newspart/index2
نظام سرمایه‌داری غرب / اقتصاد سرمایه‌داری/لیبرال دموکراسی / نظام کاپیتالیستی/لیبرال سرمایه‌داری
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
نظام سرمایه‌داری غرب

اما چرا از آن دو رژیم جهانی رژیم شرقیِ کمونیستی و رژیم غربیِ سرمایه‏داری الگو نگرفتیم؟ چون رژیمهای باطلی بودند. رژیمهای کمونیست، رژیمهای مستبدی بودند که با شعار حکومت مردمی سرِ کار آمده بودند؛ اما اشرافی هم بودند! بااینکه دم از ضدّیت با اشرافیگری می‏زدند، اما عملًا حکومتهای اشرافی بودند. از لحاظ استبداد، در نهایت درجه‏ی استبداد بودند و حاکمیت مطلق دولت بر اقتصاد، بر فرهنگ، بر سیاست و بر فعالیتهای گوناگون اجتماعی و غیره به چشم می‏خورد! در رژیمهای شرقی، مردم هیچ‏کاره‏ی محض بودند. بنده از نزدیک رفته بودم و این کشورها را در اواخر عمرشان دیده بودم. حتی در رأس بعضی از کشورهای عقب افتاده و فقیرشان هم یک رژیم به اصطلاح و به قول خودشان کارگری سرِ کار بود؛ اما همان رفتارهای اشرافیگری و همان کارهای غلطِ دربارهای قدیم را تکرار می‏کردند! نه انتخاباتی در این کشورها بود، نه رأی مردمی در کار بود؛ اما به خودشان دمکراتیک هم می‏گفتند و ادّعای مردمی بودن می‏کردند! مردم هیچ‏کاره‏ی محض بودند: از لحاظ اقتصادی، صددرصد وابسته‏ی به دولت؛ از لحاظ کارهای فرهنگی، صددرصد وابسته‏ی به دولت! معلوم بود که چنین رژیمهایی محکوم به فنا بود. البته چون شعارهاشان، شعارهایشان برّاق و جذّابی بود، توانستند در اطراف دنیا جوانانی را به سمت خودشان جذب کنند و حکومتهایی تشکیل دهند؛ اما دیگر نمی‏توانستند عمری بکنند. دیدید آخرش هم به کجا رسیدند؛ بعد از چند ده سال به‏کلّی زایل شدند. طبیعی بود که آن رژیمها برای ما قابل الگو گرفتن نبود. آن روزی که انقلاب ما پیروز شد یعنی بیست و یک سال قبل از این هیچ انقلابی در دنیا وجود نداشت که وقتی پیروز می‏شد، به همین حکومت شرقی یا مارکسیستی و یا سوسیالیستی که مرتبه‏ی رقیق‏ترش بود گرایش نداشته باشد؛ لیکن اسلام و ملت ایران و رهبر این ملت آن را رد کردند و قبول نداشتند و کنار گذاشتند.1379/02/23
لینک ثابت
نظام سرمایه‌داری غرب

از غرب هم نمی‏خواستیم و نمی‏توانستیم الگو بگیریم؛ چون غرب چیزهایی داشت، اما به قیمتِ نداشتن چیزهای مهم‏تری. در غرب، علم بود، اما اخلاق نبود؛ ثروت بود، اما عدالت نبود؛ فناوری پیشرفته بود، اما همراه با تخریب طبیعت و اسارت انسان؛ اسم دمکراسی و مردم‏سالاری بود، اما در حقیقت سرمایه‏سالاری بود، نه مردم‏سالاری؛ امروز هم همین‏طور است. این مطلبی که عرض می‏کنم، ادّعای من نیست. من از قول فلان نویسنده‏ی مسلمانِ متعصّب نقل نمی‏کنم؛ از قول خود غربی‏ها نقل می‏کنم. امروز در کشورهای غربی و در خود امریکا، آن چیزی که به نام دمکراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاکمیت سرمایه است. من مایل نیستم که از نویسندگان و کتابهایشان اسم بیاورم؛ اما خود نویسندگان امریکایی تشریح می‏کنند و می‏نویسند که انتخابات شهرداری‏ها، انتخابات نمایندگی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، با چه سازوکاری انجام می‏گیرد. اگر کسی نگاه کند، خواهد دید که در آنجا، آراء مردم تقریباً هیچ نقشی ندارد و آنچه که حرف اوّل و آخر را می‏زند، پول و سرمایه‏داری و شیوه‏های تبلیغاتیِ مدرن و همراه با فریب و جذاب از نظر آحاد مردم سطحی‏نگر است! اسم دمکراسی هست، اما باطن دمکراسی مطلقاً نیست. پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیله‏ای برای استثمار ملتهای دیگر شده بود. غربی‏ها به مجرّد اینکه یک قدرت علمی پیدا کردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. هرجا کشوری ممکن بود رویش دست بگذارند و آن را استثمار کنند، بی‏دریغ کردند. هرجا نکردند، ممکنشان نشد! در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بی‏بندوباری و افسارگسیختگی. روزنامه‏ها در غرب آزادند و همه چیز می‏نویسند؛ اما روزنامه‏ها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! اینکه امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همه‏ی اروپا و امریکا یک روزنامه‏ی قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایه‏داران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایه‏دار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را می‏خواهد، خراب کند؛ هرکس را می‏خواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف می‏خواهد، افکار عمومی را بکشد! اینکه آزادی نشد.1379/02/23
لینک ثابت
نظام سرمایه‌داری غرب

آن‏هایی که به ارزشها توجّه می‏کنند و تحوّل و تغییر و پیشرفت را ندیده می‏گیرند، خطر تحجر تهدیدشان می‏کند؛ باید مراقب باشند. آن‏هایی که به تحوّل و تغییر توجّه می‏کنند و ارزشها را در درجه‏ی اول قرار نمی‏دهند، خطر انحراف برایشان وجود دارد؛ این‏ها هم باید مراقب باشند. هر دو طرف باید مواظب باشند. مبادا گروه اوّل دچار جمود و تحجّر شود. مبادا گروه دوم دچار انحراف و زمینه‏سازی برای دشمن و مخالفان اساس ارزشها شود. اگر دو گروه این توجه را داشته باشند، آن‏وقت جامعه می‏تواند جامعه‏ای باشد که با همان وحدتی که مورد نظر و لازم است، زندگی خودش را به سمت تکامل و تعالی‏ای که اسلام برای او در نظر گرفته، پیش ببرد.
پس یک خطر، عبارت شد از اینکه دو جناح و دو طرف، خودشان غفلت کنند و دچار خطر شوند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد. آن چیست؟ آن خطرِ نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است افرادی نفوذ کنند. گاهی یک دشمن از هر دو طرف نفوذ می‏کند: از آن طرف به عنوان ارزش‏گرایی می‏آید و با هرگونه تحوّلی مخالفت می‏کند؛ حتی با راههای رفته هم مخالفت می‏کند و می‏خواهد حرکت انقلابی را برگرداند. از این خطرناک‏تر، این طرف قضیه است؛ به عنوان تغییر و تحوّل و پیشرفت، کسانی بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدیّن مردم و با اصل عدالت اجتماعی مخالفند؛ دچار همان سرمایه‏سالاری غربی‏اند؛ دنبال کیسه دوختن‏اند؛ با اصل رفع تبعیض طبقاتی مخالفند؛ با نام دین هم مخالفند، و لو به زبان نیاورند! این‏ها به نام تحوّل، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدان‏داری کنند. این‏ها ممکن است در بدنه‏ی اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر این‏گونه آدم‏های بیگانه و غریبه در بدنه‏ی اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناک‏تر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. همان چیزی اتفاق بیفتد که در صحنه‏ی مطبوعات و صدا و سیمای دنیای غرب اتفاق می‏افتد؛ یعنی سرمایه‏سالاری. همچنان که رادیوها و تلویزیون‏های بین‏المللی امپراتوری خبری دنیا در دست سرمایه‏دارهاست، این‏ها به داخل کشور ما بیایند و مراکز فرهنگی را هم تصرف کنند و از طریق فرهنگی بخواهند اثر بگذارند. این همان چیزی است که بنده چند سال قبل از این، نشانه‏های آن را در گوشه و کنار مشاهده کردم و «تهاجم فرهنگی» را گفتم. بعضی پذیرفتند، بعضی هم اصلش را انکار کردند و گفتند اصلًا تهاجم فرهنگی وجود ندارد!1379/02/23

لینک ثابت
ایالات متحده امریکا, دموکراسی غربی, نظام سرمایه‌داری غرب, دموکراسی دروغین, لیبرال دموکراسی

امروز در كشورهای غربی و در خود امریكا، آن چیزی كه به نام دموكراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاكمیت سرمایه است.1379/02/23
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی