newspart/index2
حج / ارکان حج/برکات حج/ابراهیم/طواف/صفا/مروه/عرفات
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
یک بار واجب بودن حج در عمر انسان، نشانه قوت معنویت حج

دو نکته‌ی مهم در باب حج وجود دارد که همیشگی و فراموش نشدنی است. یکی موضوع «معنویت» در حجّ است. در خلال این واجب، از اوّل تا آخر، روحی وجود دارد که عبارت است از توجّه و اخلاص به ذات مقدّس احدیّت و اظهار عبودیّت در مقابل پروردگار. در فرایض و واجبات دیگر، به این حجم و کیفیّت، این ویژگی را نمی‌شود مشاهده کرد؛ اگر چه قوام هر واجب و عبادتی، به توجّه و ذکر حضرت پروردگار جلّ و علاست. وقتی انسانها به مرکز اقامه‌ی فریضه‌ی الهی حج جذب می‌شوند، از محدوده‌ی زندگی مادّی خارج و به فضایی کاملاً معنوی وارد می‌شوند. در این فضای معنوی، انسان به‌طور حقیقی، شستشویی می‌کند و برمی‌گردد. فرض بر این است که اگر انسان، یک بار در مدت عمر خویش چنین شستشویی بکند، برای او کافی است. چون حج یک بار واجب شده است و واجبات بر اساس نیازها و حاجات بشر است. اگر ما برای سیر تکامل و عروج الی‌اللَّه، به بیش از هفده رکعت نماز در روز احتیاج داشتیم، خدای متعال آن را واجب می‌کرد. حداقلِ واجب، آن چیزی است که برای ما به صورت حکم واجب درآمده است. حج، برای هر کس که بتواند - «من استطاع»، که نباید خیال کرد «من استطاع»(1)، واجب را محدود می‌کند؛ نه. این واجب را توسعه می‌دهد، بدون استثناء – یک‌بار در عمر واجب است و اگر کسی نتوانست، خوب؛ نمی‌تواند. بر او چیزی واجب نیست؛ چون قدرت وجود ندارد. پس، یک بار رفتن در آن مخزن و چشمه‌ی جوشان معنویت برای شستشو و پاکیزه شدن کافی است. البته اگر بیشتر بشود، بهتر و بیشتر شستشو خواهد شد. امّا حدّاقلِ لازم، همان یک بار است. ببینید چقدر جنبه‌ی معنویت حج باید قوی باشد!1374/01/16

1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 97
فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبراهيمَ ۖ وَمَن دَخَلَهُ كانَ آمِنًا ۗ وَلِلَّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعَ إِلَيهِ سَبيلًا ۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمينَ
ترجمه:
در آن، نشانه‌های روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن [= خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.
لینک ثابت
اثبات عزت توحید و نفی شرک و برائت از مشرکین در حج به مقدار توانایی

عزیزان من! حج را با این دو خاصّه بشناسید. خاصّه‌ی تأثیر شخصی، فردی و معنوی. ایجاد انقلابی در هر دل؛ این هزاران دلی که از این‌جا احرام می‌بندند و به خانه‌ی خدا، به میعاد و میقات الهی می‌روند، تا منقلب، الهی و معنوی شوند و برگردند. دلها از خانه‌ی خودشان احرام می‌بندند. دلهای ذاکر و خاشع. در واقع قبل از میقات، دلها مُحرِمند. این، یک ویژگی بود که قابل اغماض نیست. دومی هم معنا و مفهوم جمعی، اسلامی، امّتی و فراملیتیِ مربوط به امّت اسلام، و عبارت است از اثبات عزّت توحید، نفی شرک، برائت از شرک و مشرکین و داعیان الی الشّرک و مخالفان توحید، به هر شکل و گونه‌ای که بتوانند. مثل خود حج؛ که «من استطاع الیه سبیلاً.»(1) متوقّف بر استطاعت است.1374/01/16

1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 97
فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبراهيمَ ۖ وَمَن دَخَلَهُ كانَ آمِنًا ۗ وَلِلَّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعَ إِلَيهِ سَبيلًا ۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمينَ
ترجمه:
در آن، نشانه‌های روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن [= خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.
لینک ثابت
حج

در خلال این واجب[حج]، از اوّل تا آخر، روحی وجود دارد که عبارت است از توجّه و اخلاص به ذات مقدّس احدیّت و اظهار عبودیّت در مقابل پروردگار. در فرایض و واجبات دیگر، به این حجم و کیفیّت، این ویژگی را نمیشود مشاهده کرد؛ اگر چه قوام هر واجب و عبادتی، به توجّه و ذکر حضرت پروردگار جلّ و علاست. وقتی انسانها به مرکز اقامه فریضه الهی حج جذب میشوند، از محدوده زندگی مادّی خارج و به فضایی کاملاً معنوی وارد میشوند. در این فضای معنوی، انسان به‌طور حقیقی، شستشویی میکند و برمیگردد. فرض بر این است که اگر انسان، یک بار در مدت عمر خویش چنین شستشویی بکند، برای او کافی است. چون حج یک بار واجب شده است و واجبات بر اساس نیازها و حاجات بشر است. ... پس، یک بار رفتن در آن مخزن و چشمه جوشان معنویت برای شستشو و پاکیزه شدن کافی است. البته اگر بیشتر بشود، بهتر و بیشتر شستشو خواهد شد. امّا حدّاقلِ لازم، همان یک بار است. ببینید چقدر جنبه معنویت حج باید قوی باشد!1374/01/16
لینک ثابت
حج

اگر ما دیدیم که حج، جنبه مادّی و ظاهرسازی و دوری از معنویت پیدا کرد و در سفر حجْ رفتارهایی که برای خودمان انتخاب میکنیم یا بر ما تحمیل میکنند، ضد معنویت است، باید بدانیم از فلسفه حج دور افتاده‌ایم. کسانی که حج و ایام حج را به میزان زیادی صرف کارهایی میکنند که در جهت مقابل معنویت، یعنی غرق شدن در مادیّت و دوری از خداست، در حقیقت، بدون این که خودشان بدانند، از آن سرمایه‌ای که خدای متعال در حج به آنها هدیه کرده است، کم میکنند. آنها خیال میکنند چیزی به‌دست می‌آورند؛ در حالیکه چیزی از دست میدهند و با غرق شدن در مادّیات، هدیه معنوی را ناقص میکنند.1374/01/16
لینک ثابت
حج

حجْ اوّل با «لبیّک» یعنی پاسخگویی و اجابت دعوت الهی شروع میشود. تمام مناسک و کارهای حج از قبیل حالت احرام، لباس و محرّمات احرام، طواف، سعی، نماز و وقوفین، هر کدام به نحوی، گوشه‌ای از وجود ما را به معنویت و خدای متعال جذب میکند. این مجموعه مرکّب، در واقع چشمه زلالی است که باید خود را در آن شستشو دهیم. مراقب باشید که حج، این جهت را از دست ندهد.1374/01/16
لینک ثابت
حج

خدای متعال این واجب[حج] را به نحوی انجام داده است که مسلمانان، چشم در چشم یکدیگر قرار گیرند. اگر حج نبود، یک فرد مسلمان ممکن بود تا آخر عمر، بسیاری از این ملیّتها را نه تنها نبیند، بلکه اسم آنها را هم نشنود. حج، ملتها، رسوم، زبانهای مختلف و افراد ناآشنا را که اگر دونفرشان، روزهای متمادی در نقطه‌ای با هم باشند، معلوم نیست یک ذرّه با یکدیگر اُنس پیدا کنند، در یک نقطه جمع میکند و به همه آنها عمل، ذکر، عشق و هدف واحد میبخشد.
خوب؛ توقّع چیست؟ توقّع این است که دستاورد واحدی پیدا کنند. آن دستاورد واحد چیست؟ چیزی که فضلاً از شخص واحد به همه ملتها ارتباط پیدا میکند، نه به یک ملت واحد، چیست؟ آن، عبارت است از چیزی که بین ملتهاست؛ که همان اسلام است. بین ملتهای صاحب نژادهای مختلف، که همه مسلمانند، آنچه مشترک است، چیست؟ آن، آرمانها، آرزوها، اهداف و عشقهای اسلامی است، که اسلام برای آنها معیّن کرده است. پس، حج میخواهد این را تأمین کند.1374/01/16

لینک ثابت
حج

خدای متعال این واجب[حج] را به نحوی انجام داده است که مسلمانان، چشم در چشم یکدیگر قرار گیرند. اگر حج نبود، یک فرد مسلمان ممکن بود تا آخر عمر، بسیاری از این ملیّتها را نه تنها نبیند، بلکه اسم آنها را هم نشنود. حج، ملتها، رسوم، زبانهای مختلف و افراد ناآشنا را که اگر دونفرشان، روزهای متمادی در نقطه‌ای با هم باشند، معلوم نیست یک ذرّه با یکدیگر اُنس پیدا کنند، در یک نقطه جمع میکند و به همه آنها عمل، ذکر، عشق و هدف واحد میبخشد....
شرقی، غربی، سیاه، سفید و صاحبان زبانهای گوناگون که این‌جا جمع شده‌اند، چند روز عمل واحدی انجام میدهند: در یک نقطه عبادت میکنند، میخوابند و مینشینند. این کارها برای یک امر فرا ملیّتی و فراشخصیتی است. و الّا ممکن بود این اعمال را هر کس در مسجد جامع شهر خودش هم انجام بدهد. چرا مردم را به یک نطقه خاص کشاندند؟ برای این‌که با هم باشند و با هم بودن را حس کنند و آن چیزی را که فراتر از مجموعه‌های ملّی است؛ یعنی مسلمان بودن و وحدت اسلامی را به اینها بفهمانند. آن، همان چیزی است که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، از روز اوّل تا به حال روی آن تأکید میکند و میگوید حج، برای آشنایی مسلمانان بایکدیگر، اتّحاد و تأمین منافع مشترک مسلمانان و احتراز از دشمنان مشترک، یعنی «برائت از مشرکین» است. این‌جا چون مرکز اسلام است و لُبّ روح و حقیقت اسلام، توحید است و خانه خدا، مرکز اقامه و مظهر و نماد و رمز توحید است، لذا شعار، شعار توحیدی است و برائت هم برائت از شرک است. این امر واضحی است. حالا میگویند: آقا! در کتاب مسأله، کجا نوشته‌اند که برائت از مشرکین، جزو واجبات حج است؟ خوب؛ کجا نوشته‌اند که حفظ نظام اسلامی، از اوجب واجبات است و اگر کسی این را منکر باشد، اسلام را نفهمیده است؟
چیزهایی هست که نوشتن ندارد. هر جا که شما به اثری از دین نگاه کنید، این را به‌وضوح میبینید. البته انسان باید بصیرت، فهم، معرفت و قدرت درک داشته باشد. کیست که، توحید - شعار معنویت و وحدت مسلمین - را در حج ببیند و نفهمد که این اجتماع عظیم، برای این است که اسلام و توحید به رخ کفر کشیده شود؟! به‌خلاف آنچه امروز دشمنان میخواهند، در حج، توحید در مقابل شرک سینه سپر میکند.1374/01/16

لینک ثابت
حج

در خلال ...واجب]حج[، از اوّل تا آخر، روحی وجود دارد که عبارت است از توجّه و اخلاص به ذات مقدّس احدیّت و اظهار عبودیّت در مقابل پروردگار. در فرایض و واجبات دیگر، به این حجم و کیفیّت، این ویژگی را نمیشود مشاهده کرد؛ اگر چه قوام هر واجب و عبادتی، به توجّه و ذکر حضرت پروردگار جلّ و علاست. وقتی انسانها به مرکز اقامه فریضه الهی حج جذب میشوند، از محدوده زندگی مادّی خارج و به فضایی کاملاً معنوی وارد میشوند. در این فضای معنوی، انسان به‌طور حقیقی، شستشویی میکند و برمیگردد. فرض بر این است که اگر انسان، یک بار در مدت عمر خویش چنین شستشویی بکند، برای او کافی است. چون حج یک بار واجب شده است و واجبات بر اساس نیازها و حاجات بشر است. اگر ما برای سیر تکامل و عروج الیاللَّه، به بیش از هفده رکعت نماز در روز احتیاج داشتیم، خدای متعال آن‌را واجب میکرد. حداقلِ واجب، آن چیزی است که برای ما به صورت حکم واجب درآمده است. حج، برای هر کس که بتواند - «من استطاع»، که نباید خیال کرد «من استطاع»، واجب را محدود میکند؛ نه. این واجب را توسعه میدهد، بدون استثناء - یکبار در عمر واجب است و اگر کسی نتوانست، خوب؛ نمیتواند. بر او چیزی واجب نیست؛ چون قدرت وجود ندارد. پس، یک بار رفتن در آن مخزن و چشمه جوشان معنویت برای شستشو و پاکیزه شدن کافی است. البته اگر بیشتر بشود، بهتر و بیشتر شستشو خواهد شد. امّا حدّاقلِ لازم، همان یک بار است. ببینید چقدر جنبه معنویت حج باید قوی باشد!1374/01/16
لینک ثابت
حج

اگر ما دیدیم که حج، جنبه مادّی و ظاهرسازی و دوری از معنویت پیدا کرد و در سفر حجْ رفتارهایی که برای خودمان انتخاب میکنیم یا بر ما تحمیل میکنند، ضد معنویت است، باید بدانیم از فلسفه حج دور افتاده‌ایم. کسانی که حج و ایام حج را به میزان زیادی صرف کارهایی میکنند که در جهت مقابل معنویت، یعنی غرق شدن در مادیّت و دوری از خداست، در حقیقت، بدون این که خودشان بدانند، از آن سرمایه‌ای که خدای متعال در حج به آنها هدیه کرده است، کم میکنند. آنها خیال میکنند چیزی به‌دست می‌آورند؛ در حالیکه چیزی از دست میدهند و با غرق شدن در مادّیات، هدیه معنوی را ناقص میکنند.1374/01/16
لینک ثابت
حج

حجْ اوّل با «لبیّک» یعنی پاسخگویی و اجابت دعوت الهی شروع میشود. تمام مناسک و کارهای حج از قبیل حالت احرام، لباس و محرّمات احرام، طواف، سعی، نماز و وقوفین، هر کدام به نحوی، گوشه‌ای از وجود ما را به معنویت و خدای متعال جذب میکند. این مجموعه مرکّب، در واقع چشمه زلالی است که باید خود را در آن شستشو دهیم. مراقب باشید که حج، این جهت را از دست ندهد.1374/01/16
لینک ثابت
حج

خدای متعال واجب]حج[ را به نحوی انجام داده است که مسلمانان، چشم در چشم یکدیگر قرار گیرند. اگر حج نبود، یک فرد مسلمان ممکن بود تا آخر عمر، بسیاری از این ملیّتها را نه تنها نبیند، بلکه اسم آنها را هم نشنود. حج، ملتها، رسوم، زبانهای مختلف و افراد ناآشنا را که اگر دونفرشان، روزهای متمادی در نقطه‌ای با هم باشند، معلوم نیست یک ذرّه با یکدیگر اُنس پیدا کنند، در یک نقطه جمع میکند و به همه آنها عمل، ذکر، عشق و هدف واحد میبخشد.
خوب؛ توقّع چیست؟ توقّع این است که دستاورد واحدی پیدا کنند. آن دستاورد واحد چیست؟ چیزی که فضلاً از شخص واحد به همه ملتها ارتباط پیدا میکند، نه به یک ملت واحد، چیست؟ آن، عبارت است از چیزی که بین ملتهاست؛ که همان اسلام است. بین ملتهای صاحب نژادهای مختلف، که همه مسلمانند، آنچه مشترک است، چیست؟ آن، آرمانها، آرزوها، اهداف و عشقهای اسلامی است، که اسلام برای آنها معیّن کرده است. پس، حج میخواهد این را تأمین کند. چرا عدّه‌ای این نکته واضح را نمیفهمند و باید برایشان تشریح کرد؟! بعضی با وجود تشریح کردن هم نمیفهمند و شقاوت را به حد اعلی رسانده، با این امر واضح و حقِّ صریح، مبارزه هم میکنند!
شرقی، غربی، سیاه، سفید و صاحبان زبانهای گوناگون که این‌جا جمع شده‌اند، چند روز عمل واحدی انجام میدهند: در یک نقطه عبادت میکنند، میخوابند و مینشینند. این کارها برای یک امر فرا ملیّتی و فراشخصیتی است. و الّا ممکن بود این اعمال را هر کس در مسجد جامع شهر خودش هم انجام بدهد. چرا مردم را به یک نطقه خاص کشاندند؟ برای این‌که با هم باشند و با هم بودن را حس کنند و آن چیزی را که فراتر از مجموعه‌های ملّی است؛ یعنی مسلمان بودن و وحدت اسلامی را به اینها بفهمانند. آن، همان چیزی است که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، از روز اوّل تا به حال روی آن تأکید میکند و میگوید حج، برای آشنایی مسلمانان بایکدیگر، اتّحاد و تأمین منافع مشترک مسلمانان و احتراز از دشمنان مشترک، یعنی «برائت از مشرکین» است. این‌جا چون مرکز اسلام است و لُبّ روح و حقیقت اسلام، توحید است و خانه خدا، مرکز اقامه و مظهر و نماد و رمز توحید است، لذا شعار، شعار توحیدی است و برائت هم برائت از شرک است. این امر واضحی است. حالا میگویند: آقا! در کتاب مسأله، کجا نوشته‌اند که برائت از مشرکین، جزو واجبات حج است؟ خوب؛ کجا نوشته‌اند که حفظ نظام اسلامی، از اوجب واجبات است و اگر کسی این را منکر باشد، اسلام را نفهمیده است؟1374/01/16

لینک ثابت
حج

حج را با این دو خاصّه بشناسید. خاصّه تأثیر شخصی، فردی و معنوی. ایجاد انقلابی در هر دل؛ این هزاران دلی که از این‌جا احرام میبندند و به خانه خدا، به میعاد و میقات الهی میروند، تا منقلب، الهی و معنوی شوند و برگردند. دلها از خانه خودشان احرام میبندند. دلهای ذاکر و خاشع. در واقع قبل از میقات، دلها مُحرِمند. این، یک ویژگی بود که قابل اغماض نیست. دومی هم معنا و مفهوم جمعی، اسلامی، امّتی و فراملیتىِ مربوط به امّت اسلام، و عبارت است از اثبات عزّت توحید، نفی شرک، برائت از شرک و مشرکین و داعیان الی الشّرک و مخالفان توحید، به هر شکل و گونه‌ای که بتوانند. مثل خود حج؛ که «من استطاع الیه سبیلاً.» متوقّف بر استطاعت است. البته دلهای مؤمنِ پیروان آل محمّد صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله، در آن سرزمینها به دنبال یادگارهای عزیز خودشان هم میگردند. دنبال یاد ائمّه مظلوم خودشان که آن‌جا، پایگاه اشعاع و نورانیّت و درس آنها بوده است.1374/01/16
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی