newspart/index2
انقلاب مشروطه / انقلاب اسلامی/ستارخان/باقرخان/نهضت تنباکو / نهضت مشروطه/مشروطیت/مشروطه‌خواهی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
نمونه هایی از تسلط بیگانگان بر ایران در عصر مشروطه و دوران پس از آن

كشور ما هرگز استعمار نشد؛ یعنی بیگانگان نتوانستند به این كشور بیایند و یك حكومت غیر ایرانی - حكومت مثلاً انگلیسی؛ چون انگلیسیها این‌جا مسلّط بودند - تشكیل دهند. ملت ایران این را اجازه نداد؛ اما هرچه توانستند - در آن‌جایی كه می‌توانستند و در دورانی كه قادر بودند - نفوذ خودشان را در ایران توسعه دادند.
من چهار نمونه را از تاریخِ نزدیكِ خودمان تاریخ صد سال پیش به این طرف به شما عرض كنم. این چهار نمونه به ما نشان می‌دهد كه وقتی یك قدرت بیگانه بر دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی یك كشور مسلّط شود، بر سر آن كشور و آن ملت چه می‌آید.
یك نمونه، نمونه‌ی مشروطیت است. می‌دانید، دوران استبداد حكومت قاجار مردم را به جان آورده بود. مردم قیام كردند، دلسوزان جامعه قیام كردند؛ پیشرو آن‌ها هم علمای دین بودند. در نجف، مرجع تقلیدی مثل مرحوم آیت‌اللّه آخوند خراسانی؛ در تهران سه نفر عالم بزرگ مرحوم شیخ فضل الله نوری، مرحوم سید عبد الله بهبهانی، مرحوم سید محمّد طباطبایی پیشوایان مشروطه بودند. پشتوانه‌ی این‌ها هم دستگاه حوزه‌ی علمیه در نجف بود. این‌ها چه می‌خواستند؟ این‌ها می‌خواستند كه در ایران عدالت برپا شود؛ یعنی استبداد از بین برود. وقتی‌كه جوش و خروش مردم دیده شد، دولت انگلستان كه آن وقت در ایران نفوذ بسیار زیادی داشت و از عواملی در میان روشن‌فكران برخوردار بود، این‌ها را دید و نسخه‌ی خودش را به این‌ها القاء كرد. البته در بین همان دلسوزان هم عدّه‌ای از روشن‌فكران بودند. حقّ آن‌ها نباید ضایع شود؛ لیكن یك عدّه روشن‌فكر هم بودند كه مزدور و خود فروخته و از عوامل انگلیس محسوب می‌شدند. باری؛ مشروطه، قالب و تركیب حكومتیِ انگلیس بود. این روشن‌فكران به جای اینكه دنبال دستگاه عدالت باشند و یك تركیب ایرانی و یك فرمول ایرانی برای ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر كار آوردند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد كه این نهضت عظیم مردم كه پشت سرِ علما و به نام دین و با شعار دین خواهی بود، بعد از مدّت بسیار كوتاهی منتهی به این شد كه شیخ فضل الله نوری را كه این شهید بزرگوار همین‌جا مدفون است در تهران به دار كشیدند. اندك زمانی بعد، سید عبد الله بهبهانی را در خانه‌اش ترور كردند. بعد از آن‌هم سید محمّد طباطبایی در انزوا و تنهایی از دنیا رفت. آن‌وقت مشروطه را هم به همان شكلی كه خودشان می‌خواستند برگرداندند؛ مشروطه‌ای كه بالاخره منتهی به حكومت رضاخانی شد!
نمونه‌ی دوم، خودِ حكومت رضا خان است. انگلیسی‌ها قراردادی را با دولت قاجاریه در میان گذاشتند كه براساس آن قرارداد، تمام مسائل مالی و تمام مسائل نظامی كشور ایران در قبضه‌ی انگلیسی‌ها قرار می‌گرفت. مرحوم سید حسن مدرّس، آن عالم آگاه، با این قرارداد مخالفت كرد و نگذاشت این لایحه در مجلس شورای ملیِ آن روز تصویب شود. بعد كه انگلیسی‌ها از اینجا محروم شدند و دیدند نمی‌شود این‌طوری عمل كرد، به فكر تازه‌ای افتادند. فهمیدند باید در ایران یك دیكتاتور را بر سرِ كار بیاورند تا امثال مدرّسها را قلع‌وقمع كند؛ با مردم با كمال خشونت رفتار كند؛ خواسته‌های انگلیس را اعمال كند. لذا رضا خان را بر سرِ كار آوردند. ماجرای به سلطنت رسیدن رضا خان در ایران، یكی از ماجراهای بسیار عبرت‌انگیز تاریخ ماست. ماجرایی است كه همه‌ی جوانهای این كشور، امروز باید بدانند. هرج‌ومرج قبل از رضا خان، به وسیله‌ی مشت پولادین رضا خان و با كمك دولت انگلیس از بین رفت و یك نظم تحمیلی و استبدادی در كشور به وجود آمد كه پنجاه و پنج سال ادامه پیدا كرد. نفوذ انگلیس در دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی كشور ما، مردم را تحت فشار قرار داد.
نمونه‌ی سوم، نمونه‌ی شهریور 1320 است كه رضا خان به وسیله‌ی حامیان قبلی خود از سلطنت عزل شد و از ایران بیرون رفت. محمّد رضا را بر سرِ كار آوردند؛ با قرار تسلیم محض در مقابل انگلیسی‌ها! هر كاری آن‌ها می‌خواستند، انجام می‌داد؛ دیگر احتیاج به استعمار نبود! وقتی‌كه یك خائن ایرانی حاضر است در مقابل كمكِ بیگانه، بر ملت ایران سلطنت و حكومت كند و خواسته‌ی آن بیگانه را در ایران اعمال نماید، دیگر چه لزومی دارد زحمت استعمار را به خودشان بدهند!؟ این كار را كردند.
بعد، نمونه‌ی چهارم پیش آمد. و آن مرداد سال 1332 هجری شمسی بود. بعد از آنكه حكومت مصدّق را سرنگون كردند البته قبلًا مرحوم آیت‌اللّه كاشانی را با ترفندهای خودشان منزوی كردند، كنار زدند و با بی‌تدبیری‌هایی كه انجام گرفت كنار گذاشتند باز سرِ كار آمدند و وارد ایران شدند و توانستند با نفوذ خود، با ایادی خود، با فعالیت خود، كودتای 28 مرداد را به وجود آورند و محمّد رضا را كه از ایران فرار كرده بود، به ایران برگردانند. بیست و پنج سال بعد از آن، حكومت دیكتاتوری سیاه پهلوی ادامه پیدا كرد. این چهار مقطع است؛ این‌ها همه عبرت‌انگیز است.
یك ملت وقتی اجازه بدهد كه یك قدرت بیگانه در دستگاه‌های سیاسی او یا در دستگاه‌های فرهنگی او نفوذ كند، سرنوشت این ملت همین است‌.1379/07/14

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی