نتيجه آنان را وارد بهشت مى‏نمايند. اين وضع حق و باطل است، كه هر يك را خريدارى است، اگر باطل بسيار باشد از گذشته چنين بوده، و اگر حق اندك باشد زياد شدنش را اميد هست. هر آينه كم است جريانى كه از دست رفته به جاى اصلى خود برگردد. مى‏گويم: در اين سخن كوتاه جايگاهى از زيبايى است كه از هر گونه توصيف بيرون است، بهره‏اى كه از شگفتى در اين كلام به انسان مى‏رسد بيش از درك حقايقى است كه در آن وجود دارد. در اين سخن علاوه بر آنچه گفتيم اضافاتى از فصاحت هست كه زبان از بيانش عاجز، و انديشه از رسيدن به ژرفايش ناتوان است. اين گفتار مرا نمى‏فهمد مگر كسى كه عمرش را در صنعت فصاحت صرف كرده، و انديشه‏اش به ريشه‏هاى آن نفوذ كرده باشد، «و جز دانايان احدى قدرت تعقّل اين كلام را ندارد» و از همين خطبه است اقسام مردمان كسى كه بهشت و دوزخ را پيش رو دارد آسوده نيست. كوشنده با شتاب نجات يافت، و جوينده كند رو را اميد هست، و مقصّر در آتش سرنگون است. راست و چپ گمراهى است، و راه ميانه جاده اصلى است، كتاب ماندگار الهى و آثار نبوت بر اين راه است، و گذرگاه سنّت از اين راه است، و بازگشت كار همه به اين جايگاه است. مدّعى به ناحق هلاك شد، و دروغ باف زيان ديد. آن كه در برابر حق بايستد به هلاكت رسد. و در جهالت انسان همين بس كه اندازه خود را نشناسد. ريشه‏اى كه بر تقوا روييده نابود نگردد، و زراعت قومى كه آب تقوا خورده تشنه نشود. پس (براى دورى از فتنه) در خانه‏ها بمانيد، و امور بين خود را اصلاح كنيد، توبه پيش روى شماست. نبايد هيچ ستايشگرى جز خدا را بستايد، و هيچ ملامتگرى جز خود را ملامت نمايد
لینک ثابت
گناهان ،صورت دنیایی عذاب الهی

گناهان، صورت مُلکی عذاب الهی هستند؛ صورت دنیاییِ عذاب الهی هم همین گناهانند. این‌که در آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «انّ الّذین یأکلون اموال الیتامی ظلما انّما یأکلون فی بطونهم نارا»(1) معنایش همین است؛ یعنی شما وقتی کسی را که مال یتیم می‌خورد، نگاه می‌کنید، ظاهر قضیه این است که مالی را بلعید و حرامی به کیسه‌ی خود زد؛ اما باطن قضیه این است که او دارد در درونِ خودش آتش تعبیه می‌کند؛ این همان آتش جهنم است.1383/08/06

1 ) سوره مبارکه النساء آیه 10
إِنَّ الَّذينَ يَأكُلونَ أَموالَ اليَتامىٰ ظُلمًا إِنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم نارًا ۖ وَسَيَصلَونَ سَعيرًا
ترجمه:
کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می‌خورند، (در حقیقت،) تنها آتش می‌خورند؛ و بزودی در شعله‌های آتش (دوزخ) می‌سوزند.
لینک ثابت
قیامت روز آشکار شدن حقایق و بطون

کسی که لذت حرامی را در این‌جا[دنیا] آزمایش می‌کند، این لذت، صورت ظاهر قضیه است؛ باطن قضیه در آن حیات واقعی آشکار می‌شود؛ آن جایی که پرده‌های اوهام از جلوی چشم انسان فرو می‌افتد و حقایق در مقابل او آشکار می‌شود؛ «هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت».(1) آن روز همین لذتِ این‌جایی و دنیایی عبارت است از یک عذاب و شکنجه‌ی دوزخی. آن روز، روزی است که واقعیات و حقایق، خود را آشکار می‌کنند - «هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت» - و آنچه را که انسان انجام داده است، حقایق و بطون و ملکات آن در آن‌جا آشکار می‌شود. روح ما، ملکات ما و حقایق وجودی ما هم در آن‌جا خودش را نشان می‌دهد. مولوی می‌گوید:
ای دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزی از این خواب گران
پنجه‌ی درنده‌یی که یوسف‌ها را در این‌جا می‌درد و انسانهای مظلوم را زیر پا له می‌کند، باطنش گرگ است؛ انسان نیست. این باطن در آن‌جا خودش را نشان می‌دهد و ظاهر می‌شود. ما نباید قیامت را فراموش کنیم؛ قیامت واقعه‌ی عظیمی است. ما باید همیشه یاد قیامت را در ذهن خود داشته باشیم و از قیامت بترسیم.1383/08/06


1 ) سوره مبارکه يونس آیه 30
هُنالِكَ تَبلو كُلُّ نَفسٍ ما أَسلَفَت ۚ وَرُدّوا إِلَى اللَّهِ مَولاهُمُ الحَقِّ ۖ وَضَلَّ عَنهُم ما كانوا يَفتَرونَ
ترجمه:
در آن جا، هر کس عملی را که قبلاً انجام داده است، می‌آزماید. و همگی بسوی «اللّه» -مولا و سرپرستِ حقیقی خود- بازگردانده می‌شوند؛ و چیزهایی را که بدروغ همتای خدا قرار داده بودند، گم و نابود می‌شوند!
لینک ثابت
از یاد نبردن بیمناکی قیامت، عامل حفاظت انسان از گناه

آیه‌ی شریفه درباره‌ی قیامت می‌فرماید: «یستعجل بها الّذین لا یؤمنون بها والّذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحقّ».(1) کفار قریش به پیغمبر می‌گفتند قیامت و جهنمی که ما را از آن می‌ترسانی، کجاست؟ قرآن می‌فرماید: «والّذین امنوا مشفقون منها»؛ کسانی‌که ایمان دارند، از قیامت بیمناکند. قیامت حقیقتاً این‌گونه است. باید از قیامت ترسناک بود، باید قیامت را از یاد نبرد؛ این ضامن حفظ ماست.1383/08/06

1 ) سوره مبارکه الشورى آیه 18
يَستَعجِلُ بِهَا الَّذينَ لا يُؤمِنونَ بِها ۖ وَالَّذينَ آمَنوا مُشفِقونَ مِنها وَيَعلَمونَ أَنَّهَا الحَقُّ ۗ أَلا إِنَّ الَّذينَ يُمارونَ فِي السّاعَةِ لَفي ضَلالٍ بَعيدٍ
ترجمه:
کسانی که به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب می‌کنند؛ ولی آنها که ایمان آورده‌اند پیوسته از آن هراسانند، و می‌دانند آن حق است؛ آگاه باشید کسانی که در قیامت تردید می‌کنند، در گمراهی عمیقی هستند.
لینک ثابت
قیامت، روز آشکار شدن انسان در مقابل خدا با باطن قلب خود

قیامت، روز عرضه شدن بر خداست؛ «و عرضوا علی ربّک صفّا». (1) انسان با حقیقت خود، با باطن قلب خود، با ملکات راسخه‌ی نفس خود، در مقابل خدای متعال آشکار می‌شود. این‌جا هم خدای متعال باطن ما را می‌بیند، اما آن‌جا دیگر هیچ پرده‌پوشی‌یی وجود ندارد؛ خود ما هم می‌فهمیم و می‌بینیم؛ خود ما هم خود را محکوم می‌کنیم. روز جزا، روز پاسخگویی است؛ پاسخگویی به معنای واقعی کلمه؛ پاسخگویی بدون امکان رفع و رجوع بی‌مورد؛ اصلاً نمی‌شود انسان عذر دروغین و بیخودی بیاورد. انسان در مقابل خدای متعال است؛ او گریبان انسان را می‌گیرد.1383/08/06

1 ) سوره مبارکه الكهف آیه 48
وَعُرِضوا عَلىٰ رَبِّكَ صَفًّا لَقَد جِئتُمونا كَما خَلَقناكُم أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ بَل زَعَمتُم أَلَّن نَجعَلَ لَكُم مَوعِدًا
ترجمه:
آنها همه در یک صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه می‌شوند؛ (و به آنان گفته می‌شود:) همگی نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم! اما شما گمان می‌کردید ما هرگز موعدی برایتان قرار نخواهیم داد!
لینک ثابت
قیامت ، روز آشکار شدن حقایق از زبان، اعضا و جوارح

قیامت، روز محاسبه‌ی بی‌اغماض است؛ همه‌ی ما محاسبه می‌شویم. قیامت، روز بسته شدن زبان است. زبان‌بازی‌هایی که این‌جا می‌توان کرد، آن‌جا دیگر نیست؛ «هذا یوم لا ینطقون و لا یؤذن لهم فیعتذرون»(1). زبان، بسته می‌شود؛ آنگاه باطن و ملکات و اعضا و جوارح انسان حرف می‌زنند. اگر در دلمان حقد، حسد، بدبینی، بدخواهی، امراض گوناگون قلبی، کین‌ورزی نسبت به صالحان و شوق و عشق نسبت به گناهان پنهان کرده باشیم، آن‌جا همه آشکار می‌شود. قیامت، واقعه‌ی عجیبی است؛ «الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون».(2)1383/08/06

1 ) سوره مبارکه المرسلات آیه 35
هٰذا يَومُ لا يَنطِقونَ
ترجمه:
امروز روزی است که سخن نمی‌گویند (و قادر بر دفاع از خویشتن نیستند)،
2 ) سوره مبارکه يس آیه 65
اليَومَ نَختِمُ عَلىٰ أَفواهِهِم وَتُكَلِّمُنا أَيديهِم وَتَشهَدُ أَرجُلُهُم بِما كانوا يَكسِبونَ
ترجمه:
امروز بر دهانشان مُهر می‌نهیم، و دستهایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان کارهایی را که انجام می‌دادند شهادت می‌دهند!
2 ) سوره مبارکه المرسلات آیه 36
وَلا يُؤذَنُ لَهُم فَيَعتَذِرونَ
ترجمه:
و به آنها اجازه داده نمی‌شود که عذرخواهی کنند!
لینک ثابت
فدا کردن فرزند برای نجات از عذاب الهی ، آرزوی مجرمین در قیامت

آیات مربوط به قیامت خیلی تکان‌دهنده است. من پیشنهاد می‌کنم هر کدام به تنهایی آیات قیامت را مرور کنیم؛ چون به آن احتیاج داریم. این دیگر از چیزهایی نیست که انسان بتواند آن را ثبت کند و آمار بدهد. صدها آیه در قرآن درباره‌ی قیامت وجود دارد؛ هم بشارتهای قیامت هست، هم تهدیدهای آن؛ هر دو تکان‌دهنده است. بشارتهای قرآن هم تکان‌دهنده و جذاب و شوق‌آفرین است؛ تهدیدهای قرآنی هم تکان‌دهنده است و دل انسان را آب می‌کند. «یبصّرونهم یودّ المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته الّتی تؤویه و من فی الأرض جمیعا ثمّ ینجیه»؛(1) مجرم از شدت عذاب الهی آرزو می‌کند که بتواند فرزند خودش را فدا کند تا نجات پیدا کند؛ عزیزان خودش و همه‌ی انسانهای روی زمین را قربانی کند تا از عذاب نجات پیدا کند؛ اما نمی‌تواند. عذاب الهی است، شوخی که نیست؛ «کلّا انّها لظی. نزّاعة للشوی. تدعوا من ادبر و تولّی. و جمع فاوعی».(2)1383/08/06

1 ) سوره مبارکه المعارج آیه 11
يُبَصَّرونَهُم ۚ يَوَدُّ المُجرِمُ لَو يَفتَدي مِن عَذابِ يَومِئِذٍ بِبَنيهِ
ترجمه:
آنها را نشانشان می‌دهند (ولی هر کس گرفتار کار خویشتن است)، چنان است که گنهکار دوست می‌دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند،
1 ) سوره مبارکه المعارج آیه 12
وَصاحِبَتِهِ وَأَخيهِ
ترجمه:
و همسر و برادرش را،
1 ) سوره مبارکه المعارج آیه 13
وَفَصيلَتِهِ الَّتي تُؤويهِ
ترجمه:
و قبیله‌اش را که همیشه از او حمایت می‌کرد،
1 ) سوره مبارکه المعارج آیه 14
وَمَن فِي الأَرضِ جَميعًا ثُمَّ يُنجيهِ
ترجمه:
و همه مردم روی زمین را تا مایه نجاتش گردند؛
2 ) سوره مبارکه المعارج آیه 15
كَلّا ۖ إِنَّها لَظىٰ
ترجمه:
امّا هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات یافت، آری) شعله‌های سوزان آتش است،
2 ) سوره مبارکه المعارج آیه 16
نَزّاعَةً لِلشَّوىٰ
ترجمه:
دست و پا و پوست سر را می‌کند و می‌برد!
2 ) سوره مبارکه المعارج آیه 17
تَدعو مَن أَدبَرَ وَتَوَلّىٰ
ترجمه:
و کسانی را که به فرمان خدا پشت کردند صدا می‌زند،
2 ) سوره مبارکه المعارج آیه 18
وَجَمَعَ فَأَوعىٰ
ترجمه:
و (همچنین آنها که) اموال را جمع و ذخیره کردند!
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی