اینکه ما امروز مردمسالاری دینی را مطرح میکنیم، چیزی غیر از ترجمهی جمهوری اسلامی نیست. امروز بعضیها به صورت مبالغهآمیز و گاهی بشدت غیرمنصفانه دم از مردمسالاری میزنند. مردمسالاری چیزی نیست که در ایران سابقهی تاریخی داشته باشد - اصلا وجود نداشته - این حقیقت و این مفهوم با جمهوری اسلامی در کشور تعریف شد و تحقق پیدا کرد. البته دامنهی مردمسالاری را میشود گسترش داد، میشود کیفیت داد، میشود هر چیزی را برتر کرد - در این شکی نیست - اما نباید نسبت به جمهوری اسلامی بیانصافی کرد. جمهوری اسلامی را انقلاب در مقابل ما گذاشت. ما فهمیدیم دو چیز معتبر است: یکی اینکه باید مردم تصمیم بگیرند و انتخاب کنند و حرکت کنند؛ این جمهوری است. یکی اینکه هدفها و آرمانهای این انتخاب و این حرکت را اسلام باید برای ما ترسیم کند. میتوانست به جای اسلام چیز دیگری باشد. مگر در دنیا چیست؟ شما خیال میکنید اهداف و آرمانهای جمهوریهای لیبرال دمکراسی دنیا چیست؟ چه کسانی این اهداف را تعریف میکنند؟ آیا متفکران و انساندوستان و دلسوختگان بشریتند که مینشینند اینها را ترسیم میکنند؟ یا نه، مسلطین بر حکومتها و قدرتهای جهانیاند؛ کارتلها، تراستها، سرمایهدارها و امروز بیش از همه صهیونیستها؟ البته کاملا متصور و ممکن است و امروز جلوی چشممان داریم میبینیم که اینها آرمانهای واقعی را برای مردم تبیین نمیکنند. من دیروز یا پریروز در یکی از دیدارها گفتم، الان هم به شما عرض میکنم: امروز تبلیغات جهانی دارد سر بشریت را کلاه میگذارد. دم از حقوق بشر میزنند، در حالیکه برای گردانندگان امروز دنیا چیزی که مطرح نیست، حقوق بشر است. دم از دمکراسی میزنند، در حالیکه پیروان نظامهای لیبرال دمکراسی امروز دنیا یقینا دمکرات نیستند. حالا یک وقت در کشوری مردم با یک امید، کسانی از دنبالهروهای آنها را با هفتاد درصد یا هشتاد درصد انتخاب کنند، بحث دیگری است؛ اما امروز در کشورهایی که نظام لیبرال دمکراسی جاافتاده است - مثل دمکراسیهای اروپا و امریکا - دمکراسی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد؛ درعینحال دم از دمکراسی میزنند و برای این دمکراسی به عراق و افغانستان هم لشکرکشی میکنند! اینقدر اینها پررویند. اینها دارند سر بشریت کلاه میگذارند.
1383/04/17
لینک ثابت
تحول و ارتقاء علوم انسانی
چرا ایران باید در ردیف کشورهای بهاصطلاح در حال توسعه - یعنی توسعهنیافته - قرار بگیرد؟ «در حال توسعه» یک تعبیر تعارفآمیز است؛ یعنی عقبمانده و توسعهنیافته. مگر ذهن و استعداد و قدرت فکری ما از کسانی که امروز دویست سال در دنیای علم پیشتازند، کمتر است؟ میبینید که کمتر نیست. آنها از لحاظ علمی دویست سال از ما جلوترند؛ این گناهِ پادشاهان است؛ گناهِ نظام دیکتاتوری است؛ گناهِ خاندانهای پلیدی است که بر این کشور حکومت کردند؛ گناهِ خاندان پهلوی است. همین احساسی که امروز من و شما داریم و باید در این کشور حاکم میبود، یک روز آن را کوبیدند و خفه کردند. چرا خفه کردند؟ چون رؤسای این کشور، دستنشاندههای همان قدرتهایی بودند که نمیخواستند این کشور اینطور حرکت و رشد کند؛ نمیخواستند این منبع ثروتِ مفت و مجانی را از دست بدهند. اگر صاحب خانه بیدار باشد، دزد نمیتواند وسایل خانه را جلوی چشم او جمع کند و ببرد. یا باید صاحبخانه را خواب کنند، یا باید دست و پایش را ببندند؛ والّا اگر بیدار باشد، دست و پایش باز باشد و قدرت هم داشته باشد، مگر به دزد اجازه میدهد؟ کسانی که میخواستند ایرانی خواب باشد، دست و پایش بسته باشد و حرکتی در راه مالک شدنِ موجودی و ثروت طبیعی خود نکند، آمدند کسانی را در رأس این مملکت گذاشتند. رضاخان را انگلیسیها گذاشتند؛ محمدرضا را اتحادی میان انگلیس و امریکا بر این مملکت گذاشت. پنجاهوچند سال اینها این مملکت را در درخشانترینِ فرصتهای جهانی معطل و معوق گذاشتند. نه فقط از لحاظ سیاسی و امنیتی، بلکه از لحاظ فرهنگی نیز ما را عقب نگه داشتند. من که میگویم تهاجم فرهنگی، عدهیی خیال میکنند مراد من این است که مثلاً پسری موهایش را تا اینجا بلند کند. خیال میکنند بنده با موی بلندِ تا اینجا مخالفم. مسألهی تهاجم فرهنگی این نیست. البته بیبندوباری و فساد هم یکی از شاخههای تهاجم فرهنگی است؛ اما تهاجم فرهنگیِ بزرگتر این است که اینها در طول سالهای متمادی به مغز ایرانی و باور ایرانی تزریق کردند که تو نمیتوانی؛ باید دنبالهرو غرب و اروپا باشی. نمیگذارند خودمان را باور کنیم. الان شما اگر در علوم انسانی، در علوم طبیعی، در فیزیک و در ریاضی و غیره یک نظریهی علمی داشته باشید، چنانچه برخلاف نظریات رایج و نوشته شدهی دنیا باشد، عدهیی میایستند و میگویند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریهی فلانی است؛ حرف شما در روانشناسی، مخالف با نظریهی فلانی است. یعنی آنطوری که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحی الهی اعتقاد دارند، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایی همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند! جالب اینجاست که آن نظریات کهنه و منسوخ میشود و جایش نظریات جدیدی میآید؛ اما اینها همان نظریات پنجاه سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست میگیرند! دهها سال است که نظریات پوپر در زمینههای سیاسی و اجتماعی کهنه و منسوخ شده و دهها کتاب علیه نظریات او در اروپا نوشتهاند؛ اما در سالهای اخیر آدمهایی پیدا شدند که با ادعای فهم فلسفی، شروع کردند به ترویج نظریات پوپر! سالهای متمادی است که نظریات حاکم بر مراکز اقتصادی دنیا منسوخ شده و حرفهای جدیدی به بازار آمده است؛ اما عدهیی هنوز وقتی میخواهند طراحی اقتصادی بکنند، به آن نظریاتِ کهنهی قدیمی نگاه میکنند! اینها دو عیب دارند: یکی اینکه مقلدند، دوم اینکه از تحولات جدید بیخبرند؛ همان متن خارجی را که برای آنها تدریس کردهاند، مثل یک کتابِ مقدس در سینهی خود نگه داشتهاند و امروز به جوانهای ما میدهند. کشور ما مهد فلسفه است، اما برای فهم فلسفه به دیگران مراجعه میکنند!1383/04/17
لینک ثابت
مطالبی که عزیزان ما در اینجا فرمودند، اکثر آنها حرفهای دل ما هم هست؛ چیزهایی است که سالها ذهن بنده و به تبع ذهن، تحرک و فعالیت بنده را به خود اختصاص داده است؛ پیش هم رفتهایم و کار هم کردهایم؛ ولی تلاش لازم است. اینها حرفهای ماست و واقعا باید به همهی این عزیزان عرض کنم که جانا! سخن از زبان ما میگویی. اهمیت دادن به دانشجو، مسألهی اشتغال، مسألهی ازدواج، مسائل مربوط به تحقیقات علمی، اهتمام به جنبههای سختافزاری و نرمافزاری دانشگاهها، تکریم اهل دانش - چه دانشجو و چه استاد - حرفهایی است که دنبال آنها هستیم و من خیلی خوشحالم و خدا را شکر میکنم که میبینم این حرفها امروز بهصورت یک سخن همگانی درآمده است. اینها را دیگر فقط ما نمیگوییم؛ شما به ما میگویید. من خوشحالم که جوان عزیز ما اینجا بایستد و راجع به مسألهی کشف استعدادها در سراسر کشور به من توصیه کند. یا وقتی شما جوانها راجع به پیگیری عدالت و یا شایستهسالاری مطالبی به ما بگویید، هنگامی که بازخورد این سخن در فضای عمومی جامعه سنجیده شود، ارزیابی ما از پیشرفت مسائل کشور، ارزیابی دیگری خواهد بود. ما پیش رفتهایم؛ اینها دلیل پیشرفت است. یکی از عزیزان در اینجا از من عذرخواهی کردند، بهخاطر اینکه فقط نقاط ضعف را میگویند و به نقاط مثبت اشارهیی نمیکنند. من میخواهم به این عزیزمان و به بقیهی جوانها و به اکثر شماها بگویم که نقطهی مثبت، خود شما هستید؛ لازم نیست بگویید. همین که جوان ما با این مایهی از فهمیدگی و این نشانههای فرهیختگی اینجا میآید و با ما حرف میزند، بزرگترین نقطهی مثبت است. خدا را شاکر و سپاسگزارم از اینکه بنده را در زمانی قرار داده که با این همه انسان خوب، با اینهمه دل نورانی و با اینهمه جوان خوشعاقبت و مبارک زندگی میکنم. شانهام زیر بار مسؤولیت سنگینی هم قرار دارد؛ البته این برای خود من نگرانی دارد، اما پیش خدای متعال سپاسگزاری هم دارد.1383/04/17
لینک ثابت
نباید نسبت به جمهوری اسلامی بیانصافی کرد. جمهوری اسلامی را، انقلاب در مقابل ما گذاشت. ما فهمیدیم دو چیز معتبر است: یکی اینکه باید مردم تصمیم بگیرند و انتخاب کنند و حرکت کنند؛ این جمهوری است. یکی اینکه هدفها و آرمانهای این انتخاب و این حرکت را اسلام باید برای ما ترسیم کند. میتوانست به جای اسلام چیز دیگری باشد. مگر در دنیا چیست؟ شما خیال میکنید اهداف و آرمانهای جمهوریهای لیبرال دمکراسی دنیا چیست؟ چه کسانی این اهداف را تعریف میکنند؟ آیا متفکران و انساندوستان و دلسوختگان بشریتند که مینشینند اینها را ترسیم میکنند؟ یا نه، مسلطین بر حکومتها و قدرتهای جهانیاند؛ کارتلها، تراستها، سرمایهدارها و امروز بیش از همه صهیونیستها؟ البته کاملا متصور و ممکن است و امروز جلوی چشممان داریم میبینیم که اینها آرمانهای واقعی را برای مردم تبیین نمیکنند.
1383/04/17
لینک ثابت
ما امروز در ایران، دو گونه راه در مقابل خود داریم: یک راه این است که خود را رها کنیم و خسته شویم؛ کمااینکه الان یک عده قلم به دست - که به گمان زیاد بعضی از آنها قلم به مزدند؛ یعنی پول میگیرند تا این مطالب را بنویسند - طوری مینویسند، طوری حرف میزنند و طوری سخنرانی میکنند که معنایش این است که ملت ایران! نسل جوان! ول معطلید که دارید با قدرتهای استکباری دنیا مقابله میکنید و از خود استقامت و پایداری نشان میدهید؛ شما که نمیتوانید. اگر میخواهید به انرژی هستهیی دست پیدا کنید، اگر میخواهید چرخهی غنیسازی را ادامه دهید، اگر میخواهید امکانات علمی در اختیار شما قرار بگیرد، اگر میخواهید روزنامهها و رادیوها و سرویسهای جاسوسی دنیا علیه شما توطئه نکنند، بروید در مقابل امریکا یا - به تعبیر درستتر - در مقابل نظم استکباری جهانی تسلیم شوید؛بروید عتبه را ببوسید. البته اینها عدهی بسیار کمی هستند؛ اما متأسفانه هستند. اینها درصددند تفهیم کنند که برای ایرانی، راه کم کردن دردسر و دغدغه، تسلیم شدن است. تسلیم شدن یعنی چه؟ یعنی شما این موقعیت جغرافیایی، این امتیازات اقلیمی، این امکانات فرهنگی، این سابقهی کهن و این ثروت عظیم انسانی را که در این کشور هست، بیایید دودستی تقدیم کنید به کسانی که در جهانخواری و فزونطلبی و کشورگشایی به هیچ حدی قانع نیستند. یک راه دیگر هم این است که نخیر، ملت ایران گناهی نکرده جز اینکه خواسته است با فکر و اراده و انتخاب و هویت خود زندگی کند؛ آرمانهایش را خودش ترسیم کند و برای رسیدن به آن آرمانها، با پای خود و با نیروی خود حرکت کند.1383/04/17
لینک ثابت
اهمیت دادن به دانشجو، مسألهی اشتغال، مسألهی ازدواج، مسائل مربوط به تحقیقات علمی، اهتمام به جنبههای سختافزاری و نرمافزاری دانشگاهها، تکریم اهل دانش - چه دانشجو و چه استاد - حرفهایی است که دنبال آنها هستیم و من خیلی خوشحالم و خدا را شکر میکنم که میبینم این حرفها امروز بهصورت یک سخن همگانی درآمده است. اینها را دیگر فقط ما نمیگوییم؛ شما به ما میگویید. من خوشحالم که جوان عزیز ما اینجا بایستد و راجع به مسألهی کشف استعدادها در سراسر کشور به من توصیه کند. یا وقتی شما جوانها راجع به پیگیری عدالت و یا شایستهسالاری مطالبی به ما بگویید، هنگامی که بازخورد این سخن در فضای عمومی جامعه سنجیده شود، ارزیابی ما از پیشرفت مسائل کشور، ارزیابی دیگری خواهد بود. ما پیش رفتهایم؛ اینها دلیل پیشرفت است. یکی از عزیزان در اینجا از من عذرخواهی کردند، بهخاطر اینکه فقط نقاط ضعف را میگویند و به نقاط مثبت اشارهیی نمیکنند. من میخواهم به این عزیزمان و به بقیهی جوانها و به اکثر شماها بگویم که نقطهی مثبت، خود شما هستید؛ لازم نیست بگویید. همین که جوان ما با این مایهی از فهمیدگی و این نشانههای فرهیختگی اینجا میآید و با ما حرف میزند، بزرگترین نقطهی مثبت است. خدا را شاکر و سپاسگزارم از اینکه بنده را در زمانی قرار داده که با این همه انسان خوب، با اینهمه دل نورانی و با اینهمه جوان خوشعاقبت و مبارک زندگی میکنم. شانهام زیر بار مسؤولیت سنگینی هم قرار دارد؛ البته این برای خود من نگرانی دارد، اما پیش خدای متعال سپاسگزاری هم دارد.1383/04/17
لینک ثابت
مرزهای دانش را بشکنید. اینکه من میگویم نهضت نرمافزاری، انتظار من از شما جوانها و اساتید این است. تولید علم کنید. به سراغ مرزهای دانش بروید. فکر کنید. کار کنید. با کار و تلاش میشود از مرزهایی که امروز دانش دارد، عبور کرد؛ در بعضی رشتهها زودتر و در بعضی رشتهها دیرتر. فناوری هم همینطور است. علم باید ناظر به فناوری باشد. فناوری هم مرحلهی بسیار مهم و بالایی است. در فناوری هم میتوانیم پیش برویم؛ همچنانکه رفتیم.1383/04/17
لینک ثابت
چرا ایران باید در ردیف کشورهای بهاصطلاح در حال توسعه - یعنی توسعهنیافته - قرار بگیرد؟ «در حال توسعه» یک تعبیر تعارفآمیز است؛ یعنی عقبمانده و توسعهنیافته. مگر ذهن و استعداد و قدرت فکری ما از کسانی که امروز دویست سال در دنیای علم پیشتازند، کمتر است؟ میبینید که کمتر نیست. آنها از لحاظ علمی دویست سال از ما جلوترند؛ این گناه پادشاهان است؛ گناه نظام دیکتاتوری است؛ گناه خاندانهای پلیدی است که بر این کشور حکومت کردند؛ گناه خاندان پهلوی است. همین احساسی که امروز من و شما داریم و باید در این کشور حاکم میبود، یک روز آن را کوبیدند و خفه کردند. چرا خفه کردند؟ چون رؤسای این کشور، دستنشاندههای همان قدرتهایی بودند که نمیخواستند این کشور اینطور حرکت و رشد کند؛ نمیخواستند این منبع ثروت مفت و مجانی را از دست بدهند. اگر صاحب خانه بیدار باشد، دزد نمیتواند وسایل خانه را جلوی چشم او جمع کند و ببرد. یا باید صاحبخانه را خواب کنند، یا باید دست و پایش را ببندند؛ والا اگر بیدار باشد، دست و پایش باز باشد و قدرت هم داشته باشد، مگر به دزد اجازه میدهد؟ کسانی که میخواستند ایرانی خواب باشد، دست و پایش بسته باشد و حرکتی در راه مالک شدن موجودی و ثروت طبیعی خود نکند، آمدند کسانی را در رأس این مملکت گذاشتند. رضاخان را انگلیسیها گذاشتند؛ محمدرضا را اتحادی میان انگلیس و امریکا بر این مملکت گذاشت. پنجاهوچند سال اینها این مملکت را در درخشانترین فرصتهای جهانی معطل و معوق گذاشتند. نه فقط از لحاظ سیاسی و امنیتی، بلکه از لحاظ فرهنگی نیز ما را عقب نگه داشتند. من که میگویم تهاجم فرهنگی، عدهیی خیال میکنند مراد من این است که مثلا پسری موهایش را تا اینجا بلند کند. خیال میکنند بنده با موی بلند تا اینجا مخالفم. مسألهی تهاجم فرهنگی این نیست. البته بیبندوباری و فساد هم یکی از شاخههای تهاجم فرهنگی است؛ اما تهاجم فرهنگی بزرگتر این است که اینها در طول سالهای متمادی به مغز ایرانی و باور ایرانی تزریق کردند که تو نمیتوانی؛ باید دنبالهرو غرب و اروپا باشی. نمیگذارند خودمان را باور کنیم. الان شما اگر در علوم انسانی، در علوم طبیعی، در فیزیک و در ریاضی و غیره یک نظریهی علمی داشته باشید، چنانچه برخلاف نظریات رایج و نوشته شدهی دنیا باشد، عدهیی میایستند و میگویند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریهی فلانی است؛ حرف شما در روانشناسی، مخالف با نظریهی فلانی است. یعنی آنطوری که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحی الهی اعتقاد دارند، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایی همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند! جالب اینجاست که آن نظریات کهنه و منسوخ میشود و جایش نظریات جدیدی میآید؛ اما اینها همان نظریات پنجاه سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست میگیرند! دهها سال است که نظریات پوپر در زمینههای سیاسی و اجتماعی کهنه و منسوخ شده و دهها کتاب علیه نظریات او در اروپا نوشتهاند؛ اما در سالهای اخیر آدمهایی پیدا شدند که با ادعای فهم فلسفی، شروع کردند به ترویج نظریات پوپر! سالهای متمادی است که نظریات حاکم بر مراکز اقتصادی دنیا منسوخ شده و حرفهای جدیدی به بازار آمده است؛ اما عدهیی هنوز وقتی میخواهند طراحی اقتصادی بکنند، به آن نظریات کهنهی قدیمی نگاه میکنند! اینها دو عیب دارند: یکی اینکه مقلدند، دوم اینکه از تحولات جدید بیخبرند؛ همان متن خارجی را که برای آنها تدریس کردهاند، مثل یک کتاب مقدس در سینهی خود نگه داشتهاند و امروز به جوانهای ما میدهند. کشور ما مهد فلسفه است، اما برای فهم فلسفه به دیگران مراجعه میکنند!1383/04/17
لینک ثابت
غربیها علم را از ما یاد گرفتند. شما به کتاب پیرروسو - «تاریخ علوم» - نگاه کنید؛ آنجا میگوید: چهار پنج قرن قبل تاجری در یکی از کشورهای اروپایی به استادی مراجعه میکند و میگوید میخواهم فرزندم درس بخواند؛ او را به کدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب میگوید اگر به همین چهار عمل اصلی - جمع و ضرب و تفریق و تقسیم - قانع هستی، میتوانی او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهای اروپایی بفرستی؛ امّا اگر بالاتر از آن را لازم داری، باید او را به کشور اندلس یا به مناطق مسلماننشین بفرستی. این را پیرروسو مینویسد؛ این حرف من نیست. جنگهای صلیبی به آنها کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان آنها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن کتابهای ما به آنها، کمک کرد تا از ما بیاموزند. یک روز آنها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آنها یاد میگیریم و شاگرد آنها میشویم و بعد میشویم استاد آنها. پس نسل دانشپژوه و محقق و پژوهندهی کشور ما بداند؛ امروز اگر برتری علمی با غربیهاست، در آیندهی نه چندان دوری با همت و ارادهی شما میتوان کاری کرد که فردا آنها از شما یاد بگیرند.1383/04/17
لینک ثابت
کشور ما و ملت بزرگ ما و بخصوص طبقهی جوان ما آن روز بهطور عام - فقط استثناءها بیرون بودند - دچار غفلت بود. در میان این غافلین آدمهای متدین و متورع هم بودند، آدمهای بیدین و لاابالی هم بودند؛ کسانی هم بودند که اهل گناه نبودند، جوانهای پاکی بودند؛ اما در غفلت عمومیِ جوانها همه همراه بودند. بزرگترین کاری که نهضت اسلامی در ایران انجام داد، تلنگر زدن به ما ایرانیها بود تا از خواب غفلت و بیتفاوتی و بیاعتناییِ به آینده خارج شویم. سعدی در گلستان - داستان دوم یا سومِ باب اول - حکایت مجموعهی دزدانی را ذکر میکند؛ میگوید اینها میخواستند به افرادی حمله کنند؛ اما «اولین دشمنی که بر ایشان تاخت، خواب بود»؛ قبل از اینکه دشمن بیرونی بیاید، یک دشمن از درونِ خودشان بر آنها غلبه کرد؛ آن دشمن عبارت بود از خواب. ما خواب بودیم، انقلاب ما را بیدار کرد.1383/04/17
لینک ثابت
امروز دست اینها از ایران بریده شده است. علاوه بر اینکه دست اینها بریده شده، ما ملت ایران نشان دادهایم که تصمیم هم داریم راه استقلال و تکیهی به خودمان، و راه مرعوب نشدن از تشر قدرتهای بزرگ را ادامه دهیم و اعتقاد راسخ هم داریم که میتوانیم. بنده بهعنوان یک مسؤول - که آماج اولین دشمنیهای دشمن هستم - و به عنوان کسی که اطلاعاتش از کشور وسیع است؛ یعنی هم از امکانات، هم از تهدیدها، و هم از دشمنیهای دشمنان باخبر است؛ وقتی نگاه میکنم، میبینم میتوانیم. این استنباط، احساساتی نیست؛ بررسی شده و محاسبه شده است. ما میتوانیم سند چشمانداز بیست ساله را - که چند ماه قبل تصویب و به دستگاهها ابلاغ شد - در طول این مدت تحقق ببخشیم؛ این کارشناسی شده و بررسی شده است.
شما جوانهای عزیز این سند چشمانداز را مطالعه کنید. اگر کسی دقت نکند، ممکن است خیال کند افرادی نشستهاند و انشاء نوشتهاند؛ ولی نه، بدانید انشاء نیست. کلمه کلمهی این چشمانداز - با تأکید میگویم - محاسبه شده است. اینکه ما گفتیم در بیست سال آینده میخواهیم کشور اول منطقه در این خصوصیات باشیم و این شاخصها را داشته باشیم - که در سند دو صفحهیی چشمانداز ذکر شده - کلمه کلمهی اینها بررسی و محاسبه و کارشناسی شده است. ما میتوانیم؛ منتها این توانستن شروطی دارد.
ما معتقدیم این چشمانداز، تحقق یافتنی است؛ اما باید برنامهریزی و راه حرکت را پیدا کرد. کسی هم که عامل و مباشر این کار است، نسل جوان است. اینکه میگویم ما میتوانیم، یک تحلیل اسلامی قرآنی دقیق دارد. ما در اسلام و در تعبیرات دینی چیزی داریم به نام تقدیر، چیزی داریم به نام قضا، که روی هم گفته میشود قضا و قدر. ما به قضا و قدر اعتقاد داریم؛ هم قدر حق است، هم قضا حق است. بعضیها خیال میکنند آدم اگر معتقد به قضا و قدر شد، نمیتواند اراده و قدرت انتخاب انسان را مؤثر بداند؛ این همان بد فهمیدن معنای قضا و قدر است. نخیر، ما کاملا به قضا و قدر و حق انتخاب انسان معتقدیم؛ اینها مکمل یکدیگرند. من در چند جمله، این را برای شما تبیین میکنم1383/04/17
لینک ثابت
یکوقت صحبت سر یک فرد است، او تصمیم میگیرد که بلند شود؛ اراده میکند که حرکت کند، و حرکت میکند؛ اما یکوقت صحبتِ یک ملت است؛ یک ملت باید حرکت کند؛ یک ملت باید راه بیفتد؛ یک ملت باید انتخاب کند؛ اینجا کار پیچیده و دشوار است. انقلاب به ما این توان را داد که توانستیم دیوارهی سنگیِ تاریخی را بشکافیم و خود را از این چارچوب و حصار سنگی خارج کنیم. انقلاب به این اندازه هم اکتفا نکرد، بلکه یک الگو را در مقابل ما گذاشت و آن، جمهوری اسلامی است؛ «جمهوری» و «اسلامی».
اینکه ما امروز مردمسالاری دینی را مطرح میکنیم، چیزی غیر از ترجمهی جمهوری اسلامی نیست. امروز بعضیها به صورت مبالغهآمیز و گاهی بهشدت غیر منصفانه دم از مردمسالاری میزنند. مردمسالاری چیزی نیست که در ایران سابقهی تاریخی داشته باشد- اصلًا وجود نداشته- این حقیقت و این مفهوم با جمهوری اسلامی در کشور تعریف شد و تحقق پیدا کرد. البته دامنهی مردمسالاری را میشود گسترش داد، میشود کیفیت داد، میشود هر چیزی را برتر کرد- در این شکی نیست- اما نباید نسبت به جمهوری اسلامی بیانصافی کرد. جمهوری اسلامی را انقلاب در مقابل ما گذاشت. ما فهمیدیم دو چیز معتبر است: یکی اینکه باید مردم تصمیم بگیرند و انتخاب کنند و حرکت کنند؛ این جمهوری است. یکی اینکه هدفها و آرمانهای این انتخاب و این حرکت را اسلام باید برای ما ترسیم کند. میتوانست به جای اسلام چیز دیگری باشد. مگر در دنیا چیست؟ شما خیال میکنید اهداف و آرمانهای جمهوریهای لیبرال دمکراسی دنیا چیست؟ چه کسانی این اهداف را تعریف میکنند؟ آیا متفکران و انساندوستان و دلسوختگان بشریتند که مینشینند اینها را ترسیم میکنند؟ یا نه، مسلطین بر حکومتها و قدرتهای جهانیاند؛ کارتلها، تراستها، سرمایهدارها و امروز بیش از همه صهیونیستها؟ البته کاملًا متصور و ممکن است و امروز جلوی چشممان داریم میبینیم که اینها آرمانهای واقعی را برای مردم تبیین نمیکنند. من دیروز یا پریروز در یکی از دیدارها گفتم، الآن هم به شما عرض میکنم: امروز تبلیغات جهانی دارد سر بشریت را کلاه میگذارد. دم از حقوق بشر میزنند، درحالیکه برای گردانندگان امروز دنیا چیزی که مطرح نیست، حقوق بشر است. دم از دمکراسی میزنند، درحالیکه پیروان نظامهای لیبرال دمکراسیِ امروز دنیا یقیناً دمکرات نیستند. حالا یکوقت در کشوری مردم با یک امید، کسانی از دنبالهروهای آنها را با هفتاد درصد یا هشتاد درصد انتخاب کنند، بحث دیگری است؛ اما امروز در کشورهایی که نظام لیبرال دمکراسی جاافتاده است- مثل دمکراسیهای اروپا و امریکا- دمکراسی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد؛ درعینحال دم از دمکراسی میزنند و برای این دمکراسی به عراق و افغانستان هم لشکرکشی میکنند! اینقدر اینها پُررویند. اینها دارند سر بشریت کلاه میگذارند.
در این شرایط، ما ملتی هستیم که اولًا در نقطهی بسیار حساسی واقع شدهایم. اگر ما در غرب آفریقا و در یک گوشهی دورافتادهی دنیا بودیم و یا در مرکز دنیای اسلام نبودیم، اینقدر روی ما حساسیت نبود. ثانیاً از لحاظ امکانات طبیعی، ما یک سرزمین بسیار غنی هستیم. علاوهی بر نفت و گاز- که حضور ایران تعیینکننده است و من در اجتماع مسئولان نظام، چند ماه قبل این را با آمار بیان کردم- ما امروز در اصلیترین مواد فلزی دنیا، نسبت به سهم خودمان از جمعیت و وسعت دنیا، چند برابر بیشتر داریم. ما تقریباً یکصدم جمعیت دنیا و یکصدم سطح مسکون عالم را داریم؛ اما در آن چهار فلز اصلی، سهم ایرانیها حدود سه درصد، چهار درصد، پنج درصد شده است؛ یعنی چند برابرِ سهم خودمان از جمعیت و وسعت دنیا. ما امکانات کشاورزی داریم؛ آب خوب داریم- البته مجموعهی کشور، پُر آب نیست؛ اما در مناطقی سهم آب ما خیلی بالاست- بازار مصرف بزرگی داریم. امروز مصنوعات دنیا چشمشان به بازار مصرف است؛ ما در این زمینه یک بازار بزرگ هستیم؛ حدود هفتاد میلیون نفر جمعیت داریم. ما استعدادهای درخشان داریم. این موقعیت، هر قدرتِ استثمارگرِ فزونطلبِ زیادهخواهی را در دنیا به خودش جذب میکند. انگلیسیها اول به عنوان نفت به ایران آمدند؛ اما آنها خبر نداشتند که غیر از نفت، این همه ثروت هم در ایران هست. بعد هم که امریکاییها آمدند و در اینجا ساکن شدند.
امروز دست اینها از ایران بریده شده است. علاوه بر اینکه دست اینها بریده شده، ما ملت ایران نشان دادهایم که تصمیم هم داریم راه استقلال و تکیهی به خودمان، و راه مرعوب نشدن از تشر قدرتهای بزرگ را ادامه دهیم و اعتقاد راسخ هم داریم که میتوانیم. بنده بهعنوان یک مسئول- که آماج اولین دشمنیهای دشمن هستم- و به عنوان کسی که اطلاعاتش از کشور وسیع است؛ یعنی هم از امکانات، هم از تهدیدها، و هم از دشمنیهای دشمنان باخبر است؛ وقتی نگاه میکنم، میبینم میتوانیم. این استنباط، احساساتی نیست؛ بررسی شده و محاسبه شده است. ما میتوانیم سند چشمانداز بیستساله را- که چند ماه قبل تصویب و به دستگاهها ابلاغ شد- در طول این مدت تحقق ببخشیم؛ این کارشناسی شده و بررسی شده است.1383/04/17
لینک ثابت
لزوم کمک و هدایت خواستن از خداوند
ما در باب گزینش راه تقدیر گفتیم انتخاب با شماست - در این شکی نیست - اما نقش هدایت و کمک الهی را حتماً باید در نظر داشت. گاهی شما برای انجام کاری خسته میشوید، از خدای متعال نیرو میخواهید، خدا هم به شما نیرو میدهد و راه میافتید. گاهی در یک انتخاب دچار مشکل میشوید، از خدای متعال هدایت و دستگیری میخواهید، خدا هم شما را هدایت میکند. یکی هم هست که در آن شرایط از خدا نیرو نمیخواهد، نیرو هم گیرش نمیآید؛ از خدا هدایت نمیخواهد، هدایت هم گیرش نمیآید. پروردگار عالم به ما فرموده است از من بخواهید(1) هدایت بخواهید، کمک بخواهید، توفیق بخواهید. این است که من بخصوص به جوانها میگویم رابطهی خود را با خدا مستحکم کنید و نقش دعا و تضرع را بشناسید. معنای دعا این نیست که شما از خدا بخواهید و بنشینید و فکر نکنید؛ نه، از خدا بخواهید، تا وقتی حرکت میکنید، در حرکت، شما را کمک کند. از خدا بخواهید، تا وقتی انتخاب میکنید، در انتخابِ درست، شما را کمک کند. از خدا بخواهید، تا اگر صحنه، صحنهی دشواری است و قابل تشخیص نیست، در تشخیص به شما کمک کند.1383/04/17
1 )
سوره مبارکه غافر آیه 60
وَقالَ رَبُّكُمُ ادعوني أَستَجِب لَكُم ۚ إِنَّ الَّذينَ يَستَكبِرونَ عَن عِبادَتي سَيَدخُلونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ
ترجمه:
پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر میورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ میشوند!»
لینک ثابت
حرکت کشور ایران در راه یک تحول بزرگ به برکت اسلام و قرآن
امروز به برکت اسلام، به برکت قرآن و به برکت الهامی که به پیغمبر ما شد - که اوج قلهی دانشِ ممکنِ برای یک انسان است، و به او وحی شد: «وقل ربّ زدنی علما» (1) و از او خواسته شد که علم را بیش از پیش از خدا طلب کند - امروز کشور ما در راه یک تحول بزرگ دارد حرکت میکند.1383/04/17
1 )
سوره مبارکه طه آیه 114
فَتَعالَى اللَّهُ المَلِكُ الحَقُّ ۗ وَلا تَعجَل بِالقُرآنِ مِن قَبلِ أَن يُقضىٰ إِلَيكَ وَحيُهُ ۖ وَقُل رَبِّ زِدني عِلمًا
ترجمه:
پس بلندمرتبه است خداوندی که سلطان حقّ است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!»
لینک ثابت
انقلاب اسلامی, نهضتهای اسلامی, آمادگی مردم, بیداری, دستاوردهای انقلاب اسلامی
بزرگترین کاری که نهضت اسلامی در ایران انجام داد،تلنگرزدن به ما ایرانیها بود تا ازخواب غفلت و بیتفاوتی و بیاعتناییِ به آینده خارج شویم.1383/04/17
لینک ثابت
مدیریت اجرایی, برنامه ریزی
تا چشمانداز را برای خود تعریف نکنیم، هیچ کار درستی صورت نخواهد گرفت.1383/04/17
لینک ثابت