newspart/index2
نقش زنان در انقلاب اسلامی / نقش زن در انقلاب اسلامی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
نقش زنان در انقلاب اسلامی, نقش زنان در دفاع مقدس

رحمت الهی‌ با مردن انسان تمام نمی‌‌شود. رحمتی‌ است که همین‌طور مستمراً در دنیا هست تا دوران برزخ و شب اول قبر و قیامت و غوغای‌ عجیب قیامت و تا ان‌شاءالله در بهشت. همین رحمت رحیمی‌ الهی‌ هم به طور یکسان بین مؤمنین تقسیم نمی‌‌شود. در این مورد خاص، خدای‌ متعال تساوی‌ قائل نیست؛ چنان که رحمت او به بعضی‌ کمتر و به بعضی‌ بیشتر می‌‌رسد. من خیال می‌‌کنم از جمله کسانی‌ که این رحمت در حد وافری‌ به آنها می‌‌رسد - غیر از خود شهدا - پدران و مادران شهدای‌ این روزگارند؛ زیرا پدران و مادران شهدا نقشی‌ ایفا کردند که با نقش خود شهدا قابل مقایسه است. هیچ وقت نمی‌‌شود کسی‌ را که در جبهه حضور دارد و جانش را می‌‌دهد، با کسی‌ که در جبهه نیست مقایسه کرد. او کجا و این کجا! اما نقش پدران و مادران شهدای‌ ما در این زمان، با آنها قابل مقایسه است. حتی‌ اگر حمل بر مبالغه نشود، معتقدم که در مواردی‌ - نه همه‌ی‌ موارد - نقش پدر و مادر شهید از نقش جوان شهید برجسته‌تر و بزرگتر است.
پدر و مادری‌ که دو پسر داشتند و هر دو را در راه خدا دادند، چیز کمی‌ نیست! یا پدر و مادری‌ که یک پسر داشتند و او را در راه خدا دادند، چیز کوچکی نیست! یا کسی‌ که دو تا سه فرزندش را در راه خدا داده، چیز اندکی‌ نیست!
یک وقت به خانه‌ی‌ شهیدی‌ رفته بودم. مادر شهید در خانه بود اما پدرش حضور نداشت. برخی‌ از همسایه‌ها هم آمده بودند و آن‌جا حضور داشتند. پرسیدم بقیه‌ی‌ اعضای‌ خانواده کجایند؟ مادر شهید گفت: «ما کس دیگری‌ نداریم. دو فرزند پسر داشتم، که هر دو شهید شدند.» بعد افزود: «همسرم تاب نمی‌‌آورد در خانه بماند؛ به کوچه و خیابان می‌‌رود و من در خانه تنها می‌‌مانم!»
نمی‌‌شود گفت که شأن چنین مادری‌ از دو شهیدش کمتر است. واقعاً خیلی‌ عظمت دارد!
عرض من این است که پدر و مادر و خانواده‌ی‌ شهدای‌ زمان ما، نقش بزرگی‌ ایفا کردند. آنها کاری‌ کردند تا مبارزه ادامه پیدا کند. اگر پدران و مادران شهدای‌ ما در آن وهله‌ی‌ اول - مثلاً سال اول یا دو سال اول جنگ - اظهار بی‌‌صبری‌ می‌‌کردند و این بی‌‌صبری‌ در جامعه منعکس می‌‌شد و به والدین دیگر می‌‌رسید، شما خیال می‌‌کنید بچه‌های‌ دیگران، به این آسانی‌ عازم جبهه می‌‌شدند؟ مادران این‌طور رضایت می‌‌دادند و پدران چنین استقبال می‌‌کردند؟
پدر شهیدی‌ نقل می‌‌کرد: «به فرزندم گفتم یا من به جبهه می‌‌روم یا شما برو. فرزندم اصرار کرد و گفت پدر جان! از شما سن و سالی‌ گذشته است. اجازه بدهید من اعزام شوم. نپذیرفتم و گفتم شما صبر کن، اول من اعزام بشوم، بعد که برگشتم، شما راهی‌ شوید.» سبقت جویی‌ پدر و پسر، برای‌ رفتن به جبهه!
ببینید، این چه روحیه‌ای‌ است! این چه روحیه‌ی‌ عجیبی‌ است! همین روحیه‌ها بود که جهاد را مستمر کرد. این جهاد، بدون این روحیه‌ها استمرار پیدا نمی‌‌کرد. جهاد ما جهاد سختی‌ بود. اکنون نیز سخت است. اگرچه امروز جبهه‌ی‌ رویاروی‌ واضحی‌ چون جبهه‌ی‌ جنگ نداریم، اما از دشواری‌ جهادمان کاسته نشده است. اکنون نیز خیلی‌ سخت است؛ چون همه‌ی‌ دنیا با ما طرفند، و فقط اظهارات، مختلف است.1371/01/25

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی