newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
عبرتهای عاشورا

یک وقت درباره‌ی عبرتهای ماجرای امام حسین صحبتهایی کردم و گفتم که ما از این حادثه، غیر از درسهایی که می‌آموزیم؛ عبرتهایی نیز می‌گیریم. «درسها» به ما می‌گویند که چه باید بکنیم؛ ولی «عبرتها» به ما می‌گویند که چه حادثه‌ای اتّفاق افتاده و چه واقعه‌ای ممکن است اتّفاق بیفتد.

عبرت ماجرای امام حسین این است که انسان فکر کند در تاریخ و جامعه‌ی اسلامی؛ آن هم جامعه‌ای که در رأس آن، شخصی مثل پیامبر خدا - نه یک بشر معمولی - قرار دارد و این پیامبر، ده سال با آن قدرت فوق تصوّر بشری و با اتّصال به اقیانوس لایزال وحی الهی و با حکمت بی‌انتها و بی‌مثالی که از آن برخوردار بود، در جامعه حکومت کرده است و بعد باز در فاصله‌ای، حکومت علی بن ابی‌طالب بر همین جامعه جریان داشته است و مدینه و کوفه، به نوبت پایگاه این حکومت عظیم قرار گرفته‌اند؛ چه حادثه‌ای اتّفاق افتاده و چه میکروبی وارد کالبد این جامعه شده است که بعد از گذشت نیم قرن از وفات پیامبر و بیست سال از شهادت امیرالمؤمنین علیهما السّلام، در همین جامعه و بین همین مردم، کسی مثل حسین بن علی را با آن وضع به شهادت می‌رسانند؟!

چه اتّفاقی افتاد و چطور چنین واقعه‌ای ممکن است رخ دهد؟ آن هم نه یک پسر بی‌نام و نشان؛ بل کودکی که پیامبر اکرم، او را در آغوش خود می‌گرفت، با او روی منبر می‌رفت و برای مردم صحبت می‌کرد. او پسری بود که پیامبر درباره‌اش فرمود: «حسین منّی و انا من حسین». رابطه‌ی بین این پدر و پسر، این گونه مستحکم بوده است. آن پسری که در زمان حکومت امیرالمؤمنین، یکی از ارکان حکومت در جنگ و صلح بود و در سیاست مثل خورشیدی می‌درخشید. آن وقت، کار آن جامعه به جایی برسد که همین انسان بارز و فرزند پیامبر، با آن عمل و تقوا و شخصیت فاخر و عزّت و با آن حلقه‌ی درس در مدینه و آن همه اصحاب و یاران علاقه‌مند و ارادتمند و آن همه شیعیان در نقاط مختلف دنیای اسلام را با آن وضعیت فجیع محاصره کنند و تشنه نگه دارند و بکشند و نه فقط خودش، بلکه همه‌ی مردانش و حتّی بچه‌ی ششماهه را قتل عام کنند و بعد هم زن و بچه‌ی اینها را مثل اسرای جنگی اسیر کنند و شهر به شهر بگردانند. قضیه چیست و چه اتّفاقی افتاده بود؟ این، آن عبرت است.

شما جامعه‌ی ما را با آن جامعه مقایسه کنید تا تفاوت آن دو را دریابید. ما در این‌جا و در رأس جامعه، امام عظیم‌القدر را داشتیم که بلاشک از انسانهای زمان ما بزرگتر و برجسته‌تر بود؛ اما امام ما کجا، پیامبر کجا؟ یک چنین نیروی عظیمی، به وسیله‌ی پیامبر در آن جامعه پراکنده شد که بعد از وفات آن بزرگوار، تا دهها سال ضربِ دست پیامبر جامعه را پیش می‌برد. شما خیال نکنید این فتوحاتی که انجام گرفت، از نفس رسول اللَّه منقطع بود؛ این، ضرب دست آن بزرگوار بود که جامعه‌ی اسلامی را پیش می‌برد و پیش برد. بنابراین، پیامبر اکرم در فتوحات آن جامعه و جامعه‌ی ما حضور داشت و دارد، تا وضع به این‌جا رسید.

من، همیشه به جوانان و محصّلین و طلّاب و دیگران می‌گویم که تاریخ را جدّی بگیرید و با دقّت نگاه کنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است: «تلک أمة قد خلت». عبرت از گذشتگان، درس و آموزش قرآن است. اساس قضیه در چند نکته است که حالا من نمی‌خواهم آنها را در این‌جا تحلیل و بیان کنم. مقداری را گفتم و مقداری هم باب محافل بحث و تدقیق است که افراد اهل تحقیق بنشینند و روی کلمه کلمه‌ی این حرفها، دقّت کنند.

یکی از مسائلی که عامل اصلی چنین قضیه‌ای شد، این بود که رواج دنیا طلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حسّاسیتِ مسؤولیت ایمانی را گرفت. این‌که ما روی مسأله‌ی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می‌کنیم، یک علّت عمده‌اش این است که جامعه را تخدیر می‌کند. همان مدینه‌ای که اوّلین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدّتی به مرکز بهترین موسیقیدانان و آوازخوانان و معروفترین رقاصّان تبدیل شد؛ تا جایی که وقتی در دربار شام می‌خواستند بهترین مغنّیان را خبر کنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده می‌آوردند!

این جسارت، پس از صد یا دویست سال بعد انجام نگرفت؛ بلکه در همان حول و حوشِ شهادت جگر گوشه‌ی فاطمه‌ی‌زهرا سلام اللَّه علیها و نور چشم پیامبر و حتی قبل از آن، در زمان معاویه اتّفاق افتاد! بنابراین، مدینه مرکز فساد و فحشا شد و آقا زاده‌ها و بزرگ زاده‌ها و حتی بعضی از جوانان وابسته به بیت بنی هاشم نیز، دچار فساد و فحشا شدند!بزرگان حکومت فاسد هم می‌دانستند چه کار بکنند و انگشت روی چه چیزی بگذارند و چه چیزی را ترویج کنند. این بلیّه، مخصوص مدینه هم نبود؛ جاهای دیگر هم به این گونه فسادها مبتلا شدند.

تمسّک به دین و تقوا و معنویّت و اهمیت پرهیزکاری و پاکدامنی، این‌جا معلوم می‌شود. این‌که ما مکرّر در مکرّر، به بهترین جوانان این روزگار که شما باشید، این همه سفارش و تأکید می‌کنیم که مواظب سیل گنداب فساد باشید، به همین خاطر است. امروز چه کسی مثل جوانان پاسدار است؟ همین پاسداران و بسیجیها، واقعاً بهترین جوانانند که در میدان علم و دین و جهاد، پیشرو هستند. در کجا چنین جوانانی را سراغ داریم؟ نظیر اینها را خیلی کم داریم و در هیچ جای دنیا تعدادشان به این کثرت نیست. بنابراین، باید مواظب موج فساد بود.

عامل دیگری که وضع را به آن‌جا رسانید و انسان در زندگی ائمه علیهم السّلام این معنا را مشاهده می‌کند، این بود که پیروان حق که ستونهای آن اساس واقعیِ بنای ولایت و تشیّع محسوب می‌شدند، از سرنوشت دنیای اسلام اعراض کردند و نسبت به آن بی‌توجّه شدند و به سرنوشت دنیای اسلام، اهمیت نمی‌دادند. بعضی افراد یک مدّت مقداری تحمّس و شور نشان دادند که حکّامْ سختگیری کردند؛ مثل قضیه‌ی هجوم به مدینه در زمان یزید که اینها علیه یزید سر و صدایی به راه انداختند، او هم آدم ظالمی را فرستاد و قتل عامشان کرد. این گروه هم، همه چیز را به کلّی بوسیدند و کنار گذاشتند و مسائل را فراموش کردند. البته، همه‌ی اهل مدینه هم نبودند؛ بلکه عدّه‌ای بودند که در بین خودشان، اختلاف داشتند. درست عکس تعالیم اسلامی عمل شد؛ یعنی نه وحدت و نه سازماندهی درست بود و نه نیروها با یکدیگر اتصال و ارتباط کاملی داشتند. بنابراین، نتیجه آن شد که دشمن، بیرحمانه تاخت و اینها هم در قدم اوّل، عقب نشستند. این نکته، نکته‌ی مهمی است.

کار دو جناح حقّ و باطل که با هم مبارزه می‌کنند و به یکدیگر ضربه می‌زنند، بدیهی است. همچنان که جناح حق به باطل ضربه می‌زند، باطل هم به حق ضربه می‌زند. این ضربه‌ها تبادل پیدا می‌کند و وقتی سرنوشت معلوم می‌شود که یکی از این دو جناح خسته شود و هر که زودتر خسته شد، او شکست را قبول کرده است.1374/10/05

لینک ثابت
آراستگی به فضائل اخلاقی

راز تداوم معارف انبیا - از اوّل تا آخر - کلمه‌ی توحید و فضایل و ارزشهای دینی بود که به وسیله‌ی اینها تکرار شد و امروز همین معارف، دنیا را گرفته است و به هر جای آن‌که نگاه کنید، معارف انبیا را می‌بینید؛ در حالی که تقریباً همه انبیا را - به جز تعداد معدودی - قلع و قمع کردند. موسی را آن همه زجر کردند و عیسی بن مریم را آن طور مورد تعقیب و فشار قرار دادند؛ اما معارفشان تا امروز باقی است.1374/10/05
لینک ثابت
عبرت از گذشتگان، درس و آموزش قرآن

من، همیشه به جوانان و محصّلین و طلّاب و دیگران می‌گویم که تاریخ را جدّی بگیرید و با دقّت نگاه کنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است: «تلک أمة قد خلت».(1) عبرت از گذشتگان، درس و آموزش قرآن است.1374/10/05

1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 141
تِلكَ أُمَّةٌ قَد خَلَت ۖ لَها ما كَسَبَت وَلَكُم ما كَسَبتُم ۖ وَلا تُسأَلونَ عَمّا كانوا يَعمَلونَ
ترجمه:
(به هر حال) آنها امتی بودند که درگذشتند. آنچه کردند، برای خودشان است؛ و آنچه هم شما کرده‌اید، برای خودتان است؛ و شما مسئول اعمال آنها نیستید.
لینک ثابت
معنای عبرت گرفتن از ماجرای امام حسین(علیه السلام)

عبرت ماجرای امام حسین این است که انسان فکر کند در تاریخ و جامعه‌ی اسلامی؛ آن هم جامعه‌ای که در رأس آن، شخصی مثل پیامبر خدا - نه یک بشر معمولی - قرار دارد و این پیامبر، ده سال با آن قدرت فوق تصوّر بشری و با اتّصال به اقیانوس لایزال وحی الهی و با حکمت بی‌انتها و بی‌مثالی که از آن برخوردار بود، در جامعه حکومت کرده است و بعد باز در فاصله‌ای، حکومت علی بن ابی‌طالب بر همین جامعه جریان داشته است و مدینه و کوفه، به نوبت پایگاه این حکومت عظیم قرار گرفته‌اند؛ چه حادثه‌ای اتّفاق افتاده و چه میکروبی وارد کالبد این جامعه شده است که بعد از گذشت نیم قرن از وفات پیامبر و بیست سال از شهادت امیرالمؤمنین علیهما السّلام، در همین جامعه و بین همین مردم، کسی مثل حسین بن علی را با آن وضع به شهادت می‌رسانند؟!
چه اتّفاقی افتاد و چطور چنین واقعه‌ای ممکن است رخ دهد؟ آن هم نه یک پسر بی‌نام و نشان؛ بل کودکی که پیامبر اکرم، او را در آغوش خود می‌گرفت، با او روی منبر می‌رفت و برای مردم صحبت می‌کرد. او پسری بود که پیامبر درباره‌اش فرمود: «حسین منّی و انا من حسین»(1). رابطه‌ی بین این پدر و پسر، این گونه مستحکم بوده است.1374/10/05


1 )
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ،شیخ مفید ج2 ص 127 ؛
كامل‏الزيارات،محمد بن قولویه ص53ح11 ؛ 
المناقب،ابن شهر آشوب،ج1ص74 ؛ 
ارشاد : ج 2  ص 167  ؛ 
كشف الغمه : ج 2 ص 11 ؛
بحار الانوار،مجلسی،ج43 ص262ح1 ؛ 
سنن ترمذی : ج5 ص 324 ح3864؛  قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ص حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط»

حسين منی و أنا من حسين أحب الله من أحب حسينا حسين سبط من الأسباط»
ترجمه:
حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد كسی را كه حسین دوست بدارد. حسین نوه ای از نوه ها[یم] است.
لینک ثابت
محاصره اقتصادی

امام شصت و سه سالش بود که از همان دوران پیر مردی، شروع به مبارزه کرد و چون موقعیت آن روز مناسب بود، ایشان تمام زحمات را در دوران پیری، تحمّل کرد. در هشتادسالگی هم رهبری این انقلاب باعظمت را به عهده گرفت و تا نودسالگی، آن را با قضایای عظیمی که شما شاهدش بودید، هدایت کرد. تهدید امریکا و شوروی و اتّحاد دو ابرقدرت و جنگ هشت‏ساله و حمله به طبس و محاصره‏ی اقتصادی و تبلیغاتی و سیاسی و ... هیچ‏گاه این کوه استوار را تکان نداد: «لا تحرکه العواصف». هیچ توفانی نتوانست او را تکان دهد و لذا پیروز شد.

این تجربه، یک‏بار عمل شده است و آن، داستان انقلاب ماست که ملت و کسانی که دلِ مبارزه داشتند، پشت سر این مرد ایستادند و صفوف متّحدی را تشکیل دادند و حتّی ضعیف‏ترین انسانها نیز پی‏درپی آمدند و ایستادند تا بالاخره دشمن مغلوب شد و امروز، دشمن مغلوبِ ماست. امروز دشمن، مغلوب انقلاب اسلامی است. همه‏ی این تشرها و سر و صداها و جنجالهای تبلیغاتی و اداهای قدرت‏مندانه‏ای که از خود در می‏آورند؛ نشانه‏ی شکست و ترس آن‏ها از این انقلاب است. اینکه رؤسای امریکا به هم افتاده‏اند و بین خود مسابقه گذاشته‏اند تا علیه جمهوری اسلامی و نظام اسلامی حرف بزنند و طرح بدهند و تصمیم‏ تصمیم‏گیری کنند، نشانه‏ی احساس شکست آن ابرقدرت از انقلاب اسلامی است و بیانگر ایستادگی و پیروزی ملت ایران در این صحنه‏ی عظیم هفده‏ساله، از اوّل تا به حال است. دشمن، با دقّت نگاه می‏کند تا لحظه‏ی ضعف را در چهره‏ی این انقلاب و این ملت، تفرّس و جستجو کند و در همان لحظه، بی‏رحمانه حمله نماید. البته، مواردی که در این روزها مطرح می‏شود، حمله نیست و ارزش و اهمیتی هم ندارد. می‏گویند محاصره‏ی اقتصادی می‏کنند؛ مگر تا به حال نکرده‏اند؟! امروز دنیا، آن دنیایی نیست که اروپا و کشورهای بزرگ آسیا، تحمیل سیاستمداران پررو و زیاده‏طلب و گستاخ و بداخلاق امریکا را قبول کند. امروز، دنیایی است که هر ملتی برای خود، جایگاه و موقعیتی دارد. ملتهای کوچک هم اگر رهبران خوبی داشته باشند، حاضر نیستند از ملتهای بزرگ، تحمیل قبول کنند؛ چه رسد به اینکه آمریکاییها بیایند برای دولتها و شرکتهای اروپایی تعیین تکلیف کنند! چه کسی به این‏ها اعتنا می‏کند؟ چه کسی تحمیلهای آن‏ها را می‏پذیرد؟1374/10/05

لینک ثابت
عزت ملی

باید ملت ایران و شما جوانان مؤمن و کسانی که در مقابل تحمیلات دشمنان قدرتمند، طعم عزّت را چشیده‏اند و می‏دانند عزّتِ یک ملت یعنی چه، در تمام شرایط به دشمن حالی کنند که از مواضع اسلامی و مواضعی که انقلاب به آنان آموخته است، یک سرسوزن عقب نخواهند نشست. شما جوانان مؤمن و پاسداران عزیز و مجرّبین میدانهای نبرد و کسانی که فضای شهادت و جهاد را لمس کرده‏اید- بلکه آن را به وجود آورده‏اید- در این مرحله، نقش بسیار مهمّی را می‏توانید بر عهده بگیرید. شما باید رفتار و گفتار و تظاهر و اعلان و دل و باطنتان سرشار از ایستادگی و اقتداری باشد که امام بزرگوار ما مظهر آن بود و استقلال و آزادی ایران از بند قدرتهای تجاوزگر، ثمره‏ی شیرین آن است و إن شاء اللّه پیشرفت و رشد پی‏درپی این کشور، ثمرات بعدی آن خواهد بود و آزادی ملتهای دیگر را که از تجربیّات این کشور درس خواهند گرفت، به دنبال خواهد داشت.1374/10/05
لینک ثابت
حضرت امام حسین(علیه السلام)

عزیزان من! نام حسین بن علی علیه الصّلاة و السّلام، نام عجیبی است. وقتی از لحاظ عاطفی نگاه می‌کنید، می‌بینید خصوصیت اسم آن امام در بین مسلمینِ با معرفت، این است که دلها را مثل مغناطیس و کهربا به خود جذب می‌کند. البته در بین مسلمین کسانی هستند که این حالت را ندارند و در حقیقت، از معرفت به امام حسین بی‌بهره‌اند. از طرفی کسانی هم هستند که جزو شیعیانِ این خانواده محسوب نمی‌شوند؛ اما در میان آنها بسیاری هستند که اسم حسین علیه‌السّلام،اشکشان را جاری می‌سازد و دلشان را منقلب می‌کند. خدای متعال، در نام امام حسین اثری قرار داده است که وقتی اسم او آورده شود، بر دل و جان ما ملت ایران و دیگر ملتهای شیعه، یک حالت معنوی حاکم می‌شود. این، آن معنای عاطفیِ آن ذات و وجود مقدّس است.
از اوّل هم در بین اصحاب بصیرت، همین‌طور بوده است. در خانه‌ی نبیّ اکرم علیه و علی آله الاف الصّلاة والسّلام و امیر المؤمنین علیه الصّلاة والسّلام و در محیط زندگی این بزرگواران هم - آن طوری که انسان از روایات و تاریخ و اخبار و آثار می‌فهمد - این وجود عزیز، خصوصیتی داشته و مورد محبّت و عشق ورزیدن بوده است. امروز هم، همین گونه است.
از جنبه‌ی معارف نیز، آن بزرگوار و این اسم شریف - که اشاره به آن مسمّای عظیم القدر است - همین گونه است. عزیزترین معارف و راقیترین مطالب معرفتی، در کلمات این بزرگوار است. همین دعای امام حسین در روز عرفه را که شما نگاه کنید، خواهید دید حقیقتاً مثل زبور اهل بیت، پر از نغمه‌های شیوا و عشق و شور معرفتی است. حتی بعضی از دعاهای امام سجّاد را که انسان می‌بیند و مقایسه می‌کند، گویا که دعای این پسر، شرح و توضیح و بیانِ متن دعای پدر است؛ یعنی آن اصل است و این فرع. دعای عجیب و شریف عرفه و کلمات این بزرگوار در حول و حوش عاشورا و خطبه‌هایش در غیر عاشورا، معنا و روح عجیبی دارد و بحر زخّاری از معارف عالی و رقیق و حقایق ملکوتی است که در آثار اهل بیت علیهم السّلام کم نظیر است.
از جنبه‌ی تاریخی هم، این نام و خصوصیّت و شخصیّت، یک مقطع تاریخی و یک کتاب تاریخ است. البته، به معنای تاریخ ساده و گزاره‌ی ماوقع نیست؛ بلکه به معنای تفسیر و تبیین تاریخ و درس حقایق تاریخی است.
من، یک وقت درباره‌ی عبرتهای ماجرای امام حسین صحبتهایی کردم و گفتم که ما از این حادثه، غیر از درسهایی که می‌آموزیم؛ عبرتهایی نیز می‌گیریم. «درسها» به ما می‌گویند که چه باید بکنیم؛ ولی «عبرتها» به ما می‌گویند که چه حادثه‌ای اتّفاق افتاده و چه واقعه‌ای ممکن است اتّفاق بیفتد.
از جنبه‌ی تاریخی هم، این نام و خصوصیّت و شخصیّت، یک مقطع تاریخی و یک کتاب تاریخ است. البته، به معنای تاریخ ساده و گزاره‌ی ماوقع نیست؛ بلکه به معنای تفسیر و تبیین تاریخ و درس حقایق تاریخی است.
من، یک وقت درباره‌ی عبرتهای ماجرای امام حسین صحبتهایی کردم و گفتم که ما از این حادثه، غیر از درسهایی که می‌آموزیم؛ عبرتهایی نیز می‌گیریم. «درسها» به ما می‌گویند که چه باید بکنیم؛ ولی «عبرتها» به ما می‌گویند که چه حادثه‌ای اتّفاق افتاده و چه واقعه‌ای ممکن است اتّفاق بیفتد.
عبرت ماجرای امام حسین این است که انسان فکر کند در تاریخ و جامعه‌ی اسلامی؛ آن هم جامعه‌ای که در رأس آن، شخصی مثل پیامبر خدا - نه یک بشر معمولی - قرار دارد و این پیامبر، ده سال با آن قدرت فوق تصوّر بشری و با اتّصال به اقیانوس لایزال وحی الهی و با حکمت بی‌انتها و بی‌مثالی که از آن برخوردار بود، در جامعه حکومت کرده است و بعد باز در فاصله‌ای، حکومت علی بن ابی‌طالب بر همین جامعه جریان داشته است و مدینه و کوفه، به نوبت پایگاه این حکومت عظیم قرار گرفته‌اند؛ چه حادثه‌ای اتّفاق افتاده و چه میکروبی وارد کالبد این جامعه شده است که بعد از گذشت نیم قرن از وفات پیامبر و بیست سال از شهادت امیرالمؤمنین علیهما السّلام، در همین جامعه و بین همین مردم، کسی مثل حسین بن علی را با آن وضع به شهادت می‌رسانند؟
چه اتّفاقی افتاد و چطور چنین واقعه‌ای ممکن است رخ دهد؟ آن هم نه یک پسر بی‌نام و نشان؛ بل کودکی که پیامبر اکرم، او را در آغوش خود می‌گرفت، با او روی منبر می‌رفت و برای مردم صحبت می‌کرد. او پسری بود که پیامبر درباره‌اش فرمود: «حسین منّی و انا من حسین». رابطه‌ی بین این پدر و پسر، این گونه مستحکم بوده است. آن پسری که در زمان حکومت امیرالمؤمنین، یکی از ارکان حکومت در جنگ و صلح بود و در سیاست مثل خورشیدی می‌درخشید. آن وقت، کار آن جامعه به جایی برسد که همین انسان بارز و فرزند پیامبر، با آن عمل و تقوا و شخصیت فاخر و عزّت و با آن حلقه‌ی درس در مدینه و آن همه اصحاب و یاران علاقه‌مند و ارادتمند و آن همه شیعیان در نقاط مختلف دنیای اسلام را با آن وضعیت فجیع محاصره کنند و تشنه نگه دارند و بکشند و نه فقط خودش، بلکه همه‌ی مردانش و حتّی بچه‌ی ششماهه را قتل عام کنند و بعد هم زن و بچه‌ی اینها را مثل اسرای جنگی اسیر کنند و شهر به شهر بگردانند. قضیه چیست و چه اتّفاقی افتاده بود؟ این، آن عبرت است.
شما جامعه‌ی ما را با آن جامعه مقایسه کنید تا تفاوت آن دو را دریابید. ما در این‌جا و در رأس جامعه، امام عظیم‌القدر را داشتیم که بلاشک از انسانهای زمان ما بزرگتر و برجسته‌تر بود؛ اما امام ما کجا، پیامبر کجا؟ یک چنین نیروی عظیمی، به وسیله‌ی پیامبر در آن جامعه پراکنده شد که بعد از وفات آن بزرگوار، تا دهها سال ضربِ دست پیامبر جامعه را پیش می‌برد. شما خیال نکنید این فتوحاتی که انجام گرفت، از نفس رسول اللَّه منقطع بود؛ این، ضرب دست آن بزرگوار بود که جامعه‌ی اسلامی را پیش می‌برد و پیش برد. بنابراین، پیامبر اکرم در فتوحات آن جامعه و جامعه‌ی ما حضور داشت و دارد، تا وضع به این‌جا رسید.
من، همیشه به جوانان و محصّلین و طلّاب و دیگران می‌گویم که تاریخ را جدّی بگیرید و با دقّت نگاه کنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است: «تلک أمة قد خلت(189)». عبرت از گذشتگان، درس و آموزش قرآن است. اساس قضیه در چند نکته است که حالا من نمی‌خواهم آنها را در این‌جا تحلیل و بیان کنم. مقداری را گفتم و مقداری هم باب محافل بحث و تدقیق است که افراد اهل تحقیق بنشینند و روی کلمه کلمه‌ی این حرفها، دقّت کنند.
یکی از مسائلی که عامل اصلی چنین قضیه‌ای شد، این بود که رواج دنیا طلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حسّاسیتِ مسؤولیت ایمانی را گرفت. این‌که ما روی مسأله‌ی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می‌کنیم، یک علّت عمده‌اش این است که جامعه را تخدیر می‌کند. همان مدینه‌ای که اوّلین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدّتی به مرکز بهترین موسیقیدانان و آوازخوانان و معروفترین رقاصّان تبدیل شد؛ تا جایی که وقتی در دربار شام می‌خواستند بهترین مغنّیان را خبر کنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده می‌آوردند!
این جسارت، پس از صد یا دویست سال بعد انجام نگرفت؛ بلکه در همان حول و حوشِ شهادت جگر گوشه‌ی فاطمه‌ی‌زهرا سلام اللَّه علیها و نور چشم پیامبر و حتی قبل از آن، در زمان معاویه اتّفاق افتاد! بنابراین، مدینه مرکز فساد و فحشا شد و آقا زاده‌ها و بزرگ زاده‌ها و حتی بعضی از جوانان وابسته به بیت بنی هاشم نیز، دچار فساد و فحشا شدند!بزرگان حکومت فاسد هم می‌دانستند چه کار بکنند و انگشت روی چه چیزی بگذارند و چه چیزی را ترویج کنند. این بلیّه، مخصوص مدینه هم نبود؛ جاهای دیگر هم به این گونه فسادها مبتلا شدند.
تمسّک به دین و تقوا و معنویّت و اهمیت پرهیزکاری و پاکدامنی، این‌جا معلوم می‌شود. این‌که ما مکرّر در مکرّر، به بهترین جوانان این روزگار که شما باشید، این همه سفارش و تأکید می‌کنیم که مواظب سیل گنداب فساد باشید، به همین خاطر است. امروز چه کسی مثل جوانان پاسدار است؟ همین پاسداران و بسیجیها، واقعاً بهترین جوانانند که در میدان علم و دین و جهاد، پیشرو هستند. در کجا چنین جوانانی را سراغ داریم؟ نظیر اینها را خیلی کم داریم و در هیچ جای دنیا تعدادشان به این کثرت نیست. بنابراین، باید مواظب موج فساد بود.
امروز، بحمداللَّه خدای متعال، قداست و معنویّت این انقلاب را حفظ کرده است. جوانانْ پاک و طاهرند؛ اما بدانید زیور و عیش و شیرینی دنیا، چیز خطرناکی است و دلهای سخت و انسانهای قوی را می‌لرزاند. باید در مقابل این وسوسه‌ها، ایستادگی کرد. جهاد اکبری که فرمودند، همین است. شما که جهاد اصغرتان را خوب انجام دادید و امروز به این مرحله رسیده‌اید، باید بتوانید جهاد اکبر را نیز خوب انجام دهید.
بحمداللَّه امروز عزیزان ما در سپاه و بسیج و همچنین مجموعه‌ی جوانان مؤمن و حزب‌اللّهی، بهترین هستند. باید این نعمت را پاس داشت. دشمن می‌خواهد این را از ملت ایران و مسلمین در هر جا که هستند، بگیرد. دشمنان ما می‌خواهند ملتهای مسلمان به یک عیشِ ذلّت بار و غفلت آمیز و غرق شدن در گنداب و قبول سلطه‌ی بیگانگان، سرگرم شوند؛ کمااین‌که قبل از انقلاب نیز این گونه بود و امروز هم در بسیاری از کشورهای دنیا همین‌طور است.
عامل دیگری که وضع را به آن‌جا رسانید و انسان در زندگی ائمه علیهم السّلام این معنا را مشاهده می‌کند، این بود که پیروان حق که ستونهای آن اساس واقعیِ بنای ولایت و تشیّع محسوب می‌شدند، از سرنوشت دنیای اسلام اعراض کردند و نسبت به آن بی‌توجّه شدند و به سرنوشت دنیای اسلام، اهمیت نمی‌دادند. بعضی افراد یک مدّت مقداری تحمّس و شور نشان دادند که حکّامْ سختگیری کردند؛ مثل قضیه‌ی هجوم به مدینه در زمان یزید که اینها علیه یزید سر و صدایی به راه انداختند، او هم آدم ظالمی را فرستاد و قتل عامشان کرد. این گروه هم، همه چیز را به کلّی بوسیدند و کنار گذاشتند و مسائل را فراموش کردند. البته، همه‌ی اهل مدینه هم نبودند؛ بلکه عدّه‌ای بودند که در بین خودشان، اختلاف داشتند. درست عکس تعالیم اسلامی عمل شد؛ یعنی نه وحدت و نه سازماندهی درست بود و نه نیروها با یکدیگر اتصال و ارتباط کاملی داشتند. بنابراین، نتیجه آن شد که دشمن، بیرحمانه تاخت و اینها هم در قدم اوّل، عقب نشستند. این نکته، نکته‌ی مهمی است.
کار دو جناح حقّ و باطل که با هم مبارزه می‌کنند و به یکدیگر ضربه می‌زنند، بدیهی است. همچنان که جناح حق به باطل ضربه می‌زند، باطل هم به حق ضربه می‌زند. این ضربه‌ها تبادل پیدا می‌کند و وقتی سرنوشت معلوم می‌شود که یکی از این دو جناح خسته شود و هر که زودتر خسته شد، او شکست را قبول کرده است.1374/10/05

