در زمینهی آنچه که ما در سال 80 باید به عنوان شعارهای اساسیِ خودمان به آن نگاه کنیم، من دو نقطهی مهم را مطرح میکنم: نقطهی اوّل، اقتدار ملی است. اقتدار ملی برای یک کشور، حفظکنندهی هویت او، مایهی عزّت او و وسیلهی رسیدن او به آرمانهاست. تلاشی که برای نابودی ملتها و به زنجیر کشیدن آنها- از دورانهای گذشته تا امروز- میشود، همیشه در جهت نابود کردن یا ضعیف کردن اقتدار ملی آنها بوده است؛ و بعکس، ملتهایی که در راه تعالی و کمال قدم برمیدارند، باید در اقتدار ملیِ خودشان بکوشند. اقتدار ملی، فقط به معنای تواناییهای نظامی نیست؛ اقتدار ملی یک مسألهی همهجانبه است و بر دوش همهی دستگاههاست و به عنوان یک وظیفهی اصلی، بر دوش هر سه قوّهی اساسی کشور نهاده شده است. اقتدار ملی به معنای این است که یک ملت، در مسئولان کشور جلوههای قدرت و توانایی و عزّت خود را مشاهده کند و کارها با سیاستهای درست، با برنامهریزی صحیح، با جدّیت و پشتکار و با هماهنگی و انسجامِ کامل پیش برود. در سایهی اقتدار ملی است که مردم میتوانند به قدر استعدادشان و با شکوفایی این استعدادها، تلاش خودشان را مبذول کنند. هر سه قوّه باید تلاش کنند تا با جدّیت و پشتکار و توکّل به خدا و اعتماد به مردم و همکاری با یکدیگر، اقتدار ملی را تجلّی بخشند و مظهر اقتدار ملی شوند.1380/01/01
لینک ثابت