آن نکته که تاکنون هم کسى به آن توجّه نداشته این است که فیلم و نمایشنامهى ایرانى را از حوادث آشفتهکننده و برانگیزانندهى ذهن و حالت سوهان براى روح، خالى کنید. متأسفانه این کار صورت نمىگیرد و نمىدانم چرا! بااینکه مکرّراً، هم به جمع آقایان عضو صدا و سیما گفتهام و هم به برادرانى که به امور فیلمسازى اشتغال دارند، ولى نمىدانم چرا این مسألهى مهم رعایت نمىشود. یعنى ممکن است عیب و ایرادى در اینجا وجود داشته باشد که این کار نمىشود؟ فیلم ایرانى را وقتى شما نگاه مىکنید مثل اینکه باید حتماً یک مبالغه در اظهار غصّه، اظهار ناراحتى، اظهار گریه، دعوا و تشنّج اعصاب در آن باشد! کأنّهُ بدون این عناصر، فیلم و نمایشنامهى ایرانى چیزى کم دارد! من یکوقت در اینجا، در مقابل جمعى مثل شما آقایان، مثالى زدم. گفتم مثلًا فرض بفرمایید در تلویزیون ما برنامهاى درست کرده بودند و مىخواستند بچهها را به بُرس زدن تشویق کنند. ما هم طبق معمول، فیلم بچهها را نگاه مىکردیم. البته در قالب کارتون، ساختن فیلمهایى اینگونه براى بچهها، تشویق خوبى است و تبلیغ خوبى نیز براى رعایت بهداشت موى سر است. ماجرا این طور بود که یک بُرس عروسکى، لحظاتى زار مىزد و گریه مىکرد؛ به گونهاى که دل آدم کباب مىشد. در این حال یکى دیگر از بُرسها به بُرس گریان مىگفت: «چرا گریه مىکنى؟» او هم جواب مىداد که مثلًا «صاحب من، موى سرش را بُرس نمىزند!» این قضیه که این قدر گریه نداشت؛ به طورى که دل مستمع را خون کند! لااقل صداى دختر بچه یا پسر بچهاى را که در حال زار زدن روى بُرس گذاشتهاید، یک لحظهاش بکنید، نه به قدر یک دقیقه و یک دقیقه و نیم! همینطور متّصل گریه، گریه، گریه! خوب؛ اعصاب مستمع خرد مىشود! متأسفانه چنین حالتهایى در فیلم و کارتون و نمایشنامهى ما وجود دارد.
موضوع دیگرى که در فیلمهاى ما به آن مىپردازند، پدیدهى طلاق است؛ و گریه و زارىها در این مقوله هم آزاردهنده است. خوب، آدم به فیلمهاى خارجى، از جمله فیلمهاى خانوادگى ژاپنى- که فیلمهاى خوب ژاپنى است- نگاه مىکند، مىبیند در ارتباط با مسائل خانوادگى، آنجا هم از این حرفها هست. ولى این همه گریه و ناراحتى در فیلمها رواج ندارد. نمىدانم چرا باید فیلمهاى ما این طورى باشند! حتماً عیبى در کار هست.
من البته چون به بعضى از جاها و به بعضى از آدمها سوءظنهایى دارم که دیر زایل مىشود، مىگویم لا بد تعمّدى در کار است. بعضى تعمّد دارند براى اینکه ذهن و اعصاب مردم را خراب کنند. خوب؛ شما در خانهتان نشستهاید. اگر بچهى همسایه بناى گریه کردن بگذارد، اعصابتان ناراحت مىشود. این، امرى طبیعى است. لازم نیست بچهى خود آدم باشد. تلویزیون هم مثل بچهى همسایه است. اعصاب انسان را با دعوا، تشنّج و گریهى بىخودى خراب مىکند. بیایید واقعاً برنامهریزى کنید. هم در کارهاى صدا و قصّههاى شب و بقیه برنامههایش و هم در کارهاى سیمایى. این یک کار اساسى است. این حفظ سلامت اعصاب مردم است. اعصاب آشفته، در محیط کار، در محل کسب، در خیابان و پشت ترافیک، همه جا خودش را نشان خواهد داد. اینکه یکوقت ما عرض کردیم و حالا هم آقاى لاریجانى تکرار کردند، مسألهى آرامشبخشى به ذهن مردم، یک بخش عمدهاش مربوط به صدا و سیما و فیلمها و نمایشنامههاست که هنوز تأمین نشده است. البته بعضى از فیلمهاى نسبتاً فکاهى و با مایههاى طنز، قدرى رواج یافته است که عیبى ندارد. خوب است که این کارها انجام گیرد.1375/01/23
لینک ثابت