لینک ثابت
سرنوشت امت اسلامی

ما روی مسأله‏ی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می‏کنیم، یک علّت عمده‏اش این است که جامعه را تخدیر می‏کند. همان مدینه‏ای که اوّلین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدّتی به مرکز بهترین موسیقی‏دانان و آوازخوانان و معروف‏ترین رقّاصان تبدیل شد؛ تا جایی که وقتی در دربار شام می‏خواستند بهترین مغنّیان را خبر کنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده می‏آوردند!
این جسارت، پس از صد یا دویست سال بعد انجام نگرفت؛ بلکه در همان حول‏وحوش شهادت جگر گوشه‏ی فاطمه‏ی زهرا سلام‏الله‏علیها و نور چشم پیامبر و حتی قبل از آن، در زمان معاویه اتّفاق افتاد! بنابراین، مدینه مرکز فساد و فحشا شد و آقازاده‏ها و بزرگ‏زاده‏ها و حتی بعضی از جوانان وابسته به بیت بنی هاشم نیز، دچار فساد و فحشا شدند! بزرگان حکومت فاسد هم می‏دانستند چه کار بکنند و انگشت روی چه چیزی بگذارند و چه چیزی را ترویج کنند. این بلیّه، مخصوص مدینه هم نبود؛ جاهای دیگر هم به این‏گونه فسادها مبتلا شدند.
تمسّک به دین و تقوا و معنویّت و اهمیت پرهیزکاری و پاک‏دامنی، اینجا معلوم می‏شود. اینکه ما مکرّر در مکرّر، به بهترین جوانان این روزگار که شما باشید، این همه سفارش و تأکید می‏کنیم که مواظب سیل گنداب فساد باشید، به همین خاطر است. امروز چه کسی مثل جوانان پاسدار است؟ همین پاسداران و بسیجی‏ها، واقعاً بهترین جوانانند که در میدان علم و دین و جهاد، پیشرو هستند. در کجا چنین جوانانی را سراغ داریم؟ نظیر این‏ها را خیلی کم داریم و در هیچ جای دنیا تعدادشان به این کثرت نیست. بنابراین، باید مواظب موج فساد بود.
امروز، بحمد اللّه خدای متعال، قداست و معنویّت این انقلاب را حفظ کرده است. جوانانْ پاک و طاهرند؛ اما بدانید زیور و عیش و شیرینی دنیا، چیز خطرناکی است و دلهای سخت و انسانهای قوی را می‏لرزاند. باید در مقابل این وسوسه‏ها، ایستادگی کرد. جهاد اکبری که فرمودند، همین است. شما که جهاد اصغرتان را خوب انجام دادید و امروز به این مرحله رسیده‏اید، باید بتوانید جهاد اکبر را نیز خوب انجام دهید.
بحمد اللّه امروز عزیزان ما در سپاه و بسیج و همچنین مجموعه‏ی جوانان مؤمن و حزب‏اللّهی، بهترین هستند. باید این نعمت را پاس داشت. دشمن می‏خواهد این را از ملت ایران و مسلمین در هرجا که هستند، بگیرد. دشمنان ما می‏خواهند ملتهای مسلمان به یک عیشِ ذلّت بار و غفلت‏آمیز و غرق شدن در گنداب و قبول سلطه‏ی بیگانگان، سرگرم شوند؛ کمااینکه قبل از انقلاب نیز این‏گونه بود و امروز هم در بسیاری از کشورهای دنیا همین‏طور است.
عامل دیگری که وضع را به آنجا رسانید و انسان در زندگی ائمه علیهم‏السّلام این معنا را مشاهده می‏کند، این بود که پیروان حق که ستونهای آن اساس واقعیِ بنای ولایت و تشیّع محسوب می‏شدند، از سرنوشت دنیای اسلام اعراض کردند و نسبت به آن بی‏توجّه شدند و به سرنوشت دنیای اسلام، اهمیت نمی‏دادند. بعضی افراد یک مدّت مقداری تحمّس و شور نشان دادند که حکّامْ سخت‏گیری کردند؛ مثل قضیه‏ی هجوم به مدینه در زمان یزید که این‏ها علیه یزید سر و صدایی به راه انداختند، او هم آدم ظالمی را فرستاد و قتل عامشان کرد. این گروه هم، همه چیز را به کلّی بوسیدند و کنار گذاشتند و مسائل را فراموش کردند. البته، همه‏ی اهل مدینه هم نبودند؛ بلکه عدّه‏ای بودند که در بین خودشان، اختلاف داشتند. درست عکس تعالیم اسلامی عمل شد؛ یعنی نه وحدت و نه سازماندهی درست بود و نه نیروها با یکدیگر اتصال و ارتباط کاملی داشتند. بنابراین، نتیجه آن شد که دشمن، بی‏رحمانه تاخت و این‏ها هم در قدم اوّل، عقب نشستند. این نکته، نکته‏ی مهمی است.1374/10/05

لینک ثابت
فساد, امر به معروف و نهی از منکر, فحشا, مبارزه با منکرات

این‌که ما روی مسأله‌ی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می‌کنیم، یک علّت عمده‌اش این است که جامعه را تخدیر می‌کند.1374/10/05
لینک ثابت
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی, بسیج مستضعفین, جوان, نعمت الهی

بحمداللَّه امروز عزیزان ما در سپاه و بسیج و همچنین مجموعه‌ی جوانان مؤمن و حزب‌اللّهی، بهترین هستند. باید این نعمت را پاس داشت.1374/10/05
لینک ثابت
امر به معروف و نهی از منکر

شما جامعه‏ی ما را با آن جامعه مقایسه کنید تا تفاوت آن دو را دریابید. ما در اینجا و در رأس جامعه، امام عظیم القدر را داشتیم که بلاشک از انسانهای زمان ما بزرگتر و برجسته‏تر بود؛ اما امام ما کجا، پیامبر کجا؟ یک چنین نیروی عظیمی، به وسیله‏ی پیامبر در آن جامعه پراکنده شد که بعد از وفات آن بزرگوار، تا دهها سال ضربِ دست پیامبر جامعه را پیش می‏برد. شما خیال نکنید این فتوحاتی که انجام گرفت، از نفس رسول الله منقطع بود؛ این، ضرب دست آن بزرگوار بود که جامعه‏ی اسلامی را پیش می‏برد و پیش برد. بنابراین، پیامبر اکرم در فتوحات آن جامعه و جامعه‏ی ما حضور داشت و دارد، تا وضع به اینجا رسید.
من، همیشه به جوانان و محصّلین و طلّاب و دیگران می‏گویم که تاریخ را جدّی بگیرید و با دقّت نگاه کنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است: «تلک أمّة قد خلت». عبرت از گذشتگان، درس و آموزش قرآن است. اساس قضیه در چند نکته است که حالا من نمی‏خواهم آن‏ها را در اینجا تحلیل و بیان کنم. مقداری را گفتم و مقداری هم باب محافل بحث و تدقیق است که افراد اهل تحقیق بنشینند و روی کلمه کلمه‏ی این حرفها، دقّت کنند.
یکی از مسائلی که عامل اصلی چنین قضیه‏ای شد، این بود که رواج دنیاطلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حسّاسیتِ مسئولیت ایمانی را گرفت. اینکه ما روی مسأله‏ی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می‏کنیم، یک علّت عمده‏اش این است که جامعه را تخدیر می‏کند. همان مدینه‏ای که اوّلین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدّتی به مرکز بهترین موسیقی‏دانان و آوازخوانان و معروف‏ترین رقّاصان تبدیل شد؛ تا جایی که وقتی در دربار شام می‏خواستند بهترین مغنّیان را خبر کنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده می‏آوردند!1374/10/05

لینک ثابت
عبرت‌های انقلاب

باید ملت ایران و شما جوانان مؤمن و کسانی که در مقابل تحمیلات دشمنان قدرتمند، طعم عزّت را چشیده‏اند و می‏دانند عزّتِ یک ملت یعنی چه، در تمام شرایط به دشمن حالی کنند که از مواضع اسلامی و مواضعی که انقلاب به آنان آموخته است، یک سرسوزن عقب نخواهند نشست. شما جوانان مؤمن و پاسداران عزیز و مجرّبین میدانهای نبرد و کسانی که فضای شهادت و جهاد را لمس کرده‏اید- بلکه آن را به وجود آورده‏اید- در این مرحله، نقش بسیار مهمّی را می‏توانید بر عهده بگیرید. شما باید رفتار و گفتار و تظاهر و اعلان و دل و باطنتان سرشار از ایستادگی و اقتداری باشد که امام بزرگوار ما مظهر آن بود و استقلال و آزادی ایران از بند قدرتهای تجاوزگر، ثمره‏ی شیرین آن است و إن شاء اللّه پیشرفت و رشد پی‏درپی این کشور، ثمرات بعدی آن خواهد بود و آزادی ملتهای دیگر را که از تجربیّات این کشور درس خواهند گرفت، به دنبال خواهد داشت.1374/10/05
لینک ثابت
جامعه اسلامی

عبرت ماجرای امام حسین این است كه انسان فكر كند در تاریخ و جامعه‌ی اسلامی‌؛ آن هم جامعه‌ای كه در رأس آن، شخصی مثل پیامبر خدا- نه یك بشر معمولی- قرار دارد و این پیامبر، ده سال با آن قدرت فوق تصوّر بشری و با اتّصال به اقیانوس لا یزال وحی الهی و با حكمت بی‌انتها و بی‌مثالی كه از آن برخوردار بود، در جامعه‌ حكومت كرده است و بعد باز در فاصله‌ای، حكومت علیّ بن ابی طالب بر همین جامعه جریان داشته است و مدینه و كوفه، به نوبت پایگاه این حكومت عظیم قرار گرفته‌اند؛ چه حادثه‌ای اتّفاق افتاده و چه میكروبی وارد كالبد این جامعه شده است كه بعد از گذشت نیم قرن از وفات پیامبر و بیست سال از شهادت امیر المؤمنین علیهماالسّلام، در همین جامعه و بین همین مردم، كسی مثل حسین بن علی را با آن وضع به شهادت می‌رسانند؟!
چه اتّفاقی افتاد و چطور چنین واقعه‌ای ممكن است رخ دهد؟ آن هم نه یك پسر بی‌نام و نشان؛ بل كودكی كه پیامبر اكرم، او را در آغوش خود می‌گرفت، با او روی منبر می‌رفت و برای مردم صحبت می‌كرد. او پسری بود كه پیامبر در باره‌اش فرمود: «حسین منّی و انا من حسین». رابطه‌ی بین این پدر و پسر، این‌گونه مستحكم بوده است. آن پسری كه در زمان حكومت امیر المؤمنین، یكی از اركان حكومت در جنگ و صلح بود و در سیاست مثل خورشیدی می‌درخشید. آن وقت، كار آن جامعه به جایی برسد كه همین انسان بارز و فرزند پیامبر، با آن عمل و تقوا و شخصیت فاخر و عزّت و با آن حلقه‌ی درس در مدینه و آن همه اصحاب و یاران علاقه‌مند و ارادتمند و آن همه شیعیان در نقاط مختلف دنیای اسلام را با آن وضعیت فجیع محاصره كنند و تشنه نگه دارند و بكشند و نه فقط خودش، بلكه همه‌ی مردانش و حتّی بچه‌ی ششماهه را قتل عام كنند و بعد هم زن و بچه‌ی این‌ها را مثل اسرای جنگی اسیر كنند و شهر به شهر بگردانند. قضیه چیست و چه اتّفاقی افتاده بود؟ این، آن عبرت است.
شما جامعه‌ی ما را با آن جامعه مقایسه كنید تا تفاوت آن دو را دریابید. ما در اینجا و در رأس جامعه، امام عظیم القدر را داشتیم كه بلاشك از انسانهای زمان ما بزرگتر و برجسته‌تر بود؛ اما امام ما كجا، پیامبر كجا؟ یك چنین نیروی عظیمی، به وسیله‌ی پیامبر در آن جامعه پراكنده شد كه بعد از وفات آن بزرگوار، تا دهها سال ضربِ دست پیامبر جامعه را پیش می‌برد. شما خیال نكنید این فتوحاتی كه انجام گرفت، از نفس رسول الله منقطع بود؛ این، ضرب دست آن بزرگوار بود كه جامعه‌ی اسلامی را پیش می‌برد و پیش برد. بنابراین، پیامبر اكرم در فتوحات آن جامعه و جامعه‌ی ما حضور داشت و دارد، تا وضع به اینجا رسید.
من، همیشه به جوانان و محصّلین و طلّاب و دیگران می‌گویم كه تاریخ را جدّی بگیرید و با دقّت نگاه كنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است: «تلك أمّة قد خلت ». عبرت از گذشتگان، درس و آموزش قرآن است. اساس قضیه در چند نكته است كه حالا من نمی‌خواهم آن‌ها را در اینجا تحلیل و بیان كنم. مقداری را گفتم و مقداری هم باب محافل بحث و تدقیق است كه افراد اهل تحقیق بنشینند و روی كلمه كلمه‌ی این حرفها، دقّت كنند.
یكی از مسائلی كه عامل اصلی چنین قضیه‌ای شد، این بود كه رواج دنیاطلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حسّاسیتِ مسئولیت ایمانی را گرفت. اینكه ما روی مسأله‌ی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منكر و این چیزها تكیه می‌كنیم، یك علّت عمده‌اش این است كه جامعه را تخدیر می‌كند. همان مدینه‌ای كه اوّلین پایگاه تشكیل حكومت اسلامی بود، بعد از اندك مدّتی به مركز بهترین موسیقی‌دانان و آوازخوانان و معروف‌ترین رقّاصان تبدیل شد؛ تا جایی كه وقتی در دربار شام می‌خواستند بهترین مغنّیان را خبر كنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده می‌آوردند!
این جسارت، پس از صد یا دویست سال بعد انجام نگرفت؛ بلكه در همان حول‌وحوش شهادت جگر گوشه‌ی فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها و نور چشم پیامبر و حتی قبل از آن، در زمان معاویه اتّفاق افتاد! بنابراین، مدینه مركز فساد و فحشا شد و آقازاده‌ها و بزرگ‌زاده‌ها و حتی بعضی از جوانان وابسته به بیت بنی هاشم نیز، دچار فساد و فحشا شدند! بزرگان حكومت فاسد هم می‌دانستند چه كار بكنند و انگشت روی چه چیزی بگذارند و چه چیزی را ترویج كنند. این بلیّه، مخصوص مدینه هم نبود؛ جاهای دیگر هم به این‌گونه فسادها مبتلا شدند.1374/10/05

لینک ثابت
مقاومت ملت ایران

امروز، بحمداللَّه در دنیا کانونهاى مقاومت در مقابل این روحیه، متعدّد شده است. تا چندى پیش، فقط ایرانِ اسلامى بود؛ ولى امروز چنین نیست و ملتهاى دیگر هم وجود دارند که مقاومت مى‌کنند و تحمیلهاى اینها را بر نمى‌تابند. لیکن از آن جا که نقطه اصلى، انقلاب اسلامى و ملت مسلمان ایران است، اینها از ملت ما به شدّت کینه دارند و خیلى دلشان مى‌خواهد که ملت ایران بگوید من اشتباه کردم! آرزوى دشمن این است که از ملت ایران و مسؤولان برجسته این کشور، یک حرکت و یا اظهارى سر بزند که معنایش تخطئه گذشته خودشان باشد. البته به چنین چیزى دست پیدا نخواهند کرد.

به فضل پروردگار، این ملت و دولتِ خدمتگزار و این مسؤولان مؤمن و انقلابى، از امام خودشان فرا گرفته‌اند که در مقابل تحمیلهاى امریکا، مثل کوه بایستند. دشمنان ما، دنبال این مى‌گردند که به خیال خودشان، با تهدیدها و تشرها و جو سازیها و هوچى بازیها و اهانت به ملت ایران و مسؤولان کشور، ملت را به عقب نشینى وادار کنند. تنها علاجى که وجود دارد، ایستادگى است.
باید ملت ایران و شما جوانان مؤمن و کسانى که در مقابل تحمیلات دشمنان قدرتمند، طعم عزّت را چشیده‌اند و مى‌دانند عزّتِ یک ملت یعنى چه، در تمام شرایط به دشمن حالى کنند که از مواضع اسلامى و مواضعى که انقلاب به آنان آموخته است، یک سر سوزن عقب نخواهند نشست. شما جوانان مؤمن و پاسداران عزیز و مجرّبین میدانهاى نبرد و کسانى که فضاى شهادت و جهاد را لمس کرده‌اید - بلکه آن را به وجود آورده‌اید - در این مرحله، نقش بسیار مهمّى را مى‌توانید بر عهده بگیرید. شما باید رفتار و گفتار و تظاهر و اعلان و دل و باطنتان سرشار از ایستادگى و اقتدارى باشد که امام بزرگوار ما مظهر آن بود و استقلال و آزادى ایران از بند قدرتهاى تجاوزگر، ثمره شیرین آن است و ان شاءاللَّه پیشرفت و رشد پى در پى این کشور، ثمرات بعدى آن خواهد بود و آزادى ملتهاى دیگر را که از تجربیّات این کشور درس خواهند گرفت، به دنبال خواهد داشت.1374/10/05

لینک ثابت
مقاومت اسلامی, مقاومت ملت ایران

امروز، بحمداللَّه در دنیا کانونهاى مقاومت در مقابل این روحیه، متعدّد شده است. تا چندى پیش، فقط ایرانِ اسلامى بود؛ ولى امروز چنین نیست و ملتهاى دیگر هم وجود دارند که مقاومت مى‌کنند و تحمیلهاى اینها را بر نمى‌تابند. لیکن از آن جا که نقطه اصلى، انقلاب اسلامى و ملت مسلمان ایران است، اینها از ملت ما به شدّت کینه دارند و خیلى دلشان مى‌خواهد که ملت ایران بگوید من اشتباه کردم! آرزوى دشمن این است که از ملت ایران و مسؤولان برجسته این کشور، یک حرکت و یا اظهارى سر بزند که معنایش تخطئه گذشته خودشان باشد. البته به چنین چیزى دست پیدا نخواهند کرد.

به فضل پروردگار، این ملت و دولتِ خدمتگزار و این مسؤولان مؤمن و انقلابى، از امام خودشان فرا گرفته‌اند که در مقابل تحمیلهاى امریکا، مثل کوه بایستند. دشمنان ما، دنبال این مى‌گردند که به خیال خودشان، با تهدیدها و تشرها و جو سازیها و هوچى بازیها و اهانت به ملت ایران و مسؤولان کشور، ملت را به عقب نشینى وادار کنند. تنها علاجى که وجود دارد، ایستادگى است.
باید ملت ایران و شما جوانان مؤمن و کسانى که در مقابل تحمیلات دشمنان قدرتمند، طعم عزّت را چشیده‌اند و مى‌دانند عزّتِ یک ملت یعنى چه، در تمام شرایط به دشمن حالى کنند که از مواضع اسلامى و مواضعى که انقلاب به آنان آموخته است، یک سر سوزن عقب نخواهند نشست. شما جوانان مؤمن و پاسداران عزیز و مجرّبین میدانهاى نبرد و کسانى که فضاى شهادت و جهاد را لمس کرده‌اید - بلکه آن را به وجود آورده‌اید - در این مرحله، نقش بسیار مهمّى را مى‌توانید بر عهده بگیرید. شما باید رفتار و گفتار و تظاهر و اعلان و دل و باطنتان سرشار از ایستادگى و اقتدارى باشد که امام بزرگوار ما مظهر آن بود و استقلال و آزادى ایران از بند قدرتهاى تجاوزگر، ثمره شیرین آن است و ان شاءاللَّه پیشرفت و رشد پى در پى این کشور، ثمرات بعدى آن خواهد بود و آزادى ملتهاى دیگر را که از تجربیّات این کشور درس خواهند گرفت، به دنبال خواهد داشت.

امیدواریم که خداوند متعال شما را موفّق بدارد و ان شاءاللَّه توجّهات1374/10/05

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی