مسألهی قوّهی قضاییّه، مسألهی کمی نیست؛ لذا همه وظیفه دارند کمک کنند تا این قوّهی تعیین کننده بتواند نقش ممتاز و بیبدیل خود را به انجام برساند. اگر خدای نکرده این قوّه فلج باشد، هر چه دستگاههای دیگر خوب کار کنند، نخواهند توانست خلأهای ناشی از تجاوزها و سوء استفادهها و قصورها و تقصیرها را پُر کنند؛ یعنی تمامیّت نظام جز به تمامیّت و کمالِ قوّهی قضاییّه تحقّق پیدا نخواهد کرد. بنابراین شما میبینید شأن قاضی و قوّهی قضاییّه در اسلام چقدر بالاست. تعبیراتی که در باب قضاء و قاضی وارد شده است خیلی عجیب و عظیم است؛ مثل «قد جلست مجلساً لا یجلسه الّا نبیّ أو وصیّ نبیّ او شقیّ.» (1)به قاضی میفرماید: اینجایی که تو نشستهای، یا یک پیغمبر مینشیند، یا منصوب پیغمبر و وصیّ او مینشیند، یا یک انسان شقی مینشیند! امر، دایر بین این دو تاست. این جایگاه، آنقدر جایگاه والایی است که جز پیغمبر یا منصوب از قِبل پیغمبر و وصیّ او نمیتواند اینجا بنشیند. سلسلهی مراتب قضا، اینگونه تعیین میشود. اگر اینطور نشد، آنگاه مسألهی شقاوت است. بنابراین اهمیت این جایگاه است که این چیزها را برای آن لازم دانستهاند.1381/04/05
1 )
لِشُرَيْحٍ يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ
ترجمه:
و امير مؤمنان عليه السّلام به شريح قاضى فرمود: اى شريح در جايى نشستهاى كه در آنجا به جز پيغمبرى يا وصى پيغمبرى ننشيند يا مردى شقی و بدبخت بنشيند.
لینک ثابت
الكافی ،ثقة الاسلام كلینی ج 7 ص 406 ؛ تهذيبالأحكام ، شیخ طوسی ج 6 ص 217 ؛ منلايحضرهالفقيه ، شیخ صدوق ج 3 ص 5 ؛
لِشُرَيْحٍ يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ
ترجمه:
و امير مؤمنان عليه السّلام به شريح قاضى فرمود: اى شريح در جايى نشستهاى كه در آنجا به جز پيغمبرى يا وصى پيغمبرى ننشيند يا مردى شقی و بدبخت بنشيند.