اساس حکومت اسلامی یک حرف نو در دنیا بود. واقعاً در این قضیه، انقلاب نوآوریای کرد که حریفها مات شدند. این بههیچوجه شبیه بعضی چیزهایی که بعداً تشبیه میکردند، نبود؛ اصلاً شباهتی با نظایر خودش نداشت. چیزی که در قانون اساسی و در کلمات امام و در عرف انقلاب به عنوان حکومت ولایت فقیه مطرح است، یک حرف کاملاً نو در دنیاست. البته ممکن است گفته شود «ولایت فقیه» یک تعبیر عربی و آخوندی و طلبگی و کتابی است؛ در حالیکه این مفهوم، بسیار نو و جدید است و معنای آن این است که ما در رأس حکومت کسی را قرار دهیم که میدانیم تخلّف نخواهد کرد. این چیز خیلی مهمّی است. شما الان میبینید گرفتاریهای دنیا از کجاست. ما میخواهیم کسی را در رأس حکومت بگذاریم که میدانیم تخلّف نمیکند. ممکن است ما اشتباه کرده باشیم و او تخلّف کند. از هر وقت فهمیدیم تخلّف کرده، میفهمیم حضور او در این منصب بجا نیست؛ خودش و مردم هم این را قبول دارند. این نکتهی خیلی بدیعی در مبنای حکومت در دنیاست.
البته جنجال کردند و گفتند این فکر، قدیمی و ارتجاعی است. در همان زمانی که انقلاب پیروز شد، شاید بیش از دهها حکومتِ کودتایی در دنیا بود که افسری با چکمه و تفنگ آمده بود و حکومت را برای خودش گرفته بود؛ اما همهی آن حکومتها مقبول و به رسمیت شناخته شده بودند و کسی با آنها حرفی نداشت؛ ولی با این حکومت و با امام و با این حرکت عظیم حرف داشتند! علّت این است که حرف نویی در دنیا زده شد که قدرت هماوردی با معیارها و فرهنگ سیاسی رایج دنیا را داشت. زورِ این کار حتماً از زورِ مارکسیسم و حکومت کمونیستی در اوّل کار، بیشتر بود. البته بعد از ده، بیست سال، به خاطر تبلیغات و کارهایی که مارکسیسم کرد و جاذبههایی که نشان داد، اوج گرفت؛ لیکن در آغاز کار، بلاشک زور و اقتدار این بیشتر از آن بود. چرا؟ به خاطر اینکه ناگهان در سطح دنیا، همهی کشورهایی که داخل آنها مسلمان زندگی میکرد، احساس هویّت و شخصیت و احساس قبول و طوع نسبت به آن کردند. این برای آنها خیلی وحشتآور بود.
این نکته را عرض میکردم که انقلاب حرف نویی زد و آن، حکومت اسلامی بود. این حرف نو، همیشه هم نو نمیماند؛ این را ما باید قبول کنیم. ممکن است از اوّل نقصهایی داشته باشد؛ ممکن است در خلال، دچار ضعفها و نقصها و کجفهمیهایی شود؛ در این تردیدی نیست. فکرهای صحیح و قوی باید بهطور دائم کار کنند و این حرف نو را در جهت خود تکمیل نمایند و بدون اینکه به پایهی آن ضربهای بزنند و اساس آن را نفی کنند، نواقص آن را بهطور مرتب برطرف سازند؛ یعنی بلاشک نوآوری لازم است. چیزی که ظرافت کار شما را مضاعف میکند و قبلاً به آن اشاره کردم، این است که باید توجّه کرد در این نوآوریها، تلقینپذیری از فرهنگ بیگانه - همان فرهنگی که درصدد سلطه است - نقش نداشته باشد. امروز خرجهایی میشود برای اینکه تفکّر حکومت غربی - به معنای اروپایی آن - در دنیا جهانگیر و همهگیر شود. دروغ میگویند؛ با فیلم و تبلیغات و روشهای گوناگون، چیزهایی را که حقیقت نیست، برای بزرگنمایی و زیبانمایی و ظاهرسازی، به عنوان حقیقت در دنیا منعکس میکنند تا افکار را جذب کنند. مؤثّرترین کاری که مراکز قدرت اقتصادی و سیاسی میتوانند بکنند، همین است. اینها در ذهنهای ما هم منعکس میشود؛ ولی ما باید توجّه کنیم تأثیرپذیری نداشته باشیم.
1378/11/04
لینک ثابت